نــماز
آرشیو
چکیده
متن
ضمن پوزش از نویسندهی گرانقدر و خوانندگان محترم از جابه جاییای که در مقالهی نماز در شمارهی پیشین مجله ش 22 توسط طراح پیش آمد؛ و با توجه به اهمیت مطلب و پی در پی بودن مقالات، نظر خوانندگان را ضمن بخش نخست مقاله به ادامهی آن نیز جلب مینماییم. نامهی جامعه
پیشدرآمد
نماز شهید بهشتی1 را هر کس دیده باشد میداند که آن نماز، عادی نبود، فوق العاده بود. این نوشتار ـ که در چند شماره خواهد آمد و در سالگرد بدرود سرخ او از ما، آغاز میشود ـ هدیهای است به روح فرشته سان او که بیشک در کنار نیای بزرگش پیامبر اعظم(ص) ـ که او الگو برای این نواده بود و این، نور چشم برای او ـ بسر میبرد. بهشتی را که ما، بیاندازه خوب و پاک و بزرگ دیدیم به خود گفتیم: وه! امامان معصوم: دیگر در چه پایهاند؟! و پیامبر خدا(ص) در چه پایه است؟! خدایا، جایگاه او را ـ همانند آنان ـ همواره بلند و بلندتر بگردان، آمین.
نماز ستون دین و نردبان بالا رفتن به سوی خداست. نماز در پیشگاه خداوند اگر پذیرفته شد دیگر کارهای نیک نیز پذیرفتنی است وگرنه، نه. خدا میفرماید: قَد أفلَحَ الْمؤمِنون ? الّذینَ هُم فِی صَلاتِهِم خاشِعُون ? ..... والّذینَ هُم عَلی صَلاتِهم یُحافِظون([1])؛ به راستی که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان دِل شکستهاند، .... و آنان که بر نمازهایشان وقت نمازه مراقبند. قرآن همچنین میفرماید: حافِظُوا عَلی الصّلواتِ والصَّلاة الوُسطیٰ وَقُومُوا لِلّه قانِتین([2])؛ مراقب نمازهایتان وقت نمازه به ویژه نماز میانه نماز ظهر باشید و فروتنانه برای خدا بپاخیزید. همچنین میفرماید: ... إنّ الصّلاة کانت عَلَی المؤمِنین کِتاباً مّوقوت([3])؛ .... همانا خواندن نماز در وقتهای ویژهای بر مؤمنان فرض گردیده است. قرآن در آیهای دیگر میفرماید: و أمُر أهلک بِالصَّلاةِ واصْطبر عَلَیْها ... ([4])؛ بستگان و خویشاوندان خود را به نماز فرمان ده و خود نیز بر [خواندن آن] شکیبا باش.... قرآن ـ باز ـ میفرماید: ... وأقِمِ الصَّلاة إنّ الصّلاة تنهیٰ عنِ الفَحشآء وَالمُنکَرِ ولَذِکرُ اللهِ أکبرُ... ([5])؛ ... و نماز را به پادار، که نماز آدمی را از بدیها و زشتیها باز میدارد و بیشک یاد خدا [از همهی اینها] بالاتر است.... خدا ـ همچنین ـ فرموده است: إنّنی أنا اللهُ لآ إلـٰٰهَ إلاّ أنا فاعْبُدْنی و أقِمِ الصَّلاة لِذِکری([6])؛ منم خدایی که جز من خدایی نیست، مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به برپادار. او ـ همچنین ـ میفرماید: ... ألا بِذِکراللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوب([7])؛ بدانید که دلها با یاد خدا آرام میگیرد.
آیههای قرآن دربارهی نماز، بسیار است و آنچه که آورده شد، نمونه بود.
روایات گزارش شده از پیشوایان معصوم: در اینباره نیز فراوان است که نمونههایی از آنها را نیز اینجا میآوریم:
پیامبر خدا(ص) میفرماید: لکلّ شیءٍ وجه و وجهُ دینکم الصَّلاة فلایشیننّ أحدکم وجه دینه؛ هرچیزی رویی دارد و روی دین شما نماز است، پس کسی از شما آن را ناخوشایند نسازد.([8])
علی(ع) ـ که از مردان، پس از پیامبر(ص) نخستین نماز گزار بوده است ـ در واپسین دم زندگی که هر کسی در اندیشهی خواستنیترین خواستههای خود است، به نماز این چنین سفارش میکند: الله الله فی الصلاة، فإنّها عمود دینکم؛ خدا را، خدا را دربارهی نماز که نماز ستون دین شماست.([9])
امام صادق(ع) فرموده است: إنّ شفاعتنا لاتّنال مستخفّاً بالصلاة ؛ شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمیرسد.([10])
امام رضا(ع) میفرماید: إذا کان یوم القیامة یدعی بالعبد فأوّل شیءٍ یُسألُ عنه الصّلاة فإذا جاء بها تامّةً، و إلاّ زُخّ فی النّار ؛ روز بازپسین، آدمی را فرا میخوانند و نخستین چیزی که دربارهی آن از او پرس و جو میکنند نماز است؛ پس اگر آن را درست به جا آورده است [که خوب] وگرنه در دوزخ افکنده خواهد شد.([11])
نماز، نمازگزار را با به کار گرفتن تن و جان و اندیشهی او، از لجنزار زندگیِ زمینی میرهاند و در بلندای آسمانِ وارستگی به پرواز در میآورد.
استاد شهید آیةالله مطهری1 در سخنی نغز، آثار شگفت آور نماز را چنین برمیشمارد:
نمازگزار از یک سو باید به حقوق مردم بیندیشد [چه آنکه] آب وضو، جای وضو، جای نماز و پوشش نمازگزار همه باید مباح باشد و اندکی از آن هم غصبی نباشد؛ و از سوی دیگر باید وقت شناس باشد و نمازهای خود را در پنج وقت یا سه وقت بخواند که این خود راهکاری برای سامان دهی به زندگی و خوکردن به نظم و انضباط است؛ همچنان که باید هرجا که نماز میخواند رو به کعبه نماز بخواند، چیزی که او را از ولنگاری دور میکند و زندگی او را سمت و سو میدهد به ویژه اینکه رو به جایی نماز میخواند که آن، خانهی خداست و به دست بندهی برگزیدهی او ابراهیم خلیل7 در سرزمین وحی ساخته شده است و جایگاه آن لندن و واشنگتن و مسکو نیست. ویژگی دیگر نماز این است که نمازگزار باید بدن و پوشش خود را پاک و پاکیزه بدارد، همچنانکه باید غرایز خود را به هنگام نماز مهار کند یعنی نخورد، نیاشامد، نگرید و نخندد، به این سو و آن سو نگاه نکند، نخوابد و به کسی و چیزی جز به خدا نیندیشد. نمازگزار همچنین در هنگام نماز با رساترین گفتارها و معنادارترین کردارها سر و کار دارد؛ سورهی حمد را میخواند که خلاصهی قرآن مجید شناخته شده است و نیز سورهای دیگر از قرآن را؛ به رکوع میرود، سجده میکند و پیشانی بر خاک میگذارد، خدا را بارها و بارها به بزرگی یاد میکند بزرگتر از آن که بتوان توصیف کرد و او را میستاید و بیگانه با هر کاستی میشمارد؛ از پیامبر و دودمانش به نیکی یاد میکند و بر آنان درود میفرستد و این برنامه را باوقار و آداب و متانت هرچه تمامتر به پایان میبرد و چونان مسافری که از معراج برگشته است به زمینیان سلام میکند و برای دنبال کردن زندگی به آنان میپیوندد. به دیگر سخن، نماز، نمازگزار را هم از فرو افتادن در منجلاب گناه باز میدارد که از این رو در برابر بیماریهای روحی حکم بهداشت را دارد چنانکه خدا میفرماید: ... إنّ الصّلاة تنهیٰ عنِ الفَحشآء وَالمُنکَرِ... ([12]) و هم آلودگیهای خواسته یا ناخواسته را از دل و جان نمازگزار میزداید چنانکه پیامبر(ص) آن را به نهر آبی همانند دانسته است که کسی روزی پنج بار در آن خود را بشوید و از این رو در حکم درمان است.([13])
شهید بهشتی1 ـ که بهشت برین ارزانیش باد ـ او که نمازش دیدنی بود و در نماز چنان بود که گویا در ستونی از نور به خداجویان فرشتهوش در آن سوی آسمانها پیوسته است و تو میتوانستی از نماز او به حقیقت نماز و فلسفهی نماز پی ببری؛ دربارهی نماز میگوید: نماز مراسم مخصوصی برای پرستش خدا و راز و نیاز با او است که در آن جنبههای ارزنده و آموزندهی خاصّی در نظر گرفته شده و به همین جهت شکل مخصوصی به خود گرفته است. نماز، سرود توحید و یکتا پرستی و سرود فضیلت و پاکی است که باید فکر و روح ما را در برابر عوامل شرکزا و آلوده کنندهای که در زندگی روزمره با آنها سر و کار داریم پاک و یکتاپرست نگه دارد. هر یک از ما در زندگی روزانهی خود سرگرم کار و هدف خویش است و کمتر به چیز دیگری جز آن میاندیشد. سرگرمی به کار و تلاش روزانه در راه زندگی برای بشر، امری طبیعی و ضروری است و به جسم و جانش نشاط میبخشد... ولی در عین حال ... از خود و شخصیّت واقعی و انسانی خود بیگانهاش میسازد و جسم و جانش را آلوده میکند. از آلودگی جسم مثال بزنیم: کمتر کسی است که در اثنای کار روزانه، دستش، لباسش، دست و صورتش، سر و پایش و گاهی همهی پیکرش کثیف نشود و به تنظیف روزانهی آنها نیازمند نگردد. دانش آموز یا دانشجویی که درس میخواند، معلمی که درس میدهد، کشاورزی که به کند وکاو زمین، کاشتن تخم یا نشاندن نهال، آبیاری و وجین یا درو و برداشت محصول مشغول است، کارگر یا مهندسی که در کارگاه کار میکند، پرستار و یا پزشکی که با بیماران سر و کار دارد، بانوی خانهداری که خانه را اداره میکند، پیشهور یا بازرگانی که به داد و ستد سرگرم است و دانشمند محقّقی که در آزمایشگاه، در محیط جامعه یا در صحنهی طبیعت به کاوش علمی میپردازد، همه باید روزی یک یا چند بار لباس و تن خود را شست و شو دهند تا پاکیزه بمانند.
روح ما نیز در میدان زندگی روزانه به همین اندازه یا بیشتر در معرض آلودگی است، آلودگی به هوسهای تحریک شده و لجام گسیخته، خودخواهیها و چشم و همچشمیهای برانگیخته، غرور ناشی از پیروزی و کامیابی یا عقدهی روانی ناشی از شکست و ناکامی و به دنبال آن حسد و کینه و انتقام و صدها آلودگی دیگر.
این آلودگیها روح را تیره میکند و ما را از راه راست زندگی، راه پاکی و فضیلت و تقوا، منحرف میسازد و به راه فساد میکشاند، از یاد خدا غافل میکند و به دام شیطان و وسوسههای شیطانی میافکند.
بنابراین باید همانطور که لباس و تن خود را میشوییم و پاکیزه میکنیم، دل و جان را هم شست و شو دهیم و پاکیزه کنیم، خود را به خدا ـ سرچشمهی پاکی و کمال ـ نزدیک سازیم، لحظاتی به یاد او، به نیایش او و راز و نیاز با او بگذرانیم و روح آلوده را در چشمهی صاف و زلال الهی شست و شو دهیم. این است نمازی که مسلمان روزی چند بار میخواند.
از پیغمبراعظم(ص) نقل شده است که در گفت و گویی کوتاه با یاران خود، چنین فرمود:
ـ فرض کنید در برابر خانهی یکی از شما، نهری روان باشد و هر روز در آن پنج بار شست و شو کند، آیا به تن او هیچ آلودگی میماند؟
ـ نه این شست و شو، به تن او هیچ آلودگی نمیگذارد.
ـ نمازهای پنجگانه هم همین اثر را دارد، با پنج نماز در روز، خدا لغزشها را از آدمی میزداید و او را پاکیزه میگرداند.
نمازهای [پنجگانه] روزانه: 1. صبح: پس از سپیده صبح؛ 2. ظهر: نیمروز؛ 3. عصر: تقریباً دو تا سه ساعت بعد از ظهر؛ 4. مغرب: پس از غروب آفتاب؛ 5 . عشاء: شامگاه که هوا تاریک میشود. اینها اوقات اصلی نمازند و چه بهتر که نماز در همین اوقات خوانده شود؛ ولی برای هر یک از نمازهای پنجگانه وقت وسیعتری معیّن شده تا اگر نمازگزار به علّت کار یا موانع دیگر نتواند در ساعات نامبرده نماز بگزارد، وقت وسیعتری در اختیار داشته باشد...
مسلمان، بامداد که سر از خواب بر میدارد نماز میگزارد تا برنامهی روزانه را با پاکی و حسن نیّت و توجه به خدا شروع کند. ظهر که برای صرف ناهار موقتاً دست از کار میکشد باز نماز میگزارد تا همچنان که به جسم خود از راه غذا نیرو و نشاط تازه میبخشد، به روح نیز از راه نماز نیرو و نشاط معنوی تازه دهد؛ و عصر، پیش از آنکه بخش دوّم کار روزانهی خود را آغاز کند، باز نماز میخواند تا با یاد خدا به کار خود بپردازد. پس از غروب آفتاب که غالباً با پایان کار روزانه و صرف شام همراه است باز نماز میگزارد و غذا دادن به جسم را با غذا دادن به روح همراه میکند. شامگاه که برای خوابیدن آماده میشود، باز در برابر خدای خود میایستد و نماز میگزارد. برنامهی روزانه را که با نماز و یاد خدا شروع کرده بود با نماز و یاد خدا نیز پایان میدهد و با دلی پاک و جانی آرام گرفته، به خواب میرود.
وَأَقِم الصَّلاةَ طَرفِیَ النَّهارِ وزُلفاً مِّنَ الَّیْلِ إنَّ الْحَسَناتِ یُذهِبنَ السّیِّئاتِ ذلک ذِکْری للذّاکِرینَ([14])؛ در دو طرف روز و پارهای از شب به نیایش نماز برخیز که نیکیها بدیها را میزداید، آن برای هشیار دلان خود یک یادآوری است.([15])
نماز برنامهای نغز و پر مغز است که هر یک از مقدمات، مقارنات، اجزا و شرایط آن، دریچهای، بلکه دروازهای به جهانی پر نور و پهناور است. وقت نماز، چگونگی بدن و جامهی نمازگزار، وضو یا غسل یا تیمّم برای نماز، جای نماز، قبلهی نماز، دل آگاهی حضور قلب در نماز، قیام و نیّت و تکبیرة الإحرام نماز، قرائت و رکوع و سجدههای نماز، تسبیحات و تشهّد و سلام نماز؛ و کوتاه سخن همهی حرکتها، سکونها، گویشها و کنشها، بایدها و نبایدهای نماز، همه و همه دارای انبوهی از بر و بار و توشه و ارمغان برای زندگی این جهانی وآن جهانی نمازگزار، میباشد.
در این نوشتار، ما در پی آنیم که چکهای از دریای موج خیز نماز را بچشیم، آیا خواهیم توانست؟ خدا میداند؛ و توانستنها هم بسته به خواست او است؛ پس با کمک جستن از او و چنگ زدن به دامن مهر او کنکاش خود را آغاز میکنیم.
هـمـای اوج سـعادت به دام ما افتـد اگر تو را گـذری بر مـقام مـا افـتـد
حبـابوار بـرانـدازم از نـشـاط کــلاه اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
شـبی که ماه مراد، از افق شـود طـالـع بود که پرتو نوری بـه بام مـا افتـد
بـه بـارگـاه تـو چون باد را نباشـد بار کـی اتـفاق مـجال سـلام مـا افتـد
چو جان فدای لبش شد خیال میبستم که قطرهای ز زلاش به کام مـا افتـد
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز کزین شکار فراوان به دام مـا افـتـد
بـه نـا امـیدی از ایـن در مـرو بزن فالی بود که قرعهی دولت به نام ما افتـد
ز خـاک کـوی تو هرگه که دم زند حافظ نسیـم گلشن جان در مشـام مـا افتـد
حافظ
ادامه دارد...
وقت نماز
گفتیم که شهید بهشتی1 ـ آن نمازگزار نمونه ـ از سخنی از پیامبر خدا(ص) یاد کرد که حضرتش در آن فرموده بود: آیا اگر کسی از شما روزی پنج بار در نهر آبی خود را بشوید چرک و آلودگی بدنش بر جای میماند؟!.
و هم او شهید بهشتی1 وقتهای نمازهای پنجگانه را برشمرد و گفت: اینها اوقات اصلی نمازند و چه بهتر که نماز در همین اوقات خوانده شود.([16])
از شهید مطهری1 نیز پیشتر شنیدیم که فرمود: نمازگزار باید وقت شناس باشد و نمازهای خود را در پنج وقت یا سه وقت بخواند.([17])
راستی آیا نمازهای پنجگانه را باید در پنج وقت و جدای از هم به جای آورد؟ بدین گونه که پس از خواندن نماز ظهر درنگ کنیم تا وقت ویژه نماز عصر برسد، آنگاه به نماز عصر بایستیم؛ همچنین پس از نماز مغرب پی کارهای شبانگاهی خود برویم و پس از آن، پیش از خوابیدن، نماز عشا را بخوانیم؟ یا باید سر ظهر هر دو نماز ظهر و عصر را و پس از غروب آفتاب هر دو نماز مغرب و عشا را یکی پس از دیگری بخوانیم و سپس پی کارهای خود برویم؟
از بایدی که بگذریم آیا بهتر کدام است؟ اینکه نمازهای پنجگانه را جدا جدا و هر یک را در وقت خودش بخوانیم یا با پی در پی خواندن نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا نمازهای پنجگانه را در سه وقت بخوانیم، آنچنان که بسیاری از ما اینک خو گرفتهایم؟
کنکاش در اینباره و جست و جو دربارهی پاسخ این پرسش از این رو به جا و بایسته است که از دیدگاه دین و پیشوایان معصوم: هم پاسداشت وقت نماز ارزش ویژهای دارد و هم پیش انداختن نماز از وقت فضیلت آن کاری که با در سه وقت خواندن نمازها خود به خود دربارهی نماز عصر و نماز عشا انجام میگیرد همانند تأخیر انداختن آن از وقت فضیلت، مرجوح شمرده شده است.
علی(ع) به محمدبن أبی بکر آنگاه که او را بر بصره گماشت فرمود: ثم ارتقب وقت الصلاة فصلّها لوقتها ولاتعجّل بها قبله لفراغ ولا تؤخّرها عنه لشغل؛ وقت نماز را بپای و نماز را در وقت خودش به جای آور. آن را نه از آنرو که بیکاری زود هنگام بخوان و نه به این بهانه که کارداری دیر هنگام([18])
امام باقر7 فرموده است: أیّما مؤمن حافظ علی الصلوات المفروضة فصلاّها لوقتها فلیس هذا من الغافلین؛ هر مؤمنی که در پی انجام نمازهای واجب باشد و هر نماز را در وقت خودش بخواند، از بیخبران شمرده نخواهد شد.([19])
ما اینک، نخست به پرس و جو از دیدگاه فقیهان بزرگ در اینباره خواهیم پرداخت و سپس به بررسی ادلّه خواهیم نشست و در هر دو بخش جایگاه این نوشته را خواهیم پایید و نخواهیم گذاشت سخن به درزا بکشد، إنشاءالله.
بخش یکم: دیدگاه فقها
1. ابن أبی عقیل؛ ـ در گذشته به سال 350 یا کمی زودتر یا دیرتر ـ یکی از دو دیدگاهش این دانسته شده است که وقت نماز عشا از هنگام ناپدید شدن سرخی مغرب در سر شب، آغاز میشود.([20])
2. ابن جنید أسکافی؛ ـ در گذشته به سال 381 ـ بنا به گزارش محدّث بحرانی صاحب حدائق میگوید: نمیپسندم که چنانچه کسی نماز ظهر خود را در آغاز وقت آن خوانده است، پس از آن بیدرنگ به نماز عصر بایستد مگر اینکه مسافر یا بیمار یا از رخداد چیزی که او را از نماز عصر باز دارد نگران باشد. برای کسی که در سفر نیست مستحب این است که ... [درنگ کند تا] سایه به اندازهی چهار پا یا دو ذراع برسد، سپس به نماز عصر بایستد.([21])
3. شیخ مفید؛ ـ در گذشته به سال 413 ـ در کتاب مقنعه و در پایان سخنی که دربارهی برنامهی شب و روز جمعه است میگوید: جدایی میان دو نماز ظهر و عصر در دیگر روزهای هفته، چنانچه نمازگزار بتواند وقت نماز را به دلخواه خود برگزیند، بهتر است و روش پیشوایان نیز چنین بوده است. چنانکه با هم خواندن نماز ظهر و عصر در روز جمعه و در عرفات و نماز مغرب و عشا در مشعرالحرام، شیوهی پیشوایان است که رویگردانی از آن روا نیست.([22]) هم او میگوید: آغاز وقت نماز عشا آنگاه است که شفق که همان سرخی در مغرب است ناپدید شود... و باکی نیست که از سر ناچاری نماز عشا را پیش از گم شدن سرخی بخواند.([23])
4. سیّد مرتضی؛ ـ در گذشته به سال 436 ـ یکی از دو دیدگاهش این دانسته شده است که وقت نماز عشا از هنگام ناپدید شدن سرخی مغرب در سر شب آغاز میشود.([24])
5 . أبو الصلاح حلبی؛ ـ در گذشته به سال 447 ـ میگوید: سرآغاز وقت نماز عشا، آنگاه است که از غروب خورشید به اندازهی نماز مغرب بگذرد و عقب انداختن آن، تا آنگاه که سرخی از سمت مغرب ناپدید شود، بهتر است.([25])
6 . شیخ طوسی؛ ـ درگذشته به سال 460 ـ میگوید: آنچه که از دیدگاه دانشمندان، و از روایاتی که آنان گزارش کردهاند به دست میآید آن است که آغاز وقت عشا آنگاه است که شفق سرخی در سوی مغرب ناپدید شود... و چون اجماعی بر اینکه بتوان پیش از آن نماز عشا را خواند نداریم، واجب است احتیاط شود ]و نماز عشا زودتر از آنگاه که گفته شد خوانده نشود] تا این نگرانی که نکند پیش از وقت خوانده شده باشد دست ندهد.([26])
او همچنین میگوید: آغاز وقت نماز عشا فرو افتادن شفق سرخی در سوی مغرب و پایان آن یک سوّم شب است... و روایت دیگری داریم که نیمه شب است... بله، در سفر و در هنگام روی آوردن عذر ویژهای، میتوان نماز عشا را پیش از وقتی که گفتیم فرو افتادن سرخی خواند، ولی بیخودی، نه.([27])
هم او در جای دیگری میفرماید: ناپدید شدن سرخی، سرآغاز وقت نماز عشاست و پایان آن ... و برخی از دانشمندان ما بر این نظرند که پس از غروب خورشید به اندازهای که بتوان سه رکعت نماز خواند، وقت ویژهی نماز مغرب است و پس از آن تا آنگاه که به اندازهی خواندن چهار رکعت به پایان وقت مانده باشد ـ که وقت ویژهی نماز عشاست ـ وقت مشترک میان مغرب و عشا میباشد، اما آنچه را که نخست گفتیم ناپدید شدن سرخی شفق از ناحیه مغرب هم درستی آن روشنتر است و هم به احتیاط نزدیکتر میباشد.([28])
7. سلاّر؛ ـ درگذشته به سال 463 ـ میگوید: وقت نماز عشا آنگاه است که شفق سرخ فام ناپدید شود... و روایت شده است که کسی که عذری دارد میتواند آن را بر این وقت جلو بیندازد.([29])
8 و 9. محقّق حلّی؛ ـ درگذشته به سال 676 ـ در کتاب المعتبر و علامهی حلّی ـ در گذشته به سال 726 ـ در کتابهای المنتهی و التذکرة ـ بنا به گزارش مفتاح الکرامة ـ میگویند: تأخیر انداختن نماز عصر تا آنگاه که وقت فضیلت نماز ظهر به پایان برسد مستحب است.([30]) ادامه دارد...
پینوشت:
[1]. المؤمنون 23 : 1 و 2 و 9.
[2]. البقرة 2 : 238.
[3]. النساء 4 : 103.
[4]. طه 20 : 132.
[5]. العنکبوت 29 : 45.
[6] . طه 20 : 14.
[7]. الرّعد 13 : 28.
[8] . وسائل الشیعه، ج 3، أبواب الفرائض، باب 6 ، ح 4.
[9]. نهج البلاغه، نامهی 47.
[10]. وسائل الشیعه، ج 3، أبواب الفرائض، باب 6 ، ح 6 .
[11]. همان، باب 7 ، ح 6 .
[12]. العنکبوت 29 : 45.
[13] . جمهوری اسلامی، 2/9/81 با اندکی دگرگونی در عبارات.
[14]. هود 11 : 114.
[15]. شهید مظلوم آیةالله دکتر بهشتی1، نماز چیست، چاپ 1345، ص 5 تا 9.
[16]. نامهی جامعه، همین شماره، ص ...
[17]. همان، ص ...
[18]. وسائل الشیعه، ج 3، أبواب مواقیت الصلاة، باب 10، ح 12.
[19]. همان، باب 1، ح 3 .
[20] . الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 189.
[21] . لانختار أن یأتی الحاضر بالعصر عقیب الظهر التی صلاّها مع الزّوال إلاّ مسافراً أو علیلاً أو خائفاً ممّا یقطعه عنها. بل الاستحباب للحاضر أن یقدم بعد الزّوال و قبل فریضة الظهر شیئاً من التطوّع إلی أن تزول الشمس قدمین أو ذراعاً من وقت زوالها ثم یأتی بالظهر و یعقّبها بالتطوّع من التسبیح و الصلاة لیصیر الفیء أربعة أقدام أو ذراعین ثم یصلّی العصر الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 150.
[22]. والفرق [یعنی التفریق] بین الصّلاتین فی سائر الإیام مع الاختیار و عدم العوارض أفضل و به ثبتت السّنة إلاّ فی یوم الجمعه، فإن الجمع بینهما أفضل و هو السنّة و کذلک جمع الظهر والعصر بعرفات و جمع المغرب والعشاء الإخرة بالمشعر الحرام سنّة لایجوز تعدّیه المقنعة، چاپ شده در آخر الجوامع الفقهیة، ص 27.
[23] . اول وقت العشاء بغیب الشّفق و هوالحمرة فی المغرب... و لابأس أن یصلّی العشاء الإخرة قبل مغیب الشفق عند الضرورات همان، ص 14.
[24] . الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 189.
[25]. أول وقت عشاء الإخرة أن یمضی من غروب الشمس مقدار صلاة المغرب و تأخیرها إلی أن تغیب الحمرة من المغرب أفضل الکافی فی الفقه، ص 137.
[26]. الأظهر من مذهب أصحابنا و من روایاتهم أن أوّل وقت العشاء الإخرة إذا غاب الشفق الّذی هو الحمرة... و لیس هیهنا إجماع علی أن ما قبله وقت. فوجب الاحتیاط لئلاّ یصلّی قبل دخول الوقت... الخلاف، ج 1، ص 77.
[27]. أول وقت العشاء الإخرة سقوط الشفق و آخره ثلث اللّیل ... و قد رویت روایة أخری أن آخر وقت العشاء الإخرة ممتدّ إلی نصف اللیل.... و یجوز تقدیم العشاء الإخرة قبل سقوط الشفق فی السّفر و عند الأعذار؛ ولایجوز مع الاختیار. النهایة چاپ شده در الجوامع الفقهیة، ص 274.
[28]. غیبوبة الشفق هو أول وقت العشاء الإخرة ... و فی أصحابنا من قال إذا غابت الشمس یختصّ بالمغرب مقدار ما یصلّی فیه ثلاث رکعات و ما بعده مشترک ... إلی ... و الأول أظهر و أحوط المبسوط، ج 1، ص 75.
[29]. وقت العشاء الإخرة إذا غاب الشفق الأحمر ... فروی أنه یجوز للمعذور تقدیمها علی غیبوبة الشفق الأحمر المراسم، چاپ شدهی در الجوامع الفقهیة، ص 570 .
[30]. ذهب جمع من الأصحاب إلی استحباب تأخیر العصر إلی أن یخرج وقت فضیلة الظّهر... منهم المحقق فی المعتبر والمصنف یعنی العلاّمة فی المنتهی والتذکرة مفتاح الکرامة، ج 2، ص 22.
پیشدرآمد
نماز شهید بهشتی1 را هر کس دیده باشد میداند که آن نماز، عادی نبود، فوق العاده بود. این نوشتار ـ که در چند شماره خواهد آمد و در سالگرد بدرود سرخ او از ما، آغاز میشود ـ هدیهای است به روح فرشته سان او که بیشک در کنار نیای بزرگش پیامبر اعظم(ص) ـ که او الگو برای این نواده بود و این، نور چشم برای او ـ بسر میبرد. بهشتی را که ما، بیاندازه خوب و پاک و بزرگ دیدیم به خود گفتیم: وه! امامان معصوم: دیگر در چه پایهاند؟! و پیامبر خدا(ص) در چه پایه است؟! خدایا، جایگاه او را ـ همانند آنان ـ همواره بلند و بلندتر بگردان، آمین.
نماز ستون دین و نردبان بالا رفتن به سوی خداست. نماز در پیشگاه خداوند اگر پذیرفته شد دیگر کارهای نیک نیز پذیرفتنی است وگرنه، نه. خدا میفرماید: قَد أفلَحَ الْمؤمِنون ? الّذینَ هُم فِی صَلاتِهِم خاشِعُون ? ..... والّذینَ هُم عَلی صَلاتِهم یُحافِظون([1])؛ به راستی که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان دِل شکستهاند، .... و آنان که بر نمازهایشان وقت نمازه مراقبند. قرآن همچنین میفرماید: حافِظُوا عَلی الصّلواتِ والصَّلاة الوُسطیٰ وَقُومُوا لِلّه قانِتین([2])؛ مراقب نمازهایتان وقت نمازه به ویژه نماز میانه نماز ظهر باشید و فروتنانه برای خدا بپاخیزید. همچنین میفرماید: ... إنّ الصّلاة کانت عَلَی المؤمِنین کِتاباً مّوقوت([3])؛ .... همانا خواندن نماز در وقتهای ویژهای بر مؤمنان فرض گردیده است. قرآن در آیهای دیگر میفرماید: و أمُر أهلک بِالصَّلاةِ واصْطبر عَلَیْها ... ([4])؛ بستگان و خویشاوندان خود را به نماز فرمان ده و خود نیز بر [خواندن آن] شکیبا باش.... قرآن ـ باز ـ میفرماید: ... وأقِمِ الصَّلاة إنّ الصّلاة تنهیٰ عنِ الفَحشآء وَالمُنکَرِ ولَذِکرُ اللهِ أکبرُ... ([5])؛ ... و نماز را به پادار، که نماز آدمی را از بدیها و زشتیها باز میدارد و بیشک یاد خدا [از همهی اینها] بالاتر است.... خدا ـ همچنین ـ فرموده است: إنّنی أنا اللهُ لآ إلـٰٰهَ إلاّ أنا فاعْبُدْنی و أقِمِ الصَّلاة لِذِکری([6])؛ منم خدایی که جز من خدایی نیست، مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به برپادار. او ـ همچنین ـ میفرماید: ... ألا بِذِکراللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوب([7])؛ بدانید که دلها با یاد خدا آرام میگیرد.
آیههای قرآن دربارهی نماز، بسیار است و آنچه که آورده شد، نمونه بود.
روایات گزارش شده از پیشوایان معصوم: در اینباره نیز فراوان است که نمونههایی از آنها را نیز اینجا میآوریم:
پیامبر خدا(ص) میفرماید: لکلّ شیءٍ وجه و وجهُ دینکم الصَّلاة فلایشیننّ أحدکم وجه دینه؛ هرچیزی رویی دارد و روی دین شما نماز است، پس کسی از شما آن را ناخوشایند نسازد.([8])
علی(ع) ـ که از مردان، پس از پیامبر(ص) نخستین نماز گزار بوده است ـ در واپسین دم زندگی که هر کسی در اندیشهی خواستنیترین خواستههای خود است، به نماز این چنین سفارش میکند: الله الله فی الصلاة، فإنّها عمود دینکم؛ خدا را، خدا را دربارهی نماز که نماز ستون دین شماست.([9])
امام صادق(ع) فرموده است: إنّ شفاعتنا لاتّنال مستخفّاً بالصلاة ؛ شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمیرسد.([10])
امام رضا(ع) میفرماید: إذا کان یوم القیامة یدعی بالعبد فأوّل شیءٍ یُسألُ عنه الصّلاة فإذا جاء بها تامّةً، و إلاّ زُخّ فی النّار ؛ روز بازپسین، آدمی را فرا میخوانند و نخستین چیزی که دربارهی آن از او پرس و جو میکنند نماز است؛ پس اگر آن را درست به جا آورده است [که خوب] وگرنه در دوزخ افکنده خواهد شد.([11])
نماز، نمازگزار را با به کار گرفتن تن و جان و اندیشهی او، از لجنزار زندگیِ زمینی میرهاند و در بلندای آسمانِ وارستگی به پرواز در میآورد.
استاد شهید آیةالله مطهری1 در سخنی نغز، آثار شگفت آور نماز را چنین برمیشمارد:
نمازگزار از یک سو باید به حقوق مردم بیندیشد [چه آنکه] آب وضو، جای وضو، جای نماز و پوشش نمازگزار همه باید مباح باشد و اندکی از آن هم غصبی نباشد؛ و از سوی دیگر باید وقت شناس باشد و نمازهای خود را در پنج وقت یا سه وقت بخواند که این خود راهکاری برای سامان دهی به زندگی و خوکردن به نظم و انضباط است؛ همچنان که باید هرجا که نماز میخواند رو به کعبه نماز بخواند، چیزی که او را از ولنگاری دور میکند و زندگی او را سمت و سو میدهد به ویژه اینکه رو به جایی نماز میخواند که آن، خانهی خداست و به دست بندهی برگزیدهی او ابراهیم خلیل7 در سرزمین وحی ساخته شده است و جایگاه آن لندن و واشنگتن و مسکو نیست. ویژگی دیگر نماز این است که نمازگزار باید بدن و پوشش خود را پاک و پاکیزه بدارد، همچنانکه باید غرایز خود را به هنگام نماز مهار کند یعنی نخورد، نیاشامد، نگرید و نخندد، به این سو و آن سو نگاه نکند، نخوابد و به کسی و چیزی جز به خدا نیندیشد. نمازگزار همچنین در هنگام نماز با رساترین گفتارها و معنادارترین کردارها سر و کار دارد؛ سورهی حمد را میخواند که خلاصهی قرآن مجید شناخته شده است و نیز سورهای دیگر از قرآن را؛ به رکوع میرود، سجده میکند و پیشانی بر خاک میگذارد، خدا را بارها و بارها به بزرگی یاد میکند بزرگتر از آن که بتوان توصیف کرد و او را میستاید و بیگانه با هر کاستی میشمارد؛ از پیامبر و دودمانش به نیکی یاد میکند و بر آنان درود میفرستد و این برنامه را باوقار و آداب و متانت هرچه تمامتر به پایان میبرد و چونان مسافری که از معراج برگشته است به زمینیان سلام میکند و برای دنبال کردن زندگی به آنان میپیوندد. به دیگر سخن، نماز، نمازگزار را هم از فرو افتادن در منجلاب گناه باز میدارد که از این رو در برابر بیماریهای روحی حکم بهداشت را دارد چنانکه خدا میفرماید: ... إنّ الصّلاة تنهیٰ عنِ الفَحشآء وَالمُنکَرِ... ([12]) و هم آلودگیهای خواسته یا ناخواسته را از دل و جان نمازگزار میزداید چنانکه پیامبر(ص) آن را به نهر آبی همانند دانسته است که کسی روزی پنج بار در آن خود را بشوید و از این رو در حکم درمان است.([13])
شهید بهشتی1 ـ که بهشت برین ارزانیش باد ـ او که نمازش دیدنی بود و در نماز چنان بود که گویا در ستونی از نور به خداجویان فرشتهوش در آن سوی آسمانها پیوسته است و تو میتوانستی از نماز او به حقیقت نماز و فلسفهی نماز پی ببری؛ دربارهی نماز میگوید: نماز مراسم مخصوصی برای پرستش خدا و راز و نیاز با او است که در آن جنبههای ارزنده و آموزندهی خاصّی در نظر گرفته شده و به همین جهت شکل مخصوصی به خود گرفته است. نماز، سرود توحید و یکتا پرستی و سرود فضیلت و پاکی است که باید فکر و روح ما را در برابر عوامل شرکزا و آلوده کنندهای که در زندگی روزمره با آنها سر و کار داریم پاک و یکتاپرست نگه دارد. هر یک از ما در زندگی روزانهی خود سرگرم کار و هدف خویش است و کمتر به چیز دیگری جز آن میاندیشد. سرگرمی به کار و تلاش روزانه در راه زندگی برای بشر، امری طبیعی و ضروری است و به جسم و جانش نشاط میبخشد... ولی در عین حال ... از خود و شخصیّت واقعی و انسانی خود بیگانهاش میسازد و جسم و جانش را آلوده میکند. از آلودگی جسم مثال بزنیم: کمتر کسی است که در اثنای کار روزانه، دستش، لباسش، دست و صورتش، سر و پایش و گاهی همهی پیکرش کثیف نشود و به تنظیف روزانهی آنها نیازمند نگردد. دانش آموز یا دانشجویی که درس میخواند، معلمی که درس میدهد، کشاورزی که به کند وکاو زمین، کاشتن تخم یا نشاندن نهال، آبیاری و وجین یا درو و برداشت محصول مشغول است، کارگر یا مهندسی که در کارگاه کار میکند، پرستار و یا پزشکی که با بیماران سر و کار دارد، بانوی خانهداری که خانه را اداره میکند، پیشهور یا بازرگانی که به داد و ستد سرگرم است و دانشمند محقّقی که در آزمایشگاه، در محیط جامعه یا در صحنهی طبیعت به کاوش علمی میپردازد، همه باید روزی یک یا چند بار لباس و تن خود را شست و شو دهند تا پاکیزه بمانند.
روح ما نیز در میدان زندگی روزانه به همین اندازه یا بیشتر در معرض آلودگی است، آلودگی به هوسهای تحریک شده و لجام گسیخته، خودخواهیها و چشم و همچشمیهای برانگیخته، غرور ناشی از پیروزی و کامیابی یا عقدهی روانی ناشی از شکست و ناکامی و به دنبال آن حسد و کینه و انتقام و صدها آلودگی دیگر.
این آلودگیها روح را تیره میکند و ما را از راه راست زندگی، راه پاکی و فضیلت و تقوا، منحرف میسازد و به راه فساد میکشاند، از یاد خدا غافل میکند و به دام شیطان و وسوسههای شیطانی میافکند.
بنابراین باید همانطور که لباس و تن خود را میشوییم و پاکیزه میکنیم، دل و جان را هم شست و شو دهیم و پاکیزه کنیم، خود را به خدا ـ سرچشمهی پاکی و کمال ـ نزدیک سازیم، لحظاتی به یاد او، به نیایش او و راز و نیاز با او بگذرانیم و روح آلوده را در چشمهی صاف و زلال الهی شست و شو دهیم. این است نمازی که مسلمان روزی چند بار میخواند.
از پیغمبراعظم(ص) نقل شده است که در گفت و گویی کوتاه با یاران خود، چنین فرمود:
ـ فرض کنید در برابر خانهی یکی از شما، نهری روان باشد و هر روز در آن پنج بار شست و شو کند، آیا به تن او هیچ آلودگی میماند؟
ـ نه این شست و شو، به تن او هیچ آلودگی نمیگذارد.
ـ نمازهای پنجگانه هم همین اثر را دارد، با پنج نماز در روز، خدا لغزشها را از آدمی میزداید و او را پاکیزه میگرداند.
نمازهای [پنجگانه] روزانه: 1. صبح: پس از سپیده صبح؛ 2. ظهر: نیمروز؛ 3. عصر: تقریباً دو تا سه ساعت بعد از ظهر؛ 4. مغرب: پس از غروب آفتاب؛ 5 . عشاء: شامگاه که هوا تاریک میشود. اینها اوقات اصلی نمازند و چه بهتر که نماز در همین اوقات خوانده شود؛ ولی برای هر یک از نمازهای پنجگانه وقت وسیعتری معیّن شده تا اگر نمازگزار به علّت کار یا موانع دیگر نتواند در ساعات نامبرده نماز بگزارد، وقت وسیعتری در اختیار داشته باشد...
مسلمان، بامداد که سر از خواب بر میدارد نماز میگزارد تا برنامهی روزانه را با پاکی و حسن نیّت و توجه به خدا شروع کند. ظهر که برای صرف ناهار موقتاً دست از کار میکشد باز نماز میگزارد تا همچنان که به جسم خود از راه غذا نیرو و نشاط تازه میبخشد، به روح نیز از راه نماز نیرو و نشاط معنوی تازه دهد؛ و عصر، پیش از آنکه بخش دوّم کار روزانهی خود را آغاز کند، باز نماز میخواند تا با یاد خدا به کار خود بپردازد. پس از غروب آفتاب که غالباً با پایان کار روزانه و صرف شام همراه است باز نماز میگزارد و غذا دادن به جسم را با غذا دادن به روح همراه میکند. شامگاه که برای خوابیدن آماده میشود، باز در برابر خدای خود میایستد و نماز میگزارد. برنامهی روزانه را که با نماز و یاد خدا شروع کرده بود با نماز و یاد خدا نیز پایان میدهد و با دلی پاک و جانی آرام گرفته، به خواب میرود.
وَأَقِم الصَّلاةَ طَرفِیَ النَّهارِ وزُلفاً مِّنَ الَّیْلِ إنَّ الْحَسَناتِ یُذهِبنَ السّیِّئاتِ ذلک ذِکْری للذّاکِرینَ([14])؛ در دو طرف روز و پارهای از شب به نیایش نماز برخیز که نیکیها بدیها را میزداید، آن برای هشیار دلان خود یک یادآوری است.([15])
نماز برنامهای نغز و پر مغز است که هر یک از مقدمات، مقارنات، اجزا و شرایط آن، دریچهای، بلکه دروازهای به جهانی پر نور و پهناور است. وقت نماز، چگونگی بدن و جامهی نمازگزار، وضو یا غسل یا تیمّم برای نماز، جای نماز، قبلهی نماز، دل آگاهی حضور قلب در نماز، قیام و نیّت و تکبیرة الإحرام نماز، قرائت و رکوع و سجدههای نماز، تسبیحات و تشهّد و سلام نماز؛ و کوتاه سخن همهی حرکتها، سکونها، گویشها و کنشها، بایدها و نبایدهای نماز، همه و همه دارای انبوهی از بر و بار و توشه و ارمغان برای زندگی این جهانی وآن جهانی نمازگزار، میباشد.
در این نوشتار، ما در پی آنیم که چکهای از دریای موج خیز نماز را بچشیم، آیا خواهیم توانست؟ خدا میداند؛ و توانستنها هم بسته به خواست او است؛ پس با کمک جستن از او و چنگ زدن به دامن مهر او کنکاش خود را آغاز میکنیم.
هـمـای اوج سـعادت به دام ما افتـد اگر تو را گـذری بر مـقام مـا افـتـد
حبـابوار بـرانـدازم از نـشـاط کــلاه اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
شـبی که ماه مراد، از افق شـود طـالـع بود که پرتو نوری بـه بام مـا افتـد
بـه بـارگـاه تـو چون باد را نباشـد بار کـی اتـفاق مـجال سـلام مـا افتـد
چو جان فدای لبش شد خیال میبستم که قطرهای ز زلاش به کام مـا افتـد
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز کزین شکار فراوان به دام مـا افـتـد
بـه نـا امـیدی از ایـن در مـرو بزن فالی بود که قرعهی دولت به نام ما افتـد
ز خـاک کـوی تو هرگه که دم زند حافظ نسیـم گلشن جان در مشـام مـا افتـد
حافظ
ادامه دارد...
وقت نماز
گفتیم که شهید بهشتی1 ـ آن نمازگزار نمونه ـ از سخنی از پیامبر خدا(ص) یاد کرد که حضرتش در آن فرموده بود: آیا اگر کسی از شما روزی پنج بار در نهر آبی خود را بشوید چرک و آلودگی بدنش بر جای میماند؟!.
و هم او شهید بهشتی1 وقتهای نمازهای پنجگانه را برشمرد و گفت: اینها اوقات اصلی نمازند و چه بهتر که نماز در همین اوقات خوانده شود.([16])
از شهید مطهری1 نیز پیشتر شنیدیم که فرمود: نمازگزار باید وقت شناس باشد و نمازهای خود را در پنج وقت یا سه وقت بخواند.([17])
راستی آیا نمازهای پنجگانه را باید در پنج وقت و جدای از هم به جای آورد؟ بدین گونه که پس از خواندن نماز ظهر درنگ کنیم تا وقت ویژه نماز عصر برسد، آنگاه به نماز عصر بایستیم؛ همچنین پس از نماز مغرب پی کارهای شبانگاهی خود برویم و پس از آن، پیش از خوابیدن، نماز عشا را بخوانیم؟ یا باید سر ظهر هر دو نماز ظهر و عصر را و پس از غروب آفتاب هر دو نماز مغرب و عشا را یکی پس از دیگری بخوانیم و سپس پی کارهای خود برویم؟
از بایدی که بگذریم آیا بهتر کدام است؟ اینکه نمازهای پنجگانه را جدا جدا و هر یک را در وقت خودش بخوانیم یا با پی در پی خواندن نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا نمازهای پنجگانه را در سه وقت بخوانیم، آنچنان که بسیاری از ما اینک خو گرفتهایم؟
کنکاش در اینباره و جست و جو دربارهی پاسخ این پرسش از این رو به جا و بایسته است که از دیدگاه دین و پیشوایان معصوم: هم پاسداشت وقت نماز ارزش ویژهای دارد و هم پیش انداختن نماز از وقت فضیلت آن کاری که با در سه وقت خواندن نمازها خود به خود دربارهی نماز عصر و نماز عشا انجام میگیرد همانند تأخیر انداختن آن از وقت فضیلت، مرجوح شمرده شده است.
علی(ع) به محمدبن أبی بکر آنگاه که او را بر بصره گماشت فرمود: ثم ارتقب وقت الصلاة فصلّها لوقتها ولاتعجّل بها قبله لفراغ ولا تؤخّرها عنه لشغل؛ وقت نماز را بپای و نماز را در وقت خودش به جای آور. آن را نه از آنرو که بیکاری زود هنگام بخوان و نه به این بهانه که کارداری دیر هنگام([18])
امام باقر7 فرموده است: أیّما مؤمن حافظ علی الصلوات المفروضة فصلاّها لوقتها فلیس هذا من الغافلین؛ هر مؤمنی که در پی انجام نمازهای واجب باشد و هر نماز را در وقت خودش بخواند، از بیخبران شمرده نخواهد شد.([19])
ما اینک، نخست به پرس و جو از دیدگاه فقیهان بزرگ در اینباره خواهیم پرداخت و سپس به بررسی ادلّه خواهیم نشست و در هر دو بخش جایگاه این نوشته را خواهیم پایید و نخواهیم گذاشت سخن به درزا بکشد، إنشاءالله.
بخش یکم: دیدگاه فقها
1. ابن أبی عقیل؛ ـ در گذشته به سال 350 یا کمی زودتر یا دیرتر ـ یکی از دو دیدگاهش این دانسته شده است که وقت نماز عشا از هنگام ناپدید شدن سرخی مغرب در سر شب، آغاز میشود.([20])
2. ابن جنید أسکافی؛ ـ در گذشته به سال 381 ـ بنا به گزارش محدّث بحرانی صاحب حدائق میگوید: نمیپسندم که چنانچه کسی نماز ظهر خود را در آغاز وقت آن خوانده است، پس از آن بیدرنگ به نماز عصر بایستد مگر اینکه مسافر یا بیمار یا از رخداد چیزی که او را از نماز عصر باز دارد نگران باشد. برای کسی که در سفر نیست مستحب این است که ... [درنگ کند تا] سایه به اندازهی چهار پا یا دو ذراع برسد، سپس به نماز عصر بایستد.([21])
3. شیخ مفید؛ ـ در گذشته به سال 413 ـ در کتاب مقنعه و در پایان سخنی که دربارهی برنامهی شب و روز جمعه است میگوید: جدایی میان دو نماز ظهر و عصر در دیگر روزهای هفته، چنانچه نمازگزار بتواند وقت نماز را به دلخواه خود برگزیند، بهتر است و روش پیشوایان نیز چنین بوده است. چنانکه با هم خواندن نماز ظهر و عصر در روز جمعه و در عرفات و نماز مغرب و عشا در مشعرالحرام، شیوهی پیشوایان است که رویگردانی از آن روا نیست.([22]) هم او میگوید: آغاز وقت نماز عشا آنگاه است که شفق که همان سرخی در مغرب است ناپدید شود... و باکی نیست که از سر ناچاری نماز عشا را پیش از گم شدن سرخی بخواند.([23])
4. سیّد مرتضی؛ ـ در گذشته به سال 436 ـ یکی از دو دیدگاهش این دانسته شده است که وقت نماز عشا از هنگام ناپدید شدن سرخی مغرب در سر شب آغاز میشود.([24])
5 . أبو الصلاح حلبی؛ ـ در گذشته به سال 447 ـ میگوید: سرآغاز وقت نماز عشا، آنگاه است که از غروب خورشید به اندازهی نماز مغرب بگذرد و عقب انداختن آن، تا آنگاه که سرخی از سمت مغرب ناپدید شود، بهتر است.([25])
6 . شیخ طوسی؛ ـ درگذشته به سال 460 ـ میگوید: آنچه که از دیدگاه دانشمندان، و از روایاتی که آنان گزارش کردهاند به دست میآید آن است که آغاز وقت عشا آنگاه است که شفق سرخی در سوی مغرب ناپدید شود... و چون اجماعی بر اینکه بتوان پیش از آن نماز عشا را خواند نداریم، واجب است احتیاط شود ]و نماز عشا زودتر از آنگاه که گفته شد خوانده نشود] تا این نگرانی که نکند پیش از وقت خوانده شده باشد دست ندهد.([26])
او همچنین میگوید: آغاز وقت نماز عشا فرو افتادن شفق سرخی در سوی مغرب و پایان آن یک سوّم شب است... و روایت دیگری داریم که نیمه شب است... بله، در سفر و در هنگام روی آوردن عذر ویژهای، میتوان نماز عشا را پیش از وقتی که گفتیم فرو افتادن سرخی خواند، ولی بیخودی، نه.([27])
هم او در جای دیگری میفرماید: ناپدید شدن سرخی، سرآغاز وقت نماز عشاست و پایان آن ... و برخی از دانشمندان ما بر این نظرند که پس از غروب خورشید به اندازهای که بتوان سه رکعت نماز خواند، وقت ویژهی نماز مغرب است و پس از آن تا آنگاه که به اندازهی خواندن چهار رکعت به پایان وقت مانده باشد ـ که وقت ویژهی نماز عشاست ـ وقت مشترک میان مغرب و عشا میباشد، اما آنچه را که نخست گفتیم ناپدید شدن سرخی شفق از ناحیه مغرب هم درستی آن روشنتر است و هم به احتیاط نزدیکتر میباشد.([28])
7. سلاّر؛ ـ درگذشته به سال 463 ـ میگوید: وقت نماز عشا آنگاه است که شفق سرخ فام ناپدید شود... و روایت شده است که کسی که عذری دارد میتواند آن را بر این وقت جلو بیندازد.([29])
8 و 9. محقّق حلّی؛ ـ درگذشته به سال 676 ـ در کتاب المعتبر و علامهی حلّی ـ در گذشته به سال 726 ـ در کتابهای المنتهی و التذکرة ـ بنا به گزارش مفتاح الکرامة ـ میگویند: تأخیر انداختن نماز عصر تا آنگاه که وقت فضیلت نماز ظهر به پایان برسد مستحب است.([30]) ادامه دارد...
پینوشت:
[1]. المؤمنون 23 : 1 و 2 و 9.
[2]. البقرة 2 : 238.
[3]. النساء 4 : 103.
[4]. طه 20 : 132.
[5]. العنکبوت 29 : 45.
[6] . طه 20 : 14.
[7]. الرّعد 13 : 28.
[8] . وسائل الشیعه، ج 3، أبواب الفرائض، باب 6 ، ح 4.
[9]. نهج البلاغه، نامهی 47.
[10]. وسائل الشیعه، ج 3، أبواب الفرائض، باب 6 ، ح 6 .
[11]. همان، باب 7 ، ح 6 .
[12]. العنکبوت 29 : 45.
[13] . جمهوری اسلامی، 2/9/81 با اندکی دگرگونی در عبارات.
[14]. هود 11 : 114.
[15]. شهید مظلوم آیةالله دکتر بهشتی1، نماز چیست، چاپ 1345، ص 5 تا 9.
[16]. نامهی جامعه، همین شماره، ص ...
[17]. همان، ص ...
[18]. وسائل الشیعه، ج 3، أبواب مواقیت الصلاة، باب 10، ح 12.
[19]. همان، باب 1، ح 3 .
[20] . الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 189.
[21] . لانختار أن یأتی الحاضر بالعصر عقیب الظهر التی صلاّها مع الزّوال إلاّ مسافراً أو علیلاً أو خائفاً ممّا یقطعه عنها. بل الاستحباب للحاضر أن یقدم بعد الزّوال و قبل فریضة الظهر شیئاً من التطوّع إلی أن تزول الشمس قدمین أو ذراعاً من وقت زوالها ثم یأتی بالظهر و یعقّبها بالتطوّع من التسبیح و الصلاة لیصیر الفیء أربعة أقدام أو ذراعین ثم یصلّی العصر الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 150.
[22]. والفرق [یعنی التفریق] بین الصّلاتین فی سائر الإیام مع الاختیار و عدم العوارض أفضل و به ثبتت السّنة إلاّ فی یوم الجمعه، فإن الجمع بینهما أفضل و هو السنّة و کذلک جمع الظهر والعصر بعرفات و جمع المغرب والعشاء الإخرة بالمشعر الحرام سنّة لایجوز تعدّیه المقنعة، چاپ شده در آخر الجوامع الفقهیة، ص 27.
[23] . اول وقت العشاء بغیب الشّفق و هوالحمرة فی المغرب... و لابأس أن یصلّی العشاء الإخرة قبل مغیب الشفق عند الضرورات همان، ص 14.
[24] . الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 189.
[25]. أول وقت عشاء الإخرة أن یمضی من غروب الشمس مقدار صلاة المغرب و تأخیرها إلی أن تغیب الحمرة من المغرب أفضل الکافی فی الفقه، ص 137.
[26]. الأظهر من مذهب أصحابنا و من روایاتهم أن أوّل وقت العشاء الإخرة إذا غاب الشفق الّذی هو الحمرة... و لیس هیهنا إجماع علی أن ما قبله وقت. فوجب الاحتیاط لئلاّ یصلّی قبل دخول الوقت... الخلاف، ج 1، ص 77.
[27]. أول وقت العشاء الإخرة سقوط الشفق و آخره ثلث اللّیل ... و قد رویت روایة أخری أن آخر وقت العشاء الإخرة ممتدّ إلی نصف اللیل.... و یجوز تقدیم العشاء الإخرة قبل سقوط الشفق فی السّفر و عند الأعذار؛ ولایجوز مع الاختیار. النهایة چاپ شده در الجوامع الفقهیة، ص 274.
[28]. غیبوبة الشفق هو أول وقت العشاء الإخرة ... و فی أصحابنا من قال إذا غابت الشمس یختصّ بالمغرب مقدار ما یصلّی فیه ثلاث رکعات و ما بعده مشترک ... إلی ... و الأول أظهر و أحوط المبسوط، ج 1، ص 75.
[29]. وقت العشاء الإخرة إذا غاب الشفق الأحمر ... فروی أنه یجوز للمعذور تقدیمها علی غیبوبة الشفق الأحمر المراسم، چاپ شدهی در الجوامع الفقهیة، ص 570 .
[30]. ذهب جمع من الأصحاب إلی استحباب تأخیر العصر إلی أن یخرج وقت فضیلة الظّهر... منهم المحقق فی المعتبر والمصنف یعنی العلاّمة فی المنتهی والتذکرة مفتاح الکرامة، ج 2، ص 22.