"در ره منزل جانان قسمت چهارم"
آرشیو
چکیده
متن
در ادامهی بررسی سیر و سلوک در دیوان حافظ به بیان مراحل دیگر طی طریق میپردازیم، باشد که دست غیبی حضرت دوست در ادمه راه یاریمان کند.
ترک خودپرستی
در شماره قبلی به موضوع تسلط بر نفس امّاره به عنوان یکی از مراحل سیر و سلوک پرداختیم. خودپرستی یا همان توجه به نفس و داشتن روحیهی خود محوری و خودخواهی در مقابل خدامحوری و خداخواهی یکی از خطرناکترین موانعی است که سالک را از حرکت باز میدارد.
تا آدمی در بند تعلقات "خود" باشد؛ از "خدا" غافل خواهد ماند و این غفلت او را دچار رهگم کردگی و بی مدنی خواهد نمود.
راهی، باید حصار نفس را بشکند، از خود هجرت کند تا به هدف دست یابد.
طریق کام بخشی چیست؟ ترک گام خود کردن کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی([1])
عارف، زمانی به سروری وکمال دست خواهد یافت که منِ مجازی را به ورطهی فراموشی بسپارد و خود را از آوار خودخواهی که موجبات هلاکت ایمان را فراهم میآورد؛ برهاند.
تا انسان زیر آوار منیّت است، نمیتواند رشد کند، قد بکشد و شکوهمند شود و اوج بگیرد:
زیر بارند درختان که تعلق دارند ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد([2])
در ره منزل جانان، باید ترک سَر کرد که این کمترین شرط وفاداری در برابر محبوب است.
کمینه شرط وفا ترک سر بود حافظ برو، اگر ز تو کار این قدر نمیآید([3])
رسیدن به این مرحله و رهایی از بند خود؛ متضمن تلاش و جهادی شبانه روزی است که به پشتوانهی توکّل و توسل میتوان این راه سخت و دشوار را هموار و پیمودنی کرد.
کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی([4])
حضرت امام خمینی1 در پایان بحث نزاع جنود رحمانی و شیطانی و باطن نفس میفرمایند:
پس ای عزیز فکری کن و چارهجویی نما و راه نجاتی و وسیلهی خلاصی از برای خود پیدا کن و به خدای ارحم الراحمین پناه ببر. و در شبهای تاریک با تضرع و زاری از آن ذات مقدس تمنا کن که تو را اعانت کند در این جهاد نفس تا انشاﺀالله غالب شوی و مملکت را رحمانی گردانی و جنود شیطانی را از آن بیرون کنی و...([5])
تو با خدای خود انداز و کار دل خوشدار که رحم اگر نکند مدّعی با خدا بکند([6])
چالاکی
سالک با توجه به عشق و شوری که برای وصال دارد، هرگز نباید سست اراده و خمود باشد.
عجز و نیاز
یکی از بزرگترین آفتهای سلوک؛ عجب و خودبینی است. سالک باید همواره در برابر محبوب حالت عجز و نیاز داشته باشد و به اعمال و مشاهدات خود مغرور نشود، چرا که او عین نیاز است و تنها محبوب برازندهی ناز میباشد. در مفهوم عجب آوردهاند که:
عجب عبارت است از بزرگ شمردن عمل صالح و کثیر شمردن آن و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن و غنج و دلان کردن است به واسطهی آن و خود را از حد تقصیر خارج دانستن.([7])
و این ویژگی، مراحلی دارد که خطرناکترینش این است که انسان به واسطهی کردارهایش بر پروردگار منتگذارد و مراحل دیگرش عبارت است از خود را مقرب و واصل دانستن و خود را مستحق ثواب شمردن و به واسطهی اعمال خود را از مردم ممتاز دانستن.
سالک در مرحله زدودن خودخواهیها، باید به جایی رسیده باشد که در مقابل محبوب نیاز محض باشد و جایی برای ابراز وجود نیابد، چه رسد به اینکه بخواهد دچار عجب شود.
شرط سلامت طی کردن راه زیرپا گذاشتن غرور است.
زاهد غرور داشت و سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسلام رفت([8])
او با سرمایهی چالاکی، وجودی سراپا جوش و خروش و جنبش و حرکت دارد. و اگر این نیرو را تقویت نکند راه را نیمه تمام رها خواهد کرد. سالک میداند که پرهیز از کاهلی سودبخش نخواهد بود و خامی او را به جایی نخواهد رساند.
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است آری طریق دولت، چالاکی است و چُستی([9])
دَعِ التّـــکاسُل تغنم فقد جری مثلٌ که زاد راهروان چستی است و چالاکـــی([10])
البته برخورداری از ویژگی چالاکی به سلامت روح و جسم سالک باز میگردد.
جسمی ضعیف و ناتوان، درونی مضطرب و پریشان، از جمله موانعی هستند که راهی را از طی طریق باز میدارد.
لذا؛ جسم و روح سالم ارادهای قوی به سالک میبخشد و توانایی او را در سیر مضاعف میکند.
و از آنجا که حفظ تعادل بدن و سلامتی آن میتواند زمینهساز ارتقای شخصی در مسیر سیر و سلوک باشد؛ کم تحرکی و چاقی و سستی که زاییده زندگی ماشینی است، باعث ایجاد زمینههای منفی سیر و سلوک میشود.([11])
حفظ تعادل در استفاده از غذا و داشتن رژیم غذیی مناسب و پرداختن به ورزش به عنوان یک اصل در برنامه زندگی سالک ضروری به نظر میرسد. ([12])
سالک با قلبی شکسته و دلی نیازمند و چشمی اشکبار کلافِ ناچیز خود را تقدیم محضر "یوسف" میکند در راه قرار میگیرد و میرسد.
آنکه برای عرضهی خود آمده است، باید از جادهای دیگر ره طی کند که مسلماً مقصدش خدا نیست.
در راه ما شکسته دلی میخرند و بس بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است([13])
راهی؛ غبار نیاز را از رخ نمیزداید؛ چرا که آن را کیمیای مراد میشمارد و تا مرحله آخر خود را نیازمند محبوب میبیند.
نیازمند بلاگو، رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز([14])
سالک همواره باید در اقرار بندگی و اظهار پاکی بکوشد؛ چرا که شوکت و غرور پادشاهی و اسیرِ منِ مجازی شدن را در کوی عشق نمیخرند.
در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری([15])
ادامه دارد...
پینوشت:
1. دیوان حافظ، به تصحیح بهاﺀالدین خرمشاهی، ص 455.
2. همان، ص 173.
3. همان، ص 240.
4. همان، ص 479.
5 . امام خمینی1، اربعین حدیث، ص 21.
6 . دیوان حافظ، همان، ص 187.
7. همان، اربعین حدیث، ص 61 .
8 . همان، دیوان حافظ، ص 87 .
9. همان، دیوان حافظ، ص 435.
10. همان، ص 462.
11. دکتر محمود بهشتی، سیر و سلوک، فصل بیست و سوم.
12. همان.
13. همان، دیوان حافظ، ص 39.
14. همان، ص 259.
15. همان، ص 453.
ترک خودپرستی
در شماره قبلی به موضوع تسلط بر نفس امّاره به عنوان یکی از مراحل سیر و سلوک پرداختیم. خودپرستی یا همان توجه به نفس و داشتن روحیهی خود محوری و خودخواهی در مقابل خدامحوری و خداخواهی یکی از خطرناکترین موانعی است که سالک را از حرکت باز میدارد.
تا آدمی در بند تعلقات "خود" باشد؛ از "خدا" غافل خواهد ماند و این غفلت او را دچار رهگم کردگی و بی مدنی خواهد نمود.
راهی، باید حصار نفس را بشکند، از خود هجرت کند تا به هدف دست یابد.
طریق کام بخشی چیست؟ ترک گام خود کردن کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی([1])
عارف، زمانی به سروری وکمال دست خواهد یافت که منِ مجازی را به ورطهی فراموشی بسپارد و خود را از آوار خودخواهی که موجبات هلاکت ایمان را فراهم میآورد؛ برهاند.
تا انسان زیر آوار منیّت است، نمیتواند رشد کند، قد بکشد و شکوهمند شود و اوج بگیرد:
زیر بارند درختان که تعلق دارند ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد([2])
در ره منزل جانان، باید ترک سَر کرد که این کمترین شرط وفاداری در برابر محبوب است.
کمینه شرط وفا ترک سر بود حافظ برو، اگر ز تو کار این قدر نمیآید([3])
رسیدن به این مرحله و رهایی از بند خود؛ متضمن تلاش و جهادی شبانه روزی است که به پشتوانهی توکّل و توسل میتوان این راه سخت و دشوار را هموار و پیمودنی کرد.
کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی([4])
حضرت امام خمینی1 در پایان بحث نزاع جنود رحمانی و شیطانی و باطن نفس میفرمایند:
پس ای عزیز فکری کن و چارهجویی نما و راه نجاتی و وسیلهی خلاصی از برای خود پیدا کن و به خدای ارحم الراحمین پناه ببر. و در شبهای تاریک با تضرع و زاری از آن ذات مقدس تمنا کن که تو را اعانت کند در این جهاد نفس تا انشاﺀالله غالب شوی و مملکت را رحمانی گردانی و جنود شیطانی را از آن بیرون کنی و...([5])
تو با خدای خود انداز و کار دل خوشدار که رحم اگر نکند مدّعی با خدا بکند([6])
چالاکی
سالک با توجه به عشق و شوری که برای وصال دارد، هرگز نباید سست اراده و خمود باشد.
عجز و نیاز
یکی از بزرگترین آفتهای سلوک؛ عجب و خودبینی است. سالک باید همواره در برابر محبوب حالت عجز و نیاز داشته باشد و به اعمال و مشاهدات خود مغرور نشود، چرا که او عین نیاز است و تنها محبوب برازندهی ناز میباشد. در مفهوم عجب آوردهاند که:
عجب عبارت است از بزرگ شمردن عمل صالح و کثیر شمردن آن و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن و غنج و دلان کردن است به واسطهی آن و خود را از حد تقصیر خارج دانستن.([7])
و این ویژگی، مراحلی دارد که خطرناکترینش این است که انسان به واسطهی کردارهایش بر پروردگار منتگذارد و مراحل دیگرش عبارت است از خود را مقرب و واصل دانستن و خود را مستحق ثواب شمردن و به واسطهی اعمال خود را از مردم ممتاز دانستن.
سالک در مرحله زدودن خودخواهیها، باید به جایی رسیده باشد که در مقابل محبوب نیاز محض باشد و جایی برای ابراز وجود نیابد، چه رسد به اینکه بخواهد دچار عجب شود.
شرط سلامت طی کردن راه زیرپا گذاشتن غرور است.
زاهد غرور داشت و سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسلام رفت([8])
او با سرمایهی چالاکی، وجودی سراپا جوش و خروش و جنبش و حرکت دارد. و اگر این نیرو را تقویت نکند راه را نیمه تمام رها خواهد کرد. سالک میداند که پرهیز از کاهلی سودبخش نخواهد بود و خامی او را به جایی نخواهد رساند.
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است آری طریق دولت، چالاکی است و چُستی([9])
دَعِ التّـــکاسُل تغنم فقد جری مثلٌ که زاد راهروان چستی است و چالاکـــی([10])
البته برخورداری از ویژگی چالاکی به سلامت روح و جسم سالک باز میگردد.
جسمی ضعیف و ناتوان، درونی مضطرب و پریشان، از جمله موانعی هستند که راهی را از طی طریق باز میدارد.
لذا؛ جسم و روح سالم ارادهای قوی به سالک میبخشد و توانایی او را در سیر مضاعف میکند.
و از آنجا که حفظ تعادل بدن و سلامتی آن میتواند زمینهساز ارتقای شخصی در مسیر سیر و سلوک باشد؛ کم تحرکی و چاقی و سستی که زاییده زندگی ماشینی است، باعث ایجاد زمینههای منفی سیر و سلوک میشود.([11])
حفظ تعادل در استفاده از غذا و داشتن رژیم غذیی مناسب و پرداختن به ورزش به عنوان یک اصل در برنامه زندگی سالک ضروری به نظر میرسد. ([12])
سالک با قلبی شکسته و دلی نیازمند و چشمی اشکبار کلافِ ناچیز خود را تقدیم محضر "یوسف" میکند در راه قرار میگیرد و میرسد.
آنکه برای عرضهی خود آمده است، باید از جادهای دیگر ره طی کند که مسلماً مقصدش خدا نیست.
در راه ما شکسته دلی میخرند و بس بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است([13])
راهی؛ غبار نیاز را از رخ نمیزداید؛ چرا که آن را کیمیای مراد میشمارد و تا مرحله آخر خود را نیازمند محبوب میبیند.
نیازمند بلاگو، رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز([14])
سالک همواره باید در اقرار بندگی و اظهار پاکی بکوشد؛ چرا که شوکت و غرور پادشاهی و اسیرِ منِ مجازی شدن را در کوی عشق نمیخرند.
در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری([15])
ادامه دارد...
پینوشت:
1. دیوان حافظ، به تصحیح بهاﺀالدین خرمشاهی، ص 455.
2. همان، ص 173.
3. همان، ص 240.
4. همان، ص 479.
5 . امام خمینی1، اربعین حدیث، ص 21.
6 . دیوان حافظ، همان، ص 187.
7. همان، اربعین حدیث، ص 61 .
8 . همان، دیوان حافظ، ص 87 .
9. همان، دیوان حافظ، ص 435.
10. همان، ص 462.
11. دکتر محمود بهشتی، سیر و سلوک، فصل بیست و سوم.
12. همان.
13. همان، دیوان حافظ، ص 39.
14. همان، ص 259.
15. همان، ص 453.