آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

در ادامه­ی بررسی سیر و سلوک در دیوان حافظ به بیان مراحل دیگر طی طریق می­پردازیم، باشد که دست غیبی حضرت دوست در ادمه راه یاری­مان کند.
ترک خودپرستی
در شماره قبلی به موضوع تسلط بر نفس امّاره به عنوان یکی از مراحل سیر و سلوک پرداختیم. خودپرستی یا همان توجه به نفس و داشتن روحیه­ی خود محوری و خودخواهی در مقابل خدامحوری و خداخواهی یکی از خطرناک­ترین موانعی است که سالک را از حرکت باز می­دارد.
تا آدمی در بند تعلقات "خود" باشد؛ از "خدا" غافل خواهد ماند و این غفلت او را دچار ره­گم کردگی و بی مدنی خواهد نمود.
راهی، باید حصار نفس را بشکند، از خود هجرت کند تا به هدف دست یابد.
طریق کام بخشی چیست؟ ترک گام خود کردن کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی([1])
عارف، زمانی به سروری وکمال دست خواهد یافت که منِ مجازی را به ورطه­ی فراموشی بسپارد و خود را از آوار خودخواهی که موجبات هلاکت ایمان را فراهم می­آورد؛ برهاند.
تا انسان زیر آوار منیّت است، نمی­تواند رشد کند، قد بکشد و شکوهمند شود و اوج بگیرد:
زیر بارند درختان که تعلق دارند ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد([2])
در ره منزل جانان، باید ترک سَر کرد که این کمترین شرط وفاداری در برابر محبوب است.
کمینه شرط وفا ترک سر بود حافظ برو، اگر ز تو کار این قدر نمی­آید([3])
رسیدن به این مرحله و رهایی از بند خود؛ متضمن تلاش و جهادی شبانه روزی است که به پشتوانه­ی توکّل و توسل می­توان این راه سخت و دشوار را هموار و پیمودنی کرد.
کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی([4])
حضرت امام خمینی1 در پایان بحث نزاع جنود رحمانی و شیطانی و باطن نفس می­فرمایند:
پس ای عزیز فکری کن و چاره­جویی نما و راه نجاتی و وسیله­ی خلاصی از برای خود پیدا کن و به خدای ارحم الراحمین پناه ببر. و در شب­های تاریک با تضرع و زاری از آن ذات مقدس تمنا کن که تو را اعانت کند در این جهاد نفس تا ان­شاﺀالله غالب شوی و مملکت را رحمانی گردانی و جنود شیطانی را از آن بیرون کنی و...([5])
تو با خدای خود انداز و کار دل خوش­دار که رحم اگر نکند مدّعی با خدا بکند([6])
چالاکی
سالک با توجه به عشق و شوری که برای وصال دارد، هرگز نباید سست اراده و خمود باشد.
عجز و نیاز
یکی از بزرگ­ترین آفت­های سلوک؛ عجب و خودبینی است. سالک باید همواره در برابر محبوب حالت عجز و نیاز داشته باشد و به اعمال و مشاهدات خود مغرور نشود، چرا که او عین نیاز است و تنها محبوب برازنده­ی ناز می­باشد. در مفهوم عجب آورده­اند که:
عجب عبارت است از بزرگ­ شمردن عمل صالح و کثیر شمردن آن و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن و غنج و دلان کردن است به واسطه­ی آن و خود را از حد تقصیر خارج دانستن.([7])
و این ویژگی، مراحلی دارد که خطرناک­ترینش این است که انسان به واسطه­ی کردارهایش بر پروردگار منت­گذارد و مراحل دیگرش عبارت است از خود را مقرب و واصل دانستن و خود را مستحق ثواب شمردن و به واسطه­ی اعمال خود را از مردم ممتاز دانستن.
سالک در مرحله زدودن خودخواهی­ها، باید به جایی رسیده باشد که در مقابل محبوب نیاز محض باشد و جایی برای ابراز وجود نیابد، چه رسد به این­که بخواهد دچار عجب شود.
شرط سلامت طی کردن راه زیرپا گذاشتن غرور است.
زاهد غرور داشت و سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسلام رفت([8])
او با سرمایه­ی چالاکی، وجودی سراپا جوش و خروش و جنبش و حرکت دارد. و اگر این نیرو را تقویت نکند راه را نیمه تمام رها خواهد کرد. سالک می­داند که پرهیز از کاهلی سودبخش نخواهد بود و خامی او را به جایی نخواهد رساند.
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است آری طریق دولت، چالاکی است و چُستی([9])
دَعِ التّـــکاسُل تغنم فقد جری مثلٌ که زاد راهروان چستی است و چالاکـــی([10])
البته برخورداری از ویژگی چالاکی به سلامت روح و جسم سالک باز می­گردد.
جسمی ضعیف و ناتوان، درونی مضطرب و پریشان، از جمله موانعی هستند که راهی را از طی طریق باز می­دارد.
لذا؛ جسم و روح سالم اراده­ای قوی به سالک می­بخشد و توانایی او را در سیر مضاعف می­کند.
و از آن­جا که حفظ تعادل بدن و سلامتی آن می­تواند زمینه­ساز ارتقای شخصی در مسیر سیر و سلوک باشد؛ کم تحرکی و چاقی و سستی که زاییده زندگی ماشینی است، باعث ایجاد زمینه­های منفی سیر و سلوک می­شود.([11])
حفظ تعادل در استفاده از غذا و داشتن رژیم غذیی مناسب و پرداختن به ورزش به عنوان یک اصل در برنامه زندگی سالک ضروری به نظر می­رسد. ([12])
سالک با قلبی شکسته و دلی نیازمند و چشمی اشکبار کلافِ ناچیز خود را تقدیم محضر "یوسف" می­کند در راه قرار می­گیرد و می­رسد.
آن­که برای عرضه­ی خود آمده است، باید از جاده­ای دیگر ره طی کند که مسلماً مقصدش خدا نیست.
در راه ما شکسته دلی می­خرند و بس بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است([13])
راهی؛ غبار نیاز را از رخ نمی­زداید؛ چرا که آن را کیمیای مراد می­شمارد و تا مرحله آخر خود را نیازمند محبوب می­بیند.
نیازمند بلاگو، رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز([14])
سالک همواره باید در اقرار بندگی و اظهار پاکی بکوشد؛ چرا که شوکت و غرور پادشاهی و اسیرِ منِ مجازی شدن را در کوی عشق نمی­خرند.
در کوی عشق شوکت شاهی نمی­خرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری([15])
ادامه دارد...
پی­نوشت:
1. دیوان حافظ، به تصحیح بهاﺀالدین خرمشاهی، ص 455.
2. همان، ص 173.
3. همان، ص 240.
4. همان، ص 479.
5 . امام خمینی1، اربعین حدیث، ص 21.
6 . دیوان حافظ، همان، ص 187.
7. همان، اربعین حدیث، ص 61 .
8 . همان، دیوان حافظ، ص 87 .
9. همان، دیوان حافظ، ص 435.
10. همان، ص 462.
11. دکتر محمود بهشتی، سیر و سلوک، فصل بیست و سوم.
12. همان.
13. همان، دیوان حافظ، ص 39.
14. همان، ص 259.
15. همان، ص 453.

تبلیغات