آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

پس از بهره­برداری از آیه­ی 58 سوره­ی مبارکه­ی نور ده دسته روایت درباره­ی چگونگی به جای آوردن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا بر شمردیم که مفاد آن­ها به این شرح بود:
دسته­ی یکم: در هر شبانه روز پنج نماز، واجب است 3 روایت.
دسته­ی دوم: چگونگی خواندن نافله­های یومیّه را آموزش می­دهد و در ضمن به چگونگی خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا نیز اشاره می­کند 2 روایت.
دسته­ی سوّم: مؤمن باید پس از به جای آوردن هر نماز از نمازهای پنج­گانه­ی شبانه روزی، چشم به راه رسیدن وقت نماز بعدی باشد 1 روایت.
دسته­ی چهارم: ‌با به کار بردن تعبیرهایی می­فهماند که وقت­های نمازهای پنج­گانه همه از هم جداست 20 روایت.
دسته­ی پنجم: برنامه­ی پیشوایان معصوم(علیهم السلام) چنین بوده است که غالباً نماز عصر را با فاصله از نماز ظهر، و نماز عشا را با فاصله از نماز مغرب، بلکه دیر هنگام شب، می­خوانده­اند 6 روایت.
دسته­ی ششم: نماز عصرِ چسبیده به نماز ظهری که در آغاز وقت ظهر خوانده شده باشد، و نماز عشای چسبیده به نماز مغربی که در آغاز وقت مغرب خوانده شود، جزﺀ; نمازهای نا به هنگام شمرده شده­اند 4 روایت.
دسته­ی هفتم: تأخیر نماز از وقت فضیلت، و پیش انداختن آن بر وقت فضیلت در صورتی رواست که دلیلی داشته باشد یا مشکلی در کار باشد 14 روایت.
دسته­ی هشتم: تجویز با هم خوانی نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا برای این است که مردم به درد سر و به عسر و حرج نیفتند و گرنه خود به خود کار خوب و مطلوبی نیست 2 روایت.
دسته­ی نهم: شایسته نیست با هم­خوانی نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا رویه­ی دایمی و برنامه­ی همیشگی نمازگزار شود 2 روایت.
دسته­ی دهم: با هم خوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا کار بچه­هاست. نمازگزار بالغ، خوب است هر نماز را در وقت خودش و پنج نماز را در پنج وقت بخواند 2 روایت.
صدور و جهت صدور این روایات
بیشتر حدیث­هایی که آوردیم معتبر صحیح یا موثق­اند، بنابراین مشکل صدور ندارند و بیمناک ساختگی بودن آن­ها نباید بود. نگرانی­ای که ممکن است دست دهد درباره­ی جهت صدور آن­هاست؛ و آن این است که چون اوّلاً روایات معتبری در دست است که با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا را همیشه و همه جا تجویز می­کند و ثانیاً روایاتی که به با هم خوانی نمازهای یاد شده روی خوش نشان نمی­دهد موافق با روش اهل سنّت است؛ نکند این گونه روایات برای پیش­گیری از به دردسر افتادن شیعیان صادر شده باشد و نه برای بیان حکم واقعی؛ و به دیگر سخن نکند دلیل پیدایش آن­ها تقیّه باشد. پی آمد این نگرانی این است که روایاتی که با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را بی اشکال می­داند بیان کننده­ی حکم واقعی و روایاتی که این کار را در شرایط عادی درست نمی­داند ناظر به حکم ظاهری و برای شرایط ویژه و جایی که با هم خواندن ممکن است دردسر ساز باشد، بدانیم.
در پاسخ به این شبهه یا احتمال می­گوییم:
اولاً جای این سخن آن­جاست که میان این دو گروه روایت روایاتی که می­گوید خوب است نماز عصر را با تأخیر از سر ظهر و نماز عشا را با تأخیر از سر شب خواند و روایاتی که می­گوید همیشه و همه جا می­توان نمازهای ظهر و عصر را با هم و نمازهای مغرب و عشا را با هم خواند تعارض باشد. مخالفت عامه آن­گاه مرجِّح است که دو روایت یا دو دسته روایت داشته باشیم؛ یکی موافق با عامه و دیگری مخالف، و میان آن­ها تعارض باشد و جمع عرفی میان آن­ها میسّر نباشد؛ اما در ما نحن فیه چنین نیست. این دو گروه روایت با هم تعارضی ندارند و جمع عرفی میان آن­ها به سادگی میسّر است و آن این است که بگویم: روایات با هم خوانی، جایز بودن این عمل را می­فهماند و روایات جدا خوانی در پی بیان برتر بودن این روش است. صحیحه­ی اسحاق­بن عمّار را ـ پیشتر ـ‌ دیدیم که سخن امام صادق(علیه السلام) را چنین گزارش می­کرد : إنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله صلّی الظّهر والعصر فی مکان واحد من غیر علّة ولا سبب، فقال له عمر و کان أجرأ القوم علیه؛ أحدث فی الصلاة شیءٌ؟ قال صلّی الله علیه و آله: لا ولکن أردت أن أوسّع علی أمّتی: پیامبر(صلّی الله علیه و آله) [یک­بار] نماز ظهر و عصر را بی­آن­که علّت خاصّی در کار باشد با هم خواند. عمر که در برابر پیامبر از همه بی­پرواتر بود پرسید: آیا دستور تازه­ای درباره­ی نماز رسیده است؟ پیامبر فرمود: نه، خواستم دست پیروانم باز باشد.([1])
موثقه زراره و موثقه معاویة بن میسره را هم ـ پیش از این ـ خواندیم که گفته­اند امام صادق(علیه السلام) از این­که نمازهای ظهر و عصر همیشه و به عنوان یک رویّه با هم خوانده شوند اظهار ناخشنودی فرموده است.([2])
ثانیاً بر فرض وجود تعارض میان دو گروه روایات یاد شده، روایات جدا خوانی را به چند دلیل نمی­توان صادر شده از روی تقیه دانست:
دلیل یکم؛ این­که در چندین حدیث از حدیث­های جداخوانی، امام(علیه السلام) جدا خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را روش و برنامه­ی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و یا خواسته­ی آن حضرت دانسته است، مانند حدیث­های: 11([3])، 20([4])، 23([5])، 24([6])، 26([7])، 28([8]) و 29([9])، که همه صحیح یا موثق­اند و چند حدیث دیگر.
انگیزه­ی امامان معصوم(علیهم السلام) از دستور دادن به جداخوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا چنانچه دور نگه داشتن شیعیان از انگشت­نما شدن و به دردسر افتادن و به دیگر سخن چنانچه منشأ صدور این احادیث تقیه بود همین بس بود که به پیروان خود بگویند: این نمازها را با فاصله و جدای از هم بخوانید و نیازی به گفتن این­که خواسته و برنامه پیامبر(صلّی الله علیه و آله) نیز چنین بوده است، نبود. آنان (علیهم السلام) می­توانستند اینجا هم مانند بسیاری از موارد دیگر بی­آن­که پای برنامه­ی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را به میان بکشند به پرسش­گر خود پاسخ دهند. آن­گاه که با یک پاسخ ساده خواسته­ی امام(علیه السلام) برآورده می­شود، مایه­گذاری از پیامبر(صلّی الله علیه و آله) برای چه بوده است؟ از این مایه گذاری آیا نمی­فهمیم که خاستگاه این­گونه احادیث تقیه نبوده، بلکه حکم بیان شده در دیدگاه امام (علیه السلام) حکم واقعی بوده و امام در پی بیان آن بوده است و نه حکم ظاهری و تقیه­ای.
دلیل دوم؛ این­که فعل پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در فاصله انداختن میان نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا آنچنان­که از عمل او در روز غدیر خم و جاهای دیگر نقل شده است و ما پیشتر برخی از آن­ها را بازگو کردیم، جدای از گزارش امامان معصوم(علیهم السلام) خود به خود نیز به واقعی بودن حکم جدا خوانی گواهی می­دهد؛ زیرا درباره­ی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) احتمال نمی­رود که او از روی تقیه نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را با فاصله می­خوانده است! دوگانگی روش در چگونه خواندن این نمازها پس از درگذشت آن حضرت پدیدار گشته است.
دلیل سوم؛ این­که دستور امام علی(علیه السلام) به محمدبن أبی بکر درباره­ی نماز، آهنگ بیان حکم واقعی دارد؛ زیرا می­فرماید: نماز را از آن رو که اینک بی­کار هستی از وقت خودش جلو نینداز.([10]) جداخوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا چنانچه به خودی خود نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواستنی و مطلوب نبود چه چیز می­توانست او را وادارد که چنین جمله­ای را در سخن خود به کار برد؟ او می­توانست بگوید: هر نمازی را در وقت خودش بخوان. اما این­که او (علیه السلام) به چنین بیانی بسنده نمی­کند و خواسته­ی خود را با چنان جمله­ای مؤکّد می­کند از آن می­فهمیم که مسأله­ی جداخوانی از دیدگاه آن حضرت، حکمی واقعی است و نه ظاهری و برخاسته از تقیه. بگذریم از این­که جا دارد بپرسیم آیا در آن روز که امام(علیه السلام) زمام حکومت را در دست داشته است چنین تقیه­ای برای او قابل فرض و تصور می­باشد؟
دلیل چهارم؛ این­که حدیث­هایی که می­گوید: در سفر می­توان نمازهای ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا را با هم خواند با تقیه سازگار نیست؛ زیرا همه یا بیشتر این حدیث­ها از امام صادق(علیه السلام) گزارش شده است و در زمان آن حضرت فقهی که از سوی حکومت پشتیبانی می­شد فقه أبوحنیفه بود و أبوحنیفه با هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را در سفر هم جایز نمی­دانست.([11]) خاستگاه حدیث­های جداخوانی چنانچه تقیه بود باید به جدا خوانی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا در سفر هم سفارش می­شد، در حالی که چنین سفارشی نشده و چنین دستوری از سوی امامان معصوم(علیهم السلام) به ما نرسیده است. شافعی دو سال و احمدبن حنبل چندین سال پس از شهادت امام صادق(علیه السلام) به دنیا آمده است، اما مالک­بن أنس گرچه همزمان با امام صادق می­زیسته و فقه او در مدینه مطرح بوده است لیکن از قضا او معتقد بود که وقت نماز عصر بلافاصله پس از نماز ظهر آغاز می­شود.([12]) بنابراین منشأ دستور به جدا خوانی ـ دست کم نماز ظهر و عصر ـ تقیه از مالک و پیروان او نیز نمی­تواند باشد.
ثالثاً؛ بر فرض تقیه­ای بودن روایات جداخوانی ـ‌ و با مفروض دانستن وجود تعارض میان دو گروه روایات جداخوانی و با هم خوانی ـ این­جا ترجیح با روایات جدا خوانی است هرچند موافق عامه است و نه با روایات با هم­خوانی که مخالف عامّه است؛ زیرا همانگونه که بزرگانی چونان شیخ اعظم انصاری، میرزای نائینی و امام خمینی(قدّس سرّهم) نظر داده­اند چنانچه یکی از دو روایت متعارض موافق کتاب بود و دیگری مخالف عامه، ترجیح با روایتی است که موافق کتاب است و نه با آن­که مخالف عامه است. به دیگر سخن در تعادل و تراجیح میان موافقت کتاب و مخالفت عامه، موافقت کتاب بر مخالفت عامّه ترجیح دارد. این­جا روایات جداخوانی، موافق با دیدگاه قرآن کریم دست کم در مورد نمازهای مغرب و عشاست؛ چنانکه پیشتر، آن را از آیه­ی 58 سوره­ی نور به دست آوردیم.
خلاصه
خلاصه­ی آنچه درباره­ی وقت نماز در شماره­های پیشین و این شماره گفتیم این­که:
1. قرآن مجید دست کم درباره­ی نمازهای مغرب و عشا، جداخوانی و دیرخواندن نماز عشا را تا آن­گاه که وقت فضیلت آن برسد یا تا پیش از وقت خوابیدن، مطلوب می­داند.
2. احادیث معتبر، هم در بازگویی روش پیشوایان معصوم(علیهم السلام) و هم در فرهنگ­سازی برای نمازگزاران، جداخوانی نمازها و خواندن هر نماز در وقت ویژه­ی خود را بهتر از شتاب کردن در خواندن نمازی پس از نماز دیگر و پیش از رسیدن وقت فضیلت آن دانسته­اند.
3. بیشتر فقهای بزرگ یا بسیاری از آنان به استحباب جداخوانی نماز عشا از مغرب و تأخیر آن تا رسیدن وقت فضیلت ـ‌ و برخی از آن­ها تا دیر هنگام شب ـ فتوا داده­اند و کم نیستند فقیهان نامداری که جداخوانی نماز ظهر و عصر یعنی تأخیر نماز عصر تا رسیدن وقت فضیلت آن را نیز مطلوب و مستحب دانسته­اند.
ادامه دارد...
پی­نوشت:
[1]. وسائل الشیعة، کتاب الصله، أبواب المواقیت، ب 32، ح 2.
[2]. همان، ب 4 ، ح 15 و ب 5 ، ح 10.
[3]. همان، کتاب أبواب أعداد الفرائض، ب 2، ح 7.
[4]. همان، أبواب المواقیت، ب 17، ح 12.
[5] . همان، ب 21، ح 6 .
[6] . همان، ح 2.
[7]. همان، أبواب أعداد الفرائض، ب 13، ح 15.
[8] . همان، أبواب المواقیت، ب 18، ح 5 .
[9]. همان، ح 1.
[10]. نهج البلاغه، نامه­ی 27.
[11]. الفقه علی المذاهب الخمسة، ص 142.
[12]. مفتاح الکرامة، چاپ آل البیت، ج 1، ص 23.

تبلیغات