آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

 

اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه­ریزی شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است؛ بر ملت عظیم الشأن ایران است که در تحقّق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است؛ که انبیای عظام، از آدم(علیه السلام) تا خاتم النبیین(صلی­الله علیه و آله) در راه آن کوشش و فداکاری جانفرسا نموده­اند، و هیچ مانعی آنان را از این فریضه­ی بزرگ باز نداشته؛ و هم­چنین پس از آنان، اصحاب متعهد و ائمه اسلام، علیهم صلوات الله، با کوشش­های توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشیده­اند. و امروز بر ملت ایران خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان عموماً واجب است این امانت الهی را، که در ایران به طور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده، و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته، و تمام دولت­ها و ملت­ها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی نمایند، و دست ابرقدرت­های عالم خوار و جنایت کاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند.
توضیح:
حضرت امام خمینی(قدّس السرّه) در این فراز به مباحث بسیاری پیرامون جایگاه انقلاب اسلامی پرداخته­اند، که ما به برخی از آن­ها اشاره می­کنیم:
1. این­که گفته می­شود انقلاب اسلامی معجزه­ای الهی و تحفه­ای غیبی و یا هدیه­ای آسمانی است، به این معنا نیست که امری ماورایی بوده و خارج از خواست و اراده­ی مردم است. اساساً و برخلاف تفکر غربیان و غربزدگان در فرهنگ قرآن و اسلام، اراده­ی خداوند در نظام تشریع و روابط انسانی با قدرت و اراده­ی انسان در عرض و تعارض با یکدیگر نیست، بلکه در این باور اراده­ی انسان در عین آزادی و انتخاب، اجرا کننده­ی خواست و مشیت الهی است و اراده­ی تشریعی حق در طول اراده­ی انسان است. در بیانی ساده آنچه را که خدا اراده کرده است، مردم عملی می­کنند و آنچه را که مردم عمل می­کنند با حول و قوه و اذن الهی است.
در آیه­ی شریفه­ی: ... إنّ اللهَ لاَ یُغیّرُ مَا بِقومٍ حتّی یُغیّروا مَا بِأنفُسِهِم...([1])؛ می­فرماید: آنچه که مردم اقدام می­کنند؛ برآیند سنتی الهی و تغییر ناپذیر است. بنابراین:‌ مّا أصابَکَ مِن حَسَنةٍ فَمِنَ اللهِ ...([2]) هر حرکت و اقدامی که منطبق بر امر و دعوت الهی باشد، گرچه دستاورد اندیشه و رفتار آزاد انسان است، اما ناشی از اراده­ی حق تعالی و هدیه از جانب اوست؛ از این­رو حضرت امام(قدّس سرّه) که می­فرماید: انقلاب اسلامی به توفیق و تأیید الهی و با دست توانای ملت متعهد پایه ریزی شده است، فهم صحیح این معنا را با دقت در دعای همیشگی مؤمنان به هنگام قیام از سجده می­توان به دست آورد، دعایی که از امیرالمؤمین(علیه السلام) نقل شده است که وقتی از سجده بر می­خاست، می­فرمود:‌ بحول الله و قوته أقوم و أقعد، نشستن و برخاستن از بنده است، اما قدرت و توانایی او بر این اقدام، به اراده­ی الهی است.
2. توجه به این معنا نیز لازم است که اگر حفظ اسلام و دفاع از کیان آن برتر از تمامی واجبات دینی و مقدم بر همه­ی احکام الزامی عقلی است و همه­ی مسلمانان موظف به دفاع از اسلام و دین مقدسی هستند که توسط پیامبر عظیم الشان آخر الزمان(صلی­الله علیه و آله) به جهان بشریت عرضه شده است، در این نکته نیز تردیدی نیست که انقلاب اسلامی ایران یک حرکت سیاسی و مشابه دیگر حوادث روزمره­ی سیاسی نیست، بلکه هدف اصلی آن تجدید حیات اسلام است، همان اسلامی که در هزار و چهارصد سال پیش توسط پیامبر خاتم(صلّی الله علیه و آله) عرضه شد و پس از مدتی اندک در حمله­های پی در پی جاهلیت عربی و صلیبی غربی و مغولی شرقی جز نامی از آن باقی نماند.
بنابراین باید دست­ها و زبان­های خائنی را که در پی القای جدایی بین دین اسلام و حکومت اسلامی که توسط حضرت امام خمینی(قدّس سرّه) در ایران پایه گذاری شده است، می­باشند، شناسایی نمود و شیطنت آنان را افشا کرد. و نیز باید تمامی قدرت و توانی را که مسلمانان در جهت حفظ اسلام و این دین مقدس الهی و قرآن کریم به کار می­برند در حفظ و حراست از انقلاب اسلامی به کار برد؛ زیرا به تعبیر حضرت امام:‌ اگر این نقطه خدای نخواسته رکود پیدا بکند یا شکست بخورد، شکست همه­ی مستضعفین جهان و همه­ی مسلمین جهان و شکست اسلام در تمامی ممالک اسلامی خواهد شد.([3])
و در مرحله­ی سوّم تأکید بر این نکته نیز لازم است که حفظ مصالح انقلاب اسلامی و حرکت در جهت پیروزی این حرکت الهی بر تمامی مصالح ملی و فردی و منطقه­ای مقدم و از تمامی واجبات شرعی و عقلی بالاتر است؛ زیرا به فرمایش حضرت امام(قدّس سرّه): هان ای ملت عزیز ... به هوش باشید و به عهد خود به پیشگاه مقدس خداوند پا بر جا باشید که شکست اسلام خدای ناکرده در ایران، دفن معنویات و احکام مقدس اسلام است.([4]) و دلیل این سخن نیز روشن است؛ زیرا آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، و مخالفان نیز از همان روز اول با شبهه در احکام قصاص اسلام، و تا ناکارآمدی احکام آن و تا به امروز که کینه توزی خود را به شکل مستقیم متوجه جسارت به ساحت مقدس پیامبر خاتم(صلی­الله علیه و آله) نموده­اند، معترفند که انقلاب اسلامی ایران سرآغاز حیات مجدد اسلام ناب محمدی (صلی­الله علیه و آله) است.
3. آنان­که به وظیفه­ی خود در حفظ اسلام و انقلاب قیام می­کنند و در حراست از آن جان و مال و آبروی خویش را فدا می­کنند، الگو از انبیای عظام از آدم تا خاتم(صلی­الله علیه و آله) و از اولیا و اوصیای آنان گرفته­اند و پا به پای آنان در پی تحقق حاکمیت الهی از هیچ مشکلی هراس ندارند و هیچ مانعی آنان را از این فریضه­ی بزرگ نمی­تواند باز دارد. نویسندگان کتب تاریخ و گزارش­گران زندگی جوامع بشری از گذشته تا به امروز همیشه در پی گزارش قتل و غارت شاهنشاهان و تصویر چهره­ی کریه ستمگران و ثروت اندوزان بوده­اند. آنان روزی آدم کشی­های نمرود و نسل کشی­های فراعنه را می­نوشتند و دیگر روز لشکرکشی استعمارگران را ثبت می­نمودند. و امروز نیز امپریالیسم خبری و شبکه­های بین المللی اطلاع رسانی با شمارش فتوحات صنعتی و فوق مدرن ابر قدرت­های اقتصادی، گوش مردمی را که در اثر ظلم و ستم آنان و از فرط گرسنگی به زباله دان­ها پناه می­برند که با پیدایش توده­ای هوای سرد، از گوشه­ی خیابان­ها و خرابه­ها به گورستان­ها منتقل می­شوند، کر نموده­اند.
گزارش­گران تاریخ دیروز و حوادث امروز هیچ گاه برای شرافت انسانی و انسان­های با فضیلتی که در غم محرومان و گرسنگان سوخته­اند و با شمشیرهای آخته و سخنان آتشین خود بر کاخ فرعونیان مستکبر و استعمارگران متکبّر تاخته­اند، نه تنها سخنی نگفته­اند و گزارشی ننوشته­اند، بلکه با سانسور اخبار مربوط به آنان خواسته­اند وجود آنان را نیز منکر شوند و مردم را در قرنطینه­ی اطلاعاتی خود محبوس نمایند. اگر این گزارش­گران، مبارزات حق طلبانه­ی انبیای عظام الهی با مستکبران زمان خود را که در جهت رهایی محرومان از قید و بند اسارت بود، همان گونه که می­دیدند، می­نوشتند و تلاش آنان را برای رشد استعدادهای بشری و علم و فرهنگ و سعادت ثبت می­نمودند و با تحریف حقایق و تشویق تحریف گران عیسای روح الله را بر سر سفره­ی شراب نمی­نشاندند و از پیامبر جهاد و عدالت، مظلومی قابل ترحّم معرفی نمی­کردند و ... و امروز نیز حزب الله لبنان را در کنار القاعده اردن و عربستان، و سید حسن نصرالله را همراه با صدام و بن لادن قرار نمی­دادند، مردم دلسوزان واقعی خود را می­شناختند و گرفتار ستمگران مکّار و غدّار و بی عقل و بی رحم نمی­شدند.
قرآن کریم مسلمانان را دعوت می­کند تا همچون عیسی و حواریّون او به یاری دین خدا برخیزند و بر کافران چیره شوند، همچنان که می­فرماید: یا أیّها الّذینَ ءامَنوا کُونُوا أنصارَاللهِ کَما قالَ عِیسیَ­ابنُ مریمَ للْحواریّنَ مَن أنصارِی إلیَ اللهِ قالَ الحواریّونَ نحنَ أنصَارُاللهِ فأمَنَت طّائِفَةٌ مّن بَنی إسرائیلَ وکَفرَت طّائِفةٌ فأیّدْنا الّذینَ ءامَنوا علی عَدوِّهِم فأصْبحُوا ظاهِرینَ.([5]) آیا پیروزی بر کافران لجوج و غلبه­ی بر آنان با گرفتن طرف دیگر صورت برای خوردن سیلی تناسب دارد؟! با مطالعه تاریخ انبیا در قرآن پیامبری یافت نمی­شود؛ مگر این­که با ستمگران زمان خود درگیر بوده است. از حضرت آدم(علیه السلام) که درگیر شیطان بود و با انحرافات فرزندانش مقابله می­نمود تا زمانی که آیه شریفه­ی:‌ ... الیَوْمَ یَئِسَ الّذینَ کَفروا مِن دینِکُم فَلاَ تَخْشَوْهُم ....([6]) بر پیامبر خاتم(صلّی الله علیه و‌آله) نازل شد و نیز از آن روز تا زمانی که وجود مقدس خاتم الاوصیا از دست همین زورگویان مجبور شد تا پنهان شود و در شرایطی مناسب برای ستمدیدگان عالم چاره­ای بیندیشد و نجات بشریّت را از ستم ستمگران نوید دهد.
و صد البته مبارزه این گروه بر خلاف مستکبران معاصر خود برای احراز قدرت و اعمال خشونت و تحقیر و تحمیل بر مردم و تکبر و اقتدار فردی و زورگویی نبوده و نیست، بلکه هدف آنان استقرار حاکمیّت و ربوبیّت الهی و عدل و قانون فطری بر جامعه و رشد و شکوفایی استعدادهایی است که در اثر سرکوب و ستم خاموش گردیده است. آنان برای احراز قدرت و سلطه، انسا­ن­ها را می­کشند و اینان برای تحقق عدالت و توزیع قدرت و ثروت، کشته می­دهند. آنان انسان­ها را وسیله­ی ترقّی و پلّکان اقتدار خود می­خواهند و اینان خود را فدای ترقّی و اقتدار جامعه­ی بشری می­نمایند. و اگر براساس تحلیل برخی از همین تاریخ نویسان و گزارش­گران، کار پیامبران فقط تذکر اخلاقی بود و معرفی خدایی برای روزهای نومیدی قبر و قیامت، قطعاً این همه رنج و ستم از دشمنان نمی­دیدند و ستمگران علیه آنان بسیج نمی­شدند و با انواع شکنجه­ها آنان را نمی­آزردند.
4. حضرت امام(قدّس سرّه) در فراز پایانی، باز هم بر جهانی بودن انقلاب اسلامی و محدود نبودن آن به ایران و نگاه به ایران به عنوان زمینه ساز و پیشاهنگ حکومت جهانی اسلام تأکید نموده، نه تنها مردم ایران، بلکه همه­ی دوستداران حق و عدالت و مسلمانان پیرو شریعت را بر حفظ و حراست از انقلاب اسلامی دعوت می­نماید.
5 . و در مرحله بعد حکومت اسلامی را امانتی الهی شمرده­اند و پس از اشاره به نتایج عظیم آن، بر تلاش در راه ایجاد مقتضیات حفظ و بقای انقلاب و رفع موانع و مشکلات آن تأکید می­نمایند. در فرهنگ سیاسی اسلام حاکمیت و حکومت جامعه امانتی الهی است که باید از آن چونان حقیقتی گرانسنگ نگه­داری کرد و آن را به اهلش سپرد. قرآن کریم می­فرماید: إنّ اللهَ یأمُرُکُم أن تُؤدُّوا الأمَاناتِ إلی أهلِهَا و إِذا حَکَمْتُم بَیْنَ النّاسِ أن تَحْکُمُوا بِالعَدْلِ...([7])
وجوبی که حضرت امام خمینی(قدّس سرّه) در این بخش اشاره فرمود؛ حفظ امانت الهی انقلاب و زمینه سازی تداوم آن و کوشش در رفع موانع و مشکلات تحقق آن را واجب و بلکه مهم­ترین واجب شرعی می­شمرد، وجوبی نیست که در یک حکم فرعی فقهی از آن یاد می­شود. حفظ اسلام و دفاع از آن و ایجاد عوامل تداوم آن در حد توانایی از ضروریات اولیه­ی دین مقدس اسلام و مقدم بر تمامی احکام و اصول است.
و سخن آخر این­که همت بلند و والای حضرت امام(قدّس سرّه) و باور او نسبت به حقّانیت و اصالت حرکت اسلامی و نیز باور او به عزّت و شجاعت فرو خفته­ی جامعه­ی اسلامی و مردم مسلمانی که در یکی دو قرن گذشته، در اثر خیانت مسؤولان و حاکمان کشورهای اسلامی، توسط غرب استعمارگر تحقیر شده است، او را به آینده­ انقلاب اسلامی امیدوار می­نمود و همواره سعی داشت تا این نور امید را در برخوردها و تصمیم­ها و گفتار و کردار خود بر دل همه­ی مخاطبان بتاباند و به همین دلیل است که امروز و پس از سال­ها دوری او و تلاش دشمن برای فراموشی او، روز به روز بر عظمت نام و راه و مرامش افزوده می­شود.
پی­نوشت:
[1]. الرّعد 13 : 11.
[2]. النسﺀ; 4 : 79.
[3]. اسلام ناب، ص 269.
[4]. اسلام ناب، ص 271.
[5]. الصّف 61 : 14.
[6] . المائده 5 : 3.
[7]. النسﺀ; 4 : 58 .

تبلیغات