آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

پرسش: آیا نقل قصه ی ملکه ی سبأ در قرآن کریم، دلیل جواز حکومت و امارت زنان است؟!
پاسخ: برخی صاحب نظران آیات 22 تا 44 سوره ی نمل را شاهدی بر اثبات جواز حکومت و مدیریّت زنان بر جامعه دانسته اند. یکی از آیات که به صراحت از حکومت ملکه ی سبأ سخن می گوید، چنین است: (... إنّی وَجَدْتُ امْرَأةً تَمْلِکُهُمْ وَأوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیءٍ وَلَها عَرْشٌ عَظیمٌ)؛ من [آن جا] زنی را یافتم که بر آن ها سلطنت می کرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت..
درباره ی این آیه گفته شده است:
قرآن کریم زن را درچهره ی ملکه ی سب به ما می شناساند؛ همان انسانی که مهار عقل خویش را در دست داشت و پیرو عواطف خود نشد؛ زیرا مسؤولیّتش موجب رشد عقلی و تکامل فکری وی شده بود؛ به گونه ای که می توانست بر مردانی که در او شخصیتی نیرومند، خردمند و توانمند سراغ داشتند، حکم براند.
شبیه به این نکته، آن است که قرآن در ستایش از حضرت یحیی او را حصور نامید. یکی از معانی حصور ترک ازدواج است؛ در حالی که عزوبت و مجرد زیستن در روایات زیادی نکوهش شده است؛ بنابراین ستایش از حضرت یحیی (ع) به معنای ترویج فرهنگ تجرد نیست؛ چرا که در دیگر آیات و روایات تأکید زیادی بر ازدواج شده و تجرد مذمت گردیده است.
به همین دلیل برخی از مفسران گفته اند:
یحیی (ع) همانند عیسی (ع) بر اثر شرایط خاص زندگی و اجبار به سفر های متعدّد برای دین خدا، ناچار به مجرد زیستن بوده است.؛ از این رو عمل یک قوم کافر و ستاره پرست که زنی را برای حکم رانی پذیرفته اند یا بدان سبب که از همه هوشمند تر بود، یا به آن دلیل که تخت سلطنت را از پدرش به ارث برده بود، نمی تواند برای مسلمانان و موحّدان راهنما باشد تا آن را دلیل جواز حکومت و امارت زنان بدانیم. از سوی دیگر ملکه ی سبأ، نمونه ای از زنان نادر و کمیاب است که خصوصیات رفتاری او نمی تواند منشأ قانون برای عموم افراد گردد.
از این گذشته، مهم ترین دلیل نفی جواز حکومت زنان آن است که ورود زنان به عرصه ی سیاست و فعالیّت های گسترده ی سیاسی اجتماعی و فقدان آن ها در محیط خانه و خانواده صدمات جبران ناپذیری را در پی دارد. قرار گرفتن زنان در رأس جامعه و عهده داری مهم ترین مسؤولیت اجتماعی؛ اوّلاً: نیازمند توان جسمی و روحی بالا است که عموم زنان از آن برخوردار نیستند و حداقل در شرایط و زمان های خاص از توان لازم بی بهره اند، و ثانیاً: پذیرش این مسؤولیت مستلزم اختلاط گسترده با مردان و برخوردهای متعدد زنان با مردان نامحرم است که مفسده انگیزی و آثار سوء این اختلاط، شارع را بر آن داشته تا زنان را از حضور در چنین جایگاهی معاف دارد.
شیخ مفید(ره) آورده است: زمان امیر مؤمنان(ع) مردی از شرکت در جنگ جمل و همراهی با عایشه منصرف شد؛ چرا که به یاد حدیثی از رسول خدا(ص) افتاد که وقتی نزد آن حضرت(ره) از ملکه ی سبأ، نامی برده شد، آن حضرت فرمود: لا أفلح قوم تدبّرهم إمرأة؛ آن قوم که تدبیر امورشان به دست زنی باشد، رستگار نخواهند شد. .
با نگاه اجمالی به محتوای سوره ی نمل و توجه به مکی بودن آن و زمان نزول آن در می یابیم که تا آن زمان هنوز رسول خدا (ص) حکومت تشکیل نداده بود تا آیات به شیوه ی حکومت داری و مسایل مربوط به آن عنایت داشته باشد، بلکه آیات مکی برای توجه دادن مردم به توحید و یکتاپرستی و ترس از عذاب الهی و پذیرش دعوت پیامبر اکرم(ص) بود. در حقیقت داستان ملکه ی سبأ حامل این پیام است که آن زن با وجود امکانات فراوان و اقتدار و عظمت، تسلیم پیامبر الهی شد و در برابر دعوت توحیدی حضرت سلیمان(ع) با هوشمندی و درایت برخورد کرد و از لجاجت و مخالفت پرهیز نمود.
اگر در مجموعه ی آیات و روایات شرح و تفسیر آیات سوره ی نمل اشاره شده بود که حضرت سلیمان(ع) پس از آگاهی از هوش و توان مندی ملکه ی سبأ، او را در سرزمین خویش برای ادامه ی حکومت ابقا نمود، یا به وزارت و معاونت خویش برگزید، می توانستیم این آیات را دلیل جواز حکومت زنان و تأیید حکمرانی آنان بدانیم.
پرسش: حورالعین چه معنایی دارد. آیا فقط مخصوص مردهاست؟
پاسخ: لغت نامه ها از معنای حورالعین چنین گفته اند:
حورالعین: سیاه چشم؛ کسی که سیاهی چشم او بر سفیدی آن غلبه دارد و این نهایت زیبایی چشم است. و چون چشم زیبا به صورت هر شخص، زیبایی خاص می بخشد؛ بنابراین حورالعین؛ یعنی کسی که زیبایی خاص دارد. از سوی دیگر چون حورالعین انسانی بهشتی است و به عنوان نعمت بهشتی به مؤمنان اعطا می شود، ویژگی هایی خواهد داشت که در انسان های دنیایی وجود ندارد؛ چرا که نعمت های بهشتی با نعمت های دنیایی متفاوت است؛ اگرچه از حیث لغوی، در این واژه حور تذکیر و تأنیث لحاظ نشده است و فقط برای آن وصف آمده است (سیاه چشمی)، اما بیشتر مفسران از حیث مصداق آن را بر زنان زیبای بهشتی اطلاق کرده اند که خداوند به مردان مؤمن عطا خواهد نمود.
اما این که آیا برای زنان نیز در بهشت همسر بهشتی وجود دارد یا نه؟ باید گفت: صراحتی در آیات قرآن نیامده است. شاید علت آن میل طبیعی زن به تک همسری باشد که در بهشت نیز به همسر خود اکتفا خواهد نمود. اگر درباره ی زنان مؤمنه ای که در این جهان همسر ناصالح داشته، یا دارای همسر نبوده اند، سؤال شود؛ می توان گفت: با توجه به این که یکی از برترین نعمت ها همسر صالحی است که انسان نزد او انس و آرامش می یابد و نیز نمی توان مجرد زیستن زنان صالحه را در بهشت پذیرفت و چون بهشتیان هرچه دلشان بخواهد و چشمشان بپسندد در اختیار خواهند داشت؛ از این رو انتخاب همسر برای زنان مؤمن در بهشت نیز امری میسّر است.
همان گونه که خداوند فرمود: (لَهُمْ مَّا یَشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ)؛ هر چه بخواهند در آن جا دارند، و پیش ما فزون تر [هم] هست.ذیل این آیه ی شریفه علامه طباطبایی(ره) می فرماید:
حاصل معنای این کلام، آن است که: اهل بهشت در حالی که در بهشت هستند، مالک و صاحب اختیار هر چیزی هستندکه مشیت و اراده شان به آن تعلق بگیرد. خلاصه هر چیزی را که بخواهند در اختیارشان قرار می گیرد، بدون هیچ قید و استثنایی، پس هر چیزی که ممکن باشد اراده و مشیت انسان به آن تعلق بگیرد، آن را دارند: (...وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ)؛ و پیش ما فزون تر [هم] هست..
صاحب تفسیر مجمع البیان می نویسد: خدای سبحان در آیه ی: (... وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الأنفُسُ وَ تلَذُّ الأعیُنُ)، تمامی نعمت های بهشتی را در عبارتی کوتاه آورده که اگر تمامی خلایق جمع شوند و بخواهند انواع نعمت های بهشتی را توصیف کنند، نمی توانند وصفی پیدا کنند که در این عبارت کوتاه نباشد و دو صفت مَا تَشْتَهِیهِ الأنفُسُ و تلَذُّ الأعیُنُ شاملش نباشد.
علامه طباطبایی(ره) در آیه ی 71 سوره ی زخرف (...وَأنتُمْ فِیهَا خَالِدوُنَ) می فرماید: جمله ی و أنتم فیها خالدون هم خبر است، و هم وعده، و هم بشارت به این که شما مؤمنان الی الأبد در این نعمت خواهید بود، معلوم است که علم به این بشارت، لذتی روحی می آورد، که با هیچ مقیاسی قابل قیاس با سایر لذت ها نیست، و با هیچ مقداری تقدیر نمی شود.
در این آیه شریفه خطاب انتم زنان و مردان مؤمن را شامل می گردد.
پرسش: چرا قرآن تنها مال و پسران را سرمایه و سود معرفی کرده است؟
پاسخ: از نظر مردمِ آن زمان که نیمی از عمر خود را به جنگ با قبایل دیگر و اخذ غنایم صرف می کردند و بخش دیگر را به دفاع از دستاوردهای جنگ ها می گذراندند، نیروی فرزندان پسر کاربرد فراوان داشت. دختران نه تنها قدرت جنگ و دفاع نداشتند، بلکه بخشی از نیروهای دفاعی صرف حفاظت از آن ها می شد؛ از همین رو خداوند با توجه به فرهنگ مردم می فرماید: (الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا والْبَاقِیاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَخَیْرٌ أمَل)؛ مال و پسران زیور زندگی دنیایند، و نیکی های ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است.
در واقع تمام سرمایه ها، زینت زندگی دنیا به حساب می آیند و نعمت های الهی مایه امتحان پدر و مادر و صاحب خود می باشند: (مَا عِنْدَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عَندَاللهِ باقٍ...).)؛ آنچه پیش شماست تمام می شود و آنچه پیش خداست پایدار است...، باقیات و صالحات در نزد خداوند می ماند و می توان اجر و امید به نجات را از آن ها توقع داشت. مال و فرزندان نیز آن گاه از باقیات و صالحات خواهند بود که تنها برای خدای متعال، در جهت رضای او و هماهنگ با خواست الهی باشد؛ همچنان که حضرت علی(ع) در وصیت خود به امام حسن(ع) آن را سفارش فرمود.
می توان گفت: آیه ی یاد شده به منزله ی نتیجه گیری از مثلی است که در آیه قبل آمده است؛ و حاصل آن است که هرچند دل های بشر علاقه به مال و فرزند دارد و همه مشتاق و مایل به آن هستند و انتظار انتفاع از آن را دارند و آرزوهایشان براساس آن شکل می گیرد، اما آن ها زینتی زودگذر و فریبنده اند و آن منافع و خیرات مورد نظر را ندارند و آرزوهای آدمی را برآورده نمی سازند.

تبلیغات