محدثان و علماى امامى رى(تا پایان قرن چهارم)
آرشیو
چکیده
متن
درباره روش و موضوع تحقیق
تعداد محدثان ، عالمان و فقهاى مذهبى در یک منطقه ، نشان ازمیزان شیوع آن آیین در آنجا دارد. بدین جهت ، احصا و معرفىعالمان مذهبى ، یکى از شیوه هاى نشان دادن سیر تکوین و تکامل وگسترش مذاهب مختلف در هر منطقه است .
فقر منابع و مستندات تاریخى مربوط به قرون اولیه اسلامى ،بویژه درباره تاریخ تشیع ، سبب گردیده است که احصا و معرفىمحدثان و عالمان این فرقه در مناطق مختلف سرزمین هاى اسلامى ،از مناسب ترین روشهاى تحقیقى در نشان دادن سیر تاریخى تکوین وگسترش و میزان پراکندگى و نفوذ مذهب امامیه در آن مناطق ونهایتا سرزمین هاى لافتباشد .
در این مقاله ، سعى گردیده تا با این روش ، به روشن شدن سیرتکوین و گسترش مذهب امامیه در قرون اول تا چهارم هجرى در شهررى که یکى از معدود شهرهاى بزرگ ، ثروتمند و آباد سرزمین هاىاسلامى بوده پرداخته شود. بدین منظور ، ابتدا به معرفى اجمالىشهر و سپس فقها ، محدثان و راویان احادیث ائمه اثناعشرى آن ونهایتا به نتیجه گیرى در دو محور و با توجه به مستندات تاریخىمى پردازیم :
1) روند تکوین و گسترش تشیع امامیه در شهر رى ، با تکیه برشمار محدثان و عالمان در قرون مورد تحقیق ;
2) بررسى میزان اعتبار عقیدتى و علمى و التزام محدثان وعالمان قمى به مذهب امامیه .
رى ( رگا ) یکى از کهن ترین مراکز باستانى ایران است که نامشدر اوستا و کتیبه بیستون ( قرن ششم قبل از میلاد ) آمده است. (1) در دوره فتوحات مسلمین ، این شهر به سال 23 قمرى (2) ( و به قولى20 قمرى (3) ) ، توسط اعراب فتح گردید .
در دوران خلافت منصور دوانیقى ، مهدى عباسى در کنار رى قدیمشهرى بنا کرد و براى آن ، مسجد جامع ساخت و بر دور آن ، خندقحفر کرد و آن را ( محمدیه ) نامید ( سال 185ق ) .
در کمتر از نیم قرن ، محمدیه ، جاى رى قدیم را گرفت ; (4) ولىرى ، هیچ زمان به محمدیه مشهور نشد و این اسم رایج نگردید .
موقعیت ژئوپلتیک رى که مسیر ارتباطى تمدنهاى شرق و غرب از آنمى گذشت و چهار راه ارتباطى سرزمین هاى خلافتبود ، (5) سبب رونقتجارت ، انباشت ثروت و آبادانى این شهر گردیده بود. عباراتىکه جغرافى دانان اسلامى در توصیف شکوه و عظمت این شهر آوردهاند ، مىتواند بیان کننده موقعیت و میزان اهمیت این شهر دردوره اسلامى باشد. از جمله توصیفاتى که از رى شده ، اینهاست :
عروس شهرها ، (6)
آبادترین ، پر نعمت ترین و پر عمارت ترین شهر مشرق ،بزرگترین شهر مشرق بعد از نیشابور ، (7)
داراى کاروانسراهاى نیکو و بازارهاى بزرگ ، (8)
داراى خیابانهاى پهن ، (9)
داراى گرمابه هاى تمیز ، مدارس و کتابخانه هاى پرآوازه ،میوه هاى بسیار ، تجارتى پر سود ، آب فراوان و هواى خوش . (10)
به علاوه ، میزان خراجى که اهالى رى در دوره خلافت عباسى مىپرداختند ( ده تا دوازده میلیون درهم ) در مقایسه با خراجى کهاهالى نیشابور ، بزرگترین شهر مشرق خلافت مى پرداختند ( چهارمیلیون درهم ) (11) خود ، نشان دهنده رى ثروتمند و آباد است .
بناهاى رى ، اغلب گلى بوده و در آنها از گچ و سنگ ، به ندرتاستفاده مى شده (12) و وسعت آن ، یک فرسنگ و نیم در یک فرسنگ و نیمبوده است . (13)
ابن فقیه ، رى را داراى هفده رستاق ( روستا ) مى داند که ازآنهایند : خوار ، دنباوند ، ویمه و شلنبه. وى اضافه مى کند کهاینها رساتیقى هستند که در آنها منبر ( که نشانى از وسعت وجمعیت زیاد آنها بوده ) وجود دارد . (14)
اصطخرى نوشته :
و در ناحیت رى ، دیه هاست ، بزرگتر از این شهرها ، چون : ورامین و ارنبویه و رزنین و دزا و قوسین. شنوده ام که در هردهى از این ، قرب ده هزار مرد [ ، بلکه ] زیادت بود و روستاهاىقصرانبن درونى و بیرونى و بهزان و السن و بسا و دماوند و کها ومرکوى . (15)
کلین فشاپویه ، (17) جاموران ، تهران ، (18) شهرستانک ، مهران (19) و...
محدثان و علماى امامى رى
اما محدثان و علماى امامى رى تا پایان قرن چهارم به ترتیبحروف الفباى نامشان ، به شرح زیر هستند :
1. ابراهیم بن على بن عیسى رازى ( ق4 ): ابن بابویه در ( تاریخ رى ) از او نام مى برد و مى گوید : وى از شیوخ شیعه بودهکه از احمد بن محمد بن یحیى عطار روایت مىکند و ابوالفتحعبیدالله بن موسى بن احمد حسینى و جعفر بن محمد یونسى ، از اوروایت مىکنند . (20)
2. ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن عبدالله رازى ( ق3 ) : وىاز نظر نقل حدیث ، مجهول و از سلسله روات شیخ طوسى است . (21)
3. ابن ابى یحیى/ابو یحیى رازى ( ق2 ) : وى در نقل حدیث ،مجهول و از اصحاب امام صادق ( ع ) است . (22)
4. ابواسماعیل صیقل رازى ( ق2 ) : وى مجهول و از اصحاب امامصادق ( ع ) است . (23)
5. ابوبکر رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امام هادى ( ع ) است . (24)
6. ابوالحسن رازى( ق2و3 ) : جعفر بن معروف ، از او و او ازاسماعیل بن مهران روایت مىکند . (25)
7. ابوحسین رازى( ق3 ): مجهول و از اصحاب امام رضا ( ع) است . (26)
8. ابوطبیب رازى( ق4 ) : وى در نقل حدیث ، ممدوح و از جملهمتکلمان امامیه است و کتابهاى متعددى در امامت ، فقه و نیز دراخبار نگاشته است . (27) کتاب ( زیاره الرضا ( ع ) و فضله ومعجزاته ) از اوست . (28)
9. ابوعبدالله جامورانى رازى ( ق3 ) : وى در نقل حدیث ،ضعیف است. نجاشى مىگوید که در عقیدهاش ارتفاع است. (29) قمىهاکتاب ( نوادر الحکمه )اش را استثنا دانسته و قبول کردهاند. (30)
10. ابومحمد رازى ( ق3 ) : مجهول و از سلسله روات کلینى وشیخ طوسى است . (31) عطاردى او را از اصحاب امام هادى ( ع ) معرفى کرده است . (32)
11. ابو هلال / ابن هلال رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحابامام صادق ( ع ) است . (33)
12. ابو یحیى ابن ابى یحیى رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحابامام صادق ( ع ) است. (34)
13. احمد بن ابراهیم کلینى ( ق3و4 ) : حسن (35) و معروف بهعلان کلینى و از ممدوحین (36) و فضلا و افراد نیک (37) و اهل دین (امامیه ) است. (38)
14. احمد بن اسحاق رازى ( ق3 ) : ثقه واز وکلاى امام هادى(ع) و از مختصین به ناحیه مقدسه بوده است. (39)
15. ابو على احمد بن حسن رازى ( ق4 ) : حسن (40) و از ممدوحینامامیه است. (41) تلعکبرى با اجازه از او روایت مىکند. (42)
16. ابوعلى احمد بن على بن ابراهیم بن هاشم بن خلیل قمى (ق4 ) : ممدوح و ساکن رى بوده است. او از بزرگان شیعه (43) و ازمشایخ مشهور شیخ صدوق است که صدوق براى او طلب رحمت کرده است . (44) ابن بابویه در ( تاریخ رى ) از او یاد کرده و گفته است : (از پدرش و سعد بن عبدالله و عبدالله بن جعفر حمیرى و احمد بنادریس و استماع حدیث کرد ) و صدوق از او روایت مىکند. (45)
17. ابوالعباس احمد بن على خصیب ایادى رازى ( ق4 ) : غالىاست. (46) حدیث او سالم و ناسالم دارد و در مذهب او ارتفاع است. (47) او صاحب کتابهایى است ، از جمله : ( الشفاء و الجلاء فىالغیبه ) ( که شیخ طوسى آن را تحسین مى کند ) ، (48) ( الفرائض ) و ( الاداب ). (49)
18. احمد بن محمد بن نصر رازى سمسار ( ق4 ) : ابن بابویه در( تاریخ رى ) از او یاد کرده و مى گوید که از بزرگان و شیوخامامیه است. على بن محمد قمى از او و وى از جعفر بن حسن بنشهریار قمى روایت مى کند. (50)
19. احمد بن محمد بن هیثم عجلى ( ق4 ) : ثقه و از مشایخصدوق است که صدوق از او راضى است. (51)
20. اعین رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (52) و از اصحاب امامباقر ( ع ) است. (53)
21. بکربن صالح رازى ( ق2 ) : ضعیف (54) و از اصحاب امامکاظم (55) و امام رضا ( ع ) است. (56) ابن داوود ، یک بار او راتوثیق (57) و دوبار تضعیف مى کند ; (58) اما دیگر رجالیان ، او رابسیار ضعیف معرفى مى کنند. (59) از تالیفات اوست : ( کتاب فىدرجات الایمان و وجوه الکفر و الاستغفار ) (60) ، ( الجهاد ) و (النوادر ). (61)
22. ابو عبدالله جعفر بن احمد وندک رازى ( ق4 ) : حسن (62) واز متکلمان و محدثان امامیه و صاحب ( کتاب فى الامامه ) است کهکتاب مشهورى بوده است. (63)
23. جعفر بن محمد بن ابى زید / ابى یزید ( ق2 ) : مهمل (64) واز اصحاب امام رضا ( ع ) است و محمد بن عیسى از او روایت مىکند. (65)
24. ابومحمد جعفر بن یحیى بن علاء رازى ( ق2 ) : ثقه و پدرشاز اصحاب امام صادق ( ع ) است. کتاب وى با کتاب پدرش درآمیختهو معلوم نشده که از کدام است. (66)
25. ابومحمد حسن بن احمد بن محمد بن هیثم عجلى ( ق4 ) : ثقهو از بزرگان اصحاب امامیه است و پدر و جدش نیز از ثقات هستند وهر سه اهل رى بوده اند ; اما وى ، اواخر عمرش را در کوفه سکناگزیده (67) از کتابهاى او ( المثانى ) و ( الجامع ) را مى تواننام برد. (68)
26. حسن بن جهم رازى ( ق2 ) : ثقه (69) و از اصحاب امام کاظم (ع ) است. (70)
27. حسن بن عباس بن حریش رازى ( ق3 ) : ضعیف و از اصحابامام جواد ( ع ) است. (71) وى صاحب کتاب ( ثواب قراءه اناانزلناه فى لیله القدر ) است که به گفته شیخ طوسى ، کتابى باالفاظ فاسد و مضطرب است. (72)
28. حسن بن عبدالله رازى تمیمى ( ق2 ) : متقى ، نیک (73) و ازاصحاب امام رضا ( ع ) است. (74)
29. حسن بن على خیاط رازى ( ق ) : حسن (75) و از فضلا وممدوحین است. (76)
30. حسین بن ابراهیم بن احمد بن هشام مودب رازى ( ق4 ) : حسن (77) و از مشایخ شیخ صدوق است که صدوق از او راضى است و بر اورحمت مى فرستد. (78)
31. حسین بن جهم رازى ( ق2 ) : ثقه (79) و از اصحاب امام رضا( ع) است. (80)
32. ابوعبدالله حسین بن حسن حسینى اسود رازى ( ق2و3 ) : حسن (81) و از فضلا و ممدوحین است. (82)
33. حسین بن محمد اشنانى رازى ( ق4 ) : ثقه (83) و از اساتیدشیخ صدوق است. (84)
34. حسین بن محمد رازى ( ق2و3 ) : ثقه (85) ، عادل و از اصحابامام کاظم (86) و امام هادى ( ع ) بوده است. (87)
35. حسین بن یزید نوفلى ( ق2 ) : از اصحاب امام رضا ( ع ) است. وى شاعر و ادیب و تمام عمر خود را ساکن رى بوده و همانجا مدفون گردیده است. عده اى از قمى ها مى گویند که وى در آخرعمرش غالى شد ; ولى روایتى از او که بر این مطلب گواه باشد ،وجود ندارد. کتابهاى اوست : ( التقیه ) و ( السنه ). (88)
و ممدوح است. (90) امام حسن عسکرى (ع ) در توقیعى براى اسحاق بن اسماعیل نیشابورى مى نویسد کهحقوق ما را به ابراهیم بن عبده بده تا او به رازى بدهد. ناماو در کتب رجالى مشخص نشده است. (91)
37. سهل بن زیاد آدمى ( ق3 ) : ضعیف و از اصحاب امام جواد ، (92) امام هادى (93) و امام حسن عسکرى ( ع ) است (94) و با امام عسکرى( ع ) به سال 255ق ، به توسط محمد بن عبدالحمید عطار مکاتبهداشته است. (95) شیخ طوسى ، یک بار او را جزء ( ثقات ) (96) و یکبار جزء ( ضعفا ) آورده ; (97) ولى دیگر رجالیان ، او را تضعیفمى کنند. (98) احمد بن محمد بن عیسى ، به دروغگویى و غالیگرى وىشهادت داد و او را از قم اخراج کرد و وى نیز در رى سکونتاختیار کرد. (99) او صاحب کتاب است. (100)
38. ابو الخیر صالح بن ابى حماد رازى ( ق3 ) : حسن ،امامى (101) و از اصحاب امام جواد ، (102) امام هادى (103) و امام ابن غضائرى او را تضعیف کرده (106) و فضل بنشادان از او رضایت داشته و او را مدح کرده است. (107) ازکتابهاى اوست : ( خطب امیرالمومنین ( ع )] و ( النوادر ). (108)
39. ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زیدبن حسن بن على بن ابى طالب ع ( ق3 ) : حسن ، عابد ، زاهد ومورد رضایت علماى رجالى و از اصحاب امام هادى (109) و امام حسنعسکرى ( ع ) است. (110) او به سبب اعتقادات شیعى ، تحت تعقیبحکومت قرار گرفت و به رى آمد و در سرداب خانه یکى از شیعیانمخفى شد .
او در آن سرداب ، روزها را روزه مى گرفت و شبها را به عبادتمى گذراند و گاهى پنهانى به زیارت مزار یکى از فرزندان امامکاظم ( ع ) مى رفت. بعد از مدتى ، خبر اختفاى وى به یک یکشیعیان رسید (111) و آن سرداب ، به محفل علمى شیعیان بدل گردید ; (112) اما طولى نکشید که او بیمار شد و از دنیا رحلت کرد. (113) وى کتابهایى نیز نگاشته (114) که از جمله آنهاست : ( خطب امیرالمومنین ( ع )]. (115)
40. عبدالله بن احمد رازى ( ق3 ) : علماى رجالى در وى توقفکرده و هیچ حکمى نداده اند. (116) محمد بن احمد بن یحیى ، از وىو او از بکر بن صالح ، روایت مى کند. (117)
41. عبدالله بن محمد بن حماد رازى ( ق3 ) : مجهول و ازاصحاب امام جواد ( ع ) است. (118)
42. عبدالله بن محمد بن على بن عباس رازى تمیمى ( ق2 ) : ممدوح (119) و از اصحاب امام رضا ( ع ) و صاحب نسخهاى از آن امامهمام است. (120)
43. عبیدالله بن محمد رازى ( ق3 ) : از اصحاب امام جواد ( ع) (121) بوده است. محتمل است که او همان عبدالله بن محمد رازىباشد .
44. عطیه بن نجیح رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (122) و ازاصحاب امام صادق ( ع ) است. (123)
45. علاء بن حسن رازى ( ق3 ) : حسن است. (124) در کتب رجالىنقل شده که رقعه اى از ناحیه مقدسه از جانب امام عسکرى ( ع ) صادر شده که توسط ابوحامد ( که از بزرگان امامیه بوده ) بهعلاء بن حسن رازى داده شده است. (125) مامقانى مى گوید : اینمطلب ، گواه آن است که او از امنا و بزرگان شیعه است ; وگرنهابوحامد رقعه را به وى نمى داده است. (126)
46. على بن ابراهیم بن وراق رازى ( ق4 ) : حسن (127) و ازمشایخ شیخ صدوق است که صدوق برایش طلب رحمت مىکند . (128) مامقانى مىگوید : وى باید از شیعیان پاکى باشد که از توثیق، مستغنى اند. (129)
47. ابوالقاسم على بن احمد بن محمد بن عمران دقاق ( ق4 ) : ممدوح و از مشایخ شیخ صدوق است که صدوق از وى راضى است. (130)
48. على بن عباس جرادینى رازى ( ق3 ) : غالى و بسیارضعیف (131) و صاحب کتابهایى است که از آنهاست : ( فى الممدوحینوالمذمومین ) ( گفته اند که این کتاب بر خبث طینت او گواه است) ، ( الاداب والمروات ) و ( الرد على السمانیه ) ( سمانیه ،طایفه اى از غلات بودهاند ). (132)
49. على بن عثمان رازى ( ق2 ) : مهمل (133) و از اصحاب امامکاظم ( ع ) است. (134)
50. على بن عبدالله بن وراق رازى ( ق4 ) : ممدوح و از مشایخصدوق است که صدوق از او راضى است و بر او رحمت مىفرستد. (135)
51. ابوالحسن على بن محمد بن ابراهیم بن ابان کلینى (ق3و4): ثقه ، معروف به ( علان ) و از بزرگان امامیه است. (136) و ازمشایخ اوست. (138) صاحب کتابهایى است که از جمله آنهاست : (اخبار القائم ( ع )]. او در سال 328 ق ، از جانب امام زمان (ع ) اذن حجیافت. او را از این کار نهى کردند ; اما وى حرکتکرد. و در راه مکه او را کشتند. (139) ابن اثیر ، بعد از آوردناین خبر ، او را از پیشوایان و علماى امامیه معرفى مىکند . (140)
52. على بن نعمان رازى ( ق2 ) : مهمل (141) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (142)
53. على خزاز رازى ( ق ) : حسن ، (143) متکلم ، جلیل القدر ،مانوس با فقه و صاحب کتاب در علم کلام است. مقیم رى بود و درآنجا فوت کرد. (144)
54. عمرو بن عثمان رازى ( ق2 ) : از اصحاب امام کاظم ( ع ) است. (145)
55. ابو جعفر عیسى بن ماهان رازى ( ق2 ) : امامى ، (146) ممدوح (147) و از اصحاب امام صادق ( ع ) است. (148)
56. قاسم بن محمد رازى ( ق3 ) : مجهول و از سلسله رواتکلینى است. (149)
57. محمد بن ابراهیم کلینى ( ق4 ) : معروف به علان کلینى ،حسن (150) و از فضلا و نیکان است. (151)
58. محمد بن ابى زید رازى ( ق3 ) : امامى ، مجهول ، (152) اصلا قمى و صحابى امام جواد ( ع ) است. (153)
59. محمد بن احمد بن عبدالله / ابى عبدالله رازى ( ق3 ) : احمد بن ادریس از او و او از جریر بن صالح ، روایت مىکند . (154)
60. محمد بن احمد دوریستى ( ق4 ) : فقیه ، عالم و فاضل بودهاست. پسرش جعفر از او و او از شیخ صدوق ، روایت مى کند. (155)
61. ابوعاصم محمد بن اسحاق بن عاصم براد رازى ( ق4 ) : ابنبابویه در ( تاریخ رى ) از او نام برده است و از ابوالقاسمبرادر زاده زراعه نقل مىکند که او گفت : محمد بن اسحاق ،حدیثى از من استماع کرد که من در شام از شیخ خود شنیده بودم واو خود مستقیما از شیخ من روایت کرد. به او گفتم : ( کجا اینشیخ را ملاقات کردى ؟ ). گفت : ( در بغداد ). در حالى که اودروغ مى گفت و شیخ مذکور ، هیچ زمانى به بغداد نرفته بود .
محمد بن اسحاق ، در سال 308ق ، وفات یافت. (156)
62. محمد بن اسماعیل رازى ( ق3 ) : مجهول (157) و از اصحابامام جواد ( ع ) است. (158)
63. ابو جعفر محمد بن بکران بن عمران رازى ( ق4 ) : حسن (159) و از بزرگان امامیه و ساکن کوفه بوده است. (160) از کتابهاىاوست : ( الکوفه ) ، ( موضع قبر امیرالمومنین ( ع )] و ( مشرفالتربه ). (161)
64. ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبرى ( ق4 ) : رافضى وصاحب تالیفاتى است که از آنهاست : ( کتاب الرواه عن اهل البیت( ع )]. عبدالعزیز کتانى ، او را به رفض متهم کرده است. ابنبابویه در ( تاریخ رى ) از وى نام مى برد و مى گوید : او آملىبود ; اما به رى رفت و در آنجا ساکن شد. او از بزرگان متکلمانمعتزله بود و صاحب تصانیف است. ابومحمد حسن بن حمزه رعینى ازوى و او از ابوالفرج اصفهانى ، روایت مى کند. (162)
65. محمد بن جعفر بن عون اسدى ( ق3و4 ) : ثقه و صحیح الحدیثاست ; ولى از ضعفا روایت مى کند و گویند به جبر و تشبیه اعتقادداشته است. (163)
نقل شده که وى یکى از نواب امام زمان ( ع ) است. (164) برقىاو را از اصحاب امام صادق ( ع ) دانسته (165) ; ولى سال وفات وى312 ق ، است (166) و محال است هم عصر امام صادق ( ع ) بوده باشد . صاحب کتابهایى است که از آنهاست : ( الرد على اهل الاستطاعه ) (167) یا ( الجبر والاستطاعه ). (168)
66. محمد بن حسان رازى ( ق3 ) : ضعیف و حدیث او ( بینابین ) است. (169) از اصحاب امام هادى ( ع ) (170) و صاحب کتابهایى است ،از جمله : ( ثواب القرآن ) ، (171) ( العقاب ) ، ( ثواب اناانزلناه ) ، ( ثواب الاعمال ) ، ( الشیخ والمشیخه ). (172)
67. محمد بن حسن رازى ( ق2 ) : مجهول و از سلسله روات شیخطوسى است. (173)
68. ابوالعباس محمد بن خالد رازى ( ق3 ) : امامى ، مجهول (174) و از اصحاب امام هادى ( ع ) است. (175)
69. محمد بن سهل بجلى رازى ( ق2 ) : از اصحاب امام رضا (ع) است. (176)
70. ابوجعفر محمد بن عبدالرحمان بن قبه رازى ( ق4 ) : ثقه (177) و از متکلمان حاذق و عظیم القدر و همچنین شیخ امامیه درزمان خودش بوده است. (178) در مباحثات کلامى ، قوى بوده است . ابتدا معتزلى بوده و سپس مذهب امامیه را اختیار کرده است. (179) وى صاحب کتبى است که از آنهاست : ( الانصاف فى الامامه ) ، (التعریف ( الرد ) على الزیدیه ) ، ( الرد على ابى على الجبائى) ( المساله المفرده فى الامامه ) ، ( المستثبت ) ، ( نقض کتابابى القاسم البلخى ). (180)
راوى بنام ، ابوالحسین ، از ثقات نقل مى کند که کتاب ابوجعفررا نزد ابوالقاسم بلخى بردم ; نقض بر آن نوشت. به رى آمدم ونقض را به ابوجعفر دادم و او نقضى بر آن نقض نوشت. سپس دوبارهنقض وى را به بلخى باز گرداندم ; نقضى بر آن نوشت. وقتى به رىباز گشتم ، ابوجعفر فوت کرده بود. (181)
71. ابوجعفر محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى (ق4 ) : ثقه ، جلیل القدر ، حافظ احادیثبسیار ، بصیر به علمرجال و نقاد خبر بوده است و در کثرت علم و حفظ احادیث در میانقمى ها مانند نداشته است. (182)
سال ولادت وى در کتب نیامده ; اما گمان مى رود که در دهه اولقرن چهارم و به قولى سال 306ق ، بوده است. پدرش ، از علماىبزرگ و از متقى ترین مردم زمان خود بود. او و پدرش هر دو به (صدوق ) و ( ابن بابویه ) مشهور بوده اند ; اما متاخران ، پدررا ( صدوق اول ) و ( ابن بابویه قمى ) ( مدفون قم ) خوانده اند
وى در سال 338ق ، به دعوت اهالى رى از قم بدان جا هجرت کرد (که نشان از رشد و گسترش تفکر شیعى در آن شهر دارد ) و ، تا سال352ق ، در رى سکونت داشت و سپس از ملک رکن الدوله بویه براىزیارت امام رضا ( ع ) اجازه گرفته ، به خراسان رفت ; از طوس بهنیشابور سفر کرد و از تمام مشایخ آنجا استماع حدیث نمود. درهمان سال ، به بغداد رفته ، از تمام مشایخ آن شهر نیز استماعحدیث کرد. سپس در سال 354ق ، وارد کوفه شد و از مشایخ آنجانیز حدیثشنود و به قصد حج ، راهى حرمین شد و پس از سفر حج نیزبه همدان رفت و از شیوخ تمامى این شهرها اخذ حدیث کرد. (183)
ابوجعفر در سال 355ق ، بار دیگر به بغداد رفت. ابن داوود وعلامه حلى نوشته اند که در این سال ، تمام شیوخ امامیه دربغداد از او استماع حدیث کردند. (184) در سالهاى 367 و 368ق ،دوبار به زیارت امام رضا ( ع ) رفت و سپس در سفرش به ماوراءالنهر ، در بلخ و سرخس و ایلاق ، توقف نمود و از مشایخ اینشهرها حدیثشنید .
کتابهاى تالیفى او را حدود سیصد جلد نوشته اند. (185) کثرتمسافرتها و کتب او ، نشانى از روح بلند و همت عالى و کم نظیراو دارد. فهرست کتابهاى او در ( الرجال ) نجاشى (186) (الفهرست) شیخ طوسى (187) آمده است. ابوجعفر صدوق به سال 381ق ، وفاتیافت. (188)
72. محمد بن عقیل کلینى ( ق3 ) : مجهول و از مشایخ کلینىاست. (189)
73. محمد بن محمد بن عاصم کلینى ( ق4 ) : مجهول ، از راویانکلینى و از مشایخ شیخ صدوق است ( صدوق ، روایات کلینى را بهواسطه او نقل مىکند ). (190)
74. محمد بن هیثم عجلى رازى ( ق3 ) : ثقه و اهل رى است. اوپدر احمد و پدر بزرگ حسن ، از علماى ثقه امامیه است. (191)
75. محمد بن یزداد رازى ( ق3 ) : حسن (192) و از اصحاب امامعسکرى ( ع ) (193) بوده و روایات قابل قبولى دارد. (194)
76. ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى ( ق3و4 ) : ثقهشیخ و بزرگ امامیه در زمان خود و در علم حدیث ، موثق ترین ودر ثبت آن ، دقیق ترین فرد بوده است. (195)
کلینى ، صاحب کتابهایى است که از آن جمله است : ( الکافى ) که از ارکان چهارگانه حدیثشیعه است و علماى بزرگ شیعه ، درطول تاریخ ، این کتاب را بر کتب شیعه برترى دادهاند. وى اینکتاب را در طول بیستسال نوشته که مشتمل بر سه بخش ( الاصول ،الفروع ، الروضه ) است. از دیگر کتب وى است : ( الرد علىالقرامطه ) ، ( تعبیر الرویاء ) ، (196) ( رسائل الائمه ( ع )] ،( الرجال ) ، ( ما قیل فى الائمه ( ع ) من الشعر ) (197) است . وى در سال 318 یا 329ق ( سال تناثر نجوم ) ، وفات یافت. (198)
77. محمد بن یوسف مقرى رازى ( ق3 ) : حسن است (199) و ظاهرانجاشى به او اعتماد دارد. (200) احمد بن محمد بن سعید به سال281ق ، از او روایت مىکند. (201)
78. ابو القاسم مخلد بن موسى رازى ( ق3و4 ) : مهمل است (202) وبا امام زمان ( ع ) مکاتبه داشته است. (203)
79. ابو الحسن منصور بن عباس رازى ( ق3 ) : مضطرب الامر (204) و از اصحاب امام جواد و امام هادى ( ع ) است. (205) او صاحبکتاب معروف ( النوادر ) است. (206)
80. موسى بن ابى الحسن رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امامرضا (ع) است. (207)
81. موسى بن نصر رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امام رضا(ع) است. (208)
82. نعمان رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (209) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (210)
83. ولید بن ابان ضبى رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (211) و ازاصحاب امام رضا ( ع ) است. (212)
84. هشام بن مثنى رازى ( ق2 ) : مجهول (213) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (214)
85. یحیى بن ابى بکر رازى ( ق3 ) : امامى و مجهول است. (215) وى نابینا بوده و از اصحاب امام هادى (ع) است. (216)
86. ابوجعفر یحیى بن علاء بجلى رازى ( ق2 ) : ثقه و اصالتاکوفى است. (217) او از اصحاب امام صادق (ع) (218) و صاحب کتاباست. (219)
87. یحیى بن محمد بن سدید / سیبویه رازى ( ق2 ) : مجهول واز سلسله روات شیخ طوسى است. (220)
88. ابو زکریا یحیى بن محمد رازى : ( ق2 ) : مجهول و ازسلسله روات شیخ طوسى است. (221)
نتیجه گیرى
به نظر مى رسد فضاى مناسبى که در فاصله زمانى براندازىامویان و روى کار آمدن عباسیان ، قیام زید بن على ( ع ) و درپى آن ، قیام فرزندش یحیى در خراسان و حمایت گسترده ایرانیاناز آنها ( از جمله شرکت مردمانى از رى در قیام زید (222) ) ،تبلیغات وسیع داعیان عباسى در فراخوانى به پیروى از آلمحمد(ص) و نهایتا قیامهاى شیعى ، همچون قیام عبدالله بن معاویه ، (223) زمینه بسیار مساعدى را براى گسترش تشیع در ایران فراهمآورد. رى نیز از این قاعده مستثنا نبود و ارتباط و پیونداهالى رى با ائمه امامیه ( ع ) که در زمان امام باقر ( ع ) باوجود یک صحابى رازى ایجاد گردیده بود ، در سطح وسیعترى ادامهیافت و در زمان امام صادق ( ع ) تعداد صحابیان رازى به ده تنرسید که نشان از نفوذ تشیع در این شهر و پیدایش زمینه نشرافکار امامیه دارد .
گزارشى از وجود حاکمى شیعى مذهب در رى در عصر امام کاظم (ع) که شیعیان آن حضرت را تحتحمایتخود داشته است ، در کتاب (قضاء حقوق المومنین ) ، تالیف قرن ششم هجرى وجود دارد. (224) هرچند در این کتاب ، نام این حاکم ذکر نگردیده ; ولى در صورت صحتخبر ، وجود چنین شخصى در راس حکومتشهر رى ، مى توانسته بهپیشرفت فزاینده تشیع در این شهر ، بسیار کمک کند و موقعیتمطلوبى را براى شیعیان فراهم آورد .
مجموعا پنج نفر از صحابیان امام کاظم ( ع ) ، رازى هستند کهبا توجه به محدودیت ها و فضاى بسته سیاسى زمان و نوپایى نهالتشیع در رى ، منطقى به نظر مى رسد. با ورود امام رضا ( ع ) بهایران و تصدى ولایت عهدى مامون و حمایت آشکار مامون از عقایدمعتزلى و شیعى ، تشیع در تمامى مناطق ایران رشد و گسترش یافت . وجود یازده صحابى رازى در جمع اصحاب امام رضا ( ع ) ، زمینهمساعدى را براى نشر احادیث آن امام در رى فراهم ساخت و ارتباطاین شهر را با ائمه ( ع ) ، به اوج خود رسانید .
در میان اصحاب جواد الائمه ( ع ) به نه صحابى رازى بر مىخوریم. پیوستگى ارتباطات اهل رى با ائمه ( ع ) در زمان امامهادى ( ع ) به عمق یافتن اعتقادات شیعیان رى و استوارى تشیعامامیه در این شهر انجامید. از بین صحابیان امام هادى ( ع ) ،ده نفر رازى هستند که با احتساب عبدالعظیم حسنى ( که پناهندهشدن وى به این شهر ، خود نشان از وجود یارانى وفادار به او وهمچنین پایگاه قابل اعتماد شیعیان در این شهر دارد ) به یازدهنفر مى رسد. وجود یکى از نواب و وکلاى مورد وثوق امام هادى(ع) در رى ، خود دلیلى بر این مدعاست .
در زمان امام عسکرى ( ع ) که به واسطه گسترش تشیع در جهاناسلام ، امام شدیدا تحت نظر بودند ( و حتى معتمد عباسى سعىداشتبا کشتن فرزندى که قرار بود براى امام به دنیا بیاید ،ریشه امامت را خشک کند ) تعداد صحابیان رازى امام به شش نفر مىرسد. در زمان غیبت صغراى امام زمان ( عج ) نیز دو تن که یکىاز نواب و وکلاى امام زمان است ( با نام محمد بن جعفر اسدى ) ودیگرى از مکاتبه کنندگان با امام ( با نام مخلد بن موسى رازى ) ارتباط مستقیمى با ناحیه مقدسه داشتهاند .
در مجموع ، شهر رى با احتساب 44 صحابى ، بعد از شهر قم باحدود 140 صحابى ، (225) بالاترین ارتباط و پیوند را با ائمهامامیه ( ع ) در سرزمینهاى شرقى خلافت داراست. (226) شایدبتوان گفت که علت اصلى نسبتهاى ناصبى گرى و افراطى گرى که بهمردمان رى در قرون مورد بحث داده مى شود ، نزدیکى این شهر بهقم ( پایگاه تشیع ) بوده است ; چرا که در کنار مرکز جهان تشیعدر قرن سوم ، وجود شهرى که مردم آن غالبا سنى مذهب بودهاند ،بیشتر نمود داشته تا شهرهاى بزرگ دیگر که از مرکز تشیع ، دوربودهاند .
اما از لحاظ روند تکوین و گسترش تشیع امامیه در شهر رى ، باتکیه بر شمار محدثان در قرون یک ، دو ، سه و چهار ، باید گفت : در قرن اول هجرى ، هیچ نشانى از تشیع در رى وجود ندارد ; امااز مجموع 88 نفر محدثان و صحابیان اهل رى ، سى نفر ( 09/34درصد ) متعلق به قرن دوم هجرى ، 31 نفر ( 22/35درصد ) متعلق به قرن سوم هجرى و 25 نفر ( 40/ 28درصد ) متعلق به قرنچهارم هجرى هستند ( رجوع شود به نمودار آتى ). (227)
از لحاظ میزان اعتبار عقیدتى و علمى و التزام محدثان وعالمان قمى به مذهب امامیه ، در قرون مذکور ، وضعیتبدین قراراست : از مجموع 88 محدث ، شانزده نفر ثقه ( 18/18درصد ) ،پانزده نفر حسن ( 04/17درصد ) ، یک نفر امامى ممدوح ( 13/1درصد ) ، پنج نفر ممدوح ( 68/5درصد ) ، دو نفر شیخ الامامیه( 27/2درصد ) ، یک نفر متقى و نیک ( 13/1درصد ) ، یک نفرفقیه و فاضل و عالم ( 13/1درصد ) ، هفت نفر امامى و مجهول (95/7درصد ) ، نوزده نفر مجهول ( 59/21درصد ) ، پنج نفرضعیف ( 68/5درصد ) چهار نفر مهمل ( 54/4درصد ) ، دو نفرغالى ( 27/2درصد ) ، یک نفر مضطرب الامر ( 13/1درصد ) ، یکنفر رافضى ( 13/1درصد ) ، یک نفر کاذب ( 13/1درصد ) .
پىنوشتها:
1. فرهنگ فارسى ، محمد معین ، چاپ هشتم ، امیرکبیر ، 1371 ،ذیل ( رى ) .
2. تاریخ یعقوبى ، ابن واضح یعقوبى ، چاپ پنجم ، علمى وفرهنگى ، 1366 ، ج2 ، ص46 .
3. فتوح البلدان ، بلاذرى ، ترجمه : محمد توکل ، چاپ اول ،نقره ، ص445 .
4. همان ، ص449 .
5. مختصر کتاب البلدان ، ابن فقیه ، افست از طبع لیدن ،دارصادر ، بیروت ، 1302ق ، ص270-271 .
6. احسن التقاسیم فى معرفه الاقالیم ، مقدسى ، ترجمه : علینقى منزوى ، چاپ اول ، شرکت مولفان و مترجمان ایران ، 1361ش ج2 ، ص575 .
7. مسالک و ممالک ، اصطخرى ، به اهتمام : ایرج افشار ، چاپسوم ، علمى و فرهنگى ، 1368 ، ص166-167 .
8. احسن التقاسیم ، ج2 ، ص582-583 .
9. المسالک و الممالک ، ابن خردادبه ، ترجمه : حسین قرهجانلو ، چاپ اول ، نشر نو ، 1370 ، ص147 .
10. احسن التقاسیم ، ج2 ، ص582-583 .
11. فتوح البلدان ، ص450 ; المسالک والممالک ، ابن خردادبهص28 .
12. صوره الارض ، ابن حوقل ، الطبعه الثانیه ، دارصادر ،بیروت ، ص371 .
13. مسالک و ممالک ، ص167 .
14. مختصر کتاب البلدان ، ص274 .
15. مسالک و ممالک ، ص171 .
16. معجم البلدان ، یاقوت حموى ، تحقیق : فرید عبدالعزیزالجندى ، دارالکتب العلمیه ، ج2 ، ص506 ، 550 و 551 .
17. قصص العلماء ، محمد تنکابنى ، چاپ دوم ، علمیه اسلامیه1364 ، ص396-397 .
18. معجم البلدان ، ج4 ، ص58-59 .
19. رى باستان ، حسین کریمان ، انتشارات دانشگاه شهید بهشتى1371 ، ج2 ، ص576 و 626 .
20. لسان المیزان ، ابن حجر العسقلانى ، حققه وعلق علیه : محمد عبدالرحمان المرعشلى ، الطبعه الاولى ، داراحیاء التراثالعربى ، بیروت ، 1995م ، ج1 ، ص124 .
21. تهذیب الاحکام ، محمد بن حسن الطوسى ، حققه وعلق علیه : سید حسن الخرسان ، الطبعه الثالثه ، دارالاضواء ، بیروت ، ج6 ،ص40 .
22. الکافى ، محمد بن یعقوب الکلینى ، صححه و علق علیه : على اکبر الغفارى ، دارالاضواء ، بیروت ، 1405ق ، ج5 ، ص159 ;جامع الرواه ، الاردبیلى ، منشورات مکتبه آیه الله المرعشىالنجفى ، ج2 ، ص429 .
23. الکافى ، ج2 ، ص14 ; معجم رجال الحدیث ، ابوالقاسمالخوئى ، الطبعه الثالثه ، بیروت ، 1403ق ، ج21 ، ص24-25 .
24. مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ،الموتمر العالمى للامام الرضا ( ع ) ، 1410ق ، ص312 .
25. معجم رجال الحدیث ، ج22 ، ص123 .
26. التهذیب ، محمد بن حسن الطوسى ، ج6 ، ص171 ; مسندالامام الرضا ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ، منشورات الموتمرالعالمى للامام الرضا ( ع ) ، 1406ق ، ج2 ، ص515 ; معجم رجالالحدیث ، ج2 ، ص127 .
27. الفهرست ، محمد بن حسن الطوسى ، منشورات الشریف الرضى ،قم ، ص190 ; رجال ابن داوود ، منشورات جامعه طهران ، 1342ش ،ص401 ; رجال العلامه الحلى ، صححه : السید محمد صادق بحرالعلوم، الطبعه الثانیه ، منشورات المطبعه الحیدریه ، النجف ، 1381ق/ 1916م ، ص188 .
28. الفهرست ، الطوسى ، ص190 .
29. رجال الطوسى ، منشورات الشریف الرضى ، قم ، 1380ق/1961م ، ص519 ; رجال ابن داوود ، ص498 و 568 ; رجال العلامه ،ص268 .
30. فهرست اسماء مصنفى الشیعه ( رجال النجاشى ) ، محمد بنعلى النجاشى ، منشورات جماعه المدرسین بقم المشرفه ، ص456 ;مجمع الرجال ، القهپائى ( کوهپایى اصفهانى ) ، صححه و علق علیه: السید ضیاء الدین العلامه ، اصفهان ، سنه 1384ق ، ج1 ، ص129; رجال العلامه ، ص256 .
31. الکافى ، ج1 ، ص11 .
32. مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ، ص317 .
33. الکافى ، ج6 ، ص129 ; اعیان الشیعه ، السید محسن الامین، حققه واخرجه : حسن امین ، دارالتعارف للمطبوعات ، بیروت1403ق ، ج2 ، ص441 ; معجم رجال الحدیث ، ج22 ، ص7978 .
34. همان ، ص23 ; اعیان الشیعه ، ج2 ، ص445 ; معجم رجالالحدیث ، ج22 ، ص84 .
35. تنقیح المقال ، المامقانى ، چاپ سنگى ، 1349ق ، ج1 ، ص8.
36. رجال ابن داوود ، ص23 .
37. رجال الطوسى ، ص438 ; جامع الرواه ، ج1 ، ص40 .
38. رجال العلامه ، ص18 .
39. رجال الطوسى ، ص410 ; رجال ابن داوود ، ص23 ; رجالالعلامه ، ص14 ; مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزیزالله العطاردى، ص320 .
40. تنقیح المقال ، ج1 ، ص8 .
41. الرجال ، الطوسى ، ص444 ; الرجال ، ابن داوود ، ص25 .
42. الرجال ، الطوسى ، ص444 .
43. لسان المیزان ، ابن حجر ، ج1 ، ص352 .
44. معجم رجال الحدیث ، ج2 ، ص164 .
45. لسان المیزان ، ج10 ، ص352 .
46. الرجال ، الطوسى ، ص455 .
47. رجال النجاشى ، ص96 ، رجال ابن داوود ، ص387 و 420 ;مجمع الرجال ، ج1 ، ص126 .
48. الفهرست ، الطوسى ، ص30 .
49. رجال النجاشى ، ص96 ، الفهرست ، الطوسى ، ص30 ; رجالالعلامه ، ص308 .
50. لسان المیزان ، ابن حجر ، ج1 ، ص461 .
51. معجم رجال الحدیث ، الخوئى ، ج2 ، ص323 .
52. تنقیح المقال ، ج1 ، ص17 .
53. رجال الطوسى ، ص107 .
54. تنقیح المقال ، ج1 ، ص21 .
55. رجال النجاشى ، ص109 ; رجال العلامه ، ص207 .
56. رجال الطوسى ، ص370 ; رجال البرقى ، منشورات جامعهطهران ، 1342ش ، ص55 .
57. رجال ابن داوود ، ص72 .
58. همان ، ص543532 .
59. رجال النجاشى ، ص109 ; مجمع الرجال ، ص274 ، رجالالعلامه ، ص207 .
60. الفهرست ، الطوسى ، ص39 .
61. رجال النجاشى ، ص109 .
62. تنقیح المقال ، ج1 ، ص26 .
63. رجال النجاشى ، ص123 ; تنقیح المقال ، ج1 ، ص213 .
64. تنقیح المقال ، ج1 ، ص27 .
65. اعیان الشیعه ، ج4 ، ص150 ; معجم رجال الحدیث ، ج4 ،ص102-103 .
66. رجال النجاشى ، ص126 ; رجال ابن داوود ، ص90 ; رجالالعلامه ، ص33 .
67. همان ، ص65 ; رجال ابن داوود ، ص103 ; رجال العلامه ،ص44 .
68. همان ، ص65 .
69. تنقیح المقال ، ج1 ، ص30 .
70. رجال البرقى ، ص52 .
71. رجال الطوسى ، ص400 ; رجال النجاشى ، ص60 ; مجمع الرجالج2 ، ص188 ; رجال العلامه،ص214;رجال ابن داوود ، ص44 .
72. الفهرست ، الطوسى ، ص53 .
73. جامع الرواه ، ج1 ، ص253 .
74. مسند الامام الرضا ( ع ) ، ج2 ، ص525 ; جامع الرواه ،ج1 ، ص206 .
75. تنقیح المقال ، ج1 ، ص37 .
76. رجال الطوسى ، ص462 ; رجال ابن داوود ، ص111 .
77. تنقیح المقال ، ج1 ، ص315 .
78. علل الشرائع ، محمد بن على الصدوق ، قدم له : السیدمحمدصادق بحر العلوم، منشورات المکتبه الحیدریه، النجف، 1385ق ، ص69 .
79. تنقیح المقال ، ج1 ، ص39 .
80. رجال الطوسى ، ص373 .
81. تنقیح المقال ، ج1 ، ص40 .
82. رجال الطوسى ، ص462 ; رجال ابن داوود ، ص104 .
83. تنقیح المقال ، ج1 ، ص41 .
84. معجم رجال الحدیث ، ج6 ، ص74 .
85. تنقیح المقال ، ج1 ، ص41 .
86. مسند الامام الکاظم ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ، الطبعهالاولى ، منشورات الموتمرالعالمى للامامالرضا(ع) ، 1409قج3 ، ص366 .
87. مسند الامام الصادق ( ع ) ، الکفائى ، منشورات مطبعهالاداب ، 1380ق/1961م ، ص333 .
88. معجم رجال الحدیث ، ج6 ، ص113-114 .
89. تنقیح المقال ، ج1 ، ص53 .
90. رجال ابن داوود ، ص149 .
91. اختیار معرفه الرجال ( رجال الکشى ) ، محمد بن حسنالطوسى ، صححه وعلق علیه : حسن المصطفوى ، منشورات جامعه طهران1341ش ، ص579 ; رجال ابن داوود ، ص408-409 ; رجال العلامه ،ص7-19 .
92. رجال الطوسى ، ص401 ; رجال الکشى ، ص566 .
93. رجال الطوسى ، ص416 ; رجال الکشى ، ص566 ; رجال البرقىص58 .
94. مسند الامام العسکرى ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ،منشورات الموتمر العالمى للامام الرضا (ع) ، 1410ق ، ص316-317
95. رجال النجاشى ، ص185 ; رجال العلامه ، ص228 .
96. رجال الطوسى ، ص416 .
97. الفهرست ، الطوسى ، ص80 .
98. رجال النجاشى ، ص185 ; مجمع الرجال ، ج3 ، ص180 .
99. رجال العلامه ، ص228 ; رجال النجاشى ، ص185 .
100. الفهرست ، الطوسى ، ص80 .
101. تنقیح المقال ، ج2 ، ص198 .
102. رجال الطوسى ، ص402 .
103. همان ، ص416 .
104. همان ، ص432 .
105. رجال النجاشى ، ص198 ; رجال العلامه ، ص25 و 230 .
106. مجمع الرجال ، ج3 ، ص203 .
107. رجال الکشى ، ص566 .
108. الفهرست ، الطوسى ، ص84 ; رجال النجاشى ، ص198 .
109. رجال ابن داوود ، ص226 .
110. رجال الطوسى ، ص417 .
111. الفهرست ، الطوسى ، ص121 .
112. رجال النجاشى ، ص247 248 .
113. همان ، ص249 .
114. الفهرست ، الطوسى ، ص121 .
115. رجال العلامه ، ص130 ; رجال النجاشى ، ص247 .
116. همان ، ص238 ; تنقیح المقال ، ج2 ، ص167 .
117. رجال النجاشى ، ص348 ; معجم رجال الحدیث ، ج10 ، ص106
118. رجال الطوسى ، ص403 .
119. رجال ابن داوود ، ص212 .
120. رجال النجاشى ، ص228 .
121. التهذیب ، ج9 ، ص126 .
122. تنقیح المقال ، ج1 ، ص102 .
123. رجال الطوسى ، ص264 .
124. تنقیح المقال ، ج1 ، ص104 .
125. معجم رجال الحدیث ، ج2 ، ص16 و ج11 ، ص166 .
126. تنقیح المقال ، ج2 ، ص256 .
127. همان ، ج2 ، ص295 .
128. عیون اخبار الرضا ( ع ) ، محمد بن على الصدوق ، صححه : مهدى الحسینى اللاجوردى ، جهان ، ص64 .
129. تنقیح المقال ، ج2 ، ص125و259 ; عیون اخبار الرضا ( عص138 .
130. رجال النجاشى ، ص255 ; مجمع الرجال ، ج4 ، ص203 ; رجالابن داوود ، ص54و84 ; رجال العلامه ، ص284 .
131. مجمع الرجال ، ج4 ، ص203 ; رجال العلامه ، ص284 .
132. رجال النجاشى ، ص255 .
133. تنقیح المقال ، ج1 ، ص108 .
134. مسند الامام الکاظم ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ، ج3 ،ص470 ; معجم رجال الحدیث ، ج12 ، ص92 .
135. تنقیح المقال ، ج2 ، ص297 .
136. رجال النجاشى ، ص260 ; رجال ابن داوود ، ص48 ; رجالالعلامه ، ص100 .
137. طبقات اعلام الشیعه ، آقا بزرگ الطهرانى ، تحقیق : علینقى منزوى ، منشورات دارالکتاب العربى،1390ق ، ج1 .
138. الکافى ، ج5 ، ص541 .
139. رجال النجاشى ، ص260 .
140. الکامل فى التاریخ ، ابن اثیر ، تحقیق مکتب التراث ،الطبعه الرابعه ، منشوراتالتاریخ العربى، بیروت، 1414ق ، ج8ص346 .
141. تنقیح المقال ، ج1 ، ص110 .
142. معجم رجال الحدیث ، ج12 ، ص216 .
143. تنقیح المقال ، ج1 ، ص106 .
144. الفهرست ، الطوسى ، ص100 ; رجال ابن داوود ، ص247 ;معجم رجال الحدیث ، ج12 ، ص10 .
145. مسند الامام الکاظم ( ع ) ، ج3 ، ص483 .
146. تنقیح المقال ، ج1 ، ص120 .
147. رجال ابن داوود ، ص268 .
148. رجال الطوسى ، ص257 .
149. الکافى ، ج1 ، ص485 .
150. تنقیح المقال ، ج1 ، ص131 .
151. رجال الطوسى ، ص496 ، رجال ابن داوود ، ص290 ، رجالالعلامه ، ص148 .
152. تنقیح المقال ، ج1 ، ص131 .
153. رجال الطوسى ، ص407 ، رجال البرقى ، ص57 ، معجم رجالالحدیث ، ج14 ، ص243 .
154. معجم رجال الحدیث ، ج15 ، ص327 و ج16 ، ص10 .
155. مشایخ فقه و حدیث ، عزیزالله العطاردى ، چاپ اول ،عطارد ، 1373ش ، ص141 158 ; معجم رجال الحدیث ، ج16 ، ص9 .
156. لسان المیزان ، ج5 ، ص703 .
157. تنقیح المقال ، ج2 ، ص82 .
158. الکافى ، ج4 ، ص169 .
159. تنقیح المقال ، ج1 ، ص133 .
160. رجال النجاشى ، ص394 ; رجال ابن داوود ، ص300 .
161. رجال النجاشى ، ص394 .
162. لسان المیزان ، ج5 ، ص762 .
163. رجال النجاشى ، ص373 ; رجال ابن داوود ، ص32 ،ص501و549 ; رجال العلامه ، ص160 .
164. رجال الطوسى ، ص496 ; رجال ابن داوود ، ص302 .
165. رجال البرقى ، ص20 .
166. رجال النجاشى ، ص373 ; رجال العلامه ، ص275 .
167. الفهرست ، طوسى ، ص151 .
168. رجال النجاشى ، ص373 .
169. همان ، ص338 ; رجال ابن داوود ، ص502-547 ; رجال الطوسىص506 ; رجال العلامه ، ص255 .
170. رجال الطوسى ، ص425 .
171. الفهرست ، الطوسى ، ص147 .
172. رجال النجاشى ، ص338 .
173. التهذیب ، ج6 ، ص20 .
174. تنقیح المقال ، ج1 ، ص136 .
175. رجال الطوسى ، ص424 .
176. همان ، ص389 .
177. تنقیح المقال ، ج1 ، ص139 .
178. رجال العلامه ، ص143 .
179. الفهرست ، الطوسى ، ص132 ; رجال النجاشى ، ص375 ; رجالابن داوود ، ص321 .
180. همان ، ص132 ; رجال النجاشى ، ص375 .
181. رجال النجاشى ، ص132 ; رجال العلامه ، ص143 .
182. رجال الطوسى ، ص495 ; رجال ابن داوود ، ص324 ; رجالالعلامه ، ص147 .
183. الامالى للصدوق ، الاعلمى ، منشورات موسسه الاعلمىللمطبوعات، بیروت لندن،1980م،ص5 8 و10 ( المقدمه ) .
184. رجال ابن داوود ، ص324 ; رجال العلامه ، ص147 .
185. الفهرست ، طوسى ، ص156 ; رجال النجاشى ، ص389 ; رجالابن داوود ، ص324 ; رجال العلامه ، ص147 .
186. رجال النجاشى ، ص392389 .
187. الفهرست ، الطوسى ، ص157 .
188. رجال ابن داوود ، ص324 .
189. الکافى ، ج4 ، ص224 .
190. عیون اخبار الرضا ( ع ) ، ص120 .
191. معجم رجال الحدیث ، ج18 ، ص345 .
192. تنقیح المقال ، ج1 ، ص146 .
193. رجال الطوسى ، ص436 .
194. رجال الکشى ، ص530 ; رجال ابن داوود ، ص341-388 ; رجالالعلامه ، ص153 .
195. رجال الطوسى ، ص495 ; رجال النجاشى ، ص377 ; رجال ابنداوود ، ص341 ; رجال العلامه ، ص145 .
196. الفهرست ، الطوسى ، ص135 .
197. رجال النجاشى ، ص377 .
198. الفهرست ، الطوسى ، ص135 .
199. تنقیح المقال ، ج1 ، ص147 .
200. همان ، ج1 ، ص202 .
201. معجم رجال الحدیث ، ج18 ، ص68 .
202. تنقیح المقال ، ج1 ، ص147 .
203. الکافى ، ج4 ، ص538 ; معجم رجال الحدیث ، ج18 ، ص160 ;تنقیح المقال ، ج3 ، ص207 .
204. رجال النجاشى ، ص413 ، رجال ابن داوود ، ص520و547 ;رجال العلامه ، ص259 .
205. معجم رجال الحدیث ، ج18 ، ص351 .
206. رجال النجاشى ، ص413 .
207. مسند الامام الرضا ( ع ) ، ج2 ، ص552-553 .
208. همان جا .
209. تنقیح المقال ، ج3 ، ص272 .
210. رجال الطوسى ، ص325 ; الکافى ، ج2 ، ص14 ; رجال البرقىص44 ; معجم رجال الحدیث ، ج19 ، ص170-171 .
211. تنقیح المقال ، ج1 ، ص160 .
212. رجال الطوسى ، ص394 ; رجال البرقى ، ص54 ; مسند الامامالرضا (ع) ، ج2 ، ص553 .
213. تنقیح المقال ، ج1 ، ص163 .
214. رجال الطوسى ، ص332 .
215. تنقیح المقال ، ج1 ، ص164 .
216. رجال الطوسى ، ص426 .
217. رجال النجاشى ، ص444 ; رجال ابن داوود ، ص375 ; رجالالعلامه ، ص182 .
218. رجال الطوسى ، ص333 ; رجال البرقى ، ص31 .
219. رجال النجاشى ، ص444 .
220. رجال الکشى ، ص437 .
221. همان ، ص588 .
222. مقاتل الطالبیین ، ابوالفرج الاصفهانى ، شرح و تحقیق : السید احمد صقر ، الطبعه الاولى ، منشورات الشریف الرضى ،1414ق ، ص132 .
223. نثر الدر ، ابو سعید منصور الحسینى الابى ، تحقیق : محمد على قرنه ، الهیئه المصریه العامه للکتاب ، ج1 ، ص427 .
224. تراثنا ، السنه الاولى ، العدد الثالث ، ص186-187 .
225. ( علما و خاندانهاى امامى جبال و خراسان ) ( پایاننامه کارشناسى ارشد تاریخ ) ، محمد حاج تقى ، پژوهشگاه علومانسانى و مطالعات فرهنگى ، تهران ، زمستان. 1375
226. شهر نیشابور که بزرگترین شهر سرزمین هاى شرقى خلافت ویکى از مهمترین مراکز فرهنگى قرون نخستین اسلامى بوده است ،بیش از بیست صحابى ندارد ( ر. ک : ( علما و خاندانهاى امامىجبال و خراسان )] .
227. متاسفانه تاریخهاى محلى رى که مهمترین منبع اطلاعاتىدر مورد بافت علمى شهر و نام و نشان علماى آن است ، از بینرفته اند. کتاب ( تاریخ رى ) شیخ منتجب الدین ، دانشمند قرنششم ، کلا از بین رفته و فقط قسمتهاى کوتاهى از آن در ( طبقاتالشافعیه ) سبکى و ( لسان المیزان ) ابن حجر آمده است ( ر. ک: مقالات تاریخى ، رسول جعفریان ، دفتر دوم ). در این مقالهاز این مختصر استفاده شده است. لذا شاید یکى از دلایل افتنسبى علماى قرن چهارم نسبتبه قرن دوم و سوم در رى ، نابودىمنابع اطلاعاتى باشد و شاید در قرن دوم و سوم ، به دلیل پیوندعلما با ائمه ( ع ) در کتب رجالى و غیر آن ، نام ایشان بیشترمضبوط مانده است .
تعداد محدثان ، عالمان و فقهاى مذهبى در یک منطقه ، نشان ازمیزان شیوع آن آیین در آنجا دارد. بدین جهت ، احصا و معرفىعالمان مذهبى ، یکى از شیوه هاى نشان دادن سیر تکوین و تکامل وگسترش مذاهب مختلف در هر منطقه است .
فقر منابع و مستندات تاریخى مربوط به قرون اولیه اسلامى ،بویژه درباره تاریخ تشیع ، سبب گردیده است که احصا و معرفىمحدثان و عالمان این فرقه در مناطق مختلف سرزمین هاى اسلامى ،از مناسب ترین روشهاى تحقیقى در نشان دادن سیر تاریخى تکوین وگسترش و میزان پراکندگى و نفوذ مذهب امامیه در آن مناطق ونهایتا سرزمین هاى لافتباشد .
در این مقاله ، سعى گردیده تا با این روش ، به روشن شدن سیرتکوین و گسترش مذهب امامیه در قرون اول تا چهارم هجرى در شهررى که یکى از معدود شهرهاى بزرگ ، ثروتمند و آباد سرزمین هاىاسلامى بوده پرداخته شود. بدین منظور ، ابتدا به معرفى اجمالىشهر و سپس فقها ، محدثان و راویان احادیث ائمه اثناعشرى آن ونهایتا به نتیجه گیرى در دو محور و با توجه به مستندات تاریخىمى پردازیم :
1) روند تکوین و گسترش تشیع امامیه در شهر رى ، با تکیه برشمار محدثان و عالمان در قرون مورد تحقیق ;
2) بررسى میزان اعتبار عقیدتى و علمى و التزام محدثان وعالمان قمى به مذهب امامیه .
رى ( رگا ) یکى از کهن ترین مراکز باستانى ایران است که نامشدر اوستا و کتیبه بیستون ( قرن ششم قبل از میلاد ) آمده است. (1) در دوره فتوحات مسلمین ، این شهر به سال 23 قمرى (2) ( و به قولى20 قمرى (3) ) ، توسط اعراب فتح گردید .
در دوران خلافت منصور دوانیقى ، مهدى عباسى در کنار رى قدیمشهرى بنا کرد و براى آن ، مسجد جامع ساخت و بر دور آن ، خندقحفر کرد و آن را ( محمدیه ) نامید ( سال 185ق ) .
در کمتر از نیم قرن ، محمدیه ، جاى رى قدیم را گرفت ; (4) ولىرى ، هیچ زمان به محمدیه مشهور نشد و این اسم رایج نگردید .
موقعیت ژئوپلتیک رى که مسیر ارتباطى تمدنهاى شرق و غرب از آنمى گذشت و چهار راه ارتباطى سرزمین هاى خلافتبود ، (5) سبب رونقتجارت ، انباشت ثروت و آبادانى این شهر گردیده بود. عباراتىکه جغرافى دانان اسلامى در توصیف شکوه و عظمت این شهر آوردهاند ، مىتواند بیان کننده موقعیت و میزان اهمیت این شهر دردوره اسلامى باشد. از جمله توصیفاتى که از رى شده ، اینهاست :
عروس شهرها ، (6)
آبادترین ، پر نعمت ترین و پر عمارت ترین شهر مشرق ،بزرگترین شهر مشرق بعد از نیشابور ، (7)
داراى کاروانسراهاى نیکو و بازارهاى بزرگ ، (8)
داراى خیابانهاى پهن ، (9)
داراى گرمابه هاى تمیز ، مدارس و کتابخانه هاى پرآوازه ،میوه هاى بسیار ، تجارتى پر سود ، آب فراوان و هواى خوش . (10)
به علاوه ، میزان خراجى که اهالى رى در دوره خلافت عباسى مىپرداختند ( ده تا دوازده میلیون درهم ) در مقایسه با خراجى کهاهالى نیشابور ، بزرگترین شهر مشرق خلافت مى پرداختند ( چهارمیلیون درهم ) (11) خود ، نشان دهنده رى ثروتمند و آباد است .
بناهاى رى ، اغلب گلى بوده و در آنها از گچ و سنگ ، به ندرتاستفاده مى شده (12) و وسعت آن ، یک فرسنگ و نیم در یک فرسنگ و نیمبوده است . (13)
ابن فقیه ، رى را داراى هفده رستاق ( روستا ) مى داند که ازآنهایند : خوار ، دنباوند ، ویمه و شلنبه. وى اضافه مى کند کهاینها رساتیقى هستند که در آنها منبر ( که نشانى از وسعت وجمعیت زیاد آنها بوده ) وجود دارد . (14)
اصطخرى نوشته :
و در ناحیت رى ، دیه هاست ، بزرگتر از این شهرها ، چون : ورامین و ارنبویه و رزنین و دزا و قوسین. شنوده ام که در هردهى از این ، قرب ده هزار مرد [ ، بلکه ] زیادت بود و روستاهاىقصرانبن درونى و بیرونى و بهزان و السن و بسا و دماوند و کها ومرکوى . (15)
کلین فشاپویه ، (17) جاموران ، تهران ، (18) شهرستانک ، مهران (19) و...
محدثان و علماى امامى رى
اما محدثان و علماى امامى رى تا پایان قرن چهارم به ترتیبحروف الفباى نامشان ، به شرح زیر هستند :
1. ابراهیم بن على بن عیسى رازى ( ق4 ): ابن بابویه در ( تاریخ رى ) از او نام مى برد و مى گوید : وى از شیوخ شیعه بودهکه از احمد بن محمد بن یحیى عطار روایت مىکند و ابوالفتحعبیدالله بن موسى بن احمد حسینى و جعفر بن محمد یونسى ، از اوروایت مىکنند . (20)
2. ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن عبدالله رازى ( ق3 ) : وىاز نظر نقل حدیث ، مجهول و از سلسله روات شیخ طوسى است . (21)
3. ابن ابى یحیى/ابو یحیى رازى ( ق2 ) : وى در نقل حدیث ،مجهول و از اصحاب امام صادق ( ع ) است . (22)
4. ابواسماعیل صیقل رازى ( ق2 ) : وى مجهول و از اصحاب امامصادق ( ع ) است . (23)
5. ابوبکر رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امام هادى ( ع ) است . (24)
6. ابوالحسن رازى( ق2و3 ) : جعفر بن معروف ، از او و او ازاسماعیل بن مهران روایت مىکند . (25)
7. ابوحسین رازى( ق3 ): مجهول و از اصحاب امام رضا ( ع) است . (26)
8. ابوطبیب رازى( ق4 ) : وى در نقل حدیث ، ممدوح و از جملهمتکلمان امامیه است و کتابهاى متعددى در امامت ، فقه و نیز دراخبار نگاشته است . (27) کتاب ( زیاره الرضا ( ع ) و فضله ومعجزاته ) از اوست . (28)
9. ابوعبدالله جامورانى رازى ( ق3 ) : وى در نقل حدیث ،ضعیف است. نجاشى مىگوید که در عقیدهاش ارتفاع است. (29) قمىهاکتاب ( نوادر الحکمه )اش را استثنا دانسته و قبول کردهاند. (30)
10. ابومحمد رازى ( ق3 ) : مجهول و از سلسله روات کلینى وشیخ طوسى است . (31) عطاردى او را از اصحاب امام هادى ( ع ) معرفى کرده است . (32)
11. ابو هلال / ابن هلال رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحابامام صادق ( ع ) است . (33)
12. ابو یحیى ابن ابى یحیى رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحابامام صادق ( ع ) است. (34)
13. احمد بن ابراهیم کلینى ( ق3و4 ) : حسن (35) و معروف بهعلان کلینى و از ممدوحین (36) و فضلا و افراد نیک (37) و اهل دین (امامیه ) است. (38)
14. احمد بن اسحاق رازى ( ق3 ) : ثقه واز وکلاى امام هادى(ع) و از مختصین به ناحیه مقدسه بوده است. (39)
15. ابو على احمد بن حسن رازى ( ق4 ) : حسن (40) و از ممدوحینامامیه است. (41) تلعکبرى با اجازه از او روایت مىکند. (42)
16. ابوعلى احمد بن على بن ابراهیم بن هاشم بن خلیل قمى (ق4 ) : ممدوح و ساکن رى بوده است. او از بزرگان شیعه (43) و ازمشایخ مشهور شیخ صدوق است که صدوق براى او طلب رحمت کرده است . (44) ابن بابویه در ( تاریخ رى ) از او یاد کرده و گفته است : (از پدرش و سعد بن عبدالله و عبدالله بن جعفر حمیرى و احمد بنادریس و استماع حدیث کرد ) و صدوق از او روایت مىکند. (45)
17. ابوالعباس احمد بن على خصیب ایادى رازى ( ق4 ) : غالىاست. (46) حدیث او سالم و ناسالم دارد و در مذهب او ارتفاع است. (47) او صاحب کتابهایى است ، از جمله : ( الشفاء و الجلاء فىالغیبه ) ( که شیخ طوسى آن را تحسین مى کند ) ، (48) ( الفرائض ) و ( الاداب ). (49)
18. احمد بن محمد بن نصر رازى سمسار ( ق4 ) : ابن بابویه در( تاریخ رى ) از او یاد کرده و مى گوید که از بزرگان و شیوخامامیه است. على بن محمد قمى از او و وى از جعفر بن حسن بنشهریار قمى روایت مى کند. (50)
19. احمد بن محمد بن هیثم عجلى ( ق4 ) : ثقه و از مشایخصدوق است که صدوق از او راضى است. (51)
20. اعین رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (52) و از اصحاب امامباقر ( ع ) است. (53)
21. بکربن صالح رازى ( ق2 ) : ضعیف (54) و از اصحاب امامکاظم (55) و امام رضا ( ع ) است. (56) ابن داوود ، یک بار او راتوثیق (57) و دوبار تضعیف مى کند ; (58) اما دیگر رجالیان ، او رابسیار ضعیف معرفى مى کنند. (59) از تالیفات اوست : ( کتاب فىدرجات الایمان و وجوه الکفر و الاستغفار ) (60) ، ( الجهاد ) و (النوادر ). (61)
22. ابو عبدالله جعفر بن احمد وندک رازى ( ق4 ) : حسن (62) واز متکلمان و محدثان امامیه و صاحب ( کتاب فى الامامه ) است کهکتاب مشهورى بوده است. (63)
23. جعفر بن محمد بن ابى زید / ابى یزید ( ق2 ) : مهمل (64) واز اصحاب امام رضا ( ع ) است و محمد بن عیسى از او روایت مىکند. (65)
24. ابومحمد جعفر بن یحیى بن علاء رازى ( ق2 ) : ثقه و پدرشاز اصحاب امام صادق ( ع ) است. کتاب وى با کتاب پدرش درآمیختهو معلوم نشده که از کدام است. (66)
25. ابومحمد حسن بن احمد بن محمد بن هیثم عجلى ( ق4 ) : ثقهو از بزرگان اصحاب امامیه است و پدر و جدش نیز از ثقات هستند وهر سه اهل رى بوده اند ; اما وى ، اواخر عمرش را در کوفه سکناگزیده (67) از کتابهاى او ( المثانى ) و ( الجامع ) را مى تواننام برد. (68)
26. حسن بن جهم رازى ( ق2 ) : ثقه (69) و از اصحاب امام کاظم (ع ) است. (70)
27. حسن بن عباس بن حریش رازى ( ق3 ) : ضعیف و از اصحابامام جواد ( ع ) است. (71) وى صاحب کتاب ( ثواب قراءه اناانزلناه فى لیله القدر ) است که به گفته شیخ طوسى ، کتابى باالفاظ فاسد و مضطرب است. (72)
28. حسن بن عبدالله رازى تمیمى ( ق2 ) : متقى ، نیک (73) و ازاصحاب امام رضا ( ع ) است. (74)
29. حسن بن على خیاط رازى ( ق ) : حسن (75) و از فضلا وممدوحین است. (76)
30. حسین بن ابراهیم بن احمد بن هشام مودب رازى ( ق4 ) : حسن (77) و از مشایخ شیخ صدوق است که صدوق از او راضى است و بر اورحمت مى فرستد. (78)
31. حسین بن جهم رازى ( ق2 ) : ثقه (79) و از اصحاب امام رضا( ع) است. (80)
32. ابوعبدالله حسین بن حسن حسینى اسود رازى ( ق2و3 ) : حسن (81) و از فضلا و ممدوحین است. (82)
33. حسین بن محمد اشنانى رازى ( ق4 ) : ثقه (83) و از اساتیدشیخ صدوق است. (84)
34. حسین بن محمد رازى ( ق2و3 ) : ثقه (85) ، عادل و از اصحابامام کاظم (86) و امام هادى ( ع ) بوده است. (87)
35. حسین بن یزید نوفلى ( ق2 ) : از اصحاب امام رضا ( ع ) است. وى شاعر و ادیب و تمام عمر خود را ساکن رى بوده و همانجا مدفون گردیده است. عده اى از قمى ها مى گویند که وى در آخرعمرش غالى شد ; ولى روایتى از او که بر این مطلب گواه باشد ،وجود ندارد. کتابهاى اوست : ( التقیه ) و ( السنه ). (88)
و ممدوح است. (90) امام حسن عسکرى (ع ) در توقیعى براى اسحاق بن اسماعیل نیشابورى مى نویسد کهحقوق ما را به ابراهیم بن عبده بده تا او به رازى بدهد. ناماو در کتب رجالى مشخص نشده است. (91)
37. سهل بن زیاد آدمى ( ق3 ) : ضعیف و از اصحاب امام جواد ، (92) امام هادى (93) و امام حسن عسکرى ( ع ) است (94) و با امام عسکرى( ع ) به سال 255ق ، به توسط محمد بن عبدالحمید عطار مکاتبهداشته است. (95) شیخ طوسى ، یک بار او را جزء ( ثقات ) (96) و یکبار جزء ( ضعفا ) آورده ; (97) ولى دیگر رجالیان ، او را تضعیفمى کنند. (98) احمد بن محمد بن عیسى ، به دروغگویى و غالیگرى وىشهادت داد و او را از قم اخراج کرد و وى نیز در رى سکونتاختیار کرد. (99) او صاحب کتاب است. (100)
38. ابو الخیر صالح بن ابى حماد رازى ( ق3 ) : حسن ،امامى (101) و از اصحاب امام جواد ، (102) امام هادى (103) و امام ابن غضائرى او را تضعیف کرده (106) و فضل بنشادان از او رضایت داشته و او را مدح کرده است. (107) ازکتابهاى اوست : ( خطب امیرالمومنین ( ع )] و ( النوادر ). (108)
39. ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن حسن بن زیدبن حسن بن على بن ابى طالب ع ( ق3 ) : حسن ، عابد ، زاهد ومورد رضایت علماى رجالى و از اصحاب امام هادى (109) و امام حسنعسکرى ( ع ) است. (110) او به سبب اعتقادات شیعى ، تحت تعقیبحکومت قرار گرفت و به رى آمد و در سرداب خانه یکى از شیعیانمخفى شد .
او در آن سرداب ، روزها را روزه مى گرفت و شبها را به عبادتمى گذراند و گاهى پنهانى به زیارت مزار یکى از فرزندان امامکاظم ( ع ) مى رفت. بعد از مدتى ، خبر اختفاى وى به یک یکشیعیان رسید (111) و آن سرداب ، به محفل علمى شیعیان بدل گردید ; (112) اما طولى نکشید که او بیمار شد و از دنیا رحلت کرد. (113) وى کتابهایى نیز نگاشته (114) که از جمله آنهاست : ( خطب امیرالمومنین ( ع )]. (115)
40. عبدالله بن احمد رازى ( ق3 ) : علماى رجالى در وى توقفکرده و هیچ حکمى نداده اند. (116) محمد بن احمد بن یحیى ، از وىو او از بکر بن صالح ، روایت مى کند. (117)
41. عبدالله بن محمد بن حماد رازى ( ق3 ) : مجهول و ازاصحاب امام جواد ( ع ) است. (118)
42. عبدالله بن محمد بن على بن عباس رازى تمیمى ( ق2 ) : ممدوح (119) و از اصحاب امام رضا ( ع ) و صاحب نسخهاى از آن امامهمام است. (120)
43. عبیدالله بن محمد رازى ( ق3 ) : از اصحاب امام جواد ( ع) (121) بوده است. محتمل است که او همان عبدالله بن محمد رازىباشد .
44. عطیه بن نجیح رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (122) و ازاصحاب امام صادق ( ع ) است. (123)
45. علاء بن حسن رازى ( ق3 ) : حسن است. (124) در کتب رجالىنقل شده که رقعه اى از ناحیه مقدسه از جانب امام عسکرى ( ع ) صادر شده که توسط ابوحامد ( که از بزرگان امامیه بوده ) بهعلاء بن حسن رازى داده شده است. (125) مامقانى مى گوید : اینمطلب ، گواه آن است که او از امنا و بزرگان شیعه است ; وگرنهابوحامد رقعه را به وى نمى داده است. (126)
46. على بن ابراهیم بن وراق رازى ( ق4 ) : حسن (127) و ازمشایخ شیخ صدوق است که صدوق برایش طلب رحمت مىکند . (128) مامقانى مىگوید : وى باید از شیعیان پاکى باشد که از توثیق، مستغنى اند. (129)
47. ابوالقاسم على بن احمد بن محمد بن عمران دقاق ( ق4 ) : ممدوح و از مشایخ شیخ صدوق است که صدوق از وى راضى است. (130)
48. على بن عباس جرادینى رازى ( ق3 ) : غالى و بسیارضعیف (131) و صاحب کتابهایى است که از آنهاست : ( فى الممدوحینوالمذمومین ) ( گفته اند که این کتاب بر خبث طینت او گواه است) ، ( الاداب والمروات ) و ( الرد على السمانیه ) ( سمانیه ،طایفه اى از غلات بودهاند ). (132)
49. على بن عثمان رازى ( ق2 ) : مهمل (133) و از اصحاب امامکاظم ( ع ) است. (134)
50. على بن عبدالله بن وراق رازى ( ق4 ) : ممدوح و از مشایخصدوق است که صدوق از او راضى است و بر او رحمت مىفرستد. (135)
51. ابوالحسن على بن محمد بن ابراهیم بن ابان کلینى (ق3و4): ثقه ، معروف به ( علان ) و از بزرگان امامیه است. (136) و ازمشایخ اوست. (138) صاحب کتابهایى است که از جمله آنهاست : (اخبار القائم ( ع )]. او در سال 328 ق ، از جانب امام زمان (ع ) اذن حجیافت. او را از این کار نهى کردند ; اما وى حرکتکرد. و در راه مکه او را کشتند. (139) ابن اثیر ، بعد از آوردناین خبر ، او را از پیشوایان و علماى امامیه معرفى مىکند . (140)
52. على بن نعمان رازى ( ق2 ) : مهمل (141) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (142)
53. على خزاز رازى ( ق ) : حسن ، (143) متکلم ، جلیل القدر ،مانوس با فقه و صاحب کتاب در علم کلام است. مقیم رى بود و درآنجا فوت کرد. (144)
54. عمرو بن عثمان رازى ( ق2 ) : از اصحاب امام کاظم ( ع ) است. (145)
55. ابو جعفر عیسى بن ماهان رازى ( ق2 ) : امامى ، (146) ممدوح (147) و از اصحاب امام صادق ( ع ) است. (148)
56. قاسم بن محمد رازى ( ق3 ) : مجهول و از سلسله رواتکلینى است. (149)
57. محمد بن ابراهیم کلینى ( ق4 ) : معروف به علان کلینى ،حسن (150) و از فضلا و نیکان است. (151)
58. محمد بن ابى زید رازى ( ق3 ) : امامى ، مجهول ، (152) اصلا قمى و صحابى امام جواد ( ع ) است. (153)
59. محمد بن احمد بن عبدالله / ابى عبدالله رازى ( ق3 ) : احمد بن ادریس از او و او از جریر بن صالح ، روایت مىکند . (154)
60. محمد بن احمد دوریستى ( ق4 ) : فقیه ، عالم و فاضل بودهاست. پسرش جعفر از او و او از شیخ صدوق ، روایت مى کند. (155)
61. ابوعاصم محمد بن اسحاق بن عاصم براد رازى ( ق4 ) : ابنبابویه در ( تاریخ رى ) از او نام برده است و از ابوالقاسمبرادر زاده زراعه نقل مىکند که او گفت : محمد بن اسحاق ،حدیثى از من استماع کرد که من در شام از شیخ خود شنیده بودم واو خود مستقیما از شیخ من روایت کرد. به او گفتم : ( کجا اینشیخ را ملاقات کردى ؟ ). گفت : ( در بغداد ). در حالى که اودروغ مى گفت و شیخ مذکور ، هیچ زمانى به بغداد نرفته بود .
محمد بن اسحاق ، در سال 308ق ، وفات یافت. (156)
62. محمد بن اسماعیل رازى ( ق3 ) : مجهول (157) و از اصحابامام جواد ( ع ) است. (158)
63. ابو جعفر محمد بن بکران بن عمران رازى ( ق4 ) : حسن (159) و از بزرگان امامیه و ساکن کوفه بوده است. (160) از کتابهاىاوست : ( الکوفه ) ، ( موضع قبر امیرالمومنین ( ع )] و ( مشرفالتربه ). (161)
64. ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبرى ( ق4 ) : رافضى وصاحب تالیفاتى است که از آنهاست : ( کتاب الرواه عن اهل البیت( ع )]. عبدالعزیز کتانى ، او را به رفض متهم کرده است. ابنبابویه در ( تاریخ رى ) از وى نام مى برد و مى گوید : او آملىبود ; اما به رى رفت و در آنجا ساکن شد. او از بزرگان متکلمانمعتزله بود و صاحب تصانیف است. ابومحمد حسن بن حمزه رعینى ازوى و او از ابوالفرج اصفهانى ، روایت مى کند. (162)
65. محمد بن جعفر بن عون اسدى ( ق3و4 ) : ثقه و صحیح الحدیثاست ; ولى از ضعفا روایت مى کند و گویند به جبر و تشبیه اعتقادداشته است. (163)
نقل شده که وى یکى از نواب امام زمان ( ع ) است. (164) برقىاو را از اصحاب امام صادق ( ع ) دانسته (165) ; ولى سال وفات وى312 ق ، است (166) و محال است هم عصر امام صادق ( ع ) بوده باشد . صاحب کتابهایى است که از آنهاست : ( الرد على اهل الاستطاعه ) (167) یا ( الجبر والاستطاعه ). (168)
66. محمد بن حسان رازى ( ق3 ) : ضعیف و حدیث او ( بینابین ) است. (169) از اصحاب امام هادى ( ع ) (170) و صاحب کتابهایى است ،از جمله : ( ثواب القرآن ) ، (171) ( العقاب ) ، ( ثواب اناانزلناه ) ، ( ثواب الاعمال ) ، ( الشیخ والمشیخه ). (172)
67. محمد بن حسن رازى ( ق2 ) : مجهول و از سلسله روات شیخطوسى است. (173)
68. ابوالعباس محمد بن خالد رازى ( ق3 ) : امامى ، مجهول (174) و از اصحاب امام هادى ( ع ) است. (175)
69. محمد بن سهل بجلى رازى ( ق2 ) : از اصحاب امام رضا (ع) است. (176)
70. ابوجعفر محمد بن عبدالرحمان بن قبه رازى ( ق4 ) : ثقه (177) و از متکلمان حاذق و عظیم القدر و همچنین شیخ امامیه درزمان خودش بوده است. (178) در مباحثات کلامى ، قوى بوده است . ابتدا معتزلى بوده و سپس مذهب امامیه را اختیار کرده است. (179) وى صاحب کتبى است که از آنهاست : ( الانصاف فى الامامه ) ، (التعریف ( الرد ) على الزیدیه ) ، ( الرد على ابى على الجبائى) ( المساله المفرده فى الامامه ) ، ( المستثبت ) ، ( نقض کتابابى القاسم البلخى ). (180)
راوى بنام ، ابوالحسین ، از ثقات نقل مى کند که کتاب ابوجعفررا نزد ابوالقاسم بلخى بردم ; نقض بر آن نوشت. به رى آمدم ونقض را به ابوجعفر دادم و او نقضى بر آن نقض نوشت. سپس دوبارهنقض وى را به بلخى باز گرداندم ; نقضى بر آن نوشت. وقتى به رىباز گشتم ، ابوجعفر فوت کرده بود. (181)
71. ابوجعفر محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى (ق4 ) : ثقه ، جلیل القدر ، حافظ احادیثبسیار ، بصیر به علمرجال و نقاد خبر بوده است و در کثرت علم و حفظ احادیث در میانقمى ها مانند نداشته است. (182)
سال ولادت وى در کتب نیامده ; اما گمان مى رود که در دهه اولقرن چهارم و به قولى سال 306ق ، بوده است. پدرش ، از علماىبزرگ و از متقى ترین مردم زمان خود بود. او و پدرش هر دو به (صدوق ) و ( ابن بابویه ) مشهور بوده اند ; اما متاخران ، پدررا ( صدوق اول ) و ( ابن بابویه قمى ) ( مدفون قم ) خوانده اند
وى در سال 338ق ، به دعوت اهالى رى از قم بدان جا هجرت کرد (که نشان از رشد و گسترش تفکر شیعى در آن شهر دارد ) و ، تا سال352ق ، در رى سکونت داشت و سپس از ملک رکن الدوله بویه براىزیارت امام رضا ( ع ) اجازه گرفته ، به خراسان رفت ; از طوس بهنیشابور سفر کرد و از تمام مشایخ آنجا استماع حدیث نمود. درهمان سال ، به بغداد رفته ، از تمام مشایخ آن شهر نیز استماعحدیث کرد. سپس در سال 354ق ، وارد کوفه شد و از مشایخ آنجانیز حدیثشنود و به قصد حج ، راهى حرمین شد و پس از سفر حج نیزبه همدان رفت و از شیوخ تمامى این شهرها اخذ حدیث کرد. (183)
ابوجعفر در سال 355ق ، بار دیگر به بغداد رفت. ابن داوود وعلامه حلى نوشته اند که در این سال ، تمام شیوخ امامیه دربغداد از او استماع حدیث کردند. (184) در سالهاى 367 و 368ق ،دوبار به زیارت امام رضا ( ع ) رفت و سپس در سفرش به ماوراءالنهر ، در بلخ و سرخس و ایلاق ، توقف نمود و از مشایخ اینشهرها حدیثشنید .
کتابهاى تالیفى او را حدود سیصد جلد نوشته اند. (185) کثرتمسافرتها و کتب او ، نشانى از روح بلند و همت عالى و کم نظیراو دارد. فهرست کتابهاى او در ( الرجال ) نجاشى (186) (الفهرست) شیخ طوسى (187) آمده است. ابوجعفر صدوق به سال 381ق ، وفاتیافت. (188)
72. محمد بن عقیل کلینى ( ق3 ) : مجهول و از مشایخ کلینىاست. (189)
73. محمد بن محمد بن عاصم کلینى ( ق4 ) : مجهول ، از راویانکلینى و از مشایخ شیخ صدوق است ( صدوق ، روایات کلینى را بهواسطه او نقل مىکند ). (190)
74. محمد بن هیثم عجلى رازى ( ق3 ) : ثقه و اهل رى است. اوپدر احمد و پدر بزرگ حسن ، از علماى ثقه امامیه است. (191)
75. محمد بن یزداد رازى ( ق3 ) : حسن (192) و از اصحاب امامعسکرى ( ع ) (193) بوده و روایات قابل قبولى دارد. (194)
76. ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى ( ق3و4 ) : ثقهشیخ و بزرگ امامیه در زمان خود و در علم حدیث ، موثق ترین ودر ثبت آن ، دقیق ترین فرد بوده است. (195)
کلینى ، صاحب کتابهایى است که از آن جمله است : ( الکافى ) که از ارکان چهارگانه حدیثشیعه است و علماى بزرگ شیعه ، درطول تاریخ ، این کتاب را بر کتب شیعه برترى دادهاند. وى اینکتاب را در طول بیستسال نوشته که مشتمل بر سه بخش ( الاصول ،الفروع ، الروضه ) است. از دیگر کتب وى است : ( الرد علىالقرامطه ) ، ( تعبیر الرویاء ) ، (196) ( رسائل الائمه ( ع )] ،( الرجال ) ، ( ما قیل فى الائمه ( ع ) من الشعر ) (197) است . وى در سال 318 یا 329ق ( سال تناثر نجوم ) ، وفات یافت. (198)
77. محمد بن یوسف مقرى رازى ( ق3 ) : حسن است (199) و ظاهرانجاشى به او اعتماد دارد. (200) احمد بن محمد بن سعید به سال281ق ، از او روایت مىکند. (201)
78. ابو القاسم مخلد بن موسى رازى ( ق3و4 ) : مهمل است (202) وبا امام زمان ( ع ) مکاتبه داشته است. (203)
79. ابو الحسن منصور بن عباس رازى ( ق3 ) : مضطرب الامر (204) و از اصحاب امام جواد و امام هادى ( ع ) است. (205) او صاحبکتاب معروف ( النوادر ) است. (206)
80. موسى بن ابى الحسن رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امامرضا (ع) است. (207)
81. موسى بن نصر رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امام رضا(ع) است. (208)
82. نعمان رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (209) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (210)
83. ولید بن ابان ضبى رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (211) و ازاصحاب امام رضا ( ع ) است. (212)
84. هشام بن مثنى رازى ( ق2 ) : مجهول (213) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (214)
85. یحیى بن ابى بکر رازى ( ق3 ) : امامى و مجهول است. (215) وى نابینا بوده و از اصحاب امام هادى (ع) است. (216)
86. ابوجعفر یحیى بن علاء بجلى رازى ( ق2 ) : ثقه و اصالتاکوفى است. (217) او از اصحاب امام صادق (ع) (218) و صاحب کتاباست. (219)
87. یحیى بن محمد بن سدید / سیبویه رازى ( ق2 ) : مجهول واز سلسله روات شیخ طوسى است. (220)
88. ابو زکریا یحیى بن محمد رازى : ( ق2 ) : مجهول و ازسلسله روات شیخ طوسى است. (221)
نتیجه گیرى
به نظر مى رسد فضاى مناسبى که در فاصله زمانى براندازىامویان و روى کار آمدن عباسیان ، قیام زید بن على ( ع ) و درپى آن ، قیام فرزندش یحیى در خراسان و حمایت گسترده ایرانیاناز آنها ( از جمله شرکت مردمانى از رى در قیام زید (222) ) ،تبلیغات وسیع داعیان عباسى در فراخوانى به پیروى از آلمحمد(ص) و نهایتا قیامهاى شیعى ، همچون قیام عبدالله بن معاویه ، (223) زمینه بسیار مساعدى را براى گسترش تشیع در ایران فراهمآورد. رى نیز از این قاعده مستثنا نبود و ارتباط و پیونداهالى رى با ائمه امامیه ( ع ) که در زمان امام باقر ( ع ) باوجود یک صحابى رازى ایجاد گردیده بود ، در سطح وسیعترى ادامهیافت و در زمان امام صادق ( ع ) تعداد صحابیان رازى به ده تنرسید که نشان از نفوذ تشیع در این شهر و پیدایش زمینه نشرافکار امامیه دارد .
گزارشى از وجود حاکمى شیعى مذهب در رى در عصر امام کاظم (ع) که شیعیان آن حضرت را تحتحمایتخود داشته است ، در کتاب (قضاء حقوق المومنین ) ، تالیف قرن ششم هجرى وجود دارد. (224) هرچند در این کتاب ، نام این حاکم ذکر نگردیده ; ولى در صورت صحتخبر ، وجود چنین شخصى در راس حکومتشهر رى ، مى توانسته بهپیشرفت فزاینده تشیع در این شهر ، بسیار کمک کند و موقعیتمطلوبى را براى شیعیان فراهم آورد .
مجموعا پنج نفر از صحابیان امام کاظم ( ع ) ، رازى هستند کهبا توجه به محدودیت ها و فضاى بسته سیاسى زمان و نوپایى نهالتشیع در رى ، منطقى به نظر مى رسد. با ورود امام رضا ( ع ) بهایران و تصدى ولایت عهدى مامون و حمایت آشکار مامون از عقایدمعتزلى و شیعى ، تشیع در تمامى مناطق ایران رشد و گسترش یافت . وجود یازده صحابى رازى در جمع اصحاب امام رضا ( ع ) ، زمینهمساعدى را براى نشر احادیث آن امام در رى فراهم ساخت و ارتباطاین شهر را با ائمه ( ع ) ، به اوج خود رسانید .
در میان اصحاب جواد الائمه ( ع ) به نه صحابى رازى بر مىخوریم. پیوستگى ارتباطات اهل رى با ائمه ( ع ) در زمان امامهادى ( ع ) به عمق یافتن اعتقادات شیعیان رى و استوارى تشیعامامیه در این شهر انجامید. از بین صحابیان امام هادى ( ع ) ،ده نفر رازى هستند که با احتساب عبدالعظیم حسنى ( که پناهندهشدن وى به این شهر ، خود نشان از وجود یارانى وفادار به او وهمچنین پایگاه قابل اعتماد شیعیان در این شهر دارد ) به یازدهنفر مى رسد. وجود یکى از نواب و وکلاى مورد وثوق امام هادى(ع) در رى ، خود دلیلى بر این مدعاست .
در زمان امام عسکرى ( ع ) که به واسطه گسترش تشیع در جهاناسلام ، امام شدیدا تحت نظر بودند ( و حتى معتمد عباسى سعىداشتبا کشتن فرزندى که قرار بود براى امام به دنیا بیاید ،ریشه امامت را خشک کند ) تعداد صحابیان رازى امام به شش نفر مىرسد. در زمان غیبت صغراى امام زمان ( عج ) نیز دو تن که یکىاز نواب و وکلاى امام زمان است ( با نام محمد بن جعفر اسدى ) ودیگرى از مکاتبه کنندگان با امام ( با نام مخلد بن موسى رازى ) ارتباط مستقیمى با ناحیه مقدسه داشتهاند .
در مجموع ، شهر رى با احتساب 44 صحابى ، بعد از شهر قم باحدود 140 صحابى ، (225) بالاترین ارتباط و پیوند را با ائمهامامیه ( ع ) در سرزمینهاى شرقى خلافت داراست. (226) شایدبتوان گفت که علت اصلى نسبتهاى ناصبى گرى و افراطى گرى که بهمردمان رى در قرون مورد بحث داده مى شود ، نزدیکى این شهر بهقم ( پایگاه تشیع ) بوده است ; چرا که در کنار مرکز جهان تشیعدر قرن سوم ، وجود شهرى که مردم آن غالبا سنى مذهب بودهاند ،بیشتر نمود داشته تا شهرهاى بزرگ دیگر که از مرکز تشیع ، دوربودهاند .
اما از لحاظ روند تکوین و گسترش تشیع امامیه در شهر رى ، باتکیه بر شمار محدثان در قرون یک ، دو ، سه و چهار ، باید گفت : در قرن اول هجرى ، هیچ نشانى از تشیع در رى وجود ندارد ; امااز مجموع 88 نفر محدثان و صحابیان اهل رى ، سى نفر ( 09/34درصد ) متعلق به قرن دوم هجرى ، 31 نفر ( 22/35درصد ) متعلق به قرن سوم هجرى و 25 نفر ( 40/ 28درصد ) متعلق به قرنچهارم هجرى هستند ( رجوع شود به نمودار آتى ). (227)
از لحاظ میزان اعتبار عقیدتى و علمى و التزام محدثان وعالمان قمى به مذهب امامیه ، در قرون مذکور ، وضعیتبدین قراراست : از مجموع 88 محدث ، شانزده نفر ثقه ( 18/18درصد ) ،پانزده نفر حسن ( 04/17درصد ) ، یک نفر امامى ممدوح ( 13/1درصد ) ، پنج نفر ممدوح ( 68/5درصد ) ، دو نفر شیخ الامامیه( 27/2درصد ) ، یک نفر متقى و نیک ( 13/1درصد ) ، یک نفرفقیه و فاضل و عالم ( 13/1درصد ) ، هفت نفر امامى و مجهول (95/7درصد ) ، نوزده نفر مجهول ( 59/21درصد ) ، پنج نفرضعیف ( 68/5درصد ) چهار نفر مهمل ( 54/4درصد ) ، دو نفرغالى ( 27/2درصد ) ، یک نفر مضطرب الامر ( 13/1درصد ) ، یکنفر رافضى ( 13/1درصد ) ، یک نفر کاذب ( 13/1درصد ) .
پىنوشتها:
1. فرهنگ فارسى ، محمد معین ، چاپ هشتم ، امیرکبیر ، 1371 ،ذیل ( رى ) .
2. تاریخ یعقوبى ، ابن واضح یعقوبى ، چاپ پنجم ، علمى وفرهنگى ، 1366 ، ج2 ، ص46 .
3. فتوح البلدان ، بلاذرى ، ترجمه : محمد توکل ، چاپ اول ،نقره ، ص445 .
4. همان ، ص449 .
5. مختصر کتاب البلدان ، ابن فقیه ، افست از طبع لیدن ،دارصادر ، بیروت ، 1302ق ، ص270-271 .
6. احسن التقاسیم فى معرفه الاقالیم ، مقدسى ، ترجمه : علینقى منزوى ، چاپ اول ، شرکت مولفان و مترجمان ایران ، 1361ش ج2 ، ص575 .
7. مسالک و ممالک ، اصطخرى ، به اهتمام : ایرج افشار ، چاپسوم ، علمى و فرهنگى ، 1368 ، ص166-167 .
8. احسن التقاسیم ، ج2 ، ص582-583 .
9. المسالک و الممالک ، ابن خردادبه ، ترجمه : حسین قرهجانلو ، چاپ اول ، نشر نو ، 1370 ، ص147 .
10. احسن التقاسیم ، ج2 ، ص582-583 .
11. فتوح البلدان ، ص450 ; المسالک والممالک ، ابن خردادبهص28 .
12. صوره الارض ، ابن حوقل ، الطبعه الثانیه ، دارصادر ،بیروت ، ص371 .
13. مسالک و ممالک ، ص167 .
14. مختصر کتاب البلدان ، ص274 .
15. مسالک و ممالک ، ص171 .
16. معجم البلدان ، یاقوت حموى ، تحقیق : فرید عبدالعزیزالجندى ، دارالکتب العلمیه ، ج2 ، ص506 ، 550 و 551 .
17. قصص العلماء ، محمد تنکابنى ، چاپ دوم ، علمیه اسلامیه1364 ، ص396-397 .
18. معجم البلدان ، ج4 ، ص58-59 .
19. رى باستان ، حسین کریمان ، انتشارات دانشگاه شهید بهشتى1371 ، ج2 ، ص576 و 626 .
20. لسان المیزان ، ابن حجر العسقلانى ، حققه وعلق علیه : محمد عبدالرحمان المرعشلى ، الطبعه الاولى ، داراحیاء التراثالعربى ، بیروت ، 1995م ، ج1 ، ص124 .
21. تهذیب الاحکام ، محمد بن حسن الطوسى ، حققه وعلق علیه : سید حسن الخرسان ، الطبعه الثالثه ، دارالاضواء ، بیروت ، ج6 ،ص40 .
22. الکافى ، محمد بن یعقوب الکلینى ، صححه و علق علیه : على اکبر الغفارى ، دارالاضواء ، بیروت ، 1405ق ، ج5 ، ص159 ;جامع الرواه ، الاردبیلى ، منشورات مکتبه آیه الله المرعشىالنجفى ، ج2 ، ص429 .
23. الکافى ، ج2 ، ص14 ; معجم رجال الحدیث ، ابوالقاسمالخوئى ، الطبعه الثالثه ، بیروت ، 1403ق ، ج21 ، ص24-25 .
24. مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ،الموتمر العالمى للامام الرضا ( ع ) ، 1410ق ، ص312 .
25. معجم رجال الحدیث ، ج22 ، ص123 .
26. التهذیب ، محمد بن حسن الطوسى ، ج6 ، ص171 ; مسندالامام الرضا ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ، منشورات الموتمرالعالمى للامام الرضا ( ع ) ، 1406ق ، ج2 ، ص515 ; معجم رجالالحدیث ، ج2 ، ص127 .
27. الفهرست ، محمد بن حسن الطوسى ، منشورات الشریف الرضى ،قم ، ص190 ; رجال ابن داوود ، منشورات جامعه طهران ، 1342ش ،ص401 ; رجال العلامه الحلى ، صححه : السید محمد صادق بحرالعلوم، الطبعه الثانیه ، منشورات المطبعه الحیدریه ، النجف ، 1381ق/ 1916م ، ص188 .
28. الفهرست ، الطوسى ، ص190 .
29. رجال الطوسى ، منشورات الشریف الرضى ، قم ، 1380ق/1961م ، ص519 ; رجال ابن داوود ، ص498 و 568 ; رجال العلامه ،ص268 .
30. فهرست اسماء مصنفى الشیعه ( رجال النجاشى ) ، محمد بنعلى النجاشى ، منشورات جماعه المدرسین بقم المشرفه ، ص456 ;مجمع الرجال ، القهپائى ( کوهپایى اصفهانى ) ، صححه و علق علیه: السید ضیاء الدین العلامه ، اصفهان ، سنه 1384ق ، ج1 ، ص129; رجال العلامه ، ص256 .
31. الکافى ، ج1 ، ص11 .
32. مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ، ص317 .
33. الکافى ، ج6 ، ص129 ; اعیان الشیعه ، السید محسن الامین، حققه واخرجه : حسن امین ، دارالتعارف للمطبوعات ، بیروت1403ق ، ج2 ، ص441 ; معجم رجال الحدیث ، ج22 ، ص7978 .
34. همان ، ص23 ; اعیان الشیعه ، ج2 ، ص445 ; معجم رجالالحدیث ، ج22 ، ص84 .
35. تنقیح المقال ، المامقانى ، چاپ سنگى ، 1349ق ، ج1 ، ص8.
36. رجال ابن داوود ، ص23 .
37. رجال الطوسى ، ص438 ; جامع الرواه ، ج1 ، ص40 .
38. رجال العلامه ، ص18 .
39. رجال الطوسى ، ص410 ; رجال ابن داوود ، ص23 ; رجالالعلامه ، ص14 ; مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزیزالله العطاردى، ص320 .
40. تنقیح المقال ، ج1 ، ص8 .
41. الرجال ، الطوسى ، ص444 ; الرجال ، ابن داوود ، ص25 .
42. الرجال ، الطوسى ، ص444 .
43. لسان المیزان ، ابن حجر ، ج1 ، ص352 .
44. معجم رجال الحدیث ، ج2 ، ص164 .
45. لسان المیزان ، ج10 ، ص352 .
46. الرجال ، الطوسى ، ص455 .
47. رجال النجاشى ، ص96 ، رجال ابن داوود ، ص387 و 420 ;مجمع الرجال ، ج1 ، ص126 .
48. الفهرست ، الطوسى ، ص30 .
49. رجال النجاشى ، ص96 ، الفهرست ، الطوسى ، ص30 ; رجالالعلامه ، ص308 .
50. لسان المیزان ، ابن حجر ، ج1 ، ص461 .
51. معجم رجال الحدیث ، الخوئى ، ج2 ، ص323 .
52. تنقیح المقال ، ج1 ، ص17 .
53. رجال الطوسى ، ص107 .
54. تنقیح المقال ، ج1 ، ص21 .
55. رجال النجاشى ، ص109 ; رجال العلامه ، ص207 .
56. رجال الطوسى ، ص370 ; رجال البرقى ، منشورات جامعهطهران ، 1342ش ، ص55 .
57. رجال ابن داوود ، ص72 .
58. همان ، ص543532 .
59. رجال النجاشى ، ص109 ; مجمع الرجال ، ص274 ، رجالالعلامه ، ص207 .
60. الفهرست ، الطوسى ، ص39 .
61. رجال النجاشى ، ص109 .
62. تنقیح المقال ، ج1 ، ص26 .
63. رجال النجاشى ، ص123 ; تنقیح المقال ، ج1 ، ص213 .
64. تنقیح المقال ، ج1 ، ص27 .
65. اعیان الشیعه ، ج4 ، ص150 ; معجم رجال الحدیث ، ج4 ،ص102-103 .
66. رجال النجاشى ، ص126 ; رجال ابن داوود ، ص90 ; رجالالعلامه ، ص33 .
67. همان ، ص65 ; رجال ابن داوود ، ص103 ; رجال العلامه ،ص44 .
68. همان ، ص65 .
69. تنقیح المقال ، ج1 ، ص30 .
70. رجال البرقى ، ص52 .
71. رجال الطوسى ، ص400 ; رجال النجاشى ، ص60 ; مجمع الرجالج2 ، ص188 ; رجال العلامه،ص214;رجال ابن داوود ، ص44 .
72. الفهرست ، الطوسى ، ص53 .
73. جامع الرواه ، ج1 ، ص253 .
74. مسند الامام الرضا ( ع ) ، ج2 ، ص525 ; جامع الرواه ،ج1 ، ص206 .
75. تنقیح المقال ، ج1 ، ص37 .
76. رجال الطوسى ، ص462 ; رجال ابن داوود ، ص111 .
77. تنقیح المقال ، ج1 ، ص315 .
78. علل الشرائع ، محمد بن على الصدوق ، قدم له : السیدمحمدصادق بحر العلوم، منشورات المکتبه الحیدریه، النجف، 1385ق ، ص69 .
79. تنقیح المقال ، ج1 ، ص39 .
80. رجال الطوسى ، ص373 .
81. تنقیح المقال ، ج1 ، ص40 .
82. رجال الطوسى ، ص462 ; رجال ابن داوود ، ص104 .
83. تنقیح المقال ، ج1 ، ص41 .
84. معجم رجال الحدیث ، ج6 ، ص74 .
85. تنقیح المقال ، ج1 ، ص41 .
86. مسند الامام الکاظم ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ، الطبعهالاولى ، منشورات الموتمرالعالمى للامامالرضا(ع) ، 1409قج3 ، ص366 .
87. مسند الامام الصادق ( ع ) ، الکفائى ، منشورات مطبعهالاداب ، 1380ق/1961م ، ص333 .
88. معجم رجال الحدیث ، ج6 ، ص113-114 .
89. تنقیح المقال ، ج1 ، ص53 .
90. رجال ابن داوود ، ص149 .
91. اختیار معرفه الرجال ( رجال الکشى ) ، محمد بن حسنالطوسى ، صححه وعلق علیه : حسن المصطفوى ، منشورات جامعه طهران1341ش ، ص579 ; رجال ابن داوود ، ص408-409 ; رجال العلامه ،ص7-19 .
92. رجال الطوسى ، ص401 ; رجال الکشى ، ص566 .
93. رجال الطوسى ، ص416 ; رجال الکشى ، ص566 ; رجال البرقىص58 .
94. مسند الامام العسکرى ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ،منشورات الموتمر العالمى للامام الرضا (ع) ، 1410ق ، ص316-317
95. رجال النجاشى ، ص185 ; رجال العلامه ، ص228 .
96. رجال الطوسى ، ص416 .
97. الفهرست ، الطوسى ، ص80 .
98. رجال النجاشى ، ص185 ; مجمع الرجال ، ج3 ، ص180 .
99. رجال العلامه ، ص228 ; رجال النجاشى ، ص185 .
100. الفهرست ، الطوسى ، ص80 .
101. تنقیح المقال ، ج2 ، ص198 .
102. رجال الطوسى ، ص402 .
103. همان ، ص416 .
104. همان ، ص432 .
105. رجال النجاشى ، ص198 ; رجال العلامه ، ص25 و 230 .
106. مجمع الرجال ، ج3 ، ص203 .
107. رجال الکشى ، ص566 .
108. الفهرست ، الطوسى ، ص84 ; رجال النجاشى ، ص198 .
109. رجال ابن داوود ، ص226 .
110. رجال الطوسى ، ص417 .
111. الفهرست ، الطوسى ، ص121 .
112. رجال النجاشى ، ص247 248 .
113. همان ، ص249 .
114. الفهرست ، الطوسى ، ص121 .
115. رجال العلامه ، ص130 ; رجال النجاشى ، ص247 .
116. همان ، ص238 ; تنقیح المقال ، ج2 ، ص167 .
117. رجال النجاشى ، ص348 ; معجم رجال الحدیث ، ج10 ، ص106
118. رجال الطوسى ، ص403 .
119. رجال ابن داوود ، ص212 .
120. رجال النجاشى ، ص228 .
121. التهذیب ، ج9 ، ص126 .
122. تنقیح المقال ، ج1 ، ص102 .
123. رجال الطوسى ، ص264 .
124. تنقیح المقال ، ج1 ، ص104 .
125. معجم رجال الحدیث ، ج2 ، ص16 و ج11 ، ص166 .
126. تنقیح المقال ، ج2 ، ص256 .
127. همان ، ج2 ، ص295 .
128. عیون اخبار الرضا ( ع ) ، محمد بن على الصدوق ، صححه : مهدى الحسینى اللاجوردى ، جهان ، ص64 .
129. تنقیح المقال ، ج2 ، ص125و259 ; عیون اخبار الرضا ( عص138 .
130. رجال النجاشى ، ص255 ; مجمع الرجال ، ج4 ، ص203 ; رجالابن داوود ، ص54و84 ; رجال العلامه ، ص284 .
131. مجمع الرجال ، ج4 ، ص203 ; رجال العلامه ، ص284 .
132. رجال النجاشى ، ص255 .
133. تنقیح المقال ، ج1 ، ص108 .
134. مسند الامام الکاظم ( ع ) ، عزیزالله العطاردى ، ج3 ،ص470 ; معجم رجال الحدیث ، ج12 ، ص92 .
135. تنقیح المقال ، ج2 ، ص297 .
136. رجال النجاشى ، ص260 ; رجال ابن داوود ، ص48 ; رجالالعلامه ، ص100 .
137. طبقات اعلام الشیعه ، آقا بزرگ الطهرانى ، تحقیق : علینقى منزوى ، منشورات دارالکتاب العربى،1390ق ، ج1 .
138. الکافى ، ج5 ، ص541 .
139. رجال النجاشى ، ص260 .
140. الکامل فى التاریخ ، ابن اثیر ، تحقیق مکتب التراث ،الطبعه الرابعه ، منشوراتالتاریخ العربى، بیروت، 1414ق ، ج8ص346 .
141. تنقیح المقال ، ج1 ، ص110 .
142. معجم رجال الحدیث ، ج12 ، ص216 .
143. تنقیح المقال ، ج1 ، ص106 .
144. الفهرست ، الطوسى ، ص100 ; رجال ابن داوود ، ص247 ;معجم رجال الحدیث ، ج12 ، ص10 .
145. مسند الامام الکاظم ( ع ) ، ج3 ، ص483 .
146. تنقیح المقال ، ج1 ، ص120 .
147. رجال ابن داوود ، ص268 .
148. رجال الطوسى ، ص257 .
149. الکافى ، ج1 ، ص485 .
150. تنقیح المقال ، ج1 ، ص131 .
151. رجال الطوسى ، ص496 ، رجال ابن داوود ، ص290 ، رجالالعلامه ، ص148 .
152. تنقیح المقال ، ج1 ، ص131 .
153. رجال الطوسى ، ص407 ، رجال البرقى ، ص57 ، معجم رجالالحدیث ، ج14 ، ص243 .
154. معجم رجال الحدیث ، ج15 ، ص327 و ج16 ، ص10 .
155. مشایخ فقه و حدیث ، عزیزالله العطاردى ، چاپ اول ،عطارد ، 1373ش ، ص141 158 ; معجم رجال الحدیث ، ج16 ، ص9 .
156. لسان المیزان ، ج5 ، ص703 .
157. تنقیح المقال ، ج2 ، ص82 .
158. الکافى ، ج4 ، ص169 .
159. تنقیح المقال ، ج1 ، ص133 .
160. رجال النجاشى ، ص394 ; رجال ابن داوود ، ص300 .
161. رجال النجاشى ، ص394 .
162. لسان المیزان ، ج5 ، ص762 .
163. رجال النجاشى ، ص373 ; رجال ابن داوود ، ص32 ،ص501و549 ; رجال العلامه ، ص160 .
164. رجال الطوسى ، ص496 ; رجال ابن داوود ، ص302 .
165. رجال البرقى ، ص20 .
166. رجال النجاشى ، ص373 ; رجال العلامه ، ص275 .
167. الفهرست ، طوسى ، ص151 .
168. رجال النجاشى ، ص373 .
169. همان ، ص338 ; رجال ابن داوود ، ص502-547 ; رجال الطوسىص506 ; رجال العلامه ، ص255 .
170. رجال الطوسى ، ص425 .
171. الفهرست ، الطوسى ، ص147 .
172. رجال النجاشى ، ص338 .
173. التهذیب ، ج6 ، ص20 .
174. تنقیح المقال ، ج1 ، ص136 .
175. رجال الطوسى ، ص424 .
176. همان ، ص389 .
177. تنقیح المقال ، ج1 ، ص139 .
178. رجال العلامه ، ص143 .
179. الفهرست ، الطوسى ، ص132 ; رجال النجاشى ، ص375 ; رجالابن داوود ، ص321 .
180. همان ، ص132 ; رجال النجاشى ، ص375 .
181. رجال النجاشى ، ص132 ; رجال العلامه ، ص143 .
182. رجال الطوسى ، ص495 ; رجال ابن داوود ، ص324 ; رجالالعلامه ، ص147 .
183. الامالى للصدوق ، الاعلمى ، منشورات موسسه الاعلمىللمطبوعات، بیروت لندن،1980م،ص5 8 و10 ( المقدمه ) .
184. رجال ابن داوود ، ص324 ; رجال العلامه ، ص147 .
185. الفهرست ، طوسى ، ص156 ; رجال النجاشى ، ص389 ; رجالابن داوود ، ص324 ; رجال العلامه ، ص147 .
186. رجال النجاشى ، ص392389 .
187. الفهرست ، الطوسى ، ص157 .
188. رجال ابن داوود ، ص324 .
189. الکافى ، ج4 ، ص224 .
190. عیون اخبار الرضا ( ع ) ، ص120 .
191. معجم رجال الحدیث ، ج18 ، ص345 .
192. تنقیح المقال ، ج1 ، ص146 .
193. رجال الطوسى ، ص436 .
194. رجال الکشى ، ص530 ; رجال ابن داوود ، ص341-388 ; رجالالعلامه ، ص153 .
195. رجال الطوسى ، ص495 ; رجال النجاشى ، ص377 ; رجال ابنداوود ، ص341 ; رجال العلامه ، ص145 .
196. الفهرست ، الطوسى ، ص135 .
197. رجال النجاشى ، ص377 .
198. الفهرست ، الطوسى ، ص135 .
199. تنقیح المقال ، ج1 ، ص147 .
200. همان ، ج1 ، ص202 .
201. معجم رجال الحدیث ، ج18 ، ص68 .
202. تنقیح المقال ، ج1 ، ص147 .
203. الکافى ، ج4 ، ص538 ; معجم رجال الحدیث ، ج18 ، ص160 ;تنقیح المقال ، ج3 ، ص207 .
204. رجال النجاشى ، ص413 ، رجال ابن داوود ، ص520و547 ;رجال العلامه ، ص259 .
205. معجم رجال الحدیث ، ج18 ، ص351 .
206. رجال النجاشى ، ص413 .
207. مسند الامام الرضا ( ع ) ، ج2 ، ص552-553 .
208. همان جا .
209. تنقیح المقال ، ج3 ، ص272 .
210. رجال الطوسى ، ص325 ; الکافى ، ج2 ، ص14 ; رجال البرقىص44 ; معجم رجال الحدیث ، ج19 ، ص170-171 .
211. تنقیح المقال ، ج1 ، ص160 .
212. رجال الطوسى ، ص394 ; رجال البرقى ، ص54 ; مسند الامامالرضا (ع) ، ج2 ، ص553 .
213. تنقیح المقال ، ج1 ، ص163 .
214. رجال الطوسى ، ص332 .
215. تنقیح المقال ، ج1 ، ص164 .
216. رجال الطوسى ، ص426 .
217. رجال النجاشى ، ص444 ; رجال ابن داوود ، ص375 ; رجالالعلامه ، ص182 .
218. رجال الطوسى ، ص333 ; رجال البرقى ، ص31 .
219. رجال النجاشى ، ص444 .
220. رجال الکشى ، ص437 .
221. همان ، ص588 .
222. مقاتل الطالبیین ، ابوالفرج الاصفهانى ، شرح و تحقیق : السید احمد صقر ، الطبعه الاولى ، منشورات الشریف الرضى ،1414ق ، ص132 .
223. نثر الدر ، ابو سعید منصور الحسینى الابى ، تحقیق : محمد على قرنه ، الهیئه المصریه العامه للکتاب ، ج1 ، ص427 .
224. تراثنا ، السنه الاولى ، العدد الثالث ، ص186-187 .
225. ( علما و خاندانهاى امامى جبال و خراسان ) ( پایاننامه کارشناسى ارشد تاریخ ) ، محمد حاج تقى ، پژوهشگاه علومانسانى و مطالعات فرهنگى ، تهران ، زمستان. 1375
226. شهر نیشابور که بزرگترین شهر سرزمین هاى شرقى خلافت ویکى از مهمترین مراکز فرهنگى قرون نخستین اسلامى بوده است ،بیش از بیست صحابى ندارد ( ر. ک : ( علما و خاندانهاى امامىجبال و خراسان )] .
227. متاسفانه تاریخهاى محلى رى که مهمترین منبع اطلاعاتىدر مورد بافت علمى شهر و نام و نشان علماى آن است ، از بینرفته اند. کتاب ( تاریخ رى ) شیخ منتجب الدین ، دانشمند قرنششم ، کلا از بین رفته و فقط قسمتهاى کوتاهى از آن در ( طبقاتالشافعیه ) سبکى و ( لسان المیزان ) ابن حجر آمده است ( ر. ک: مقالات تاریخى ، رسول جعفریان ، دفتر دوم ). در این مقالهاز این مختصر استفاده شده است. لذا شاید یکى از دلایل افتنسبى علماى قرن چهارم نسبتبه قرن دوم و سوم در رى ، نابودىمنابع اطلاعاتى باشد و شاید در قرن دوم و سوم ، به دلیل پیوندعلما با ائمه ( ع ) در کتب رجالى و غیر آن ، نام ایشان بیشترمضبوط مانده است .