"الگودهی زن از منظر قرآن کریم قسمت اول"
آرشیو
چکیده
متن
موضوع بسیاری از مباحث تربیتی و آموزشی قرآن انسان است نه زن یا مرد یا گروه و دستهای خاص. زنِ الگو از دیدگاه قرآن مجید نیز فقط برای زنان الگو نیست، برای همهی زنان و مردان است. این از آن رو است که درس آموز جان آدمی است و جان از آن جهت که موجودی مجرّد است، نه مذکر دارد و نه مؤنث.([1])
سورهی مبارکهی تحریم حضرت آسیه و حضرت مریم8 را برای همهی مؤمنین؛ اعم از زن و مرد به عنوان الگو و نمونه معرفی میکند: ﴿و ضرب الله مثلاً لّلذین ءامنوا امرأت فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة.... و مریم ابنت عمران الّتی أحصنت فرجها ...﴾([2])
آیاتی که بیانگر بحث الگودهی هستند، گاه تصریح به کلمهی "اسوﺓ"، یا کلمات مشابه میکنند([3]) و گاه با ذکر ویژگیها یا بیان داستان زندگی اسوهها، مردم را تشویق به پیروی از آنها کردهاند. ([4])
رابطهی داستان سرایی و الگودهی قرآن:
از آنجا که داستان برای همه قابل فهم و درک بوده و دارای شیرینی و جذبه است، قرآن به عنوان یکی از ابزارهای هدایت و ارشاد از آن بهره گرفته است.
قصههای قرآنی در همهی امور زندگی و مشتمل بر درس و پند است. همچنان که قرآن مجید میفرماید: ﴿لقد کان فی قصصهم عبرة لأولی الألباب...﴾([5])
نکتهی دیگر دربارهی قصه پردازی قرآن این است که نباید انتظار داشت چون قصههای دیگر از ابتدا تا انتهای ماجرا به صحنه آورده شود، بلکه تنها به بخشهای مهم و امور درس آموز پرداخته شده است. انتخاب قسمتهای خاص از هر ماجرا برای اثرگذاری و درسآموزی مورد نظر بوده است. گاه یک قصهی قرآن در چند سوره آمده است و گاه انتهای داستان را در صدر آورده است. نکتهی مهم دیگر این است که قرآن کریم در هر گامی که برای بیان سرگذشتها بر میدارد؛ نتیجهگیری کرده و ذهن بشر را به عامل شکست یا موفقیت رهنمون میسازد که این خود نقش الگو بودن آن را تقویت میکند.
اقسام الگو در قرآن؛
1. الگوهای عینی و عملی ﴿مجسّم﴾ 2. الگوهای علمی
الگوهای مورد نظر قرآن گاه با ذکر نام([6]) و گاه بدون ذکر نام([7]) است. امّا در هر دو موضع آن را عینی و مجسم میسازد. گاه با بیان ویژگیهای مثبت یا منفی افراد و به قصد عبرتگیری آنها را معرفی میکند و([8]) شخص یا قوم و قبیلهی خاص مقصود نمیباشد، بلکه منظور بیان دستورالعمل کلّی برای انتخاب الگوهای شایسته یا پرهیز و ردّ چهرههای ناشایست است. نکتهی اساسی دیگر الگودهی قرآن این است که در حوزههای مختلف عبادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... وارد شده است.
امید است که دانش پژوهان و محققان گرامی در ترسیم مسیر زندگی براساس الگوهای قرآنی روشنگر راه پر پیچ و خم زندگی اقشار مختلف بوده نتیجهی تلاش علمی شایستهی آنان در این زمینه حیات طیبه را برای بشریت به ارمغان آورد. نویسندهی این مقاله نیز کوشش نموده است تا با الهام از آیات قرآنی گامی هرچند کوتاه و آغازین در این راستا بردارد.
الگودهی در حوزهی اخلاق و فرهنگ و اعتقادات:
1. الگوی ایمان راسخ، توکل و مقاومت؛ از جمله زنانی که در استواری ایمان مورد توجه قرآن قرار گرفته است، آسیه همسر فرعون میباشد: ﴿و ضرب الله مثلاً لّلذین ءامنوا امرأت فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظّالمین﴾([9]) او الگوی تمام عیار توکل بر خدا و مقاومت و ایستادگی در راه او است. "آسیه" در مقابل قدرت فرعونی ایستاد و از خدا خواست: پروردگارا خانهای برای من در نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش. خدای متعال نه تنها دعای او را مستجاب فرمود؛ بلکه وی را در ردیف برترین زنان عالم و بهترین الگوهای انسانیت قرار داد، همچنانکه پیامبر اکرم9 فرمود: أفضل نساء أهل الجنّة خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد9 و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم إمرأة فرعون([10])؛ ایمان عمیق و عشق و معرفت سرشار این زن با بیان سه جمله کوتاه که الهامبخش زنان و مردان است، آشکار میگردد و بهانه را از دست کسانی که عواملی چون: وضعیت نابسامان اجتماعی، فشارهای روحی و روانی محیط، همسر و ... را مجوّز برای ترک اطاعت از خدا و تقوا میشمرند؛ میگیرد. زرق و برق و جلال و جبروت ساختگی دستگاه عظیم فرعونی در تاریخ نمونه است، همچنانکه فشار و شکنجههای سخت فرعون و عمّال او مثال زدنی است، با این وجود آسیه از مسیر ایمان به خدا باز نماند و تا پای جان مقاومت نمود و خود را فدای معبود حقیقی کرد.([11])
سه جملهای را که قرآن از زبان آسیه بازگو نموده عبارت است از:
1. ربّ ابن لی عندک...؛ این بیان نشانگر شدّت محبت او به پروردگار است، زیرا نمیگوید مرا در بهشت جاودانه جای ده، بلکه عرض میکند: "عندک"؛ یعنی آنچه او مشتاق آن است، بهشت قرب خدا است و تمام سختیها در مقابل آن اندک است.
2. نجّنی من فرعون و عمله؛ با این که از نظر دنیوی به عنوان ملکهی مصر در اوج عزّت است، امّا شکوه و جلالی که در پناه فرعون و رفتار ظالمانهی او به دست آمده را نمیخواهد، بلکه منزلی را میخواهد که خدایش بنا کرده باشد.
3. و نجّنی من القوم الظالمین؛ از ظلم و ظالم بیزاری میجوید. روشندلی، روح لطیف و نفرت از ظلم و خشونت آسیه به هنگام از آب گرفتن حضرت موسی7 مانع از کشتن وی به دست فرعون شد: ﴿... لاتقتلوه عسی أن ینفعنا ...﴾ ([12])
از دیگر شخصیتهای ممتاز مورد نظر قرآن، حضرت مریم3 است. آنگاه که به فرمان خدا فرزند را در آغوش گرفت و نزد قوم خود بازگشت، از تهاجم زخم زبانها بر خدا توکل کرد و ایمان راسخش او را در معرّفی فرزند توانمند نمود.
الگوی دیگر قابل قبول قرآن مادر حضرت موسی7 است، که به فرمان خدا جگرگوشهاش را به رود نیل سپرد.
خشم فرعون آنگاه توفانی شد که به او خبر رسید؛ پسری دودمانش را بر باد خواهد داد پس برای فرار از این تقدیر باید مولودان پسر را از دم تیغ شقاوت گذراند و موسی نیز از جمله قربانیان این نقشه بود. امّا توکل و ایمان مادر موسی7 او را در این آزمون سخت یاری کرد. مادر موسی نه تنها گرفتار زنجیر احساس نابخردانه نگردید، بلکه به امر خدای تعالی که فرمود: ﴿... فإذا خفت علیه فألقیه فی الیمّ ...﴾ ([13])؛ گردن نهاد و به آرامشی که خدا به او وعده داد، امید بست: ﴿...ولاتخافی ولا تحزنی...﴾؛ ... مترس و اندوه مدار که ما او را به تو باز میگردانیم....([14])
الگوهای مجسّم قرآنی برای زن و مرد نمونههای عملی هستند که به هنگام انجام وظیفه و تکلیف در مسیر زندگی پابرجا و استوار به میدان آمده و با توکل به خدای تعالی از هیچ کس و هیچ چیز نمیهراسند: ﴿وإن یمسسک الله بضرّ فلاکاشف له إلاّ هو و إن یمسسک بخیر فهو علی کلّ شیء قدیر﴾([15])؛ و اگر خدا به تو زیانی برساند، کسی جز او برطرف کنندهی آن نیست؛ و اگر خیری به تو برساند، پس او بر هر چیزی تواناست.
2. الگوی عطوفت؛ زن مظهر عاطفه، احساس و ملایمت است. ذات حضرت حق این فضیلت را به او عطا کرد تا در نقش خلقتی خود دچار مشکل نشود. همانگونه که در مقدمه اشاره شد، قرآن کریم برای کاربری مخصوص هر بُعدِ یک قصه آن را تکرار نموده و هر بار نیز نگاه ممتازی نسبت به قبل دارد. در ماجرای به دریا افکندن حضرت موسی7، عاطفهی مادری مغلوب فرمان حق تعالی شد، امّا حزن و اندوهِ فراق، وجود مادر را احاطه کرد.
آنچنان که قرآن میفرماید: ﴿و أصبح فؤاد أمّ موسی فارغاً ...﴾ ([16])قلب مادر موسی7 با القای سکینه و آرامش پروردگار متعال از همّ و خوف و حزن خالی میشود.([17])
"فؤاد" قلبی را گویند که در آن نوعی اشتعال و سوزش باشد.([18]) آیه بر آن است که چهرهی مادر موسی را در نهایت رأفت و رحمت ترسیم کند، از اینرو لفظ فؤاد را به کار میبرد. نکتهی قابل توجه این است که؛ اگر عواطف به تنهایی میدان دار زندگی شود، سر به بیراهه باید گذاشت، امّا اگر پیوندی عمیق با ایمان به خدا برقرار کند، به شکل تعادلی و در مسیر رضای حق تعالی قرار میگیرد. و این خُلق زیبا در رفتار مادر موسی7 به خوبی هویداست. همچنان که آسیه نیز به موقع از ابزار محبت و عاطفه کمک گرفت و در مقابل فرعونیان ایستاد و مانع قتل موسی شد. آری سخنان دلانگیز آسیه، قساوت و ظلم فرعون را تحت فرمان خود درآورد و بر هر سلاح و قدرت و مال و منال پیروز شد. او از علاقهی فرعون به داشتن فرزند پسر برای خود، بهره گرفت. قرآن در اینباره میفرماید: ﴿وقالت امرأت فرعون قرّت عین لّی ولک لاتقتلوه عسی أن ینفعنآ أو نتّخذه ولداً وهم لایشعرون﴾ ([19])؛ و همسر فرعون گفت: [این کودک] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مکشید. شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم، ولی آنها خبر نداشتند.
3. الگوی عفاف و پاکدامنی: یکی از مهمترین موضوعات مورد تأکید و اصرار قرآن، عفاف و پاکدامنی است؛ تا آنجا که حتی الگو معرفی میفرماید: ﴿و مریم ابنت عمران الّتی أحصنت فرجها ...﴾ ([20]) روایتی نیز در ذیل این آیه نقل شده است که: مریم3 آنقدر عفیف بود که احدی او را ندید.([21])
دراین باره دختران حضرت شعیب7 نیز مورد توجه قرآن بوده و چنین توصیف شدهاند: ﴿ولمّا ورود مآء مدین وجد علیه أمّة مّن النّاس یسقون ووجد من دونهم امرأتین تذودان ...﴾ ([22]) آنچنان از رو به رو شدن با مردان اجنبی پرهیز میکردند که حتی گوسفندان خود را دور نگه میداشتند تا مبادا نزدیک شدن گوسفندانشان به گوسفندان دیگران زمینهی برخورد آنان با نامحرمان فراهم کند. از این شدت مراقبت قرآن به حیا و عفت یاد کرده است: ﴿فجآءته إحداهما تمشی علی استحیآء ...﴾
علامهی بزرگوار طباطبایی1 در تفسیر این آیه میفرماید: اینکه کلمهی استحیاء را نکره و بدون الف و لام آورده برای رساندن عظمت آن حالت است و مراد از اینکه راه رفتنش بر استحیاء بوده، این است که درعفت و نجابت از طرز راه رفتنش پیدا بود.([23])
از مصادیق کامل پاکدامنی که به گونههای متفاوت در فرمایش خداوند آمده است این نتیجه را میتوان گرفت که:
چه آنگاه که انسان همچون حضرت مریم3 در خلوت به سر برد و ناگاه با صحنهای مواجه شود که امکان گریز نباشد، و به مجرد احتمال گناه به خود بلرزد و به خدا پناه برد و حتی از غیرت دینی فرد مقابل استفادهکند و او را دعوت به تقوا نماید: ﴿... إنّی أعوذ بالرّحمن منک إن کنت تقیّاً﴾([24]) و یا آنگاه که چون دختران شعیب که به واسطهی سالخوردگی پدر و عدم توانایی در چراندن گوسفند و امرار معاش، ناگزیر به حضور در اجتماع شده، تمام تلاش خود را به کارگیرد تا هیچگونه ارتباط غیر ضروری با مردان اجنبی نداشته باشد، حفظ عفتُ پاکدامنی او را الگوی همیشگی زنان و مردان قرار خواهد داد. همچنان که قرآن نیز به طرز بسیار زیبایی این صحنهها را به تصویر کشیده است.
در تفسیر نور آمده است: ذکر دو مرتبهی کلمه وجد در داستان دختران حضرت شعیب7نشان از دو نگاه جداگانه دارد. در حالی که اگر مردان و زنان در کنار هم باشند، با یک نگاه قابل دیدن هستند.([25]) به نظر میرسد فاصله را به گونهای مراعات کردهاند که امکان دیدن آنها در نگاه اولیه ممکن نبوده است.
4. الگوی ایثار و زهد و اخلاص؛ ایثار در لغت به معنی برتری دادن و برگزیدن([26]) است. حضرت خدیجه3 یکی از نمونههای تمام عیاری است که به شهادت تاریخ و قرآن همهی سرمایه و عمر خویش را تقدیم پیامبر اکرم9 نمود: ﴿ووجد عآئلاً فأغنی﴾([27]) درکتابهای تفسیر اهل سنت([28]) و شیعه([29]) و روایات اهل بیت:([30]) تصریح شده که مراد از بینیاز ساختن پیامبر9، اعطای مال و بخشش حضرت خدیجه3 بود که همه را در طبق اخلاص گذاشت، و نه تنها مال خویش را بلکه در همهی جهات پیامبر اکرم9 را بر خود ترجیح داد و از هیچ کوششی دریغ نکرد. و با این عمل زهد خویش را به مرحلهی کمال رساند، زیرا زهد به معنای بیمیلی و بیرغبتی نسبت به چیزی([31]) است که توجه و گرایش به آن طبیعی باشد:
﴿لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم...﴾ ([32]) ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانی نکنید.... حضرت امیرالمؤمنین7 در تعریف زهد و پارسایی میفرماید:
الزهد کلّه بین کلمتین من القرءان، قال الله سبحانه: ﴿لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم ومن لم یأسَ علی الماضی ولم یفرح بالإتی، فقد أخذ الزّهد بطَرفَیه([33]) زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و بر آنچه از شما رسیده شادمان مباشید. کسی که بر گذشته افسوس نخورد، و بر آینده شادمان نباشد، همهی جوانب را رعایت کرده است.
از این روایت استفاده میشود که اصل زهد جنبه روحی و قلبی داشته و به معنای عدم دلبستگی و اعتماد به نعمتهای دنیاست. با این روحیه شخص از خطر دنیاپرستی و هدف شمردن سود و ثروت در امان مانده و آنگونه که شایسته است از نعمتهای الهی بهره میبرد و از نابود کردنشان میگریزد. زهد هرگز به معنای نداشتن و متنعّم نبودن نیست، بلکه زاهد واقعی کسی است که نه تنها مظاهر زیبا و فریبندهی دنیا او را دلباختهی خود ننموده، بلکه توجه او از اهداف والای معنوی به لذات ناپایدار مادی متوجه نمیشود.
بر این اساس حضرت خدیجه3 در حقیقت ایثارگری زاهد بود. خواستگاران صاحب منصب نتوانستند این بانوی بزرگوار را تحت تأثیر قرار دهند،([34]) بلکه برخلاف انتظار مردم، ایشان ازدواج با جوانی را انتخاب فرمود که به فرمایش قرآن تهیدست([35]) بود. از این گذشته تمام اموال خویش را در جهت اعتلای کلمهی توحید در اختیار همسر قرار داد و در حالی خدای خویش را ملاقات کرد که ثروتی نداشت. سرتاسر زندگی حضرت خدیجه3 به مردان و زنان در همیشهی تاریخ درس ایثار، فداکاری و پارسایی میدهد.
همچنین قرآن شریف به جمع دیگری از مؤمنان الهی اشاره میفرماید: ﴿و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و أسیراً﴾([36]) اعضای کانون زهد و ایثار خالصانهی حضرت علی7 و حضرت زهرای مرضیه3 که به خاطر شیوهی عالی تربیتی آنها، فضهی خادمه نیز با انتخاب و اختیار خود به جمعشان پیوست تا برای شفای حسنین8 روزه بگیرند. آنان قرص نان را سه روز متوالی از سفرهی افطار برداشته و در راه خدا به بندگان نیازمند عطا نمودند. علامه طباطبایی1 و دیگر مفسرین ضمیر علی حبّه را به طعام برگردانده و گفتهاند: منظور آن است که انسان به هنگام افطار اشتها و علاقهی زیاد به طعام پیدا میکند. بر همین اساس قرآن در جای دیگر میفرماید: ﴿لن تنالو البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون ...﴾ ([37])؛ هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و از هرچه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست.
و آنگاه که پرده از سرّ این ایثار و بخشش برداشته میشود؛ شکوه و عظمتش نمایانتر میگردد: ﴿إنّما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاءً ولاشکوراً﴾([38]) اطعام ما فقط و فقط برای رضایت و خشنودی خداوند است و از شما حتی کمترین پاداش و تشکر زبانی([39]) نمیخواهیم. و این همان اخلاص محض است که پیامبر9 میفرماید: إنّ لکلّ حق حقیقة، و مابلغ حقیقة إلاخلاص حتی لایحبّ أن یحمد علی شیء من عمل لله؛ برای هر حقّی، حقیقتی است و بنده به حقیقت اخلاص نمیرسد، مگر اینکه دوست نداشته باشد به خاطر عملی که برای خدا انجام داده، ستایش شود.([40])
از ایثار و فداکاری این الگوهای الهی چه پندی باید گرفت؟ آیا جز این است که اگر ما نیز بخشی از نعمتهای الهی را که در اختیار گرفتهایم، با نیازمندان تقسیم کنیم، فقیری در جامعه باقی نخواهد ماند؟!
5 . الگوی حق پذیری؛ قرآن کریم در این زمینه ملکهی سبأ را معرفی مینماید. برای روشن شدن این حقیقت چند نکته را باز میگوییم: 1. ملکهی سبأ دارای قدرت، حکومت و عظمت خاص بود.([41])
2. آفتاب را میپرستید و به سادگی ممکن نبود که از سلطهی شیطان بیرون آید و دست از گمراهی خویش بردارد.([42])
3. با این که از مشورت مشاوران بهره میگرفت([43]) ولی رأی و نظریهی نهایی با خودش بود.([44]) زنی تیزهوش و با قدرت شناخت بالا([45]) بود. وقتی مشاوران اعلان آمادگی برای جنگ کردند،([46]) او بهترین تصمیم را گرفت([47])؛ و سلیمان را با ارسال هدایای گرانبها آزمود([48]) تا ثابت شود که او شاه است یا پیامبر الهی. زیرا پادشاهان به هدایای گرانبها علاقهی شدید داشته و نقطهی زبونی آنها همین جاست.
و آنگاه که پاسخ مقتدرانهی سلیمان را شنید: ﴿... أتمدّونن بمال فمآءَاتان الله خیرٌ ممّآ ءاتاکم بل أنتم بهدیّتکم تَفرحُون﴾([49])؛ ... آیا مرا به مالی کمک میدهید؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده است. [نه،] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی مینمایید.؛ به گونهای قابل توجه و منطقی پردههای کفر را کنار زد و به فطرتش باز گشت و با وجود شخصیت و موقعیت خاصی که داشت ایمان و هدایت را ارزندهتر از ظواهر مادّی و طبیعی شمرد و دور از هرگونه غرور لب به اعترافی زیبا گشود: ﴿ربّ انّی ظلمت نفسی﴾([50]) و با دیدن یکی از مظاهر مادّی،([51]) به مظهراتمّ زیبایی یعنی کمال و جمال الهی پی برد و نه تنها تمنّای این ظواهر را برای خویش نکرد، بلکه به درون و باطن خویش نگریست و حقارت و عجز خویش را دریافت و به عظمت و قدرت الهی پی برد.([52]) و تسلیم فرمان و دعوت حضرت سلیمان7 شد: ﴿...أسلمت مع سلیمان لله ربّ العالمین﴾([53])
قرآن اقرار و تسلیم بلقیس را به تصویر کشیده است و حقطلبان را دعوت فرموده که همانند ملکه سبأ دعوت حق را لبیک گفته و بدون چون و چرا تسلیم شوند.
6 . الگودهی در امر به معروف و نهی از منکر؛ وجود مبارک آسیه3 در جهات گوناگون به عنوان یک الگوی کامل معرفی شده است. شیوهی زیبایی که او برای نهی فرعون از انجام منکر استفاده کرد، بسیار قابل توجه است. وقتی فرعون تصمیم به قتل موسی7 گرفت، او از علاقهی فرعون به فرزند پسر برای خود([54]) استفاده کرد و با زبان نرم و لیّن فرمود: ﴿... قرّت عین لّی ولک لاتقتلوه عسی أن ینفعنآ أونتّخذه ولداً وهم لایشعرون﴾([55]) و بدین سان با قدرت و شهامت جلوی منکر عظیم را گرفت و پس از آن نیز در طول زندگی مراقب جان پیامبر خدا شد.
تا بدین جا الگودهی در حوزهی اخلاق، فرهنگ و اعتقادات را پی گرفتیم. در نوشتار بعدی به الگودهی زن در حوزهی مسایل اجتماعی، اقتصادی، عبادی و سیاسی میپردازیم و در پایان ویژگیهای الگودهی حضرت زهرا3 را به عنوان الگوی تمام و کامل بیان خواهیم کرد.
پینوشت:
[1]. ر.ک؛ آیةالله جوادی آملی، زن در آینهی جلال و جمال، ص 64 .
[2]. التحریم ﴿66﴾ : 11 و 12.
[3]. الأحزاب ﴿33﴾ : 21 و تحریم ﴿66﴾ : 11.
[4]. الأنعام ﴿6﴾ : 90 و هود ﴿11﴾ 120.
[5] . یوسف ﴿12﴾ : 111 و النساء ﴿4﴾ : 26.
[6] . الأحزاب ﴿33﴾ : 21 و التحریم ﴿66﴾ : 11.
[7]. المائده ﴿5﴾ : 55 .
[8] . المؤمنون ﴿23﴾ : 1 و 2.
[9]. التحریم ﴿66﴾ : 11.
[10]. سیوطی، الدرالمنثور، ج 6 ، ص 246 ؛ و ر.ک؛ العروس الحویزی، نورالثقلین، ج 5 ، ص 377.
[11]. ر.ک؛ محمدحسین طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 19، ص 399 ـ 397 و تفسیر نمونه، ج 24، ص 304 ـ 302.
[12]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[13]. القصص ﴿28﴾ : 7.
[14]. همان.
[15]. الآنعام ﴿6﴾ : 17.
[16]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[17] . تفسیر المیزان، ذیل آیه.
[18]. راغب اصفهانی، مفردات، مادهی فأد .
[19]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[20]. التحریم ﴿66﴾ : 12.
[21]. طبری، مجمع البیان، ج 9، ص 405.
[22]. القصص ﴿28﴾ : 23.
[23]. تفسیر المیزان، ج 16، ص 24 ـ 21.
[24] . مریم ﴿19﴾ : 18.
[25] . محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 9، ص 36.
[26]. راغب اصفهانی، مفردات، مادهی اثر و فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج 3، همین ماده.
[27]. الضّحی ﴿93﴾ : 8 .
[28]. زمخشری، الکشاف، ج 4، ص 68 و تفسیر مراغی، ج 10، ص 168.
[29]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 105 و مجمع البیان، ج 10، ص 646 .
[30] . بحارالانوار، ج 16، ص 138.
[31] . مجمع البحرین و ابن منظور، لسان العرب، مادهی زهد.
[32] . الحدید ﴿57﴾ : 23.
[33]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 439.
[34]. جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 77 ـ 75 و حسین عمادزاده، فاطمه زهرا3، ص 26.
[35]. الضّحی ﴿93﴾ : 8 .
[36]. الإنسان ﴿76﴾ : 8 .
[37] . آل عمران ﴿3﴾ : 92.
[38]. الإنسان ﴿76﴾ : 9.
[39]. جزاء به معنای آن است که عمل کسی را به چیزی معادل آن عوض دهی و این جزاء هم شامل جزاء عملی میشود و هم جزاء زبانی لکن در اینجا به قرینهی اینکه شکور آمده، مراد: پاداش عملی است و شکور به معنی یادآوری نعمت در زبان و قلب و عمل است و در این آیه به قرینهی اینکه در مقابل جزاء قرار گرفته تنها ثنای جمیل زبانی است. ر.ک؛ تفسیر المیزان، ج 2، ص 216 و 217.
[40]. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، ج 3، ص 63 .
[41]. النمل ﴿27﴾ : 23.
[42]. النمل ﴿27﴾ :24.
[43]. النمل ﴿27﴾ : 32.
[44]. النمل ﴿27﴾ : 33.
[45] . النمل ﴿27﴾ : 29.
[46] . النمل ﴿27﴾ : 33.
[47]. النمل ﴿27﴾ : 34.
[48] . النمل ﴿27﴾ : 35.
[49] . النمل ﴿27﴾ : 36.
[50] . النمل ﴿27﴾ : 44.
[51] . منظور قصر زیبایی از بلور صاف است.
[52] . منیر گرجی، نگرش قرآن بر حضور زن در تاریخ انبیا، ص 23.
[53] . النمل ﴿27﴾ : 44.
[54] . مرحوم طبرسی و علامه طباطبایی0 و ... معتقدند: آنان فرزند پسر نداشتند؛ تفسیر المیزان، ج 16، ص 9 و مجمع البیان، ج 7 و 8 ، ص 313 و تفسیر نمونه، ج 16 ، ص 29.
[55] . القصص ﴿28﴾ : 9.
سورهی مبارکهی تحریم حضرت آسیه و حضرت مریم8 را برای همهی مؤمنین؛ اعم از زن و مرد به عنوان الگو و نمونه معرفی میکند: ﴿و ضرب الله مثلاً لّلذین ءامنوا امرأت فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة.... و مریم ابنت عمران الّتی أحصنت فرجها ...﴾([2])
آیاتی که بیانگر بحث الگودهی هستند، گاه تصریح به کلمهی "اسوﺓ"، یا کلمات مشابه میکنند([3]) و گاه با ذکر ویژگیها یا بیان داستان زندگی اسوهها، مردم را تشویق به پیروی از آنها کردهاند. ([4])
رابطهی داستان سرایی و الگودهی قرآن:
از آنجا که داستان برای همه قابل فهم و درک بوده و دارای شیرینی و جذبه است، قرآن به عنوان یکی از ابزارهای هدایت و ارشاد از آن بهره گرفته است.
قصههای قرآنی در همهی امور زندگی و مشتمل بر درس و پند است. همچنان که قرآن مجید میفرماید: ﴿لقد کان فی قصصهم عبرة لأولی الألباب...﴾([5])
نکتهی دیگر دربارهی قصه پردازی قرآن این است که نباید انتظار داشت چون قصههای دیگر از ابتدا تا انتهای ماجرا به صحنه آورده شود، بلکه تنها به بخشهای مهم و امور درس آموز پرداخته شده است. انتخاب قسمتهای خاص از هر ماجرا برای اثرگذاری و درسآموزی مورد نظر بوده است. گاه یک قصهی قرآن در چند سوره آمده است و گاه انتهای داستان را در صدر آورده است. نکتهی مهم دیگر این است که قرآن کریم در هر گامی که برای بیان سرگذشتها بر میدارد؛ نتیجهگیری کرده و ذهن بشر را به عامل شکست یا موفقیت رهنمون میسازد که این خود نقش الگو بودن آن را تقویت میکند.
اقسام الگو در قرآن؛
1. الگوهای عینی و عملی ﴿مجسّم﴾ 2. الگوهای علمی
الگوهای مورد نظر قرآن گاه با ذکر نام([6]) و گاه بدون ذکر نام([7]) است. امّا در هر دو موضع آن را عینی و مجسم میسازد. گاه با بیان ویژگیهای مثبت یا منفی افراد و به قصد عبرتگیری آنها را معرفی میکند و([8]) شخص یا قوم و قبیلهی خاص مقصود نمیباشد، بلکه منظور بیان دستورالعمل کلّی برای انتخاب الگوهای شایسته یا پرهیز و ردّ چهرههای ناشایست است. نکتهی اساسی دیگر الگودهی قرآن این است که در حوزههای مختلف عبادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... وارد شده است.
امید است که دانش پژوهان و محققان گرامی در ترسیم مسیر زندگی براساس الگوهای قرآنی روشنگر راه پر پیچ و خم زندگی اقشار مختلف بوده نتیجهی تلاش علمی شایستهی آنان در این زمینه حیات طیبه را برای بشریت به ارمغان آورد. نویسندهی این مقاله نیز کوشش نموده است تا با الهام از آیات قرآنی گامی هرچند کوتاه و آغازین در این راستا بردارد.
الگودهی در حوزهی اخلاق و فرهنگ و اعتقادات:
1. الگوی ایمان راسخ، توکل و مقاومت؛ از جمله زنانی که در استواری ایمان مورد توجه قرآن قرار گرفته است، آسیه همسر فرعون میباشد: ﴿و ضرب الله مثلاً لّلذین ءامنوا امرأت فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظّالمین﴾([9]) او الگوی تمام عیار توکل بر خدا و مقاومت و ایستادگی در راه او است. "آسیه" در مقابل قدرت فرعونی ایستاد و از خدا خواست: پروردگارا خانهای برای من در نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش. خدای متعال نه تنها دعای او را مستجاب فرمود؛ بلکه وی را در ردیف برترین زنان عالم و بهترین الگوهای انسانیت قرار داد، همچنانکه پیامبر اکرم9 فرمود: أفضل نساء أهل الجنّة خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد9 و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم إمرأة فرعون([10])؛ ایمان عمیق و عشق و معرفت سرشار این زن با بیان سه جمله کوتاه که الهامبخش زنان و مردان است، آشکار میگردد و بهانه را از دست کسانی که عواملی چون: وضعیت نابسامان اجتماعی، فشارهای روحی و روانی محیط، همسر و ... را مجوّز برای ترک اطاعت از خدا و تقوا میشمرند؛ میگیرد. زرق و برق و جلال و جبروت ساختگی دستگاه عظیم فرعونی در تاریخ نمونه است، همچنانکه فشار و شکنجههای سخت فرعون و عمّال او مثال زدنی است، با این وجود آسیه از مسیر ایمان به خدا باز نماند و تا پای جان مقاومت نمود و خود را فدای معبود حقیقی کرد.([11])
سه جملهای را که قرآن از زبان آسیه بازگو نموده عبارت است از:
1. ربّ ابن لی عندک...؛ این بیان نشانگر شدّت محبت او به پروردگار است، زیرا نمیگوید مرا در بهشت جاودانه جای ده، بلکه عرض میکند: "عندک"؛ یعنی آنچه او مشتاق آن است، بهشت قرب خدا است و تمام سختیها در مقابل آن اندک است.
2. نجّنی من فرعون و عمله؛ با این که از نظر دنیوی به عنوان ملکهی مصر در اوج عزّت است، امّا شکوه و جلالی که در پناه فرعون و رفتار ظالمانهی او به دست آمده را نمیخواهد، بلکه منزلی را میخواهد که خدایش بنا کرده باشد.
3. و نجّنی من القوم الظالمین؛ از ظلم و ظالم بیزاری میجوید. روشندلی، روح لطیف و نفرت از ظلم و خشونت آسیه به هنگام از آب گرفتن حضرت موسی7 مانع از کشتن وی به دست فرعون شد: ﴿... لاتقتلوه عسی أن ینفعنا ...﴾ ([12])
از دیگر شخصیتهای ممتاز مورد نظر قرآن، حضرت مریم3 است. آنگاه که به فرمان خدا فرزند را در آغوش گرفت و نزد قوم خود بازگشت، از تهاجم زخم زبانها بر خدا توکل کرد و ایمان راسخش او را در معرّفی فرزند توانمند نمود.
الگوی دیگر قابل قبول قرآن مادر حضرت موسی7 است، که به فرمان خدا جگرگوشهاش را به رود نیل سپرد.
خشم فرعون آنگاه توفانی شد که به او خبر رسید؛ پسری دودمانش را بر باد خواهد داد پس برای فرار از این تقدیر باید مولودان پسر را از دم تیغ شقاوت گذراند و موسی نیز از جمله قربانیان این نقشه بود. امّا توکل و ایمان مادر موسی7 او را در این آزمون سخت یاری کرد. مادر موسی نه تنها گرفتار زنجیر احساس نابخردانه نگردید، بلکه به امر خدای تعالی که فرمود: ﴿... فإذا خفت علیه فألقیه فی الیمّ ...﴾ ([13])؛ گردن نهاد و به آرامشی که خدا به او وعده داد، امید بست: ﴿...ولاتخافی ولا تحزنی...﴾؛ ... مترس و اندوه مدار که ما او را به تو باز میگردانیم....([14])
الگوهای مجسّم قرآنی برای زن و مرد نمونههای عملی هستند که به هنگام انجام وظیفه و تکلیف در مسیر زندگی پابرجا و استوار به میدان آمده و با توکل به خدای تعالی از هیچ کس و هیچ چیز نمیهراسند: ﴿وإن یمسسک الله بضرّ فلاکاشف له إلاّ هو و إن یمسسک بخیر فهو علی کلّ شیء قدیر﴾([15])؛ و اگر خدا به تو زیانی برساند، کسی جز او برطرف کنندهی آن نیست؛ و اگر خیری به تو برساند، پس او بر هر چیزی تواناست.
2. الگوی عطوفت؛ زن مظهر عاطفه، احساس و ملایمت است. ذات حضرت حق این فضیلت را به او عطا کرد تا در نقش خلقتی خود دچار مشکل نشود. همانگونه که در مقدمه اشاره شد، قرآن کریم برای کاربری مخصوص هر بُعدِ یک قصه آن را تکرار نموده و هر بار نیز نگاه ممتازی نسبت به قبل دارد. در ماجرای به دریا افکندن حضرت موسی7، عاطفهی مادری مغلوب فرمان حق تعالی شد، امّا حزن و اندوهِ فراق، وجود مادر را احاطه کرد.
آنچنان که قرآن میفرماید: ﴿و أصبح فؤاد أمّ موسی فارغاً ...﴾ ([16])قلب مادر موسی7 با القای سکینه و آرامش پروردگار متعال از همّ و خوف و حزن خالی میشود.([17])
"فؤاد" قلبی را گویند که در آن نوعی اشتعال و سوزش باشد.([18]) آیه بر آن است که چهرهی مادر موسی را در نهایت رأفت و رحمت ترسیم کند، از اینرو لفظ فؤاد را به کار میبرد. نکتهی قابل توجه این است که؛ اگر عواطف به تنهایی میدان دار زندگی شود، سر به بیراهه باید گذاشت، امّا اگر پیوندی عمیق با ایمان به خدا برقرار کند، به شکل تعادلی و در مسیر رضای حق تعالی قرار میگیرد. و این خُلق زیبا در رفتار مادر موسی7 به خوبی هویداست. همچنان که آسیه نیز به موقع از ابزار محبت و عاطفه کمک گرفت و در مقابل فرعونیان ایستاد و مانع قتل موسی شد. آری سخنان دلانگیز آسیه، قساوت و ظلم فرعون را تحت فرمان خود درآورد و بر هر سلاح و قدرت و مال و منال پیروز شد. او از علاقهی فرعون به داشتن فرزند پسر برای خود، بهره گرفت. قرآن در اینباره میفرماید: ﴿وقالت امرأت فرعون قرّت عین لّی ولک لاتقتلوه عسی أن ینفعنآ أو نتّخذه ولداً وهم لایشعرون﴾ ([19])؛ و همسر فرعون گفت: [این کودک] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مکشید. شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم، ولی آنها خبر نداشتند.
3. الگوی عفاف و پاکدامنی: یکی از مهمترین موضوعات مورد تأکید و اصرار قرآن، عفاف و پاکدامنی است؛ تا آنجا که حتی الگو معرفی میفرماید: ﴿و مریم ابنت عمران الّتی أحصنت فرجها ...﴾ ([20]) روایتی نیز در ذیل این آیه نقل شده است که: مریم3 آنقدر عفیف بود که احدی او را ندید.([21])
دراین باره دختران حضرت شعیب7 نیز مورد توجه قرآن بوده و چنین توصیف شدهاند: ﴿ولمّا ورود مآء مدین وجد علیه أمّة مّن النّاس یسقون ووجد من دونهم امرأتین تذودان ...﴾ ([22]) آنچنان از رو به رو شدن با مردان اجنبی پرهیز میکردند که حتی گوسفندان خود را دور نگه میداشتند تا مبادا نزدیک شدن گوسفندانشان به گوسفندان دیگران زمینهی برخورد آنان با نامحرمان فراهم کند. از این شدت مراقبت قرآن به حیا و عفت یاد کرده است: ﴿فجآءته إحداهما تمشی علی استحیآء ...﴾
علامهی بزرگوار طباطبایی1 در تفسیر این آیه میفرماید: اینکه کلمهی استحیاء را نکره و بدون الف و لام آورده برای رساندن عظمت آن حالت است و مراد از اینکه راه رفتنش بر استحیاء بوده، این است که درعفت و نجابت از طرز راه رفتنش پیدا بود.([23])
از مصادیق کامل پاکدامنی که به گونههای متفاوت در فرمایش خداوند آمده است این نتیجه را میتوان گرفت که:
چه آنگاه که انسان همچون حضرت مریم3 در خلوت به سر برد و ناگاه با صحنهای مواجه شود که امکان گریز نباشد، و به مجرد احتمال گناه به خود بلرزد و به خدا پناه برد و حتی از غیرت دینی فرد مقابل استفادهکند و او را دعوت به تقوا نماید: ﴿... إنّی أعوذ بالرّحمن منک إن کنت تقیّاً﴾([24]) و یا آنگاه که چون دختران شعیب که به واسطهی سالخوردگی پدر و عدم توانایی در چراندن گوسفند و امرار معاش، ناگزیر به حضور در اجتماع شده، تمام تلاش خود را به کارگیرد تا هیچگونه ارتباط غیر ضروری با مردان اجنبی نداشته باشد، حفظ عفتُ پاکدامنی او را الگوی همیشگی زنان و مردان قرار خواهد داد. همچنان که قرآن نیز به طرز بسیار زیبایی این صحنهها را به تصویر کشیده است.
در تفسیر نور آمده است: ذکر دو مرتبهی کلمه وجد در داستان دختران حضرت شعیب7نشان از دو نگاه جداگانه دارد. در حالی که اگر مردان و زنان در کنار هم باشند، با یک نگاه قابل دیدن هستند.([25]) به نظر میرسد فاصله را به گونهای مراعات کردهاند که امکان دیدن آنها در نگاه اولیه ممکن نبوده است.
4. الگوی ایثار و زهد و اخلاص؛ ایثار در لغت به معنی برتری دادن و برگزیدن([26]) است. حضرت خدیجه3 یکی از نمونههای تمام عیاری است که به شهادت تاریخ و قرآن همهی سرمایه و عمر خویش را تقدیم پیامبر اکرم9 نمود: ﴿ووجد عآئلاً فأغنی﴾([27]) درکتابهای تفسیر اهل سنت([28]) و شیعه([29]) و روایات اهل بیت:([30]) تصریح شده که مراد از بینیاز ساختن پیامبر9، اعطای مال و بخشش حضرت خدیجه3 بود که همه را در طبق اخلاص گذاشت، و نه تنها مال خویش را بلکه در همهی جهات پیامبر اکرم9 را بر خود ترجیح داد و از هیچ کوششی دریغ نکرد. و با این عمل زهد خویش را به مرحلهی کمال رساند، زیرا زهد به معنای بیمیلی و بیرغبتی نسبت به چیزی([31]) است که توجه و گرایش به آن طبیعی باشد:
﴿لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم...﴾ ([32]) ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانی نکنید.... حضرت امیرالمؤمنین7 در تعریف زهد و پارسایی میفرماید:
الزهد کلّه بین کلمتین من القرءان، قال الله سبحانه: ﴿لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم ومن لم یأسَ علی الماضی ولم یفرح بالإتی، فقد أخذ الزّهد بطَرفَیه([33]) زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و بر آنچه از شما رسیده شادمان مباشید. کسی که بر گذشته افسوس نخورد، و بر آینده شادمان نباشد، همهی جوانب را رعایت کرده است.
از این روایت استفاده میشود که اصل زهد جنبه روحی و قلبی داشته و به معنای عدم دلبستگی و اعتماد به نعمتهای دنیاست. با این روحیه شخص از خطر دنیاپرستی و هدف شمردن سود و ثروت در امان مانده و آنگونه که شایسته است از نعمتهای الهی بهره میبرد و از نابود کردنشان میگریزد. زهد هرگز به معنای نداشتن و متنعّم نبودن نیست، بلکه زاهد واقعی کسی است که نه تنها مظاهر زیبا و فریبندهی دنیا او را دلباختهی خود ننموده، بلکه توجه او از اهداف والای معنوی به لذات ناپایدار مادی متوجه نمیشود.
بر این اساس حضرت خدیجه3 در حقیقت ایثارگری زاهد بود. خواستگاران صاحب منصب نتوانستند این بانوی بزرگوار را تحت تأثیر قرار دهند،([34]) بلکه برخلاف انتظار مردم، ایشان ازدواج با جوانی را انتخاب فرمود که به فرمایش قرآن تهیدست([35]) بود. از این گذشته تمام اموال خویش را در جهت اعتلای کلمهی توحید در اختیار همسر قرار داد و در حالی خدای خویش را ملاقات کرد که ثروتی نداشت. سرتاسر زندگی حضرت خدیجه3 به مردان و زنان در همیشهی تاریخ درس ایثار، فداکاری و پارسایی میدهد.
همچنین قرآن شریف به جمع دیگری از مؤمنان الهی اشاره میفرماید: ﴿و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و أسیراً﴾([36]) اعضای کانون زهد و ایثار خالصانهی حضرت علی7 و حضرت زهرای مرضیه3 که به خاطر شیوهی عالی تربیتی آنها، فضهی خادمه نیز با انتخاب و اختیار خود به جمعشان پیوست تا برای شفای حسنین8 روزه بگیرند. آنان قرص نان را سه روز متوالی از سفرهی افطار برداشته و در راه خدا به بندگان نیازمند عطا نمودند. علامه طباطبایی1 و دیگر مفسرین ضمیر علی حبّه را به طعام برگردانده و گفتهاند: منظور آن است که انسان به هنگام افطار اشتها و علاقهی زیاد به طعام پیدا میکند. بر همین اساس قرآن در جای دیگر میفرماید: ﴿لن تنالو البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون ...﴾ ([37])؛ هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و از هرچه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست.
و آنگاه که پرده از سرّ این ایثار و بخشش برداشته میشود؛ شکوه و عظمتش نمایانتر میگردد: ﴿إنّما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاءً ولاشکوراً﴾([38]) اطعام ما فقط و فقط برای رضایت و خشنودی خداوند است و از شما حتی کمترین پاداش و تشکر زبانی([39]) نمیخواهیم. و این همان اخلاص محض است که پیامبر9 میفرماید: إنّ لکلّ حق حقیقة، و مابلغ حقیقة إلاخلاص حتی لایحبّ أن یحمد علی شیء من عمل لله؛ برای هر حقّی، حقیقتی است و بنده به حقیقت اخلاص نمیرسد، مگر اینکه دوست نداشته باشد به خاطر عملی که برای خدا انجام داده، ستایش شود.([40])
از ایثار و فداکاری این الگوهای الهی چه پندی باید گرفت؟ آیا جز این است که اگر ما نیز بخشی از نعمتهای الهی را که در اختیار گرفتهایم، با نیازمندان تقسیم کنیم، فقیری در جامعه باقی نخواهد ماند؟!
5 . الگوی حق پذیری؛ قرآن کریم در این زمینه ملکهی سبأ را معرفی مینماید. برای روشن شدن این حقیقت چند نکته را باز میگوییم: 1. ملکهی سبأ دارای قدرت، حکومت و عظمت خاص بود.([41])
2. آفتاب را میپرستید و به سادگی ممکن نبود که از سلطهی شیطان بیرون آید و دست از گمراهی خویش بردارد.([42])
3. با این که از مشورت مشاوران بهره میگرفت([43]) ولی رأی و نظریهی نهایی با خودش بود.([44]) زنی تیزهوش و با قدرت شناخت بالا([45]) بود. وقتی مشاوران اعلان آمادگی برای جنگ کردند،([46]) او بهترین تصمیم را گرفت([47])؛ و سلیمان را با ارسال هدایای گرانبها آزمود([48]) تا ثابت شود که او شاه است یا پیامبر الهی. زیرا پادشاهان به هدایای گرانبها علاقهی شدید داشته و نقطهی زبونی آنها همین جاست.
و آنگاه که پاسخ مقتدرانهی سلیمان را شنید: ﴿... أتمدّونن بمال فمآءَاتان الله خیرٌ ممّآ ءاتاکم بل أنتم بهدیّتکم تَفرحُون﴾([49])؛ ... آیا مرا به مالی کمک میدهید؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده است. [نه،] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی مینمایید.؛ به گونهای قابل توجه و منطقی پردههای کفر را کنار زد و به فطرتش باز گشت و با وجود شخصیت و موقعیت خاصی که داشت ایمان و هدایت را ارزندهتر از ظواهر مادّی و طبیعی شمرد و دور از هرگونه غرور لب به اعترافی زیبا گشود: ﴿ربّ انّی ظلمت نفسی﴾([50]) و با دیدن یکی از مظاهر مادّی،([51]) به مظهراتمّ زیبایی یعنی کمال و جمال الهی پی برد و نه تنها تمنّای این ظواهر را برای خویش نکرد، بلکه به درون و باطن خویش نگریست و حقارت و عجز خویش را دریافت و به عظمت و قدرت الهی پی برد.([52]) و تسلیم فرمان و دعوت حضرت سلیمان7 شد: ﴿...أسلمت مع سلیمان لله ربّ العالمین﴾([53])
قرآن اقرار و تسلیم بلقیس را به تصویر کشیده است و حقطلبان را دعوت فرموده که همانند ملکه سبأ دعوت حق را لبیک گفته و بدون چون و چرا تسلیم شوند.
6 . الگودهی در امر به معروف و نهی از منکر؛ وجود مبارک آسیه3 در جهات گوناگون به عنوان یک الگوی کامل معرفی شده است. شیوهی زیبایی که او برای نهی فرعون از انجام منکر استفاده کرد، بسیار قابل توجه است. وقتی فرعون تصمیم به قتل موسی7 گرفت، او از علاقهی فرعون به فرزند پسر برای خود([54]) استفاده کرد و با زبان نرم و لیّن فرمود: ﴿... قرّت عین لّی ولک لاتقتلوه عسی أن ینفعنآ أونتّخذه ولداً وهم لایشعرون﴾([55]) و بدین سان با قدرت و شهامت جلوی منکر عظیم را گرفت و پس از آن نیز در طول زندگی مراقب جان پیامبر خدا شد.
تا بدین جا الگودهی در حوزهی اخلاق، فرهنگ و اعتقادات را پی گرفتیم. در نوشتار بعدی به الگودهی زن در حوزهی مسایل اجتماعی، اقتصادی، عبادی و سیاسی میپردازیم و در پایان ویژگیهای الگودهی حضرت زهرا3 را به عنوان الگوی تمام و کامل بیان خواهیم کرد.
پینوشت:
[1]. ر.ک؛ آیةالله جوادی آملی، زن در آینهی جلال و جمال، ص 64 .
[2]. التحریم ﴿66﴾ : 11 و 12.
[3]. الأحزاب ﴿33﴾ : 21 و تحریم ﴿66﴾ : 11.
[4]. الأنعام ﴿6﴾ : 90 و هود ﴿11﴾ 120.
[5] . یوسف ﴿12﴾ : 111 و النساء ﴿4﴾ : 26.
[6] . الأحزاب ﴿33﴾ : 21 و التحریم ﴿66﴾ : 11.
[7]. المائده ﴿5﴾ : 55 .
[8] . المؤمنون ﴿23﴾ : 1 و 2.
[9]. التحریم ﴿66﴾ : 11.
[10]. سیوطی، الدرالمنثور، ج 6 ، ص 246 ؛ و ر.ک؛ العروس الحویزی، نورالثقلین، ج 5 ، ص 377.
[11]. ر.ک؛ محمدحسین طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 19، ص 399 ـ 397 و تفسیر نمونه، ج 24، ص 304 ـ 302.
[12]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[13]. القصص ﴿28﴾ : 7.
[14]. همان.
[15]. الآنعام ﴿6﴾ : 17.
[16]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[17] . تفسیر المیزان، ذیل آیه.
[18]. راغب اصفهانی، مفردات، مادهی فأد .
[19]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[20]. التحریم ﴿66﴾ : 12.
[21]. طبری، مجمع البیان، ج 9، ص 405.
[22]. القصص ﴿28﴾ : 23.
[23]. تفسیر المیزان، ج 16، ص 24 ـ 21.
[24] . مریم ﴿19﴾ : 18.
[25] . محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 9، ص 36.
[26]. راغب اصفهانی، مفردات، مادهی اثر و فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج 3، همین ماده.
[27]. الضّحی ﴿93﴾ : 8 .
[28]. زمخشری، الکشاف، ج 4، ص 68 و تفسیر مراغی، ج 10، ص 168.
[29]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 105 و مجمع البیان، ج 10، ص 646 .
[30] . بحارالانوار، ج 16، ص 138.
[31] . مجمع البحرین و ابن منظور، لسان العرب، مادهی زهد.
[32] . الحدید ﴿57﴾ : 23.
[33]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 439.
[34]. جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 77 ـ 75 و حسین عمادزاده، فاطمه زهرا3، ص 26.
[35]. الضّحی ﴿93﴾ : 8 .
[36]. الإنسان ﴿76﴾ : 8 .
[37] . آل عمران ﴿3﴾ : 92.
[38]. الإنسان ﴿76﴾ : 9.
[39]. جزاء به معنای آن است که عمل کسی را به چیزی معادل آن عوض دهی و این جزاء هم شامل جزاء عملی میشود و هم جزاء زبانی لکن در اینجا به قرینهی اینکه شکور آمده، مراد: پاداش عملی است و شکور به معنی یادآوری نعمت در زبان و قلب و عمل است و در این آیه به قرینهی اینکه در مقابل جزاء قرار گرفته تنها ثنای جمیل زبانی است. ر.ک؛ تفسیر المیزان، ج 2، ص 216 و 217.
[40]. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، ج 3، ص 63 .
[41]. النمل ﴿27﴾ : 23.
[42]. النمل ﴿27﴾ :24.
[43]. النمل ﴿27﴾ : 32.
[44]. النمل ﴿27﴾ : 33.
[45] . النمل ﴿27﴾ : 29.
[46] . النمل ﴿27﴾ : 33.
[47]. النمل ﴿27﴾ : 34.
[48] . النمل ﴿27﴾ : 35.
[49] . النمل ﴿27﴾ : 36.
[50] . النمل ﴿27﴾ : 44.
[51] . منظور قصر زیبایی از بلور صاف است.
[52] . منیر گرجی، نگرش قرآن بر حضور زن در تاریخ انبیا، ص 23.
[53] . النمل ﴿27﴾ : 44.
[54] . مرحوم طبرسی و علامه طباطبایی0 و ... معتقدند: آنان فرزند پسر نداشتند؛ تفسیر المیزان، ج 16، ص 9 و مجمع البیان، ج 7 و 8 ، ص 313 و تفسیر نمونه، ج 16 ، ص 29.
[55] . القصص ﴿28﴾ : 9.