منشور ماندگار (قسمت هفتم)موضوع وصیت نامه
آرشیو
چکیده
متن
اینجانب که نفسهای آخر عمر را میکشم، به حسب وظیفه شطری از آنچه در حفظ و بقای این ودیعهی الهی دخالت دارد، و شطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید میکنند، برای نسل حاضر و نسلهای آینده عرض میکنم؛ و توفیق و تأیید همگان را از درگاه پروردگار عالمیان خواهانم.
توضیح:
موضوع وصیتنامهی حضرت امام(قدّس سرّه) همان چیزی است که خود او پس از پیروزی انقلاب اسلامی تمام توان خود را در راه تحقق آن به کار گرفت و همهی مشکلات را به خاطر آن به جان خرید و عزیزانی چون مطهری و بهشتی و مفتح و رجایی و چمران و باهنر و هزاران بسیجی وارسته و مؤمن را فدای آن نمود. همان چیزی که در فراز پیش آن را از تمامی واجبات بالاتر شمرد.
حضرت امام، انقلاب اسلامی را حیات مجدد اسلام، جلوهای از نهضت پر عظمت پیامبر خاتم(صلّی الله علیه و آله) و مقدمهی طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیةالله(عج الله تعالی فرجه) میدانست([1]) و دنیا نیز این را باور کرده بود و اقرار مینمود که با پیروزی انقلاب ایران، دین و فضیلت دوباره جان گرفت. و امروز پس از بیست و هفت سال که از پیروزی انقلاب میگذرد؛ برای کسی در این امر شک نمانده است و امام معتقد بود که اسلام تا آنجا اهمیت دارد که افرادی چون پیامبران و ائمه معصوم(علیهم السلام) در راه آن جان باختهاند و بنابراین هیچ واجبی، انسانیتر و الهیتر از حفظ آن وجود ندارد.
اهمیت انقلاب اسلامی از نظر امام خمینی(قدّس سرّه) برای آن بود که او آن را یک امانت الهی میشمرد، نه دستاورد یک حرکت سیاسی. امانتی که آسمانها و کوهها از حمل آن عاجزند و مسلمانان طول تاریخ و مناطق مختلف روی زمین، از زمان رحلت پیامبر و از آن سوی مراکش تا به آن سوی هند و چین از دسترسی به چنین امانتی محروم ماندهاند و مبادا که ما امروز حفظ چنین عظمت و افتخاری را سهل شمرده و ناسپاسی کنیم و جزﺀ; ستمگران جاهل قرار گیریم ـ ...إنّهُ کَانَ ظَلُوماً جُهُول([2]) ـ کسی که بالای کوه ایستاده، عظمت کوه را تشخیص نمیدهد و کسی که غرق در نعمت است قدر نعمت را نمیداند و کسی که در سایهی ولایت و حاکمیت خدا زندگی میکند شاید از یاد ببرد که انبیا و اولیای الهی برای تحقق آن چه رنجهایی را تحمل کردهاند.
این انقلاب امانتی از رنجدیدگان تاریخ است که برای عدالت و حق و آزادی سوختند، امانتی از شهداست که در مقابل چشمان ما یکی پس از دیگری از دین و ایمان و معنویت و حاکمیت اسلام گفتند و نوشتند و با خون خود بر صداقت گفتارشان شهادت دادند. امانت ملتهای مظلومی است که امروز بی هیچ دلیل و جرمی مورد هجوم دزدان شرف و حیثیت و ثروت قرار گرفتهاند. امانت مردم ستمدیدهی افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و ... که به بهانههایی واهی و با توهین و تحقیر و تجاوز همهی سرمایههای آنان به حراج نهاده شده است. به راستی ما با این امانت که یادآور چهرهی سیلی خوردهی حضرت زهرا(علیها السلام) و پایهای در زنجیر بستهی امام سجاد(علیه السلام) و سیاهچالهای تاریک و نمناک امام کاظم(علیه السلام) و ...، کوچههای موشک خوردهی جنوب و گورهای دسته جمعی هویزه و سارایوو و کربلا و دجیل عراق است چه میکنیم؟!
این امانتی که به فاصلهی دو ماه پس از پیروزی مردم را به حضور آگاهانه و قانونمند در صحنه فرا خواند و از همان روز لحظهای به مردم و آرمانهای آنان پشت نکرد و با مردم دروغ نگفت و به نیرنگ نپرداخت و جز خود مردم، واقعیت و ظهور و بروزی نداشت. امانتی که با آمدنش، به مردم ایران استقلال و آزادی و سربلندی بخشید و مستضعفان جهان را امیدوار ساخت و حاکمیت ارزشهای الهی را عینیت بخشید و به جای تقلید از هوسبازان و هوسرانان و هواپرستان بر قانون الهی تأکید کرد و جوانان مسلمان را که تا آن روز ملعبهی استعمارگران بودند و جز شهوت و هوس و حیوانیت ولاقیدی و لذت، ارزشی نمیشناختند، تا قلههای بلند انسانیت و عظمت عروج بخشید و اینها بخش کوچکی از نتایج عظیمی است که در سایهی این امانت به دست آمد. و به راستی در طول هفده سال پس از رحلت امام درصد عمل ما به این وصیت امام(قدّس سرّه) و حفظ این امانت تا چه حد بوده است؟! یقیناً مخاطب این وصیت تنها مقلدان حضرت امام(قدّس سرّه) نیست و بود و نبود اسلام در ارتباط با یکایک بندهای این وصیتنامه است.
رمز پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی
متن:
الف. بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت میداند. و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزهی الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.
شرح:
جریانهای سیاسی غیر الهی به اقتضای منافع و مصالح فردی و گروهی خود گاهی به چپ متمایل میشوند و گاهی به راست، خطوط کج و معوجی که در نهایت به بن بست میرسد. چه بسا با انگیزههای مقدس میآیند و نیروها را به حرکت در میآورند ولی در میانهی راه هنگامی که به منافع محدودی رسیدند مردم را وسیلهی اقتدار و هوس خود قرار میدهند. تنها خاصیت حرکتهای الهی است که بر صراط مستقیم و از مبدﺀ; الهی آغاز و در منتهای نامتناهی به پیش میرود؛ وَ أَنّ هَذَا صِراطِی مُسْتقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعوُا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیلِهِ...([3]) حرکتی که به خدا مستند و منسوب باشد، ماندگار میشود و حرکتهای غیر الهی جز کفی بر روی آب نیست.
حضرت امام(قدّس سرّه) در این فراز ضمن اینکه حرکت اسلامی ایران را حرکتی مستند به خدا میداند که در اثر اتحاد و به هم پیوستگی مردم مسلمان تحقق یافته است، بر دو نکته اشاره مینماید:
1. رمز پیروزی را خود مردم میدانند؛ یعنی نیازی نیست تا تحلیلگران سیاسی کار وابسته به استکبار بنشینند و در چهرهی محققان فلسفه اجتماعی رمز و راز پیروزی و عوامل و انگیزههای آن را متناسب با فرمها و قالبهای ذهنی خود بپرورانند و با عوامل تبلیغاتی خود حقایق و باورهای قطعی را وارونه جلوه دهند، زیرا آنان که با فرهنگ ملتها و ارزشهای حاکم بر معارف اسلام، بیگانه و از الفبای حکومت اسلامی و جامعه اسلامی هیچ نمیدانند چگونه میتوانند به تفسیر و تبیین و تحلیل آن بپردازند، و نیز آنان که به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) جز فاصلهی نثیل و معتلف([4]) یا نان و مسکن چیزی نمیدانند از ملکوت الهی و از شهادت و ایثار و مأدبة الله و نشستن بر سفرهی کرامت و وحی الهی چه میدانند؟!
2. اینکه نسلهای آینده رمز پیروزی و بقای آن را میخوانند تذکری برای نویسندگان و محققان و هنرمندان و فرهنگ سازان است تا برای ثبت ویژگیهای این امانت الهی و معرفی آن به نسلهای آینده بکوشند و از خود بپرسند که در این راه چه اندیشیده و چه نوشته و چه شاهکار هنری آفریدهاند؟
روزی مقام معظم رهبری(مدّ ظلّه العالی) در رابطه با هشت سال دفاع مقدس میفرمود که یک هزارم آنچه را که در دفاع مقدس گذشته است ما نتوانستهایم به تصویر بکشیم و این در صورتی است که دفاع مقدس تنها یک گام بزرگ در راه پیروزی و تثبیت انقلاب اسلامی و یک مرحلهی مهم از دهها مراحل حفظ و بقای آن محسوب میشود.
و البته در سالهایی تلخ و با امکانات همین مردم و با آزادی که همین انقلاب ارزانی نموده بود، عدهای بیمحابا همهی مبانی دین و مذهب و انقلاب را مورد تشکیک و تردید قرار داده و بی شرمانه مردم را به تساهل و تسامح و مماشات و بیگانه گرایی و غرب دوستی و نشستن بر سر میز تشنج زدایی و صلح بین گرگ و میش فراخواندند و دوران انقلاب و دفاع مقدس را به خرد ستیزی متهم نمودند!!
اگر محققان و مورخان و هنرمندان در تحلیل علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی نیم نگاهی به سخنان حضرت امام که ترجمان دل و جان مردم و تبلور و تجسم باورهای آنان است بنمایند، خواهند دید که حوادث انقلاب چه زیبا به هم پیوند میخورد و چگونه هر حادثه به تفسیر حادثهی پیشین خود میپردازد. و نیز خواهند دید که حضرت امام(قدّس سرّه) در تبیین این عوامل بیشترین تأکید را بر مشیت الهی و اراده و خواست او و سپس اسلام خواهی و پس از آن وحدت کلمهی مسلمانان و اراده و خواست خود آنان مینماید. حضرت امام گاهی میفرمود: ما به قدرت طبیعی بر این مشاکل و بر این مصیبتهایی که وارد شده است فائق نیامدهایم ... ملت ما که در این نهضت پیروز شد، این فقط برای اتکال به خدا بود، در ملت ما یک تحولی حاصل شد که آن تحول سابقه نداشت، آن تحول این طور بود که شهادت را برای خودشان فوز عظیم میدانستند.([5]) و گاه میفرمود: اساس همهی شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع میشود. انسان اساس پیروزی و اساس شکست است، باور انسان اساس تمام امور است. غربیان ... دنبال این بودند که با تبلیغات دامنهدار خودشان به ممالک ضعیف باور بیاورند که ناتوانند، باور بیاورند که اینها نمیتوانند هیچ کاری انجام بدهند. اینها باید... دستشان به طرف قدرتهای بزرگ از شرق و غرب دراز باشد و هر کشوری که اعتقادش این باشد که نمیتواند... این محکوم به این است که تا آخر نتواند و این اساس نقشههایی بوده است که برای ملل ضعیف دنیا کشیدهاند.([6])
و گاهی نیز همین عوامل را معجزه الهی میدانست و میفرمود: روی موازین مادی، روی موازین عادی باید با یک یورش ما از بین رفته باشیم، لکن قدرت ایمان، پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، اتکال به ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) شما را پیروز کرد. برادران من از یاد نبرید این رمز پیروزی را، این وحدت کلمهای که در تمام اقشار ایران پیدا شد معجزه بود، کسی نمیتواند این را ایجاد کند، این معجزه بود، این امر الهی بود، این وحی الهی بود نه کار بشر. رمز پیروزی شما اول ایمان ثابت و بعد وحدت کلمه، این دو مطلب را حفظ کنید.([7]) همین تحولی که ملت ما در ظرف مدت کمی پیدا کرد یک نحو تحول معجزه آسا که یک روز از پاسبان حساب میبرد... یک روزی هم از شخص اول مملکت حساب نبردند. یک روز جرأت نمیکردند که توی خانهشان اسم شاه را به ناگواری ببرند، یک روز هم در خیابانها ریختند و گفتند: مرگ بر این، همچو متحول شد، کی این کار را کرد؟ اسلام، قوت ایمان، و الاّ انسان که نمیتواند این کار را بکند.([8])
خداوند برای اثبات حقانیت و الهی بودن بعثت پیامبرانش معجزاتی همراه آنان میکند تا برای ناباوران و منکران جای شبهه نماند. در انقلاب اسلامی نیز اگر کسی بخواهد اصل الهی بودن و نقش مشیت الهی را در پیروزی انقلاب منکر شود در تحلیل حوادثی که در طول بیست و هفت سال اتفاق افتاده است، عاجز میماند. چه کسی میتواند باور کند کمر راست کردن از زیر فشار و شیطنت گروهکهای استعماری قبل و بعد از انقلاب که به انتظار فرصت بودند، برای انقلابی نوپا و مبغوض قدرتهای بزرگ حادثهای عادی بود، مگر اکثر مسلمانان از وحشت تودهایها و فداییان خلق و ...تن به جنایتهای پهلوی نداده بودند و عدهای دیگر در میان مهرههای آمریکایی، محمدرضاخان را بر دیگر خانهای دست پروردهی سیا ترجیح نمیدادند؟! راستی چه کسی باور میکند جریان طبس و شکست فضاحتبار استکبار در برابر طوفان شن یک حادثهی معمولی و قابل تحلیل با معیارهای مادی است؟! یا چه کسی میتواند یک تحلیل علمی و اکادمیک از هشت سال دفاع مقدس بدهد و باز چه کسی باور میکند یک انقلاب فراگیر و مردمی که مورد بغض و کینهی استکبار است در طول بیست و هفت سال عمر خود بیش از بیست انتخاب آزاد برگزار نماید؟! اینها و دهها حادثه دیگر معجزاتی است که خداوند برای اثبات عجز بشر از آفریدن چنین انقلاب و حتی تحلیل آن به رخ جهانیان کشیده است.
غربیان و به ویژه آمریکاییان به هزار و یک دلیل حقیقت را بر زبان نمیآورند و عوامل شکست خود در ایران را در حوادث طبیعی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جست و جو میکنند. آنان میبینند با روشن شدن حقیقت، منافعشان به خطر میافتد و هیچگاه برخلاف منافع خود سخن نمیگویند. آنان از دین و معنویت و ایثار و شهادت و ... هیچ نمیدانند، با فرهنگ عاشورا و محرم و رمضان بیگانهاند. آنان فرهنگ انقلاب و فرهنگ اسلام ناب را نمیشناسند، آنان نمیخواهند بارقهی امیدی که در دل مستضعفان تابیده است و برای آنان همچون ناقوس مرگ میباشد، ادامه یابد و بالاخره آنان همانند ماری زخمی هستند و به تعبیر حضرت امام از انقلاب سیلی خوردهاند و تا زهر خود را نریزند و مردم مسلمان را از انقلاب و راه انقلاب منحرف نکنند، آسوده نمینشینند. و چه غافل و خوش خیالند آنان که تحلیلهای آنان را باور میکنند و در گفته و نوشتههای خود آنها را تکرار مینمایند.
پینوشت:
[1]. اسلام ناب، تبیان پنجم، ص 257 ـ 261.
[2]. الأحزاب 33 : 72.
[3]. الأنعام 6 :153.
[4]. در ضمن خطبه 3، نهج البلاغه.
[5]. صحیفه نور، ج 5، ص 262.
[6] . صحیفه نور، ج 14، ص 194.
[7] . صحیفه نور، ج 5 ، ص 141.
[8]. همان، ص 151
توضیح:
موضوع وصیتنامهی حضرت امام(قدّس سرّه) همان چیزی است که خود او پس از پیروزی انقلاب اسلامی تمام توان خود را در راه تحقق آن به کار گرفت و همهی مشکلات را به خاطر آن به جان خرید و عزیزانی چون مطهری و بهشتی و مفتح و رجایی و چمران و باهنر و هزاران بسیجی وارسته و مؤمن را فدای آن نمود. همان چیزی که در فراز پیش آن را از تمامی واجبات بالاتر شمرد.
حضرت امام، انقلاب اسلامی را حیات مجدد اسلام، جلوهای از نهضت پر عظمت پیامبر خاتم(صلّی الله علیه و آله) و مقدمهی طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیةالله(عج الله تعالی فرجه) میدانست([1]) و دنیا نیز این را باور کرده بود و اقرار مینمود که با پیروزی انقلاب ایران، دین و فضیلت دوباره جان گرفت. و امروز پس از بیست و هفت سال که از پیروزی انقلاب میگذرد؛ برای کسی در این امر شک نمانده است و امام معتقد بود که اسلام تا آنجا اهمیت دارد که افرادی چون پیامبران و ائمه معصوم(علیهم السلام) در راه آن جان باختهاند و بنابراین هیچ واجبی، انسانیتر و الهیتر از حفظ آن وجود ندارد.
اهمیت انقلاب اسلامی از نظر امام خمینی(قدّس سرّه) برای آن بود که او آن را یک امانت الهی میشمرد، نه دستاورد یک حرکت سیاسی. امانتی که آسمانها و کوهها از حمل آن عاجزند و مسلمانان طول تاریخ و مناطق مختلف روی زمین، از زمان رحلت پیامبر و از آن سوی مراکش تا به آن سوی هند و چین از دسترسی به چنین امانتی محروم ماندهاند و مبادا که ما امروز حفظ چنین عظمت و افتخاری را سهل شمرده و ناسپاسی کنیم و جزﺀ; ستمگران جاهل قرار گیریم ـ ...إنّهُ کَانَ ظَلُوماً جُهُول([2]) ـ کسی که بالای کوه ایستاده، عظمت کوه را تشخیص نمیدهد و کسی که غرق در نعمت است قدر نعمت را نمیداند و کسی که در سایهی ولایت و حاکمیت خدا زندگی میکند شاید از یاد ببرد که انبیا و اولیای الهی برای تحقق آن چه رنجهایی را تحمل کردهاند.
این انقلاب امانتی از رنجدیدگان تاریخ است که برای عدالت و حق و آزادی سوختند، امانتی از شهداست که در مقابل چشمان ما یکی پس از دیگری از دین و ایمان و معنویت و حاکمیت اسلام گفتند و نوشتند و با خون خود بر صداقت گفتارشان شهادت دادند. امانت ملتهای مظلومی است که امروز بی هیچ دلیل و جرمی مورد هجوم دزدان شرف و حیثیت و ثروت قرار گرفتهاند. امانت مردم ستمدیدهی افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و ... که به بهانههایی واهی و با توهین و تحقیر و تجاوز همهی سرمایههای آنان به حراج نهاده شده است. به راستی ما با این امانت که یادآور چهرهی سیلی خوردهی حضرت زهرا(علیها السلام) و پایهای در زنجیر بستهی امام سجاد(علیه السلام) و سیاهچالهای تاریک و نمناک امام کاظم(علیه السلام) و ...، کوچههای موشک خوردهی جنوب و گورهای دسته جمعی هویزه و سارایوو و کربلا و دجیل عراق است چه میکنیم؟!
این امانتی که به فاصلهی دو ماه پس از پیروزی مردم را به حضور آگاهانه و قانونمند در صحنه فرا خواند و از همان روز لحظهای به مردم و آرمانهای آنان پشت نکرد و با مردم دروغ نگفت و به نیرنگ نپرداخت و جز خود مردم، واقعیت و ظهور و بروزی نداشت. امانتی که با آمدنش، به مردم ایران استقلال و آزادی و سربلندی بخشید و مستضعفان جهان را امیدوار ساخت و حاکمیت ارزشهای الهی را عینیت بخشید و به جای تقلید از هوسبازان و هوسرانان و هواپرستان بر قانون الهی تأکید کرد و جوانان مسلمان را که تا آن روز ملعبهی استعمارگران بودند و جز شهوت و هوس و حیوانیت ولاقیدی و لذت، ارزشی نمیشناختند، تا قلههای بلند انسانیت و عظمت عروج بخشید و اینها بخش کوچکی از نتایج عظیمی است که در سایهی این امانت به دست آمد. و به راستی در طول هفده سال پس از رحلت امام درصد عمل ما به این وصیت امام(قدّس سرّه) و حفظ این امانت تا چه حد بوده است؟! یقیناً مخاطب این وصیت تنها مقلدان حضرت امام(قدّس سرّه) نیست و بود و نبود اسلام در ارتباط با یکایک بندهای این وصیتنامه است.
رمز پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی
متن:
الف. بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت میداند. و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزهی الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.
شرح:
جریانهای سیاسی غیر الهی به اقتضای منافع و مصالح فردی و گروهی خود گاهی به چپ متمایل میشوند و گاهی به راست، خطوط کج و معوجی که در نهایت به بن بست میرسد. چه بسا با انگیزههای مقدس میآیند و نیروها را به حرکت در میآورند ولی در میانهی راه هنگامی که به منافع محدودی رسیدند مردم را وسیلهی اقتدار و هوس خود قرار میدهند. تنها خاصیت حرکتهای الهی است که بر صراط مستقیم و از مبدﺀ; الهی آغاز و در منتهای نامتناهی به پیش میرود؛ وَ أَنّ هَذَا صِراطِی مُسْتقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعوُا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیلِهِ...([3]) حرکتی که به خدا مستند و منسوب باشد، ماندگار میشود و حرکتهای غیر الهی جز کفی بر روی آب نیست.
حضرت امام(قدّس سرّه) در این فراز ضمن اینکه حرکت اسلامی ایران را حرکتی مستند به خدا میداند که در اثر اتحاد و به هم پیوستگی مردم مسلمان تحقق یافته است، بر دو نکته اشاره مینماید:
1. رمز پیروزی را خود مردم میدانند؛ یعنی نیازی نیست تا تحلیلگران سیاسی کار وابسته به استکبار بنشینند و در چهرهی محققان فلسفه اجتماعی رمز و راز پیروزی و عوامل و انگیزههای آن را متناسب با فرمها و قالبهای ذهنی خود بپرورانند و با عوامل تبلیغاتی خود حقایق و باورهای قطعی را وارونه جلوه دهند، زیرا آنان که با فرهنگ ملتها و ارزشهای حاکم بر معارف اسلام، بیگانه و از الفبای حکومت اسلامی و جامعه اسلامی هیچ نمیدانند چگونه میتوانند به تفسیر و تبیین و تحلیل آن بپردازند، و نیز آنان که به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) جز فاصلهی نثیل و معتلف([4]) یا نان و مسکن چیزی نمیدانند از ملکوت الهی و از شهادت و ایثار و مأدبة الله و نشستن بر سفرهی کرامت و وحی الهی چه میدانند؟!
2. اینکه نسلهای آینده رمز پیروزی و بقای آن را میخوانند تذکری برای نویسندگان و محققان و هنرمندان و فرهنگ سازان است تا برای ثبت ویژگیهای این امانت الهی و معرفی آن به نسلهای آینده بکوشند و از خود بپرسند که در این راه چه اندیشیده و چه نوشته و چه شاهکار هنری آفریدهاند؟
روزی مقام معظم رهبری(مدّ ظلّه العالی) در رابطه با هشت سال دفاع مقدس میفرمود که یک هزارم آنچه را که در دفاع مقدس گذشته است ما نتوانستهایم به تصویر بکشیم و این در صورتی است که دفاع مقدس تنها یک گام بزرگ در راه پیروزی و تثبیت انقلاب اسلامی و یک مرحلهی مهم از دهها مراحل حفظ و بقای آن محسوب میشود.
و البته در سالهایی تلخ و با امکانات همین مردم و با آزادی که همین انقلاب ارزانی نموده بود، عدهای بیمحابا همهی مبانی دین و مذهب و انقلاب را مورد تشکیک و تردید قرار داده و بی شرمانه مردم را به تساهل و تسامح و مماشات و بیگانه گرایی و غرب دوستی و نشستن بر سر میز تشنج زدایی و صلح بین گرگ و میش فراخواندند و دوران انقلاب و دفاع مقدس را به خرد ستیزی متهم نمودند!!
اگر محققان و مورخان و هنرمندان در تحلیل علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی نیم نگاهی به سخنان حضرت امام که ترجمان دل و جان مردم و تبلور و تجسم باورهای آنان است بنمایند، خواهند دید که حوادث انقلاب چه زیبا به هم پیوند میخورد و چگونه هر حادثه به تفسیر حادثهی پیشین خود میپردازد. و نیز خواهند دید که حضرت امام(قدّس سرّه) در تبیین این عوامل بیشترین تأکید را بر مشیت الهی و اراده و خواست او و سپس اسلام خواهی و پس از آن وحدت کلمهی مسلمانان و اراده و خواست خود آنان مینماید. حضرت امام گاهی میفرمود: ما به قدرت طبیعی بر این مشاکل و بر این مصیبتهایی که وارد شده است فائق نیامدهایم ... ملت ما که در این نهضت پیروز شد، این فقط برای اتکال به خدا بود، در ملت ما یک تحولی حاصل شد که آن تحول سابقه نداشت، آن تحول این طور بود که شهادت را برای خودشان فوز عظیم میدانستند.([5]) و گاه میفرمود: اساس همهی شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع میشود. انسان اساس پیروزی و اساس شکست است، باور انسان اساس تمام امور است. غربیان ... دنبال این بودند که با تبلیغات دامنهدار خودشان به ممالک ضعیف باور بیاورند که ناتوانند، باور بیاورند که اینها نمیتوانند هیچ کاری انجام بدهند. اینها باید... دستشان به طرف قدرتهای بزرگ از شرق و غرب دراز باشد و هر کشوری که اعتقادش این باشد که نمیتواند... این محکوم به این است که تا آخر نتواند و این اساس نقشههایی بوده است که برای ملل ضعیف دنیا کشیدهاند.([6])
و گاهی نیز همین عوامل را معجزه الهی میدانست و میفرمود: روی موازین مادی، روی موازین عادی باید با یک یورش ما از بین رفته باشیم، لکن قدرت ایمان، پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، اتکال به ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) شما را پیروز کرد. برادران من از یاد نبرید این رمز پیروزی را، این وحدت کلمهای که در تمام اقشار ایران پیدا شد معجزه بود، کسی نمیتواند این را ایجاد کند، این معجزه بود، این امر الهی بود، این وحی الهی بود نه کار بشر. رمز پیروزی شما اول ایمان ثابت و بعد وحدت کلمه، این دو مطلب را حفظ کنید.([7]) همین تحولی که ملت ما در ظرف مدت کمی پیدا کرد یک نحو تحول معجزه آسا که یک روز از پاسبان حساب میبرد... یک روزی هم از شخص اول مملکت حساب نبردند. یک روز جرأت نمیکردند که توی خانهشان اسم شاه را به ناگواری ببرند، یک روز هم در خیابانها ریختند و گفتند: مرگ بر این، همچو متحول شد، کی این کار را کرد؟ اسلام، قوت ایمان، و الاّ انسان که نمیتواند این کار را بکند.([8])
خداوند برای اثبات حقانیت و الهی بودن بعثت پیامبرانش معجزاتی همراه آنان میکند تا برای ناباوران و منکران جای شبهه نماند. در انقلاب اسلامی نیز اگر کسی بخواهد اصل الهی بودن و نقش مشیت الهی را در پیروزی انقلاب منکر شود در تحلیل حوادثی که در طول بیست و هفت سال اتفاق افتاده است، عاجز میماند. چه کسی میتواند باور کند کمر راست کردن از زیر فشار و شیطنت گروهکهای استعماری قبل و بعد از انقلاب که به انتظار فرصت بودند، برای انقلابی نوپا و مبغوض قدرتهای بزرگ حادثهای عادی بود، مگر اکثر مسلمانان از وحشت تودهایها و فداییان خلق و ...تن به جنایتهای پهلوی نداده بودند و عدهای دیگر در میان مهرههای آمریکایی، محمدرضاخان را بر دیگر خانهای دست پروردهی سیا ترجیح نمیدادند؟! راستی چه کسی باور میکند جریان طبس و شکست فضاحتبار استکبار در برابر طوفان شن یک حادثهی معمولی و قابل تحلیل با معیارهای مادی است؟! یا چه کسی میتواند یک تحلیل علمی و اکادمیک از هشت سال دفاع مقدس بدهد و باز چه کسی باور میکند یک انقلاب فراگیر و مردمی که مورد بغض و کینهی استکبار است در طول بیست و هفت سال عمر خود بیش از بیست انتخاب آزاد برگزار نماید؟! اینها و دهها حادثه دیگر معجزاتی است که خداوند برای اثبات عجز بشر از آفریدن چنین انقلاب و حتی تحلیل آن به رخ جهانیان کشیده است.
غربیان و به ویژه آمریکاییان به هزار و یک دلیل حقیقت را بر زبان نمیآورند و عوامل شکست خود در ایران را در حوادث طبیعی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جست و جو میکنند. آنان میبینند با روشن شدن حقیقت، منافعشان به خطر میافتد و هیچگاه برخلاف منافع خود سخن نمیگویند. آنان از دین و معنویت و ایثار و شهادت و ... هیچ نمیدانند، با فرهنگ عاشورا و محرم و رمضان بیگانهاند. آنان فرهنگ انقلاب و فرهنگ اسلام ناب را نمیشناسند، آنان نمیخواهند بارقهی امیدی که در دل مستضعفان تابیده است و برای آنان همچون ناقوس مرگ میباشد، ادامه یابد و بالاخره آنان همانند ماری زخمی هستند و به تعبیر حضرت امام از انقلاب سیلی خوردهاند و تا زهر خود را نریزند و مردم مسلمان را از انقلاب و راه انقلاب منحرف نکنند، آسوده نمینشینند. و چه غافل و خوش خیالند آنان که تحلیلهای آنان را باور میکنند و در گفته و نوشتههای خود آنها را تکرار مینمایند.
پینوشت:
[1]. اسلام ناب، تبیان پنجم، ص 257 ـ 261.
[2]. الأحزاب 33 : 72.
[3]. الأنعام 6 :153.
[4]. در ضمن خطبه 3، نهج البلاغه.
[5]. صحیفه نور، ج 5، ص 262.
[6] . صحیفه نور، ج 14، ص 194.
[7] . صحیفه نور، ج 5 ، ص 141.
[8]. همان، ص 151