آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

اشاره؛
با فرارسیدن بهار، این فصل شوریدگی و شیدایی، در کوچه باغ­های دیوان حافظ قدم خواهیم زد و خوشه­چین معنا و اخلاق، از دیوان او خواهیم شد.
به امید آن­که در شماره­های بعدی نیز همراهمان باشید؛ و تا با سفری در دیار دیوان لسان الغیب منزلگاه­های سیر و سلوک را مرور نماییم.
هر چند بدیهی است که سرمایه­­ی علمی این مقاله را مرهون آیات نورانی قرآن کریم و روایات پرگوهر معصومین: هستیم. و نیز نفس آسمانی آن پیر جاده­های نورانی انقلاب حضرت امام خمینی1 از روزنه­ی اربعین حدیثش طراوت­افزای فضای ملکوتی این مقاله است.
گرچه راهی است پراز بیم، زما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی([1])
آمده­ایم تا طی کنیم، سیر نماییم و برسیم و از این گذرگاه توشه­هایی برداریم و در جاده­ی پرپیچ و خم زندگی ره بپیماییم تا به مقصد و مقصود دست یابیم. دنیا سرای آدمیانی است که یا به آن دل می­بندند و پای­گیر گِل تعلّق می­شوند و یا آن را سکویی برای پرواز می­شمارند و دل از آن برکنده و پر می­کشند و اوج می­گیرند.
مهم آن است که هدف را بشناسیم و آفت­های راه را شناسایی نماییم و مهم­تر آن که خود را بشناسیم تا به شناخت معبود لم یزلی دست یابیم و با این دو معرفت، پای در مسیر خودسازی قرار دهیم و در سیر الی الله بکوشیم.
و این پیمودن و تحمل سختی­های راه تنها به قدرت اعجاز­آمیز عشق میسّر است؛ اکسیر شفابخشی که به جان­های برقرار خداجویان دلباخته، نیرویی مضاعف می­بخشد.
در راه خودسازی و مبارزه با «من درونی» یا همان نفس اماره دستورالعمل­های قرآنی، روایی و عرفانی بسیاری وجود دارد که البته مؤلفه­ی اخیر زیرمجموعه­ی دو محور قبلی آن می­باشد. اما آنچه در این نوشتار به آن­ خواهیم پرداخت، بررسی منزلگاه­های سیر و سلوک یا همان خودسازی از دیدگاه خواجه­شمس الدین محمد حافظ شیرازی­;­­­ می­باشد. بدیهی است که برای تبیین جامع و کامل مفاهیم این منزلگاه­ها دست به دامان قرآن و روایات و کلمات زیبا و پرمحتوای علمای اسلام، خواهیم زد و از سرای این تا ثریای آن بهره خواهیم برد.
منزلگاه اول یقظه (بیداری)؛
آن­گاه که آدمی در تاریکنای غفلت گرفتار دیو درون می­گردد و از خود، بتی بزرگ می­سازد، آن­قدر در آن تاریکی وحشتناک دست و پا خواهد زد تا سرانجام به مرگ ایمان و یقین مبتلا گردد مگر آن­که پرتوی از عنایت جانان او را بیدار سازد و نوری دلربا درونش را به روزی روشن مبدل سازد. چنان که فرموده­اند:
« اَلیقَظَةُ نورٌ، اَلیقَظَةُ اِستِبصارٌ، اَلتَیقُّظِ فی الدین نِعمَةٌ عَلی مَن رُزقهُ ([2]) ؛ بیداری نور است، بیداری بینایی و بصیرت است و بیداری در دین نعمتی است برای آن­که این نعمت روزیش شده است. »
باید از خواب سنگین غفلت با اذان بیداری برخاست و نماز بندگی و طیّ طریق گذارد، چرا که زندگی بدون بیداری، دردی است که اگر شناخته نشود و درمان نگردد، انسان را در جهل مرکب غفلت دفن خواهد نمود.([3])
و «حافظ» در بیان حکایتی تمثیلی تأکید دارد که تا بیداری حاصل نشود ادامه­ی سیر و رسیدن به وصل جانان امکان ناپذیر است، آن­جا که فرموده است:
در سرای مغان رُفته بود و آب زده نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگی­­اش بسته کمر ولی زترک کله چتر بر سحاب زده
شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده عذار مغبچگان راه آفتاب زده
گرفته ساغر عشرت فرشته­ی رحمت ز جرعه بررخ حور و پری گلاب زده
... عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز شکسته کسمه و بربرگ گل گلاب زده
سلام کردم و با من به روی خندان گفت که ای خمارکش مفلس شراب­زده
که این کند که تو کردی به ضعف همّت و رای زکنج خانه شده خیمه بر خراب زده
وصال دولت بیدارتر سمت ندهند که خفته­ای تو در آغوش بخت خواب­زده
بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم هزار صف ز دعاهای مستجاب زده([4])
در بیت فوق، حافظ ابتدا فضای سحرگاهی را به تصویر می­کشد که مجلس درس یا عبادتی بر پا بوده است. شاگردان و مریدان حضور داشته­اند و استاد سخن می­گفته است و آن محفل سرشار از حال و هوای روحانی بوده است. سپس می­گوید: من هم وارد آن جمع شدم، پیر راه توجهی به من نموده، گفت: ای بیچاره­ای که بدمستِ تعلّقات دنیا شده­ای! به جهت ضعف همت، دچار اشتباهی شدی که انسان عاقل مرتکب آن نمی­شود و اشتباه تو در این است که از کنج خانه یعنی اصل و اساس و هدف اصلی خلقت خویش غافل شده­ای و در جایگاه ویران خیمه برپا کرده­ای! باید بیدار شوی از غفلت و از امور غفلت­انگیز دوری کنی تا به وصال دولت بیدار رسی. منظور از خفتن در آغوش بخت خواب­زده، این است که نه تنها سرمستانه دچار غفلت شده­ای بلکه از آن لذت هم می­بری! در حالی که اگر بیدار شوی؛ به وصال معبود لم یزلی و مقصود خود، خواهی رسید.
سپس می­گوید: در جمع یاران بیدار، حاضر شو تا به برکت این بیداری­ صف­های عظیم دعاهای مستجاب شده و دل­های وصال یافته را نشانت دهم.
و در کوچه باغی دیگر از غزل­های عارفانه­ی حافظ می­بینیم که او سالک را مورد خطاب قرار می­دهد که؛
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟([5])
در حقیقت بیت فوق هشداری است برای بیدار ساختن آنان که ماندن در تاریکی و دست و پا زدن در مرداب غفلت را نمی­پسندند، پس باید بیدار و آگاه شوند؛ تا بتوانند جاده­های پرپیچ و خم خودسازی را طی کنند.
امام راحل1 چه زیبا و عالمانه­تر این معنا را به رشته­ی سخن درآورده، آن­جا که فرموده­اند:
«منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن این­که انسان مسافر است و هر مسافر، زاد و راحله می­خواهد.»([6])
و نیز در جای دیگر فرموده­اند: «از موانع بزرگ این تیقّظ و بیداری ... آن است که انسان گمان کند وقت برای سیر، وسیع است، اگر امروز حرکت به طرف مقصد نکند، فردا می­کند.»([7])
حال که در این منزلگاه، چشم دل را از خواب غفلت شستیم، گام در منزل بعدی می­نهیم.
منزلگاه دوم: طهارت؛
باید در چشمه­سار معنا شست و شویی کرد و گام بعدی سیر را برداشت و طهارت ظاهری و باطنی، قلبی و زبانی از امور بسیار ضروری برای سالک است، هم او که راهی را در پیش گرفته است که اشتیاق به سرانجام آن دارد.
در این مرحله باید تمام قوای روحانی و معنوی انسان بیدار باشد هر آن؛ وسوسه­های دورکننده­ی شیطان و نفس امّاره سرکوب گردد، آن چنان­که پیامبر عظیم­الشأن اسلام9، پس از مدتی دعوت مردم به سوی خداوند و نتیجه ندیدند، احتمال دادند که شاید نقص در دعوت ایشان باشد، به مدت ده سال (که البته در کیفیت آن نظریات متفاوت است) اشتغال به ریاضت پیدا کردند تا آن­که قدم­های مبارکشان ورم نمود و آیه­ی مبارکه­ سوره­ی طه نازل شد؛
)طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی(([8]) ؛ «قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتی جز این­که برای هر که می­ترسد، پند می­باشد.»
آن­گونه که جسم در معرض آلودگی­ها قرار دارد، آلودگی روح به نسبت بیشتر و حساس­تر است و زدودن آن مشکل­تر. باطن انسان همواره در معرض آلایش با رذایل نفسانی و خصایص حیات حیوانی است، از این رو سالک باید از تطهیر مستمر درون و برون غفلت نورزد، به قول حافظ:
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام تانگردد ز تو این دیر خراب آلوده
به هوای لب شیرین پسران چند کنی جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
به طهارت گذران منزل پیری و مکن خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی که صفایی ندهد آب تراب آلوده([9])
برای حضور در جمع سالکان ابتدا باید درون و برون خود را شستشو دهی تا عبادتگاه دلباختگان _که می­تواند به هر لحظه و هر زمان و هر جایی که همراه با یاد خدا و نیت الهی باشد، تعلق گیرد _ آلوده به گرایش­های غیرالهی نشود.
خود را از دام ریا و تعریف و تمجید دیگران برهان. تا کی می­خواهی این روح قیمتی را به شراب ریا و عجب، آلوده سازی؟
کاری کن که پاک و طاهر به مرحله­ی پایانی عمرت برسی و زمان پیری و کمالت چون نادانی­های جوانی، آلوده به هوا و هوس نباشد.
آنان که آشنای با این دریای عمیق دنیا بوده­اند؛ در دنیا زندگی کرده­اند و به تعلّقات آن آلوده نگشته­اند.
باید پاک شوی. هم خود صاف شوی و هم صافی دیگران باشی و آن­ها را نیز از آلودگی­های برونی و درونی برهانی که دنیای آلوده به مطامع شیطانی؛ ارزشی نخواهد داشت.
ادامه دارد ...
پی­نوشت:
[1] . دیوان حافظ، ص 457، بیت ششم.
[2] . فهرست موضوعی غرر، ص 431.
[3] . اشاره و برداشتی از خطبه­ی 214 نهج­البلاغه­ی فیض الاسلام در جمله­ی حضرت علی7«اَما مِن دائک بلول ام لیس من نومتک یقظة».
[4] . دیوان حافظ، ص 422.
[5] . همان، ص 459، بیت پنجم.
[6] . امام خمینی1، اربعین حدیث، ص 98.
[7] . همان، حدیث دهم، در باب هوای نفس و طول الأمل، ص 172.
[8] . طه (20): 1 و 2.
[9] . دیوان حافظ، ص 423، نسخه­ی خلخالی، 827 ق.

تبلیغات