آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

اینجانب که نفس­های آخر عمر را می­کشم، به حسب وظیفه شطری از آن­چه در حفظ و بقای این ودیعه­ی الهی دخالت دارد، و شطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید می­کنند، برای نسل حاضر و نسل­های آینده عرض می­کنم؛ و توفیق و تأیید همگان را از درگاه پروردگار عالمیان خواهانم.
توضیح:
موضوع وصیت­نامه­ی حضرت امام(قدّس سرّه) همان چیزی است که خود او پس از پیروزی انقلاب اسلامی تمام توان خود را در راه تحقق آن به کار گرفت و همه­ی مشکلات را به خاطر آن به جان خرید و عزیزانی چون مطهری و بهشتی و مفتح و رجایی و چمران و باهنر و هزاران بسیجی وارسته و مؤمن را فدای آن نمود. همان چیزی که در فراز پیش آن را از تمامی واجبات بالاتر شمرد.
حضرت امام، انقلاب اسلامی را حیات مجدد اسلام، جلوه­ای از نهضت پر عظمت پیامبر خاتم(صلّی الله علیه و آله) و مقدمه­ی طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیةالله(عج الله تعالی فرجه) می­دانست([1]) و دنیا نیز این را باور کرده بود و اقرار می­نمود که با پیروزی انقلاب ایران، دین و فضیلت دوباره جان گرفت. و امروز پس از بیست و هفت سال که از پیروزی انقلاب می­گذرد؛ برای کسی در این امر شک نمانده است و امام معتقد بود که اسلام تا آن­جا اهمیت دارد که افرادی چون پیامبران و ائمه معصوم(علیهم السلام) در راه آن جان باخته­اند و بنابراین هیچ واجبی، انسانی­تر و الهی­تر از حفظ آن وجود ندارد.
اهمیت انقلاب اسلامی از نظر امام خمینی(قدّس سرّه) برای آن بود که او آن را یک امانت الهی می­شمرد، نه دستاورد یک حرکت سیاسی. امانتی که آسمان­ها و کوه­ها از حمل آن عاجزند و مسلمانان طول تاریخ و مناطق مختلف روی زمین، از زمان رحلت پیامبر و از آن سوی مراکش تا به آن سوی هند و چین از دسترسی به چنین امانتی محروم مانده­اند و مبادا که ما امروز حفظ چنین عظمت و افتخاری را سهل شمرده و ناسپاسی کنیم و جزﺀ; ستمگران جاهل قرار گیریم ـ‌ ...إنّهُ کَانَ ظَلُوماً جُهُول([2]) ـ کسی که بالای کوه ایستاده، عظمت کوه را تشخیص نمی­دهد و کسی که غرق در نعمت است قدر نعمت را نمی­داند و کسی که در سایه­ی ولایت و حاکمیت خدا زندگی می­کند شاید از یاد ببرد که انبیا و اولیای الهی برای تحقق آن چه رنج­هایی را تحمل کرده­اند.
این انقلاب امانتی از رنجدیدگان تاریخ است که برای عدالت و حق و آزادی سوختند، امانتی از شهداست که در مقابل چشمان ما یکی پس از دیگری از دین و ایمان و معنویت و حاکمیت اسلام گفتند و نوشتند و با خون خود بر صداقت گفتارشان شهادت دادند. امانت ملت­های مظلومی است که امروز بی هیچ دلیل و جرمی مورد هجوم دزدان شرف و حیثیت و ثروت قرار گرفته­اند. امانت مردم ستمدیده­ی افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و ... که به بهانه­هایی واهی و با توهین و تحقیر و تجاوز همه­ی سرمایه­های آنان به حراج نهاده شده است. به راستی ما با این امانت که یادآور چهره­ی سیلی خورده­ی حضرت زهرا(علیها السلام) و پای­های در زنجیر بسته­ی امام سجاد(علیه السلام) و سیاهچال­های تاریک و نمناک امام کاظم(علیه السلام) و ...، کوچه­های موشک خورده­ی جنوب و گورهای دسته جمعی هویزه و سارایوو و کربلا و دجیل عراق است چه می­کنیم؟!
این امانتی که به فاصله­ی دو ماه پس از پیروزی مردم را به حضور آگاهانه و قانونمند در صحنه فرا خواند و از همان روز لحظه­ای به مردم و آرمان­های آنان پشت نکرد و با مردم دروغ نگفت و به نیرنگ نپرداخت و جز خود مردم، واقعیت و ظهور و بروزی نداشت. امانتی که با آمدنش، به مردم ایران استقلال و آزادی و سربلندی بخشید و مستضعفان جهان را امیدوار ساخت و حاکمیت ارزش­های الهی را عینیت بخشید و به جای تقلید از هوسبازان و هوسرانان و هواپرستان بر قانون الهی تأکید کرد و جوانان مسلمان را که تا آن روز ملعبه­ی استعمارگران بودند و جز شهوت و هوس و حیوانیت ولاقیدی و لذت، ارزشی نمی­شناختند، تا قله­های بلند انسانیت و عظمت عروج بخشید و این­ها بخش کوچکی از نتایج عظیمی است که در سایه­ی این امانت به دست آمد. و به راستی در طول هفده سال پس از رحلت امام درصد عمل ما به این وصیت امام(قدّس سرّه) و حفظ این امانت تا چه حد بوده است؟! یقیناً مخاطب این وصیت تنها مقلدان حضرت امام(قدّس سرّه) نیست و بود و نبود اسلام در ارتباط با یکایک بندهای این وصیت­نامه است.
رمز پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی
متن:
الف. بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می­داند. و نسل­های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه­ی الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.
شرح:
جریان­های سیاسی غیر الهی به اقتضای منافع و مصالح فردی و گروهی خود گاهی به چپ متمایل می­شوند و گاهی به راست، خطوط کج و معوجی که در نهایت به بن بست می­رسد. چه بسا با انگیزه­های مقدس می­آیند و نیروها را به حرکت در می­آورند ولی در میانه­ی راه هنگامی که به منافع محدودی رسیدند مردم را وسیله­ی اقتدار و هوس خود قرار می­دهند. تنها خاصیت حرکت­های الهی است که بر صراط مستقیم و از مبدﺀ; الهی آغاز و در منتهای نامتناهی به پیش می­رود؛ وَ أَنّ هَذَا صِراطِی مُسْتقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعوُا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیلِهِ...([3]) حرکتی که به خدا مستند و منسوب باشد، ماندگار می­شود و حرکت­های غیر الهی جز کفی بر روی آب نیست.
حضرت امام(قدّس سرّه) در این فراز ضمن این­که حرکت اسلامی ایران را حرکتی مستند به خدا می­داند که در اثر اتحاد و به هم پیوستگی مردم مسلمان تحقق یافته است، بر دو نکته اشاره می­نماید:
1. رمز پیروزی را خود مردم می­دانند؛ یعنی نیازی نیست تا تحلیل­گران سیاسی کار وابسته به استکبار بنشینند و در چهره­ی محققان فلسفه اجتماعی رمز و راز پیروزی و عوامل و انگیزه­های آن را متناسب با فرم­ها و قالب­های ذهنی خود بپرورانند و با عوامل تبلیغاتی خود حقایق و باورهای قطعی را وارونه جلوه دهند، زیرا آنان که با فرهنگ ملت­ها و ارزش­های حاکم بر معارف اسلام، بیگانه و از الفبای حکومت اسلامی و جامعه اسلامی هیچ نمی­دانند چگونه می­توانند به تفسیر و تبیین و تحلیل آن بپردازند، و نیز آنان که به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) جز فاصله­ی نثیل و معتلف([4]) یا نان و مسکن چیزی نمی­دانند از ملکوت الهی و از شهادت و ایثار و مأدبة الله و نشستن بر سفره­ی کرامت و وحی الهی چه می­دانند؟!
2. این­که نسل­های آینده رمز پیروزی و بقای آن را می­خوانند تذکری برای نویسندگان و محققان و هنرمندان و فرهنگ سازان است تا برای ثبت ویژگی­های این امانت الهی و معرفی آن به نسل­های آینده بکوشند و از خود بپرسند که در این راه چه اندیشیده و چه نوشته­ و چه شاهکار هنری آفریده­اند؟
روزی مقام معظم رهبری(مدّ ظلّه العالی) در رابطه با هشت سال دفاع مقدس می­فرمود که یک هزارم آن­چه را که در دفاع مقدس گذشته است ما نتوانسته­ایم به تصویر بکشیم و این در صورتی است که دفاع مقدس تنها یک گام بزرگ در راه پیروزی و تثبیت انقلاب اسلامی و یک مرحله­ی مهم از ده­ها مراحل حفظ و بقای آن محسوب می­شود.
و البته در سال­هایی تلخ و با امکانات همین مردم و با آزادی که همین انقلاب ارزانی نموده بود، عده­ای بی­محابا همه­ی مبانی دین و مذهب و انقلاب را مورد تشکیک و تردید قرار داده و بی شرمانه مردم را به تساهل و تسامح و مماشات و بیگانه گرایی و غرب دوستی و نشستن بر سر میز تشنج زدایی و صلح بین گرگ و میش فراخواندند و دوران انقلاب و دفاع مقدس را به خرد ستیزی متهم نمودند!!
اگر محققان و مورخان و هنرمندان در تحلیل علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی نیم نگاهی به سخنان حضرت امام که ترجمان دل و جان مردم و تبلور و تجسم باورهای آنان است بنمایند، خواهند دید که حوادث انقلاب چه زیبا به هم پیوند می­خورد و چگونه هر حادثه به تفسیر حادثه­ی پیشین خود می­پردازد. و نیز خواهند دید که حضرت امام(قدّس سرّه) در تبیین این عوامل بیشترین تأکید را بر مشیت الهی و اراده و خواست او و سپس اسلام خواهی و پس از آن وحدت کلمه­ی مسلمانان و اراده و خواست خود آنان می­نماید. حضرت امام گاهی می­فرمود: ما به قدرت طبیعی بر این مشاکل و بر این مصیبت­هایی که وارد شده است فائق نیامده­ایم ... ملت ما که در این نهضت پیروز شد، این فقط برای اتکال به خدا بود، در ملت ما یک تحولی حاصل شد که آن تحول سابقه نداشت، آن تحول این طور بود که شهادت را برای خودشان فوز عظیم می­دانستند.([5]) و گاه می­فرمود: اساس همه­ی شکست­ها و پیروزی­ها از خود آدم شروع می­شود. انسان اساس پیروزی و اساس شکست است، باور انسان اساس تمام امور است. غربیان ... دنبال این بودند که با تبلیغات دامنه­دار خودشان به ممالک ضعیف باور بیاورند که ناتوانند، باور بیاورند که این­ها نمی­توانند هیچ کاری انجام بدهند. این­ها باید... دستشان به طرف قدرت­های بزرگ از شرق و غرب دراز باشد و هر کشوری که اعتقادش این باشد که نمی­تواند... این محکوم به این است که تا آخر نتواند و این اساس نقشه­هایی بوده است که برای ملل ضعیف دنیا کشیده­اند.([6])
و گاهی نیز همین عوامل را معجزه الهی می­دانست و می­فرمود: روی موازین مادی، روی موازین عادی باید با یک یورش ما از بین رفته باشیم، لکن قدرت ایمان، پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، اتکال به ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) شما را پیروز کرد. برادران من از یاد نبرید این رمز پیروزی را، این وحدت کلمه­ای که در تمام اقشار ایران پیدا شد معجزه بود، کسی نمی­تواند این را ایجاد کند، این معجزه بود، این امر الهی بود، این وحی الهی بود نه کار بشر. رمز پیروزی شما اول ایمان ثابت و بعد وحدت کلمه، این دو مطلب را حفظ کنید.([7]) همین تحولی که ملت ما در ظرف مدت کمی پیدا کرد یک نحو تحول معجزه آسا که یک روز از پاسبان حساب می­برد... یک روزی هم از شخص اول مملکت حساب نبردند. یک روز جرأت نمی­کردند که توی خانه­شان اسم شاه را به ناگواری ببرند، یک روز هم در خیابان­ها ریختند و گفتند: مرگ بر این، همچو متحول شد، کی این کار را کرد؟ اسلام، قوت ایمان، و الاّ انسان که نمی­تواند این کار را بکند.([8])
خداوند برای اثبات حقانیت و الهی بودن بعثت پیامبرانش معجزاتی همراه آنان می­کند تا برای ناباوران و منکران جای شبهه نماند. در انقلاب اسلامی نیز اگر کسی بخواهد اصل الهی بودن و نقش مشیت الهی را در پیروزی انقلاب منکر شود در تحلیل حوادثی که در طول بیست و هفت سال اتفاق افتاده است، عاجز می­ماند. چه کسی می­تواند باور کند کمر راست کردن از زیر فشار و شیطنت گروهک­های استعماری قبل و بعد از انقلاب که به انتظار فرصت بودند، برای انقلابی نوپا و مبغوض قدرت­های بزرگ حادثه­ای عادی بود، مگر اکثر مسلمانان از وحشت توده­ای­ها و فداییان خلق و ...تن به جنایت­های پهلوی نداده بودند و عده­ای دیگر در میان مهره­های آمریکایی، محمدرضاخان را بر دیگر خان­های دست پرورده­ی سیا ترجیح نمی­دادند؟! راستی چه کسی باور می­کند جریان طبس و شکست فضاحت­بار استکبار در برابر طوفان شن یک حادثه­ی معمولی و قابل تحلیل با معیارهای مادی است؟! یا چه کسی می­تواند یک تحلیل علمی و اکادمیک از هشت سال دفاع مقدس بدهد و باز چه کسی باور می­کند یک انقلاب فراگیر و مردمی که مورد بغض و کینه­ی استکبار است در طول بیست و هفت سال عمر خود بیش از بیست انتخاب آزاد برگزار نماید؟! این­ها و ده­ها حادثه دیگر معجزاتی است که خداوند برای اثبات عجز بشر از آفریدن چنین انقلاب و حتی تحلیل آن به رخ جهانیان کشیده است.
غربیان و به ویژه آمریکاییان به هزار و یک دلیل حقیقت را بر زبان نمی­آورند و عوامل شکست خود در ایران را در حوادث طبیعی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جست و جو می­کنند. آنان می­بینند با روشن شدن حقیقت، منافعشان به خطر می­افتد و هیچ­گاه برخلاف منافع خود سخن نمی­گویند. آنان از دین و معنویت و ایثار و شهادت و ... هیچ نمی­دانند، با فرهنگ عاشورا و محرم و رمضان بیگانه­اند. آنان فرهنگ انقلاب و فرهنگ اسلام ناب را نمی­شناسند، آنان نمی­خواهند بارقه­ی امیدی که در دل مستضعفان تابیده است و برای آنان همچون ناقوس مرگ می­باشد، ادامه یابد و بالاخره آنان همانند ماری زخمی هستند و به تعبیر حضرت امام از انقلاب سیلی خورده­اند و تا زهر خود را نریزند و مردم مسلمان را از انقلاب و راه انقلاب منحرف نکنند، آسوده نمی­نشینند. و چه غافل و خوش خیالند آنان که تحلیل­های آنان را باور می­کنند و در گفته و نوشته­های خود آن­ها را تکرار می­نمایند.
پی­نوشت:
[1]. اسلام ناب، تبیان پنجم، ص 257 ـ‌ 261.
[2]. الأحزاب 33 : 72.
[3]. الأنعام 6 :‌153.
[4]. در ضمن خطبه 3، نهج البلاغه.
[5]. صحیفه نور، ج 5، ص 262.
[6] . صحیفه نور، ج 14، ص 194.
[7] . صحیفه نور، ج 5 ، ص 141.
[8]. همان، ص 151

تبلیغات