آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

متن

صحیفه کامله ، نام مجموعه ادعیه امام على بن الحسین ( ع ) است که به طرق مختلف ، از آن حضرت روایت‏شده است .
این کتاب که در بین دانشمندان اسلامى به [( زبور آل محمد )]و [( انجیل اهل بیت )] موسوم گشته (2) از اولین کتابهایى است که‏در دوره اسلامى تالیف شده (3) و به واسطه داشتن مضامین بلند وهمچنین انتسابش به امام سید الساجدین ( ع ) ، از شهرت بسزایى‏برخوردار گشته است .
در قرون مختلف اسلامى ، بسیارى از دانشمندان و راویان ، بااسناد متصل به نقل و روایت صحیفه کامله مبادرت کرده اند . تعداد این اسناد را علامه محمدتقى مجلسى ، بالغ بر هزاران هزارمى داند (4) و مى گوید که متجاوز از ششصد طریق عالى نقل آن را درآثار خود ، گزارش کرده است .
در میان این راویان ، دانشمندان و مشایخ بزرگى بوده‏اند که‏حلقه واسط و شیخ المشایخ این راویان به شمار مى‏آیند و باسلسله سند و طریق روایت ویژه ، صحیفه را روایت کرده اند . کثرت‏طرق و مشایخى که در دوره هاى مختلف به نقل و روایت این کتاب‏پرداخته اند ، بى نظیر است و هیچ کتاب دیگرى را نمى شناسیم که‏مشایخ و محدثان بزرگ ، چنین اهتمامى به نقل و روایت آن معمول‏داشته باشند . این امر ، به گونه‏اى است که طرق روایت مشایخ درنقل صحیفه کامله ، به حد تواتر رسیده و بسیارى از علماى رجال وحدیث ، بدان شهادت داده‏اند . از جمله این علما ، فیلسوف ،محدث و فقیه فرزانه سید محمدباقر ، معروف به میرداماد ( م‏1041ق) ، اسانید طرق مشایخ را در روایت صحیفه کامله ، متواتر مى‏خواند . (5) در ذیل ، اسناد و مشایخ راویان صحیفه کامله مى آید و طرق نقل‏آنها ذکر مى شود :
1. محمد بن وارث ( قرن 3و4 )
محمد بن الوارث ، از مشایخ بزرگ اواخر قرن سوم هجرى است وابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه ( م‏368ق ) ، از وى حدیث نقل‏کرده است . (6) محمد بن الوارث ، به نقل از حسین بن اشکیب ،کتابهاى [( الرد على من زعم ان النبى ( ص ) کان على دین قومه)] و [( الرد على الزیدیه )] را براى ابوالقاسم جعفر بن محمدبن قولویه روایت کرده است ; (7) و حسین بن اشکیب ، شیخ و استادمحمد بن الوارث و از اصحاب امام هادى (8) و امام عسکرى (9) و شخصى‏عالم ، متکلم و مصنف بوده است و شیخ طوسى ، در حق وى مى نویسدکه او فاضل جلیل ، متکلم فقیه ، صاحب تصانیف ، لطیف الکلام وجیدالنظر بود . (10)
محمد بن الوارث ، صحیفه سجادیه را از حسین بن اشکیب و او ازعمیر بن متوکل و او از پدرش متوکل بن هارون و او از امام صادق( ع ) روایت کرده است . (11) این طریق را [( عالى السند )] مى‏گویند ; زیرا به واسطه هاى اندک از امام روایت مى‏شود . (12)
میرزا عبدالله افندى ( م‏1130ق ) ، صاحب کتاب [( ریاض العلماء)] که از دانشمندان کتابشناس و رجالیان معروف و از شاگردان‏علامه مجلسى است ، مى نویسد : نسخه عتیقه اى از صحیفه ، به‏روایت محمد بن الوارث و به خط ابن مقله ( م‏328ق ) ، خطاطنامدار عصر عباسى ، مشاهده کرده است . (13)
2. ابن همام ( م‏336ق )
ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافى ، از راویان قرن چهارم‏هجرى است . نجاشى درباره او مى نویسد : شیخ اصحاب ما و متقدم‏ایشان است . در سال 258ق ، به دعاى امام حسن عسکرى ( ع ) به‏دنیا آمد . منزلتى عظیم داشت ; کثیرالحدیث‏بود و کتابى به نام[( الانوار فى تاریخ الائمه ( ع )] دارد . وى در سال 336ق ،درگذشت . (14)
شیخ طوسى نیز درتوصیف او مى گوید :
یکنى اباعلى ، جلیل القدر ، ثقه ، له روایات کثیره اخبرنابها عده من اصحابنا عن ابى المفضل . (15)
محمد بن همام ، راوى صحیفه است و آن را از على بن مالک روایت‏مى کند . شیخ طوسى مى نویسد :
على بن مالک ، روى عنه ابن همام دعاء الصحیفه . (16)
در بین راویان حدیث ، دو تن با کنیه ابن همام شناخته مى شوند: اول ، محمد بن همام که توصیف نجاشى و طوسى را از وى آوردیم . دوم ، اسماعیل بن همام که از اصحاب حضرت رضا ( ع ) است و نجاشى‏درباره او مى نویسد : خودش و پدرش و جدش ثقه اند . (17)
ملامحمدتقى مجلسى ، راوى على بن مالک را اسماعیل بن همام‏دانسته و پس از نقل روایت‏بعضى از افاضل از صحیفه کامله ، مى‏نویسد : شیخ و نجاشى با اسانید فراوان خود ، از احمد بن محمدبن عیسى ، از ابن همام ، از على بن مالک ، صحیفه کامله راروایت مى کنند و جلالت قدر ابن عیسى و اسماعیل بن همام ، برجلالت قدر على بن مالک نیز دلالت دارد . ابن همام ، راوى امام‏رضا ( ع ) ، ثقه ، جلیل القدر و عظیم الشان است . (18)
اما به دلایل زیر ، راوى على بن مالک ، محمد بن همام است ونه اسماعیل بن همام :
1- شیخ طوسى ، نام على بن مالک را در باب [( من لم یرو عنهم)] آورده است . بنابراین ، وى از اصحاب ائمه نبوده است ; حال‏آنکه اسماعیل بن همام از اصحاب حضرت رضا ( ع ) است و روایت اواز على بن مال ، غیر ممکن و بى فایده است .
2- صحیفه سجادیه به روایت على بن مالک ، به طرز معجزه آسایى‏در سال 1348ش ، هنگام اجراى طرح توسعه حرم رضوى از زیر خاک قبه‏مبارک استخراج گردید و هم اکنون جزو ذخایر نفیس کتابخانه آستان‏قدس رضوى است و به شماره 12405 از آن نگهدارى مى شود . تاریخ‏کتابت آن ، 416قمرى ، و نام کاتب آن ، حسن بن ابراهیم زامى است. سلسله سند صحیفه مزبور چنین است : بندار بن یحیى ، ازابوالحسن محمد بن یحیى ، از ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافى، از على بن مالک ، از احمد بن عبدالله ، از محمد بن صالح ، ازعمیر بن متوکل بن هارون .
متوکل بن هارون مى گوید :
یحیى بن زید را پس از شهادت پدرش ، در حالى که به جانب‏خراسان مى رفت ، ملاقات کردم آنگاه صحیفه کامله را به من دادکه ادعیه امام على بن الحسین ( ع ) در آن بود . (19)
چنانکه ملاحظه مى شود ، نام راوى على بن مالک ، به صراحت دراین نسخه ارزشمند و قدیمى ، ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافى‏ذکر شده است .
نکته مهم دیگرى که از نسخه آستان قدس رضوى برمى آید ، طریق‏على بن مالک به عمیر بن متوکل است . این طریق ، در کتابهاى [(رجال )] نجاشى و [( فهرست )] و [( رجال )] شیخ طوسى ذکرنگردیده است . شیخ طوسى نیز گرچه در [( رجال )] خود به روایت‏ابن همام از على بن مالک اشاره مى کند ; اما طریق روایت او راکه احمد بن عبدالله از محمد بن صالح از عمیر بن متوکل بوده ،ذکر نکرده است . (20)
کاتب ، در پایان نسخه مذکور ، سال کتابت و تاریخ آن را چنین‏مرقوم کرده است :
انتهاء الماثور من الدعوات ، عن زین العابدین و حافد سیدالخلائق اجمعین على بن الحسین بن على بن ابى طالب ، خاتم‏الخلفاء الراشدین ، والصلوه على محمد و آله الطیبین و کتبه‏الحسین بن ابراهیم بن محمد الزامى فى شوال سنه ست عشره و اربع‏ماه . غفرالله له و لوالدیه ولجمیع المومنین والمومنات . (21)
این نسخه ، در سال 1371ش ، جزو سلسله انتشارات آستان قدس‏رضوى و با تحقیق استاد کاظم مدیر شانه چى در 187 صفحه و در قطع‏وزیرى به طبع رسیده است . چاپ دیگرى از این نسخه ، در مطبعه‏الشام و با تحقیق سید احمد فهرى در 236 صفحه به قطع رقعى به‏انجام رسیده است .
3 . ابن طیالسى ( ق‏4 )
ابویعقوب احمد بن عباس نجاشى صیرفى ، معروف به ابن طیالسى ،از مشایخ تلعکبرى ( م‏385ق ) است و وى در سال 335ق ، از ابن‏طیالسى ، حدیث‏شنیده است . (22) شیخ طوسى ر باب [( من لم یرو عن‏الائمه ( ع )] مى نویسد : ابن طیالسى [( دعاى کامل )] را که‏نام دیگر [( صحیفه کامله )] است ، روایت کرده است .
ملامحمدتقى مجلسى ، در اسناد روایت‏خود از صحیفه سجادیه ، مى‏نویسد :
ابویعقوب ابن طیالسى ، صحیفه کامله را در سال 335ق ، بااسناد خود از یحیى بن زید روایت کرده است .
4. محمد بن بحر شیبانى ( قرن چهارم )
محمد بن بحر رهنى کرمانى نرماشیرى شیبانى ، از مشایخ قرن‏چهارم هجرى و معاصر شیخ صدوق ( م‏381ق ) است . کتابهاى چندى درفقه و کلام ، همچون [( کتاب البدع )] ، [( کتاب التقوى )] ، [(کتاب الاتباع و ترک المراء فى القرآن )] ، [( کتاب البرهان )]و [( کتاب القلائد )] تالیف کرده است . (23)
محمد بن بحر شیبانى ، صحیفه کامله را روایت کرده و کتابشناس‏و رجالى معروف ، میرزا عبدالله افندى ، نسخه اى از آن راملاحظه کرده و در کتاب [(الصحیفه الثالثه)] از آن یاد مى کند. (24)
5. هارون بن موسى تلعکبرى ( م‏385ق )
ابومحمد هارون بن موسى بن احمد بن سعید تلعکبرى ، شیخ مشایخ‏امامیه است . شیخ طوسى درباره وى مى نویسد :
جلیل القدر ، عظیم المنزله ، واسع الروایه ، عدیم النظیر وثقه است .
علامه حلى نیز در توصیف او مى گوید :
وجه اصحابنا معتمد علیه لا یطعن علیه فى شى‏ء . (25)
نجاشى درباره او مى نویسد :
وجه اصحاب ما بود و معتمد همه . هیچ طعنى بر او وارد نشده‏است . من به خانه او مى رفتم و به همراهى فرزندش ابوجعفر ، درمحضر وى حاضر مى شدیم و مردم بر او قرائت مى کردند . (26)
شیخ طوسى ، در باب [( من لم یرو عن الائمه ( ع )] درباره‏تلعکبرى مى گوید :
وى جمیع اصول مصنف را روایت کرده (27) و از جمله کتابهایى که‏روایت مى کند ، صحیفه کامله است که آن را از ابن طیالسى نقل‏کرده است . (28) نسخه‏اى از صحیفه اى که او روایت کرده ، در عصر میرزاعبدالله افندى ، موجود بوده و وى آن را مشاهده کرده است . (29)
6. محمد بن عبدالله شیبانى ( م‏387ه )
ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانى ، در سال 297ق ،به دنیا آمد و همه عمرش در سفر و جستجوى حدیث گذشت و کتابهاى‏فراوانى داشت که از زمره آنهاست : [( شرف التوبه )] ، [( مزارامیرالمومنین ( ع )] ، [( مزار الحسین ( ع )] ، [( فضائل عباس‏بن عبدالمطلب )] ، [( کتاب الدعاء )] ، [( من روى حدیث غدیر خم)] ، [( رساله فى التقیه والاذاعه )] ، [( من روى عن زید بن‏على بن الحسین ( ع )] ، [( فضائل زید ( ع )] ، [( الشافى فى‏علوم الزیدیه )] ، [( اخبار ابى حنیفه )] و [( کتاب القلم )] . (30)
شیخ طوسى مى نویسد :
مشایخ ما همه کتب و روایات او را براى ما روایت کرده‏اند. (31)
شیبانى در ابتدا ثقه و ثبت‏بود ; اما در اواخر عمر ، خلط کردلذا نجاشى درباره او مى گوید :
رایت هذا الشیخ و سمعت منه کثیرا ، ثم توقفت عن الراویه عنه‏الا بواسطه بینى و بینه . (32)
برخى از رجالیان ، در معناى عبارت اخیر گفته اند : مقصودنجاشى ، آن است که با فعل [( حدثنا )] و [( اخبرنا )] ازشیبانى نقل روایت نمى کند ; اما با فعل [( قال )] فراوان از وى‏نقل روایت کرده است . (33)
شهید ثانى در [( درایه الحدیث )] مى نویسد : [( من خلط بعداستقامه یقبل ما روى عنه قبل الاختلاط و یرد ما روى عنه بعده)] . (34) آنگاه مى افزاید : [( [ منهم ] ابوالمفضل محمد بن‏عبدالله الشیبانى )] .
شیبانى ، صحیفه را به دو طریق نقل مى کند :
اول ، از طریق ابوعبد الله جعفر بن محمد بن جعفر حسنى (م‏308ق ) که بزرگ طالبیین و موثق و مورد اعتماد بود . (35) درباره‏جعفر بن محمد حسنى مى گویند :
فاضل ، پرهیزگار ، ثقه و عاقل بود و احادیث‏بسیار سماع کرد ;در مسجد مى نشست و قرائت قرآن مى نمود. (36)
دوم ، از طریق محمد بن روزبه بن ابى بکر مدائنى . علامه‏تهرانى مى نویسد :
و وقع فى الصحیفه الکامله روایه ابى المفضل الشیبانى عن محمدبن روزبه عن محمد بن احمد بن مسلم المطهرى عن ابیه. (37)
سید على خان مدنى ( صاحب [( ریاض السالکین )] نیز به وجودچنین سندى شهادت داده مى نویسد :
و رایت على هامش نسخه ما نصه : حدثنا ابوالمفضل قال و حدثنى‏محمد بن الحسن بن روزبه ابو بکر المدائنى نزیل الرحبه فى داره. (38)
نسخه گرانقدرى از صحیفه ، به روایت محمد بن روزبه ، درکتابخانه آیه الله مرعشى قم به شماره 3685 موجود است که نام‏کاتب آن ، حسین بن محمد حسنى است و آن را در سال 695ق ، در شهرموصل کتابت کرده است . (39)
راویان صحیفه از ابوالمفضل شیبانى ، عبارت اند از : محمد بن‏محمد بن نعمان ( شیخ مفید ) ، (40) حسن بن محمد بن اشناس ، (41) حسین بن عبیدالله غضائرى ، (42) ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى، (43) ابومنصور محمد بن محمد عکبرى معدل . (44)
روایت این دانشمندان موثق و معتمد از ابوالمفضل شیبانى ، خودنشانه آن است که نقل آنها مربوط به دوران استقامت وى است و نمى‏توان پذیرفت که این بزرگان ، از دوران خلط او چیزى نقل کرده‏باشند .
7. محمد بن هارون تلعکبرى ( ق‏4 )
ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى ، از شاگردان محمد بن‏عبدالله شیبانى است و صحیفه کامله را به نقل از او روایت کرده‏است . سید بن طاووس ، از صحیفه او خبر داده ، تصریح مى‏کند که : ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى ، آن را روایت کرده است و مى‏گوید :
محمد بن عبدالله شیبانى ، از جعفر بن محمد حسنى ، از عبدالله‏بن عمر زیات ، از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، ازمتوکل بن هارون ، از امام صادق ( ع ) حدیث مى کند که فرمود : هذا املاء جدى على بن الحسین ( ع ) على ابى محمد بن على ( ع ) بمشهد منى . (45)
سید بن طاووس ، آنگاه دعاى چهل و ششم صحیفه را به روایت‏ابوالحسین محمد بن هارون نقل مى‏کند . (46)
8. ابن عیاش ( م‏401ق )
احمد بن محمد بن عبیدالله بن حسن بن عیاش جوهرى ، ازدانشمندان و ادیبان معاصر شیخ صدوق است که تالیفات بسیارى داردو از جمله آنهاست : [( مقتضب الاثر فى النص على الائمه الاثنى‏عشر )] . (47)
نجاشى درباره او مى‏نویسد :
ابن عیاش ، دوست من و دوست پدرم بود و احادیث‏بسیارى از وى‏شنیده‏ام . (48)
میرزا عبد الله افندى ، صاحب کتاب [( ریاض العلماء )] ، آنجاکه مى‏نویسد : [( ما عدا الصحیفه المشهوره فاننا راینا عددا من‏نسخ الصحیفه السجادیه الشریفه المرویه بطرق اخرى )] ، از صحیفه‏اى که به روایت ابن عیاش است ، نام برده و مى گوید که آن رارویت کرده است . (49)
9. خزاز قمى ( قرن چهارم )
ابوالقاسم على بن محمد بن على خزاز قمى ، فقیهى موثق و عالمى‏عالى مقام است . نجاشى در [( رجال )] خود و علامه حلى در [(خلاصه الاقوال )] او را توثیق کرده اند . شیخ صدوق و ابن عیاش‏جوهرى ، از مشایخ وى‏اند و کتابهایى در کلام و فقه نوشته که ازجمله آنها [( الایضاح )] در اصول دین و [( کفایه الاثر فى النص‏على الائمه الاثنى عشر )] و [( کتاب الاحکام الشرعیه على مذهب‏الامامیه )] را مى توان نام برد . (50)
خزاز قمى ، صحیفه کامله را از على بن حسن و او از عمر بن‏عیسى بن عامر سیرافى در مکه و در ماه ذى الحجه سال 381ق ، و اواز حسن بن محمد بن یحیى و او از محمد بن مطهر و او از پدرش واو از عمیر بن متوکل و او از متوکل بن هارون ، روایت مى کند . متوکل مى گوید : یحیى بن زید را پس از شهادت پدرش ، در حالى که‏به جانب خراسان مى رفت ، ملاقات کردم آنگاه صحیفه کامله را به‏من داد که ادعیه امام على بن الحسین ( ع ) در آن بود . (51)
10. ابن شادان ( ق‏4 )
ابوالحسن محمد بن احمد بن على بن الحسن بن شادان [ / شاذان ]قمى ، از فقها و علماى بزرگ امامیه است و شیخ ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولویه قمى ( م‏368ق ) دایى اوست . کتابهاى [( ایضاح‏دقائق النواصب )] ، [( مناقب امیرالمومنین ( ع )] و [( ماه‏منقبه من طریق العامه )] نوشته اوست . کراجکى در سال 412ق ، درمسجد الحرام بر وى قرائت‏حدیث کرده است . این عالم بزرگ ، شیخ‏شیعه در زمان خود بوده است . (52)
ابن شادان ، صحیفه را چنین روایت مى کند :
احمد بن محمد بن عیاش ، از حسن بن محمد بن یحیى ، معروف به‏ابن اخى طاهر علوى ، از محمد بن مطهر کاتب ، از پدرش ، از محمدبن شلمقان مصرى ، از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ،ازمتوکل بن هارون ، از امام صادق ( ع ) .
صحیفه به روایت ابن شادان ، در اختیار علامه مجلسى بوده است‏و این عالم بزرگوار ، بعضى ادعیه را از آن نقل مى کند . (53) همچنین صحیفه مزبور در زمان علامه میرزا عبدالله افندى موجودبوده و وى آن را رویت کرده است . (54)
11 . شیخ مفید ( م‏413ق )
ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان بغدادى ، مشهور به شیخ‏مفید ، از بزرگترین مشایخ شیعه است و در فقه و کلام و روایت ،اعلم اهل زمان خویش بود و ریاست امامیه را در دوره خود برعهده‏داشت . او در سال 336ق ، به دنیا آمد و در سال 413ق ، چشم ازجهان فروبست . شیخ مفید ، کتابهاى متعددى نگاشت که از جمله‏آنهاست : [( الرساله المقنعه )] و [( الارکان فى دعائم الدین)] و [( الایضاح فى الامامه )] ، [( الافصاح )] ، [( الارشاد)] ، [( العیون )] و [( المحاسن )] .
شیخ مفید ، از ابوالقاسم بن قولویه قمى ، شیخ صدوق ، ابوغالب‏رازى ، احمد بن عباس نجاشى ، احمد بن محمد ( ابن الولید ) ودیگران روایت مى کند و شیخ طوسى ، ابوالعباس نجاشى ، سید مرتضى، سید رضى ، شیخ کراجکى ، جعفر بن محمد دوریستى ، سلار دیلمى ،ابن کوفى و تعدادى دیگر نیز از او روایت کرده‏اند . (55)
شیخ مفید ، در کتاب [( الارشاد )] به مجموعه ادعیه اى که ازحضرت سجاد ( ع ) به جا مانده ، اشاره کرده و بعضى از آن دعاهارا نقل کرده است ; مثلا مى گوید : [( وکان مما حفظ عنه من‏الدعاء )] . (56) همچنین مى نویسد : از آن حضرت ، کتابهایى درادعیه و مواعظ و روایت‏شده که وجود مستقل آنها ، ما را از بیان‏آن در این کتاب ، بى‏نیاز مى‏کند . (57)
شیخ مفید ، صحیفه را از محمد بن عبدالله شیبانى در دوران‏استقامتش نقل کرده است . (58) همچنین مشایخ نامدارى صحیفه را ازشیخ مفید نقل کرده اند ، مانند سید ابوالصمصام ذوالفقار بن‏معبد حسنى (59) و شیخ ابوعبدالله جعفر بن محمد دوریستى . (60)
12. ابن اشناس بزاز ( ق‏5 )
ابوعلى حسن بن محمد بن اسماعیل بن محمد بن اشناس بزاز ، ازمشایخ شیخ طوسى است و از جمله کتابهاى او [( عمل ذى الحجه )]را مى توان نام برد . سید بن طاووس ، نسخه‏اى از کتابى را که‏ابن اشناس در سال 437ق ، به خط خود نگاشته ، در اختیار داشته‏است و آن رادر کتاب [( الاقبال )] نقل مى کند و محمد بن‏عبدالله شیبانى از مشایخ اوست . (61)
ابن اشناس ، صحیفه کامله را از محمد بن عبدالله شیبانى ، ازجعفربن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات ، از على بن نعمان‏اعلم ، از عمیر بن متوکل و او از پدرش متوکل بن هارون روایت مى‏کند . (62)
میرداماد ، در شرح صحیفه سجادیه خود مى نویسد :
طریق اسناد در صحیفه اى که به خط ابن سکون است چنین است :
اخبرنا ابوالحسن على بن محمد بن اسماعیل بن اشناس البزازقرائه علیه فاقر به قال اخبرنا ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن‏عبدالمطلب الشیبانى . (63)
همچنین نسخه اى از صحیفه که با نسخه ابن اشناس مقابله شده ودر غایت صحت است ، در عراق موجود است و علامه تهرانى ، آن رابراساس نقل میرزا عبدالله افندى ، گزارش کرده است . (64)
13. احمد بن على نجاشى ( م‏450ق )
ابوالعباس احمد بن على نجاشى اسدى ، صاحب کتاب [( الرجال )]، از ارکان جرح و تعدیل و اعلم دانشمندان این فن است و همه‏بزرگان بر او اعتماد داشته و به قول او استناد کرده‏اند . ولادتش به سال 372ق ، واقع گردید و نزد بزرگانى چون شیخ مفید ،محمد بن على بن شادان [ / شاذان ] ، حسین بن عبیدالله غضائرى ،هارون بن موسى تلعکبرى ، ابن عبدون ، احمد بن محمد ( معروف به‏ابن جندى ) و محمد بن جعفر قمى ادیب ، تلمذ نموده است . بعضى‏از رجالیان ، قول او را بر قول شیخ طوسى نیز مقدم مى دانند وکتاب [( رجال )] او ، استوارترین کتاب در موضوع خود است . (65)
نجاشى ، راوى صحیفه سجادیه است و در [(رجال)] خود مى نویسد:
متوکل بن عمیر بن متوکل ، از یحیى بن زید ، صحیفه را روایت‏کرده است و ما را به این دعا ، حسین بن عبیدالله غضائرى از ابن‏اخى طاهر ، از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن متوکل ، ازپدرش متوکل و او از یحیى بن زید ، روایت کرده است . (66)
14. محمد بن حسن طوسى ( م‏460ق )
شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى ، از بزرگان دانشمندان‏اسلامى است . او در سال 385ق ، به دنیا آمد و در سال 408ق ، به‏عراق مهاجرت نمود و پنج‏سال نزد شیخ مفید ، تلمذ کرد . بعد ازآن به خدمت‏سید مرتضى ( علم الهدى ) درآمد و تا سال 436ق که‏سال وفات شیخ مفید است ملازم او بود .
در فتنه و آشوبى که در آغاز حکومت‏سلجوقیان به وجود آمد ،کتابخانه عظیم و کرسى درس شیخ طوسى را به آتش کشیدند و او به‏نجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه آنجا را بنیاد نهاد . شیخ طوسى ،در فقه ، اصول فقه ، کلام ، رجال ، حدیث ، تفسیر و سایر علوم‏اسلامى ، متخصص بود و تالیفات گرانقدر او در این زمینه ها ،قرنها مورد توجه و استناد دانشمندان و محققان اسلامى واقع‏گردید . (67)
شیخ طوسى ، از مشایخ راویان صحیفه سجادیه است و در کتاب [(الفهرست )] خود مى نویسد : [( متوکل بن عمیر بن متوکل ، ازیحیى بن زید بن على ( ع ) دعاى صحیفه را روایت کرده است )] . آنگاه طرق خود را براى نقل آن ، چنین گزارش مى کند :
طریق اول ، جمعى از مشایخ ، از تلعکبرى ، از ابن اخى طاهر ،از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن متوکل ، از پدرش ، ازیحیى بن زید .
طریق دوم ، احمد بن عبدون ، از ابوبکر دورى ، از ابن اخى‏طاهر ، از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن المتوکل . (68)
طریق سوم ، ابن غضائرى ، از محمد بن عبدالله شیبانى ، ازجعفر بن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات ، از على بن نعمان‏اعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بن هارون . (69)
شیخ طوسى ، به طرق دیگر نقل صحیفه سجادیه نیز آگاه بوده است; مثلا ذیل نام على بن مالک در [( رجال )] خود مى نویسد : [(ابن همام ، از على بن مالک ، دعاى صحیفه را روایت کرده است )] (70) و ذیل نام ابن طیالسى مى گوید : او دعاى کامل را ( که نام‏دیگر صحیفه کامله است ) روایت مى کند . (71)
15. وزیر مغربى ( م‏481ق )
ابوالقاسم حسین بن على وزیر مغربى ، از مشایخ و دانشمندان وادیبان اسلامى است و مادرش فاطمه نیز دختر ابوعبدالله محمد بن‏ابراهیم نعمانى ( صاحب کتاب [( الغیبه )] است . وزیر مغربى ،مصنف کتابهایى است که از جمله آنهاست : [( خصائص علم القرآن )]، [( اختصار علم المنطق )] ، [( رساله فى القاضى و الحاکم )] و[( اختیار شعر ابى تمام ) ] . مى گویند کتاب [( ادب الخواص )]وى ، بر کثرت اطلاع وى دلالت دارد . (72)
نسخه‏اى از صحیفه کامله به روایت وزیر مغربى ، در قرن‏دوازدهم موجود بوده و صاحب [( ریاض العلماء )] ، آن را مشاهده‏کرده است . (73)
16. مفید ثانى ( ق‏4 )
ابو على حسن بن محمد بن حسن طوسى ، عالم و فقیه و محدث ورجالى معروف ، ملقب به [( مفید ثانى )] و [( ابن الشیخ )] و [(ابن الطوسى )] ، فرزند شیخ طوسى و صاحب کتابهایى چون : [( شرح‏النهایه )] و [( الامالى )] است . (74) مى گویند اکثر اجازات‏علما به او منتهى مى شود . (75)
مفید ثانى ، صحیفه کامله را از پدرش شیخ طوسى ، از ابن‏غضائرى ، از محمد بن عبیدالله بن مطلب شیبانى در سال 385ق ، واو از جعفر بن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات در سال 265ق، و او از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بن‏هارون ، روایت مى کند . (76)
نسخه‏اى از صحیفه کامله ، به روایت ابن الشیخ ، در کتابخانه‏سید عبدالحسین الحجه در کربلا موجود بوده است و علامه تهرانى‏آن را مشاهده کرده است . (77) کاتب این نسخه ، در پایان آن مى‏نویسد که این نسخه از صحیفه را با صحیفه اى به خط ابن ادریس‏فقیه و صحیفه دیگرى به خط یاقوت ادیب ، مقابله کرده و مثلا درسند صحیفه در نسخه یاقوت ، به جاى عبیدالله بن مطلب ، عبدالله‏بن مطلب ثبت است . (78)
17. بهاءالشرف ( ق‏6 )
نجم الدین ابوالحسن محمد بن حسن بن احمد بن على بن محمد بن‏عمر بن یحیى العلوى الحسینى ، معروف به بهاء الشرف ، کسى است‏که نسبش به ذوالدمعه یا حسین بن زید بن على بن حسین بن ابى‏غالب منتهى مى شود . او کسى است که امام صادق ( ع ) او را به‏فرزندخواندگى پذیرفت و دختر محمد بن عبدالله بن زین العابدین (ع ) را به ازدواج او درآورد و به برکت امام صادق ( ع ) ، صاحب‏مال و مکنت‏شد و به واسطه گریه کردنهاى فراوانش در تهجد ، به[( ذوالدمعه ) ] ملقب گردید . (79)
بهاء الشرف ، صحیفه را از مشایخ موثق و معتمد خود ، با سندمتصل نقل کرده (80) که به ترتیب عبارت اند از :
1- ابوعبدالله محمد بن احمد بن شهریار . بهاء الشرف ، صحیفه‏را در سال 516ق ، از وى نقل مى کند . وى خازن کتابخانه‏امیرالمومنین ( ع ) در نجف اشرف بوده است . ابن شهریار ، ازشاگردان شیخ طوسى و داماد اوست . شیخ طوسى ، مسئولیت کتابخانه‏امیرالمومنین ( ع ) را در حیات خود به خاندان آل شهریار داد واین مسئولیت تا پایان قرن ششم به عهده ایشان بود . (81)
2- ابومنصور محمد بن احمد بن عبدالعزیز عکبرى معدل ( م‏472ق ) . وى از شاگردان سید مرتضى و از مشایخ خطیب بغدادى بوده است . (82) ابن اثیر در حوادث سال 472ق ، مى نویسد :
در این سال ، ابومنصور محمد بن عبدالعزیز عکبرى وفات یافت وتولدش در سال 384ق ، بود و او از محدثان معروف و صادق بود . (83)
3- ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانى . وى در سال‏297ق ، به دنیا آمد و همه عمرش در سفر و در جستجوى حدیث گذشت ومشایخ بسیارى داشت ; کتاب [( معجم رجال ابى المفضل )] را تالیف‏نمود و در سال 387ق ، درگذشت . (84)
4- ابوعبدالله جعفر بن محمد بن جعفر الحسنى ( م‏308ق ) . وى درسال 224ق ، به دنیا آمد . بزرگ طالبیین و علویین بود و نسبش به‏حسن مثنا فرزند امام حسن مجتبى ( ع ) مى رسد . ثقه و مورداعتماد اصحاب است و کتابهایى دارد ، از جمله : [( التاریخ‏العلوى )] و [( الصخره والبئر )] . (85) درباره او نوشته اند :
فاضل و پرهیزکار و عاقل بود و احادیث‏بسیار شنید . در مسجدمى نشست و قرائت قرآن مى کرد و موثق بود . (86)
5- عبدالله بن عمر بن خطاب زیات . وى در سال 265ق ، صحیفه رابراى ابوعبدالله حسنى روایت مى کند و صحیفه را از دایى خویش ،على بن نعمان اعلم ، روایت کرده است . (87)
6- ابوالحسن على بن نعمان اعلم ، از اصحاب حضرت رضا ( ع ) است‏ثقه ، وجه ، ثبت ، صحیح و واضح الطریقه است . (88)
7- عمیر بن متوکل که از پدرش متوکل بن هارون صحیفه را روایت‏مى کند ; (89) اما نجاشى و طوسى ، راوى صحیفه را متوکل بن عمیردانسته اند . (90) صاحب [( معجم رجال الحدیث )] ، وجوهى در جمع‏اقوال یاد شده ، ذکر کرده است (91) و ممکن است متوکل بن هارون ،همان متوکل بن عمیر و هارون ، نام جد متوکل باشد ; چرا که دراسامى ، گاه اسم جد را به جاى اسم پدر ذکر مى کنند . (92)
به هر حال ، متوکل ( که راوى صحیفه کامله است ) از اشخاص‏موثق و معتمد است و ابن داوود ، او را در [( رجال )] خویش درقسم موثقین ذکر کرده و ستوده است . (93)
بهاء الشرف ، راوى اصلى صحیفه در اوایل قرن ششم است و بسیارى‏از دانشمندان معاصرش ، صحیفه را به واسطه او نقل کرده اند ;مانند عمید الروسا على بن محمد بن سکونى حلى و شیخ محمد بن‏جعفر المشهدى (94) و شیخ هبه الله بن نما و شیخ عربى بن مسافر (95) وسالم بن قبادویه و ضیاء الدین ابوالفتح محمد بن محمد و شریف‏ابوالقاسم بن زکى العلوى و ابوالحسن على بن العریضى و جعفر بن‏ابى الفضل بن شقره و جعفر بن على المشهدى و حمزه بن محمد بن‏شهریار الخازن و شیخ ابوالفتح محمد بن جعفریه . (96)
محدث نورى ، درباره راویان صحیفه مى نویسد : [( وقد روى عنه‏خلق کثیر غیر عمید الروساء )] ; (97) اما درباره راوى بهاء الشرف‏و گوینده [( حدثنا )] در ابتداى سند صحیفه ، بین رجالیان ومحدثان بحث و گفتگوست . میرداماد ، در شرح صحیفه مى گوید که اوعمید الروساست و شیخ بهایى مى گوید که او على بن محمد بن سکون‏است . (98) برخى راوى را که درشوال سال 556ق ، آن را بر بهاء الشرف قرائت کرده است . (100) شیخ‏حر عاملى نیز عربى بن مسافر عبادى را راوى صحیفه کامله از بهاءالشرف برشمرده است . (101) علامه مجلسى ، روایت‏بعضى افاضل راذکر مى کند که راوى را حمزه بن شهریار مى‏دانند . (102)
شیخ حسن بن شهید ثانى ، در اجازه خود به نجم الدین بن محمدحسینى مى نویسد :
جعفر بن على مشهدى ، شیخ فقیه هبه الله بن نما ، شیخ مقرى‏جعفر بن ابى الفضل بن شقره ، شریف ابوالقاسم بن زکى علوى ،شریف ابوالفتح بن جعفریه و شیخ سالم بن قبادویه ، همگى از سیدبهاء الشرف ، صحیفه را روایت مى‏کنند . (103)
حقیقت آن است که سیادت نسب و شرافت و شیخوخیت‏بهاء الشرف ،از یک سو و کثرت دانشمندان و راویانى که از او صحیفه کامله راروایت کرده اند ، از سوى دیگر ، موجب گردید که نام بهاء الشرف‏به عنوان راوى اصلى صحیفه کامله ، در ابتداى سند آن ثبت گردد ونیازى به ذکر نام راویان پس از وى نباشد .
نسخه‏هاى صحیفه کامله به روایت‏بهاء الشرف ، با نقل‏دانشمندان و بزرگان متعدد ، صورت تواتر یافت و چون نقل کتابهاى‏متواتر ( مانند قرآن کریم و کتب اربعه و ) نیازمند اجازه وسلسله سند نیست ، نام راویان پس از بهاء الشرف ، در سلسله سندصحیفه درج نگردید .
به عقیده راقم این سطور ، عبارت [( حدثنا السید الاجل بهاءالشرف )] در ابتداى سند صحیفه ، مانند عبارت [( قال مصنف هذاالکتاب ادام الله بقاءه الشریف )] است که در ابتداى کتب متواترما به چشم مى خورد . شخصیت و شیخوخیت راوى اصلى سند صحیفه وتواتر و شهرت نسخه هاى منتشر شده آن ، نیازى به ذکر نام راویان‏پس از بهاء الشرف باقى نگذاشته است . همچنان که سایر کتب‏متواتر ( مثل [( شرائع )] محقق و [( قواعد )] علامه و [( کافى)] کلینى و ) نیز چنین است و نیازى به ذکر اسناد و اجازه براى‏نقل آنها وجود ندارد .
مجلسى اول در این باره مى نویسد :
بین اصحاب مشهور است که نقل و روایت‏حدیث ، جز به یکى از طرق‏سبعه جایز نیست . این وقتى است که کتاب از متواترات نباشد ;اما کتابهاى متواترى همچون کتب اربعه که محمدون ثلاثه آنها راتالیف کرده اند و مثل صحیفه کامله اى که از شیخ طوسى ، ابن‏ادریس ، ابن سکون یا عمید الروسا روایت‏شده و مثل کتابهاى‏مشهور و متواترى که از نویسندگان آنها نقل شده ( مانند [(قواعد )] علامه ) ، اظهر در این موارد ، آن است که این کتابهانیازمند اجازه نیست . (104)
18 . قطب راوندى ( م‏573ق )
قطب الدین ابوالحسین سعید بن هبه الله بن الحسن الراوندى ،فقیه و دانشمند مشهور امامى قرن ششم است . ابن شهر آشوب در [(معالم العلماء )] از او به عنوان شیخ خود یاد کرده و تالیفات‏وى را بر مى شمارد که از جمله آنهاست : [( المغنى فى شرح‏النهایه )] ، [( خلاصه التفاسیر )] ، [( منهاج البراعه )] ، [(تفسیر القرآن )] ، [( الخرائج والجرائح )] ، [( المستقصى فى‏شرح الذریعه )] ، [( تهافت الفلاسفه )] و کتابهاى دیگر . (105)
قطب راوندى ، صحیفه را از محمد بن على بن الحسن الحلبى ، ازشیخ طوسى روایت مى کند و سید بن طاووس ، بعضى ادعیه صحیفه رااز شیخش اسعد بن عبدالقاهر ، معروف به شفروه ، از ابوالفرج‏فرزند قطب راوندى ، از وى نقل کرده است . (106)
قطب راوندى ، بعضى از ادعیه صحیفه را در کتاب خود به نام [(سلوالحزین )] ( مشهور به [( الدعوات )] نقل کرده است . (107)
19. ابن شهرآشوب ( م‏588ق )
محمد بن على بن شهرآشوب سروى [ ساروى ] ، از بزرگترین علماى‏امامیه است و علماى عامه نیز وى را تعظیم و تبجیل کرده‏اند . مشایخ وى بسیارند که از جمله آنها احمد بن ابى طالب طبرسى (صاحب [( احتجاج )] ، عبدالجلیل رازى ( صاحب [( النقض )] ، امین‏الدین طبرسى ( صاحب [( مجمع البیان )] ، قطب راوندى ( صاحب [(الخرائج والجرائح )] ، عبدالواحد آمدى ( صاحب [( غررالحکم )] وفتال نیشابورى ( صاحب [( روضه الواعظین )] را مى توان نام برد
ابن شهرآشوب ، تالیفات نیکویى دارد که معروفترین آنها کتاب[( المناقب )] است که آن را در فضائل آل ابى طالب نوشته است . (108) او صحیفه سجادیه را از ابوالصمصام ذوالفقار معبد ، از شیخ‏طوسى و شیخ نجاشى و از جدش شهرآشوب ، از شیخ طوسى و از جعفر بن‏محمد دوریستى ، از شیخ مفید روایت مى کند . (109)
ابن شهرآشوب ، در ابتداى کتاب [( معالم العلماء )] ، پس ازآنکه قول غزالى را درباره اولین کتابى که در اسلام تالیف شده ،نقل مى کند ، مى‏نویسد :
اما صحیح آن است که اولین کسى که در اسلام کتاب نوشته ،امیرالمومنین ( ع ) است که کتاب خداى تعالى را فراهم آورده است. بعد از آن ، سلمان فارسى ( ره ) ، سپس ، ابوذر غفارى ( ره ) و بعد از آن ، اصبغ بن نباته و بعد از آن عبیدالله بن ابى رافع‏و سپس امام زین العابدین ( ع ) کتاب [( الصحیفه الکامله )] راتالیف کرده است .
او در ذیل ترجمه متوکل بن عمیر مى نویسد :
روى عن یحیى بن زید بن على ( ع ) دعاء الصحیفه و تلقب بزبورآل محمد ( ص ) . (109)
این دانشمند فرزانه ، در کتاب [( المناقب )] ، از فصاحت‏صحیفه کامله سخن به میان آورده ، مى نویسد :
وقتى در بصره نزد یکى از بلغا از فصاحت صحیفه کامله سخن به‏میان آمد ، او گفت : از من فرا گیرید تا نظیر آن را بر شمااملا کنم . آنگاه قلم برداشت و سر به زیر افکند و در همان حال‏سرافکندگى بمرد . (111)
20. ابن ادریس ( م‏598ق )
محمد بن احمد بن ادریس حلى ، فاضل فقیه و محقق نبیه ، صاحب‏کتاب [( السرائر )] است ( که حاوى فتاواى اوست ) و [( تبیان )]شیخ طوسى را به اختصار درآورده و در سن 55 سالگى در سال 598ق ،فوت نموده است . صاحب [( نخبه المقال )] درباره وى در ماده‏تاریخى مى گوید :
ثم ابن ادریس من الفحول و متقن الفروع و الاصول عنه النجیب بن نما الحلى حکى جاء مبشرا مضى بعد البکاءکه عدد [( مبشرا )] 543 و عدد [( البکاء )] 55 است . (112)
ابن ادریس ، به دو طریق ، صحیفه کامله را روایت مى کند :
اول ، از طریق عربى بن مسافر که او از شاگردان شیخ ابوعلى‏طوسى ( مانند الیاس بن هشام حائرى ) ، روایت مى‏کند . (113) عربى‏بن مسافر ، صحیفه کامله را از بهاء الشرف و او نیز به سند خویش‏از متوکل بن هارون روایت کرده است . (114)
دوم ، از طریق ابوعلى طوسى ( مفید ثانى ) که او نیز از شیخ‏طوسى و او نیز به طرق خود از متوکل بن هارون روایت مى‏کند. (115)
ملامحمدتقى مجلسى ، در باب نقل ابن ادریس از ابوعلى ( ابن الطوسى ) مى‏نویسد :
مشهور در اسانید ، این است که یک یا دو واسطه در روایت ابن‏ادریس از ابوعلى وجود دارد ; اما این نیز ممکن است که ابن‏ادریس در سن پایین ، صحیفه را از ابوعلى شنیده باشد و روایات‏با واسطه ، مربوط به دوران کهنسالى او باشد . (116)
ابن ادریس ، نسخه اى از صحیفه کامله را خود در رجب سال 570ق، کتابت نموده (117) و چون نسخه او مصحح و عارى از غلط بوده ،مورد اعتماد و ملاک تصحیح دانشمندان پس از او واقع شده است . مثلا على بن احمد السدید ، صحیفه خود را با استفاده از صحیفه‏ابن ادریس تصحیح نمود . (118) و شهیداول ، دو صحیفه ، یکى در سال‏772ق ، و دیگرى در سال 776ق ، از نسخه على بن احمد السدید ،استنساخ نمود . (119)
نسخه ابن ادریس از صحیفه کامله ، را علامه مجلسى دراختیارداشته است ; زیرا وقتى او طرق نقل خود از صحیفه کامله راذکر مى کند ، مى نویسد :
و از سید اجل فخار بن معد موسوى ، از شیخ اعلم ابوعبدالله‏محمد بن ادریس حلى اجزل الله مثوبته تا پایان سند مذکور درصحیفه مشهورش که به خط شریف او نزد من موجود است . (120)
21. ابن السکون ( م حدود 606ق )
ابوالحسین على بن محمد سکونى حلى ، دانشمند ، فقیه ، نحوى ،لغوى و شاعر امامى و موثق است . سیوطى نام او را در [( طبقات)] خود ذکر کرده و مدح بلیغ نموده و مى گوید یاقوت گفته که اوآگاه به نحو و لغت ، خوش فهم ، خوش نقل و حریص بر تصحیح کتب‏بوده است و در حدود سال 606ق ، درگذشته است . (121)
ابن السکون ، صحیفه کامله را از شیخ خود ، بهاء الشرف ، نقل‏مى کند (122) و نسخه اى از آن را به خط خود نوشته است و على بن‏احمد سدید ، از دستخط ابن السکون استنساخ کرده و آن را در سال‏643ق ، با صحیفه ابن السکون و در سال 654ق ، با نسخه ابن ادریس‏مقابله کرده است . (123)
نسخه ابن السکون ، مورد اعتماد و استناد دانشمندان پس از اوواقع شده و همین نسخه است که در اختیار صاحب [( بحارالانوار )]بوده است . علامه مجلسى ، پس از آن که طرق خود را از صحیفه‏کامله برمى‏شمرد ، در پایان مى‏نویسد :
اما طریق سند ما از صحیفه کامله چنین است : من نسخه اى از آن‏را به خط شیخ محمد بن على بن حسین جباعى ( جد شیخ بهایى ) ، دراختیار دارم که او آن را از روى دستخط علامه محمد بن مکى (شهید اول ) نقل کرده و شهید ، آن را از روى دستخط على بن احمدسدیدى نوشته و سدیدى آن را از روى دستخط على بن السکون استنساخ‏نموده و آن را با نسخه محمد بن ادریس نیز مقابله کرده است . (124)
22. عمید الروسا ( م‏609ق )
رضى الدین ابومنصور هبه الله بن حامد حلى لغوى ، معروف به [(عمید الروساء )] ، فقیهى جامع و ادیبى کامل است و سید فخار ازاو روایت مى کند . او از صلحا و از نویسندگان معروف است و ازراویان معروف صحیفه کامله به شمار مى رود . (125)
عمید الروسا به دو طریق ، صحیفه کامله را روایت کرده است :
اول ، به واسطه بهاء الشرف که همان طریق مشهور روایت صحیفه‏است . (126)
دوم ، به واسطه محمد بن ابى القاسم ، از ابوعلى ابن الشیخ . (127)
شیخ منتجب الدین ، درباره محمد بن ابى القاسم که شیخ عمیدالروسا در نقل صحیفه است ، مى نویسد :
امام عمادالدین محمد بن ابى القاسم بن محمد بن على طبرى آملى، فقیه و موثق است . او صحیفه را بر ابوعلى فرزند شیخ طوسى‏قرائت کرده و او را کتابهایى است که از جمله آنهاست : [( الفرج‏فى الاوقات )] و [( المخرج بالبینات )] . همچنین [( شرح مسائل‏الذریعه )] از امام قطب الدین ابوالحسن راوندى را بر او قرائت‏کرده و از او براى ما روایت مى کند . (128)
از عمید الروسا ، دانشمندانى چون فخار بن معد موسوى ، جلال‏الدین قاسم بن معیه و محمد بن نما ، صحیفه کامله را روایت کرده‏اند . (129) بعضى از محدثان به دلیل کثرت روایات صحیفه از عمیدالروسا ، احتمال داده اند که گوینده [( حدثنا ) ] در ابتداى سندصحیفه ، عمید الروسا باشد . (130) محدث قمى نیز مى نویسد :
قائل [( حدثنا )] در اول صحیفه سجادیه صلوات الله على منشئهاعمید الروسا هبه الله بن حامد است ، بنابر مشهور بین علما . (131)
23 . سید بن طاووس ( م‏644ق )
رضى الدین ابوالقاسم على بن سعد الدین موسى بن جعفر بن محمدبن طاووس ، عالم پرهیزگار و محدث بزرگوار ، در سال 589ق ، درحله به دنیا آمد . سلسله نسب او از ناحیه پدر به حسن مثنافرزند امام حسن مجتبى ( ع ) و از ناحیه مادر به شیخ طوسى منتهى‏مى شود و او را [( ابوالسادات والنقباء )] خوانده اند .
سید بن طاووس ، کتابهاى چندى تالیف کرده که از جمله آنهاست : [( مصباح الزائر )] ، [( فرحه الناظر )] ، [( روح الاسرار )] ،[( الطرائف )] ، [( فتح الابواب )] و تتمات [( مصباح المتهجد)] که از جمله آنهاست : [( فلاح السائل )] ، [( الاقبال )] ،[( جمال الاسبوع )] و کتاب [( کشف المحجه )] ، [( اللهوف )] ،[( اسعاد ثمره الفواد )] ، [( الامان )] ، [( الدروع الواقیه)] ، [( محاسبه النفس )] ، [( سعد السعود )] و [( مهج الدعوات)] . (132)
مى گویند این سید والامقام ، با وجود کثرت تالیفات ، کتابى‏در فقه ننوشته است و دلیل آن ، پرهیز او از فتوا و شدت ورع اوبوده است . (133)
نسخه‏اى از ادعیه صحیفه که تاریخ کتابت آن سال 415قمرى ، است، در اختیار سید بن طاووس بوده و او آن را از شیخ طوسى ، ازعلى بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بن هارون ،از یحیى بن زید و او از امام صادق ( ع ) ، روایت مى کند . (134)
سید بن طاووس در کتابهاى ادعیه خود ، فراوان از کتاب شریف‏صحیفه امام زین العابدین ( ع ) نام برده و از آن ، دعا نقل‏کرده است . مثلا در کتاب [( مهج الدعوات )] ، از آن به [(الصحیفه الشریفه من ادعیه مولانا زین العابدین )] یاد مى کند ودر [( الاقبال )] و [( جمال الاسبوع )] ، به [( الصحیفه )]تعبیر کرده است . ازعبارتى که وى در کتاب [( الاقبال )] مى‏نویسد ، برمى‏آید که اسناد صحیفه در اختیار وى بوده است . اومى گوید :
عن مولانا على بن الحسین ( ع ) صاحب الانفاس المقدسه الشریفه‏فیما تضمنه اسناد ادعیه الصحیفه . . . (135)
برخى از دعاهاى صحیفه سجادیه که در کتابهاى ادعیه سید بن‏طاووس به تمامى نقل شده ، عبارت اند از : دعاى استخاره یا طلب‏خیر ( دعاى سى سوم ازکتاب [( فتح الابواب )] ، دعاى آغاز ماه‏مبارک رمضان ( دعاى چهل چهارم [( الاقبال )] ، دعاى وداع باماه رمضان ( دعاى چهل پنجم [( الاقبال )] ، دعاى عیدین و جمعه( دعاى چهل ششم [( جمال الاسبوع )] ، دعاى روز عرفه ( دعاى چهل‏هفتم [( الاقبال )] ، دعاى عید اضحى و روز جمعه ( دعاى چهل‏هشتم [( جمال الاسبوع )] . (136)
24. شهید اول ( م‏786ق )
شیخ شهید شمس الدین ابوعبدالله محمد بن مکى بن محمد حامدعاملى ، در سال 734ق ، به دنیا آمد و نزد اساتیدى همچون فخرالمحققین ، عمیدالدین ، ابن نما و ابن معیه به تحصیل پرداخت واز علماى اهل سنت در مکه ، مدینه ، بغداد ، مصر ، دمشق ، بیت‏المقدس و مقام ابراهیم ، روایت مى کند . کتابهاى او از قبیل [(الذکرى )] ، [( الدروس )] ، [( القواعد ) ] ، [( اللمعه‏الدمشقیه )] و [( الاربعون حدیثا )] از معروفترین کتب امامیه‏است . این عالم بزرگوار ، به دلیل داشتن مذهب شیعه ، در سال‏786ق ، کشته شد و پیکرش را به صلیب کشیده ، سنگباران کردند وسپس آتش زدند . (137)
محدث قمى ، درباره او مى نویسد :
کسى که در طرق اجازات علماى ما بنگرد ، با وجود کثرت و تشتت‏آنها ، درمى‏یابد که همه آنها به این شیخ بزرگوار منتهى مى‏شود. (138)
شهید اول ، صحیفه کامله را به دو طریق از شیخ طوسى نقل مى‏کند :
اول ، تاج الدین بن معیه ، از پدرش ابوجعفر بن محمد بن معیه، از پدرش محمد بن حسن معیه ، از محمد بن شهرآشوب مازندرانى ،از ذوالفقار بن معبد حسنى ، از شیخ طوسى .
دوم ، تاج الدین بن معیه ، از کمال الدین الرضى محمد بن محمد، از نصرالدین محمد بن حسن طوسى ، از پدرش ، از سید فضل الله‏حسنى ، از سید ابوالصمصام ، از شیخ طوسى . (139)
نسخه اى از صحیفه کامله را شهید سعید محمد بن مکى به خط خودنوشته و در آن تتبع کرده و نهایت جهد خود را در ضبط و نسخ واعراب گذارى آن به کار برده است و این نسخه ، پس از وى دراختیار دانشمندان بزرگى همچون شهید ثانى قرار گرفته و صحائف‏خود را از روى آن تصحیح کرده اند . (140) همچنین محمد بن على‏جبعى ، جد شیخ بهاء الدین عاملى ، از روى نسخه شهید استنساخ‏نموده و همین نسخه است که در اختیار شیخ بهایى و مجلسى اول‏قرار گرفته و صحیفه خود را از روى دستخط على بن احمد سدیدى درسال 772ق ، استنساخ نموده و سدیدى صحیفه خود را از روى دستخط‏ابن سکون در سال 643ق ، استنساخ کرده است . (141) بر نسخه ابن‏سکون ، خط و اجازه عمید الروسا که مورخ سال 603قمرى است ، وجوددارد . (142)
نسخه شهید اول از صحیفه کامله ، هم اکنون در کتابخانه مرحوم‏سید محمدتقى بن حسین بن دلدار على ، موجود است و نویسنده کتاب[( تراجم مشاهیر )] ( سید على نقى که از احفاد اوست ) ، بدین‏مطلب شهادت داده است . (143)
25. شمس الدین جبعى ( م‏886ق )
شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى ، صاحب کرامات و جد شیخ‏بهائى و پدر شیخ عبدالصمد عاملى ، از مشایخى است که صحیفه‏کامله را روایت کرده است . او خود در تاریخ احوال خویش مى‏نویسد :
درسال‏845 هجرى به حجاز و در سال 853 به روم و در سال 855 به‏عراق و در سال 858 به بیت المقدس مسافرت کردم . در سال 864بیمار شدم و در سال 879 به بلاد عجم مسافرت کردم و در سال 880وارد عراق شدم و در همان سال به شام مراجعت نمودم .
فرزندش شیخ عبدالصمد نیز در زیر نوشته پدر نوشته است : و درسال 886 جان به جان آفرین تسلیم کرد . (144)
جبعى ، صحیفه را در سال 851ق ، بر استادش على بن على بن محمدبن طى ، قرائت کرده و او نیز از طریق شهید اول ، آن را روایت‏مى کند . (145)
جبعى همچنین صحیفه را از روى دستخط شهید اول ، استنساخ نموده‏و نسخه او در اختیار شیخ بهایى قرار گرفته و او آن را با نسخ‏دیگر مقابله کرده است . مجلسى اول مى گوید :
روزى به مدرس شیخ بهایى که در جوار مسجد جامع بود ، رفتم واو را دیدم که مشغول مقابله صحیفه کامله بود و خواننده آن ،سید صالح امیر ذوالفقار گلپایگانى بود . (146)
علامه مجلسى ، خصوصیات نسخه جبعى را چنین گزارش کرده است :
صورت آنچه که در پایان صحیفه شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى، جد شیخ ما بهاء الدین عاملى قدس الله روحهما به خط او آمده‏است و در آن ، فواید بسیارى وجود دارد :
این صحیفه را از روى دستخط شیخ عالم سعید شهید محمد بن مکى‏رحمه الله استنساخ کردم و شهید بر روى نسخه نوشته است : [( این‏صحیفه را از روى دستخط على بن احمد سدیدى استنساخ نمودم و آن‏را در یازدهم شعبان 772 به پایان رسانیدم )] . سدیدى نوشته است: [( این نسخه را در سال 643 از روى دستخط ابن السکون استنساخ‏نمودم )] . نیز جبعى مى نویسد : [( همچنین این صحیفه را بانسخه دیگرى از دستخط شهید که آن را در سال 776 به پایان برده ،مقابله کردم )] و نیز مى نویسد : [( سدیدى بر نسخه خود نوشته‏است که براى بار دوم ، صحیفه را با دستخط سعید محمد بن ادریس‏در ذى قعده سال 654 ، مقابله نموده ام )] و متن دستخط ابن‏ادریس را ذکر مى کند . همچنین جبعى صورت اجازه و دستخط عمیدالروسا را بر نسخه على بن السکون که آن را در سال 603 نگاشته ،نقل نموده است . (147)
26 . کفعمى ( ق‏9 )
ابراهیم بن على جبعى عاملى ، موثق ، جلیل ، ادیب ، محدث وشاعر است و صاحب تالیفات چندى است که بیشتر آنها در موضوع‏ادعیه است ; مانند [( المصباح )] ( تالیف سال 895ق ) ، [(البلد الامین )] ( در عبادات ) ، [( الفوائد الطریفه فى شرح‏الصحیفه )] ( که در آن ، تمام ادعیه صحیفه کامله را نقل و شرح‏کرده است ) ، [( المقصد الاسنى فى شرح الاسماء الحسنى )] و [(محاسبه النفس )] . پدرش از اعاظم فقها بوده و برادرش شیخ احمد، صاحب کتاب [( زبده البیان )] نیز عالمى کامل بوده است . (148)
کفعمى ، از معروفترین گردآورندگان ادعیه در دوره اسلامى است‏و شرح نوشتن او بر ادعیه صحیفه کامله ، نشانه آن است که این‏کتاب مورد توجه و علاقه دانشمندان و مولفان کتب دعا نیز بوده‏است . روایت و شرح کفعمى از صحیفه کامله ، معروف است و صاحب [(ریاض العلماء )] در کتاب [( الدرر المنظومه الماثوره فى جمع‏لئالى الادعیه السجادیه المشهوره )] به وجود آن ، شهادت داده‏است . (149)
27 . شهید ثانى ( م‏966ق )
شیخ زین الدین بن على ، در سال 911قمرى به دنیا آمد و علوم‏مختلف اسلامى را نزد اساتید بزرگى فراگرفت و کتابهاى چندى نوشت‏که از جمله آنها مى توان [( الروضه البهیه فى شرح اللمعه‏الدمشقیه )] را نام برد که قرنهاست از کتابهاى فقهى شیعه است . تمامى تالیفات شهید ، در نهایت اتقان است . این عالم بزرگوار ،در سال 966ق ، به سبب داشتن مذهب شیعه ، شهید شد . (150)
شهید ثانى ، صحیفه کامله را از على بن عبدالعالى میسى ، ازابن الموذن ، از ابوالقاسم ضیاء الدین على فرزند شهید اول ، ازشمس الدین محمد بن مکى ، نقل مى‏کند . (151)
شیخ زین الدین ، نسخه اى از صحیفه کامله را خود استنساخ کرده، بر آن مى نویسد :
این نسخه ، از روى نسخه شیخ و مولاى سعید ما ابوعبدالله شهیدمحمد بن مکى ضبط شده و سپس با آن مقابله گردیده است . شهید ،در ضبط و نسخ و اعراب آن ، تتبع کامل کرده و در موارد اندکى که‏خطایى سهوا واقع شده ، وجه صواب را ضبط نموده ام . شهید [ اول] ، نسخه اش را از روى دستخط شیخ سدید الدین على بن احمد حلى‏استنساخ کرده و او نسخه اش را از دستخط ابن سکون نقل نموده وبا نسخه محمد بن ادریس مقابله کرده است . من چندین بار این‏نسخه را مقابله کرده ام : بار اول در سال کتابت آن ، دوم درسال 44 ، و سوم در سال 954 . (152)
نسخه شهید ثانى از صحیفه کامله ، با ضمائم آن در اختیارعلامه مجلسى بوده است و خصوصیات و ضمائم آن ، در [(بحارالانوار )] گزارش گردیده است . (153)
نسخه شهید ثانى از صحیفه کامله ، هم اکنون نیز موجود است وعلامه تهرانى ، آن را در کتابخانه فاضلیه مشاهده کرده است . (154)
28. مجلسى اول ( م‏1070ق )
جامع فنون عقلى و نقلى ، محمدتقى بن مقصود على ، ملقب به‏مجلسى اول ، در سال 1003ق ، متولد شد و نزد اساتید بزرگى چون‏ملا عبدالله شوشترى و شیخ بهایى ، تلمذ کرد و در علم فقه وتفسیر و حدیث و رجال ، سرآمد اهل زمانه و در زهد و تقوا وعبادت ، تالى تلو استادش ملا عبدالله شوشترى بود . محدث قمى درشرح احوال وى مى نویسد :
و از براى او مصنفات شریفه اى است ، مانند شرح او بر [( من‏لایحضره الفقیه )] به فارسى و شرح دیگر به عربى و شرح او بر [(صحیفه کامله )] و بر بعض کتاب [( تهذیب )] و بر زیارت جامعه وبر حدیث همام و حواشى او بر [( اصول کافى )] و رساله در افعال‏حج و رساله در رضاع و اجازات کثیره و غیر ذلک ; و این بزرگوار، موید من عندالله و استاد علما و مربى فضلا بوده و آثار او دراسلام بسیار است ; و اگر نباشد از آثار او جز نجل جلیل و فرزندنبیلش ، هر آینه کفایت مى کند ، تا چه رسد به سایر علماى دیگرکه تلمیذ او بوده اند و مصنفات نافعه فائقه‏اش و نشر دادن اوصحیفه کامله را در میان مردم و غیر ذلک . (155)
مجلسى اول ، صحیفه را از مشایخ خود : شیخ بهایى و شیخ‏عبدالله شوشترى ، به طرق مختلف از محمد بن جعفر نما ، سید فخار، ابن زهره ، ابن ادریس ، عمیدالروسا و على بن سکون ، از سیداجل بهاء الشرف ، روایت مى کند . (156)
وى بخش قابل توجهى از عمر پر برکت‏خود را صرف گردآورى اسنادصحیفه کامله و نسخ و مقابله و اجازه این کتاب شریف کرده است ودرباره طرق روایت صحیفه ، پس از ذکر اسناد خود مى نویسد :
الى غیر ذلک ، از طرق کثیر که بالغ بر هزاران هزار مى شود . گرچه آنچه من ذکر کرده ام ، بالغ بر ششصد طریق عالى مى گردد . (157)
بسیارى از آن اجازات ، هم اکنون نیز در دسترس است . (158)
این عالم بزرگوار ، در پایان یکى از اجازاتش مى نویسد :
و آنچه از اسانید صحیفه به غیر از این اسانید دیده ام ، بیش‏از آن است که به شمار آید و هیچ شکى وجود ندارد که این کتاب ،از سید الساجدین ( ع ) است ; اما از جهت اسناد ، مانند قرآن‏مجید ، متواتر است و از طریق زیدیه نیز به تواتر نقل شده است . اما از جهت عبارت ، در نهایت فصاحت است و نیازى به وصف ندارد . اما از جهت احاطه به علوم الهى نیز چنین است و هر کس که شناخت‏اندکى به علوم داشته باشد ، بدان اعتراف خواهد داشت ; لیکن‏عمده در این باب آن است که من در اوایل بلوغ ، با تضرع وابتهال ، طالب قرب خداوند بودم و در رویا صاحب الزمان و خلیفه‏الرحمان صلوات الله علیه را دیدم و از مسائل دشوارى که براى من‏ایجاد شده بود ، پرسش کردم . سپس عرضه داشتم : [( یا ابن رسول‏الله ! ملازمت دائمى شما برایم مقدور نیست . اگر ممکن است ،کتابى به من عطا کنید تا بدان عمل کنم )] . آنگاه صحیفه عتیقه‏اى به من عطا فرمود و مرا به عالمى به نام [( تاج )] ارجاع‏فرمود .
در بیدارى به نزد آن شیخ رفتم و او همان کتاب را به من داد ومن آن را بر شیخ بهایى قرائت کردم و صحیفه خود را از روى آن‏نوشتم و آن را مکررا با نسخه شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى ،جد شیخ بهایى ، مقابله کردم . او مى گوید که نسخه اش را از روى‏دستخط شهید محمد بن مکى نوشته است و او مى گوید نسخه اش را ازروى دستخط سدیدى نوشته است و او مى گوید نسخه اش را از روى‏دستخط على بن سکون نوشته است و با دستخط عمید الروسا و ابن‏ادریس ، مقابله کرده است . به برکت مناوله صاحب الزمان صلوات‏الله علیه آن نسخه صحیفه در جمیع بلاد اسلام و على الخصوص‏اصفهان ، منتشر شد . امروزه کم خانه اى است که نسخه هاى متعددصحیفه در آن نباشد و این انتشار ، دلیلى بر صحت آن رویاست . والحمدلله رب العالمین . (159)
مجلسى اول در [( شرح من لایحضره الفقیه )] ، پس از آنکه‏داستان رویاى صادقه خود را شرح مى دهد ، مى نویسد :
صحیفه را گرفتم و به نزد شیخ بهایى آمدم و آن را با نسخه اوکه جد پدرش از روى نسخه شهید رحمه الله نوشته بود ، مقابله‏کردم . شهید ، نسخه خود را از نسخه عمید الروسا و ابن سکون‏نوشته بود و با نسخه ابن ادریس مقابله کرده بود و نسخه اى که‏حضرت صاحب الامر ( ع ) به من عطا فرموده بود ، نهایت موافقت رابا نسخه شهید رحمه الله داشت . بعد از آنکه از مقابله فارغ شدم، مردم در نزد من شروع به مقابله کردند و به برکت عطاى حجت ( ع) ، صحیفه کامله در بلاد ، مانند آفتاب طالع گردید ، در هرخانه و سیما در اصفهان ; زیراکه براى اکثر مردم صحیفه هاى‏متعدد است و اکثر ایشان ، صلحا و اهل دعا شدند و بسیارى ازایشان مستجاب الدعوه ; و این آثار معجزه اى است از حضرت صاحب (ع ) و آنچه خداوند عطا فرمود به من از برکت صحیفه ، احصاى آن‏نمى توانم کرد . (160)
پیش از مجلسى اول ، نسخه هاى صحیفه اندک و آن هم در اختیارعلما و دانشمندان بوده ; اما این عالم بزرگوار ، صحیفه کامله‏را ترویج کرد و آن را در اختیار همگان قرار داد . او خود دراین باب مى‏نویسد :
به برکت آن رویا ، صحیفه در آفاق منتشر شد ، پس از آن که‏اثرى از آن در این بلاد مشاهده نمى‏شد . (161)
بنا بر آنچه ذکر شد ، راوى صحیفه کامله اى که اکنون شایع است‏و منتشر گردیده ، مجلسى اول است و این افتخار بزرگ ، نصیب آن‏عالم ربانى است .
محدث نورى ، آنجا که از سند صحیفه شایع بحث مى کند ، خصوصیات‏نسخه مجلسى را بر مى شمارد و مى نویسد :
سند صحیفه شایع ، به شیخ شهید منتهى مى شود و او از سید تاج‏الدین محمد بن قاسم بن معیه از پدرش روایت کرده و او از عمیدالروسا و ابن سکون روایت مى کند . (162)
نکته دیگرى که محدث نورى مى افزاید ، آن است که سخن شیخ‏بهایى و میرداماد در تعیین قائل [( حدثنا )] قلیل الفائده است; چرا که شیخ بهایى گوینده را ابن سکون و میرداماد ، گوینده راعمید الروسا مى داند ; حال آنکه سند صحیفه شایع ، به هر دوطریق ، از ابن سکون و عمید الروسا از [( بهاء الشرف )] نقل شده‏است . (163)
29. ماجد حسینى دشتکى ( ق‏11 )
امیر ماجد بن الامیر بن الامیر جمال الدین محمد حسینى دشتکى، از مشایخ قرن یازدهم هجرى است و ملاشفیع رشتى که برادر محمدرفیع الدین ( معروف به ملا رفیعا ) است ، از وى روایت مى‏کند . (164) دشتکى درباره سند صحیفه مى نویسد :
اتصال سند صحیفه کامله یا انجیل اهل بیت و زبور آل محمد به‏منشى آن ، امام موید به عصمت و آیت هادیه حق ، قدوه الساجدین‏والراکعین ، امام زین العابدین على بن الحسین ( ع ) چنان‏اشتهار دارد که نیازى به ذکر سلسله اسناد باقى نمى گذارد ; امامن طریق خود را در نقل صحیفه کامله ذکر مى کنم تا نورانیت آن‏در صحائف منتشر شود . (165)
ویژگى روایت ماجد حسینى از صحیفه در آن است که طریق او منتهى‏به مشایخ زیدیه مى شود . او صحیفه را نه از طریق متوکل از یحیى‏بن زید ، بلکه از طریق پدران خود ، از محمد بن زید ، از زید بن‏على ، از امام سجاد ( ع ) روایت مى کند که طریق ویژه زیدیه است. نقل صحیفه سجادیه در میان زیدیه نیز به تواتر صورت پذیرفته ،چنانکه ملامحمدتقى مجلسى در این باره مى نویسد : [( و هى‏متواتره من طرق الزیدیه ایضا )] . (166)
30. سید على خان مدنى ( م‏1120ق )
عالم ادیب ، سید على بن احمد بن محمد معصوم حسینى مدنى‏شیرازى ، در سال 1052ق ، در مدینه متولد شد و در سال 1066ق ،به هند مهاجرت کرد و چندى والى ماهور و توابع آن بود . بعد ازآن به زیارت بیت الله الحرام نایل شد و پس از زیارت ائمه عراق( ع ) به اصفهان آمد و شاه سلطان حسین صفوى ، وى را اکرام‏بسیار کرد . سپس به وطن اصلى خود ، شیراز ، مهاجرت کرد و مرجع‏علما و فضلا گردید و محل بحث و تدریس او مدرسه منصوریه بود ودر سال 1120ق ، رخت از سراى خاکى برکشید .
سید على خان ، صاحب تالیفات گرانقدرى است که از زمره آنهاست: [( ریاض السالکین فى شرح الصحیفه الکامله )] ، [( سلافه‏العصر )] ، [( الدرجات الرفیعه )] ، [( انوار الربیع فى انواع‏البدیع )] ، [( موضع الرشاد فى شرح الارشاد فى النحو )] ، [(الکلم الطبیب فى الادعیه )] و شروح سه گانه بر [( صمدیه )] .
نسب سید على خان مدنى ، با 27 واسطه به محمد بن زید بن على‏بن الحسین ( ع ) منتهى مى شود . این محمد بن زید ، پدر محمدمحروق است که مامون در سال 203ق ، او را شهید کرد و او پدرابوعبدالله جعفر است و او پدر احمد سکین است که نزد حضرت رضا (ع ) مقرب بود و آن حضرت ، [( فقه الرضا )] را به خط مبارک خودبراى او نوشته اند و آن کتاب شریف ، نزد سید على خان مدنى بوده‏است ( چنانکه صاحب [( ریاض )] و صدرالدین محمد دشتکى که ازاجداد سید على خان است‏بدان اشاره کرده اند ) . (167)
سید على خان مدنى ، از شارحان صحیفه کامله است و کاملترین‏شرح این کتاب ، از آن اوست و در ابتداى آن مى نویسد :
و قبل الخوض فى المطلوب فلنذکر سند روایتنا للصحیفه الشریفه‏تبرکا بالاتصال فى الروایه عن منشئها المعصوم . (168)
آنگاه مى گوید که او صحیفه را از شیخ بهایى ، از عبدالصمدحارثى ، از دو شیخش : سید حسن بن جعفر حسینى کرکى و شیخ زین‏العابدین بن على بن احمد عاملى ، از شیخشان زین الدین على (فرزند شیخ شهید شمس الدین محمد بن مکى ) روایت مى کند که اونیز با سلسله سند خود ، صحیفه کامله را روایت کرده است . (169)
با وجود آنکه سید على خان مدنى صحیفه خود را از ملامحمدتقى‏مجلسى روایت نمى کند ، اما نسخه هاى صحیفه این دو عالم بزرگوار، کاملا یکسان و مطابق با یکدیگر است و این ، به دلیل آن است‏که این هر دو ، نسخه هاى خود را از نسخه شیخ بهایى استنساخ‏کرده و نسخه خود را با آن تطبیق داده اند .
31. زبیدى حنفى ( م‏1205ق )
محمد بن عبدالرزاق یمانى ، مشهور به مرتضى زبیدى حنفى ،متولد 1145قمرى و متوفاى 1205 ، علامه لغت ، حدیث ، رجال وانساب و از بزرگان اهل تصنیف است . تالیفات او بسیار است که ازجمله آنهاست : [( تاج العروس )] در شرح [( قاموس )] فیروزآبادى، [( اتحاف الساده المتقین )] در شرح [( احیاء العلوم )] غزالى، [( اسانید الکتب السته )] ، [( کشاف اللثام )] ، [( الروض‏المعطار فى نسب الساده آل جعفر الطیار )] ، [( عقد اللئالى‏المتناثره فى حفظ الاحادیث المتواتره )] . (170)
زبیدى حنفى ، لغوى و محدث معروف اهل تسنن ، بعضى از ادعیه‏صحیفه کامله را با سلسله سند و طریق ویژه خود در کتابهایش نقل‏کرده است ; مثلا دعاى طولانى امام زین العابدین ( ع ) را درروز عرفه که دعاى چهل و هفتم صحیفه است ، در کتاب [( اتحاف‏الساده المتقین )] ( ج‏4 ، ص‏480 ) نقل کرده است .
ویژگى روایت زبیدى در آن است که طریق او به حضرت هادى ( ع ) منتهى مى‏گردد که او از حضرت جواد (ع)، از حضرت رضا (ع)، از حضرت کاظم (ع)، از حضرت صادق (ع)، و او از حضرت باقر (ع) ادعیه امام سجاد ( ع ) را روایت مى‏کند . (171)
32. محدث نورى ( م‏320ق )
حاج میرزا حسین بن محمدتقى نورى طبرسى در سال 1254ق ، به‏دنیا آمد و نزد شیخ العراقین عبدالحسین تهرانى و شیخ مرتضى‏انصارى تلمذ کرد و به همراهى مجدد مذهب ، میرزا محمد حسن‏شیرازى به سامرا مهاجرت نمود . در علوم مختلف ، صاحب نظر بود ;اما تبحر او در حدیث و رجال و احاطه به اقوال و اطلاع به دقایق‏آیات و نکات اخبار بود و بالغ برسى مجلد کتاب تالیف کرده که هریک بر علو قدر و احاطه علمى او دلالت دارد ، على الخصوص خاتمه[( مستدرک الوسائل )] او که حاوى مطالب ارزشمندى در علم حدیث ورجال است .
او شیخ معاصران است و به طریق او ، آثار قدما روایت مى‏شود . سلسله مشایخ اجازه وى چنین است : شیخ مرتضى انصارى ، ازملااحمد نراقى ، از آیه الله بحرالعلوم طباطبایى ، از شیخ یوسف‏بحرانى ( به طرقى که بحرانى در کتاب [( لولوه البحرین )] بیان‏داشته ) . وفات محدث نورى ، در سال 1320ق ، اتفاق افتاد و درنجف اشرف دفن گردید . (172)
محدث نورى در خاتمه [( مستدرک الوسائل )] در ذیل نام عمیدالروسا از صحیفه کامله و طرق روایت و اعتبار آن ، بحث کرده است‏و خود ، نسخه ارزشمندى از صحیفه کامله داشته که آن را با نسخه‏هاى مصحح ، تصحیح کرده و چهار مرتبه با آنها مقابله نموده و درمرتبه پنجم ، وقتى به دعاى چهاردهم مى رسد ، به نسخه اى که برشیخ بهایى قرائت‏شده و دستخط و گواهى شیخ بر آن است و همچنین‏نسخه اى که بر مجلسى دوم قرائت‏شده و اجازه وى بر آن است ، دست‏یافته و نسخه خود را با این دو نسخه مطابقت داده و مواضع‏اختلاف را صریحا معین نموده و تفاصیل را به خط خود بر نسخه اش‏نوشته است . وى مى گوید سزاوار است که سایر نسخ با آن نسخه‏سنجیده شود و آن نسخه ، [( معصومه )] نامیده شود ; زیرا از غلطمبراست . (173) این نسخه گرانقدر ، در موقوفه مرحوم سید محمدخامنه اى در کتابخانه حسینیه شوشترى ها در نجف اشرف موجود بوده‏و مرحوم علامه آقا بزرگ تهرانى که از شاگردان محدث نورى است ،آن را مشاهده کرده است . (174)
نتایج
1- صحیفه موجود و شایع ، صحیفه ملامحمد تقى مجلسى است .
2- صحیفه سید على خان مدنى که کتاب [( ریاض السالکین )] شرح‏آن است ، با صحیفه ملامحمدتقى مجلسى کاملا مطابق است .
3- نسخه هاى مجلسى اول و سید على خان مدنى ، از روى نسخه شیخ‏بهایى استنساخ شده است .
4- شیخ بهایى ، نسخه خود را از روى دستخط شهید اول استنساخ‏کرده است .
5- شهید اول ، نسخه خود را از روى نسخه على بن احمد سدید که‏در سال 643قمرى نوشته ، استنساخ کرده است .
6- نسخه شهید اول از صحیفه ، هم اکنون نیز موجود است .
7- سدیدى ، نسخه خود را از دستخط على بن سکون استنساخ کرده وبر نسخه ابن سکون دستخط و اجازه عمید الروسا نیز وجود دارد .
8- سدیدى صحیفه اش را به دو طریق روایت مى کند : از طریق ابن‏سکون و عمید الروسا از بهاء الشرف و از طریق ابن ادریس از شیخ‏طوسى .
9- نسخه سدید با نسخه ابن ادریس که آن را در سال 570قمرى‏کتابت نموده ، کاملا مطابق است .
10- نظیر عبارت [( حدثنا )] که در ابتداى سند صحیفه مشهور به‏چشم مى خورد ، در ابتداى کتب قدما فراوان وجود دارد و نیازى به‏پیدا کردن نام کاتب و قائل [( حدثنا )] نیست .
11- صحیفه ، تا زمان بهاء الشرف به طرقى خاص ، توسط بعضى ازمحدثان روایت‏شده است .
12- از زمان بهاء الشرف به بعد ، اکثر محدثان و دانشمندان‏طراز اول شیعه ، به روایت صحیفه اقدام کرده اند .
13- از زمان مجلسى اول به بعد ، صحیفه در اختیار عامه مردم‏قرار گرفته و نقل و روایت آن ، همگانى شده است .
14- در روایت صحیفه ، غیر از طریق بهاء الشرف ، طرق معتبردیگرى هم ( مثل طریق شیخ طوسى ) وجود دارد .
15- طریق صاحب کتاب [( کفایه الاثر )] ( على بن محمد خزاز قمى‏که معاصر شیخ مفید بوده است ) و ابن شادان ، ابن عیاش ، ابن‏همام ، ابن مالک ، ابن طیالسى ، ابن وارث ، ابن اشکیب ،تلعکبرى و محمد بن بحر شیبانى که همه از علماى معروف هستند ،بر اعتبار و اشتهار صحیفه نزد قدما دلالت دارد .
16- میرزا عبدالله افندى ( صاحب کتاب [( ریاض العلماء )] ،هشت طریق غیر مشهور نقل صحیفه را گزارش کرده و نسخه هاى صحیفه‏به آن طرق را مشاهده کرده است .
17- نسخه ارزشمندى از صحیفه که تاریخ کتابت آن ، سال 416قمرى‏است ، در آستان قدس رضوى نگهدارى مى شود . این نسخه ، از طریق‏على بن مالک روایت‏شده است .
18- از نسخه آستان قدس رضوى ، چنین به دست مى آید که راوى على‏بن مالک ، محمد بن همام است ، نه اسماعیل بن همام .
19- نسخه آستان قدس رضوى ، طریق على بن مالک به متوکل را ( که‏در کتابهاى شیخ و نجاشى ذکر نشده ) ، معین کرده است .
20- نسخه گرانقدر دیگرى از صحیفه که تاریخ کتابت آن سال‏695قمرى است ، در کتابخانه آیه الله مرعشى در قم نگهدارى مى‏شود . این صحیفه ، به طریق ابوالمفضل شیبانى از محمد بن روزبه، روایت‏شده است .
21- گرچه ابوالمفضل شیبانى در اواخر عمر خلط کرده ; اماروایات او در دوران استقامتش ، صحیح است و روایت صحیفه توسطشیخ مفید و ابن غضائرى از او ، مسلما مربوط به دوران استقامت‏اوست .
22- نسخه اى از صحیفه به روایت ابن الشیخ ( فرزند شیخ طوسى )
، هم اکنون در کربلا موجود است .
23- کاتبان مشهورى به کتابت صحیفه پرداخته اند که از زمره‏ایشان ، ابن مقله ( خطاط مشهور عصر عباسى ) و یاقوت حموى را مى‏توان نام برد .
24- قطب راوندى در [( الدعوات )] و سید بن طاووس در [( مهج‏الدعوات )] ، [( اقبال )] ، [( جمال الاسبوع )] و [( فتح‏الابواب )] و کفعمى در [( المصباح )] که همگى از کتب معتبردعایى است‏برخى از ادعیه صحیفه را نقل کرده اند .
25- کفعمى ، صحیفه کامله را نقل نموده و آن را شرح کرده است .
26- عنوان [( الصحیفه الکامله )] در کتاب [( مناقب آل ابى‏طالب )] ( تالیف ابن شهرآشوب ) نیز آمده و این دانشمند ، برفصاحت محیر العقول آن ، شهادت داده است .
27- طریق ماجد حسینى دشتکى از صحیفه ، طریقى ویژه است و روایت‏او از صحیفه ، به محمد بن زید ، از امام سجاد ( ع ) منتهى مى‏شود .
28- طریق زبیدى حنفى از صحیفه ، طریقى ویژه است و روایت او ازصحیفه ، به امام محمدباقر از امام سجاد ( ع ) منتهى بوده است .
29- متوکل بن هارون ، دو صحیفه را که یکى به خط زید و دیگرى‏به خط امام محمدباقر ( ع ) بوده است ، مطابقت کرده و اختلافى‏بین آن دو مشاهده نکرده است .
30- از امام صادق ( ع ) نقل است که فرمود : [( من شاهد آن‏بودم که جدم على بن الحسین ( ع ) ادعیه صحیفه را املا مى فرمودو پدرم محمد بن على ( ع ) آن را مى نوشت )] . (175) این حدیث ،بر مکانت‏خاص صحیفه شریفه سجادیه نزد ائمه اطهار ( ع ) دلالت‏دارد .
پى‏نوشتها:
1. بحارالانوار ، محمدباقر مجلسى ، دارالکتب ، تهران ، ص‏61
2. معالم العلماء ، ابن شهرآشوب ، نجف ، 1407ق ، ص‏125 .
3. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏45 .
4. شرح الصحیفه ، میرداماد ، قم ، 1406ق ، ص‏45 .
5. رجال النجاشى ، احمد بن على نجاشى ، قم ، 1407ق ، ص‏44 .
6. همان .
7. همان .
8. رجال الطوسى ، محمد بن حسن طوسى ، نجف ، 1381ق ، ص‏429 .
9. همان .
10. الصحیفه الثالثه ، عبدالله افندى ، قم ، 1400ق ، ص‏11 .
11. الرعایه ، زین العابدین بن على عاملى ، قم ، 1413ق ،ص‏112 .
12. الصحیفه الثالثه ، ص‏11 .
13. رجال النجاشى ، ص‏379 .
14. الفهرست ، محمد بن حسن طوسى ، نجف ، 325 .
15. رجال الطوسى ، ص‏485 .
16. همان ، ص‏30 .
17. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏62 .
18. الصحیفه السجادیه ، مقدمه و تحقیق : کاظم مدیرشانه چى ،انتشارات آستان قدس ، مشهد ، ص‏5352 .
19. رجال الطوسى ، ص‏485 .
20. الصحیفه السجادیه الکامله ، مقدمه و تحقیق : سید احمدفهرى ، دمشق ، ص‏214 .
21. رجال الطوسى ، 446 .
22. رجال النجاشى ، 384 .
23. الصحیفه الثالثه ، ص‏12 ( مقدمه ) .
24. خلاصه الاقوال ، نجف ، 1381ق ، ص‏180 .
25. رجال النجاشى ، ص‏429 .
26. رجال الطوسى ، ص‏516 .
27. همان ، 446 .
28. الصحیفه الثالثه ، ص‏12 .
29. رجال النجاشى ، ص‏396 .
30. الفهرست ، طوسى ، ص‏299 .
31. رجال النجاشى ، ص‏396 .
32. معجم رجال الحدیث ، سید ابوالقاسم خویى ، ج‏16 ، ص‏244 .
33. الرعایه ، ص‏210 .
34. رجال النجاشى ، ص‏122 .
35. لسان المیزان ، ابن حجر ، بیروت ، ج‏2 ، ص‏127 .
36. نوابغ الرواه فى رابعه المئات ، آقا بزرگ تهرانى ،بیروت ، 1971م ، ص‏307 .
37. ریاض السالکین ، سید على خان مدنى ، اصفهان ، ص‏26 .
38. الصحیفه السجادیه ، ص‏24 .
39. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏66 .
40. ریاض السالکین ، ص‏4 .
41. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏59 .
42. جمال الاسبوع ، على بن طاووس ، ایران ، ص‏423 .
43. الصحیفه ، چاپ حسینیه ارشاد ، ص‏32 .
44. جمال الاسبوع ، ص‏423 .
45. همان .
46. الکنى والالقاب ، شیخ عباس قمى ، صیدا ، 1357ق ، ص‏357 .
47. رجال النجاشى ، ص‏86 .
48. الصحیفه الثالثه ، ص‏12 .
49. فوائد رضویه ، شیخ عباس قمى ، تهران ، 1327ش ، ص‏325 .
50. کفایه الاثر ، خزاز قمى ، قم ، 1401ق ، ص‏302 .
51. الکنى و الالقاب ، ج‏1 ، ص‏312 .
52. بحارالانوار ، ج‏78 ، ص‏308 .
53. الصحیفه الثالثه ، ص‏12 .
54. روضات الجنات ، محمدباقر خوانسارى ، قم ، ج‏6 ، ص‏153 .
55. الارشاد ، شیخ مفید ، علمیه اسلامیه ، تهران ، ص‏151 .
56. همان ، ص‏154 .
57. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏66 .
58. همان ، ص‏65 .
59. همان ، ص‏66 .
60. النابس فى اعلام القرن الخامس ، آقا بزرگ تهرانى ،بیروت ، 1971م ، ص‏54 ; امل الامل ، محمد بن حسن حر عاملى ، بغداد ، 1385ق ، ج‏2 ، ص‏69 ; التکمله ، محمد بن حسن حر عاملى ،بغداد ، 1385ق ، ص‏311 .
61. ریاض السالکین ، ص‏4 .
62. شرح الصحیفه ، ص‏4746 .
63. الذریعه ، آقا بزرگ تهرانى ، بیروت ، 1403ق ، ج‏21 ،ص‏265 .
64. فوائد رضویه ، ص‏20 .
65. رجال النجاشى ، ص‏426 .
66. روضات الجنات ، ج‏6 ، ص‏249216 .
67. الفهرست ، طوسى ، ص‏171 .
68. ریاض العلماء ، ص‏4 .
69. رجال الطوسى ، ص‏485 .
70. همان ، ص‏446 .
71. روضات الجنات ، ج‏3 ، ص‏166 ; معجم الادباء ، یاقوت حموى‏بیروت، ج‏4 ، ص‏60; وفیات الاعیان،ابن خلکان ، بیروت ، 1971م ، 1397ق،ج‏1،ص‏428;الکنى والالقاب ، ج‏3 ، ص‏237 .
72. الصحیفه الثالثه ، ص‏12 .
73. الکنى و الالقاب ، ج‏3 ، ص‏165 .
74. فوائد رضویه ، ص‏120 .
75. ریاض العلماء ، ص‏4 .
76. الذریعه ، ج‏15 ، ص‏19 .
77. همان .
78. الکنى و الالقاب ، ج‏2 ، ص‏224 .
79. الصحیفه ، ص‏3228 .
80. ریاض العلماء ، ج‏6 ، ص‏22 .
81. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، میرزا حسین نورى ، قم ،آل البیت ، ج‏3 ، ص‏490 .
82. الکامل ، ابن اثیر ، بیروت ، 1965م ، ج‏10 ، ص‏117 .
83. تاریخ بغداد ، خطیب بغدادى ، بیروت ، ج‏5 ، ص‏446 ; معجم‏رجال الحدیث ، ج‏16 ، ص‏24 .
84. رجال النجاشى ، ص‏122 .
85. لسان المیزان ، ج‏2 ، ص‏127 .
86. رجال النجاشى ، ص‏247 .
87. تنقیح المقال ، عبدالله مامقانى ، نجف ، 1352ق ، ج‏2 ،ص‏313 ; جامع الرواه ، محمدبن على‏اردبیلى، بیروت، ج‏1، ص‏88606. الصحیفه ، ص‏32 .
89. رجال النجاشى ، ص‏426 ; الفهرست ، طوسى ، ص‏171 .
90. معجم رجال الحدیث ، ج‏14 ، ص‏177 178 .
91. شرح من لایحضره الفقیه ( لوامع صاحبقرانى ) ، محمدتقى‏مجلسى ، قم ، 1399ق ، ج‏14 ، ص‏418 .
92. رجال ابن داوود ، تهران ، 1383ق ، ص‏283 .
93. الکنى والالقاب ، ج‏3 ، ص‏97 .
94. فوائد رضویه ، ص‏451 .
95. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏8443 .
96. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج‏3 ، ص‏483 .
97. الذریعه ، ج‏15 ، ص‏14 .
98. ریاض العلماء ، ج‏5 ، ص‏45 .
99. بحارالانوار ، ج‏109 ، ص‏47 .
100. امل الامل ، ج‏2 ، ص‏169 .
101. بحارالانوار ، ج‏109 ، ص‏67 .
102. همان ، ص‏47 .
103. الفرائد الطریفه ، محمدباقر مجلسى ، قم ، 1407ق ، ص‏10414. روضات الجنات ، ج‏4 ، ص‏5 .
105. فتح الابواب ، على بن طاووس ، بیروت ، 1409ق ، ص‏196 .
106. الصحیفه الکامله ، مقدمه و شرح : محمد مشکوه ،دارالکتب ، تهران ، ص‏14 .
107. فوائد رضویه ، ص‏568 .
108. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏65 .
109. معالم العلماء ، ص‏125 .
110. مناقب آل ابى طالب ، ابن شهرآشوب ، ج‏4 ، ص‏137 .
111. الکنى و الالقاب ، ج‏1 ، ص‏201 .
112. فوائد رضویه ، ص‏262 .
113. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏57 .
114. همان ، ص‏81 .
115. همان ، ص‏52 .
116. الذریعه ، ج‏15 ، ص‏19 .
117. بحارالانوار ، ج‏107 ، ص‏212 .
118. همان ، ص‏211 ; الذریعه ، ج‏15 ، ص‏19 .
119. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏162 .
120. فوائد رضویه ، ص‏327 .
121. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏162 .
122. الذریعه ، ج‏15 ، ص‏19 .
123. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏164 .
124. الکنى و الالقاب ، ج‏2 ، ص‏445 .
125. بحارالانوار ، ج‏107 ، ص‏212 .
126. همان ، ج‏110 ، ص‏59 .
127. الفهرست ، منتجب الدین رازى ، تهران ، 1404ق ، ص‏384 .
128. الصحیفه الجامعه ، محمدباقر موحد ابطحى ، قم ، 1411ق .
129. شرح الصحیفه ، ص‏45 .
130. فوائد رضویه ، ص‏262 .
131. همان ، ص‏331 .
132. روضات الجنات ، ج‏4 ، ص‏339325 .
133. فتح الابواب ، ص‏196 .
134. کتابخانه ابن طاووس ، اتان کلبرگ ، ترجمه : رسول‏جعفریان ، ص‏508 .
135. همان .
136. فوائد رضویه ، ص‏645 .
137. همان .
138. بحارالانوار ، ج‏109 ، ص‏4140 .
139. همان ، ج‏108 ، ص‏134 .
140. همان ، ج‏110 ، ص‏6160 .
141. همان ، ج‏107 ، ص‏212 .
142. الذریعه ، ج‏15 ، ص‏19 .
143. بحارالانوار ، ج‏107 ، ص‏203 .
144. همان ، ص‏213 .
145. نجم الثاقب ، میرزا حسین نورى ، علمیه اسلامیه ، تهران‏ص‏64 .
146. بحارالانوار ، ج‏107 ، ص‏212 .
147. روضات الجنات ، ج‏1 ، ص‏2420 .
148. الصحیفه الثالثه ، ص‏12 .
149. فوائد رضویه ، ص‏186 .
150. بحارالانوار ، ج‏108 ، ص‏133 .
151. همان ، ص‏5134 13 .
152. همان .
153. الذریعه ، ج‏15 ، ص‏19 .
154. فوائد رضویه ، ص‏44 .
155. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏43 .
156. همان ، ص‏45 .
157. همان ، ص‏8443 .
158. همان ، ص‏6160 .
159. شرح من لایحضره الفقیه ، ج‏14 ، ص‏423418 ، نجم الثاقب ،ص‏64 .
160. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏43 .
161. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج‏3 ، ص‏483 .
162. همان جا .
163. بحارالانوار ، ج‏110 ، ص‏92 .
164. همان ، ص‏9795 .
165. همان ، ج‏110 ، ص‏59 .
166. فوائد رضویه ، ص‏273269 .
167. ریاض العلماء ، ص‏43 .
168. همان جا .
169. الاعلام ، خیرالدین زرکلى ، بیروت ، 1389ق ، ج‏7 ، ص‏298297 .
170. اتحاف الساده المتقین ، ج‏4 ، ص‏480 .
171. فوائد رضویه ، ص‏149 .
172. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج‏3 ، ص‏483482 .
173. الذریعه ، ج‏21 ، ص‏265 .
174. الصحیفه السجادیه ، ص‏27 ( سخن راوى صحیفه ) .

تبلیغات