بخشش در مثنوی
آرشیو
چکیده
متن
یکی از اموری که در چگونگی دینداری معتقدان به دین تأثیر شایان دارد، این است که همیشه بخشی از دارایی خود را به سمت آرمانهای دینی خود هدایت کنند. در منابع دینی ما واژههایی همچون انفاق، ایثار، احسان، صدقه، زکات، خمس، قرض و ... به وفور یافت میشود. در کنار مهمترین اعمال مذهبی همچون نماز، به نوعی «مردمداری» همراه با صرف مال توصیه و تأکید شده است. بسیاری از کتابهای دینی و اخلاقی، این بُعد از دینداری را مورد توجه قرار دادهاند. در یک تقسیمبندی میتوان انفاقهای دینی را به واجب و مستحب تفکیک کرد. مثنوی معنوی که جایگاهی بسیار رفیع و پیوندی وثیق با آیات قرآن و روایات معصومان: دارد نکتههای بسیار دقیقی در این حوزه مطرح کرده است. اگر چه طرح این موضوعات همچون بسیاری دیگر از موضوعات مثنوی بر اساس سیر و تسلسل منطقی نیست اما به گونهای است که اقناع خوانندگان را در پی دارد.
جهت الهی انفاق
یکی از نشانههای کاملبودن ا یمان آن است که تمامی صفات و افعال مختلف و به ظاهر متضاد مؤمن، همچون حبّ و بغض، مهر و قهر، عطا و بخل ، انفاق و امساک جهت الهی داشته باشد. در حدیث آمده است: «من أعطی لله ومَنَعَ لله وأحب لله و أبغضَ لله وأنکحَ لله فَقَد استکمَلَ الایمان؛ هر کس برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند، برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا نکاح کند ایمانش کامل است.» شعار پرچمدار توحید و اخلاص حضرت ابراهیم خلیل7 همین بود )قُل إنّ صلاتی ونسُکی ومَحیایَ ومَماتی لله رَبِّ ٱلعالَمین(([1])؛ بگو نمازم، عبادتم، زندگیام و مرگم همه برای خداست.
مولوی این معنا را در داستان مبارزه ی حضرت علی7 و عمروبن عبدود بیان کرده است. آنجا که خشم حضرت هویدا شد، ولی شمشیر را در نیام کرد:
چون درآمد در میان غیر خدا تیغ را اندر میان کردن سز
تا اَحَبَّ لِلهَ آید نام من تا که أبغِض لِلهَ آید کام من
تا که اعطا لِلهَ آید جود من تا که أمسِک لِلهَ آید بودِ من
بخل من لِلهَ، عطا لِله و بس جمله لِلهام، نِیَم من آن کس([2])
امساک من برای خداست و بخشش من نیز برای خداست. خلاصه همه وجودم سراسر برای خداست و من مملوک کسی جز خدا نیستم.
بینش الهی در انفاق
قویترین انگیزه، برای اعمال دینداران، اعتقاد به خدای علیم، خبیر، بصیر و سمیع است. با وجود این باور مستحکم، هیچ مانعی نمیتواند انسان را از کار خیر بازدارد؛ بدیهی است انسان در صورتی به کار خیر مبادرت میکند که معتقد به دیدهای بینا در عرصه ی آفرینش باشد:
هر چه را خوب و خوش و زیبا کنند از برای دیده ی بینا کنند([3])
مولوی میگوید: از آن جا که جهانبینی و بینش الهی، موجب سخاوت انسان است؛ خاستگاه سخاوت، چشم، نگرش و بینش است نه دست.
نتیجه ی چنین باوری این است که بخشندگان بدین خاطر میبخشند که دانستهاند بخشش آنان حبط و خبط نمیشود و فعل نیک آنان بیپاسخ نمیماند.
چرا که فرآیند مستمر عمل و عکسالعمل از ضروریترین و بدیهیترین باورهای دینی است.
گفت پیغمبر که هر که از یقین داند او پاداش خود در یوم دین
که یکی را ده عوض میآیدش هر زمان، جودی دگرگون زایدش([4])
اگر کسی بداند که روز قیامت در مقابل هر عمل خیر، ده برابر پاداش دریافت میکند؛ در هر فرصتی، جود و بخششی دیگر از او متولد میشود.
)مَن جاءَ بالحسنة فله عشر أمثالها ومن جاء بٱلسیئة فلا یُجزی إلاّ مثلها وَهُم لایُظلَمُون (([5])؛ هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن خواهد بود و هر کس کار زشتی کند جز به قدر آن کار مجازات نشوند و بر آنها ستم نخواهد شد.
جود جمله، از عوضها دیدن است پس عوض دیدن ضد ترسیدن است
بخل، نادیدن بود اعواض را شاد دارد دیدِ دُرّ غوّاص ر
پس به عالم هیچکس نَبوَد بخیل زانکه کس چیزی نبازد بیبدیل
پس سخا از چشم آمد نه ز دست دید دارد کار، جز بینا نرست([6])
اگر انسان نتیجه ی عمل خود را پیشاپیش ببیند، با تمام سختیها دست و پنجه نرم میکند. همچنان که غواص با اطمینان به یافتن درّ در آب فرو میرود و با شوق دنبال آن میگردد. در حدیثی از امام صادق7 آمده است که:
«مَن أیقَنَ بالخَلَف جاد بالعطیّة([7])؛ کسی که یقین به نتیجه ی بخشش داشته باشد، به عطا و بخشش مبادرت میکند.» و در حدیث دیگر از رسول خدا9 چنین آمده است: «مَن أیقَنَ بالخَلف سَخت نفسُهُ بالنَّفَقة وقال اللهُ عزّوجلّ: )...وما أنفقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یخلفُهُ وهو خیرُ ٱلرازقین(([8])؛ کسی که یقین به نتیجه داشته باشد، نسبت به انفاق دست و دل باز میشود، هم چنان که خدای عزوجل فرمود: ... و شما هر چه در راه رضای خدا انفاق کنید، به شما عوض میبخشد و او بهترین روزیدهنده است.
مولوی با الهام از این آیه و روایت چنین گفته است:
گفت پیغمبر که جاد فی السلف بالعطیّة من تَیقَّن بالخلف
هر که بیند مرعطا را صد عوض زود در بازد عطا را زین غرض
جمله در بازار از آن گشتند بند تا چو سود افتاد مال خود دهند
زر در انبانها نشسته منتظر تا که سود آید، به بذل آید مصرّ
چون ببیند کالهای در ربح بیش سرد گردد عشقش از کالای خویش([9])
حضور در بازارهای دنیا نیز تابع همین اصل کلی است که انسان به امید سود بیشتر مال خود را وارد چرخه ی داد و ستد میکند. اما اگر به کارزدن سرمایه را فاقد ربح و زیادتی بداند به همان کالای موجود خویش دلگرم و دلبند میماند و از سرمایهگذاری آن خودداری میکند:
گرم زآن ماندهست با آن، کو ندید کالههای خویش را ربح و مزید([10])
بدیهی است خوف از ضرر و تلف شدن، صاحب مال را به راکد نگهداشتن آن ترغیب میکند:
تاجر ترسنده طبع شیشه جان در طلب، نی سود دارد نی زیان([11])
بخشش کریمانه
یکی از لوازم احسان و اکرام به نیازمندان «حفظ شخصیت» آنهاست. بخشش هرگز نباید همراه با تحقیر، آزار و منّت باشد. چرا که به تصریح قرآن نبخشیدن و نیازردن بهتر است از بخشیدن و آزردن! پاداش الهی به انفاق بدون منّت و آزار تعلق میگیرد: )ٱلذین یُنفقون أموالهم فی سبیل ٱلله ثُمَّ لایُتبعُونَ مآ أنفقُوا مَنّاً ولا أذیً لهم أجرهم عِندَ ربهم ولا خوفٌ علیهم ولاهُم یَحزنون قولٌ معروفٌ وَمغفِرةٌ خیرٌ مِن صَدَقةٍ یَتبَعُها أذیً وٱلله غنیٌّ حَلِیم(([12])؛ آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی انفاق منّتی نگذارده و آزاری نکنند آنان را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود و از هیچ پیشآمدی بیمناک نباشند و هرگز اندوهناک نخواهند بود. به زبان خوش و طلب آمرزش، سائل را رد کردن بهتر است تا آن که صدقه دهند و از پی آن آزار کنند.
از آیات و روایات چنین برمیآید که آفت بخشش، منّت گذاشتن است. درکلام خدا آمده است: )یا أیها ٱلَّذینَ آمنوا لاتبطِلوا صَدَقاتِکُم بالمَنِّ واﻷذیٰ ... (([13])؛ ای اهل ایمان صدقات خود را به سبب منّت و آزار، تباه نسازید.
مولوی میگوید: صدقه دادن با سوزاندن دل تهیدست و کورکردن کسی که به حلم و بخشش تو چشم دوخته است، سازگار نیست.
صدقه نَبوَد سوختن درویش را کورکردن چشمِ حلماندیش را([14])
علی7 فرمود: «یا اهل المَعروفِ واﻹحسان لاتمنّوا بإحسانکم فانّ اﻹحسانَ والمعروفَ یُبطِله قُبحُ اﻹمتنان([15])؛ ای کسانی که اهل خیر و نیکی هستید، به جهت احسان خود، بر دیگران منت نگذارید زیرا نیکی و احسان، با زشتی منّت گذاشتن از بین میرود.»
انفاق به جا و مناسب
هدف از انفاق؛ پرکردن شکافها و حفرههای موجود بین فقر و غنا است و باید این بخش از داراییهای جامعه، به مناسبترین مسیرها هدایت شود. ایجاد مؤسسات تحقیقاتی، احداث مدارس و کتابخانهها، تأمین هزینه زندگی و تحصیل دانشپژوهان، کمک به اقتصاد فعّال و ایجاد فرصتهای شغلی و ... میتواند با انفاقهای شرعی ساماندهی شود. بذل و بخششهای کور و بیهدف چه بسا آثاری زیانبارتر از بخل و امساک داشته باشد و موجب تضییع و اضمحلال ثروتها شود. خدای متعال یکی از این موارد نابهجا را در قرآن ذکر فرموده است: )ولاتؤتوا ٱلسُّفهاءَ أموالکُم الّتی جَعَلَ الله لَکُم قیاماً(.
چنین بخششهایی به منزله ی پاشیدن بذر در زمین شورهزار و دادن شمشیر به دست راهزن است.
مال، تخم است و به هر شوره منه تیغ، را در دست هر رهزن مده([16])
ای بسا امساک، کز انفاق به مال حق را جز به امر حق مده([17])
قرار یافتن نیکوکاری در جایگاه مناسب خود، نشان از آن دارد که خدای متعال اموال بندهاش را در مسیر خیر سوق داده است. رسول خدا9 فرمود: «اذا أراد الله بعبد خیراً جعل صنائِعه ومعروفه عند مستحقی الصنائع([18])؛ عمل خیر؛ نیکو و پسندیده است، اما مشروط به آنکه در جایگاه مناسب خود باشد.»
گفت شه نیکوست خیر و موقعش لیک چون خیری کنی در موضعش
موضع شه رُخ نهی ویرانی است موضع شه، اسب هم نادانی است ([19])
همچنان که در روایتی از امام علی7 معیار عدل و ظلم، رعایت جایگاه است. ([20])
بر هم زدن این معادله همچون آب دادن به خار است:
عدل چَه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چَه بود؟ آب دادن خار ر
عدل، وضع نعمتی در موضعش نه به هر بیخی که باشد آبکش
ظلم چَه بود؟ وضع در ناموضعی که نباشد جز بلا را منبعی([21])
مولانا در تمثیلی کوتاه، کارهای وارونه مردم نادان را چنین توضیح میدهد:
آن یکی در وقتِ اِستِنجا بِگُفت که مرا با بوی جنّت دار جُفت!
گفت شخصی، خوب ورد آوردهای لیک سوراخ دعا گم کردهای
این دعا چون ورد بینی بود، چون ورد بینی را تو آوردی به...؟
ای تواضع برده پیش ابلهان وی تکبّر برده تو پیش شَهان([22])
فقیر و غنی، نیازمند یکدیگر
همان طور که فقیر به بخشنده نیاز دارد، بخشنده نیز به فقیر نیازمند است! پس اغنیا باید به فقرا، به چشم «ولی نعمتان» خود بنگرند که موجب توفیق آنان شدهاند و هرگز آنان را به دیده حقارت نگاه نکنند.
بانگ میآید که ای طالب بیا جود محتاج گدایان چون گد
جود میجوید گدایان و ضِعاف همچو خوبان، کآینه جویند صاف
روی خوبان زآینه زیبا شود روی احسان، از گدا پیدا شود
پس از این فرمود حقّ در والضُّحیٰ بانگ کم زن ای محمد! بر گدا([23])
به همین سبب حضرت حق تعالی در سوره والضُّحی فرموده: ای محمد! بر سر گدا و مسکین بانگ مزن، یعنی گدایان را از حضورت مران.([24])
امام حسین7 فرمود: «إعلموا انّ حوائجَ الناس إلیکُم مِن نِعَم الله فلا تمَلّوا النعمَ فَتَتَحَوَّلُ الیٰ غَیرکم([25])؛ نیازمندی مردم به خود را، برای خودتان هدیهای الهی به حساب آورید و به گونهای برخورد نکنید تا این نعمت الهی از شما سلب شود و در دست دیگران قرار گیرد.»
چون گدا آیینه ی جود است هان دم بود بر روی آیینه زیان([26])
آثار انفاق
توجه به آثار اعمال، از قویترین انگیزههای آن محسوب میشود. ترازوی عدل الهی، لحظه به لحظه در انتظار توزین اعمال آدمیان است. )فَمَن یعمل مثقالَ ذرّةٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره(
مولوی میگوید:
ذرهای گر جهد تو افزون شود در ترازوی خدا موزون بود([27])
رابطه عمل و عکسالعمل همچون رابطه صدا و پژواک آن در کوه است.
این جهان کوه است و فعل ما نِدا سوی ما آید نداها را صدا([28])
این جهان کوه است و گفت و گوی تو از صدا هم باز آید سوی تو([29])
در مثنوی به آثار احسان به طور مستوفی پرداخته شده است که طرح همه ی آنها در این مقال نمیگنجد.
اقتصاد رفتاری
مؤمن هدفمند و زیرک کسی است که در اعمال و رفتار خود سود بیشتر و پاداش بیشتر را جستجو کند یا در سنجش سود و زیان، ترازوی منافع خویش را سنگینتر و چربتر بیابد و این مطلب در کارهای مختلف و در عرف جامعه بسیار مشاهده و شنیده میشود که مثلاً میگویند: فلان کار باید به زحمتش بیارزد.
چیست احسان را مکافات ای پسر لطف و احسان و ثواب معتبر([30])
همچنان که قرآن کریم میفرماید: )هَل جزاءُ اﻹحسان إلاّ اﻹحسان(؛ آیا در نیکی به غیر از نیکی توقّعی میرود؟
نه تنها در نیکی، نیکی دریافت میکنیم بلکه در فرهنگ آیات و روایات در برابر یک نیکی، ده نیکی دریافت میکنیم، البته در تفاسیر آمده است که اعداد و ارقام فقط به جهت تقریب ذهنی است نه ارزش واقعی عمل.
آثار روحی جود و بخشش
بدون شک اهتمام ورزیدن به هر یک از تکالیف دینی، گامی در جهت تصفیه ی درون است، تأثیر انجام فرایض مالی در پالایش روح و روان دینداران، مهمتر از تأثیری است که بر بهبود زندگی مستحقان دارد. مولوی میگوید: اگر مالی در راه خدا از دست برود، و به ظاهر تلف شود، در درون آدمی، صد زندگی جایگزین آن میشود:
صد نشان باشد درون ایثار را صد علامت هست نیکوکار ر
مال در ایثار اگر گردد تلف در درون، صد زندگی آید خَلَف([31])
در روایتی از رسول خدا آمده است: «إذا أراد اللهُ بعبد خیراً بعث الیه مَلَکاً من خزّان الجنّة فیمسح صدره و یسخی نفسه بالزّکاة ([32])؛ هر گاه خدای متعال خیر بندهاش را خواسته باشد فرشتهای از خزانهداران بهشت را به سوی او روانه میکند و دست بر سینهاش میکشد تا قلب او را نسبت به پرداخت زکات سخاوتمند کند.» بدیهی است مؤمن سخی همواره خود را در حال تعامل با عالم ملکوت و اتصاف خود به صفت سخاوت را نشانی از رحمت حضرت حق میبیند، لذا این عمل روح او را سرشار از شادی میکند:
آن سخا و رحم هم، تو دادیاش کز سخاوت میفزودی شادیاش([33])
نیکی به دیگران از آنجا که «برقراری روابط حسنه با خدا و خلق خدا» است، به «دیدن حضرت دوست»، «راحت زیستن در میان مردم» و «پاک شدن دل از کینهها» میانجامد:
خیر کن با خلق بهر ایزَدت یا برای راحتِ جان خودَت
تا هماره دوست بینی در نظر در دلت ناید زکین ناخوش صَور([34])
جود و بخشش، زاینده است
به تصریح قرآن کریم دو عنصر «ایمان و تقوا» علاوه بر آثار اخروی، نزول و جوشش برکات از آسمان و زمین را در همین دنیا تضمین میکنند: )ولو أنَّ أهل ٱلقُریٰ آمنوا وٱتقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ مِنَ ٱلسماء وٱﻷرض...(([35])
در آغاز سوره ی بقره آنگاه که اوصاف پارسایان را برمیشمرد، پس از ایمان به غیب و اقامه ی نماز، از انفاق یاد میکند... )هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة وممّا رزقناهم یُنفقون( مولوی با استفاده از آیه قبل میگوید:
گر بترسندی از آن فقر آفرین گنجهاشان کشف گشتی در زمین([36])
او با استفاده از مفهوم قرآنی نسخ و با تمثیلاتی از قبیل ریزش برگهای کهنه و آمدن برگهای تازه، تهی کردن انبار، به انگیزه ی کاشتن، این معنا را تقویت میکند.
گر بریزد برگهای این چنار برگِ بیبرگیش بخشد کردگار
گر نماند از جود، در دستِ تو مال کِی کند فضل الهت پایمال؟
هر که کارَد گردد انبارش تهی لیک اندر مزرعه باشد بهی([37])
از رسول گرامی9 نقل شده است که: «ما مِن یومٍ یصبحُ العبادُ فیه إلاّ ملکان ینزلان فیقول احدهما اللّهم أعط منفقاً خلفا ویقول اﻷخر اللهم أعط مُمسِکاً تلفا([38])؛ بندگان خدا هیچ شبی را به صبح نمیرسانند؛ مگر اینکه دو فرشته در حق آنان دعا یا نفرین میکنند که خدایا به انفاق کنندگان پاداش ده و خدایا مال بخیلان را تلف کن.»
گفت پیغمبر که دایم بهر پند دو فرشته خوش منادی میکنند
کای خدایا منفقان را سیر دار هر دِرَمشان را عوض دِه صد هزار
ای خدایا ممسکان را در جهان تو مده الاّ زیان اندر زیان([39])
و باز در حدیثی از آن حضرت آمده است: «ما نقصت صدقة من مال([40])؛ صدقه موجب کاهش مال نمیشود.»
ما نَقَض مالٌ مِنَ الصَدقاتِ قَطّ انّما الخیراتُ نِعمَ المرتَبَط([41])
هرگز ثروت، از دادن صدقات کاستی نمیگیرد. همانا دادن خیرات و مبرّات، با صاحب خود نکو پیوندی دارد. یعنی هر چه بیشتر صدقه بدهی، مالت محفوظتر میماند.
جوشش و افزونی زر در زکات عصمت از فحشا و منکر در صلات([42])
چنان که رشد و افزایش سیم و زر با زکات صورت میگیرد، پیرایش نفس از آلوده شدن به زشتی و فعل حرام نیز از طریق نماز حقیقی حاصل میشود. امام صادق7 فرمود: «حصّنوا اموالکم بالزکاة([43])؛ به وسیله ی زکات از اموال خود پاسبانی کنید.»
آن زکاتت کیسهات را پاسبان وآن صلاتت هم ز گرگانت شبان
دادن زکات کیسه ی زر و سیمت را حفاظت میکند و اقامه نمازت به منزله ی چوپانی است که تو را از گزند گرگها در امان میدارد.
میوه ی شیرین نهان در شاخ و برگ زندگیِّ جاودان در زیر مرگ([44])
دفع بلا به واسطه ی احسان
یکی از کارکردهای انفاق و احسان؛ دفع بلا از زندگی انسان است. رسول خدا9 فرمود: «الصدقة بالیَد تقی میتةَ السوءِ وتدفَعُ سبعین نوعاً من انواع البلاء([45])؛ صدقه از مرگ بد و هفتاد پیشامد بد پیشگیری میکند.» در حدیث آمده است: «داووا مرضاکم بالصدقة([46])؛ بیماران خود را با صدقه مداوا کنید.»
مولوی میگوید:
چاره ی دفع بلا نَبوَد ستم چاره احسان باشد و عفو و کرم([47])
گفت الصدقة مردّ للبلاء داوِ مَرضاکَ بِصَدقَه یٰا فَتی([48])
یک زیان دفع زیانها میشوی جسم و مال ماست، جانها را فدی([49])
پیش شاهان در سیاست گستری میدهی تو مال و سر را میخری
نیکی و جاودانگی
یکی دیگر از آثار احسان این است که انسان الهی از خود، چهرهای ماندگار میسازد و همواره کار نیکش با یاد نیک زنده میماند.
محسنان مُردند و احسانها بماند ای خُنُک آن را که این مرکب براند
ظالمان مُردند و مُرد آن ظلمها وای جانی کو کند مکر و دَه
گفت پیغمبر خنک آن را که او شد ز دنیا، ماند از او فعل نکو
مُرد محسن لیک احسانش نَمُرد نزد یزدان، دین و احسان نیست
خُرد([50])
مولوی ابیات فوق را ازاین حدیث استفاده کرده است:
«مَن سنّ فی اﻹسلام سُنّةً حسنة فَعُمِلَ بها بعده کُتِبَ له مثلُ أجر من عَمِلَ بها ولایُنقَصُ من أجورهم شیء، ومن سنّ فی اﻹسلام سنّة سیئة فَعُمِلَ بها بعدَهُ کُتِبَ علیه مثلُ وزر مَن عَمِلَ بها ولایُنقَصُ من أوزارهم شیء»([51])
ریشه ی بخل
هراس از تهیدستی، منشأ بخل و امساک است و این هراس شیطانی نیز معلول بیاعتمادی و سوء ظن به خدای منّان است که بر اثر وعید و وسوسه ی شیطانی در انسان ایجاد میشود. )ٱلشیطانُ یَعِدُکُم ٱلفَقرَ ویَأمُرُکُم بٱلفحشاء...(([52])؛ «شیطان شما را از فقر میترساند و به بدی فرمان میدهد.»
مفسّران گفتهاند: منظور از فحشا در این آیه بخل است.
گه به درویشی کنم تهدیدشان گه به زلف و خال بندم دیدشان([53])
شیطان گاه با تهدید، آدمیان را میفریبد و گاه با تطمیع از راه لذات و خوشیهای دنیوی و شهوانی.
مولوی مضمون آیه مذکور را در بیتی دیگر، صریحتر بیان کرده است.
از نُبی([54]) بشنو که شیطان در وعید میکند تهدیدت از فقر شدید([55])
خودداری از انفاق، برکت مال را از بین میبرد
همانگونه که انفاق موجب رشد مال است، بخل آفت دارایی است. علی7 فرمود: «آفة الغنی البخل»([56]).
در حدیثی از پیامبر اسلام9 آمده است: «ما حَبَسَ قومُ الزکاة الاّ حبس الله عنهم القَطَر»([57])؛ هیچ قومی از پرداخت زکات خودداری نکرد، مگر اینکه خدا، باران و نزولات آسمانی را از ایشان دریغ کرد.
بدگمانی کردن و حرص آوری کفر باشد پیش خوان مهتری
زان گدارویان نادیده زآز آن در رحمت بر ایشان شد فراز
ابر بَرنایَد پِی منع زکات وز زنا اُفتد وَبا اندر جهات
هر چه آید بر تو از ظلمات و غم آن ز بیباکی و گستاخی است هم
پینوشت:
[1] . انعام (6): 162.
[2] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 30113 - 30109.
[3] . همان، بیت 2387.
[4] . همان، دفتر دوم، بیت 897 ، در کتاب ارشاد القلوب، از امیرالمؤمنین علی7 روایتی بدین صورت نقل شده است: «من تیقن انَّ الله مخلف ما ینفقه لم یمسک عن الانفاق».
[5] . انعام (6): 160، ترجمه ی مهدی الهی قمشهای.
[6] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 900 _ 895 .
[7] . وسائل الشیعه، ج 9، ص 402.
[8] .همان و سبأ (34): 39.
[9] . مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 4106- 4103.
[10] . همان، بیت 4107.
[11] . همان، بیت 3089؛ مضمون این روایت از رسول خدا9 است. التاجر الجبان محروم و التاجر الجسور مرزوق، مستدرک الوسائل، ج 13، ص 294.
[12] . بقره (2): 262 و 263.
[13] . بقره (2): 264.
[14] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 2592.
[15] . غرر الحکم، حدیث 8954 .
[16] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 3742.
[17] . همان، بیت 2230.
[18] . مستدرک الوسائل، ج 12، ص 349.
[19] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 2593.
[20] . ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 85 .
[21] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت2591- 2523.
[22] . همان، دفتر چهارم، بیت 2323 – 2320.
[23] . همان، دفتر اول، بیت 2749 – 2744.
[24] . الضحی (93): 10. )وامّا السائل فلا تنهر...(.
[25] . مستدرک الوسائل، ج 12، ص 369.
[26] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 2752.
[27] . همان.
[28] . همان، دفتر پنجم، بیت 215.
[29] . همان، دفتر دوم، بیت 2188.
[30] . همان، بیت 2569.
[31] . همان، دفتر چهارم، بیت 1757 و 1758.
[32] . وسائل الشیعه، ج 1، ص 20.
[33] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3122.
[34] . مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 1979 و 1980.
[35] . اعراف (7): 96.
[36] . مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 2206.
[37] . همان، دفتر اول، بیت 2242 – 2237.
[38] . صحیح بخاری، ج 1، ص 264 و احادیث مثنوی، ص 22 و کافی، ج 4، ص 42 و وسائل الشیعه، ج 3، دفتر دوم، بیت 381- 380 و مستدرک الوسائل، ج 15، ص 261.
[39] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 380 و 381.
[40] . مجمومه ورّام، ج 1، ص 125.
[41] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3537.
[42] . همان، بیت 3577 – 3575.
[43] . کافی، ج 4، ص 61 و الغیبه، ج 4، ص 416 و وسائل الشیعه، ج 7، ص 30 و ثواب الاعمال، ص 46 و بسیاری دیگر از کتب روایی.
[44] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3575.
[45] . احادیث مثنوی، ص 218 و208.
[46] . الغیبه، ج 2، ص 33.
[47] . کافی، ج 4، ص 3.
[48] . همان، ص 3576.
[49] . مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 3340 و 3341.
[50] . همان، دفتر چهارم، بیت 1204- 1201.
[51] . احادیث مثنوی، ص 6 و مستدرک الوسائل، ج 13، ص 231 با اختلاف.
[52] . بقره (2): 268.
[53] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 634 .
[54] . نُبی: قرآن.
[55] . مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 61 .
[56] . غرر و درر، حدیث 1368.
[57] . شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 208.
جهت الهی انفاق
یکی از نشانههای کاملبودن ا یمان آن است که تمامی صفات و افعال مختلف و به ظاهر متضاد مؤمن، همچون حبّ و بغض، مهر و قهر، عطا و بخل ، انفاق و امساک جهت الهی داشته باشد. در حدیث آمده است: «من أعطی لله ومَنَعَ لله وأحب لله و أبغضَ لله وأنکحَ لله فَقَد استکمَلَ الایمان؛ هر کس برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند، برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا نکاح کند ایمانش کامل است.» شعار پرچمدار توحید و اخلاص حضرت ابراهیم خلیل7 همین بود )قُل إنّ صلاتی ونسُکی ومَحیایَ ومَماتی لله رَبِّ ٱلعالَمین(([1])؛ بگو نمازم، عبادتم، زندگیام و مرگم همه برای خداست.
مولوی این معنا را در داستان مبارزه ی حضرت علی7 و عمروبن عبدود بیان کرده است. آنجا که خشم حضرت هویدا شد، ولی شمشیر را در نیام کرد:
چون درآمد در میان غیر خدا تیغ را اندر میان کردن سز
تا اَحَبَّ لِلهَ آید نام من تا که أبغِض لِلهَ آید کام من
تا که اعطا لِلهَ آید جود من تا که أمسِک لِلهَ آید بودِ من
بخل من لِلهَ، عطا لِله و بس جمله لِلهام، نِیَم من آن کس([2])
امساک من برای خداست و بخشش من نیز برای خداست. خلاصه همه وجودم سراسر برای خداست و من مملوک کسی جز خدا نیستم.
بینش الهی در انفاق
قویترین انگیزه، برای اعمال دینداران، اعتقاد به خدای علیم، خبیر، بصیر و سمیع است. با وجود این باور مستحکم، هیچ مانعی نمیتواند انسان را از کار خیر بازدارد؛ بدیهی است انسان در صورتی به کار خیر مبادرت میکند که معتقد به دیدهای بینا در عرصه ی آفرینش باشد:
هر چه را خوب و خوش و زیبا کنند از برای دیده ی بینا کنند([3])
مولوی میگوید: از آن جا که جهانبینی و بینش الهی، موجب سخاوت انسان است؛ خاستگاه سخاوت، چشم، نگرش و بینش است نه دست.
نتیجه ی چنین باوری این است که بخشندگان بدین خاطر میبخشند که دانستهاند بخشش آنان حبط و خبط نمیشود و فعل نیک آنان بیپاسخ نمیماند.
چرا که فرآیند مستمر عمل و عکسالعمل از ضروریترین و بدیهیترین باورهای دینی است.
گفت پیغمبر که هر که از یقین داند او پاداش خود در یوم دین
که یکی را ده عوض میآیدش هر زمان، جودی دگرگون زایدش([4])
اگر کسی بداند که روز قیامت در مقابل هر عمل خیر، ده برابر پاداش دریافت میکند؛ در هر فرصتی، جود و بخششی دیگر از او متولد میشود.
)مَن جاءَ بالحسنة فله عشر أمثالها ومن جاء بٱلسیئة فلا یُجزی إلاّ مثلها وَهُم لایُظلَمُون (([5])؛ هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن خواهد بود و هر کس کار زشتی کند جز به قدر آن کار مجازات نشوند و بر آنها ستم نخواهد شد.
جود جمله، از عوضها دیدن است پس عوض دیدن ضد ترسیدن است
بخل، نادیدن بود اعواض را شاد دارد دیدِ دُرّ غوّاص ر
پس به عالم هیچکس نَبوَد بخیل زانکه کس چیزی نبازد بیبدیل
پس سخا از چشم آمد نه ز دست دید دارد کار، جز بینا نرست([6])
اگر انسان نتیجه ی عمل خود را پیشاپیش ببیند، با تمام سختیها دست و پنجه نرم میکند. همچنان که غواص با اطمینان به یافتن درّ در آب فرو میرود و با شوق دنبال آن میگردد. در حدیثی از امام صادق7 آمده است که:
«مَن أیقَنَ بالخَلَف جاد بالعطیّة([7])؛ کسی که یقین به نتیجه ی بخشش داشته باشد، به عطا و بخشش مبادرت میکند.» و در حدیث دیگر از رسول خدا9 چنین آمده است: «مَن أیقَنَ بالخَلف سَخت نفسُهُ بالنَّفَقة وقال اللهُ عزّوجلّ: )...وما أنفقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یخلفُهُ وهو خیرُ ٱلرازقین(([8])؛ کسی که یقین به نتیجه داشته باشد، نسبت به انفاق دست و دل باز میشود، هم چنان که خدای عزوجل فرمود: ... و شما هر چه در راه رضای خدا انفاق کنید، به شما عوض میبخشد و او بهترین روزیدهنده است.
مولوی با الهام از این آیه و روایت چنین گفته است:
گفت پیغمبر که جاد فی السلف بالعطیّة من تَیقَّن بالخلف
هر که بیند مرعطا را صد عوض زود در بازد عطا را زین غرض
جمله در بازار از آن گشتند بند تا چو سود افتاد مال خود دهند
زر در انبانها نشسته منتظر تا که سود آید، به بذل آید مصرّ
چون ببیند کالهای در ربح بیش سرد گردد عشقش از کالای خویش([9])
حضور در بازارهای دنیا نیز تابع همین اصل کلی است که انسان به امید سود بیشتر مال خود را وارد چرخه ی داد و ستد میکند. اما اگر به کارزدن سرمایه را فاقد ربح و زیادتی بداند به همان کالای موجود خویش دلگرم و دلبند میماند و از سرمایهگذاری آن خودداری میکند:
گرم زآن ماندهست با آن، کو ندید کالههای خویش را ربح و مزید([10])
بدیهی است خوف از ضرر و تلف شدن، صاحب مال را به راکد نگهداشتن آن ترغیب میکند:
تاجر ترسنده طبع شیشه جان در طلب، نی سود دارد نی زیان([11])
بخشش کریمانه
یکی از لوازم احسان و اکرام به نیازمندان «حفظ شخصیت» آنهاست. بخشش هرگز نباید همراه با تحقیر، آزار و منّت باشد. چرا که به تصریح قرآن نبخشیدن و نیازردن بهتر است از بخشیدن و آزردن! پاداش الهی به انفاق بدون منّت و آزار تعلق میگیرد: )ٱلذین یُنفقون أموالهم فی سبیل ٱلله ثُمَّ لایُتبعُونَ مآ أنفقُوا مَنّاً ولا أذیً لهم أجرهم عِندَ ربهم ولا خوفٌ علیهم ولاهُم یَحزنون قولٌ معروفٌ وَمغفِرةٌ خیرٌ مِن صَدَقةٍ یَتبَعُها أذیً وٱلله غنیٌّ حَلِیم(([12])؛ آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی انفاق منّتی نگذارده و آزاری نکنند آنان را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود و از هیچ پیشآمدی بیمناک نباشند و هرگز اندوهناک نخواهند بود. به زبان خوش و طلب آمرزش، سائل را رد کردن بهتر است تا آن که صدقه دهند و از پی آن آزار کنند.
از آیات و روایات چنین برمیآید که آفت بخشش، منّت گذاشتن است. درکلام خدا آمده است: )یا أیها ٱلَّذینَ آمنوا لاتبطِلوا صَدَقاتِکُم بالمَنِّ واﻷذیٰ ... (([13])؛ ای اهل ایمان صدقات خود را به سبب منّت و آزار، تباه نسازید.
مولوی میگوید: صدقه دادن با سوزاندن دل تهیدست و کورکردن کسی که به حلم و بخشش تو چشم دوخته است، سازگار نیست.
صدقه نَبوَد سوختن درویش را کورکردن چشمِ حلماندیش را([14])
علی7 فرمود: «یا اهل المَعروفِ واﻹحسان لاتمنّوا بإحسانکم فانّ اﻹحسانَ والمعروفَ یُبطِله قُبحُ اﻹمتنان([15])؛ ای کسانی که اهل خیر و نیکی هستید، به جهت احسان خود، بر دیگران منت نگذارید زیرا نیکی و احسان، با زشتی منّت گذاشتن از بین میرود.»
انفاق به جا و مناسب
هدف از انفاق؛ پرکردن شکافها و حفرههای موجود بین فقر و غنا است و باید این بخش از داراییهای جامعه، به مناسبترین مسیرها هدایت شود. ایجاد مؤسسات تحقیقاتی، احداث مدارس و کتابخانهها، تأمین هزینه زندگی و تحصیل دانشپژوهان، کمک به اقتصاد فعّال و ایجاد فرصتهای شغلی و ... میتواند با انفاقهای شرعی ساماندهی شود. بذل و بخششهای کور و بیهدف چه بسا آثاری زیانبارتر از بخل و امساک داشته باشد و موجب تضییع و اضمحلال ثروتها شود. خدای متعال یکی از این موارد نابهجا را در قرآن ذکر فرموده است: )ولاتؤتوا ٱلسُّفهاءَ أموالکُم الّتی جَعَلَ الله لَکُم قیاماً(.
چنین بخششهایی به منزله ی پاشیدن بذر در زمین شورهزار و دادن شمشیر به دست راهزن است.
مال، تخم است و به هر شوره منه تیغ، را در دست هر رهزن مده([16])
ای بسا امساک، کز انفاق به مال حق را جز به امر حق مده([17])
قرار یافتن نیکوکاری در جایگاه مناسب خود، نشان از آن دارد که خدای متعال اموال بندهاش را در مسیر خیر سوق داده است. رسول خدا9 فرمود: «اذا أراد الله بعبد خیراً جعل صنائِعه ومعروفه عند مستحقی الصنائع([18])؛ عمل خیر؛ نیکو و پسندیده است، اما مشروط به آنکه در جایگاه مناسب خود باشد.»
گفت شه نیکوست خیر و موقعش لیک چون خیری کنی در موضعش
موضع شه رُخ نهی ویرانی است موضع شه، اسب هم نادانی است ([19])
همچنان که در روایتی از امام علی7 معیار عدل و ظلم، رعایت جایگاه است. ([20])
بر هم زدن این معادله همچون آب دادن به خار است:
عدل چَه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چَه بود؟ آب دادن خار ر
عدل، وضع نعمتی در موضعش نه به هر بیخی که باشد آبکش
ظلم چَه بود؟ وضع در ناموضعی که نباشد جز بلا را منبعی([21])
مولانا در تمثیلی کوتاه، کارهای وارونه مردم نادان را چنین توضیح میدهد:
آن یکی در وقتِ اِستِنجا بِگُفت که مرا با بوی جنّت دار جُفت!
گفت شخصی، خوب ورد آوردهای لیک سوراخ دعا گم کردهای
این دعا چون ورد بینی بود، چون ورد بینی را تو آوردی به...؟
ای تواضع برده پیش ابلهان وی تکبّر برده تو پیش شَهان([22])
فقیر و غنی، نیازمند یکدیگر
همان طور که فقیر به بخشنده نیاز دارد، بخشنده نیز به فقیر نیازمند است! پس اغنیا باید به فقرا، به چشم «ولی نعمتان» خود بنگرند که موجب توفیق آنان شدهاند و هرگز آنان را به دیده حقارت نگاه نکنند.
بانگ میآید که ای طالب بیا جود محتاج گدایان چون گد
جود میجوید گدایان و ضِعاف همچو خوبان، کآینه جویند صاف
روی خوبان زآینه زیبا شود روی احسان، از گدا پیدا شود
پس از این فرمود حقّ در والضُّحیٰ بانگ کم زن ای محمد! بر گدا([23])
به همین سبب حضرت حق تعالی در سوره والضُّحی فرموده: ای محمد! بر سر گدا و مسکین بانگ مزن، یعنی گدایان را از حضورت مران.([24])
امام حسین7 فرمود: «إعلموا انّ حوائجَ الناس إلیکُم مِن نِعَم الله فلا تمَلّوا النعمَ فَتَتَحَوَّلُ الیٰ غَیرکم([25])؛ نیازمندی مردم به خود را، برای خودتان هدیهای الهی به حساب آورید و به گونهای برخورد نکنید تا این نعمت الهی از شما سلب شود و در دست دیگران قرار گیرد.»
چون گدا آیینه ی جود است هان دم بود بر روی آیینه زیان([26])
آثار انفاق
توجه به آثار اعمال، از قویترین انگیزههای آن محسوب میشود. ترازوی عدل الهی، لحظه به لحظه در انتظار توزین اعمال آدمیان است. )فَمَن یعمل مثقالَ ذرّةٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره(
مولوی میگوید:
ذرهای گر جهد تو افزون شود در ترازوی خدا موزون بود([27])
رابطه عمل و عکسالعمل همچون رابطه صدا و پژواک آن در کوه است.
این جهان کوه است و فعل ما نِدا سوی ما آید نداها را صدا([28])
این جهان کوه است و گفت و گوی تو از صدا هم باز آید سوی تو([29])
در مثنوی به آثار احسان به طور مستوفی پرداخته شده است که طرح همه ی آنها در این مقال نمیگنجد.
اقتصاد رفتاری
مؤمن هدفمند و زیرک کسی است که در اعمال و رفتار خود سود بیشتر و پاداش بیشتر را جستجو کند یا در سنجش سود و زیان، ترازوی منافع خویش را سنگینتر و چربتر بیابد و این مطلب در کارهای مختلف و در عرف جامعه بسیار مشاهده و شنیده میشود که مثلاً میگویند: فلان کار باید به زحمتش بیارزد.
چیست احسان را مکافات ای پسر لطف و احسان و ثواب معتبر([30])
همچنان که قرآن کریم میفرماید: )هَل جزاءُ اﻹحسان إلاّ اﻹحسان(؛ آیا در نیکی به غیر از نیکی توقّعی میرود؟
نه تنها در نیکی، نیکی دریافت میکنیم بلکه در فرهنگ آیات و روایات در برابر یک نیکی، ده نیکی دریافت میکنیم، البته در تفاسیر آمده است که اعداد و ارقام فقط به جهت تقریب ذهنی است نه ارزش واقعی عمل.
آثار روحی جود و بخشش
بدون شک اهتمام ورزیدن به هر یک از تکالیف دینی، گامی در جهت تصفیه ی درون است، تأثیر انجام فرایض مالی در پالایش روح و روان دینداران، مهمتر از تأثیری است که بر بهبود زندگی مستحقان دارد. مولوی میگوید: اگر مالی در راه خدا از دست برود، و به ظاهر تلف شود، در درون آدمی، صد زندگی جایگزین آن میشود:
صد نشان باشد درون ایثار را صد علامت هست نیکوکار ر
مال در ایثار اگر گردد تلف در درون، صد زندگی آید خَلَف([31])
در روایتی از رسول خدا آمده است: «إذا أراد اللهُ بعبد خیراً بعث الیه مَلَکاً من خزّان الجنّة فیمسح صدره و یسخی نفسه بالزّکاة ([32])؛ هر گاه خدای متعال خیر بندهاش را خواسته باشد فرشتهای از خزانهداران بهشت را به سوی او روانه میکند و دست بر سینهاش میکشد تا قلب او را نسبت به پرداخت زکات سخاوتمند کند.» بدیهی است مؤمن سخی همواره خود را در حال تعامل با عالم ملکوت و اتصاف خود به صفت سخاوت را نشانی از رحمت حضرت حق میبیند، لذا این عمل روح او را سرشار از شادی میکند:
آن سخا و رحم هم، تو دادیاش کز سخاوت میفزودی شادیاش([33])
نیکی به دیگران از آنجا که «برقراری روابط حسنه با خدا و خلق خدا» است، به «دیدن حضرت دوست»، «راحت زیستن در میان مردم» و «پاک شدن دل از کینهها» میانجامد:
خیر کن با خلق بهر ایزَدت یا برای راحتِ جان خودَت
تا هماره دوست بینی در نظر در دلت ناید زکین ناخوش صَور([34])
جود و بخشش، زاینده است
به تصریح قرآن کریم دو عنصر «ایمان و تقوا» علاوه بر آثار اخروی، نزول و جوشش برکات از آسمان و زمین را در همین دنیا تضمین میکنند: )ولو أنَّ أهل ٱلقُریٰ آمنوا وٱتقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ مِنَ ٱلسماء وٱﻷرض...(([35])
در آغاز سوره ی بقره آنگاه که اوصاف پارسایان را برمیشمرد، پس از ایمان به غیب و اقامه ی نماز، از انفاق یاد میکند... )هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة وممّا رزقناهم یُنفقون( مولوی با استفاده از آیه قبل میگوید:
گر بترسندی از آن فقر آفرین گنجهاشان کشف گشتی در زمین([36])
او با استفاده از مفهوم قرآنی نسخ و با تمثیلاتی از قبیل ریزش برگهای کهنه و آمدن برگهای تازه، تهی کردن انبار، به انگیزه ی کاشتن، این معنا را تقویت میکند.
گر بریزد برگهای این چنار برگِ بیبرگیش بخشد کردگار
گر نماند از جود، در دستِ تو مال کِی کند فضل الهت پایمال؟
هر که کارَد گردد انبارش تهی لیک اندر مزرعه باشد بهی([37])
از رسول گرامی9 نقل شده است که: «ما مِن یومٍ یصبحُ العبادُ فیه إلاّ ملکان ینزلان فیقول احدهما اللّهم أعط منفقاً خلفا ویقول اﻷخر اللهم أعط مُمسِکاً تلفا([38])؛ بندگان خدا هیچ شبی را به صبح نمیرسانند؛ مگر اینکه دو فرشته در حق آنان دعا یا نفرین میکنند که خدایا به انفاق کنندگان پاداش ده و خدایا مال بخیلان را تلف کن.»
گفت پیغمبر که دایم بهر پند دو فرشته خوش منادی میکنند
کای خدایا منفقان را سیر دار هر دِرَمشان را عوض دِه صد هزار
ای خدایا ممسکان را در جهان تو مده الاّ زیان اندر زیان([39])
و باز در حدیثی از آن حضرت آمده است: «ما نقصت صدقة من مال([40])؛ صدقه موجب کاهش مال نمیشود.»
ما نَقَض مالٌ مِنَ الصَدقاتِ قَطّ انّما الخیراتُ نِعمَ المرتَبَط([41])
هرگز ثروت، از دادن صدقات کاستی نمیگیرد. همانا دادن خیرات و مبرّات، با صاحب خود نکو پیوندی دارد. یعنی هر چه بیشتر صدقه بدهی، مالت محفوظتر میماند.
جوشش و افزونی زر در زکات عصمت از فحشا و منکر در صلات([42])
چنان که رشد و افزایش سیم و زر با زکات صورت میگیرد، پیرایش نفس از آلوده شدن به زشتی و فعل حرام نیز از طریق نماز حقیقی حاصل میشود. امام صادق7 فرمود: «حصّنوا اموالکم بالزکاة([43])؛ به وسیله ی زکات از اموال خود پاسبانی کنید.»
آن زکاتت کیسهات را پاسبان وآن صلاتت هم ز گرگانت شبان
دادن زکات کیسه ی زر و سیمت را حفاظت میکند و اقامه نمازت به منزله ی چوپانی است که تو را از گزند گرگها در امان میدارد.
میوه ی شیرین نهان در شاخ و برگ زندگیِّ جاودان در زیر مرگ([44])
دفع بلا به واسطه ی احسان
یکی از کارکردهای انفاق و احسان؛ دفع بلا از زندگی انسان است. رسول خدا9 فرمود: «الصدقة بالیَد تقی میتةَ السوءِ وتدفَعُ سبعین نوعاً من انواع البلاء([45])؛ صدقه از مرگ بد و هفتاد پیشامد بد پیشگیری میکند.» در حدیث آمده است: «داووا مرضاکم بالصدقة([46])؛ بیماران خود را با صدقه مداوا کنید.»
مولوی میگوید:
چاره ی دفع بلا نَبوَد ستم چاره احسان باشد و عفو و کرم([47])
گفت الصدقة مردّ للبلاء داوِ مَرضاکَ بِصَدقَه یٰا فَتی([48])
یک زیان دفع زیانها میشوی جسم و مال ماست، جانها را فدی([49])
پیش شاهان در سیاست گستری میدهی تو مال و سر را میخری
نیکی و جاودانگی
یکی دیگر از آثار احسان این است که انسان الهی از خود، چهرهای ماندگار میسازد و همواره کار نیکش با یاد نیک زنده میماند.
محسنان مُردند و احسانها بماند ای خُنُک آن را که این مرکب براند
ظالمان مُردند و مُرد آن ظلمها وای جانی کو کند مکر و دَه
گفت پیغمبر خنک آن را که او شد ز دنیا، ماند از او فعل نکو
مُرد محسن لیک احسانش نَمُرد نزد یزدان، دین و احسان نیست
خُرد([50])
مولوی ابیات فوق را ازاین حدیث استفاده کرده است:
«مَن سنّ فی اﻹسلام سُنّةً حسنة فَعُمِلَ بها بعده کُتِبَ له مثلُ أجر من عَمِلَ بها ولایُنقَصُ من أجورهم شیء، ومن سنّ فی اﻹسلام سنّة سیئة فَعُمِلَ بها بعدَهُ کُتِبَ علیه مثلُ وزر مَن عَمِلَ بها ولایُنقَصُ من أوزارهم شیء»([51])
ریشه ی بخل
هراس از تهیدستی، منشأ بخل و امساک است و این هراس شیطانی نیز معلول بیاعتمادی و سوء ظن به خدای منّان است که بر اثر وعید و وسوسه ی شیطانی در انسان ایجاد میشود. )ٱلشیطانُ یَعِدُکُم ٱلفَقرَ ویَأمُرُکُم بٱلفحشاء...(([52])؛ «شیطان شما را از فقر میترساند و به بدی فرمان میدهد.»
مفسّران گفتهاند: منظور از فحشا در این آیه بخل است.
گه به درویشی کنم تهدیدشان گه به زلف و خال بندم دیدشان([53])
شیطان گاه با تهدید، آدمیان را میفریبد و گاه با تطمیع از راه لذات و خوشیهای دنیوی و شهوانی.
مولوی مضمون آیه مذکور را در بیتی دیگر، صریحتر بیان کرده است.
از نُبی([54]) بشنو که شیطان در وعید میکند تهدیدت از فقر شدید([55])
خودداری از انفاق، برکت مال را از بین میبرد
همانگونه که انفاق موجب رشد مال است، بخل آفت دارایی است. علی7 فرمود: «آفة الغنی البخل»([56]).
در حدیثی از پیامبر اسلام9 آمده است: «ما حَبَسَ قومُ الزکاة الاّ حبس الله عنهم القَطَر»([57])؛ هیچ قومی از پرداخت زکات خودداری نکرد، مگر اینکه خدا، باران و نزولات آسمانی را از ایشان دریغ کرد.
بدگمانی کردن و حرص آوری کفر باشد پیش خوان مهتری
زان گدارویان نادیده زآز آن در رحمت بر ایشان شد فراز
ابر بَرنایَد پِی منع زکات وز زنا اُفتد وَبا اندر جهات
هر چه آید بر تو از ظلمات و غم آن ز بیباکی و گستاخی است هم
پینوشت:
[1] . انعام (6): 162.
[2] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 30113 - 30109.
[3] . همان، بیت 2387.
[4] . همان، دفتر دوم، بیت 897 ، در کتاب ارشاد القلوب، از امیرالمؤمنین علی7 روایتی بدین صورت نقل شده است: «من تیقن انَّ الله مخلف ما ینفقه لم یمسک عن الانفاق».
[5] . انعام (6): 160، ترجمه ی مهدی الهی قمشهای.
[6] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 900 _ 895 .
[7] . وسائل الشیعه، ج 9، ص 402.
[8] .همان و سبأ (34): 39.
[9] . مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 4106- 4103.
[10] . همان، بیت 4107.
[11] . همان، بیت 3089؛ مضمون این روایت از رسول خدا9 است. التاجر الجبان محروم و التاجر الجسور مرزوق، مستدرک الوسائل، ج 13، ص 294.
[12] . بقره (2): 262 و 263.
[13] . بقره (2): 264.
[14] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 2592.
[15] . غرر الحکم، حدیث 8954 .
[16] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 3742.
[17] . همان، بیت 2230.
[18] . مستدرک الوسائل، ج 12، ص 349.
[19] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 2593.
[20] . ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 85 .
[21] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت2591- 2523.
[22] . همان، دفتر چهارم، بیت 2323 – 2320.
[23] . همان، دفتر اول، بیت 2749 – 2744.
[24] . الضحی (93): 10. )وامّا السائل فلا تنهر...(.
[25] . مستدرک الوسائل، ج 12، ص 369.
[26] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 2752.
[27] . همان.
[28] . همان، دفتر پنجم، بیت 215.
[29] . همان، دفتر دوم، بیت 2188.
[30] . همان، بیت 2569.
[31] . همان، دفتر چهارم، بیت 1757 و 1758.
[32] . وسائل الشیعه، ج 1، ص 20.
[33] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3122.
[34] . مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 1979 و 1980.
[35] . اعراف (7): 96.
[36] . مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 2206.
[37] . همان، دفتر اول، بیت 2242 – 2237.
[38] . صحیح بخاری، ج 1، ص 264 و احادیث مثنوی، ص 22 و کافی، ج 4، ص 42 و وسائل الشیعه، ج 3، دفتر دوم، بیت 381- 380 و مستدرک الوسائل، ج 15، ص 261.
[39] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 380 و 381.
[40] . مجمومه ورّام، ج 1، ص 125.
[41] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3537.
[42] . همان، بیت 3577 – 3575.
[43] . کافی، ج 4، ص 61 و الغیبه، ج 4، ص 416 و وسائل الشیعه، ج 7، ص 30 و ثواب الاعمال، ص 46 و بسیاری دیگر از کتب روایی.
[44] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3575.
[45] . احادیث مثنوی، ص 218 و208.
[46] . الغیبه، ج 2، ص 33.
[47] . کافی، ج 4، ص 3.
[48] . همان، ص 3576.
[49] . مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 3340 و 3341.
[50] . همان، دفتر چهارم، بیت 1204- 1201.
[51] . احادیث مثنوی، ص 6 و مستدرک الوسائل، ج 13، ص 231 با اختلاف.
[52] . بقره (2): 268.
[53] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 634 .
[54] . نُبی: قرآن.
[55] . مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 61 .
[56] . غرر و درر، حدیث 1368.
[57] . شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 208.