آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

ضمن پوزش از نویسنده­ی گرانقدر و خوانندگان محترم از جابه جایی­ای که در مقاله­ی نماز در شماره­ی پیشین مجله ش 22 توسط طراح پیش آمد؛ و با توجه به اهمیت مطلب و پی در پی بودن مقالات، نظر خوانندگان را ضمن بخش نخست مقاله به ادامه­ی آن نیز جلب می­نماییم. نامه­ی جامعه
پیش­درآمد
نماز شهید بهشتی1 را هر کس دیده باشد می­داند که آن نماز، عادی نبود، فوق العاده بود. این نوشتار ـ که در چند شماره خواهد آمد و در سالگرد بدرود سرخ او از ما، آغاز می­شود ـ هدیه­ای است به روح فرشته سان او که بی­شک در کنار نیای بزرگش پیامبر اعظم(ص) ـ که او الگو برای این نواده بود و این، نور چشم برای او ـ بسر می­برد. بهشتی را که ما، بی­اندازه خوب و پاک و بزرگ دیدیم به خود گفتیم: وه! امامان معصوم: دیگر در چه پایه­اند؟! و پیامبر خدا(ص) در چه پایه است؟! خدایا، جایگاه او را ـ همانند آنان ـ همواره بلند و بلندتر بگردان، آمین.
نماز ستون دین و نردبان بالا رفتن به سوی خداست. نماز در پیشگاه خداوند اگر پذیرفته شد دیگر کارهای نیک نیز پذیرفتنی است وگرنه، نه. خدا می­فرماید: قَد أفلَحَ الْمؤمِنون ? الّذینَ هُم فِی صَلاتِهِم خاشِعُون ? ..... والّذینَ هُم عَلی صَلاتِهم یُحافِظون([1])؛ به راستی که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان دِل شکسته­اند، .... و آنان که بر نمازهایشان وقت نمازه مراقبند. قرآن همچنین می­فرماید: حافِظُوا عَلی الصّلواتِ والصَّلاة الوُسطیٰ وَقُومُوا لِلّه قانِتین([2])؛ مراقب نمازهایتان وقت نمازه به ویژه نماز میانه نماز ظهر باشید و فروتنانه برای خدا بپاخیزید. همچنین می­فرماید: ... إنّ الصّلاة کانت عَلَی المؤمِنین کِتاباً مّوقوت([3])؛ .... همانا خواندن نماز در وقت­های ویژه­ای بر مؤمنان فرض گردیده است. قرآن در آیه­ای دیگر می­فرماید: و أمُر أهلک بِالصَّلاةِ واصْطبر عَلَیْها ... ([4])؛ بستگان و خویشاوندان خود را به نماز فرمان ده و خود نیز بر [خواندن آن] شکیبا باش.... قرآن ـ باز ـ می­فرماید: ­... وأقِمِ الصَّلاة إنّ الصّلاة تنهیٰ عنِ الفَحشآء وَالمُنکَرِ ولَذِکرُ اللهِ أکبرُ... ([5])؛ ... و نماز را به پادار، که نماز آدمی را از بدی­ها و زشتی­ها باز می­دارد و بی­شک یاد خدا [از همه­ی این­ها] بالاتر است.... خدا ـ همچنین ـ فرموده است: إنّنی أنا اللهُ لآ إلـٰٰهَ إلاّ أنا فاعْبُدْنی و أقِمِ الصَّلاة لِذِکری([6])؛ منم خدایی که جز من خدایی نیست، مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به برپادار. او ـ همچنین ـ می­فرماید: ... ألا بِذِکراللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوب([7])؛ بدانید که دل­ها با یاد خدا آرام می­گیرد.
آیه­های قرآن درباره­ی نماز، بسیار است و آنچه که آورده شد، نمونه بود.
روایات گزارش شده از پیشوایان معصوم: در این­باره نیز فراوان است که نمونه­هایی از آن­ها را نیز این­جا می­آوریم:
پیامبر خدا(ص) می­فرماید: لکلّ شیءٍ وجه و وجهُ دینکم الصَّلاة فلایشیننّ أحدکم وجه دینه؛ هرچیزی رویی دارد و روی دین شما نماز است، پس کسی از شما آن را ناخوشایند نسازد.([8])
علی(ع) ـ که از مردان، پس از پیامبر(ص) نخستین نماز گزار بوده است ـ در واپسین دم زندگی که هر کسی در اندیشه­ی خواستنی­ترین خواسته­های خود است، به نماز این چنین سفارش می­کند: الله الله فی الصلاة، فإنّها عمود دینکم؛ خدا را، خدا را درباره­ی نماز که نماز ستون دین شماست.([9])
امام صادق(ع) فرموده است: إنّ شفاعتنا لاتّنال مستخفّاً بالصلاة ؛ شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی­رسد.([10])
امام رضا(ع) می­فرماید: إذا کان یوم القیامة یدعی بالعبد فأوّل شیءٍ یُسألُ عنه الصّلاة فإذا جاء بها تامّةً، و إلاّ زُخّ فی النّار ؛ روز بازپسین، آدمی را فرا می­خوانند و نخستین چیزی که درباره­ی آن از او پرس و جو می­کنند نماز است؛ پس اگر آن را درست به جا آورده است [که خوب] وگرنه در دوزخ افکنده خواهد شد.([11])
نماز، نمازگزار را با به کار گرفتن تن و جان و اندیشه­ی او، از لجنزار زندگیِ زمینی می­رهاند و در بلندای آسمانِ وارستگی به پرواز در می­آورد.
استاد شهید آیةالله مطهری1 در سخنی نغز، آثار شگفت آور نماز را چنین برمی­شمارد:
نمازگزار از یک سو باید به حقوق مردم بیندیشد [چه آن­که] آب وضو، جای وضو، جای نماز و پوشش نمازگزار همه باید مباح باشد و اندکی از آن هم غصبی نباشد؛ و از سوی دیگر باید وقت شناس باشد و نمازهای خود را در پنج وقت یا سه وقت بخواند که این خود راهکاری برای سامان دهی به زندگی و خوکردن به نظم و انضباط است؛ همچنان که باید هرجا که نماز می­خواند رو به کعبه نماز بخواند، چیزی که او را از ولنگاری دور می­کند و زندگی او را سمت و سو می­دهد به ویژه این­که رو به جایی نماز می­خواند که آن، خانه­ی خداست و به دست بنده­ی برگزیده­ی او ابراهیم خلیل7 در سرزمین وحی ساخته شده است و جایگاه آن لندن و واشنگتن و مسکو نیست. ویژگی دیگر نماز این است که نمازگزار باید بدن و پوشش خود را پاک و پاکیزه بدارد، همچنان­که باید غرایز خود را به هنگام نماز مهار کند یعنی نخورد، نیاشامد، نگرید و نخندد، به این سو و آن سو نگاه نکند، نخوابد و به کسی و چیزی جز به خدا نیندیشد. نمازگزار همچنین در هنگام نماز با رساترین گفتارها و معنادارترین کردارها سر و کار دارد؛ سوره­ی حمد را می­خواند که خلاصه­ی قرآن مجید شناخته شده است و نیز سوره­ای دیگر از قرآن را؛ به رکوع می­رود، سجده می­کند و پیشانی بر خاک می­گذارد، خدا را بارها و بارها به بزرگی یاد می­کند بزرگتر از آن که بتوان توصیف کرد و او را می­ستاید و بیگانه با هر کاستی می­شمارد؛ از پیامبر و دودمانش به نیکی یاد می­کند و بر آنان درود می­فرستد و این برنامه را باوقار و آداب و متانت هرچه تمامتر به پایان می­برد و چونان مسافری که از معراج برگشته است به زمینیان سلام می­کند و برای دنبال کردن زندگی به آنان می­پیوندد. به دیگر سخن، نماز، نمازگزار را هم از فرو افتادن در منجلاب گناه باز می­دارد که از این رو در برابر بیماری­های روحی حکم بهداشت را دارد چنانکه خدا می­فرماید: ... إنّ الصّلاة تنهیٰ عنِ الفَحشآء وَالمُنکَرِ... ([12]) و هم آلودگی­های خواسته یا ناخواسته را از دل و جان نمازگزار می­زداید چنان­که پیامبر(ص) آن را به نهر آبی همانند دانسته است که کسی روزی پنج بار در آن خود را بشوید و از این رو در حکم درمان است.([13])
شهید بهشتی1 ـ که بهشت برین ارزانیش باد ـ او که نمازش دیدنی بود و در نماز چنان بود که گویا در ستونی از نور به خداجویان فرشته­وش در آن سوی آسمان­ها پیوسته است و تو می­توانستی از نماز او به حقیقت نماز و فلسفه­ی نماز پی ببری؛ درباره­ی نماز می­گوید: نماز مراسم مخصوصی برای پرستش خدا و راز و نیاز با او است که در آن جنبه­های ارزنده و آموزنده­ی خاصّی در نظر گرفته شده و به همین جهت شکل مخصوصی به خود گرفته است. نماز، سرود توحید و یکتا پرستی و سرود فضیلت و پاکی است که باید فکر و روح ما را در برابر عوامل شرک­زا و آلوده کننده­ای که در زندگی روزمره با آن­ها سر و کار داریم پاک و یکتاپرست نگه دارد. هر یک از ما در زندگی روزانه­ی خود سرگرم کار و هدف خویش است و کمتر به چیز دیگری جز آن می­اندیشد. سرگرمی به کار و تلاش روزانه در راه زندگی برای بشر، امری طبیعی و ضروری است و به جسم و جانش نشاط می­بخشد... ولی در عین حال ... از خود و شخصیّت واقعی و انسانی خود بیگانه­اش می­سازد و جسم و جانش را آلوده می­کند. از آلودگی جسم مثال بزنیم: کمتر کسی است که در اثنای کار روزانه، دستش، لباسش، دست و صورتش، سر و پایش و گاهی همه­ی پیکرش کثیف نشود و به تنظیف روزانه­ی آن­ها نیازمند نگردد. دانش آموز یا دانشجویی که درس می­خواند، معلمی که درس می­دهد، کشاورزی که به کند وکاو زمین، کاشتن تخم یا نشاندن نهال، آبیاری و وجین یا درو و برداشت محصول مشغول است، کارگر یا مهندسی که در کارگاه کار می­کند، پرستار و یا پزشکی که با بیماران سر و کار دارد، بانوی خانه­داری که خانه را اداره می­کند، پیشه­ور یا بازرگانی که به داد و ستد سرگرم است و دانشمند محقّقی که در آزمایشگاه، در محیط جامعه یا در صحنه­ی طبیعت به کاوش علمی می­پردازد، همه باید روزی یک یا چند بار لباس و تن خود را شست و شو دهند تا پاکیزه بمانند.
روح ما نیز در میدان زندگی روزانه به همین اندازه یا بیشتر در معرض آلودگی است، آلودگی به هوس­های تحریک شده و لجام گسیخته، خودخواهی­ها و چشم و هم­چشمی­های برانگیخته، غرور ناشی از پیروزی و کامیابی یا عقده­ی روانی ناشی از شکست و ناکامی و به دنبال آن حسد و کینه و انتقام و صدها آلودگی دیگر.
این آلودگی­ها روح را تیره می­کند و ما را از راه راست زندگی، راه پاکی و فضیلت و تقوا، منحرف می­سازد و به راه فساد می­کشاند، از یاد خدا غافل می­کند و به دام شیطان و وسوسه­های شیطانی می­افکند.
بنابراین باید همان­طور که لباس و تن خود را می­شوییم و پاکیزه می­کنیم، دل و جان را هم شست و شو دهیم و پاکیزه کنیم، خود را به خدا ـ سرچشمه­ی پاکی و کمال ـ نزدیک سازیم، لحظاتی به یاد او، به نیایش او و راز و نیاز با او بگذرانیم و روح آلوده را در چشمه­ی صاف و زلال الهی شست و شو دهیم. این است نمازی که مسلمان روزی چند بار می­خواند.
از پیغمبراعظم(ص) نقل شده است که در گفت و گویی کوتاه با یاران خود، چنین فرمود:
ـ فرض کنید در برابر خانه­ی یکی از شما، نهری روان باشد و هر روز در آن پنج بار شست و شو کند، آیا به تن او هیچ آلودگی می­ماند؟
ـ نه این شست و شو، به تن او هیچ آلودگی نمی­گذارد.
ـ نمازهای پنجگانه هم همین اثر را دارد، با پنج نماز در روز، خدا لغزش­ها را از آدمی می­زداید و او را پاکیزه می­گرداند.
نمازهای [پنجگانه] روزانه: 1. صبح: پس از سپیده صبح؛ 2. ظهر: نیمروز؛ 3. عصر: تقریباً دو تا سه ساعت بعد از ظهر؛ 4. مغرب: پس از غروب آفتاب؛ 5 . عشاء: شامگاه که هوا تاریک می­شود. این­ها اوقات اصلی نمازند و چه بهتر که نماز در همین اوقات خوانده شود؛ ولی برای هر یک از نمازهای پنجگانه وقت وسیع­تری معیّن شده تا اگر نمازگزار به علّت کار یا موانع دیگر نتواند در ساعات نامبرده نماز بگزارد، وقت وسیع­تری در اختیار داشته باشد...
مسلمان، بامداد که سر از خواب بر می­دارد نماز می­گزارد تا برنامه­ی روزانه را با پاکی و حسن نیّت و توجه به خدا شروع کند. ظهر که برای صرف ناهار موقتاً دست از کار می­کشد باز نماز می­گزارد تا همچنان که به جسم خود از راه غذا نیرو و نشاط تازه می­بخشد، به روح نیز از راه نماز نیرو و نشاط معنوی تازه دهد؛ و عصر، پیش از آن­که بخش دوّم کار روزانه­ی خود را آغاز کند، باز نماز می­خواند تا با یاد خدا به کار خود بپردازد. پس از غروب آفتاب که غالباً با پایان کار روزانه و صرف شام همراه است باز نماز می­گزارد و غذا دادن به جسم را با غذا دادن به روح همراه می­کند. شامگاه که برای خوابیدن آماده می­شود، باز در برابر خدای خود می­ایستد و نماز می­گزارد. برنامه­ی روزانه را که با نماز و یاد خدا شروع کرده بود با نماز و یاد خدا نیز پایان می­دهد و با دلی پاک و جانی آرام گرفته، به خواب می­رود.
وَأَقِم الصَّلاةَ طَرفِیَ النَّهارِ وزُلفاً مِّنَ الَّیْلِ إنَّ الْحَسَناتِ یُذهِبنَ السّیِّئاتِ ذلک ذِکْری للذّاکِرینَ([14])؛ در دو طرف روز و پاره­ای از شب به نیایش نماز برخیز که نیکی­ها بدی­ها را می­زداید، آن برای هشیار دلان خود یک یادآوری است.([15])
نماز برنامه­­ای نغز و پر مغز است که هر یک از مقدمات، مقارنات، اجزا و شرایط آن، دریچه­ای، بلکه دروازه­ای به جهانی پر نور و پهناور است. وقت نماز، چگونگی بدن و جامه­ی نمازگزار، وضو یا غسل یا تیمّم برای نماز، جای نماز، قبله­ی نماز، دل آگاهی حضور قلب در نماز، قیام و نیّت و تکبیرة الإحرام نماز، قرائت و رکوع و سجده­های نماز، تسبیحات و تشهّد و سلام نماز؛ و کوتاه سخن همه­ی حرکت­ها، سکون­ها، گویش­ها و کنش­ها، بایدها و نبایدهای نماز، همه و همه دارای انبوهی از بر و بار و توشه و ارمغان برای زندگی این جهانی وآن جهانی نمازگزار، می­باشد.
در این نوشتار، ما در پی آنیم که چکه­ای از دریای موج خیز نماز را بچشیم، آیا خواهیم توانست؟ خدا می­داند؛ و توانستن­ها هم بسته به خواست او است؛ پس با کمک جستن از او و چنگ زدن به دامن مهر او کنکاش خود را آغاز می­کنیم.
هـمـای اوج سـعادت به دام ما افتـد اگر تو را گـذری بر مـقام مـا افـتـد
حبـاب­وار بـرانـدازم از نـشـاط کــلاه اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
شـبی که ماه مراد، از افق شـود طـالـع بود که پرتو نوری بـه بام مـا افتـد
بـه بـارگـاه تـو چون باد را نباشـد بار کـی اتـفاق مـجال سـلام مـا افتـد
چو جان فدای لبش شد خیال می­بستم که قطره­ای ز زلاش به کام مـا افتـد
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز کزین شکار فراوان به دام مـا افـتـد
بـه نـا امـیدی از ایـن در مـرو بزن فالی بود که قرعه­ی دولت به نام ما افتـد
ز خـاک کـوی تو هرگه که دم زند حافظ نسیـم گلشن جان در مشـام مـا افتـد
حافظ
ادامه دارد...
وقت نماز
گفتیم که شهید بهشتی1 ـ آن نمازگزار نمونه ـ از سخنی از پیامبر خدا(ص) یاد کرد که حضرتش در آن فرموده بود: آیا اگر کسی از شما روزی پنج بار در نهر آبی خود را بشوید چرک و آلودگی بدنش بر جای می­ماند؟!.
و هم او شهید بهشتی1 وقت­های نمازهای پنجگانه را برشمرد و گفت: این­ها اوقات اصلی نمازند و چه بهتر که نماز در همین اوقات خوانده شود.([16])
از شهید مطهری1 نیز پیشتر شنیدیم که فرمود: نمازگزار باید وقت شناس باشد و نمازهای خود را در پنج وقت یا سه وقت بخواند.([17])
راستی آیا نمازهای پنجگانه را باید در پنج وقت و جدای از هم به جای آورد؟ بدین گونه که پس از خواندن نماز ظهر درنگ کنیم تا وقت ویژه نماز عصر برسد، آنگاه به نماز عصر بایستیم؛ همچنین پس از نماز مغرب پی کارهای شبانگاهی خود برویم و پس از آن، پیش از خوابیدن، نماز عشا را بخوانیم؟ یا باید سر ظهر هر دو نماز ظهر و عصر را و پس از غروب آفتاب هر دو نماز مغرب و عشا را یکی پس از دیگری بخوانیم و سپس پی کارهای خود برویم؟
از بایدی که بگذریم آیا بهتر کدام است؟ این­که نمازهای پنجگانه را جدا جدا و هر یک را در وقت خودش بخوانیم یا با پی در پی خواندن نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا نمازهای پنجگانه را در سه وقت بخوانیم، آنچنان که بسیاری از ما اینک خو گرفته­ایم؟
کنکاش در این­باره و جست و جو درباره­ی پاسخ این پرسش از این رو به جا و بایسته است که از دیدگاه دین و پیشوایان معصوم: هم پاسداشت وقت نماز ارزش ویژه­ای دارد و هم پیش انداختن نماز از وقت فضیلت آن کاری که با در سه وقت خواندن نمازها خود به خود درباره­ی نماز عصر و نماز عشا انجام می­گیرد همانند تأخیر انداختن آن از وقت فضیلت، مرجوح شمرده شده است.
علی(ع) به محمدبن أبی بکر آن­گاه که او را بر بصره گماشت فرمود: ثم ارتقب وقت الصلاة فصلّها لوقتها ولاتعجّل بها قبله لفراغ ولا تؤخّرها عنه لشغل؛ وقت نماز را بپای و نماز را در وقت خودش به جای آور. آن را نه از آن­رو که بیکاری زود هنگام بخوان و نه به این بهانه که کارداری دیر هنگام([18])
امام باقر7 فرموده است: أیّما مؤمن حافظ علی الصلوات المفروضة فصلاّها لوقتها فلیس هذا من الغافلین؛ هر مؤمنی که در پی انجام نمازهای واجب باشد و هر نماز را در وقت خودش بخواند، از بی­خبران شمرده نخواهد شد.([19])
ما اینک، نخست به پرس و جو از دیدگاه فقیهان بزرگ در این­باره خواهیم پرداخت و سپس به بررسی ادلّه خواهیم نشست و در هر دو بخش جایگاه این نوشته را خواهیم پایید و نخواهیم گذاشت سخن به درزا بکشد، إن­شاءالله.
بخش یکم: دیدگاه فقها
1. ابن أبی عقیل؛ ـ در گذشته به سال 350 یا کمی زودتر یا دیرتر ـ یکی از دو دیدگاهش این دانسته شده است که وقت نماز عشا از هنگام ناپدید شدن سرخی مغرب در سر شب، آغاز می­شود.([20])
2. ابن جنید أسکافی؛ ـ در گذشته به سال 381 ـ بنا به گزارش محدّث بحرانی صاحب حدائق می­گوید: نمی­پسندم که چنانچه کسی نماز ظهر خود را در آغاز وقت آن خوانده است، پس از آن بی­درنگ به نماز عصر بایستد مگر اینکه مسافر یا بیمار یا از رخداد چیزی که او را از نماز عصر باز دارد نگران باشد. برای کسی که در سفر نیست مستحب این است که ... [درنگ کند تا] سایه به اندازه­ی چهار پا یا دو ذراع برسد، سپس به نماز عصر بایستد.([21])
3. شیخ مفید؛ ـ در گذشته به سال 413 ـ در کتاب مقنعه و در پایان سخنی که درباره­ی برنامه­ی شب و روز جمعه است می­گوید: جدایی میان دو نماز ظهر و عصر در دیگر روزهای هفته، چنانچه نمازگزار بتواند وقت نماز را به دلخواه خود برگزیند، بهتر است و روش پیشوایان نیز چنین بوده است. چنانکه با هم خواندن نماز ظهر و عصر در روز جمعه و در عرفات و نماز مغرب و عشا در مشعرالحرام، شیوه­ی پیشوایان است که رویگردانی از آن روا نیست.([22]) هم او می­گوید: آغاز وقت نماز عشا آن­گاه است که شفق که همان سرخی در مغرب است ناپدید شود... و باکی نیست که از سر ناچاری نماز عشا را پیش از گم شدن سرخی بخواند.([23])
4. سیّد مرتضی؛ ـ در گذشته به سال 436 ـ یکی از دو دیدگاهش این دانسته شده است که وقت نماز عشا از هنگام ناپدید شدن سرخی مغرب در سر شب آغاز می­شود.([24])
5 . أبو الصلاح حلبی؛ ـ در گذشته به سال 447 ـ می­گوید: سرآغاز وقت نماز عشا، آن­گاه است که از غروب خورشید به اندازه­ی نماز مغرب بگذرد و عقب انداختن آن، تا آن­گاه که سرخی از سمت مغرب ناپدید شود، بهتر است.([25])
6 . شیخ طوسی؛ ـ درگذشته به سال 460 ـ می­گوید: آنچه که از دیدگاه دانشمندان، و از روایاتی که آنان گزارش کرده­اند به دست می­آید آن است که آغاز وقت عشا آن­گاه است که شفق سرخی در سوی مغرب ناپدید شود... و چون اجماعی بر اینکه بتوان پیش از آن نماز عشا را خواند نداریم، واجب است احتیاط شود ‍‍]و نماز عشا زودتر از آن­گاه که گفته شد خوانده نشود] تا این نگرانی که نکند پیش از وقت خوانده شده باشد دست ندهد.([26])
او همچنین می­گوید: آغاز وقت نماز عشا فرو افتادن شفق سرخی در سوی مغرب و پایان آن یک سوّم شب است... و روایت دیگری داریم که نیمه شب است... بله، در سفر و در هنگام روی آوردن عذر ویژه­ای، می­توان نماز عشا را پیش از وقتی که گفتیم فرو افتادن سرخی خواند، ولی بیخودی، نه.([27])
هم او در جای دیگری می­فرماید: ناپدید شدن سرخی، سرآغاز وقت نماز عشاست و پایان آن ... و برخی از دانشمندان ما بر این نظرند که پس از غروب خورشید به اندازه­ای که بتوان سه رکعت نماز خواند، وقت ویژه­ی نماز مغرب است و پس از آن تا آن­گاه که به اندازه­ی خواندن چهار رکعت به پایان وقت مانده باشد ـ که وقت ویژه­ی نماز عشاست ـ وقت مشترک میان مغرب و عشا می­باشد، اما آنچه را که نخست گفتیم ناپدید شدن سرخی شفق از ناحیه مغرب هم درستی آن روشن­تر است و هم به احتیاط نزدیک­تر می­باشد.([28])
7. سلاّر؛ ـ درگذشته به سال 463 ـ می­گوید: وقت نماز عشا آن­گاه است که شفق سرخ فام ناپدید شود... و روایت شده است که کسی که عذری دارد می­تواند آن را بر این وقت جلو بیندازد.([29])
8 و 9. محقّق حلّی؛ ـ درگذشته به سال 676 ـ در کتاب المعتبر و علامه­ی حلّی ـ در گذشته به سال 726 ـ در کتاب­های المنتهی و التذکرة ـ بنا به گزارش مفتاح الکرامة ـ می­گویند: تأخیر انداختن نماز عصر تا آن­گاه که وقت فضیلت نماز ظهر به پایان برسد مستحب است.([30]) ادامه دارد...
پی­نوشت:
[1]. المؤمنون 23 : 1 و 2 و 9.
[2]. البقرة 2 : 238.
[3]. النساء 4 : 103.
[4]. طه 20 : 132.
[5]. العنکبوت 29 : 45.
[6] . طه 20 : 14.
[7]. الرّعد 13 : 28.
[8] . وسائل الشیعه، ج 3، أبواب الفرائض، باب 6 ، ح 4.
[9]. نهج البلاغه، نامه­ی 47.
[10]. وسائل الشیعه، ج 3، أبواب الفرائض، باب 6 ، ح 6 .
[11]. همان، باب 7 ، ح 6 .
[12]. العنکبوت 29 : 45.
[13] . جمهوری اسلامی، 2/9/81 با اندکی دگرگونی در عبارات.
[14]. هود 11 : 114.
[15]. شهید مظلوم آیةالله دکتر بهشتی1، نماز چیست، چاپ 1345، ص 5 تا 9.
[16]. نامه­ی جامعه، همین شماره، ص ...
[17]. همان، ص ...
[18]. وسائل الشیعه، ج 3، أبواب مواقیت الصلاة، باب 10، ح 12.
[19]. همان، باب 1، ح 3 .
[20] . الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 189.
[21] . لانختار أن یأتی الحاضر بالعصر عقیب الظهر التی صلاّها مع الزّوال إلاّ مسافراً أو علیلاً أو خائفاً ممّا یقطعه عنها. بل الاستحباب للحاضر أن یقدم بعد الزّوال و قبل فریضة الظهر شیئاً من التطوّع إلی أن تزول الشمس قدمین أو ذراعاً من وقت زوالها ثم یأتی بالظهر و یعقّبها بالتطوّع من التسبیح و الصلاة لیصیر الفیء أربعة أقدام أو ذراعین ثم یصلّی العصر الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 150.
[22]. والفرق [یعنی التفریق] بین الصّلاتین فی سائر الإیام مع الاختیار و عدم العوارض أفضل و به ثبتت السّنة إلاّ فی یوم الجمعه، فإن الجمع بینهما أفضل و هو السنّة و کذلک جمع الظهر والعصر بعرفات و جمع المغرب والعشاء الإخرة بالمشعر الحرام سنّة لایجوز تعدّیه المقنعة، چاپ شده در آخر الجوامع الفقهیة، ص 27.
[23] . اول وقت العشاء بغیب الشّفق و هوالحمرة فی المغرب... و لابأس أن یصلّی العشاء الإخرة قبل مغیب الشفق عند الضرورات همان، ص 14.
[24] . الحدائق الناضرة، ج 6 ، ص 189.
[25]. أول وقت عشاء الإخرة أن یمضی من غروب الشمس مقدار صلاة المغرب و تأخیرها إلی أن تغیب الحمرة من المغرب أفضل الکافی فی الفقه، ص 137.
[26]. الأظهر من مذهب أصحابنا و من روایاتهم أن أوّل وقت العشاء الإخرة إذا غاب الشفق الّذی هو الحمرة... و لیس هیهنا إجماع علی أن ما قبله وقت. فوجب الاحتیاط لئلاّ یصلّی قبل دخول الوقت... الخلاف، ج 1، ص 77.
[27]. أول وقت العشاء الإخرة سقوط الشفق و آخره ثلث اللّیل ... و قد رویت روایة أخری أن آخر وقت العشاء الإخرة ممتدّ إلی نصف اللیل.... و یجوز تقدیم العشاء الإخرة قبل سقوط الشفق فی السّفر و عند الأعذار؛ ولایجوز مع الاختیار. النهایة چاپ شده در الجوامع الفقهیة، ص 274.
[28]. غیبوبة الشفق هو أول وقت العشاء الإخرة ... و فی أصحابنا من قال إذا غابت الشمس یختصّ بالمغرب مقدار ما یصلّی فیه ثلاث رکعات و ما بعده مشترک ... إلی ... و الأول أظهر و أحوط المبسوط، ج 1، ص 75.
[29]. وقت العشاء الإخرة إذا غاب الشفق الأحمر ... فروی أنه یجوز للمعذور تقدیمها علی غیبوبة الشفق الأحمر المراسم، چاپ شده­ی در الجوامع الفقهیة، ص 570 .
[30]. ذهب جمع من الأصحاب إلی استحباب تأخیر العصر إلی أن یخرج وقت فضیلة الظّهر... منهم المحقق فی المعتبر والمصنف یعنی العلاّمة فی المنتهی والتذکرة مفتاح الکرامة، ج 2، ص 22.

تبلیغات