آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

«و اساس مسأله آن است که بسیاری از آنان که این مسایل را می شنوند و باور می کنند اطلاع از وضع دنیا و انقلاب های جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاری های عظیم اجتناب ناپذیر آن ندارند ـ چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتی که همه به سود اسلام است، ندارند ـ و چشم بسته و بی خبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوسته اند.
این جانب توصیه می کنم که قبل از مطالعه ی وضعیت کنونی جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایی با وضعیت کشورها و ملت هایی که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه می گذشته است، و قبل از توجه به گرفتاری های این کشور طاغوت زده از ناحیه ی رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طول چپاول گری هایشان برای این دولت به ارث گذاشته اند، از وابستگی های عظیم خانمان سوز، تا اوضاع وزارت خانه ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراکز عیاشی و مغازه های مسکرات فروشی و ایجاد بی بند و باری در تمام شؤون زندگی و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستان ها و دانشگاه ها و اوضاع سینماها و عشرت کده ها و وضعیّت جوان ها و زن ها و وضعیت روحانیون و متدیّنین و آزادی خواهان متعهّد و بانوان عفیف ستم دیده و مساجد در زمان طاغوت و رسیدگی به پرونده ی اعدام شدگان و محکومان به حبس و رسیدگی به زندان ها و کیفیت عملکرد متصدیان و رسیدگی به مال سرمایه داران و زمین خواران بزرگ و محتکران و گران فروشان و رسیدگی به دادگستری ها و دادگاه های انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگستری و قضات و رسیدگی به حال نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای دولت و استاندارها و سایر مأمورین که در این زمان آمده اند و مقایسه با زمان سابق و رسیدگی به عملکرد دولت و جهاد سازندگی در روستاهای محروم از همه ی مواهب حتی آب آشامیدنی و درمان گاه و مقایسه با طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتاری به جنگ تحمیلی و پیامدهای آن از قبیل آوارگان میلیونی و خانواده های شهدا و آسیب دیدگان در جنگ و آوارگان میلیونی افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادی و توطئه های پی در پی آمریکا و وابستگان خارج و داخلش اضافه کنید فقدان مبلّغ آشنا به مسایل به مقدار احتیاج و قاضی شرع و هرج و مرج هایی که از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتی دوستان نادان در دست اجرا است و ده ها مسایل دیگر، تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسایل، به اشکال تراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید؛ و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستم گری قلدرها و جهل توده ها امروز طفلی تازه پا و ولیده ای است محفوف به دشمن های خارج و داخل، رحم کنید».
شرح:
حضرت امام قدس سره در این فراز علت اصلی گسترش شایعات علیه انقلاب اسلامی را سه نکته می دانند:
1. بی خبری از معادلات سیاست جهانی و تحولات سیاست داخلی.
2. بی خبری از مفهوم انقلاب و گرفتاری هایی که در اثر به هم ریختن یک تشکیلات سیاسی و تأسیس تشکیلات جدید به طور طبیعی پیش می آید و پیش گیری بسیاری از آن ها ممکن نیست.
3. پیش بینی نکردن تحولاتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جهت گسترش اسلام و حاکمیت دینی در جهان به وجود آمده و می آید.
طبیعی است کسی که عظمت انقلاب اسلامی را درک نکرده و از مشکلات اجتناب ناپذیر انقلاب ها خبر ندارد و از شعاع تأثیر پیروزی دین نیز بی خبر است، در برخورد با چند مشکل مهم یا غیر مهم توان ارزیابی را از دست داده و در برابر شایعات از پا در می آید.
حضرت امام قدس سره در این بخش یک طرح تفصیلی برای مطالعه ی تاریخ معاصر و تحلیل انقلاب اسلامی ارایه می دهند و توصیه می نمایند تا همه ی آن کسانی که قصد اعتراض به نقایصی را دارند، نخست آگاهی خود را مستند نموده و انتقادهایشان را مستدل و منطقی طرح کنند. حضرت امام قدس سره می فرماید: آنان که می خواهند انتقاد کنند، اگر در ادعای خود صادقند و قصد توطئه ندارند؛ اولاً: تاریخ انقلاب های بزرگ جهان را مطالعه کنند، و با وضع کشورها و ملت ها در شرایط انقلابی آشنا شوند، و ثانیاً: گرفتاری ها و مشکلات کشور ایران را قبل از پیروزی انقلاب مطالعه کنند، مخصوصاً مواردی چون: وابستگی سیاسی ساختاری به ابرقدرت ها، نظام اداری انگلی ـ بوروکراسی ـ که جز مصرف درآمدهای نفتی هیچ سودی برای مردم نداشت. اقتصاد وابسته به نفت و تابع فراز و فرود اقتصاد امپریالیستی، فرهنگ رفاه و لاابالی گری و عیاشی و گسترش عشرت کده ها، آموزش و پرورش وابسته و نابود کننده ی استعدادها و توانایی ها، دانشگاه های بی دانش و مقلد بیگانگان، وضع اسفبار روحانیون و مساجد و مراکز مذهبی که باید پاسداران فرهنگ انسانی و دینی باشند، وضع رقت بار مؤمنان متعهد و بانوان عفیف و ستم دیده و … صدها از این قبیل موارد. و در مرتبه ی سوم مطالعه مستند اتهام ها و اشکالاتی که به جمهوری اسلامی نسبت داده می شود؛ مثل: پرونده ی اعدامیان و زندانیان و شیوه ی کار دادگاه ها در رسیدگی به پرونده ی آنان، یا رسیدگی به تخلف سرمایه داران و زمین خواران و سپس مطالعه ی وضع ادارات برخاسته از انقلاب اسلامی و نهادهایی همچون؛ جهاد سازندگی و سپاه و نیز مطالعه ی مشکلات ناشی از جنگ تحمیلی و هجوم آوارگان افغانی و عراقی و محاصره ی اقتصادی و … و در آخر نشستن و مقایسه کردن بین ادارات پیش از انقلاب و پس از آن و نیز مقایسه بین انقلاب اسلامی و مشکلات آن با دیگر انقلاب ها و مشکلاتشان و بالاخره داوری و قضاوت نمودن.
دادخواهی از تاریخ
حضرت امام قدس سره پس از شمارش انبوهی از مشکلات پیش از پیروزی و پس از آن احساسات پاک مخاطبان را به یاری طلبیده و می فرماید: «به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستم گری قلدرها و جهل توده ها، امروز طفلی تازه پا و ولیده ای است محفوف به دشمن های خارج و داخل رحم کنید».
در توضیح این دادخواهی و یاری طلبی سه نکته را باید توجه نمود:
1. ضرورت مطالعه ی دقیق تاریخ و مرور ستم هایی که بر اسلام و مسلمانان و حق طلبان رفته است و نیز نگاهی فراگیر به وضع امروز اسلام و مسلمانان در دنیا و در نهایت رسیدن به این پرسش که به راستی با این سابقه ی دردناک و با توجه به وضع رقت بار، امروز ما به عنوان یک مسلمان چه می کنیم، در چه موضعی هستیم و چه باید بکنیم؟!
از یک سو بنگرید به رنج هایی که در مکه بر مسلمانان رفت، شکنجه هایی که تحمل کردند، شهادت در زیر شلاّق و سنگ، محاصره اقتصادی شعب، زندگی در زیر تابش مستقیم خورشید حجاز، حتی نداشتن لباسی برای نماز و مهاجرت ها و آوارگی ها. آن گاه که حضرت علیع به قبا رسید، تمام پایش زخم و خون بود و او و دیگر مهاجران نه خانه ای در مدینه داشتند و نه سرپناهی. و پس از آن ده سال مبارزه و جهاد؛ در حالی که هنوز یک نسل از رحلت پیامبرص نگذشته بود، کسی بر مسند سیاست گذاری و صحنه گردانی قدم نهاد که در طول 23 سال، 22 سال از آن را با اسلام جنگید و آن روز به نام اسلام در برابر کسانی ایستاد که سال ها از دست او رنج کشیدند و شهید دادند. آن روز سمیه و یاسر زیر شکنجه ی ابوسفیان کشته شدند و امروز فرزند آنان عمار به دست فرزند ابوسفیان به شهادت رسید و بعد همو امیرالمؤمنین! شد و تا سال های سال نام اهل بیت پیامبرص مساوی با کفر و بلکه بدتر از اظهار کفر گردید و ...
و از سوی دیگر مطالعه ی رنج هایی که مسلمانان در تاریخ معاصر از دست سرسپردگان به اجانب کشیده اند، دل انسان را می شکافد. مردم برای عدالت و عدالت خانه قیام کردند و حرکت از مسجد شروع شد، امّا ناگهان مشروطه از سفارت انگلیس سر برآورد و شیخ فضل الله نوری بر سر دار رفت، و بعد چه شد؟! تنها یک نمونه: نصرت الدوله فرزند فرمان فرما ـ که یکی از پایه های سه گانه قدرت رضاخان بود ـ مورد خشم شاه قرار گرفت، پزشک معروف ـ علیم الدوله ـ را برای خلاص کردنش فرستاد و نصرت الدوله که خود از نوادگان ستمگران قجری بود، قهوه قجری را شناخت و در یک چشم به هم زدن استکان خود و قاتلش را عوض کرد و علیم الدوله را به دیار عدم فرستاد. این بار سرپاس مختار رفت و نصرت الدوله را در خانه ای حبس نمود و درش را گل گرفت و پس از پانزده روز که دیوار را خراب کردند، قبل از مرگش نصف کفش چرمی خود را خورده بود».[1]
این ها و هزاران حادثه دل خراش تر از این ها را پشت سر نهادیم و در اثر صبر و پایداری و ایمان به ولایت حق در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت حکومت حق و عدالت با عنوان جمهوری اسلامی معجزه ای بود که در غیر ممکن ترین شرایط تاریخ و بدون هیچ امید و انتظاری تجلی یافت و بار دیگر امتحانی بزرگ پیش پای انسان نهاده شد و فرصتی گران بها و بی نظیر در برابر مدعیان و منتظران حکومت عدل و صداقت پدید آمد تا همه ی شهیدان شاهد تاریخ و مظلومان در خون غلطیده ی عدالت، صداقت ما را بار دیگر بیازمایند.
و آن گاه؛ از همان روز اول پیروزی انقلاب تحریک قومیت ها و بالا بردن سطح مطالبه ها و انتظارهای به جا و بی جای اقلیت ها و شیطنت منافقین و ترورهای پی در پی کسانی چون شهید مطهری قدس سره، شهدای محراب، هفتاد و دوتن از مسؤولان رده بالای نظام و به ویژه شهید بهشتی و شهیدان رجایی و باهنر و نیز جنگ تحمیلی هشت ساله و آن همه مشکلات و رنج ها وکمک همه جانبه به عراق از سوی همسایه و غیر همسایه و مسلمان و کافر و مسیحی و یهودی و ... شروع شد. راستی برای چه؟! وَمَانَقَمُوا مِنْهُمْ إلاَّ أن یُؤْمِنُوا بِاللهِ الْعزِیزالْحمید [2]؛ «و بر آنان عیبی نگرفته بودند جز این که به خدای ارجمند ستوده ایمان آورده بودند».
آیا رواست امروز برای یک اختلاف سلیقه! ـ آن چنان که برخی ادعا می کنند و بعضی خوش باوران ـ این همه بدبینی نسبت به انقلاب و شهدا و امام قدس سره و دفاع مقدس و عملکرد مسؤولان ایجاد شود؟ به خدا سوگند فردا که در برابر شهدا قرار می گیریم، نه تنها شفاعت نخواهیم شد، بلکه به ما خواهند گفت: از آن همه وصیت به پیروی از امام و راه امام قدس سره و اسلام و دین و قرآن تا چه اندازه عمل کردید و چند گام به پیش برداشتید؟
ای همه ی رادمردان و شیرزنان پیرو حضرت امیر و سید شهیدان کربلا و فاطمه و زینب:! مگر نمی بینید لاشخورهای رذل پیرامونتان را که حتی به برادران خودشان هم رحم نمی کنند، حتی به یاران و همراهان خودشان نیز ترحم ندارند؟! و مگر نمی بینید گرگ ها و کفتارهای پلید خوار را که نه از دور و آن سوی دریاها که از درون خلیج فارس و دریای خزر و از همه ی اطراف در کمین نشسته اند و تنها به بهانه ای چشم دوخته و یا به غفلتی دل بسته اند؟! آری! ای خواهران و ای برادران کربلایی و عاشورایی مراقب باشید که مبادا آهنگ گوش نواز غربیان و غربزدگان شما را فریب داده و گام به گام تا سرزمین شام و تا کاخ یزید و ابن زیاد پیش ببرد!!
انتقاد یا عیب جویی؟
متن:
«و شما اشکال تراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی، به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جای طرفداری از منافقان و ستم گران و سرمایه داران و محتکران بی انصاف از خدا بی خبر، طرفدار مظلومان و ستم دیدگان و محرومان باشید؛ و به جای گروه های آشوب گر و تروریست های مفسد و طرفداری غیر مستقیم از آنان، توجهی به ترور شدگان، از روحانیون مظلوم تا خدمت گزاران متعهد مظلوم، داشته باشید».
شرح:
در توضیح این فراز به دو نکته اشاره می کنیم:
1. رفتار و گفتار انسان همواره از مکنونات درونی او خبر می دهد. عداوت و کینه توزی و حقد و حسادت در شیوه ی نگرش و رفتار و گفتار شخص بروز می کند و محبت و دل سوزی و مهربانی و ایثار و از خودگذشتگی در بیان و رفتار انسان نیز تجلّی می کند.
آن کس که دلی پر از کینه و آلوده دارد، هرچند از آسمان، باران زلال ببارد، آن را موجب زحمت و رنج می شمرد و اگر ابرها عقیم شوند، باز هم به آسمان و زمین نفرین می کند. «مرّ عیسی مع الحواریین علی جیفة فقال الحواریون: ما أنتنّ ریح هذا الکلب، فقال عیسی: ما أشدّ بیاض أسنانه[3]؛ حضرت عیسیع همراه با حواریون بر لاشه ی مرداری گذشتند، آنان گفتند: چه قدر این لاشه ی سگ بدبو است؟ و عیسی فرمود: چه دندان های سفیدی دارد؟» ـ اصولاً بد دیدن و بدی ها را برجسته نمودن و بر زبان آوردن، نشان از روح پلید و نابسامان شخص دارد و آنان که چشم از خوبی ها می بندند و جز نقایص و کمبودها و تاریکی ها چیزی بر زبان نمی آورند، نمی توانند افرادی دل سوز و مورد اعتماد و خودی و آشنا و محرم باشند. آنان؛ همچون بعضی حشرات تنها در فضاهای آلوده امکان رشد و خودنمایی می یابند و همراهی و هم پروازی با آنان برای زنبور عسل ـ که در تعبیر احادیث، شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارتند[4] ـ ناشایست و غیر قابل تحمل و بلکه ننگین است.
دوستان انسان باید همانند آینه صاف و زلال و شفاف عیب هایش را به او گوشزد نموده و همانند چشم و دستی مهربان، دوست خود را از آلودگی ها پاک نمایند.
آنـان کـه دل ز کـینه سبـک بال کرده انـد بالیـن و بـستر از گل بی خار کـرده انـد
یکسان به خوب و زشت جهان می کند نظر آن را که همچو آینه هموار کرده اند[5]
2. نکته دیگر این که قصد حضرت امام قدس سره مقابله با انتقاد و پنهان نمودن ضعف ها و نقص ها نیست، بلکه بر عکس! امام قدس سره این سخن حضرت صادقع را باور دارد که یکی از هفت حق مؤمن بر مؤمن این است که: «أن یکون عینه و دلیله مرآته»[6] واگر کسی این حقوق را رعایت نکند، از برادری مسلمانان ساقط و از جرگه ی آنان بیرون است. و نیز این سخن آن حضرت را شنیده و باور کرده است که: «أحب إخوانی من أهدی إلیّ عیوبی»[7] ولی باید توجه داشت که این سخنان در مقام سرزنش متملّقان و چاپلوسان است و انسان باید دوستان صادق و صمیمی خود را از متملّقان، با این ویژگی ها تمیز دهد و از هم بازشناسد، اما آن کسانی که حتی یک گام برای اظهار دوستی برنداشته و از اظهار دشمنی نیز پروایی نداشته اند و جز ایراد و اشکال و بدبینی هیچ امتیازی ندارند، نامحرمانی بی رحمند که از هیچ طعن و توهین ابا ندارند، کدام دین و اخلاق و انسانیت و عقل حکم کرده است که باید نشست و عیب ها و انتقادهای آنان را شنید و تحمل کرد، تا شاید روزی بنشینند و ما را برای بی تفاوتی و بی غیرتی هامان تمجید کنند! که هیچ گاه چنین روزی هم نخواهد رسید.
احادیث زیادی در کتاب های روایی، ما را از هم نشینی و همراهی با عیب جویان منع می کند؛ همچنان که به صراحت قرآن شریف نیز می فرماید: وَإذَا رَأیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی ءَایَاتِنَا فَأعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ... [8]؛ «و چون ببینی کسانی [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو می روند، از ایشان روی برتاب، تا در سخنی غیر از آن درآیند...». و در ذیل همین آیه پیامبر گرامی اسلامص می فرماید: «مَنْ کَان یؤمن بالله والیوم الآخر فلایجلس فی مجلس یسبّ فیه إمام أو یغتاب ـ یعاب ـ فیه مسلم[9]؛ هرکه به خدا و روز قیامت باور دارد، در مجلسی که به رهبری جامعه اسلامی ناسزا گفته می شود و یا غیبت و بدگویی از مسلمانی می شود، نباید بنشیند». و در حدیثی دیگر حضرت صادقع می فرماید: «مجلساً ذِکْرُ أعدائنا فیه جدیدٌ و ذکرنا فیه رثٌّ[10]؛ یکی از مجالس که خداوند از آن متنفر است مجلسی است که یاد دشمنان ما در آن شاداب و تازه و یاد ما در آن کم رنگ و کهنه است». و حضرت باقرع می فرماید: «إنّ أقرب ما یکون العبد إلی الکفر أن یؤاخی الرّجلُ الرّجلَ علی الدّین فیحصی علیه عثراتِهُ و زلاّته لیُعَنِفُّه بها یوماً م[11]؛ نزدیک ترین حالت انسان به کفر آن است که انسان با شخصی دوستی نماید و لغزش های او را جمع آوری نماید تا روزی به آنان بر او طعنه زند». و حضرت امیرالمؤمنینع می فرماید: «تتبع العیوب من أقبح العیوب و شرّ السیئات[12]؛ عیب جویی بدترین عیب و زشت ترین بدی هاست».
و آخرین حدیث در این قسمت را از ذیل آیه ی: وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ[13]؛ «وای بر طعنه زن عیب جو»، نقل می کنیم که رسول اعظمص فرمود: «در شب معراج گروهی را دیدم که گوشت پهلوهایشان را تکه تکه می کنند و در دهانشان می گذارند و به آنان گفته می شود: گوشت برادرتان را بخورید! به جبرئیل گفتم: اینان کیانند؟ فقال هؤلاء الهمّازون اللمّازون من أمّتک[14]؛ اینان طعنه زنان و عیب جویان امت تو هستند».
بنابراین نه تنها به انتقاد و ایراد عیب جویان بددل نباید اعتنا کرد، بلکه باید همچون قرآن کریم بر دهان آنان کوبید که: وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ[15] و نیز تَبَّتْ یَدَآ أبِی لَهَبٍ وَتَبَّ[16] و تنها به انتقادهایی باید گوش جان سپرد که حداقل شرایط زیر را دارا باشد:
1. صداقت منتقد معلوم باشد و انتقادش از روی محبت و دل سوزی بیان شود. آنچه در اسلام موظف به قبول آن هستیم، پند ناصح مشفق است، نه عیب و ایراد عیب جویان. دوستی که نصیحت می کند دل سوز است، اما دشمنی که عیب می گیرد کر و کور است.
2. تا کسی از یک موضوع و جوانب گوناگون آن آگاهی ندارد، نمی تواند انتقاد کند؛ زیرا: بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ...[17]؛ «بلکه چیزی را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند...». و حضرت امیرع می فرماید: «من جهل شیئاً عابه»[18] و نیز: «مَنْ قَصَّر عن معرفة شیءٍ عابَهُ[19]؛ کسی که چیزی را نشناسد از او عیب می گیرد». و این امری طبیعی است که: «النّاس أعداء ما جهلوا» وقتی که دشمن شد، جز زشتی نمی بیند.
3. هدف منتقد اصلاح و هدایت باشد، نه تخریب و طعن و عقده گشایی و چه بسا که: «ذوالعیوب یحبّون إشاعة معایب الناس لیتسّع لهم العذر فی معایبهم[20]؛ عیب داران، برملا نمودن عیوب مردم را دوست دارند تا راهی برای توجیه عیوب خود داشته باشند».
و در پایان مناسب است مروری بر سخنان حضرت امام قدس سره در موضوع نقد و انتقاد داشته باشیم. حضرت امام قدس سره در پیام بهمن ماه سال 63 در توصیه به نمایندگان مجلس می فرماید:
«در نطق های قبل از دستور و در مباحثات در حال دستور با کمال دقت مواظب جملات خود و کیفیت ادای آن باشید که خدای نخواسته به مسلمان، بلکه انسانی توهین نشود و شخصیتی ساقط نگردد و کسی مظلوم واقع نشود، البته انتقاد سالم و سازنده بدون اغراض شخصیه و خدای نخواسته انتقام جویی، لازم است و مفید و موجب رشد و تعالی است. و هرکس در نزد وجدان خود، تشخیص رفتار و گفتار و نوشتار خود را می دهد و همه چیز در محضر مقدّس حق تعالی واقع می شود».[21]
و باز در تیرماه 64 خطاب به جامعه ی محترم مدرسین می فرماید: «مسأله ی نصیحت یک مسأله است، انتقام گیری مسأله ی دیگر».[22] و در دیدار با هیأت دولت در سال 65 می فرماید: «وقتی که انسان ـ فرض کنید ـ از یک کسی گله دارد و یا می بیند نقیصه ای در کار هست، این نصیحت می تواند بکند، اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است».[23]
و در نامه ای که به آقای انصاری در رابطه با جریان های سیاسی می نویسد، می فرماید: «انتقاد اگر به حق باشد، موجب هدایت دو جریان می شود. هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند، البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آن که به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است».[24]
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1]. مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، ص 143، به راستی او که با یارانش چنین می کرد با دشمنانش چه می کرد؟!
[2]. البروج85 : 8 .
[3]. بحارالأنوار، ج 14، ص 327.
[4]. ر.ک؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 398.
[5] . دیوان صائب تبریزی.
[6] . کافی، ج 2، ص 169.
[7]. شیخ مفید1، اختصاص، ص 240.
[8] . الأنعام 6 : 68 .
[9]. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 726.
[10]. کافی، ج 2، ص 378.
[11]. کافی، ج 2، ص 355 و محاسن برقی، ج 1، ص 104.
[12]. غررالحکم، ص 451.
[13]. الهمزه 104 : 1.
[14]. تفسیر نورالثقلین، ج 5 ، ص 667 .
[15]. الهمزه 104 : 1.
[16]. المسد 111 : 1.
[17]. یونس 10 : 39.
[18]. بحارالأنوار، ج 78، ص 79.
[19]. بحارالأنوار، ج 74، ص 422.
[20]. غررالحکم، ص 407.
[21]. صحیفه نور، ج 19، ص 106.
[22]. صحیفه امام، ج 19، ص 305.
[23]. صحیفه امام، ج 20، ص 127.
[24]. همان، ج 21، ص 179.

تبلیغات