نماز 6
آرشیو
چکیده
متن
پس از بهرهبرداری از آیهی 58 سورهی مبارکهی نور ده دسته روایت دربارهی چگونگی به جای آوردن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا بر شمردیم که مفاد آنها به این شرح بود:
دستهی یکم: در هر شبانه روز پنج نماز، واجب است 3 روایت.
دستهی دوم: چگونگی خواندن نافلههای یومیّه را آموزش میدهد و در ضمن به چگونگی خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا نیز اشاره میکند 2 روایت.
دستهی سوّم: مؤمن باید پس از به جای آوردن هر نماز از نمازهای پنجگانهی شبانه روزی، چشم به راه رسیدن وقت نماز بعدی باشد 1 روایت.
دستهی چهارم: با به کار بردن تعبیرهایی میفهماند که وقتهای نمازهای پنجگانه همه از هم جداست 20 روایت.
دستهی پنجم: برنامهی پیشوایان معصوم(علیهم السلام) چنین بوده است که غالباً نماز عصر را با فاصله از نماز ظهر، و نماز عشا را با فاصله از نماز مغرب، بلکه دیر هنگام شب، میخواندهاند 6 روایت.
دستهی ششم: نماز عصرِ چسبیده به نماز ظهری که در آغاز وقت ظهر خوانده شده باشد، و نماز عشای چسبیده به نماز مغربی که در آغاز وقت مغرب خوانده شود، جزﺀ; نمازهای نا به هنگام شمرده شدهاند 4 روایت.
دستهی هفتم: تأخیر نماز از وقت فضیلت، و پیش انداختن آن بر وقت فضیلت در صورتی رواست که دلیلی داشته باشد یا مشکلی در کار باشد 14 روایت.
دستهی هشتم: تجویز با هم خوانی نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا برای این است که مردم به درد سر و به عسر و حرج نیفتند و گرنه خود به خود کار خوب و مطلوبی نیست 2 روایت.
دستهی نهم: شایسته نیست با همخوانی نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا رویهی دایمی و برنامهی همیشگی نمازگزار شود 2 روایت.
دستهی دهم: با هم خوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا کار بچههاست. نمازگزار بالغ، خوب است هر نماز را در وقت خودش و پنج نماز را در پنج وقت بخواند 2 روایت.
صدور و جهت صدور این روایات
بیشتر حدیثهایی که آوردیم معتبر صحیح یا موثقاند، بنابراین مشکل صدور ندارند و بیمناک ساختگی بودن آنها نباید بود. نگرانیای که ممکن است دست دهد دربارهی جهت صدور آنهاست؛ و آن این است که چون اوّلاً روایات معتبری در دست است که با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا را همیشه و همه جا تجویز میکند و ثانیاً روایاتی که به با هم خوانی نمازهای یاد شده روی خوش نشان نمیدهد موافق با روش اهل سنّت است؛ نکند این گونه روایات برای پیشگیری از به دردسر افتادن شیعیان صادر شده باشد و نه برای بیان حکم واقعی؛ و به دیگر سخن نکند دلیل پیدایش آنها تقیّه باشد. پی آمد این نگرانی این است که روایاتی که با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را بی اشکال میداند بیان کنندهی حکم واقعی و روایاتی که این کار را در شرایط عادی درست نمیداند ناظر به حکم ظاهری و برای شرایط ویژه و جایی که با هم خواندن ممکن است دردسر ساز باشد، بدانیم.
در پاسخ به این شبهه یا احتمال میگوییم:
اولاً جای این سخن آنجاست که میان این دو گروه روایت روایاتی که میگوید خوب است نماز عصر را با تأخیر از سر ظهر و نماز عشا را با تأخیر از سر شب خواند و روایاتی که میگوید همیشه و همه جا میتوان نمازهای ظهر و عصر را با هم و نمازهای مغرب و عشا را با هم خواند تعارض باشد. مخالفت عامه آنگاه مرجِّح است که دو روایت یا دو دسته روایت داشته باشیم؛ یکی موافق با عامه و دیگری مخالف، و میان آنها تعارض باشد و جمع عرفی میان آنها میسّر نباشد؛ اما در ما نحن فیه چنین نیست. این دو گروه روایت با هم تعارضی ندارند و جمع عرفی میان آنها به سادگی میسّر است و آن این است که بگویم: روایات با هم خوانی، جایز بودن این عمل را میفهماند و روایات جدا خوانی در پی بیان برتر بودن این روش است. صحیحهی اسحاقبن عمّار را ـ پیشتر ـ دیدیم که سخن امام صادق(علیه السلام) را چنین گزارش میکرد : إنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله صلّی الظّهر والعصر فی مکان واحد من غیر علّة ولا سبب، فقال له عمر و کان أجرأ القوم علیه؛ أحدث فی الصلاة شیءٌ؟ قال صلّی الله علیه و آله: لا ولکن أردت أن أوسّع علی أمّتی: پیامبر(صلّی الله علیه و آله) [یکبار] نماز ظهر و عصر را بیآنکه علّت خاصّی در کار باشد با هم خواند. عمر که در برابر پیامبر از همه بیپرواتر بود پرسید: آیا دستور تازهای دربارهی نماز رسیده است؟ پیامبر فرمود: نه، خواستم دست پیروانم باز باشد.([1])
موثقه زراره و موثقه معاویة بن میسره را هم ـ پیش از این ـ خواندیم که گفتهاند امام صادق(علیه السلام) از اینکه نمازهای ظهر و عصر همیشه و به عنوان یک رویّه با هم خوانده شوند اظهار ناخشنودی فرموده است.([2])
ثانیاً بر فرض وجود تعارض میان دو گروه روایات یاد شده، روایات جدا خوانی را به چند دلیل نمیتوان صادر شده از روی تقیه دانست:
دلیل یکم؛ اینکه در چندین حدیث از حدیثهای جداخوانی، امام(علیه السلام) جدا خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را روش و برنامهی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و یا خواستهی آن حضرت دانسته است، مانند حدیثهای: 11([3])، 20([4])، 23([5])، 24([6])، 26([7])، 28([8]) و 29([9])، که همه صحیح یا موثقاند و چند حدیث دیگر.
انگیزهی امامان معصوم(علیهم السلام) از دستور دادن به جداخوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا چنانچه دور نگه داشتن شیعیان از انگشتنما شدن و به دردسر افتادن و به دیگر سخن چنانچه منشأ صدور این احادیث تقیه بود همین بس بود که به پیروان خود بگویند: این نمازها را با فاصله و جدای از هم بخوانید و نیازی به گفتن اینکه خواسته و برنامه پیامبر(صلّی الله علیه و آله) نیز چنین بوده است، نبود. آنان (علیهم السلام) میتوانستند اینجا هم مانند بسیاری از موارد دیگر بیآنکه پای برنامهی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را به میان بکشند به پرسشگر خود پاسخ دهند. آنگاه که با یک پاسخ ساده خواستهی امام(علیه السلام) برآورده میشود، مایهگذاری از پیامبر(صلّی الله علیه و آله) برای چه بوده است؟ از این مایه گذاری آیا نمیفهمیم که خاستگاه اینگونه احادیث تقیه نبوده، بلکه حکم بیان شده در دیدگاه امام (علیه السلام) حکم واقعی بوده و امام در پی بیان آن بوده است و نه حکم ظاهری و تقیهای.
دلیل دوم؛ اینکه فعل پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در فاصله انداختن میان نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا آنچنانکه از عمل او در روز غدیر خم و جاهای دیگر نقل شده است و ما پیشتر برخی از آنها را بازگو کردیم، جدای از گزارش امامان معصوم(علیهم السلام) خود به خود نیز به واقعی بودن حکم جدا خوانی گواهی میدهد؛ زیرا دربارهی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) احتمال نمیرود که او از روی تقیه نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را با فاصله میخوانده است! دوگانگی روش در چگونه خواندن این نمازها پس از درگذشت آن حضرت پدیدار گشته است.
دلیل سوم؛ اینکه دستور امام علی(علیه السلام) به محمدبن أبی بکر دربارهی نماز، آهنگ بیان حکم واقعی دارد؛ زیرا میفرماید: نماز را از آن رو که اینک بیکار هستی از وقت خودش جلو نینداز.([10]) جداخوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا چنانچه به خودی خود نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواستنی و مطلوب نبود چه چیز میتوانست او را وادارد که چنین جملهای را در سخن خود به کار برد؟ او میتوانست بگوید: هر نمازی را در وقت خودش بخوان. اما اینکه او (علیه السلام) به چنین بیانی بسنده نمیکند و خواستهی خود را با چنان جملهای مؤکّد میکند از آن میفهمیم که مسألهی جداخوانی از دیدگاه آن حضرت، حکمی واقعی است و نه ظاهری و برخاسته از تقیه. بگذریم از اینکه جا دارد بپرسیم آیا در آن روز که امام(علیه السلام) زمام حکومت را در دست داشته است چنین تقیهای برای او قابل فرض و تصور میباشد؟
دلیل چهارم؛ اینکه حدیثهایی که میگوید: در سفر میتوان نمازهای ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا را با هم خواند با تقیه سازگار نیست؛ زیرا همه یا بیشتر این حدیثها از امام صادق(علیه السلام) گزارش شده است و در زمان آن حضرت فقهی که از سوی حکومت پشتیبانی میشد فقه أبوحنیفه بود و أبوحنیفه با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را در سفر هم جایز نمیدانست.([11]) خاستگاه حدیثهای جداخوانی چنانچه تقیه بود باید به جدا خوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا در سفر هم سفارش میشد، در حالی که چنین سفارشی نشده و چنین دستوری از سوی امامان معصوم(علیهم السلام) به ما نرسیده است. شافعی دو سال و احمدبن حنبل چندین سال پس از شهادت امام صادق(علیه السلام) به دنیا آمده است، اما مالکبن أنس گرچه همزمان با امام صادق میزیسته و فقه او در مدینه مطرح بوده است لیکن از قضا او معتقد بود که وقت نماز عصر بلافاصله پس از نماز ظهر آغاز میشود.([12]) بنابراین منشأ دستور به جدا خوانی ـ دست کم نماز ظهر و عصر ـ تقیه از مالک و پیروان او نیز نمیتواند باشد.
ثالثاً؛ بر فرض تقیهای بودن روایات جداخوانی ـ و با مفروض دانستن وجود تعارض میان دو گروه روایات جداخوانی و با هم خوانی ـ اینجا ترجیح با روایات جدا خوانی است هرچند موافق عامه است و نه با روایات با همخوانی که مخالف عامّه است؛ زیرا همانگونه که بزرگانی چونان شیخ اعظم انصاری، میرزای نائینی و امام خمینی(قدّس سرّهم) نظر دادهاند چنانچه یکی از دو روایت متعارض موافق کتاب بود و دیگری مخالف عامه، ترجیح با روایتی است که موافق کتاب است و نه با آنکه مخالف عامه است. به دیگر سخن در تعادل و تراجیح میان موافقت کتاب و مخالفت عامه، موافقت کتاب بر مخالفت عامّه ترجیح دارد. اینجا روایات جداخوانی، موافق با دیدگاه قرآن کریم دست کم در مورد نمازهای مغرب و عشاست؛ چنانکه پیشتر، آن را از آیهی 58 سورهی نور به دست آوردیم.
خلاصه
خلاصهی آنچه دربارهی وقت نماز در شمارههای پیشین و این شماره گفتیم اینکه:
1. قرآن مجید دست کم دربارهی نمازهای مغرب و عشا، جداخوانی و دیرخواندن نماز عشا را تا آنگاه که وقت فضیلت آن برسد یا تا پیش از وقت خوابیدن، مطلوب میداند.
2. احادیث معتبر، هم در بازگویی روش پیشوایان معصوم(علیهم السلام) و هم در فرهنگسازی برای نمازگزاران، جداخوانی نمازها و خواندن هر نماز در وقت ویژهی خود را بهتر از شتاب کردن در خواندن نمازی پس از نماز دیگر و پیش از رسیدن وقت فضیلت آن دانستهاند.
3. بیشتر فقهای بزرگ یا بسیاری از آنان به استحباب جداخوانی نماز عشا از مغرب و تأخیر آن تا رسیدن وقت فضیلت ـ و برخی از آنها تا دیر هنگام شب ـ فتوا دادهاند و کم نیستند فقیهان نامداری که جداخوانی نماز ظهر و عصر یعنی تأخیر نماز عصر تا رسیدن وقت فضیلت آن را نیز مطلوب و مستحب دانستهاند.
ادامه دارد...
پینوشت:
[1]. وسائل الشیعة، کتاب الصله، أبواب المواقیت، ب 32، ح 2.
[2]. همان، ب 4 ، ح 15 و ب 5 ، ح 10.
[3]. همان، کتاب أبواب أعداد الفرائض، ب 2، ح 7.
[4]. همان، أبواب المواقیت، ب 17، ح 12.
[5] . همان، ب 21، ح 6 .
[6] . همان، ح 2.
[7]. همان، أبواب أعداد الفرائض، ب 13، ح 15.
[8] . همان، أبواب المواقیت، ب 18، ح 5 .
[9]. همان، ح 1.
[10]. نهج البلاغه، نامهی 27.
[11]. الفقه علی المذاهب الخمسة، ص 142.
[12]. مفتاح الکرامة، چاپ آل البیت، ج 1، ص 23.
دستهی یکم: در هر شبانه روز پنج نماز، واجب است 3 روایت.
دستهی دوم: چگونگی خواندن نافلههای یومیّه را آموزش میدهد و در ضمن به چگونگی خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا نیز اشاره میکند 2 روایت.
دستهی سوّم: مؤمن باید پس از به جای آوردن هر نماز از نمازهای پنجگانهی شبانه روزی، چشم به راه رسیدن وقت نماز بعدی باشد 1 روایت.
دستهی چهارم: با به کار بردن تعبیرهایی میفهماند که وقتهای نمازهای پنجگانه همه از هم جداست 20 روایت.
دستهی پنجم: برنامهی پیشوایان معصوم(علیهم السلام) چنین بوده است که غالباً نماز عصر را با فاصله از نماز ظهر، و نماز عشا را با فاصله از نماز مغرب، بلکه دیر هنگام شب، میخواندهاند 6 روایت.
دستهی ششم: نماز عصرِ چسبیده به نماز ظهری که در آغاز وقت ظهر خوانده شده باشد، و نماز عشای چسبیده به نماز مغربی که در آغاز وقت مغرب خوانده شود، جزﺀ; نمازهای نا به هنگام شمرده شدهاند 4 روایت.
دستهی هفتم: تأخیر نماز از وقت فضیلت، و پیش انداختن آن بر وقت فضیلت در صورتی رواست که دلیلی داشته باشد یا مشکلی در کار باشد 14 روایت.
دستهی هشتم: تجویز با هم خوانی نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا برای این است که مردم به درد سر و به عسر و حرج نیفتند و گرنه خود به خود کار خوب و مطلوبی نیست 2 روایت.
دستهی نهم: شایسته نیست با همخوانی نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا رویهی دایمی و برنامهی همیشگی نمازگزار شود 2 روایت.
دستهی دهم: با هم خوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا کار بچههاست. نمازگزار بالغ، خوب است هر نماز را در وقت خودش و پنج نماز را در پنج وقت بخواند 2 روایت.
صدور و جهت صدور این روایات
بیشتر حدیثهایی که آوردیم معتبر صحیح یا موثقاند، بنابراین مشکل صدور ندارند و بیمناک ساختگی بودن آنها نباید بود. نگرانیای که ممکن است دست دهد دربارهی جهت صدور آنهاست؛ و آن این است که چون اوّلاً روایات معتبری در دست است که با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا را همیشه و همه جا تجویز میکند و ثانیاً روایاتی که به با هم خوانی نمازهای یاد شده روی خوش نشان نمیدهد موافق با روش اهل سنّت است؛ نکند این گونه روایات برای پیشگیری از به دردسر افتادن شیعیان صادر شده باشد و نه برای بیان حکم واقعی؛ و به دیگر سخن نکند دلیل پیدایش آنها تقیّه باشد. پی آمد این نگرانی این است که روایاتی که با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را بی اشکال میداند بیان کنندهی حکم واقعی و روایاتی که این کار را در شرایط عادی درست نمیداند ناظر به حکم ظاهری و برای شرایط ویژه و جایی که با هم خواندن ممکن است دردسر ساز باشد، بدانیم.
در پاسخ به این شبهه یا احتمال میگوییم:
اولاً جای این سخن آنجاست که میان این دو گروه روایت روایاتی که میگوید خوب است نماز عصر را با تأخیر از سر ظهر و نماز عشا را با تأخیر از سر شب خواند و روایاتی که میگوید همیشه و همه جا میتوان نمازهای ظهر و عصر را با هم و نمازهای مغرب و عشا را با هم خواند تعارض باشد. مخالفت عامه آنگاه مرجِّح است که دو روایت یا دو دسته روایت داشته باشیم؛ یکی موافق با عامه و دیگری مخالف، و میان آنها تعارض باشد و جمع عرفی میان آنها میسّر نباشد؛ اما در ما نحن فیه چنین نیست. این دو گروه روایت با هم تعارضی ندارند و جمع عرفی میان آنها به سادگی میسّر است و آن این است که بگویم: روایات با هم خوانی، جایز بودن این عمل را میفهماند و روایات جدا خوانی در پی بیان برتر بودن این روش است. صحیحهی اسحاقبن عمّار را ـ پیشتر ـ دیدیم که سخن امام صادق(علیه السلام) را چنین گزارش میکرد : إنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله صلّی الظّهر والعصر فی مکان واحد من غیر علّة ولا سبب، فقال له عمر و کان أجرأ القوم علیه؛ أحدث فی الصلاة شیءٌ؟ قال صلّی الله علیه و آله: لا ولکن أردت أن أوسّع علی أمّتی: پیامبر(صلّی الله علیه و آله) [یکبار] نماز ظهر و عصر را بیآنکه علّت خاصّی در کار باشد با هم خواند. عمر که در برابر پیامبر از همه بیپرواتر بود پرسید: آیا دستور تازهای دربارهی نماز رسیده است؟ پیامبر فرمود: نه، خواستم دست پیروانم باز باشد.([1])
موثقه زراره و موثقه معاویة بن میسره را هم ـ پیش از این ـ خواندیم که گفتهاند امام صادق(علیه السلام) از اینکه نمازهای ظهر و عصر همیشه و به عنوان یک رویّه با هم خوانده شوند اظهار ناخشنودی فرموده است.([2])
ثانیاً بر فرض وجود تعارض میان دو گروه روایات یاد شده، روایات جدا خوانی را به چند دلیل نمیتوان صادر شده از روی تقیه دانست:
دلیل یکم؛ اینکه در چندین حدیث از حدیثهای جداخوانی، امام(علیه السلام) جدا خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را روش و برنامهی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و یا خواستهی آن حضرت دانسته است، مانند حدیثهای: 11([3])، 20([4])، 23([5])، 24([6])، 26([7])، 28([8]) و 29([9])، که همه صحیح یا موثقاند و چند حدیث دیگر.
انگیزهی امامان معصوم(علیهم السلام) از دستور دادن به جداخوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا چنانچه دور نگه داشتن شیعیان از انگشتنما شدن و به دردسر افتادن و به دیگر سخن چنانچه منشأ صدور این احادیث تقیه بود همین بس بود که به پیروان خود بگویند: این نمازها را با فاصله و جدای از هم بخوانید و نیازی به گفتن اینکه خواسته و برنامه پیامبر(صلّی الله علیه و آله) نیز چنین بوده است، نبود. آنان (علیهم السلام) میتوانستند اینجا هم مانند بسیاری از موارد دیگر بیآنکه پای برنامهی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را به میان بکشند به پرسشگر خود پاسخ دهند. آنگاه که با یک پاسخ ساده خواستهی امام(علیه السلام) برآورده میشود، مایهگذاری از پیامبر(صلّی الله علیه و آله) برای چه بوده است؟ از این مایه گذاری آیا نمیفهمیم که خاستگاه اینگونه احادیث تقیه نبوده، بلکه حکم بیان شده در دیدگاه امام (علیه السلام) حکم واقعی بوده و امام در پی بیان آن بوده است و نه حکم ظاهری و تقیهای.
دلیل دوم؛ اینکه فعل پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در فاصله انداختن میان نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا آنچنانکه از عمل او در روز غدیر خم و جاهای دیگر نقل شده است و ما پیشتر برخی از آنها را بازگو کردیم، جدای از گزارش امامان معصوم(علیهم السلام) خود به خود نیز به واقعی بودن حکم جدا خوانی گواهی میدهد؛ زیرا دربارهی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) احتمال نمیرود که او از روی تقیه نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را با فاصله میخوانده است! دوگانگی روش در چگونه خواندن این نمازها پس از درگذشت آن حضرت پدیدار گشته است.
دلیل سوم؛ اینکه دستور امام علی(علیه السلام) به محمدبن أبی بکر دربارهی نماز، آهنگ بیان حکم واقعی دارد؛ زیرا میفرماید: نماز را از آن رو که اینک بیکار هستی از وقت خودش جلو نینداز.([10]) جداخوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا چنانچه به خودی خود نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواستنی و مطلوب نبود چه چیز میتوانست او را وادارد که چنین جملهای را در سخن خود به کار برد؟ او میتوانست بگوید: هر نمازی را در وقت خودش بخوان. اما اینکه او (علیه السلام) به چنین بیانی بسنده نمیکند و خواستهی خود را با چنان جملهای مؤکّد میکند از آن میفهمیم که مسألهی جداخوانی از دیدگاه آن حضرت، حکمی واقعی است و نه ظاهری و برخاسته از تقیه. بگذریم از اینکه جا دارد بپرسیم آیا در آن روز که امام(علیه السلام) زمام حکومت را در دست داشته است چنین تقیهای برای او قابل فرض و تصور میباشد؟
دلیل چهارم؛ اینکه حدیثهایی که میگوید: در سفر میتوان نمازهای ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا را با هم خواند با تقیه سازگار نیست؛ زیرا همه یا بیشتر این حدیثها از امام صادق(علیه السلام) گزارش شده است و در زمان آن حضرت فقهی که از سوی حکومت پشتیبانی میشد فقه أبوحنیفه بود و أبوحنیفه با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را در سفر هم جایز نمیدانست.([11]) خاستگاه حدیثهای جداخوانی چنانچه تقیه بود باید به جدا خوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا در سفر هم سفارش میشد، در حالی که چنین سفارشی نشده و چنین دستوری از سوی امامان معصوم(علیهم السلام) به ما نرسیده است. شافعی دو سال و احمدبن حنبل چندین سال پس از شهادت امام صادق(علیه السلام) به دنیا آمده است، اما مالکبن أنس گرچه همزمان با امام صادق میزیسته و فقه او در مدینه مطرح بوده است لیکن از قضا او معتقد بود که وقت نماز عصر بلافاصله پس از نماز ظهر آغاز میشود.([12]) بنابراین منشأ دستور به جدا خوانی ـ دست کم نماز ظهر و عصر ـ تقیه از مالک و پیروان او نیز نمیتواند باشد.
ثالثاً؛ بر فرض تقیهای بودن روایات جداخوانی ـ و با مفروض دانستن وجود تعارض میان دو گروه روایات جداخوانی و با هم خوانی ـ اینجا ترجیح با روایات جدا خوانی است هرچند موافق عامه است و نه با روایات با همخوانی که مخالف عامّه است؛ زیرا همانگونه که بزرگانی چونان شیخ اعظم انصاری، میرزای نائینی و امام خمینی(قدّس سرّهم) نظر دادهاند چنانچه یکی از دو روایت متعارض موافق کتاب بود و دیگری مخالف عامه، ترجیح با روایتی است که موافق کتاب است و نه با آنکه مخالف عامه است. به دیگر سخن در تعادل و تراجیح میان موافقت کتاب و مخالفت عامه، موافقت کتاب بر مخالفت عامّه ترجیح دارد. اینجا روایات جداخوانی، موافق با دیدگاه قرآن کریم دست کم در مورد نمازهای مغرب و عشاست؛ چنانکه پیشتر، آن را از آیهی 58 سورهی نور به دست آوردیم.
خلاصه
خلاصهی آنچه دربارهی وقت نماز در شمارههای پیشین و این شماره گفتیم اینکه:
1. قرآن مجید دست کم دربارهی نمازهای مغرب و عشا، جداخوانی و دیرخواندن نماز عشا را تا آنگاه که وقت فضیلت آن برسد یا تا پیش از وقت خوابیدن، مطلوب میداند.
2. احادیث معتبر، هم در بازگویی روش پیشوایان معصوم(علیهم السلام) و هم در فرهنگسازی برای نمازگزاران، جداخوانی نمازها و خواندن هر نماز در وقت ویژهی خود را بهتر از شتاب کردن در خواندن نمازی پس از نماز دیگر و پیش از رسیدن وقت فضیلت آن دانستهاند.
3. بیشتر فقهای بزرگ یا بسیاری از آنان به استحباب جداخوانی نماز عشا از مغرب و تأخیر آن تا رسیدن وقت فضیلت ـ و برخی از آنها تا دیر هنگام شب ـ فتوا دادهاند و کم نیستند فقیهان نامداری که جداخوانی نماز ظهر و عصر یعنی تأخیر نماز عصر تا رسیدن وقت فضیلت آن را نیز مطلوب و مستحب دانستهاند.
ادامه دارد...
پینوشت:
[1]. وسائل الشیعة، کتاب الصله، أبواب المواقیت، ب 32، ح 2.
[2]. همان، ب 4 ، ح 15 و ب 5 ، ح 10.
[3]. همان، کتاب أبواب أعداد الفرائض، ب 2، ح 7.
[4]. همان، أبواب المواقیت، ب 17، ح 12.
[5] . همان، ب 21، ح 6 .
[6] . همان، ح 2.
[7]. همان، أبواب أعداد الفرائض، ب 13، ح 15.
[8] . همان، أبواب المواقیت، ب 18، ح 5 .
[9]. همان، ح 1.
[10]. نهج البلاغه، نامهی 27.
[11]. الفقه علی المذاهب الخمسة، ص 142.
[12]. مفتاح الکرامة، چاپ آل البیت، ج 1، ص 23.