آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

سالک همواره نیازمند الطاف ربوبی حضرت محبوب است. از پیشانی بر سجده­ی عجز نهادن و دست قنوت به نیاز گشودن خود شرح حال اوست.
در این مسیر، باید خود را به صفت خوش­بینی و تحمّل، آراسته سازد.
همه چیز را از جانب محبوب خوب دانستن و زیبا دیدن؛ در ناملایمات و دشواری­ها صبر را زینت اندیشه و گفتار و کردار خود کردن راه را بر سالک عاشق هموار می­سازد و او را در مقام صابران قرار می­دهد.
در این راه پرفراز و نشیب، وسواسِ خنّاسانی که آدمی را به جنون و جهل و نقصان عقل می­سازند و به ملامت این همه شیفتگی و شیدایی می­پردازند، موانع راه است.
امّا؛ عارف عاشق همه چیز را از جانب محبوب زیبا و براساس مصلحت و حکمت می­بیند و لب به اعتراض نمی­گشاید.
مکن حافظ از جور دوران شکایت چه دانی تو ای بنده کار خدایی([1])
به قولِ خواجه عبدالله انصاری الهی نفسی ده که حلقه­ی بندگی تو در گوش کند و جانی ده که زهر حکمت تو به نوش کند.([2])
حکمت الهی ممکن است در ظاهر سخت و سنگین باشد امّا عاشق شیدا آن را می­نوشد و سرمست و شیدای دوست می­گردد.
خواجه­ی شیراز نیز این معنا را در رشته­ی تسبیح غزلیاتش به بند کشیده است و به تصویر کلام درآورده است، آن­جا که می­گوید:
منـــم که شهره­ی شهرم به عشق ورزیدن مــنم که دیده نیالوده­ام به بــد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافر نیست رنجیدن([3])
توکّل
استاد علامه طباطبایی1 می­فرماید:
حقیقت مطلب این است که نفوذ اراده و رسیدن به مقصود، در عالم مادّه نیازمند یک سلسله اسباب و عوامل طبیعی و یک سلسله عوامل روحی و نفسانی است.
هنگامی که انسان وارد میدان عمل می­شود و کلیّه عوامل طبیعی مورد نیاز را آماده می­کند، تنها چیزی که میان او و هدفش فاصله می­اندازد، همانا بعضی عوامل روحی ﴿از قبیل سستی اراده و تصمیم، ترس، غم و اندوه، شتابزدگی و عدم تعادل، سفاهت، کم تجربگی و بدگمانی نسبت به تأثیر علل و اسباب و امثال آن﴾ است در چنین وضعی اگر انسان بر خداوند سبحان توکل داشته باشد؛ اراده­اش قوی و عزمش راسخ می­گردد، موانع و مزاحمات روحی در برابر آن خنثی خواهد شد زیرا انسان در مقام توکل با مسبب الاسباب ﴿که غالب بر همه­ی اسباب است﴾ پیوند می­خورد. با چنین پیوندی دیگر جایی برای نگرانی و تشویش خاطر باقی نمی­ماند و با قاطعیت با موانع دست و پنجه نرم می­کند تا به مقصود برسد.
علاوه بر این، نکته­ی دیگری که در مورد توکّل موجود است، بعد غیبی و ماورایی آن است، یعنی خداوند متعال شخص متوکّل را با امدادهای غیبی مدد می­رساند که این امدادها از حوصله­ی اسباب عادی و طبیعی فراتر و در ردیف مافوق علل مادی قرار دارد و ظاهر آیه­ی شریفه­ی ﴿ومن یتوکّل علی الله فهو حسبه﴾([4]) چنین امدادی را نوید می­دهد.
استاد ارجمند سعادت پرور; در شرح این بیت از دیوان حافظ:
تو با خدای خود انداز کار و دل­خوش دار که رحم اگر مدّعی نکند خدا بکند([5])
می­فرماید: توجّه تام به ذات پاک بی­نیاز محبوب است که تو را ز غم هجران خلاصی می­بخشد و از وسوسه­های شیطانی می­رهاند.([6])
در این مسیر پرمخاطره و در این آوردگاه خطرناک روح و نفس، توکّل تکیه­گاهی محکم و استوار است که به پشتوانه­ی آن گام­های استوارتری در طی طریق برداشته می­شود. و نوشیدن جرعه­ای از جام توکل دل سالک را در عطش ناامیدی جلا می­بخشد.
ممکن است انسان به واسطه­ی تکیه بر تقوا و علم، دچار گرداب غرور شود و این غرّه شدن ویلِ سرگردانی را به دنبال داشته باشد و او را از توکل محروم سازد. همچنان­که لسان الغیب این معنا را آورده است:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است راهرو گر صد هنر دارد توکّل بایدش([7])
سالک با واگذاری کار خود به خداوند، در عین تلاش و کوشش سعادت دنیا و آخرت را می­جوید و رضایت به رضای دوست، انگیزه­ی او را در انجام وظیفه تعالی می­بخشد:
کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی([8])
توکّل غم بیهوده را از سرزمین دل می­راند و هر چه باقی می­ماند غم دوری و فراق از دوست است که آن هم حلاوت خود را دارد:
به جان دوست که غم پرده­ی شما ندرد گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید([9])
ادامه دارد...
پی­نوشت:
[1]. علی سعادت پرور، جمال آفتاب و آفتاب مهر نظر.
[2]. دیوان حافظ، تصحیح خرمشاهی ﴿براساس نسخه­ی خلخالی﴾، غزل 495.
[3]. مناجات­نامه­ی خواجه عبدالله انصاری.
[4]. دیوان حافظ، همان، غزل 394.
[5] . محمدحسین طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 4، ص 67 .
[6] . دیوان حافظ، همان، غزل 167.
[7]. همان، جمال آفتاب و آفتاب مهر نظر.
[8] . دیوان حافظ، همان، غزل 479.
[9]. همان، غزل 244.

تبلیغات