ضوابط حاکم بر روابط مسلمان ها با اهل کتاب
آرشیو
چکیده
متن
حضرت امام خمینی1:
هر کس از اسلام اطلاع داشته باشد، میداند که اسلام هیچگاه در مورد اقلیتهای مذهبی و پیروان سایر مذاهب نظر سوء نداشته است و همیشه با آنان با احترام رفتار کرده است، تبلیغاتی که خلاف این مطلب رابرساند ازاجانب ودشمنان اسلام است.([1])
اشاره:
برای زندگی مسالمتآمیز و پایدار در میان اهل ادیان الهی؛ اصول مشترکی چون احترام به باورهای پیروان دیگر مکاتب، ملاک قرار دادن ارزشهای معنوی و انسانی، ارج نهادن به رفاه و آسایش دیگران، دخالت ندادن منافع و تعصبهای شخصی در روابط و مبارزه با هرگونه بیعدالتی و فساد اهمیت دارد.
دین اسلام برای ارتباط گرفتن با اهل کتاب ضوابطی دارد که رعایت آنها علاوه بر حفظ قدرت و عزت مسلمانان، در ایجاد همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب نیز مؤثر است. این نوشتار به بررسی اجمالی این ضوابط میپردازد:
ضوابط حاکم بر روابط
از میان این ضوابط به سه مورد کلی آن که آیات قرآن به آنها اشاره کرده؛ میپردازیم:
۱. عدالت؛ در اسلام مسایل اعتقادی از مسایل علمی و عملی جدا نیست. توجه به اوصاف الهی سبب میشود که انسان چشم دل را به نقطهی کمال مطلق بدوزد و سعی کند در سیر درونی و برونی خود را به او نزدیکتر سازد، تا اخلاق الهی و انعکاس صفات او در اخلاق و عمل انسان متجلّی گردد.
یکی از اصول مورد تأکید و اهتمام قرآن کریم مسأله عدل و عدالت است. این عقیده در آحاد مسلمانها و جوامع اسلامی اثر میگذارد و در سایهی اجرای آن جامعه به سوی مدیریت صحیح در کارها، و برافراشتن پرچم عدل و داد حرکت میکند.
اهمیت این موضوع به حدی است که هیچ چیز نباید مانع آن گردد و یا در آن اثر داشته باشد. دوستیها و دشمنیها، قرابت و خویشاوندی، دوری و نزدیکی و هرگونه انحراف از آن متابعت از هوای نفس است، همانگونه که قرآن میفرماید: ﴿یا داوود إنا جعلناک خلیفة فی الأرض فاحکم بین الناس بالحقّ ولاتتبع الهوی فیضلّک عن سبیل الله ... ﴾([2])؛ ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گرداندیم؛ پس میان مردم به حق داوری کن، و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند...
در آیاتی دیگر به صراحت از ستم روا داشتن به دشمن ـ شخصی یا دینی ـ نهی شده است.
خدای متعال میفرماید:
﴿یا أیها الذین ﺀامنوا کونوا قوّامین لله شهدآﺀ بالقسط ولایجر منّکم شنئان قوم علی ألاّ تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتّقوی...﴾([3])؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید, برای خدا به داد برخیزید [و] به عدالت شهادت دهید, و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است....
از آیه استفاده میشود که:
ـ راه رسیدن به تقوا اجرای عدالت است.
ـ نباید دشمنی با دیگران آدمی را از عدالت دور کند.([4])
ـ باید در همه حال خدا را در نظر داشت و او را حاضر و ناظر دانست.
ائمه معصومین: نیز تأکید بسیاری بر این مطلب دارند. امیرالمؤمنین7 فرمودند: العدل أساس به قوام العالم؛ عدل زیربنایی است که نظام هستی بر آن اساس بنا نهاده شده است.([5])
حضرت علی7 اجرای عدالت را از نشانههای عقل و دلیل بر عاقل بودن میدانند.([6]) از ایشان درخواست میشود که بفرمایند عاقل کیست؟ ایشان میفرمایند: عاقل کسی است که هر چیزی را در جای مناسب خود مینهد.([7])
انسان عاقلِ بهرهمند از خرد؛ کسی است که به اجرای عدالت بیندیشد و آن را اجرا کند.
گستره اجرای عدالت تا جایی است که حقوق اقلیتهای دینی را نیز در بر میگیرد,([8]) و رفتار عادلانهی ائمه معصومین: در این زمینه شگفتانگیز است. از آن جمله: حضرت علی7 از محلی عبور میکردند، سالمند نابینایی در گذرگاه نشسته بود و تکدّی میکرد. حضرت سؤال فرمودند: او کیست؟ عرض شد: مرد مسیحی نابینا. حضرت علی7 فرمودند: تا وقتی جوان بود به این جامعه خدمت کرد، اینک که پیر و ناتوان شده باید گدایی کند؟ "انفقوه من بیت المال" در حکومت من نباید حتی یک مسیحی گدایی کند. او را از بیتالمال تأمین کنید.([9])
بنابر آیات قرآن([10]) حتی به گاه شرایط بحرانی و غیر طبیعی نباید از اجرای قسط و عدل خارج شد و حال آنکه در دنیا معمول است که براساس شرایط فوق العاده جای احقاق حق نیست و باید هرگونه نابسامانی را تحمل کرد.
این گونه احکام اسلامی نوعی اعجاز و نشانهی حقانیت دعوت پیامبر9 است که در سختترین شرایط نیز مال و جان افراد برای یکدیگر ارزشی ندارد، و حال آنکه اسلام تا این حد به احقاق حقوق اهمیت میدهد.
همچنین حضرت علی7 در نامهای به مالک اشتر میفرمایند:
... و أشعرِ قلبَک الرحمة للرّعیة، والمحبّة لهم، واللّطف بهم، ولاتکوننّ علیهم سُبعاً ضاریاً تغتنمُ أکلَهم فإنّهم صِنفان: إمّا أخٌ لکَ فی الدّین، أو نظیرٌ لک فی الخلق؛ قلبت را برای رحمت, لطف و محبت به رعیت آشنا کن و برای آنان همانند درندهای نباش که خوردن گوشتشان را مغتنم بشماری, پس مردم در حوزه حکومتی تو دو قشرند: یا برادر دینی تو هستند و یا اگر مسلمان نیستند, حداقل انسانی همانند تو هستند.([11])
تعهد و دلسوزی رهبر اسلامی نسبت به همهی اقشار جامعه در سخنان سالار شهیدان و رهبر آزادگان حضرت حسینبن علی7 چنین تصویر شده است:
پروردگارا! تو میدانی مبارزه ما با این جمعیت, به خاطر علاقه به حکومت, و دستیابی بر قدرت و مقام و یا به خاطر بهرهگیری از مال و ثروت دنیا نبوده, بلکه برای این است که نشانههای آیین تو را در همهجا نشان دهیم تا بندگان ستم دیدهی تو از بند ستم, رهایی یابند و در امن و امان به سر برند و به دستورهای تو از واجبات و محرمات عمل نمایند.([12])
دولت اسلامی موظف است, نه تنها عدالت اجتماعی و رأفت و رحمت خود را برای مسلمانان تأمین کند, بلکه این زمینه را برای تمام ساکنان سرزمین اسلام فراهم سازد. البته اقلیتهای دینی با انعقاد پیمان ذمه و اکتساب تابعیت میتوانند با حمایت دولت اسلامی آزادانه، در رفاه و آسایش زندگی کنند و از حقوق اجتماعی و امنیت همچون سایر شهروندان مسلمان بهره گیرند. تاریخ اسلام گواهی میدهد که چگونه اقلیتهای دینی، حکومت اسلامی را نسبت به حکومتهای خود ترجیح میدادند و از لشگر اسلام به گرمی استقبال میکردند و رهبری و سیادت مسلمانان را با میل و رغبت میپذیرفتند, گویا در پناه حکومت اسلامی, رحمت ایمان و سایهی فرحبخش احسان و نیکی را لمس میکردند.([13])
پیامبر گرامی اسلام9 که نخستین گام را برای استقرار دولت نوبنیاد خود در مدینه برداشتند صلحنامهی گستردهای را میان مسلمانان و یهود منعقد ساختند و در آن تمام حقوق انسانی را برای طرفین منظور فرمودند. بدین گونه نخستین سند سیاسی حکومت اسلامی رقم زده شد.
و بدین وسیله ضمن تأمین امنیت مدینه و حومهی آن از مکر و حیلهی قوم یهود جلوگیری شد.([14])
در زمان خلافت حضرت علی7 زره جنگی حضرت نزد مردی مسیحی دیده شد. او را نزد شریح قاضی آوردند تا به محاکمه بپردازد. حضرت نیز فرمودند: این زره مال من است، آن را نه به کسی فروختهام و نه بخشیدهام. شریح از مرد مسیحی پرسید: در آنچه که حضرت علی7 میگوید، چه نظری داری؟ مرد مسیحی گفت: این زره از آن من است و البته امیرالمؤمنین7 هم پیش من دروغگو نیست. شریح از حضرت علی7 پرسید: آیا شما شاهد و دلیل بر گفتار خود دارید؟ امام علی7 خندیدند و فرمودند: نه! بدین ترتیب قاضی به نفع مرد نصرانی رأی داد و او زره را برداشت و به راه افتاد. مرد مسیحی چند قدم پیش نرفته بود که برگشت و گفت: تصدیق میکنم که این احکام، احکام پیامبران است. امیر مؤمنان7 مرا پیش قاضی خود میبرد تا محاکمه شوم و قاضی هم علیه وی حکم صادر میکند. من گواهی میدهم که خدایی جز پروردگار جهان نیست و حضرت محمد9 پیامبر و بندهی اوست. سپس گفت: به خدا قسم ای علی! این زره مال توست و من موقعی که شما از جنگ صفین بر میگشتید، پشت سر سپاه شما آمدم و آن را از روی شتر شما برداشتم. حضرت علی7 فرمود: اکنون که تو اسلام آوردی، من آن را به تو بخشیدم. میگویند آن مرد چنان به اسلام علاقهمند شد که پس از مدتی در سپاه اسلام، صدیقترین مرد به شمار میرفت. همچنین قویترین و شدیدترین قهرمانی بود که درجنگ نهروان در رکاب حضرت علی7 با خوارج جنگید.([15])
2. برتری و سیادت؛ حفظ سیادت اسلام و جامعهی اسلامی از جمله وظایف عمومی است و منظور از این سیادت؛ عزت و شرافتی است که مربوط به عقیده و طراز فکر اصیل اسلامی میشود. بدیهی است که این به معنای نژادپرستی و برتری طلبی نبوده، بلکه فرد و گروهی که خواستار رسیدن به این سیادت است، میتواند با اسلامآوردن آن را به دست آورد. و این عزّت برای مؤمنین به جهت پیروی از رسول خدا9 است: ﴿... ولله العزّة ولرسوله و للمؤمنین ولکنّ المنافقین لایعلمون﴾([16]) و براساس قاعدهی نفی سبیل حتی تعهدات بینالمللی نیز نمیتواند ناقض آن باشد.
﴿... ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً﴾([17])؛ ...خداوند هرگز بر [زیانِ] مؤمنان، برای کافران راه [تسلطی] قرار نداده است.
بنابراین هر نوع امتیاز سیاسی، اقتصادی، نظامی، قضایی و اجتماعی به غیر مسلمانان که به سیادت اسلام و جامعه مسلمین لطمه بزند، بیارزش و بیاعتبار خواهد بود. قرآن کریم به مسلمانها هشدار میدهد که: ﴿یا أیّها الّذین ءامنوا لاتتّخذوا بطانة مّن دونکم لایألونکم خبالاً ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضآء من أفواههم و ما تخفی صدورهم أکبر قد بیّنّا لکم الأیات إن کنتم تعقلون﴾([18])؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از غیر خودتان [دوست و] همراز مگیرید. [آنان] از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمیورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید. دشمنی از لحن و سخنشان آشکار است؛ و آنچه سینههایشان نهان میدارد، بزرگتر است. در حقیقت، ما نشانهها[یِ دشمنی آنان] را برای شما بیان کردیم، اگر تعقّل کنید.
در جنگ احزاب؛ کیان مسلمین از طرف لشکرِ مهاجمِ در خطر سقوط قرار گرفت و اگر تأیید و نصرت الهی نبود، پیمان شکنی یهود بنی قریظه کار اسلام و مسلمین را یکسره میکرد و به حیات آنان خاتمه میداد. یهودیان بنیقریظه، پیمان شکنی کرده و با سران کفر طرح دوستی ریختند و با آنان همکاری نمودند.([19])
از اینرو قرآن کریم، دوستی خصوصی و بیپردهی مسلمین را با افراد غیر مسلمان بسیار مضر دانسته و آن را شایستهی جامعه اسلامی نمیبیند و به صراحت از آن منع میکند، با این وجود روشن است که نسبت به سپردن امور عامهی مسلمین به دست غیر مسلمانها و تفویض مقامهایی که موجب سلب سیادت مسلمین و یا تسلط آنان بر مصالح و مقدرات جامعه اسلامی میگردد، حساسیت و منع بیشتر شده است.
3. حفظ احترام متقابل؛ پای بندی به اصول مورد تأکید قرآن کریم؛ عامل مهم و زیربنایی در ترقی و سربلندی امت اسلام است. مهمترین سرمایهی یک جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر، و پایبندی به اصول ارزشهای انسانی است. اینگونه اعتماد پشتوانهی فعالیتهای هماهنگاجتماعی وهمکاری درسطح وسیع خواهد بودکه درروابط بینالمللی نیزصادق است.
یکی از مصادیق بارز و تعیین کننده به عنوان ضامن اجرای این اصل؛ وفای به عهد و پیمان است؛ که تأکیدی بر حفظ همبستگی و اعتماد متقابل میباشد و چنانچه عهد و پیمانها شکسته شود، اثری از این سرمایهی بزرگ ﴿اعتماد عمومی﴾ باقی نخواهد ماند.
به همین دلیل آیات قرآن و احادیث اسلامی، به طور گسترده مسأله وفای به عهد و ایستادگی در برابر سوگندها را مورد تأکید قرار دادهاند و شکستن آنرا از گناهان کبیره شمردهاند.([20])
این مسأله از اساسیترین پایههای زیست جمعی است که بدون آن همکاریهای اجتماعی ناهنجار میشود و بدون آن هرج و مرج و سلب اطمینان عمومی که بزرگترین بلای اجتماعی بشر است، ظاهر خواهد شد.([21])
از نظر مورخان و مفسران علت گسترش و پذیرش اسلام پایبندی مسلمین به عهد و پیمان و سوگند است.([22])
پینوشت:
[1]. صحیفهی نور، ج 4، ص 31.
2. ص (38) : 26.
[3]. مائده ﴿5﴾ : 8 .
[4]. ابوعلی فضلبن حسن الطبرسی, مجمع البیان فی تفسیر القرآن, ج 2, ص 169.
[5] . محمدی ریشهری, منتخب میزان الحکمة, ص 330.
[6] . عبدالواحدبن محمد تمیمی آمدی, غررالحکم و دررالکلم, ص 306.
[7]. نهج البلاغه, حکمت 235.
[8] . ر.ک: محمدرضا حکیمی, جامعه سازی قرآنی, مجموعه مقالات, ص 148 ـ 141.
[9]. محمدبن الحسن الحر العاملی, وسائل الشیعه, ج 2, ص 425.
[10]. ر.ک؛ تفسیر آیات 10 و 11 سوره ممتحنه.
[11]. نهج البلاغه, نامهی 53 .
[12]. حسنبن شعبه حرانی, تحف العقول, ص 239.
[13]. ر.ک؛ بلاذری، احمدبن یحییبن جابر، فتوح البلدان، ص 157 ـ 155.
[14]. جعفر سبحانی، النظام السیاسی فی الاسلام، ص 155 و 156 و مبانی حکومت اسلامی، ص 47 و 48.
[15]. جرج جرداق، الامام علی، صوت العدالة الانسانیة، ج 1، ص 87 و 88 .
[16]. منافقون ﴿63﴾ : 8 .
[17]. نساء ﴿4﴾ : 141.
[18]. آل عمران ﴿3﴾ : 118.
[19]. محمدبن جریر طبری، تفسیر الطبری، ج 21، ص 150.
[20]. توبه ﴿9﴾ : 10 ـ 1 و انفال ﴿8﴾ : 56 و رعد ﴿13﴾ : 25 و مائده ﴿5﴾ : 1 و نحل ﴿16﴾ : 91. همچنین در حدیثی از پیامبر اکرم9 است که: لادین لمن لا عهد له؛ آن کس که به پیمان خود وفادار نیست، دین ندارد. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 144.
[21]. همان، ج 4، ص 245.
[22]. همان، ج 11، ص 382 و 383 .
Y یکی از اصول مورد تأکید و اهتمام قرآن کریم مسأله عدل و عدالت است. این عقیده در آحاد مسلمانها و جوامع اسلامی اثر میگذارد و در سایهی اجرای آن جامعه به سوی مدیریت صحیح در کارها، و برافراشتن پرچم عدل و داد حرکت میکند.
Y حفظ سیادت اسلام و جامعهی اسلامی از جمله وظایف عمومی است و منظور از این سیادت؛ عزت و شرافتی است که مربوط به عقیده و طراز فکر اصیل اسلامی میشود. بدیهی است که این به معنای نژادپرستی و برتری طلبی نبوده، بلکه فرد و گروهی که خواستار رسیدن به این سیادت است، میتواند با اسلامآوردن آن را به دست آورد. و این عزّت برای مؤمنین به جهت پیروی از رسول خدا9 است.
هر کس از اسلام اطلاع داشته باشد، میداند که اسلام هیچگاه در مورد اقلیتهای مذهبی و پیروان سایر مذاهب نظر سوء نداشته است و همیشه با آنان با احترام رفتار کرده است، تبلیغاتی که خلاف این مطلب رابرساند ازاجانب ودشمنان اسلام است.([1])
اشاره:
برای زندگی مسالمتآمیز و پایدار در میان اهل ادیان الهی؛ اصول مشترکی چون احترام به باورهای پیروان دیگر مکاتب، ملاک قرار دادن ارزشهای معنوی و انسانی، ارج نهادن به رفاه و آسایش دیگران، دخالت ندادن منافع و تعصبهای شخصی در روابط و مبارزه با هرگونه بیعدالتی و فساد اهمیت دارد.
دین اسلام برای ارتباط گرفتن با اهل کتاب ضوابطی دارد که رعایت آنها علاوه بر حفظ قدرت و عزت مسلمانان، در ایجاد همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب نیز مؤثر است. این نوشتار به بررسی اجمالی این ضوابط میپردازد:
ضوابط حاکم بر روابط
از میان این ضوابط به سه مورد کلی آن که آیات قرآن به آنها اشاره کرده؛ میپردازیم:
۱. عدالت؛ در اسلام مسایل اعتقادی از مسایل علمی و عملی جدا نیست. توجه به اوصاف الهی سبب میشود که انسان چشم دل را به نقطهی کمال مطلق بدوزد و سعی کند در سیر درونی و برونی خود را به او نزدیکتر سازد، تا اخلاق الهی و انعکاس صفات او در اخلاق و عمل انسان متجلّی گردد.
یکی از اصول مورد تأکید و اهتمام قرآن کریم مسأله عدل و عدالت است. این عقیده در آحاد مسلمانها و جوامع اسلامی اثر میگذارد و در سایهی اجرای آن جامعه به سوی مدیریت صحیح در کارها، و برافراشتن پرچم عدل و داد حرکت میکند.
اهمیت این موضوع به حدی است که هیچ چیز نباید مانع آن گردد و یا در آن اثر داشته باشد. دوستیها و دشمنیها، قرابت و خویشاوندی، دوری و نزدیکی و هرگونه انحراف از آن متابعت از هوای نفس است، همانگونه که قرآن میفرماید: ﴿یا داوود إنا جعلناک خلیفة فی الأرض فاحکم بین الناس بالحقّ ولاتتبع الهوی فیضلّک عن سبیل الله ... ﴾([2])؛ ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گرداندیم؛ پس میان مردم به حق داوری کن، و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند...
در آیاتی دیگر به صراحت از ستم روا داشتن به دشمن ـ شخصی یا دینی ـ نهی شده است.
خدای متعال میفرماید:
﴿یا أیها الذین ﺀامنوا کونوا قوّامین لله شهدآﺀ بالقسط ولایجر منّکم شنئان قوم علی ألاّ تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتّقوی...﴾([3])؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید, برای خدا به داد برخیزید [و] به عدالت شهادت دهید, و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است....
از آیه استفاده میشود که:
ـ راه رسیدن به تقوا اجرای عدالت است.
ـ نباید دشمنی با دیگران آدمی را از عدالت دور کند.([4])
ـ باید در همه حال خدا را در نظر داشت و او را حاضر و ناظر دانست.
ائمه معصومین: نیز تأکید بسیاری بر این مطلب دارند. امیرالمؤمنین7 فرمودند: العدل أساس به قوام العالم؛ عدل زیربنایی است که نظام هستی بر آن اساس بنا نهاده شده است.([5])
حضرت علی7 اجرای عدالت را از نشانههای عقل و دلیل بر عاقل بودن میدانند.([6]) از ایشان درخواست میشود که بفرمایند عاقل کیست؟ ایشان میفرمایند: عاقل کسی است که هر چیزی را در جای مناسب خود مینهد.([7])
انسان عاقلِ بهرهمند از خرد؛ کسی است که به اجرای عدالت بیندیشد و آن را اجرا کند.
گستره اجرای عدالت تا جایی است که حقوق اقلیتهای دینی را نیز در بر میگیرد,([8]) و رفتار عادلانهی ائمه معصومین: در این زمینه شگفتانگیز است. از آن جمله: حضرت علی7 از محلی عبور میکردند، سالمند نابینایی در گذرگاه نشسته بود و تکدّی میکرد. حضرت سؤال فرمودند: او کیست؟ عرض شد: مرد مسیحی نابینا. حضرت علی7 فرمودند: تا وقتی جوان بود به این جامعه خدمت کرد، اینک که پیر و ناتوان شده باید گدایی کند؟ "انفقوه من بیت المال" در حکومت من نباید حتی یک مسیحی گدایی کند. او را از بیتالمال تأمین کنید.([9])
بنابر آیات قرآن([10]) حتی به گاه شرایط بحرانی و غیر طبیعی نباید از اجرای قسط و عدل خارج شد و حال آنکه در دنیا معمول است که براساس شرایط فوق العاده جای احقاق حق نیست و باید هرگونه نابسامانی را تحمل کرد.
این گونه احکام اسلامی نوعی اعجاز و نشانهی حقانیت دعوت پیامبر9 است که در سختترین شرایط نیز مال و جان افراد برای یکدیگر ارزشی ندارد، و حال آنکه اسلام تا این حد به احقاق حقوق اهمیت میدهد.
همچنین حضرت علی7 در نامهای به مالک اشتر میفرمایند:
... و أشعرِ قلبَک الرحمة للرّعیة، والمحبّة لهم، واللّطف بهم، ولاتکوننّ علیهم سُبعاً ضاریاً تغتنمُ أکلَهم فإنّهم صِنفان: إمّا أخٌ لکَ فی الدّین، أو نظیرٌ لک فی الخلق؛ قلبت را برای رحمت, لطف و محبت به رعیت آشنا کن و برای آنان همانند درندهای نباش که خوردن گوشتشان را مغتنم بشماری, پس مردم در حوزه حکومتی تو دو قشرند: یا برادر دینی تو هستند و یا اگر مسلمان نیستند, حداقل انسانی همانند تو هستند.([11])
تعهد و دلسوزی رهبر اسلامی نسبت به همهی اقشار جامعه در سخنان سالار شهیدان و رهبر آزادگان حضرت حسینبن علی7 چنین تصویر شده است:
پروردگارا! تو میدانی مبارزه ما با این جمعیت, به خاطر علاقه به حکومت, و دستیابی بر قدرت و مقام و یا به خاطر بهرهگیری از مال و ثروت دنیا نبوده, بلکه برای این است که نشانههای آیین تو را در همهجا نشان دهیم تا بندگان ستم دیدهی تو از بند ستم, رهایی یابند و در امن و امان به سر برند و به دستورهای تو از واجبات و محرمات عمل نمایند.([12])
دولت اسلامی موظف است, نه تنها عدالت اجتماعی و رأفت و رحمت خود را برای مسلمانان تأمین کند, بلکه این زمینه را برای تمام ساکنان سرزمین اسلام فراهم سازد. البته اقلیتهای دینی با انعقاد پیمان ذمه و اکتساب تابعیت میتوانند با حمایت دولت اسلامی آزادانه، در رفاه و آسایش زندگی کنند و از حقوق اجتماعی و امنیت همچون سایر شهروندان مسلمان بهره گیرند. تاریخ اسلام گواهی میدهد که چگونه اقلیتهای دینی، حکومت اسلامی را نسبت به حکومتهای خود ترجیح میدادند و از لشگر اسلام به گرمی استقبال میکردند و رهبری و سیادت مسلمانان را با میل و رغبت میپذیرفتند, گویا در پناه حکومت اسلامی, رحمت ایمان و سایهی فرحبخش احسان و نیکی را لمس میکردند.([13])
پیامبر گرامی اسلام9 که نخستین گام را برای استقرار دولت نوبنیاد خود در مدینه برداشتند صلحنامهی گستردهای را میان مسلمانان و یهود منعقد ساختند و در آن تمام حقوق انسانی را برای طرفین منظور فرمودند. بدین گونه نخستین سند سیاسی حکومت اسلامی رقم زده شد.
و بدین وسیله ضمن تأمین امنیت مدینه و حومهی آن از مکر و حیلهی قوم یهود جلوگیری شد.([14])
در زمان خلافت حضرت علی7 زره جنگی حضرت نزد مردی مسیحی دیده شد. او را نزد شریح قاضی آوردند تا به محاکمه بپردازد. حضرت نیز فرمودند: این زره مال من است، آن را نه به کسی فروختهام و نه بخشیدهام. شریح از مرد مسیحی پرسید: در آنچه که حضرت علی7 میگوید، چه نظری داری؟ مرد مسیحی گفت: این زره از آن من است و البته امیرالمؤمنین7 هم پیش من دروغگو نیست. شریح از حضرت علی7 پرسید: آیا شما شاهد و دلیل بر گفتار خود دارید؟ امام علی7 خندیدند و فرمودند: نه! بدین ترتیب قاضی به نفع مرد نصرانی رأی داد و او زره را برداشت و به راه افتاد. مرد مسیحی چند قدم پیش نرفته بود که برگشت و گفت: تصدیق میکنم که این احکام، احکام پیامبران است. امیر مؤمنان7 مرا پیش قاضی خود میبرد تا محاکمه شوم و قاضی هم علیه وی حکم صادر میکند. من گواهی میدهم که خدایی جز پروردگار جهان نیست و حضرت محمد9 پیامبر و بندهی اوست. سپس گفت: به خدا قسم ای علی! این زره مال توست و من موقعی که شما از جنگ صفین بر میگشتید، پشت سر سپاه شما آمدم و آن را از روی شتر شما برداشتم. حضرت علی7 فرمود: اکنون که تو اسلام آوردی، من آن را به تو بخشیدم. میگویند آن مرد چنان به اسلام علاقهمند شد که پس از مدتی در سپاه اسلام، صدیقترین مرد به شمار میرفت. همچنین قویترین و شدیدترین قهرمانی بود که درجنگ نهروان در رکاب حضرت علی7 با خوارج جنگید.([15])
2. برتری و سیادت؛ حفظ سیادت اسلام و جامعهی اسلامی از جمله وظایف عمومی است و منظور از این سیادت؛ عزت و شرافتی است که مربوط به عقیده و طراز فکر اصیل اسلامی میشود. بدیهی است که این به معنای نژادپرستی و برتری طلبی نبوده، بلکه فرد و گروهی که خواستار رسیدن به این سیادت است، میتواند با اسلامآوردن آن را به دست آورد. و این عزّت برای مؤمنین به جهت پیروی از رسول خدا9 است: ﴿... ولله العزّة ولرسوله و للمؤمنین ولکنّ المنافقین لایعلمون﴾([16]) و براساس قاعدهی نفی سبیل حتی تعهدات بینالمللی نیز نمیتواند ناقض آن باشد.
﴿... ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً﴾([17])؛ ...خداوند هرگز بر [زیانِ] مؤمنان، برای کافران راه [تسلطی] قرار نداده است.
بنابراین هر نوع امتیاز سیاسی، اقتصادی، نظامی، قضایی و اجتماعی به غیر مسلمانان که به سیادت اسلام و جامعه مسلمین لطمه بزند، بیارزش و بیاعتبار خواهد بود. قرآن کریم به مسلمانها هشدار میدهد که: ﴿یا أیّها الّذین ءامنوا لاتتّخذوا بطانة مّن دونکم لایألونکم خبالاً ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضآء من أفواههم و ما تخفی صدورهم أکبر قد بیّنّا لکم الأیات إن کنتم تعقلون﴾([18])؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از غیر خودتان [دوست و] همراز مگیرید. [آنان] از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمیورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید. دشمنی از لحن و سخنشان آشکار است؛ و آنچه سینههایشان نهان میدارد، بزرگتر است. در حقیقت، ما نشانهها[یِ دشمنی آنان] را برای شما بیان کردیم، اگر تعقّل کنید.
در جنگ احزاب؛ کیان مسلمین از طرف لشکرِ مهاجمِ در خطر سقوط قرار گرفت و اگر تأیید و نصرت الهی نبود، پیمان شکنی یهود بنی قریظه کار اسلام و مسلمین را یکسره میکرد و به حیات آنان خاتمه میداد. یهودیان بنیقریظه، پیمان شکنی کرده و با سران کفر طرح دوستی ریختند و با آنان همکاری نمودند.([19])
از اینرو قرآن کریم، دوستی خصوصی و بیپردهی مسلمین را با افراد غیر مسلمان بسیار مضر دانسته و آن را شایستهی جامعه اسلامی نمیبیند و به صراحت از آن منع میکند، با این وجود روشن است که نسبت به سپردن امور عامهی مسلمین به دست غیر مسلمانها و تفویض مقامهایی که موجب سلب سیادت مسلمین و یا تسلط آنان بر مصالح و مقدرات جامعه اسلامی میگردد، حساسیت و منع بیشتر شده است.
3. حفظ احترام متقابل؛ پای بندی به اصول مورد تأکید قرآن کریم؛ عامل مهم و زیربنایی در ترقی و سربلندی امت اسلام است. مهمترین سرمایهی یک جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر، و پایبندی به اصول ارزشهای انسانی است. اینگونه اعتماد پشتوانهی فعالیتهای هماهنگاجتماعی وهمکاری درسطح وسیع خواهد بودکه درروابط بینالمللی نیزصادق است.
یکی از مصادیق بارز و تعیین کننده به عنوان ضامن اجرای این اصل؛ وفای به عهد و پیمان است؛ که تأکیدی بر حفظ همبستگی و اعتماد متقابل میباشد و چنانچه عهد و پیمانها شکسته شود، اثری از این سرمایهی بزرگ ﴿اعتماد عمومی﴾ باقی نخواهد ماند.
به همین دلیل آیات قرآن و احادیث اسلامی، به طور گسترده مسأله وفای به عهد و ایستادگی در برابر سوگندها را مورد تأکید قرار دادهاند و شکستن آنرا از گناهان کبیره شمردهاند.([20])
این مسأله از اساسیترین پایههای زیست جمعی است که بدون آن همکاریهای اجتماعی ناهنجار میشود و بدون آن هرج و مرج و سلب اطمینان عمومی که بزرگترین بلای اجتماعی بشر است، ظاهر خواهد شد.([21])
از نظر مورخان و مفسران علت گسترش و پذیرش اسلام پایبندی مسلمین به عهد و پیمان و سوگند است.([22])
پینوشت:
[1]. صحیفهی نور، ج 4، ص 31.
2. ص (38) : 26.
[3]. مائده ﴿5﴾ : 8 .
[4]. ابوعلی فضلبن حسن الطبرسی, مجمع البیان فی تفسیر القرآن, ج 2, ص 169.
[5] . محمدی ریشهری, منتخب میزان الحکمة, ص 330.
[6] . عبدالواحدبن محمد تمیمی آمدی, غررالحکم و دررالکلم, ص 306.
[7]. نهج البلاغه, حکمت 235.
[8] . ر.ک: محمدرضا حکیمی, جامعه سازی قرآنی, مجموعه مقالات, ص 148 ـ 141.
[9]. محمدبن الحسن الحر العاملی, وسائل الشیعه, ج 2, ص 425.
[10]. ر.ک؛ تفسیر آیات 10 و 11 سوره ممتحنه.
[11]. نهج البلاغه, نامهی 53 .
[12]. حسنبن شعبه حرانی, تحف العقول, ص 239.
[13]. ر.ک؛ بلاذری، احمدبن یحییبن جابر، فتوح البلدان، ص 157 ـ 155.
[14]. جعفر سبحانی، النظام السیاسی فی الاسلام، ص 155 و 156 و مبانی حکومت اسلامی، ص 47 و 48.
[15]. جرج جرداق، الامام علی، صوت العدالة الانسانیة، ج 1، ص 87 و 88 .
[16]. منافقون ﴿63﴾ : 8 .
[17]. نساء ﴿4﴾ : 141.
[18]. آل عمران ﴿3﴾ : 118.
[19]. محمدبن جریر طبری، تفسیر الطبری، ج 21، ص 150.
[20]. توبه ﴿9﴾ : 10 ـ 1 و انفال ﴿8﴾ : 56 و رعد ﴿13﴾ : 25 و مائده ﴿5﴾ : 1 و نحل ﴿16﴾ : 91. همچنین در حدیثی از پیامبر اکرم9 است که: لادین لمن لا عهد له؛ آن کس که به پیمان خود وفادار نیست، دین ندارد. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 144.
[21]. همان، ج 4، ص 245.
[22]. همان، ج 11، ص 382 و 383 .
Y یکی از اصول مورد تأکید و اهتمام قرآن کریم مسأله عدل و عدالت است. این عقیده در آحاد مسلمانها و جوامع اسلامی اثر میگذارد و در سایهی اجرای آن جامعه به سوی مدیریت صحیح در کارها، و برافراشتن پرچم عدل و داد حرکت میکند.
Y حفظ سیادت اسلام و جامعهی اسلامی از جمله وظایف عمومی است و منظور از این سیادت؛ عزت و شرافتی است که مربوط به عقیده و طراز فکر اصیل اسلامی میشود. بدیهی است که این به معنای نژادپرستی و برتری طلبی نبوده، بلکه فرد و گروهی که خواستار رسیدن به این سیادت است، میتواند با اسلامآوردن آن را به دست آورد. و این عزّت برای مؤمنین به جهت پیروی از رسول خدا9 است.