نگرشی دوباره بر جایگاه زنان در گذر جهانی سازی
آرشیو
چکیده
متن
امیرمؤمنان حضرت علی7 میفرماید: «کسی که عارف به مقتضیات زمان است و از دگرگونیهایش آگاهی دارد، شایسته است هرگز خویشتن را از تحولات و تغییرات اجتنابناپذیرش در امان نداند.»([1]) جایگاه زنان در طول حیات بشر همواره فراز و نشیبهای زیادی داشته و در معادلات اجتماعی و حکومتی هر عصری در معرض تغییر و تحول چشمگیری قرار گرفته است.
زندگی زنان در سه دوره قابل بررسی بوده که در هر دوره از زمان به نوعی بحرانی و پرچالش بوده است. و عصر تمدن را میتوان بحرانیترین عصرها نامید.
الف: اولین مرحله از زندگی زن در عصر جاهلیت بود که در زمره ی چهارپایان و به عنوان کالا محسوب میشد و جز ابزار کمکی و رفع نیاز جنسی مردان بهایی نداشت.
ب: دوره ی دوم به قرون وسطی باز میگردد آنگاه که اروپاییان به اصطلاح متمدن حتی در انسان بودن زن تردید داشتند و پس از گذشت سالهای متمادی و در عصر شکوفایی کنفرانسهایی در کشورهای اروپایی منعقد گردید تا انسان بودن زن مورد بررسی قرار گیرد که در نهایت بر انسان بودن او صحه گزارده شد.
ج: مرحله ی سوم یا عصر حاضر که معروف به عصر توسعه و پیشرفت تمدنها و مدرنیزه شدن ملتها است، همچون اعصار گذشته به زن، نگاهی اهانتآمیز همراه با تحقیر شخصیت و هویت او دارد. تنها با این تفاوت که این بار علاوه بر نگاه ابزاری و تجاری، نگاه تخریبی نیز بر آن افزوده گشته است. کسانی نیز با عنوان حمایت از حقوق زن این قشر ظریف و تلاشگر را به ملعبهای جهت تبلیغ به نفع جهان سرمایهداری و تخریب روان جوامع آزاد، به ویژه جامعه ی مسلمانها وارد صحنه ی بینالمللی کردهاند، این گروه معتقدند: «تحریک احساسات زنانه از طریق حمایت قانونی قدرت نفوذ فرهنگ غرب را صدچندان کرده و گردانندگان عرصه سیاست «جهانی سازی» را از راه میانبر به مقصد میرساند.» چرا که زنان در حیطه ی عمل، به ویژه در جابهجایی فرهنگها و استحاله ی فرهنگی نقش حایز اهمیتی دارند. بدین طریق دشمن غدار ملتهای ضعیف، با کمترین هزینه و سلاح جنگی در هر خانه سربازی آماده به خدمت خواهد داشت. روح و قوام هر جامعه، به حاکمیت و قاطعیت حاکمان و مربیّان جامعه بستگی دارد، که در صورت آسیبپذیری، قدرت دفاع و تصمیمگیری را از کف ابرمردان جامعه میگیرد.
جهان سرمایهداری پس از گذشت حدود دو قرن از قانون سلطه ی جهانی، تصمیمی نسنجیده و عجولانه در به اجرا درآوردن پروژه ی «جهانی سازی» گرفت. و با علم کردن شعار « احترام به حقوق بشر» زاییده ی اندیشه و افکار خودشان است، را وجهه ی قانونی بخشیدند.
در یک تحلیل «جهانیسازی» پروژهای است که نظام سرمایهداری با موضوع فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی تمام ملته و با هدف توسعه ی سرمایه، پیگیری میکند و با تمام قوا در صدد است تا اصلاحات (استحاله ی) فرهنگی با شعار «حقوق بشر» و محوریت آزادی لیبرالیستی، اصلاحات اقتصادی با محوریت بازار آزاد، اصلاحات سیاسی با محوریت دموکراسی غربی و اصلاحات در حوزه ی زنان را با شعار برابری و برداشتن حریمهای اخلاقی در تمام جهان به اجرا درآورد.»([2])
«در این راه دو مانع بزرگ بر سر راه خود احساس میکند یکی «دین» به عنوان مهمترین مانع در برابر توسعه ی دنیاطلبی و دیگری خانواده به عنوان مهمترین عامل انتقال ارزشها. بنابراین با تمام قوا در صدد است تا در زیر چتر شعارهای فریبنده، خانواده را در انجام رسالت مهم خود ناکارآمد و دین را در خدمت اهداف خود قرار دهد و یا از هیمنه ی آن بکاهد.» ([3]) با اندک تأمّل و تفحص در لایههای زیرین این پروژه افکار و عقاید «صهیونیستی» به عنوان مربیان و نظریهپردازان این طرح، از لابهلای «کتاب راهنمای آموزش حقوق بشر زنان و دختران» که توسط «یونیفم»، (جمعیت زنان ملل متحد) که با حمایت بنیاد صهیونیستی فورد تهیه شده و به کشورها فرستاده شده، دیده میشود.» ([4])
زورمدارانی که قرنها تلاش کردند تا بذر نفاق و افتراق را میان ملل، به ویژه ملت مسلمان کاشته و پرورش دهند، امروز با ماسک مهربانی برای برداشت محصول خود به میدان آمده و مدعی حقوق زن شده و هیاهو به راه انداختهاند. خوشبختانه سطح آگاهی ملتها فرصتهای طلایی را از کف آنها گرفته است. در پروژه ی جهانی سازی، کشوری که در جهت خلاصی از شر جهانخواران تلاش نماید، از ترفندهای خصمانه ی آنها در امان نخواهد بود.
قرآن کریم با آیندهنگری عمیق، مسلمانان را از دوستی ناپایدار و عدم صداقت آنه بر حذر داشته و میفرماید: )یا أیها الذین آمنوا لاتتخذوا الّذین اتخدوا دینکم هزواً ولَعِباً مِنَ الّذین أوتوا الکتاب مِن قبلکم والکُفار أولیاء واتقوا الله إِن کنتم مؤمنین(([5]) ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، کسانی را که دین شما را به ریشخند و بازی گرفتهاند [چه] از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [چه از] کافران، دوستان [خود] مگیرید، و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید
علاوه بر این اخطار و هشدار قرآن کریم با بیان محکم از آینده ی دوستی با جهانخواران در رأس آنها «صهیونیسم» میفرماید: )ولَن تَرضَی عنک الیهود ولا النصاری حتی تتّبعَ مِلّتَهُم ...(([6]) ؛ «هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمیشوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی...»
و بدین گونه منطق حق باب همه ی بهانهها را به روی مسلمانان بسته و این شدت دشمنی و عداوت آنها را میرساند. )لتجدنَّ اَشدَّ الناس عداوة للذین آمنوا الیهود والذین أشرکوا ...(([7]) ؛ همانا محققاً دشمنترین مردم نسبت به مسلمانان یهود و مشرکانرا خواهی یافت. امروز مصداق بارز آیه ی شریفه «صهیونیزم» بین الملل در مراکز تصمیمگیری جهان غرب و اروپا است که هر روز با کمک عوامل دولتی و خودباخته داخل کشورها شعلههای نفاق را میان مسلمانان شعلهور تر کرده و به نفع خود جوامع مسلمین را به فساد میکشانند.
نوشتار حاضر به تاریخچه ی عوامل زمینهساز «جهانی سازی» و گردانندگان پشت صحنه ی این پروژه ی بینالمللی «جهان سرمایهداری» به رهبری صهیونیسم، با اهداف استعماری و استحاله ی تدریجی فرهنگها پرداخته و با بررسی نقش زنان در این پروژه «بازی سیاسی» و توطئه ی جهانی علیه زنان به ویژه ی زنان مسلمان به دست آوردهای آن اشاره خواهد نمود.
تاریخچه و پرونده ی جهانی سازی؛
اگر بخواهیم به پیشینه ی "پروژه جهانی" و نقش کلیدی زنان در آن اشاره کنیم، بایستی به اواخر سده هفدهم باز گردیم و زمینههای پیدایش جنبش فمینیستی را پیگیری نماییم که طی سه دوره؛ با عنوان "موج اول"، "موج دوم " و "موج سوم"، در طول تاریخ زنان به وجود آمده است. قبل از این دوره به زنان به ویژه زنان غربی با دیده ی حقارت نظاره میشود به طوری که ژان ژاک روسو معتقد بود: احساسات زنان قویتر از آن است که به توانایی خردورزی مردان برسند. زن طبیعتاً ضعیف است ... و در مقابل فقط میتواند قلب مرد را تکان دهد. و چون در خردورزی زن تردید است، نمیتوان او را واجد حقوقی دانست.([8])
اینگونه افکار و اندیشه در مورد زنان سبب گردید، زنان برای احقاق حقوق انسانی خود و اثبات کارآمد بودن توانمندیهای خود، در خلال جنبشهای عمومی مردمی، درصدد ایجاد یک حرکت زنانه به نفع خود باشند. در آمریکا به طور خاص، جنبش الغای بردهداری نقش مهم و تعیین کنندهای در پیدایش موج نخست جنبش زنان داشت. جنبش الغا یکی از تجلیات برابری خواهی مدرن بود. اگرچه آن زمان این حرکت ویژه سیاهپوستان بود اما حضور چشمگیر زنان در اولین گروههای این حرکت، سایر زنان را به آینده ی زنان امیدوار کرد.([9])
در سال 1829 یک زن سفید پوست "جنوبی"([10]) از هم جنسان خود خواست برای رهایی بردگان متشکل شوند. او معتقد بود: زنان با توسل به غریزه ی"اصلاح اخلاقی" به تنهایی قدرت آنرا دارند که بتوانند به بردهداری پایان دهند.([11])
سرانجام پس از فراز و نشیبهای سیاسی در سال 1837 زنان اجازه شرکت در امور سیاسی را کسب کردند.
... از این پس کنوانسیونهای سالانه انجمنهای ضدبردهداری زنان کم و بیش مرتباً تشکیل میشد، در نتیجه تشکیلات خاص زنان در جنبش الغا، جنبه ی فراگیر ملی پیدا کرد. ([12])
هر چند این حقوق سیاسی فضای پرنشاطی را پیشروی زنان غرب نهاد، لکن سرآغاز پیدایش مشکل دیگری برای زنان شد و زنان را از کانون گرم خانواده برای رسیدن به حضور فعال در عرصه بینالملل، به سوی خارج از مرزها راهنمایی کرد. به طوری که امروز تبعات این آرزوی دیرینه به طور جدی دامنگیر دول غرب و شرق و ملتهای پایبند اصول ملی و مذهبی گردیده است.
موج دوم
موج دوم جنبش فمینیستی بعد از یک دوره رکود، در دهههای "1930" و شاید پایانی دهه "1960" شروع شد. زنان که در ابتدای پیروزی سرمست از حقوق به دست آمده بودند، به ناکافی بودن این حقوق متوجه نبودند، هرچند تغییراتی در زندگی اجتماعی آنها به وجود آمده بود. اینبار زنان از بعد اقتصادی به مطالبه حقوق خود اقدام کردند، در واپسین سالهای حاکمیت، صورتبندی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این حرکت شکل گرفت که از آن با عنوان سرمایهداری سازمان یافته یاد میکنند.([13])
زمینه حرکت موج دوم را جهان سرمایهداری با تولید لوازم مورد نیاز زنان و ترویج سودبران زیبایی ایجاد کرد. زنان از یکسو با شرکت در دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای مشوق مصرف انبوه کالاهای تولید شده ی جهان سرمایهداری گشته، و از سوی دیگر با ورود به نیروی کار سایر زنان را به این سمت، سوق دادند. در دهههای بعد از جنگ جهانی دوم، زنان بخش اعظم کارکنان دفتری، تایپیستها و منشیها را تشکیل میدادند و در نیمه 1970، 45% از کل تعداد کارکنان بخش دولتی را زنان تشکیل میدادند. ([14]) زنان پس از یک دوره دیگر "سکوت و رکود" اندک اندک متوجه از دست رفتن حقوق انسانی خود شدند که در ازای به دست آوردن حقوق سیاسی، اجتماعی آن را از دست داده بودند، بنابراین در اندیشه جنبش دیگری بودند، تا بتوانند تمام حقوق خود را به دست آورند.
موج سوم یا تکمیل حقوق بشری
موج سوم در سده بیستم رخ داد. در این سده رسیدن زنان به حقوق برابر، هدف و شعار دولت مردان و رجال سیاسی بود. اما دیدگاههای متفاوت لیبرالی و رادیکالی مانع رسیدن به اهداف اصلی میشد. با توجه به اینکه فمینیستهای لیبرال عمدتاً خود را عملگرا میدانستند؛ میتوان گفت وارثان اصلی حزب زنان و ایدئولوژی برابری طلبانه آنان هستند، به اعتقاد آنها تفاوت ظاهری نمیتواند مانع رسیدن به حقوق برابر میان دو جنس مخالف باشد. ([15]) بنابراین نباید زنان کارهای خاص زنانه را انجام دهند و صرفاً یک عنوان ابزاری در دستان سرمایه داران باشند. بدینگونه زمینههای موج سوم شروع گردید و زنان را برآن داشت که در همه ی زمینهها خواستار تمام حقوق انسانی و مساوی با مردان شوند.
موج سوم از ویژگی بارزی برخوردار بود. و آن دور اندیشی گروهی از زنان و مردان ضد فمینیست و محافظهکار برای جلب افکار عمومی بر علیه فمینیستها بود. سرانجام در سال "1973" اصلاحیه حقوق برابر به تصویب رسید.([16])
وجود اینگونه پیشرفت از سوی زنان موجب شد که جهان سرمایهداری از این سوژه به نفع خود در سطح بینالملل استفاده نموده و با حربه دفاع از حقوق بشر به ویژه "حقوق زنان" در امور کشورها دخالت کرده و برنامههای استعماری خود را توسعه و گسترش دهد و سرانجام با مشاهده ی اطاعت بیچون و چرای بعضی از دولتمردان خودباخته جهان سوم، آشکارا مسأله "جهانی سازی" را مطرح نمود. و با حربهای برندهتر از حربه ی قبلی تحت عنوان کنوانسیون رفع تمام تبعیض از زنان به نابودی زنان کمر همت بست.
آنچه که استعمارگران جدید را شیفته فریب زنان ساخت، کارآمدی زنان برای ساختن جهان، از طریق تربیت مردان بزرگ بود، که در طول سالیان دراز شاهد پیروزی زنان خانهدار و دیندار بودند. بنابراین در پروژه جهانی سازی زنان از سهم بسزایی برخوردار بوده و در تخریب و استحاله ی فرهنگها نقش مؤثری ایفا نمودند، و هرآنچه که در طول تاریخ به عنوان شاهکار هستی به دست زنان خلق شده بود، به دست خودشان منهدم و ریشهکن گردید. در ایران نیز اندیشه فمینیستی ابتدا توسط روشنفکران فرنگ رفته مطرح شد؛ آنها معتقد بودند که با خانهنشینی نیمی از جامعه یعنی زنان، جامعه ی ایران فلج شده است و میباید از این وضع نابسامان نجات یابد.
گروه روشنفکر از طریق راهاندازی "انجمنهای زنان" ، "انجمن نسوان" و ... اندک اندک زنان را به حضور در عرصههای اجتماعی ترغیب و تشویق نمودند. به مرور زمان زنان ایرانی وارد عرصههای بینالمللی نیز شدند، با این تفاوت که زنان غربی شکوه از این دارند که ما الگوی مناسب برای خود نیافتیم تا اینکه آن را راهنما و رهبر خود قرار دهیم، در حالیکه زنان مسلمان شرقی به ویژه ایرانیها الگوی ممتاز و بینظیری در تاریخ هستی نظیر حضرت زهرا3 دارند که در همه ی ابعاد زندگی نمونه کامل بودند.
قبل از انقلاب اسلامی: «کنوانسیون جهانی حقوق بشر در سال 1968 میلادی )1347 ش( قطعنامهای را در تهران مبنی بر تساوی حقوق زن و مرد و ارتقای مقام وی تصویب نمود. در همین سال اشرف پهلوی (با توجه به سابقه ی جنایات و مفاسد اخلاقی) به عنوان نماینده ی زنان ایران در سازمان ملل و طرفدار اعلامیه ی رفع تبعیض از زنان حاضر شد. از آن هنگام در داخل کشور جلسات و نشستهای متعددی از طریق سازمان زنان ایران به دبیر کلی مهناز افخمی در خصوص بررسی مواد اعلامیه ... تشکیل شد. وی در این باره میگوید: «اعلامیه رفع تبعیض میتواند راهنمای مطلوب برای اهداف و آرمانهای اساسی سازمان ملل متحد! و جامعهی زنان ایران باشد.» ([17])
«یکی از حقوق زنان در مفاد کنوانسیون احترام و شناسایی گرایشات جنسی میباشد بدین نحو که چون انسان گرایشات و تمایلات نفسانی مختلفی دارد، لذا همجنس گرایی، نیز به عنوان یکی از تمایلات انسان نباید مورد تبعیض قرار گیرد. بلکه باید مورد شناسایی و حمایت دولتها و جامعهی بینالمللی باشد.» ([18])
این لایحه برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی در سال 1375 توسط وزارت خارجه مطرح شد که از دیدگاه قوانین مذهبی و مدنی ایران دارای اشکال بود. «این لایحه توسط شورای عالی فرهنگی بررسی شد و سرانجام در تاریخ 14/11/76 طی مصوبه 413، رییس جمهور وقت (آقای خاتمی) مخالفت خود را با این کنوانسیون اعلام داشت...»([19])
این لایحه بار دوم در سال 80 ـ 82 از طرف مرکز امور مشارکت زنان، به صورت لایحهای پیشنهادی به هیأت دولت ارایه شد که در آذرماه همان سال، هیأت دولت آن را امضا و جهت تصویب به مجلس فرستاد. از آن تاریخ تا پیش از مرداد 1382 چندین بار این کنوانسیون در دستور کار مجلس قرار گرفت که به علت مخالفت علما و عدم پذیرش اذهان عمومی، از دستور کار خارج شد. لازم به ذکر است کارشناسان حوزهی معتقد بودند که 70 ـ 50 مورد از این لایحه با قوانین شریعت منافات دارد. به عنوان نمونه:
عدم اطاعت زن از همسر یا پدر خود به جهت داشتن حقوق برابر، داشتن مجوز سقط جنین به دلخواه زن، رابطه زن با مرد خارج از چارچوب شرع )ازدواج(، آزادی جنسی، شاغل بودن بانوان تحت هر شرایط که یکی از عوامل تزلزل در خانواده است. و نیز "مزد برابر در برابر کار برابر" که از جمله شعارهای اصلی و محوری جنبش زنان در غرب بوده و با توان جسمی زن در تضاد است. و بندهای 1، 2، 3 از ماده 11([20]) و بند "ج" و "د" از ماده 16 کنوانسیون.([21])
سرانجام کنوانسیون در تاریخ اول مرداد 82 به تصویب مجلس رسید و با مخالفت شورای نگهبان و عدم اقناع مجلس، الحاق به کنوانسیون در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی میباشد.
«در سال 80 مرکز مشارکت زنان به محضر مراجع عظام رسماً نامه نوشت و ضمن محترم شمردن دغدغههای آنها یادآور شد که «هیأت دولت محترم مبنی بر قراردادن خط قرمز «موازین شرع انور اسلام» به عنوان معیار و مبنای اجرایی مفاد کنوانسیون، مناسبترین و بهترین گزینه میباشد.» این نامه در حالی مطرح میشود که در مفاد این لایحه قید شده، حتی در برخی موارد این قانون بر قانون داخلی کشورها حاکمیت دارد.»([22])
هم اکنون برخی جریانات داخلی در هماهنگی با استکبار جهانی لزوم بازنگری و تصرف در آموزههای دینی را مطرح میکنند و در پی آنند که قرائتی از دین ارایه دهند که با استاندارهای جهانی مبتنی بر فرهنگ مادی غرب هماهنگ باشد، التزام به چنین کنوانسیونهایی مُهر تأیید بر این نگرش و بهترین زمینهی گسترش آن است. در صورت التزام به مفاد این لایحه، عملاً به نظریهی جدایی دین از سیاست رأی دادهایم و پذیرفتهایم که مذهب نباید در روابط انسانها و نهادهای اجتماعی نقشی را ایفا نماید.. ([23]) بدین ترتیب باید در تمام امور جاری کشور اعم از دینی و ملی تجدید نظر گردد تا اینکه نظر «صهیونیسم» جهانی تأمین گردد. این تفکر در اذهان کسانی رخ مینماید که داعیه مسلمانی دارند و قرآن به آنها دستور داده: )... ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً(([24])
اهداف پنهانی پروژهی جدید استعمار نو؛
غربیان بیش از دو قرن است که بر اثر قدرت برتری فنآوری و پیشرفت صنعتی و اقتصادی در پی سلطهجویی بر جهان هستند و با تلاش بیوقفه سعی دارند با تغییر فرهنگها و تمدنهای اصیل و استوار، فرهنگ افسارگسیختهی خود را به جهانیان تحمیل نمایند. از یک سو نظریهپردازان غربی، نظیر ساموئلهانتینگتون و فوکویاماها با تشویق جهان سرمایهداری به سلطهگری آنها بر انجام پروژههایشان مصرّند، از سوی دیگر تسامح و تساهل بینالمللی در این راستا و به عبارت دیگر همکاری و هماهنگی مناسب با خواستههای غرب در سطح جهان توسط دولتها و خودباختگان داخلی در کشورها، غرب را بر آن داشته است که با تحت فشار قراردادن سازمان بینالملل (با عدم پرداخت حقوق سالانه خود و امثال آن) از این سازمان به عنوان ابزار قانونی استفاده کرده و بر این آرزوی دیرینهی خود جامهی قانونی بپوشاند.
«ساموئل هانتینگتون» طراح نظریهی «برخورد تمدنها» در مورد استراتژی غرب برای همسانسازی فرهنگ جهانی و تحمیل ارزشهای خود بر سایر ملل میگوید: «غرب به ویژه ایالات متحده که همیشه ملتی مبلغ بوده، بر این باور است که مردم غیرغربی میبایست خود را تسلیم ارزشهای غربی و دموکراسی! ... فردباوری و حاکمیت قانون کنند؟! و این ارزشها را در تشکیلات رسمی خویش بگنجانند.»([25])
فرهیختگان جهان به خوبی بر این امر واقفاند که؛ هدف غرب از پرچمداری حقوق زنان، جز دستیابی غرب به منافع سرشار مسلمانها و سایر ملل، چیزی نیست. و به بهانهی راهاندازی پروژهی جهانی سازی، زنان را از کانون امن خانواده و حریم عفاف بیرون کشیده و با انحراف زنان، جوامع را به یوغ بندگی میکشاند تا با هزینهی کمتر و از راه میانبر، به مقاصد پلید خود برسد. هر آنچه امروز غرب از آن به نام حقوق بشر با عنوانهای «ایسمها و نیسمها» یاد کرده و حمایت میکند، جز استعمار نو و جهانپسند امروزی و استحالهی فرهنگی آرام و نامریی چیز دیگری نیست. «الدوس هاکسل» در کتاب «دنیای قشنگ نو» همسانسازی «بوخانموفسکی» را یکی از اسباب عمدهی ثبات اجتماعی قلمداد میکند. ثباتی که توسط گانگسترهای مدرن عصر «ترنس مدرن» در امریکا و اسرائیل تعلیم دیده و در حال حاضر در بوسنی و فلسطین، افغانستان و عراق به اجرا درآمده شاهد بر این ادعاست!! با توجه به ارتباطات ماهوارهای و اینترنتی و سایر رسانههای بینالمللی تا حدودی نسبتاً مناسب مردم جهان آگاهی و هوشیاری لازم را کسب کرده که این آگاهی (اجتماعات اعتراض آمیز) روند سلطهگیری را کند مینماید. «هربرت شیلر» نویسندهی امریکایی دربارهی این مسأله که چگونه یک کشور برای گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود به نفوذ فرهنگی رو میآورد اظهار میدارد: «موقعی که کشوری میکوشد نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در کشورهای دیگر گسترش دهد، طبیعتاً باید انتظار داشت که نفوذ فرهنگی خویش را هم در آنها رواج دهد ... امپریالیسم فرهنگی از طریق ارتباطات، ... تسلط اقتصادی و برتری سیاسی خود بر ممالک دیگر را دنبال میکند و این برای او امری حیاتی است.»([26])
از آنجا که در فرآیند جهانیسازی عوامل و انگیزههای پیدا و پنهان به همکاری یکدیگر آمده تا سرنوشت جهان را در دست گیرد، شناخت عوامل پشت صحنه و نقش آنها در این میان قابل توجه و تأمل است. از اینرو در ادامهی نوشتار به این بحث و نیز رهآورد جهانی سازی خواهیم پرداخت. ادامه دارد...
پینوشت:
[1] . ر.ک؛ محمدتقی فلسفی، جوان از نظر عقل و احساسات، ص 105.
[2] . مجموعه مقالات و گفتگوها، دفتر مطالعات زنان، ص 52 .
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . مائده (5): 57.
[6] . بقره (2): 120.
[7] . مائده (5): 82 .
[8] . حمیرا مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، تاریخ دو قرن فمینیسم، ص 11.
[9]. همان، ص 51 .
[10]. در تقسیم کشورهای جهان، به کشورهای جهان سوم و توسعه نیافته جنوبی گفته میشود.
[11] . همان، ص 52 .
[12]. همان، ص 53 .
[13]. همان، ص 184.
[14] . همان، ص 310.
[15] . همان، ص 241 ـ 236.
[16] . همان، ص 344.
[17] . همان، ص 99.
[18] . مجموعه مقالات و گفت و گوها، ص 25.
[19] . مجموعه مقالات زنان و مسایل اجتماعی، ... همایش سراسری زنان، دانشگاه تهران، 1383، ص 72.
[20] . عبدالرسول هاجری، فمینیسم جهانی و چالشهای پیشرو، ص 92.
[21] . همان، ص 94.
[22] . همان، ص 101.
[23] . همان، ص 25.
[24] . نساء (4): 141.
[25] . ابراهیم شفیعی سروستانی، جریانشناسی دفاع از حقوق زن (بولتن اندیشه)، ص 14.
[26] . همان، ص 19.
آنچه که استعمارگران جدید را شیفته فریب زنان ساخت، کارآمدی زنان برای ساختن جهان، از طریق تربیت مردان بزرگ بود، که در طول سالیان دراز شاهد پیروزی زنان خانهدار و دیندار بودند.
هم اکنون برخی جریانات داخلی در هماهنگی با استکبار جهانی لزوم بازنگری و تصرف در آموزههای دینی را مطرح میکنند و در پی آنند که قرائتی از دین ارایه دهند که با استاندارهای جهانی مبتنی بر فرهنگ مادی غرب هماهنگ باشد.
فرهیختگان جهان به خوبی بر این امر واقفاند که؛ هدف غرب از پرچمداری حقوق زنان، جز دستیابی غرب به منافع سرشار مسلمانها و سایر ملل، چیزی نیست. و به بهانهی راهاندازی پروژهی جهانی سازی، زنان را از کانون امن خانواده و حریم عفاف بیرون کشیده و با انحراف زنان، جوامع را به یوغ بندگی میکشاند.
زندگی زنان در سه دوره قابل بررسی بوده که در هر دوره از زمان به نوعی بحرانی و پرچالش بوده است. و عصر تمدن را میتوان بحرانیترین عصرها نامید.
الف: اولین مرحله از زندگی زن در عصر جاهلیت بود که در زمره ی چهارپایان و به عنوان کالا محسوب میشد و جز ابزار کمکی و رفع نیاز جنسی مردان بهایی نداشت.
ب: دوره ی دوم به قرون وسطی باز میگردد آنگاه که اروپاییان به اصطلاح متمدن حتی در انسان بودن زن تردید داشتند و پس از گذشت سالهای متمادی و در عصر شکوفایی کنفرانسهایی در کشورهای اروپایی منعقد گردید تا انسان بودن زن مورد بررسی قرار گیرد که در نهایت بر انسان بودن او صحه گزارده شد.
ج: مرحله ی سوم یا عصر حاضر که معروف به عصر توسعه و پیشرفت تمدنها و مدرنیزه شدن ملتها است، همچون اعصار گذشته به زن، نگاهی اهانتآمیز همراه با تحقیر شخصیت و هویت او دارد. تنها با این تفاوت که این بار علاوه بر نگاه ابزاری و تجاری، نگاه تخریبی نیز بر آن افزوده گشته است. کسانی نیز با عنوان حمایت از حقوق زن این قشر ظریف و تلاشگر را به ملعبهای جهت تبلیغ به نفع جهان سرمایهداری و تخریب روان جوامع آزاد، به ویژه جامعه ی مسلمانها وارد صحنه ی بینالمللی کردهاند، این گروه معتقدند: «تحریک احساسات زنانه از طریق حمایت قانونی قدرت نفوذ فرهنگ غرب را صدچندان کرده و گردانندگان عرصه سیاست «جهانی سازی» را از راه میانبر به مقصد میرساند.» چرا که زنان در حیطه ی عمل، به ویژه در جابهجایی فرهنگها و استحاله ی فرهنگی نقش حایز اهمیتی دارند. بدین طریق دشمن غدار ملتهای ضعیف، با کمترین هزینه و سلاح جنگی در هر خانه سربازی آماده به خدمت خواهد داشت. روح و قوام هر جامعه، به حاکمیت و قاطعیت حاکمان و مربیّان جامعه بستگی دارد، که در صورت آسیبپذیری، قدرت دفاع و تصمیمگیری را از کف ابرمردان جامعه میگیرد.
جهان سرمایهداری پس از گذشت حدود دو قرن از قانون سلطه ی جهانی، تصمیمی نسنجیده و عجولانه در به اجرا درآوردن پروژه ی «جهانی سازی» گرفت. و با علم کردن شعار « احترام به حقوق بشر» زاییده ی اندیشه و افکار خودشان است، را وجهه ی قانونی بخشیدند.
در یک تحلیل «جهانیسازی» پروژهای است که نظام سرمایهداری با موضوع فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی تمام ملته و با هدف توسعه ی سرمایه، پیگیری میکند و با تمام قوا در صدد است تا اصلاحات (استحاله ی) فرهنگی با شعار «حقوق بشر» و محوریت آزادی لیبرالیستی، اصلاحات اقتصادی با محوریت بازار آزاد، اصلاحات سیاسی با محوریت دموکراسی غربی و اصلاحات در حوزه ی زنان را با شعار برابری و برداشتن حریمهای اخلاقی در تمام جهان به اجرا درآورد.»([2])
«در این راه دو مانع بزرگ بر سر راه خود احساس میکند یکی «دین» به عنوان مهمترین مانع در برابر توسعه ی دنیاطلبی و دیگری خانواده به عنوان مهمترین عامل انتقال ارزشها. بنابراین با تمام قوا در صدد است تا در زیر چتر شعارهای فریبنده، خانواده را در انجام رسالت مهم خود ناکارآمد و دین را در خدمت اهداف خود قرار دهد و یا از هیمنه ی آن بکاهد.» ([3]) با اندک تأمّل و تفحص در لایههای زیرین این پروژه افکار و عقاید «صهیونیستی» به عنوان مربیان و نظریهپردازان این طرح، از لابهلای «کتاب راهنمای آموزش حقوق بشر زنان و دختران» که توسط «یونیفم»، (جمعیت زنان ملل متحد) که با حمایت بنیاد صهیونیستی فورد تهیه شده و به کشورها فرستاده شده، دیده میشود.» ([4])
زورمدارانی که قرنها تلاش کردند تا بذر نفاق و افتراق را میان ملل، به ویژه ملت مسلمان کاشته و پرورش دهند، امروز با ماسک مهربانی برای برداشت محصول خود به میدان آمده و مدعی حقوق زن شده و هیاهو به راه انداختهاند. خوشبختانه سطح آگاهی ملتها فرصتهای طلایی را از کف آنها گرفته است. در پروژه ی جهانی سازی، کشوری که در جهت خلاصی از شر جهانخواران تلاش نماید، از ترفندهای خصمانه ی آنها در امان نخواهد بود.
قرآن کریم با آیندهنگری عمیق، مسلمانان را از دوستی ناپایدار و عدم صداقت آنه بر حذر داشته و میفرماید: )یا أیها الذین آمنوا لاتتخذوا الّذین اتخدوا دینکم هزواً ولَعِباً مِنَ الّذین أوتوا الکتاب مِن قبلکم والکُفار أولیاء واتقوا الله إِن کنتم مؤمنین(([5]) ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، کسانی را که دین شما را به ریشخند و بازی گرفتهاند [چه] از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [چه از] کافران، دوستان [خود] مگیرید، و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید
علاوه بر این اخطار و هشدار قرآن کریم با بیان محکم از آینده ی دوستی با جهانخواران در رأس آنها «صهیونیسم» میفرماید: )ولَن تَرضَی عنک الیهود ولا النصاری حتی تتّبعَ مِلّتَهُم ...(([6]) ؛ «هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمیشوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی...»
و بدین گونه منطق حق باب همه ی بهانهها را به روی مسلمانان بسته و این شدت دشمنی و عداوت آنها را میرساند. )لتجدنَّ اَشدَّ الناس عداوة للذین آمنوا الیهود والذین أشرکوا ...(([7]) ؛ همانا محققاً دشمنترین مردم نسبت به مسلمانان یهود و مشرکانرا خواهی یافت. امروز مصداق بارز آیه ی شریفه «صهیونیزم» بین الملل در مراکز تصمیمگیری جهان غرب و اروپا است که هر روز با کمک عوامل دولتی و خودباخته داخل کشورها شعلههای نفاق را میان مسلمانان شعلهور تر کرده و به نفع خود جوامع مسلمین را به فساد میکشانند.
نوشتار حاضر به تاریخچه ی عوامل زمینهساز «جهانی سازی» و گردانندگان پشت صحنه ی این پروژه ی بینالمللی «جهان سرمایهداری» به رهبری صهیونیسم، با اهداف استعماری و استحاله ی تدریجی فرهنگها پرداخته و با بررسی نقش زنان در این پروژه «بازی سیاسی» و توطئه ی جهانی علیه زنان به ویژه ی زنان مسلمان به دست آوردهای آن اشاره خواهد نمود.
تاریخچه و پرونده ی جهانی سازی؛
اگر بخواهیم به پیشینه ی "پروژه جهانی" و نقش کلیدی زنان در آن اشاره کنیم، بایستی به اواخر سده هفدهم باز گردیم و زمینههای پیدایش جنبش فمینیستی را پیگیری نماییم که طی سه دوره؛ با عنوان "موج اول"، "موج دوم " و "موج سوم"، در طول تاریخ زنان به وجود آمده است. قبل از این دوره به زنان به ویژه زنان غربی با دیده ی حقارت نظاره میشود به طوری که ژان ژاک روسو معتقد بود: احساسات زنان قویتر از آن است که به توانایی خردورزی مردان برسند. زن طبیعتاً ضعیف است ... و در مقابل فقط میتواند قلب مرد را تکان دهد. و چون در خردورزی زن تردید است، نمیتوان او را واجد حقوقی دانست.([8])
اینگونه افکار و اندیشه در مورد زنان سبب گردید، زنان برای احقاق حقوق انسانی خود و اثبات کارآمد بودن توانمندیهای خود، در خلال جنبشهای عمومی مردمی، درصدد ایجاد یک حرکت زنانه به نفع خود باشند. در آمریکا به طور خاص، جنبش الغای بردهداری نقش مهم و تعیین کنندهای در پیدایش موج نخست جنبش زنان داشت. جنبش الغا یکی از تجلیات برابری خواهی مدرن بود. اگرچه آن زمان این حرکت ویژه سیاهپوستان بود اما حضور چشمگیر زنان در اولین گروههای این حرکت، سایر زنان را به آینده ی زنان امیدوار کرد.([9])
در سال 1829 یک زن سفید پوست "جنوبی"([10]) از هم جنسان خود خواست برای رهایی بردگان متشکل شوند. او معتقد بود: زنان با توسل به غریزه ی"اصلاح اخلاقی" به تنهایی قدرت آنرا دارند که بتوانند به بردهداری پایان دهند.([11])
سرانجام پس از فراز و نشیبهای سیاسی در سال 1837 زنان اجازه شرکت در امور سیاسی را کسب کردند.
... از این پس کنوانسیونهای سالانه انجمنهای ضدبردهداری زنان کم و بیش مرتباً تشکیل میشد، در نتیجه تشکیلات خاص زنان در جنبش الغا، جنبه ی فراگیر ملی پیدا کرد. ([12])
هر چند این حقوق سیاسی فضای پرنشاطی را پیشروی زنان غرب نهاد، لکن سرآغاز پیدایش مشکل دیگری برای زنان شد و زنان را از کانون گرم خانواده برای رسیدن به حضور فعال در عرصه بینالملل، به سوی خارج از مرزها راهنمایی کرد. به طوری که امروز تبعات این آرزوی دیرینه به طور جدی دامنگیر دول غرب و شرق و ملتهای پایبند اصول ملی و مذهبی گردیده است.
موج دوم
موج دوم جنبش فمینیستی بعد از یک دوره رکود، در دهههای "1930" و شاید پایانی دهه "1960" شروع شد. زنان که در ابتدای پیروزی سرمست از حقوق به دست آمده بودند، به ناکافی بودن این حقوق متوجه نبودند، هرچند تغییراتی در زندگی اجتماعی آنها به وجود آمده بود. اینبار زنان از بعد اقتصادی به مطالبه حقوق خود اقدام کردند، در واپسین سالهای حاکمیت، صورتبندی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این حرکت شکل گرفت که از آن با عنوان سرمایهداری سازمان یافته یاد میکنند.([13])
زمینه حرکت موج دوم را جهان سرمایهداری با تولید لوازم مورد نیاز زنان و ترویج سودبران زیبایی ایجاد کرد. زنان از یکسو با شرکت در دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای مشوق مصرف انبوه کالاهای تولید شده ی جهان سرمایهداری گشته، و از سوی دیگر با ورود به نیروی کار سایر زنان را به این سمت، سوق دادند. در دهههای بعد از جنگ جهانی دوم، زنان بخش اعظم کارکنان دفتری، تایپیستها و منشیها را تشکیل میدادند و در نیمه 1970، 45% از کل تعداد کارکنان بخش دولتی را زنان تشکیل میدادند. ([14]) زنان پس از یک دوره دیگر "سکوت و رکود" اندک اندک متوجه از دست رفتن حقوق انسانی خود شدند که در ازای به دست آوردن حقوق سیاسی، اجتماعی آن را از دست داده بودند، بنابراین در اندیشه جنبش دیگری بودند، تا بتوانند تمام حقوق خود را به دست آورند.
موج سوم یا تکمیل حقوق بشری
موج سوم در سده بیستم رخ داد. در این سده رسیدن زنان به حقوق برابر، هدف و شعار دولت مردان و رجال سیاسی بود. اما دیدگاههای متفاوت لیبرالی و رادیکالی مانع رسیدن به اهداف اصلی میشد. با توجه به اینکه فمینیستهای لیبرال عمدتاً خود را عملگرا میدانستند؛ میتوان گفت وارثان اصلی حزب زنان و ایدئولوژی برابری طلبانه آنان هستند، به اعتقاد آنها تفاوت ظاهری نمیتواند مانع رسیدن به حقوق برابر میان دو جنس مخالف باشد. ([15]) بنابراین نباید زنان کارهای خاص زنانه را انجام دهند و صرفاً یک عنوان ابزاری در دستان سرمایه داران باشند. بدینگونه زمینههای موج سوم شروع گردید و زنان را برآن داشت که در همه ی زمینهها خواستار تمام حقوق انسانی و مساوی با مردان شوند.
موج سوم از ویژگی بارزی برخوردار بود. و آن دور اندیشی گروهی از زنان و مردان ضد فمینیست و محافظهکار برای جلب افکار عمومی بر علیه فمینیستها بود. سرانجام در سال "1973" اصلاحیه حقوق برابر به تصویب رسید.([16])
وجود اینگونه پیشرفت از سوی زنان موجب شد که جهان سرمایهداری از این سوژه به نفع خود در سطح بینالملل استفاده نموده و با حربه دفاع از حقوق بشر به ویژه "حقوق زنان" در امور کشورها دخالت کرده و برنامههای استعماری خود را توسعه و گسترش دهد و سرانجام با مشاهده ی اطاعت بیچون و چرای بعضی از دولتمردان خودباخته جهان سوم، آشکارا مسأله "جهانی سازی" را مطرح نمود. و با حربهای برندهتر از حربه ی قبلی تحت عنوان کنوانسیون رفع تمام تبعیض از زنان به نابودی زنان کمر همت بست.
آنچه که استعمارگران جدید را شیفته فریب زنان ساخت، کارآمدی زنان برای ساختن جهان، از طریق تربیت مردان بزرگ بود، که در طول سالیان دراز شاهد پیروزی زنان خانهدار و دیندار بودند. بنابراین در پروژه جهانی سازی زنان از سهم بسزایی برخوردار بوده و در تخریب و استحاله ی فرهنگها نقش مؤثری ایفا نمودند، و هرآنچه که در طول تاریخ به عنوان شاهکار هستی به دست زنان خلق شده بود، به دست خودشان منهدم و ریشهکن گردید. در ایران نیز اندیشه فمینیستی ابتدا توسط روشنفکران فرنگ رفته مطرح شد؛ آنها معتقد بودند که با خانهنشینی نیمی از جامعه یعنی زنان، جامعه ی ایران فلج شده است و میباید از این وضع نابسامان نجات یابد.
گروه روشنفکر از طریق راهاندازی "انجمنهای زنان" ، "انجمن نسوان" و ... اندک اندک زنان را به حضور در عرصههای اجتماعی ترغیب و تشویق نمودند. به مرور زمان زنان ایرانی وارد عرصههای بینالمللی نیز شدند، با این تفاوت که زنان غربی شکوه از این دارند که ما الگوی مناسب برای خود نیافتیم تا اینکه آن را راهنما و رهبر خود قرار دهیم، در حالیکه زنان مسلمان شرقی به ویژه ایرانیها الگوی ممتاز و بینظیری در تاریخ هستی نظیر حضرت زهرا3 دارند که در همه ی ابعاد زندگی نمونه کامل بودند.
قبل از انقلاب اسلامی: «کنوانسیون جهانی حقوق بشر در سال 1968 میلادی )1347 ش( قطعنامهای را در تهران مبنی بر تساوی حقوق زن و مرد و ارتقای مقام وی تصویب نمود. در همین سال اشرف پهلوی (با توجه به سابقه ی جنایات و مفاسد اخلاقی) به عنوان نماینده ی زنان ایران در سازمان ملل و طرفدار اعلامیه ی رفع تبعیض از زنان حاضر شد. از آن هنگام در داخل کشور جلسات و نشستهای متعددی از طریق سازمان زنان ایران به دبیر کلی مهناز افخمی در خصوص بررسی مواد اعلامیه ... تشکیل شد. وی در این باره میگوید: «اعلامیه رفع تبعیض میتواند راهنمای مطلوب برای اهداف و آرمانهای اساسی سازمان ملل متحد! و جامعهی زنان ایران باشد.» ([17])
«یکی از حقوق زنان در مفاد کنوانسیون احترام و شناسایی گرایشات جنسی میباشد بدین نحو که چون انسان گرایشات و تمایلات نفسانی مختلفی دارد، لذا همجنس گرایی، نیز به عنوان یکی از تمایلات انسان نباید مورد تبعیض قرار گیرد. بلکه باید مورد شناسایی و حمایت دولتها و جامعهی بینالمللی باشد.» ([18])
این لایحه برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی در سال 1375 توسط وزارت خارجه مطرح شد که از دیدگاه قوانین مذهبی و مدنی ایران دارای اشکال بود. «این لایحه توسط شورای عالی فرهنگی بررسی شد و سرانجام در تاریخ 14/11/76 طی مصوبه 413، رییس جمهور وقت (آقای خاتمی) مخالفت خود را با این کنوانسیون اعلام داشت...»([19])
این لایحه بار دوم در سال 80 ـ 82 از طرف مرکز امور مشارکت زنان، به صورت لایحهای پیشنهادی به هیأت دولت ارایه شد که در آذرماه همان سال، هیأت دولت آن را امضا و جهت تصویب به مجلس فرستاد. از آن تاریخ تا پیش از مرداد 1382 چندین بار این کنوانسیون در دستور کار مجلس قرار گرفت که به علت مخالفت علما و عدم پذیرش اذهان عمومی، از دستور کار خارج شد. لازم به ذکر است کارشناسان حوزهی معتقد بودند که 70 ـ 50 مورد از این لایحه با قوانین شریعت منافات دارد. به عنوان نمونه:
عدم اطاعت زن از همسر یا پدر خود به جهت داشتن حقوق برابر، داشتن مجوز سقط جنین به دلخواه زن، رابطه زن با مرد خارج از چارچوب شرع )ازدواج(، آزادی جنسی، شاغل بودن بانوان تحت هر شرایط که یکی از عوامل تزلزل در خانواده است. و نیز "مزد برابر در برابر کار برابر" که از جمله شعارهای اصلی و محوری جنبش زنان در غرب بوده و با توان جسمی زن در تضاد است. و بندهای 1، 2، 3 از ماده 11([20]) و بند "ج" و "د" از ماده 16 کنوانسیون.([21])
سرانجام کنوانسیون در تاریخ اول مرداد 82 به تصویب مجلس رسید و با مخالفت شورای نگهبان و عدم اقناع مجلس، الحاق به کنوانسیون در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی میباشد.
«در سال 80 مرکز مشارکت زنان به محضر مراجع عظام رسماً نامه نوشت و ضمن محترم شمردن دغدغههای آنها یادآور شد که «هیأت دولت محترم مبنی بر قراردادن خط قرمز «موازین شرع انور اسلام» به عنوان معیار و مبنای اجرایی مفاد کنوانسیون، مناسبترین و بهترین گزینه میباشد.» این نامه در حالی مطرح میشود که در مفاد این لایحه قید شده، حتی در برخی موارد این قانون بر قانون داخلی کشورها حاکمیت دارد.»([22])
هم اکنون برخی جریانات داخلی در هماهنگی با استکبار جهانی لزوم بازنگری و تصرف در آموزههای دینی را مطرح میکنند و در پی آنند که قرائتی از دین ارایه دهند که با استاندارهای جهانی مبتنی بر فرهنگ مادی غرب هماهنگ باشد، التزام به چنین کنوانسیونهایی مُهر تأیید بر این نگرش و بهترین زمینهی گسترش آن است. در صورت التزام به مفاد این لایحه، عملاً به نظریهی جدایی دین از سیاست رأی دادهایم و پذیرفتهایم که مذهب نباید در روابط انسانها و نهادهای اجتماعی نقشی را ایفا نماید.. ([23]) بدین ترتیب باید در تمام امور جاری کشور اعم از دینی و ملی تجدید نظر گردد تا اینکه نظر «صهیونیسم» جهانی تأمین گردد. این تفکر در اذهان کسانی رخ مینماید که داعیه مسلمانی دارند و قرآن به آنها دستور داده: )... ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً(([24])
اهداف پنهانی پروژهی جدید استعمار نو؛
غربیان بیش از دو قرن است که بر اثر قدرت برتری فنآوری و پیشرفت صنعتی و اقتصادی در پی سلطهجویی بر جهان هستند و با تلاش بیوقفه سعی دارند با تغییر فرهنگها و تمدنهای اصیل و استوار، فرهنگ افسارگسیختهی خود را به جهانیان تحمیل نمایند. از یک سو نظریهپردازان غربی، نظیر ساموئلهانتینگتون و فوکویاماها با تشویق جهان سرمایهداری به سلطهگری آنها بر انجام پروژههایشان مصرّند، از سوی دیگر تسامح و تساهل بینالمللی در این راستا و به عبارت دیگر همکاری و هماهنگی مناسب با خواستههای غرب در سطح جهان توسط دولتها و خودباختگان داخلی در کشورها، غرب را بر آن داشته است که با تحت فشار قراردادن سازمان بینالملل (با عدم پرداخت حقوق سالانه خود و امثال آن) از این سازمان به عنوان ابزار قانونی استفاده کرده و بر این آرزوی دیرینهی خود جامهی قانونی بپوشاند.
«ساموئل هانتینگتون» طراح نظریهی «برخورد تمدنها» در مورد استراتژی غرب برای همسانسازی فرهنگ جهانی و تحمیل ارزشهای خود بر سایر ملل میگوید: «غرب به ویژه ایالات متحده که همیشه ملتی مبلغ بوده، بر این باور است که مردم غیرغربی میبایست خود را تسلیم ارزشهای غربی و دموکراسی! ... فردباوری و حاکمیت قانون کنند؟! و این ارزشها را در تشکیلات رسمی خویش بگنجانند.»([25])
فرهیختگان جهان به خوبی بر این امر واقفاند که؛ هدف غرب از پرچمداری حقوق زنان، جز دستیابی غرب به منافع سرشار مسلمانها و سایر ملل، چیزی نیست. و به بهانهی راهاندازی پروژهی جهانی سازی، زنان را از کانون امن خانواده و حریم عفاف بیرون کشیده و با انحراف زنان، جوامع را به یوغ بندگی میکشاند تا با هزینهی کمتر و از راه میانبر، به مقاصد پلید خود برسد. هر آنچه امروز غرب از آن به نام حقوق بشر با عنوانهای «ایسمها و نیسمها» یاد کرده و حمایت میکند، جز استعمار نو و جهانپسند امروزی و استحالهی فرهنگی آرام و نامریی چیز دیگری نیست. «الدوس هاکسل» در کتاب «دنیای قشنگ نو» همسانسازی «بوخانموفسکی» را یکی از اسباب عمدهی ثبات اجتماعی قلمداد میکند. ثباتی که توسط گانگسترهای مدرن عصر «ترنس مدرن» در امریکا و اسرائیل تعلیم دیده و در حال حاضر در بوسنی و فلسطین، افغانستان و عراق به اجرا درآمده شاهد بر این ادعاست!! با توجه به ارتباطات ماهوارهای و اینترنتی و سایر رسانههای بینالمللی تا حدودی نسبتاً مناسب مردم جهان آگاهی و هوشیاری لازم را کسب کرده که این آگاهی (اجتماعات اعتراض آمیز) روند سلطهگیری را کند مینماید. «هربرت شیلر» نویسندهی امریکایی دربارهی این مسأله که چگونه یک کشور برای گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود به نفوذ فرهنگی رو میآورد اظهار میدارد: «موقعی که کشوری میکوشد نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در کشورهای دیگر گسترش دهد، طبیعتاً باید انتظار داشت که نفوذ فرهنگی خویش را هم در آنها رواج دهد ... امپریالیسم فرهنگی از طریق ارتباطات، ... تسلط اقتصادی و برتری سیاسی خود بر ممالک دیگر را دنبال میکند و این برای او امری حیاتی است.»([26])
از آنجا که در فرآیند جهانیسازی عوامل و انگیزههای پیدا و پنهان به همکاری یکدیگر آمده تا سرنوشت جهان را در دست گیرد، شناخت عوامل پشت صحنه و نقش آنها در این میان قابل توجه و تأمل است. از اینرو در ادامهی نوشتار به این بحث و نیز رهآورد جهانی سازی خواهیم پرداخت. ادامه دارد...
پینوشت:
[1] . ر.ک؛ محمدتقی فلسفی، جوان از نظر عقل و احساسات، ص 105.
[2] . مجموعه مقالات و گفتگوها، دفتر مطالعات زنان، ص 52 .
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . مائده (5): 57.
[6] . بقره (2): 120.
[7] . مائده (5): 82 .
[8] . حمیرا مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، تاریخ دو قرن فمینیسم، ص 11.
[9]. همان، ص 51 .
[10]. در تقسیم کشورهای جهان، به کشورهای جهان سوم و توسعه نیافته جنوبی گفته میشود.
[11] . همان، ص 52 .
[12]. همان، ص 53 .
[13]. همان، ص 184.
[14] . همان، ص 310.
[15] . همان، ص 241 ـ 236.
[16] . همان، ص 344.
[17] . همان، ص 99.
[18] . مجموعه مقالات و گفت و گوها، ص 25.
[19] . مجموعه مقالات زنان و مسایل اجتماعی، ... همایش سراسری زنان، دانشگاه تهران، 1383، ص 72.
[20] . عبدالرسول هاجری، فمینیسم جهانی و چالشهای پیشرو، ص 92.
[21] . همان، ص 94.
[22] . همان، ص 101.
[23] . همان، ص 25.
[24] . نساء (4): 141.
[25] . ابراهیم شفیعی سروستانی، جریانشناسی دفاع از حقوق زن (بولتن اندیشه)، ص 14.
[26] . همان، ص 19.
آنچه که استعمارگران جدید را شیفته فریب زنان ساخت، کارآمدی زنان برای ساختن جهان، از طریق تربیت مردان بزرگ بود، که در طول سالیان دراز شاهد پیروزی زنان خانهدار و دیندار بودند.
هم اکنون برخی جریانات داخلی در هماهنگی با استکبار جهانی لزوم بازنگری و تصرف در آموزههای دینی را مطرح میکنند و در پی آنند که قرائتی از دین ارایه دهند که با استاندارهای جهانی مبتنی بر فرهنگ مادی غرب هماهنگ باشد.
فرهیختگان جهان به خوبی بر این امر واقفاند که؛ هدف غرب از پرچمداری حقوق زنان، جز دستیابی غرب به منافع سرشار مسلمانها و سایر ملل، چیزی نیست. و به بهانهی راهاندازی پروژهی جهانی سازی، زنان را از کانون امن خانواده و حریم عفاف بیرون کشیده و با انحراف زنان، جوامع را به یوغ بندگی میکشاند.