حجاب مرز میان زندگی خصوصی و عمومی؛محیط اشتغال
آرشیو
چکیده
متن
موضوع لباس محیط کار و فعالیت، یکی از مقولههای مهم فرهنگ سازمانی است، چرا که نوع پوشیدگی و رنگ لباس بر محیط کار و ارتباط سازمانی اثرات متفاوت از یکدیگر را دارد. هنوز در دنیای صنعتی، بر تفاوت لباس زن و مرد و میزان پوشیدگی و رسمیت آن _ از دیدگاه برنامهریزی جنسیتی _ بررسی دقیقی نشده است. تنها یک کارخانه انگلیسی به منظور ارتقای سطح بهرهوری خود اقدام به صدور بخشنامهای کرد که در آن زنان کارمند ملزم به پرهیز از لوازم آرایش و پوشیدن لباسهای تنگ و کوتاه شدند، که پس از اجرای آن مسؤولین شاهد افزایش تولید و بهرهوری بودند، ولی طولی نکشید که این بخشنامهی موفق، با اعتراض کارکنان مرد، متوقف و بایگانی شد.
فرهنگ سازمانی به جز تجربههای موردی همچون امور فوق، توجه خود را به رسمی بودن لباس کار معطوف نموده است که همین عنایت نیز به دیدگاههای ارزشی در خصوص پوشش مناسب محیط فعالیت، بسیار نزدیک است.
نویسندهی کتاب مدیریت در پهنه فرهنگ به دستهبندی تفکر حاکم بر سازمانها در کشورهای مختلف پرداخته، و فرهنگ ملل را از نظر تأثیر پوشاک بر ارتباطات سازمانی با یکدیگر مقایسه نموده و به یک مورد عینی در فرانسه اشاره کرده است که یکی از مدیران، خانواده خود را در مجموعه تفریحی سازمان )با وجود آن که خدماتش رایگان است( نمیآورده، زیرا قصد نداشته که خانواده و کار خود را با هم درآمیزد؛ گرچه فرهنگ سازمانی او را به این امر تشویق مینماید. نویسنده پس از ذکر حریم خصوصی و حریم عمومی کارمندان و جداسازی آن دو از یکدیگر میگوید:
امریکاییها در مقایسه با اروپاییها و آسیاییها خودمانیتر برخورد میکنند و به راحتی میتوان با آنها دوست شد، گرچه اغلب اروپاییها معتقدند که دوستی و اظهار ارادت آمریکاییها سطحی و زودگذر است. ([1]) اما این دو نوع نگرش، در رویکرد به لباس سازمانی نیز تفاوت خود را آشکارتر نشان میدهد.
اصولاً طرز لباس پوشیدن و انتخاب نوع لباس در محیط کار، میزان رسمی بودن کار را در فرهنگهای مختلف نشان میدهد، مدیران شمال اروپا به خلاف اروپای لاتین، دوست دارند لباس راحت و غیررسمی بپوشند. در اسکاندیناوی حتی گاه در سمینارها، لباس غیررسمی و راحت میپوشند، اما مدیران فرانسوی بیشتر دوست دارند که با لباسی رسمی و کراوات در مجالس حاضر شوند. برای مدیران لاتین زبان (ایتالیایی، اسپانیایی، پرتغالی و ...) مد و سلیقه مهم است، در حالی که این مسأله در انگلو ساکسون و آسیا مهم نیست. مدیران زن فرانسوی به گونهای لباس میپوشند که از نظر مدیران زن امریکایی، کانادایی و انگلیسی نامناسب است، در حالی که در نظر زنان فرانسوی همتایان امریکایی آنها مانند مردها لباس میپوشند و این امر به نظر آنان عجیب است. علاوه بر این انتخاب رنگ لباس در محل کار نیز متفاوت است. مثلاً در انگلیس به زنان شاغل گفته میشود که لباس و پیراهن قرمز و یا رنگهای روشن نپوشند، و یا در هلند کارکنان بانکها، کت و شلوار قهوهای نمیپوشند.([2])
طرز لباس پوشیدن میتواند نمایانگر موقعیت شغلی یا حالت جسمی، روحی فرد را در انجام کارهای محوله نشان دهد، مثلاً در امریکا فردی که آستین لباس خود را بالا بزند به مفهوم آن است که میخواهد به طور جدی مشغول کار شود، در حالی که این کار در فرانسه به معنای دست کشیدن از کار است. در یک روز خیلی گرم، شرکتی همایش داخلی برگزار کردهبود، همهی مدیران آن شرکت لباس غیررسمی و راحت پوشیده بودند، در حالی که همکار آلمانی آنها کت و شلوار و کراوات مشکی به تن کرده بود، وقتی از او پرسیدند چرا در این هوای گرم آن طور لباس پوشیدهای؟ پاسخ داد: ما اینجا برای کار آمدهایم! ([3])
در خصوص انتخاب لباس کار دو شیوه مطرح است 1. روزهایی که حجم کار و مراجعات ارباب رجوع کمتر است یک جور لباس میپوشند.2. زمانی که مراجعات مشتریان زیادتر بوده و حجم کار بالا است، جور دیگری لباس میپوشند! مثلاً در برخی از شرکتهای امریکایی در روزهای به خصوصی مانند جمعه، به کارکنان خود اجازه میدهند تا سر کار لباس غیررسمی و راحت بپوشند، در حالی که اجرای همین روش در لندن مشکلاتی را ایجاد کرده است.
در دههی 90 نظریه لباس راحت پوشیدن در محل کار دردسرزا شده بود، و آن دسته از افراطیهایی که به شدت از طرح لباس غیررسمی در روزهای جمعه حمایت میکردند، پس از مدتی متوجه شدند که چشم و همچشمی موجب بروز رقابت شدیدی میان کارکنان در طرز لباس پوشیدن شده است... .
سه ماه پس از اجرای این طرح، مؤسسه مالی ژاپنی نامور اعلام کرد که یک چهارم کارکنانش ترجیح میدهند که لباس رسمی بپوشند! همین مسأله در نمایندگیهای آی . بی . ام و فورد امریکا در شهر داگنهام انگلیس نیز اتفاق افتاد... اتحادیهی کارکنان بانکی بیفو اعلام کرد که کارکنان احساس میکنند اجرای طرح لباس غیررسمی در روز جمعه، مرز میان زندگی حرفهای و زندگی خانوادگی را برمیدارد و مدیریت، همیشه و هر وقت میتواند کارکنان خود را وادار به انجام کار کند، مثلاً در شرکتهای غیررسمی مانند مایکرو سافت و ... با دیدن کارکنان تصور میشود که آنها پشت میزهای کار خود زندگی میکنند.
بر اساس گزارش فوق، کارکنان نه تنها خود را در مقابل مدیران آسیبپذیر میبینند، بلکه دوست ندارند حالت و نماد رسمی بودن خود را از دست بدهند.
برخی شرکتها نیز از کارکنان خود میخواهند که با توجه به موقعیت شغلی، اجتماعی و فرهنگی مشتریان و ارباب رجوع لباس بپوشند. این در حالی است که شما به عنوان یک مدیر در فرانسه یا ایتالیا نمیتوانید کارکنان بومی خود را وادار به پوشیدن لباس خاصی بکنید، زیرا در این کشورها، طرز لباس پوشیدن هر فرد را خودش انتخاب میکند، چرا که لباس بیانگر هویت اوست.([4])
آنچه گفته شد، نشانگر این است که لباس وسیله جداسازی و رسمی کردن محیط فعالیت اجتماعی است. به بیان دیگر لباس نماد مرزبندی حیطه "خصوصی" و "عمومی" افراد است و این نماد در لباس زنان به مراتب نمودارتر است.
اگر بتوان از طریق پوشاک رسمی، به فعال و پویا شدن محیط کار کمک کرد، میتوان نوع لباس را یکی از شاخصههای "رشد" محسوب نمود. در تفکر دینی این وسیله نه تنها در جهت رسمیتر شدن محیط و خارج شدن از زندگی خصوصی به کار گرفته میشود، بلکه میتواند منشأ القای تفکرات فرهنگی بسیاری در جامعه باشد. برای مثال اگر یک پلیس با لباس رسمی وارد جامعه شود، ذهن عمومی به این باور سوق داده میشود که این فرد حافظ امنیت بوده و اگر جرمی روی دهد، در مقابل آن میایستد. وقتی یک پزشک یا پرستار، با لباس رسمی خود در محیطی حاضر میشود، ناخودآگاه تصور عمومی به این سمت گرایش مییابد که فرد بیماری نیاز به کمک دارد، همچنین اگر یک آتشنشان با لباس خود حاضر شود، همه فکر میکنند که آتشسوزی یا خطر آن مورد نظر است و ... . لباس زن مسلمان نیز لباس شغل نیست؛ بلکه لباس وظیفهای است که همزمان دو ارزش را به محیط القا میکند:
1. محیط فعالیت؛ محیطی کاملاً رسمی که هر کس تنها با سرمایهی تفکر، تعقل، علم و تجربه در آن به فعالیت میپردازد، در این محیط انتشار نماد جنسی و منحرف کردن اذهان مجاز نیست و هر کس بر اساس شخصیت خود عمل میکند و نباید غیر از تلاش و فعالیت جهت نیل به اهداف معلوم و مشخص چیز دیگری مطرح باشد.
2. زنان با لباس خود علاوه بر حاکم کردن تفکر و تعقل در محیط؛ بی آنکه از اعتقادات و باورهایشان کلامی به زبان آورند، ارزشهای فرهنگی و معنوی را اشاعه میدهند. از اینرو تمامی فعالیتهای اجتماعی زن رویکرد فرهنگی، معنوی دارد و زنان در مشارکتهای اجتماعی همزمان دو وظیفه را به انجام میرسانند.
[1] . سوزان سی شنایدر و ژان لویی پارسو، مدیریت در پهنهی فرهنگ، ترجمهی اعرابی و داوود ایزدی، ص 42.
[2] . همان،
[3] . همان، ص 43.
[4] . همان.
فرهنگ سازمانی به جز تجربههای موردی همچون امور فوق، توجه خود را به رسمی بودن لباس کار معطوف نموده است که همین عنایت نیز به دیدگاههای ارزشی در خصوص پوشش مناسب محیط فعالیت، بسیار نزدیک است.
نویسندهی کتاب مدیریت در پهنه فرهنگ به دستهبندی تفکر حاکم بر سازمانها در کشورهای مختلف پرداخته، و فرهنگ ملل را از نظر تأثیر پوشاک بر ارتباطات سازمانی با یکدیگر مقایسه نموده و به یک مورد عینی در فرانسه اشاره کرده است که یکی از مدیران، خانواده خود را در مجموعه تفریحی سازمان )با وجود آن که خدماتش رایگان است( نمیآورده، زیرا قصد نداشته که خانواده و کار خود را با هم درآمیزد؛ گرچه فرهنگ سازمانی او را به این امر تشویق مینماید. نویسنده پس از ذکر حریم خصوصی و حریم عمومی کارمندان و جداسازی آن دو از یکدیگر میگوید:
امریکاییها در مقایسه با اروپاییها و آسیاییها خودمانیتر برخورد میکنند و به راحتی میتوان با آنها دوست شد، گرچه اغلب اروپاییها معتقدند که دوستی و اظهار ارادت آمریکاییها سطحی و زودگذر است. ([1]) اما این دو نوع نگرش، در رویکرد به لباس سازمانی نیز تفاوت خود را آشکارتر نشان میدهد.
اصولاً طرز لباس پوشیدن و انتخاب نوع لباس در محیط کار، میزان رسمی بودن کار را در فرهنگهای مختلف نشان میدهد، مدیران شمال اروپا به خلاف اروپای لاتین، دوست دارند لباس راحت و غیررسمی بپوشند. در اسکاندیناوی حتی گاه در سمینارها، لباس غیررسمی و راحت میپوشند، اما مدیران فرانسوی بیشتر دوست دارند که با لباسی رسمی و کراوات در مجالس حاضر شوند. برای مدیران لاتین زبان (ایتالیایی، اسپانیایی، پرتغالی و ...) مد و سلیقه مهم است، در حالی که این مسأله در انگلو ساکسون و آسیا مهم نیست. مدیران زن فرانسوی به گونهای لباس میپوشند که از نظر مدیران زن امریکایی، کانادایی و انگلیسی نامناسب است، در حالی که در نظر زنان فرانسوی همتایان امریکایی آنها مانند مردها لباس میپوشند و این امر به نظر آنان عجیب است. علاوه بر این انتخاب رنگ لباس در محل کار نیز متفاوت است. مثلاً در انگلیس به زنان شاغل گفته میشود که لباس و پیراهن قرمز و یا رنگهای روشن نپوشند، و یا در هلند کارکنان بانکها، کت و شلوار قهوهای نمیپوشند.([2])
طرز لباس پوشیدن میتواند نمایانگر موقعیت شغلی یا حالت جسمی، روحی فرد را در انجام کارهای محوله نشان دهد، مثلاً در امریکا فردی که آستین لباس خود را بالا بزند به مفهوم آن است که میخواهد به طور جدی مشغول کار شود، در حالی که این کار در فرانسه به معنای دست کشیدن از کار است. در یک روز خیلی گرم، شرکتی همایش داخلی برگزار کردهبود، همهی مدیران آن شرکت لباس غیررسمی و راحت پوشیده بودند، در حالی که همکار آلمانی آنها کت و شلوار و کراوات مشکی به تن کرده بود، وقتی از او پرسیدند چرا در این هوای گرم آن طور لباس پوشیدهای؟ پاسخ داد: ما اینجا برای کار آمدهایم! ([3])
در خصوص انتخاب لباس کار دو شیوه مطرح است 1. روزهایی که حجم کار و مراجعات ارباب رجوع کمتر است یک جور لباس میپوشند.2. زمانی که مراجعات مشتریان زیادتر بوده و حجم کار بالا است، جور دیگری لباس میپوشند! مثلاً در برخی از شرکتهای امریکایی در روزهای به خصوصی مانند جمعه، به کارکنان خود اجازه میدهند تا سر کار لباس غیررسمی و راحت بپوشند، در حالی که اجرای همین روش در لندن مشکلاتی را ایجاد کرده است.
در دههی 90 نظریه لباس راحت پوشیدن در محل کار دردسرزا شده بود، و آن دسته از افراطیهایی که به شدت از طرح لباس غیررسمی در روزهای جمعه حمایت میکردند، پس از مدتی متوجه شدند که چشم و همچشمی موجب بروز رقابت شدیدی میان کارکنان در طرز لباس پوشیدن شده است... .
سه ماه پس از اجرای این طرح، مؤسسه مالی ژاپنی نامور اعلام کرد که یک چهارم کارکنانش ترجیح میدهند که لباس رسمی بپوشند! همین مسأله در نمایندگیهای آی . بی . ام و فورد امریکا در شهر داگنهام انگلیس نیز اتفاق افتاد... اتحادیهی کارکنان بانکی بیفو اعلام کرد که کارکنان احساس میکنند اجرای طرح لباس غیررسمی در روز جمعه، مرز میان زندگی حرفهای و زندگی خانوادگی را برمیدارد و مدیریت، همیشه و هر وقت میتواند کارکنان خود را وادار به انجام کار کند، مثلاً در شرکتهای غیررسمی مانند مایکرو سافت و ... با دیدن کارکنان تصور میشود که آنها پشت میزهای کار خود زندگی میکنند.
بر اساس گزارش فوق، کارکنان نه تنها خود را در مقابل مدیران آسیبپذیر میبینند، بلکه دوست ندارند حالت و نماد رسمی بودن خود را از دست بدهند.
برخی شرکتها نیز از کارکنان خود میخواهند که با توجه به موقعیت شغلی، اجتماعی و فرهنگی مشتریان و ارباب رجوع لباس بپوشند. این در حالی است که شما به عنوان یک مدیر در فرانسه یا ایتالیا نمیتوانید کارکنان بومی خود را وادار به پوشیدن لباس خاصی بکنید، زیرا در این کشورها، طرز لباس پوشیدن هر فرد را خودش انتخاب میکند، چرا که لباس بیانگر هویت اوست.([4])
آنچه گفته شد، نشانگر این است که لباس وسیله جداسازی و رسمی کردن محیط فعالیت اجتماعی است. به بیان دیگر لباس نماد مرزبندی حیطه "خصوصی" و "عمومی" افراد است و این نماد در لباس زنان به مراتب نمودارتر است.
اگر بتوان از طریق پوشاک رسمی، به فعال و پویا شدن محیط کار کمک کرد، میتوان نوع لباس را یکی از شاخصههای "رشد" محسوب نمود. در تفکر دینی این وسیله نه تنها در جهت رسمیتر شدن محیط و خارج شدن از زندگی خصوصی به کار گرفته میشود، بلکه میتواند منشأ القای تفکرات فرهنگی بسیاری در جامعه باشد. برای مثال اگر یک پلیس با لباس رسمی وارد جامعه شود، ذهن عمومی به این باور سوق داده میشود که این فرد حافظ امنیت بوده و اگر جرمی روی دهد، در مقابل آن میایستد. وقتی یک پزشک یا پرستار، با لباس رسمی خود در محیطی حاضر میشود، ناخودآگاه تصور عمومی به این سمت گرایش مییابد که فرد بیماری نیاز به کمک دارد، همچنین اگر یک آتشنشان با لباس خود حاضر شود، همه فکر میکنند که آتشسوزی یا خطر آن مورد نظر است و ... . لباس زن مسلمان نیز لباس شغل نیست؛ بلکه لباس وظیفهای است که همزمان دو ارزش را به محیط القا میکند:
1. محیط فعالیت؛ محیطی کاملاً رسمی که هر کس تنها با سرمایهی تفکر، تعقل، علم و تجربه در آن به فعالیت میپردازد، در این محیط انتشار نماد جنسی و منحرف کردن اذهان مجاز نیست و هر کس بر اساس شخصیت خود عمل میکند و نباید غیر از تلاش و فعالیت جهت نیل به اهداف معلوم و مشخص چیز دیگری مطرح باشد.
2. زنان با لباس خود علاوه بر حاکم کردن تفکر و تعقل در محیط؛ بی آنکه از اعتقادات و باورهایشان کلامی به زبان آورند، ارزشهای فرهنگی و معنوی را اشاعه میدهند. از اینرو تمامی فعالیتهای اجتماعی زن رویکرد فرهنگی، معنوی دارد و زنان در مشارکتهای اجتماعی همزمان دو وظیفه را به انجام میرسانند.
[1] . سوزان سی شنایدر و ژان لویی پارسو، مدیریت در پهنهی فرهنگ، ترجمهی اعرابی و داوود ایزدی، ص 42.
[2] . همان،
[3] . همان، ص 43.
[4] . همان.