اسناد و مشایخ راویان ( صحیفه کامله )
آرشیو
چکیده
متن
صحیفه کامله ، نام مجموعه ادعیه امام على بن الحسین ( ع ) است که به طرق مختلف ، از آن حضرت روایتشده است .
این کتاب که در بین دانشمندان اسلامى به [( زبور آل محمد )]و [( انجیل اهل بیت )] موسوم گشته (2) از اولین کتابهایى است کهدر دوره اسلامى تالیف شده (3) و به واسطه داشتن مضامین بلند وهمچنین انتسابش به امام سید الساجدین ( ع ) ، از شهرت بسزایىبرخوردار گشته است .
در قرون مختلف اسلامى ، بسیارى از دانشمندان و راویان ، بااسناد متصل به نقل و روایت صحیفه کامله مبادرت کرده اند . تعداد این اسناد را علامه محمدتقى مجلسى ، بالغ بر هزاران هزارمى داند (4) و مى گوید که متجاوز از ششصد طریق عالى نقل آن را درآثار خود ، گزارش کرده است .
در میان این راویان ، دانشمندان و مشایخ بزرگى بودهاند کهحلقه واسط و شیخ المشایخ این راویان به شمار مىآیند و باسلسله سند و طریق روایت ویژه ، صحیفه را روایت کرده اند . کثرتطرق و مشایخى که در دوره هاى مختلف به نقل و روایت این کتابپرداخته اند ، بى نظیر است و هیچ کتاب دیگرى را نمى شناسیم کهمشایخ و محدثان بزرگ ، چنین اهتمامى به نقل و روایت آن معمولداشته باشند . این امر ، به گونهاى است که طرق روایت مشایخ درنقل صحیفه کامله ، به حد تواتر رسیده و بسیارى از علماى رجال وحدیث ، بدان شهادت دادهاند . از جمله این علما ، فیلسوف ،محدث و فقیه فرزانه سید محمدباقر ، معروف به میرداماد ( م1041ق) ، اسانید طرق مشایخ را در روایت صحیفه کامله ، متواتر مىخواند . (5) در ذیل ، اسناد و مشایخ راویان صحیفه کامله مى آید و طرق نقلآنها ذکر مى شود :
1. محمد بن وارث ( قرن 3و4 )
محمد بن الوارث ، از مشایخ بزرگ اواخر قرن سوم هجرى است وابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه ( م368ق ) ، از وى حدیث نقلکرده است . (6) محمد بن الوارث ، به نقل از حسین بن اشکیب ،کتابهاى [( الرد على من زعم ان النبى ( ص ) کان على دین قومه)] و [( الرد على الزیدیه )] را براى ابوالقاسم جعفر بن محمدبن قولویه روایت کرده است ; (7) و حسین بن اشکیب ، شیخ و استادمحمد بن الوارث و از اصحاب امام هادى (8) و امام عسکرى (9) و شخصىعالم ، متکلم و مصنف بوده است و شیخ طوسى ، در حق وى مى نویسدکه او فاضل جلیل ، متکلم فقیه ، صاحب تصانیف ، لطیف الکلام وجیدالنظر بود . (10)
محمد بن الوارث ، صحیفه سجادیه را از حسین بن اشکیب و او ازعمیر بن متوکل و او از پدرش متوکل بن هارون و او از امام صادق( ع ) روایت کرده است . (11) این طریق را [( عالى السند )] مىگویند ; زیرا به واسطه هاى اندک از امام روایت مىشود . (12)
میرزا عبدالله افندى ( م1130ق ) ، صاحب کتاب [( ریاض العلماء)] که از دانشمندان کتابشناس و رجالیان معروف و از شاگردانعلامه مجلسى است ، مى نویسد : نسخه عتیقه اى از صحیفه ، بهروایت محمد بن الوارث و به خط ابن مقله ( م328ق ) ، خطاطنامدار عصر عباسى ، مشاهده کرده است . (13)
2. ابن همام ( م336ق )
ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافى ، از راویان قرن چهارمهجرى است . نجاشى درباره او مى نویسد : شیخ اصحاب ما و متقدمایشان است . در سال 258ق ، به دعاى امام حسن عسکرى ( ع ) بهدنیا آمد . منزلتى عظیم داشت ; کثیرالحدیثبود و کتابى به نام[( الانوار فى تاریخ الائمه ( ع )] دارد . وى در سال 336ق ،درگذشت . (14)
شیخ طوسى نیز درتوصیف او مى گوید :
یکنى اباعلى ، جلیل القدر ، ثقه ، له روایات کثیره اخبرنابها عده من اصحابنا عن ابى المفضل . (15)
محمد بن همام ، راوى صحیفه است و آن را از على بن مالک روایتمى کند . شیخ طوسى مى نویسد :
على بن مالک ، روى عنه ابن همام دعاء الصحیفه . (16)
در بین راویان حدیث ، دو تن با کنیه ابن همام شناخته مى شوند: اول ، محمد بن همام که توصیف نجاشى و طوسى را از وى آوردیم . دوم ، اسماعیل بن همام که از اصحاب حضرت رضا ( ع ) است و نجاشىدرباره او مى نویسد : خودش و پدرش و جدش ثقه اند . (17)
ملامحمدتقى مجلسى ، راوى على بن مالک را اسماعیل بن همامدانسته و پس از نقل روایتبعضى از افاضل از صحیفه کامله ، مىنویسد : شیخ و نجاشى با اسانید فراوان خود ، از احمد بن محمدبن عیسى ، از ابن همام ، از على بن مالک ، صحیفه کامله راروایت مى کنند و جلالت قدر ابن عیسى و اسماعیل بن همام ، برجلالت قدر على بن مالک نیز دلالت دارد . ابن همام ، راوى امامرضا ( ع ) ، ثقه ، جلیل القدر و عظیم الشان است . (18)
اما به دلایل زیر ، راوى على بن مالک ، محمد بن همام است ونه اسماعیل بن همام :
1- شیخ طوسى ، نام على بن مالک را در باب [( من لم یرو عنهم)] آورده است . بنابراین ، وى از اصحاب ائمه نبوده است ; حالآنکه اسماعیل بن همام از اصحاب حضرت رضا ( ع ) است و روایت اواز على بن مال ، غیر ممکن و بى فایده است .
2- صحیفه سجادیه به روایت على بن مالک ، به طرز معجزه آسایىدر سال 1348ش ، هنگام اجراى طرح توسعه حرم رضوى از زیر خاک قبهمبارک استخراج گردید و هم اکنون جزو ذخایر نفیس کتابخانه آستانقدس رضوى است و به شماره 12405 از آن نگهدارى مى شود . تاریخکتابت آن ، 416قمرى ، و نام کاتب آن ، حسن بن ابراهیم زامى است. سلسله سند صحیفه مزبور چنین است : بندار بن یحیى ، ازابوالحسن محمد بن یحیى ، از ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافى، از على بن مالک ، از احمد بن عبدالله ، از محمد بن صالح ، ازعمیر بن متوکل بن هارون .
متوکل بن هارون مى گوید :
یحیى بن زید را پس از شهادت پدرش ، در حالى که به جانبخراسان مى رفت ، ملاقات کردم آنگاه صحیفه کامله را به من دادکه ادعیه امام على بن الحسین ( ع ) در آن بود . (19)
چنانکه ملاحظه مى شود ، نام راوى على بن مالک ، به صراحت دراین نسخه ارزشمند و قدیمى ، ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافىذکر شده است .
نکته مهم دیگرى که از نسخه آستان قدس رضوى برمى آید ، طریقعلى بن مالک به عمیر بن متوکل است . این طریق ، در کتابهاى [(رجال )] نجاشى و [( فهرست )] و [( رجال )] شیخ طوسى ذکرنگردیده است . شیخ طوسى نیز گرچه در [( رجال )] خود به روایتابن همام از على بن مالک اشاره مى کند ; اما طریق روایت او راکه احمد بن عبدالله از محمد بن صالح از عمیر بن متوکل بوده ،ذکر نکرده است . (20)
کاتب ، در پایان نسخه مذکور ، سال کتابت و تاریخ آن را چنینمرقوم کرده است :
انتهاء الماثور من الدعوات ، عن زین العابدین و حافد سیدالخلائق اجمعین على بن الحسین بن على بن ابى طالب ، خاتمالخلفاء الراشدین ، والصلوه على محمد و آله الطیبین و کتبهالحسین بن ابراهیم بن محمد الزامى فى شوال سنه ست عشره و اربعماه . غفرالله له و لوالدیه ولجمیع المومنین والمومنات . (21)
این نسخه ، در سال 1371ش ، جزو سلسله انتشارات آستان قدسرضوى و با تحقیق استاد کاظم مدیر شانه چى در 187 صفحه و در قطعوزیرى به طبع رسیده است . چاپ دیگرى از این نسخه ، در مطبعهالشام و با تحقیق سید احمد فهرى در 236 صفحه به قطع رقعى بهانجام رسیده است .
3 . ابن طیالسى ( ق4 )
ابویعقوب احمد بن عباس نجاشى صیرفى ، معروف به ابن طیالسى ،از مشایخ تلعکبرى ( م385ق ) است و وى در سال 335ق ، از ابنطیالسى ، حدیثشنیده است . (22) شیخ طوسى ر باب [( من لم یرو عنالائمه ( ع )] مى نویسد : ابن طیالسى [( دعاى کامل )] را کهنام دیگر [( صحیفه کامله )] است ، روایت کرده است .
ملامحمدتقى مجلسى ، در اسناد روایتخود از صحیفه سجادیه ، مىنویسد :
ابویعقوب ابن طیالسى ، صحیفه کامله را در سال 335ق ، بااسناد خود از یحیى بن زید روایت کرده است .
4. محمد بن بحر شیبانى ( قرن چهارم )
محمد بن بحر رهنى کرمانى نرماشیرى شیبانى ، از مشایخ قرنچهارم هجرى و معاصر شیخ صدوق ( م381ق ) است . کتابهاى چندى درفقه و کلام ، همچون [( کتاب البدع )] ، [( کتاب التقوى )] ، [(کتاب الاتباع و ترک المراء فى القرآن )] ، [( کتاب البرهان )]و [( کتاب القلائد )] تالیف کرده است . (23)
محمد بن بحر شیبانى ، صحیفه کامله را روایت کرده و کتابشناسو رجالى معروف ، میرزا عبدالله افندى ، نسخه اى از آن راملاحظه کرده و در کتاب [(الصحیفه الثالثه)] از آن یاد مى کند. (24)
5. هارون بن موسى تلعکبرى ( م385ق )
ابومحمد هارون بن موسى بن احمد بن سعید تلعکبرى ، شیخ مشایخامامیه است . شیخ طوسى درباره وى مى نویسد :
جلیل القدر ، عظیم المنزله ، واسع الروایه ، عدیم النظیر وثقه است .
علامه حلى نیز در توصیف او مى گوید :
وجه اصحابنا معتمد علیه لا یطعن علیه فى شىء . (25)
نجاشى درباره او مى نویسد :
وجه اصحاب ما بود و معتمد همه . هیچ طعنى بر او وارد نشدهاست . من به خانه او مى رفتم و به همراهى فرزندش ابوجعفر ، درمحضر وى حاضر مى شدیم و مردم بر او قرائت مى کردند . (26)
شیخ طوسى ، در باب [( من لم یرو عن الائمه ( ع )] دربارهتلعکبرى مى گوید :
وى جمیع اصول مصنف را روایت کرده (27) و از جمله کتابهایى کهروایت مى کند ، صحیفه کامله است که آن را از ابن طیالسى نقلکرده است . (28) نسخهاى از صحیفه اى که او روایت کرده ، در عصر میرزاعبدالله افندى ، موجود بوده و وى آن را مشاهده کرده است . (29)
6. محمد بن عبدالله شیبانى ( م387ه )
ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانى ، در سال 297ق ،به دنیا آمد و همه عمرش در سفر و جستجوى حدیث گذشت و کتابهاىفراوانى داشت که از زمره آنهاست : [( شرف التوبه )] ، [( مزارامیرالمومنین ( ع )] ، [( مزار الحسین ( ع )] ، [( فضائل عباسبن عبدالمطلب )] ، [( کتاب الدعاء )] ، [( من روى حدیث غدیر خم)] ، [( رساله فى التقیه والاذاعه )] ، [( من روى عن زید بنعلى بن الحسین ( ع )] ، [( فضائل زید ( ع )] ، [( الشافى فىعلوم الزیدیه )] ، [( اخبار ابى حنیفه )] و [( کتاب القلم )] . (30)
شیخ طوسى مى نویسد :
مشایخ ما همه کتب و روایات او را براى ما روایت کردهاند. (31)
شیبانى در ابتدا ثقه و ثبتبود ; اما در اواخر عمر ، خلط کردلذا نجاشى درباره او مى گوید :
رایت هذا الشیخ و سمعت منه کثیرا ، ثم توقفت عن الراویه عنهالا بواسطه بینى و بینه . (32)
برخى از رجالیان ، در معناى عبارت اخیر گفته اند : مقصودنجاشى ، آن است که با فعل [( حدثنا )] و [( اخبرنا )] ازشیبانى نقل روایت نمى کند ; اما با فعل [( قال )] فراوان از وىنقل روایت کرده است . (33)
شهید ثانى در [( درایه الحدیث )] مى نویسد : [( من خلط بعداستقامه یقبل ما روى عنه قبل الاختلاط و یرد ما روى عنه بعده)] . (34) آنگاه مى افزاید : [( [ منهم ] ابوالمفضل محمد بنعبدالله الشیبانى )] .
شیبانى ، صحیفه را به دو طریق نقل مى کند :
اول ، از طریق ابوعبد الله جعفر بن محمد بن جعفر حسنى (م308ق ) که بزرگ طالبیین و موثق و مورد اعتماد بود . (35) دربارهجعفر بن محمد حسنى مى گویند :
فاضل ، پرهیزگار ، ثقه و عاقل بود و احادیثبسیار سماع کرد ;در مسجد مى نشست و قرائت قرآن مى نمود. (36)
دوم ، از طریق محمد بن روزبه بن ابى بکر مدائنى . علامهتهرانى مى نویسد :
و وقع فى الصحیفه الکامله روایه ابى المفضل الشیبانى عن محمدبن روزبه عن محمد بن احمد بن مسلم المطهرى عن ابیه. (37)
سید على خان مدنى ( صاحب [( ریاض السالکین )] نیز به وجودچنین سندى شهادت داده مى نویسد :
و رایت على هامش نسخه ما نصه : حدثنا ابوالمفضل قال و حدثنىمحمد بن الحسن بن روزبه ابو بکر المدائنى نزیل الرحبه فى داره. (38)
نسخه گرانقدرى از صحیفه ، به روایت محمد بن روزبه ، درکتابخانه آیه الله مرعشى قم به شماره 3685 موجود است که نامکاتب آن ، حسین بن محمد حسنى است و آن را در سال 695ق ، در شهرموصل کتابت کرده است . (39)
راویان صحیفه از ابوالمفضل شیبانى ، عبارت اند از : محمد بنمحمد بن نعمان ( شیخ مفید ) ، (40) حسن بن محمد بن اشناس ، (41) حسین بن عبیدالله غضائرى ، (42) ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى، (43) ابومنصور محمد بن محمد عکبرى معدل . (44)
روایت این دانشمندان موثق و معتمد از ابوالمفضل شیبانى ، خودنشانه آن است که نقل آنها مربوط به دوران استقامت وى است و نمىتوان پذیرفت که این بزرگان ، از دوران خلط او چیزى نقل کردهباشند .
7. محمد بن هارون تلعکبرى ( ق4 )
ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى ، از شاگردان محمد بنعبدالله شیبانى است و صحیفه کامله را به نقل از او روایت کردهاست . سید بن طاووس ، از صحیفه او خبر داده ، تصریح مىکند که : ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى ، آن را روایت کرده است و مىگوید :
محمد بن عبدالله شیبانى ، از جعفر بن محمد حسنى ، از عبداللهبن عمر زیات ، از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، ازمتوکل بن هارون ، از امام صادق ( ع ) حدیث مى کند که فرمود : هذا املاء جدى على بن الحسین ( ع ) على ابى محمد بن على ( ع ) بمشهد منى . (45)
سید بن طاووس ، آنگاه دعاى چهل و ششم صحیفه را به روایتابوالحسین محمد بن هارون نقل مىکند . (46)
8. ابن عیاش ( م401ق )
احمد بن محمد بن عبیدالله بن حسن بن عیاش جوهرى ، ازدانشمندان و ادیبان معاصر شیخ صدوق است که تالیفات بسیارى داردو از جمله آنهاست : [( مقتضب الاثر فى النص على الائمه الاثنىعشر )] . (47)
نجاشى درباره او مىنویسد :
ابن عیاش ، دوست من و دوست پدرم بود و احادیثبسیارى از وىشنیدهام . (48)
میرزا عبد الله افندى ، صاحب کتاب [( ریاض العلماء )] ، آنجاکه مىنویسد : [( ما عدا الصحیفه المشهوره فاننا راینا عددا مننسخ الصحیفه السجادیه الشریفه المرویه بطرق اخرى )] ، از صحیفهاى که به روایت ابن عیاش است ، نام برده و مى گوید که آن رارویت کرده است . (49)
9. خزاز قمى ( قرن چهارم )
ابوالقاسم على بن محمد بن على خزاز قمى ، فقیهى موثق و عالمىعالى مقام است . نجاشى در [( رجال )] خود و علامه حلى در [(خلاصه الاقوال )] او را توثیق کرده اند . شیخ صدوق و ابن عیاشجوهرى ، از مشایخ وىاند و کتابهایى در کلام و فقه نوشته که ازجمله آنها [( الایضاح )] در اصول دین و [( کفایه الاثر فى النصعلى الائمه الاثنى عشر )] و [( کتاب الاحکام الشرعیه على مذهبالامامیه )] را مى توان نام برد . (50)
خزاز قمى ، صحیفه کامله را از على بن حسن و او از عمر بنعیسى بن عامر سیرافى در مکه و در ماه ذى الحجه سال 381ق ، و اواز حسن بن محمد بن یحیى و او از محمد بن مطهر و او از پدرش واو از عمیر بن متوکل و او از متوکل بن هارون ، روایت مى کند . متوکل مى گوید : یحیى بن زید را پس از شهادت پدرش ، در حالى کهبه جانب خراسان مى رفت ، ملاقات کردم آنگاه صحیفه کامله را بهمن داد که ادعیه امام على بن الحسین ( ع ) در آن بود . (51)
10. ابن شادان ( ق4 )
ابوالحسن محمد بن احمد بن على بن الحسن بن شادان [ / شاذان ]قمى ، از فقها و علماى بزرگ امامیه است و شیخ ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولویه قمى ( م368ق ) دایى اوست . کتابهاى [( ایضاحدقائق النواصب )] ، [( مناقب امیرالمومنین ( ع )] و [( ماهمنقبه من طریق العامه )] نوشته اوست . کراجکى در سال 412ق ، درمسجد الحرام بر وى قرائتحدیث کرده است . این عالم بزرگ ، شیخشیعه در زمان خود بوده است . (52)
ابن شادان ، صحیفه را چنین روایت مى کند :
احمد بن محمد بن عیاش ، از حسن بن محمد بن یحیى ، معروف بهابن اخى طاهر علوى ، از محمد بن مطهر کاتب ، از پدرش ، از محمدبن شلمقان مصرى ، از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ،ازمتوکل بن هارون ، از امام صادق ( ع ) .
صحیفه به روایت ابن شادان ، در اختیار علامه مجلسى بوده استو این عالم بزرگوار ، بعضى ادعیه را از آن نقل مى کند . (53) همچنین صحیفه مزبور در زمان علامه میرزا عبدالله افندى موجودبوده و وى آن را رویت کرده است . (54)
11 . شیخ مفید ( م413ق )
ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان بغدادى ، مشهور به شیخمفید ، از بزرگترین مشایخ شیعه است و در فقه و کلام و روایت ،اعلم اهل زمان خویش بود و ریاست امامیه را در دوره خود برعهدهداشت . او در سال 336ق ، به دنیا آمد و در سال 413ق ، چشم ازجهان فروبست . شیخ مفید ، کتابهاى متعددى نگاشت که از جملهآنهاست : [( الرساله المقنعه )] و [( الارکان فى دعائم الدین)] و [( الایضاح فى الامامه )] ، [( الافصاح )] ، [( الارشاد)] ، [( العیون )] و [( المحاسن )] .
شیخ مفید ، از ابوالقاسم بن قولویه قمى ، شیخ صدوق ، ابوغالبرازى ، احمد بن عباس نجاشى ، احمد بن محمد ( ابن الولید ) ودیگران روایت مى کند و شیخ طوسى ، ابوالعباس نجاشى ، سید مرتضى، سید رضى ، شیخ کراجکى ، جعفر بن محمد دوریستى ، سلار دیلمى ،ابن کوفى و تعدادى دیگر نیز از او روایت کردهاند . (55)
شیخ مفید ، در کتاب [( الارشاد )] به مجموعه ادعیه اى که ازحضرت سجاد ( ع ) به جا مانده ، اشاره کرده و بعضى از آن دعاهارا نقل کرده است ; مثلا مى گوید : [( وکان مما حفظ عنه منالدعاء )] . (56) همچنین مى نویسد : از آن حضرت ، کتابهایى درادعیه و مواعظ و روایتشده که وجود مستقل آنها ، ما را از بیانآن در این کتاب ، بىنیاز مىکند . (57)
شیخ مفید ، صحیفه را از محمد بن عبدالله شیبانى در دوراناستقامتش نقل کرده است . (58) همچنین مشایخ نامدارى صحیفه را ازشیخ مفید نقل کرده اند ، مانند سید ابوالصمصام ذوالفقار بنمعبد حسنى (59) و شیخ ابوعبدالله جعفر بن محمد دوریستى . (60)
12. ابن اشناس بزاز ( ق5 )
ابوعلى حسن بن محمد بن اسماعیل بن محمد بن اشناس بزاز ، ازمشایخ شیخ طوسى است و از جمله کتابهاى او [( عمل ذى الحجه )]را مى توان نام برد . سید بن طاووس ، نسخهاى از کتابى را کهابن اشناس در سال 437ق ، به خط خود نگاشته ، در اختیار داشتهاست و آن رادر کتاب [( الاقبال )] نقل مى کند و محمد بنعبدالله شیبانى از مشایخ اوست . (61)
ابن اشناس ، صحیفه کامله را از محمد بن عبدالله شیبانى ، ازجعفربن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات ، از على بن نعماناعلم ، از عمیر بن متوکل و او از پدرش متوکل بن هارون روایت مىکند . (62)
میرداماد ، در شرح صحیفه سجادیه خود مى نویسد :
طریق اسناد در صحیفه اى که به خط ابن سکون است چنین است :
اخبرنا ابوالحسن على بن محمد بن اسماعیل بن اشناس البزازقرائه علیه فاقر به قال اخبرنا ابوالمفضل محمد بن عبدالله بنعبدالمطلب الشیبانى . (63)
همچنین نسخه اى از صحیفه که با نسخه ابن اشناس مقابله شده ودر غایت صحت است ، در عراق موجود است و علامه تهرانى ، آن رابراساس نقل میرزا عبدالله افندى ، گزارش کرده است . (64)
13. احمد بن على نجاشى ( م450ق )
ابوالعباس احمد بن على نجاشى اسدى ، صاحب کتاب [( الرجال )]، از ارکان جرح و تعدیل و اعلم دانشمندان این فن است و همهبزرگان بر او اعتماد داشته و به قول او استناد کردهاند . ولادتش به سال 372ق ، واقع گردید و نزد بزرگانى چون شیخ مفید ،محمد بن على بن شادان [ / شاذان ] ، حسین بن عبیدالله غضائرى ،هارون بن موسى تلعکبرى ، ابن عبدون ، احمد بن محمد ( معروف بهابن جندى ) و محمد بن جعفر قمى ادیب ، تلمذ نموده است . بعضىاز رجالیان ، قول او را بر قول شیخ طوسى نیز مقدم مى دانند وکتاب [( رجال )] او ، استوارترین کتاب در موضوع خود است . (65)
نجاشى ، راوى صحیفه سجادیه است و در [(رجال)] خود مى نویسد:
متوکل بن عمیر بن متوکل ، از یحیى بن زید ، صحیفه را روایتکرده است و ما را به این دعا ، حسین بن عبیدالله غضائرى از ابناخى طاهر ، از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن متوکل ، ازپدرش متوکل و او از یحیى بن زید ، روایت کرده است . (66)
14. محمد بن حسن طوسى ( م460ق )
شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى ، از بزرگان دانشمنداناسلامى است . او در سال 385ق ، به دنیا آمد و در سال 408ق ، بهعراق مهاجرت نمود و پنجسال نزد شیخ مفید ، تلمذ کرد . بعد ازآن به خدمتسید مرتضى ( علم الهدى ) درآمد و تا سال 436ق کهسال وفات شیخ مفید است ملازم او بود .
در فتنه و آشوبى که در آغاز حکومتسلجوقیان به وجود آمد ،کتابخانه عظیم و کرسى درس شیخ طوسى را به آتش کشیدند و او بهنجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه آنجا را بنیاد نهاد . شیخ طوسى ،در فقه ، اصول فقه ، کلام ، رجال ، حدیث ، تفسیر و سایر علوماسلامى ، متخصص بود و تالیفات گرانقدر او در این زمینه ها ،قرنها مورد توجه و استناد دانشمندان و محققان اسلامى واقعگردید . (67)
شیخ طوسى ، از مشایخ راویان صحیفه سجادیه است و در کتاب [(الفهرست )] خود مى نویسد : [( متوکل بن عمیر بن متوکل ، ازیحیى بن زید بن على ( ع ) دعاى صحیفه را روایت کرده است )] . آنگاه طرق خود را براى نقل آن ، چنین گزارش مى کند :
طریق اول ، جمعى از مشایخ ، از تلعکبرى ، از ابن اخى طاهر ،از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن متوکل ، از پدرش ، ازیحیى بن زید .
طریق دوم ، احمد بن عبدون ، از ابوبکر دورى ، از ابن اخىطاهر ، از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن المتوکل . (68)
طریق سوم ، ابن غضائرى ، از محمد بن عبدالله شیبانى ، ازجعفر بن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات ، از على بن نعماناعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بن هارون . (69)
شیخ طوسى ، به طرق دیگر نقل صحیفه سجادیه نیز آگاه بوده است; مثلا ذیل نام على بن مالک در [( رجال )] خود مى نویسد : [(ابن همام ، از على بن مالک ، دعاى صحیفه را روایت کرده است )] (70) و ذیل نام ابن طیالسى مى گوید : او دعاى کامل را ( که نامدیگر صحیفه کامله است ) روایت مى کند . (71)
15. وزیر مغربى ( م481ق )
ابوالقاسم حسین بن على وزیر مغربى ، از مشایخ و دانشمندان وادیبان اسلامى است و مادرش فاطمه نیز دختر ابوعبدالله محمد بنابراهیم نعمانى ( صاحب کتاب [( الغیبه )] است . وزیر مغربى ،مصنف کتابهایى است که از جمله آنهاست : [( خصائص علم القرآن )]، [( اختصار علم المنطق )] ، [( رساله فى القاضى و الحاکم )] و[( اختیار شعر ابى تمام ) ] . مى گویند کتاب [( ادب الخواص )]وى ، بر کثرت اطلاع وى دلالت دارد . (72)
نسخهاى از صحیفه کامله به روایت وزیر مغربى ، در قرندوازدهم موجود بوده و صاحب [( ریاض العلماء )] ، آن را مشاهدهکرده است . (73)
16. مفید ثانى ( ق4 )
ابو على حسن بن محمد بن حسن طوسى ، عالم و فقیه و محدث ورجالى معروف ، ملقب به [( مفید ثانى )] و [( ابن الشیخ )] و [(ابن الطوسى )] ، فرزند شیخ طوسى و صاحب کتابهایى چون : [( شرحالنهایه )] و [( الامالى )] است . (74) مى گویند اکثر اجازاتعلما به او منتهى مى شود . (75)
مفید ثانى ، صحیفه کامله را از پدرش شیخ طوسى ، از ابنغضائرى ، از محمد بن عبیدالله بن مطلب شیبانى در سال 385ق ، واو از جعفر بن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات در سال 265ق، و او از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بنهارون ، روایت مى کند . (76)
نسخهاى از صحیفه کامله ، به روایت ابن الشیخ ، در کتابخانهسید عبدالحسین الحجه در کربلا موجود بوده است و علامه تهرانىآن را مشاهده کرده است . (77) کاتب این نسخه ، در پایان آن مىنویسد که این نسخه از صحیفه را با صحیفه اى به خط ابن ادریسفقیه و صحیفه دیگرى به خط یاقوت ادیب ، مقابله کرده و مثلا درسند صحیفه در نسخه یاقوت ، به جاى عبیدالله بن مطلب ، عبداللهبن مطلب ثبت است . (78)
17. بهاءالشرف ( ق6 )
نجم الدین ابوالحسن محمد بن حسن بن احمد بن على بن محمد بنعمر بن یحیى العلوى الحسینى ، معروف به بهاء الشرف ، کسى استکه نسبش به ذوالدمعه یا حسین بن زید بن على بن حسین بن ابىغالب منتهى مى شود . او کسى است که امام صادق ( ع ) او را بهفرزندخواندگى پذیرفت و دختر محمد بن عبدالله بن زین العابدین (ع ) را به ازدواج او درآورد و به برکت امام صادق ( ع ) ، صاحبمال و مکنتشد و به واسطه گریه کردنهاى فراوانش در تهجد ، به[( ذوالدمعه ) ] ملقب گردید . (79)
بهاء الشرف ، صحیفه را از مشایخ موثق و معتمد خود ، با سندمتصل نقل کرده (80) که به ترتیب عبارت اند از :
1- ابوعبدالله محمد بن احمد بن شهریار . بهاء الشرف ، صحیفهرا در سال 516ق ، از وى نقل مى کند . وى خازن کتابخانهامیرالمومنین ( ع ) در نجف اشرف بوده است . ابن شهریار ، ازشاگردان شیخ طوسى و داماد اوست . شیخ طوسى ، مسئولیت کتابخانهامیرالمومنین ( ع ) را در حیات خود به خاندان آل شهریار داد واین مسئولیت تا پایان قرن ششم به عهده ایشان بود . (81)
2- ابومنصور محمد بن احمد بن عبدالعزیز عکبرى معدل ( م472ق ) . وى از شاگردان سید مرتضى و از مشایخ خطیب بغدادى بوده است . (82) ابن اثیر در حوادث سال 472ق ، مى نویسد :
در این سال ، ابومنصور محمد بن عبدالعزیز عکبرى وفات یافت وتولدش در سال 384ق ، بود و او از محدثان معروف و صادق بود . (83)
3- ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانى . وى در سال297ق ، به دنیا آمد و همه عمرش در سفر و در جستجوى حدیث گذشت ومشایخ بسیارى داشت ; کتاب [( معجم رجال ابى المفضل )] را تالیفنمود و در سال 387ق ، درگذشت . (84)
4- ابوعبدالله جعفر بن محمد بن جعفر الحسنى ( م308ق ) . وى درسال 224ق ، به دنیا آمد . بزرگ طالبیین و علویین بود و نسبش بهحسن مثنا فرزند امام حسن مجتبى ( ع ) مى رسد . ثقه و مورداعتماد اصحاب است و کتابهایى دارد ، از جمله : [( التاریخالعلوى )] و [( الصخره والبئر )] . (85) درباره او نوشته اند :
فاضل و پرهیزکار و عاقل بود و احادیثبسیار شنید . در مسجدمى نشست و قرائت قرآن مى کرد و موثق بود . (86)
5- عبدالله بن عمر بن خطاب زیات . وى در سال 265ق ، صحیفه رابراى ابوعبدالله حسنى روایت مى کند و صحیفه را از دایى خویش ،على بن نعمان اعلم ، روایت کرده است . (87)
6- ابوالحسن على بن نعمان اعلم ، از اصحاب حضرت رضا ( ع ) استثقه ، وجه ، ثبت ، صحیح و واضح الطریقه است . (88)
7- عمیر بن متوکل که از پدرش متوکل بن هارون صحیفه را روایتمى کند ; (89) اما نجاشى و طوسى ، راوى صحیفه را متوکل بن عمیردانسته اند . (90) صاحب [( معجم رجال الحدیث )] ، وجوهى در جمعاقوال یاد شده ، ذکر کرده است (91) و ممکن است متوکل بن هارون ،همان متوکل بن عمیر و هارون ، نام جد متوکل باشد ; چرا که دراسامى ، گاه اسم جد را به جاى اسم پدر ذکر مى کنند . (92)
به هر حال ، متوکل ( که راوى صحیفه کامله است ) از اشخاصموثق و معتمد است و ابن داوود ، او را در [( رجال )] خویش درقسم موثقین ذکر کرده و ستوده است . (93)
بهاء الشرف ، راوى اصلى صحیفه در اوایل قرن ششم است و بسیارىاز دانشمندان معاصرش ، صحیفه را به واسطه او نقل کرده اند ;مانند عمید الروسا على بن محمد بن سکونى حلى و شیخ محمد بنجعفر المشهدى (94) و شیخ هبه الله بن نما و شیخ عربى بن مسافر (95) وسالم بن قبادویه و ضیاء الدین ابوالفتح محمد بن محمد و شریفابوالقاسم بن زکى العلوى و ابوالحسن على بن العریضى و جعفر بنابى الفضل بن شقره و جعفر بن على المشهدى و حمزه بن محمد بنشهریار الخازن و شیخ ابوالفتح محمد بن جعفریه . (96)
محدث نورى ، درباره راویان صحیفه مى نویسد : [( وقد روى عنهخلق کثیر غیر عمید الروساء )] ; (97) اما درباره راوى بهاء الشرفو گوینده [( حدثنا )] در ابتداى سند صحیفه ، بین رجالیان ومحدثان بحث و گفتگوست . میرداماد ، در شرح صحیفه مى گوید که اوعمید الروساست و شیخ بهایى مى گوید که او على بن محمد بن سکوناست . (98) برخى راوى را که درشوال سال 556ق ، آن را بر بهاء الشرف قرائت کرده است . (100) شیخحر عاملى نیز عربى بن مسافر عبادى را راوى صحیفه کامله از بهاءالشرف برشمرده است . (101) علامه مجلسى ، روایتبعضى افاضل راذکر مى کند که راوى را حمزه بن شهریار مىدانند . (102)
شیخ حسن بن شهید ثانى ، در اجازه خود به نجم الدین بن محمدحسینى مى نویسد :
جعفر بن على مشهدى ، شیخ فقیه هبه الله بن نما ، شیخ مقرىجعفر بن ابى الفضل بن شقره ، شریف ابوالقاسم بن زکى علوى ،شریف ابوالفتح بن جعفریه و شیخ سالم بن قبادویه ، همگى از سیدبهاء الشرف ، صحیفه را روایت مىکنند . (103)
حقیقت آن است که سیادت نسب و شرافت و شیخوخیتبهاء الشرف ،از یک سو و کثرت دانشمندان و راویانى که از او صحیفه کامله راروایت کرده اند ، از سوى دیگر ، موجب گردید که نام بهاء الشرفبه عنوان راوى اصلى صحیفه کامله ، در ابتداى سند آن ثبت گردد ونیازى به ذکر نام راویان پس از وى نباشد .
نسخههاى صحیفه کامله به روایتبهاء الشرف ، با نقلدانشمندان و بزرگان متعدد ، صورت تواتر یافت و چون نقل کتابهاىمتواتر ( مانند قرآن کریم و کتب اربعه و ) نیازمند اجازه وسلسله سند نیست ، نام راویان پس از بهاء الشرف ، در سلسله سندصحیفه درج نگردید .
به عقیده راقم این سطور ، عبارت [( حدثنا السید الاجل بهاءالشرف )] در ابتداى سند صحیفه ، مانند عبارت [( قال مصنف هذاالکتاب ادام الله بقاءه الشریف )] است که در ابتداى کتب متواترما به چشم مى خورد . شخصیت و شیخوخیت راوى اصلى سند صحیفه وتواتر و شهرت نسخه هاى منتشر شده آن ، نیازى به ذکر نام راویانپس از بهاء الشرف باقى نگذاشته است . همچنان که سایر کتبمتواتر ( مثل [( شرائع )] محقق و [( قواعد )] علامه و [( کافى)] کلینى و ) نیز چنین است و نیازى به ذکر اسناد و اجازه براىنقل آنها وجود ندارد .
مجلسى اول در این باره مى نویسد :
بین اصحاب مشهور است که نقل و روایتحدیث ، جز به یکى از طرقسبعه جایز نیست . این وقتى است که کتاب از متواترات نباشد ;اما کتابهاى متواترى همچون کتب اربعه که محمدون ثلاثه آنها راتالیف کرده اند و مثل صحیفه کامله اى که از شیخ طوسى ، ابنادریس ، ابن سکون یا عمید الروسا روایتشده و مثل کتابهاىمشهور و متواترى که از نویسندگان آنها نقل شده ( مانند [(قواعد )] علامه ) ، اظهر در این موارد ، آن است که این کتابهانیازمند اجازه نیست . (104)
18 . قطب راوندى ( م573ق )
قطب الدین ابوالحسین سعید بن هبه الله بن الحسن الراوندى ،فقیه و دانشمند مشهور امامى قرن ششم است . ابن شهر آشوب در [(معالم العلماء )] از او به عنوان شیخ خود یاد کرده و تالیفاتوى را بر مى شمارد که از جمله آنهاست : [( المغنى فى شرحالنهایه )] ، [( خلاصه التفاسیر )] ، [( منهاج البراعه )] ، [(تفسیر القرآن )] ، [( الخرائج والجرائح )] ، [( المستقصى فىشرح الذریعه )] ، [( تهافت الفلاسفه )] و کتابهاى دیگر . (105)
قطب راوندى ، صحیفه را از محمد بن على بن الحسن الحلبى ، ازشیخ طوسى روایت مى کند و سید بن طاووس ، بعضى ادعیه صحیفه رااز شیخش اسعد بن عبدالقاهر ، معروف به شفروه ، از ابوالفرجفرزند قطب راوندى ، از وى نقل کرده است . (106)
قطب راوندى ، بعضى از ادعیه صحیفه را در کتاب خود به نام [(سلوالحزین )] ( مشهور به [( الدعوات )] نقل کرده است . (107)
19. ابن شهرآشوب ( م588ق )
محمد بن على بن شهرآشوب سروى [ ساروى ] ، از بزرگترین علماىامامیه است و علماى عامه نیز وى را تعظیم و تبجیل کردهاند . مشایخ وى بسیارند که از جمله آنها احمد بن ابى طالب طبرسى (صاحب [( احتجاج )] ، عبدالجلیل رازى ( صاحب [( النقض )] ، امینالدین طبرسى ( صاحب [( مجمع البیان )] ، قطب راوندى ( صاحب [(الخرائج والجرائح )] ، عبدالواحد آمدى ( صاحب [( غررالحکم )] وفتال نیشابورى ( صاحب [( روضه الواعظین )] را مى توان نام برد
ابن شهرآشوب ، تالیفات نیکویى دارد که معروفترین آنها کتاب[( المناقب )] است که آن را در فضائل آل ابى طالب نوشته است . (108) او صحیفه سجادیه را از ابوالصمصام ذوالفقار معبد ، از شیخطوسى و شیخ نجاشى و از جدش شهرآشوب ، از شیخ طوسى و از جعفر بنمحمد دوریستى ، از شیخ مفید روایت مى کند . (109)
ابن شهرآشوب ، در ابتداى کتاب [( معالم العلماء )] ، پس ازآنکه قول غزالى را درباره اولین کتابى که در اسلام تالیف شده ،نقل مى کند ، مىنویسد :
اما صحیح آن است که اولین کسى که در اسلام کتاب نوشته ،امیرالمومنین ( ع ) است که کتاب خداى تعالى را فراهم آورده است. بعد از آن ، سلمان فارسى ( ره ) ، سپس ، ابوذر غفارى ( ره ) و بعد از آن ، اصبغ بن نباته و بعد از آن عبیدالله بن ابى رافعو سپس امام زین العابدین ( ع ) کتاب [( الصحیفه الکامله )] راتالیف کرده است .
او در ذیل ترجمه متوکل بن عمیر مى نویسد :
روى عن یحیى بن زید بن على ( ع ) دعاء الصحیفه و تلقب بزبورآل محمد ( ص ) . (109)
این دانشمند فرزانه ، در کتاب [( المناقب )] ، از فصاحتصحیفه کامله سخن به میان آورده ، مى نویسد :
وقتى در بصره نزد یکى از بلغا از فصاحت صحیفه کامله سخن بهمیان آمد ، او گفت : از من فرا گیرید تا نظیر آن را بر شمااملا کنم . آنگاه قلم برداشت و سر به زیر افکند و در همان حالسرافکندگى بمرد . (111)
20. ابن ادریس ( م598ق )
محمد بن احمد بن ادریس حلى ، فاضل فقیه و محقق نبیه ، صاحبکتاب [( السرائر )] است ( که حاوى فتاواى اوست ) و [( تبیان )]شیخ طوسى را به اختصار درآورده و در سن 55 سالگى در سال 598ق ،فوت نموده است . صاحب [( نخبه المقال )] درباره وى در مادهتاریخى مى گوید :
ثم ابن ادریس من الفحول و متقن الفروع و الاصول عنه النجیب بن نما الحلى حکى جاء مبشرا مضى بعد البکاءکه عدد [( مبشرا )] 543 و عدد [( البکاء )] 55 است . (112)
ابن ادریس ، به دو طریق ، صحیفه کامله را روایت مى کند :
اول ، از طریق عربى بن مسافر که او از شاگردان شیخ ابوعلىطوسى ( مانند الیاس بن هشام حائرى ) ، روایت مىکند . (113) عربىبن مسافر ، صحیفه کامله را از بهاء الشرف و او نیز به سند خویشاز متوکل بن هارون روایت کرده است . (114)
دوم ، از طریق ابوعلى طوسى ( مفید ثانى ) که او نیز از شیخطوسى و او نیز به طرق خود از متوکل بن هارون روایت مىکند. (115)
ملامحمدتقى مجلسى ، در باب نقل ابن ادریس از ابوعلى ( ابن الطوسى ) مىنویسد :
مشهور در اسانید ، این است که یک یا دو واسطه در روایت ابنادریس از ابوعلى وجود دارد ; اما این نیز ممکن است که ابنادریس در سن پایین ، صحیفه را از ابوعلى شنیده باشد و روایاتبا واسطه ، مربوط به دوران کهنسالى او باشد . (116)
ابن ادریس ، نسخه اى از صحیفه کامله را خود در رجب سال 570ق، کتابت نموده (117) و چون نسخه او مصحح و عارى از غلط بوده ،مورد اعتماد و ملاک تصحیح دانشمندان پس از او واقع شده است . مثلا على بن احمد السدید ، صحیفه خود را با استفاده از صحیفهابن ادریس تصحیح نمود . (118) و شهیداول ، دو صحیفه ، یکى در سال772ق ، و دیگرى در سال 776ق ، از نسخه على بن احمد السدید ،استنساخ نمود . (119)
نسخه ابن ادریس از صحیفه کامله ، را علامه مجلسى دراختیارداشته است ; زیرا وقتى او طرق نقل خود از صحیفه کامله راذکر مى کند ، مى نویسد :
و از سید اجل فخار بن معد موسوى ، از شیخ اعلم ابوعبداللهمحمد بن ادریس حلى اجزل الله مثوبته تا پایان سند مذکور درصحیفه مشهورش که به خط شریف او نزد من موجود است . (120)
21. ابن السکون ( م حدود 606ق )
ابوالحسین على بن محمد سکونى حلى ، دانشمند ، فقیه ، نحوى ،لغوى و شاعر امامى و موثق است . سیوطى نام او را در [( طبقات)] خود ذکر کرده و مدح بلیغ نموده و مى گوید یاقوت گفته که اوآگاه به نحو و لغت ، خوش فهم ، خوش نقل و حریص بر تصحیح کتببوده است و در حدود سال 606ق ، درگذشته است . (121)
ابن السکون ، صحیفه کامله را از شیخ خود ، بهاء الشرف ، نقلمى کند (122) و نسخه اى از آن را به خط خود نوشته است و على بناحمد سدید ، از دستخط ابن السکون استنساخ کرده و آن را در سال643ق ، با صحیفه ابن السکون و در سال 654ق ، با نسخه ابن ادریسمقابله کرده است . (123)
نسخه ابن السکون ، مورد اعتماد و استناد دانشمندان پس از اوواقع شده و همین نسخه است که در اختیار صاحب [( بحارالانوار )]بوده است . علامه مجلسى ، پس از آن که طرق خود را از صحیفهکامله برمىشمرد ، در پایان مىنویسد :
اما طریق سند ما از صحیفه کامله چنین است : من نسخه اى از آنرا به خط شیخ محمد بن على بن حسین جباعى ( جد شیخ بهایى ) ، دراختیار دارم که او آن را از روى دستخط علامه محمد بن مکى (شهید اول ) نقل کرده و شهید ، آن را از روى دستخط على بن احمدسدیدى نوشته و سدیدى آن را از روى دستخط على بن السکون استنساخنموده و آن را با نسخه محمد بن ادریس نیز مقابله کرده است . (124)
22. عمید الروسا ( م609ق )
رضى الدین ابومنصور هبه الله بن حامد حلى لغوى ، معروف به [(عمید الروساء )] ، فقیهى جامع و ادیبى کامل است و سید فخار ازاو روایت مى کند . او از صلحا و از نویسندگان معروف است و ازراویان معروف صحیفه کامله به شمار مى رود . (125)
عمید الروسا به دو طریق ، صحیفه کامله را روایت کرده است :
اول ، به واسطه بهاء الشرف که همان طریق مشهور روایت صحیفهاست . (126)
دوم ، به واسطه محمد بن ابى القاسم ، از ابوعلى ابن الشیخ . (127)
شیخ منتجب الدین ، درباره محمد بن ابى القاسم که شیخ عمیدالروسا در نقل صحیفه است ، مى نویسد :
امام عمادالدین محمد بن ابى القاسم بن محمد بن على طبرى آملى، فقیه و موثق است . او صحیفه را بر ابوعلى فرزند شیخ طوسىقرائت کرده و او را کتابهایى است که از جمله آنهاست : [( الفرجفى الاوقات )] و [( المخرج بالبینات )] . همچنین [( شرح مسائلالذریعه )] از امام قطب الدین ابوالحسن راوندى را بر او قرائتکرده و از او براى ما روایت مى کند . (128)
از عمید الروسا ، دانشمندانى چون فخار بن معد موسوى ، جلالالدین قاسم بن معیه و محمد بن نما ، صحیفه کامله را روایت کردهاند . (129) بعضى از محدثان به دلیل کثرت روایات صحیفه از عمیدالروسا ، احتمال داده اند که گوینده [( حدثنا ) ] در ابتداى سندصحیفه ، عمید الروسا باشد . (130) محدث قمى نیز مى نویسد :
قائل [( حدثنا )] در اول صحیفه سجادیه صلوات الله على منشئهاعمید الروسا هبه الله بن حامد است ، بنابر مشهور بین علما . (131)
23 . سید بن طاووس ( م644ق )
رضى الدین ابوالقاسم على بن سعد الدین موسى بن جعفر بن محمدبن طاووس ، عالم پرهیزگار و محدث بزرگوار ، در سال 589ق ، درحله به دنیا آمد . سلسله نسب او از ناحیه پدر به حسن مثنافرزند امام حسن مجتبى ( ع ) و از ناحیه مادر به شیخ طوسى منتهىمى شود و او را [( ابوالسادات والنقباء )] خوانده اند .
سید بن طاووس ، کتابهاى چندى تالیف کرده که از جمله آنهاست : [( مصباح الزائر )] ، [( فرحه الناظر )] ، [( روح الاسرار )] ،[( الطرائف )] ، [( فتح الابواب )] و تتمات [( مصباح المتهجد)] که از جمله آنهاست : [( فلاح السائل )] ، [( الاقبال )] ،[( جمال الاسبوع )] و کتاب [( کشف المحجه )] ، [( اللهوف )] ،[( اسعاد ثمره الفواد )] ، [( الامان )] ، [( الدروع الواقیه)] ، [( محاسبه النفس )] ، [( سعد السعود )] و [( مهج الدعوات)] . (132)
مى گویند این سید والامقام ، با وجود کثرت تالیفات ، کتابىدر فقه ننوشته است و دلیل آن ، پرهیز او از فتوا و شدت ورع اوبوده است . (133)
نسخهاى از ادعیه صحیفه که تاریخ کتابت آن سال 415قمرى ، است، در اختیار سید بن طاووس بوده و او آن را از شیخ طوسى ، ازعلى بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بن هارون ،از یحیى بن زید و او از امام صادق ( ع ) ، روایت مى کند . (134)
سید بن طاووس در کتابهاى ادعیه خود ، فراوان از کتاب شریفصحیفه امام زین العابدین ( ع ) نام برده و از آن ، دعا نقلکرده است . مثلا در کتاب [( مهج الدعوات )] ، از آن به [(الصحیفه الشریفه من ادعیه مولانا زین العابدین )] یاد مى کند ودر [( الاقبال )] و [( جمال الاسبوع )] ، به [( الصحیفه )]تعبیر کرده است . ازعبارتى که وى در کتاب [( الاقبال )] مىنویسد ، برمىآید که اسناد صحیفه در اختیار وى بوده است . اومى گوید :
عن مولانا على بن الحسین ( ع ) صاحب الانفاس المقدسه الشریفهفیما تضمنه اسناد ادعیه الصحیفه . . . (135)
برخى از دعاهاى صحیفه سجادیه که در کتابهاى ادعیه سید بنطاووس به تمامى نقل شده ، عبارت اند از : دعاى استخاره یا طلبخیر ( دعاى سى سوم ازکتاب [( فتح الابواب )] ، دعاى آغاز ماهمبارک رمضان ( دعاى چهل چهارم [( الاقبال )] ، دعاى وداع باماه رمضان ( دعاى چهل پنجم [( الاقبال )] ، دعاى عیدین و جمعه( دعاى چهل ششم [( جمال الاسبوع )] ، دعاى روز عرفه ( دعاى چهلهفتم [( الاقبال )] ، دعاى عید اضحى و روز جمعه ( دعاى چهلهشتم [( جمال الاسبوع )] . (136)
24. شهید اول ( م786ق )
شیخ شهید شمس الدین ابوعبدالله محمد بن مکى بن محمد حامدعاملى ، در سال 734ق ، به دنیا آمد و نزد اساتیدى همچون فخرالمحققین ، عمیدالدین ، ابن نما و ابن معیه به تحصیل پرداخت واز علماى اهل سنت در مکه ، مدینه ، بغداد ، مصر ، دمشق ، بیتالمقدس و مقام ابراهیم ، روایت مى کند . کتابهاى او از قبیل [(الذکرى )] ، [( الدروس )] ، [( القواعد ) ] ، [( اللمعهالدمشقیه )] و [( الاربعون حدیثا )] از معروفترین کتب امامیهاست . این عالم بزرگوار ، به دلیل داشتن مذهب شیعه ، در سال786ق ، کشته شد و پیکرش را به صلیب کشیده ، سنگباران کردند وسپس آتش زدند . (137)
محدث قمى ، درباره او مى نویسد :
کسى که در طرق اجازات علماى ما بنگرد ، با وجود کثرت و تشتتآنها ، درمىیابد که همه آنها به این شیخ بزرگوار منتهى مىشود. (138)
شهید اول ، صحیفه کامله را به دو طریق از شیخ طوسى نقل مىکند :
اول ، تاج الدین بن معیه ، از پدرش ابوجعفر بن محمد بن معیه، از پدرش محمد بن حسن معیه ، از محمد بن شهرآشوب مازندرانى ،از ذوالفقار بن معبد حسنى ، از شیخ طوسى .
دوم ، تاج الدین بن معیه ، از کمال الدین الرضى محمد بن محمد، از نصرالدین محمد بن حسن طوسى ، از پدرش ، از سید فضل اللهحسنى ، از سید ابوالصمصام ، از شیخ طوسى . (139)
نسخه اى از صحیفه کامله را شهید سعید محمد بن مکى به خط خودنوشته و در آن تتبع کرده و نهایت جهد خود را در ضبط و نسخ واعراب گذارى آن به کار برده است و این نسخه ، پس از وى دراختیار دانشمندان بزرگى همچون شهید ثانى قرار گرفته و صحائفخود را از روى آن تصحیح کرده اند . (140) همچنین محمد بن علىجبعى ، جد شیخ بهاء الدین عاملى ، از روى نسخه شهید استنساخنموده و همین نسخه است که در اختیار شیخ بهایى و مجلسى اولقرار گرفته و صحیفه خود را از روى دستخط على بن احمد سدیدى درسال 772ق ، استنساخ نموده و سدیدى صحیفه خود را از روى دستخطابن سکون در سال 643ق ، استنساخ کرده است . (141) بر نسخه ابنسکون ، خط و اجازه عمید الروسا که مورخ سال 603قمرى است ، وجوددارد . (142)
نسخه شهید اول از صحیفه کامله ، هم اکنون در کتابخانه مرحومسید محمدتقى بن حسین بن دلدار على ، موجود است و نویسنده کتاب[( تراجم مشاهیر )] ( سید على نقى که از احفاد اوست ) ، بدینمطلب شهادت داده است . (143)
25. شمس الدین جبعى ( م886ق )
شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى ، صاحب کرامات و جد شیخبهائى و پدر شیخ عبدالصمد عاملى ، از مشایخى است که صحیفهکامله را روایت کرده است . او خود در تاریخ احوال خویش مىنویسد :
درسال845 هجرى به حجاز و در سال 853 به روم و در سال 855 بهعراق و در سال 858 به بیت المقدس مسافرت کردم . در سال 864بیمار شدم و در سال 879 به بلاد عجم مسافرت کردم و در سال 880وارد عراق شدم و در همان سال به شام مراجعت نمودم .
فرزندش شیخ عبدالصمد نیز در زیر نوشته پدر نوشته است : و درسال 886 جان به جان آفرین تسلیم کرد . (144)
جبعى ، صحیفه را در سال 851ق ، بر استادش على بن على بن محمدبن طى ، قرائت کرده و او نیز از طریق شهید اول ، آن را روایتمى کند . (145)
جبعى همچنین صحیفه را از روى دستخط شهید اول ، استنساخ نمودهو نسخه او در اختیار شیخ بهایى قرار گرفته و او آن را با نسخدیگر مقابله کرده است . مجلسى اول مى گوید :
روزى به مدرس شیخ بهایى که در جوار مسجد جامع بود ، رفتم واو را دیدم که مشغول مقابله صحیفه کامله بود و خواننده آن ،سید صالح امیر ذوالفقار گلپایگانى بود . (146)
علامه مجلسى ، خصوصیات نسخه جبعى را چنین گزارش کرده است :
صورت آنچه که در پایان صحیفه شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى، جد شیخ ما بهاء الدین عاملى قدس الله روحهما به خط او آمدهاست و در آن ، فواید بسیارى وجود دارد :
این صحیفه را از روى دستخط شیخ عالم سعید شهید محمد بن مکىرحمه الله استنساخ کردم و شهید بر روى نسخه نوشته است : [( اینصحیفه را از روى دستخط على بن احمد سدیدى استنساخ نمودم و آنرا در یازدهم شعبان 772 به پایان رسانیدم )] . سدیدى نوشته است: [( این نسخه را در سال 643 از روى دستخط ابن السکون استنساخنمودم )] . نیز جبعى مى نویسد : [( همچنین این صحیفه را بانسخه دیگرى از دستخط شهید که آن را در سال 776 به پایان برده ،مقابله کردم )] و نیز مى نویسد : [( سدیدى بر نسخه خود نوشتهاست که براى بار دوم ، صحیفه را با دستخط سعید محمد بن ادریسدر ذى قعده سال 654 ، مقابله نموده ام )] و متن دستخط ابنادریس را ذکر مى کند . همچنین جبعى صورت اجازه و دستخط عمیدالروسا را بر نسخه على بن السکون که آن را در سال 603 نگاشته ،نقل نموده است . (147)
26 . کفعمى ( ق9 )
ابراهیم بن على جبعى عاملى ، موثق ، جلیل ، ادیب ، محدث وشاعر است و صاحب تالیفات چندى است که بیشتر آنها در موضوعادعیه است ; مانند [( المصباح )] ( تالیف سال 895ق ) ، [(البلد الامین )] ( در عبادات ) ، [( الفوائد الطریفه فى شرحالصحیفه )] ( که در آن ، تمام ادعیه صحیفه کامله را نقل و شرحکرده است ) ، [( المقصد الاسنى فى شرح الاسماء الحسنى )] و [(محاسبه النفس )] . پدرش از اعاظم فقها بوده و برادرش شیخ احمد، صاحب کتاب [( زبده البیان )] نیز عالمى کامل بوده است . (148)
کفعمى ، از معروفترین گردآورندگان ادعیه در دوره اسلامى استو شرح نوشتن او بر ادعیه صحیفه کامله ، نشانه آن است که اینکتاب مورد توجه و علاقه دانشمندان و مولفان کتب دعا نیز بودهاست . روایت و شرح کفعمى از صحیفه کامله ، معروف است و صاحب [(ریاض العلماء )] در کتاب [( الدرر المنظومه الماثوره فى جمعلئالى الادعیه السجادیه المشهوره )] به وجود آن ، شهادت دادهاست . (149)
27 . شهید ثانى ( م966ق )
شیخ زین الدین بن على ، در سال 911قمرى به دنیا آمد و علوممختلف اسلامى را نزد اساتید بزرگى فراگرفت و کتابهاى چندى نوشتکه از جمله آنها مى توان [( الروضه البهیه فى شرح اللمعهالدمشقیه )] را نام برد که قرنهاست از کتابهاى فقهى شیعه است . تمامى تالیفات شهید ، در نهایت اتقان است . این عالم بزرگوار ،در سال 966ق ، به سبب داشتن مذهب شیعه ، شهید شد . (150)
شهید ثانى ، صحیفه کامله را از على بن عبدالعالى میسى ، ازابن الموذن ، از ابوالقاسم ضیاء الدین على فرزند شهید اول ، ازشمس الدین محمد بن مکى ، نقل مىکند . (151)
شیخ زین الدین ، نسخه اى از صحیفه کامله را خود استنساخ کرده، بر آن مى نویسد :
این نسخه ، از روى نسخه شیخ و مولاى سعید ما ابوعبدالله شهیدمحمد بن مکى ضبط شده و سپس با آن مقابله گردیده است . شهید ،در ضبط و نسخ و اعراب آن ، تتبع کامل کرده و در موارد اندکى کهخطایى سهوا واقع شده ، وجه صواب را ضبط نموده ام . شهید [ اول] ، نسخه اش را از روى دستخط شیخ سدید الدین على بن احمد حلىاستنساخ کرده و او نسخه اش را از دستخط ابن سکون نقل نموده وبا نسخه محمد بن ادریس مقابله کرده است . من چندین بار ایننسخه را مقابله کرده ام : بار اول در سال کتابت آن ، دوم درسال 44 ، و سوم در سال 954 . (152)
نسخه شهید ثانى از صحیفه کامله ، با ضمائم آن در اختیارعلامه مجلسى بوده است و خصوصیات و ضمائم آن ، در [(بحارالانوار )] گزارش گردیده است . (153)
نسخه شهید ثانى از صحیفه کامله ، هم اکنون نیز موجود است وعلامه تهرانى ، آن را در کتابخانه فاضلیه مشاهده کرده است . (154)
28. مجلسى اول ( م1070ق )
جامع فنون عقلى و نقلى ، محمدتقى بن مقصود على ، ملقب بهمجلسى اول ، در سال 1003ق ، متولد شد و نزد اساتید بزرگى چونملا عبدالله شوشترى و شیخ بهایى ، تلمذ کرد و در علم فقه وتفسیر و حدیث و رجال ، سرآمد اهل زمانه و در زهد و تقوا وعبادت ، تالى تلو استادش ملا عبدالله شوشترى بود . محدث قمى درشرح احوال وى مى نویسد :
و از براى او مصنفات شریفه اى است ، مانند شرح او بر [( منلایحضره الفقیه )] به فارسى و شرح دیگر به عربى و شرح او بر [(صحیفه کامله )] و بر بعض کتاب [( تهذیب )] و بر زیارت جامعه وبر حدیث همام و حواشى او بر [( اصول کافى )] و رساله در افعالحج و رساله در رضاع و اجازات کثیره و غیر ذلک ; و این بزرگوار، موید من عندالله و استاد علما و مربى فضلا بوده و آثار او دراسلام بسیار است ; و اگر نباشد از آثار او جز نجل جلیل و فرزندنبیلش ، هر آینه کفایت مى کند ، تا چه رسد به سایر علماى دیگرکه تلمیذ او بوده اند و مصنفات نافعه فائقهاش و نشر دادن اوصحیفه کامله را در میان مردم و غیر ذلک . (155)
مجلسى اول ، صحیفه را از مشایخ خود : شیخ بهایى و شیخعبدالله شوشترى ، به طرق مختلف از محمد بن جعفر نما ، سید فخار، ابن زهره ، ابن ادریس ، عمیدالروسا و على بن سکون ، از سیداجل بهاء الشرف ، روایت مى کند . (156)
وى بخش قابل توجهى از عمر پر برکتخود را صرف گردآورى اسنادصحیفه کامله و نسخ و مقابله و اجازه این کتاب شریف کرده است ودرباره طرق روایت صحیفه ، پس از ذکر اسناد خود مى نویسد :
الى غیر ذلک ، از طرق کثیر که بالغ بر هزاران هزار مى شود . گرچه آنچه من ذکر کرده ام ، بالغ بر ششصد طریق عالى مى گردد . (157)
بسیارى از آن اجازات ، هم اکنون نیز در دسترس است . (158)
این عالم بزرگوار ، در پایان یکى از اجازاتش مى نویسد :
و آنچه از اسانید صحیفه به غیر از این اسانید دیده ام ، بیشاز آن است که به شمار آید و هیچ شکى وجود ندارد که این کتاب ،از سید الساجدین ( ع ) است ; اما از جهت اسناد ، مانند قرآنمجید ، متواتر است و از طریق زیدیه نیز به تواتر نقل شده است . اما از جهت عبارت ، در نهایت فصاحت است و نیازى به وصف ندارد . اما از جهت احاطه به علوم الهى نیز چنین است و هر کس که شناختاندکى به علوم داشته باشد ، بدان اعتراف خواهد داشت ; لیکنعمده در این باب آن است که من در اوایل بلوغ ، با تضرع وابتهال ، طالب قرب خداوند بودم و در رویا صاحب الزمان و خلیفهالرحمان صلوات الله علیه را دیدم و از مسائل دشوارى که براى منایجاد شده بود ، پرسش کردم . سپس عرضه داشتم : [( یا ابن رسولالله ! ملازمت دائمى شما برایم مقدور نیست . اگر ممکن است ،کتابى به من عطا کنید تا بدان عمل کنم )] . آنگاه صحیفه عتیقهاى به من عطا فرمود و مرا به عالمى به نام [( تاج )] ارجاعفرمود .
در بیدارى به نزد آن شیخ رفتم و او همان کتاب را به من داد ومن آن را بر شیخ بهایى قرائت کردم و صحیفه خود را از روى آننوشتم و آن را مکررا با نسخه شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى ،جد شیخ بهایى ، مقابله کردم . او مى گوید که نسخه اش را از روىدستخط شهید محمد بن مکى نوشته است و او مى گوید نسخه اش را ازروى دستخط سدیدى نوشته است و او مى گوید نسخه اش را از روىدستخط على بن سکون نوشته است و با دستخط عمید الروسا و ابنادریس ، مقابله کرده است . به برکت مناوله صاحب الزمان صلواتالله علیه آن نسخه صحیفه در جمیع بلاد اسلام و على الخصوصاصفهان ، منتشر شد . امروزه کم خانه اى است که نسخه هاى متعددصحیفه در آن نباشد و این انتشار ، دلیلى بر صحت آن رویاست . والحمدلله رب العالمین . (159)
مجلسى اول در [( شرح من لایحضره الفقیه )] ، پس از آنکهداستان رویاى صادقه خود را شرح مى دهد ، مى نویسد :
صحیفه را گرفتم و به نزد شیخ بهایى آمدم و آن را با نسخه اوکه جد پدرش از روى نسخه شهید رحمه الله نوشته بود ، مقابلهکردم . شهید ، نسخه خود را از نسخه عمید الروسا و ابن سکوننوشته بود و با نسخه ابن ادریس مقابله کرده بود و نسخه اى کهحضرت صاحب الامر ( ع ) به من عطا فرموده بود ، نهایت موافقت رابا نسخه شهید رحمه الله داشت . بعد از آنکه از مقابله فارغ شدم، مردم در نزد من شروع به مقابله کردند و به برکت عطاى حجت ( ع) ، صحیفه کامله در بلاد ، مانند آفتاب طالع گردید ، در هرخانه و سیما در اصفهان ; زیراکه براى اکثر مردم صحیفه هاىمتعدد است و اکثر ایشان ، صلحا و اهل دعا شدند و بسیارى ازایشان مستجاب الدعوه ; و این آثار معجزه اى است از حضرت صاحب (ع ) و آنچه خداوند عطا فرمود به من از برکت صحیفه ، احصاى آننمى توانم کرد . (160)
پیش از مجلسى اول ، نسخه هاى صحیفه اندک و آن هم در اختیارعلما و دانشمندان بوده ; اما این عالم بزرگوار ، صحیفه کاملهرا ترویج کرد و آن را در اختیار همگان قرار داد . او خود دراین باب مىنویسد :
به برکت آن رویا ، صحیفه در آفاق منتشر شد ، پس از آن کهاثرى از آن در این بلاد مشاهده نمىشد . (161)
بنا بر آنچه ذکر شد ، راوى صحیفه کامله اى که اکنون شایع استو منتشر گردیده ، مجلسى اول است و این افتخار بزرگ ، نصیب آنعالم ربانى است .
محدث نورى ، آنجا که از سند صحیفه شایع بحث مى کند ، خصوصیاتنسخه مجلسى را بر مى شمارد و مى نویسد :
سند صحیفه شایع ، به شیخ شهید منتهى مى شود و او از سید تاجالدین محمد بن قاسم بن معیه از پدرش روایت کرده و او از عمیدالروسا و ابن سکون روایت مى کند . (162)
نکته دیگرى که محدث نورى مى افزاید ، آن است که سخن شیخبهایى و میرداماد در تعیین قائل [( حدثنا )] قلیل الفائده است; چرا که شیخ بهایى گوینده را ابن سکون و میرداماد ، گوینده راعمید الروسا مى داند ; حال آنکه سند صحیفه شایع ، به هر دوطریق ، از ابن سکون و عمید الروسا از [( بهاء الشرف )] نقل شدهاست . (163)
29. ماجد حسینى دشتکى ( ق11 )
امیر ماجد بن الامیر بن الامیر جمال الدین محمد حسینى دشتکى، از مشایخ قرن یازدهم هجرى است و ملاشفیع رشتى که برادر محمدرفیع الدین ( معروف به ملا رفیعا ) است ، از وى روایت مىکند . (164) دشتکى درباره سند صحیفه مى نویسد :
اتصال سند صحیفه کامله یا انجیل اهل بیت و زبور آل محمد بهمنشى آن ، امام موید به عصمت و آیت هادیه حق ، قدوه الساجدینوالراکعین ، امام زین العابدین على بن الحسین ( ع ) چناناشتهار دارد که نیازى به ذکر سلسله اسناد باقى نمى گذارد ; امامن طریق خود را در نقل صحیفه کامله ذکر مى کنم تا نورانیت آندر صحائف منتشر شود . (165)
ویژگى روایت ماجد حسینى از صحیفه در آن است که طریق او منتهىبه مشایخ زیدیه مى شود . او صحیفه را نه از طریق متوکل از یحیىبن زید ، بلکه از طریق پدران خود ، از محمد بن زید ، از زید بنعلى ، از امام سجاد ( ع ) روایت مى کند که طریق ویژه زیدیه است. نقل صحیفه سجادیه در میان زیدیه نیز به تواتر صورت پذیرفته ،چنانکه ملامحمدتقى مجلسى در این باره مى نویسد : [( و هىمتواتره من طرق الزیدیه ایضا )] . (166)
30. سید على خان مدنى ( م1120ق )
عالم ادیب ، سید على بن احمد بن محمد معصوم حسینى مدنىشیرازى ، در سال 1052ق ، در مدینه متولد شد و در سال 1066ق ،به هند مهاجرت کرد و چندى والى ماهور و توابع آن بود . بعد ازآن به زیارت بیت الله الحرام نایل شد و پس از زیارت ائمه عراق( ع ) به اصفهان آمد و شاه سلطان حسین صفوى ، وى را اکرامبسیار کرد . سپس به وطن اصلى خود ، شیراز ، مهاجرت کرد و مرجععلما و فضلا گردید و محل بحث و تدریس او مدرسه منصوریه بود ودر سال 1120ق ، رخت از سراى خاکى برکشید .
سید على خان ، صاحب تالیفات گرانقدرى است که از زمره آنهاست: [( ریاض السالکین فى شرح الصحیفه الکامله )] ، [( سلافهالعصر )] ، [( الدرجات الرفیعه )] ، [( انوار الربیع فى انواعالبدیع )] ، [( موضع الرشاد فى شرح الارشاد فى النحو )] ، [(الکلم الطبیب فى الادعیه )] و شروح سه گانه بر [( صمدیه )] .
نسب سید على خان مدنى ، با 27 واسطه به محمد بن زید بن علىبن الحسین ( ع ) منتهى مى شود . این محمد بن زید ، پدر محمدمحروق است که مامون در سال 203ق ، او را شهید کرد و او پدرابوعبدالله جعفر است و او پدر احمد سکین است که نزد حضرت رضا (ع ) مقرب بود و آن حضرت ، [( فقه الرضا )] را به خط مبارک خودبراى او نوشته اند و آن کتاب شریف ، نزد سید على خان مدنى بودهاست ( چنانکه صاحب [( ریاض )] و صدرالدین محمد دشتکى که ازاجداد سید على خان استبدان اشاره کرده اند ) . (167)
سید على خان مدنى ، از شارحان صحیفه کامله است و کاملترینشرح این کتاب ، از آن اوست و در ابتداى آن مى نویسد :
و قبل الخوض فى المطلوب فلنذکر سند روایتنا للصحیفه الشریفهتبرکا بالاتصال فى الروایه عن منشئها المعصوم . (168)
آنگاه مى گوید که او صحیفه را از شیخ بهایى ، از عبدالصمدحارثى ، از دو شیخش : سید حسن بن جعفر حسینى کرکى و شیخ زینالعابدین بن على بن احمد عاملى ، از شیخشان زین الدین على (فرزند شیخ شهید شمس الدین محمد بن مکى ) روایت مى کند که اونیز با سلسله سند خود ، صحیفه کامله را روایت کرده است . (169)
با وجود آنکه سید على خان مدنى صحیفه خود را از ملامحمدتقىمجلسى روایت نمى کند ، اما نسخه هاى صحیفه این دو عالم بزرگوار، کاملا یکسان و مطابق با یکدیگر است و این ، به دلیل آن استکه این هر دو ، نسخه هاى خود را از نسخه شیخ بهایى استنساخکرده و نسخه خود را با آن تطبیق داده اند .
31. زبیدى حنفى ( م1205ق )
محمد بن عبدالرزاق یمانى ، مشهور به مرتضى زبیدى حنفى ،متولد 1145قمرى و متوفاى 1205 ، علامه لغت ، حدیث ، رجال وانساب و از بزرگان اهل تصنیف است . تالیفات او بسیار است که ازجمله آنهاست : [( تاج العروس )] در شرح [( قاموس )] فیروزآبادى، [( اتحاف الساده المتقین )] در شرح [( احیاء العلوم )] غزالى، [( اسانید الکتب السته )] ، [( کشاف اللثام )] ، [( الروضالمعطار فى نسب الساده آل جعفر الطیار )] ، [( عقد اللئالىالمتناثره فى حفظ الاحادیث المتواتره )] . (170)
زبیدى حنفى ، لغوى و محدث معروف اهل تسنن ، بعضى از ادعیهصحیفه کامله را با سلسله سند و طریق ویژه خود در کتابهایش نقلکرده است ; مثلا دعاى طولانى امام زین العابدین ( ع ) را درروز عرفه که دعاى چهل و هفتم صحیفه است ، در کتاب [( اتحافالساده المتقین )] ( ج4 ، ص480 ) نقل کرده است .
ویژگى روایت زبیدى در آن است که طریق او به حضرت هادى ( ع ) منتهى مىگردد که او از حضرت جواد (ع)، از حضرت رضا (ع)، از حضرت کاظم (ع)، از حضرت صادق (ع)، و او از حضرت باقر (ع) ادعیه امام سجاد ( ع ) را روایت مىکند . (171)
32. محدث نورى ( م320ق )
حاج میرزا حسین بن محمدتقى نورى طبرسى در سال 1254ق ، بهدنیا آمد و نزد شیخ العراقین عبدالحسین تهرانى و شیخ مرتضىانصارى تلمذ کرد و به همراهى مجدد مذهب ، میرزا محمد حسنشیرازى به سامرا مهاجرت نمود . در علوم مختلف ، صاحب نظر بود ;اما تبحر او در حدیث و رجال و احاطه به اقوال و اطلاع به دقایقآیات و نکات اخبار بود و بالغ برسى مجلد کتاب تالیف کرده که هریک بر علو قدر و احاطه علمى او دلالت دارد ، على الخصوص خاتمه[( مستدرک الوسائل )] او که حاوى مطالب ارزشمندى در علم حدیث ورجال است .
او شیخ معاصران است و به طریق او ، آثار قدما روایت مىشود . سلسله مشایخ اجازه وى چنین است : شیخ مرتضى انصارى ، ازملااحمد نراقى ، از آیه الله بحرالعلوم طباطبایى ، از شیخ یوسفبحرانى ( به طرقى که بحرانى در کتاب [( لولوه البحرین )] بیانداشته ) . وفات محدث نورى ، در سال 1320ق ، اتفاق افتاد و درنجف اشرف دفن گردید . (172)
محدث نورى در خاتمه [( مستدرک الوسائل )] در ذیل نام عمیدالروسا از صحیفه کامله و طرق روایت و اعتبار آن ، بحث کرده استو خود ، نسخه ارزشمندى از صحیفه کامله داشته که آن را با نسخههاى مصحح ، تصحیح کرده و چهار مرتبه با آنها مقابله نموده و درمرتبه پنجم ، وقتى به دعاى چهاردهم مى رسد ، به نسخه اى که برشیخ بهایى قرائتشده و دستخط و گواهى شیخ بر آن است و همچنیننسخه اى که بر مجلسى دوم قرائتشده و اجازه وى بر آن است ، دستیافته و نسخه خود را با این دو نسخه مطابقت داده و مواضعاختلاف را صریحا معین نموده و تفاصیل را به خط خود بر نسخه اشنوشته است . وى مى گوید سزاوار است که سایر نسخ با آن نسخهسنجیده شود و آن نسخه ، [( معصومه )] نامیده شود ; زیرا از غلطمبراست . (173) این نسخه گرانقدر ، در موقوفه مرحوم سید محمدخامنه اى در کتابخانه حسینیه شوشترى ها در نجف اشرف موجود بودهو مرحوم علامه آقا بزرگ تهرانى که از شاگردان محدث نورى است ،آن را مشاهده کرده است . (174)
نتایج
1- صحیفه موجود و شایع ، صحیفه ملامحمد تقى مجلسى است .
2- صحیفه سید على خان مدنى که کتاب [( ریاض السالکین )] شرحآن است ، با صحیفه ملامحمدتقى مجلسى کاملا مطابق است .
3- نسخه هاى مجلسى اول و سید على خان مدنى ، از روى نسخه شیخبهایى استنساخ شده است .
4- شیخ بهایى ، نسخه خود را از روى دستخط شهید اول استنساخکرده است .
5- شهید اول ، نسخه خود را از روى نسخه على بن احمد سدید کهدر سال 643قمرى نوشته ، استنساخ کرده است .
6- نسخه شهید اول از صحیفه ، هم اکنون نیز موجود است .
7- سدیدى ، نسخه خود را از دستخط على بن سکون استنساخ کرده وبر نسخه ابن سکون دستخط و اجازه عمید الروسا نیز وجود دارد .
8- سدیدى صحیفه اش را به دو طریق روایت مى کند : از طریق ابنسکون و عمید الروسا از بهاء الشرف و از طریق ابن ادریس از شیخطوسى .
9- نسخه سدید با نسخه ابن ادریس که آن را در سال 570قمرىکتابت نموده ، کاملا مطابق است .
10- نظیر عبارت [( حدثنا )] که در ابتداى سند صحیفه مشهور بهچشم مى خورد ، در ابتداى کتب قدما فراوان وجود دارد و نیازى بهپیدا کردن نام کاتب و قائل [( حدثنا )] نیست .
11- صحیفه ، تا زمان بهاء الشرف به طرقى خاص ، توسط بعضى ازمحدثان روایتشده است .
12- از زمان بهاء الشرف به بعد ، اکثر محدثان و دانشمندانطراز اول شیعه ، به روایت صحیفه اقدام کرده اند .
13- از زمان مجلسى اول به بعد ، صحیفه در اختیار عامه مردمقرار گرفته و نقل و روایت آن ، همگانى شده است .
14- در روایت صحیفه ، غیر از طریق بهاء الشرف ، طرق معتبردیگرى هم ( مثل طریق شیخ طوسى ) وجود دارد .
15- طریق صاحب کتاب [( کفایه الاثر )] ( على بن محمد خزاز قمىکه معاصر شیخ مفید بوده است ) و ابن شادان ، ابن عیاش ، ابنهمام ، ابن مالک ، ابن طیالسى ، ابن وارث ، ابن اشکیب ،تلعکبرى و محمد بن بحر شیبانى که همه از علماى معروف هستند ،بر اعتبار و اشتهار صحیفه نزد قدما دلالت دارد .
16- میرزا عبدالله افندى ( صاحب کتاب [( ریاض العلماء )] ،هشت طریق غیر مشهور نقل صحیفه را گزارش کرده و نسخه هاى صحیفهبه آن طرق را مشاهده کرده است .
17- نسخه ارزشمندى از صحیفه که تاریخ کتابت آن ، سال 416قمرىاست ، در آستان قدس رضوى نگهدارى مى شود . این نسخه ، از طریقعلى بن مالک روایتشده است .
18- از نسخه آستان قدس رضوى ، چنین به دست مى آید که راوى علىبن مالک ، محمد بن همام است ، نه اسماعیل بن همام .
19- نسخه آستان قدس رضوى ، طریق على بن مالک به متوکل را ( کهدر کتابهاى شیخ و نجاشى ذکر نشده ) ، معین کرده است .
20- نسخه گرانقدر دیگرى از صحیفه که تاریخ کتابت آن سال695قمرى است ، در کتابخانه آیه الله مرعشى در قم نگهدارى مىشود . این صحیفه ، به طریق ابوالمفضل شیبانى از محمد بن روزبه، روایتشده است .
21- گرچه ابوالمفضل شیبانى در اواخر عمر خلط کرده ; اماروایات او در دوران استقامتش ، صحیح است و روایت صحیفه توسطشیخ مفید و ابن غضائرى از او ، مسلما مربوط به دوران استقامتاوست .
22- نسخه اى از صحیفه به روایت ابن الشیخ ( فرزند شیخ طوسى )
، هم اکنون در کربلا موجود است .
23- کاتبان مشهورى به کتابت صحیفه پرداخته اند که از زمرهایشان ، ابن مقله ( خطاط مشهور عصر عباسى ) و یاقوت حموى را مىتوان نام برد .
24- قطب راوندى در [( الدعوات )] و سید بن طاووس در [( مهجالدعوات )] ، [( اقبال )] ، [( جمال الاسبوع )] و [( فتحالابواب )] و کفعمى در [( المصباح )] که همگى از کتب معتبردعایى استبرخى از ادعیه صحیفه را نقل کرده اند .
25- کفعمى ، صحیفه کامله را نقل نموده و آن را شرح کرده است .
26- عنوان [( الصحیفه الکامله )] در کتاب [( مناقب آل ابىطالب )] ( تالیف ابن شهرآشوب ) نیز آمده و این دانشمند ، برفصاحت محیر العقول آن ، شهادت داده است .
27- طریق ماجد حسینى دشتکى از صحیفه ، طریقى ویژه است و روایتاو از صحیفه ، به محمد بن زید ، از امام سجاد ( ع ) منتهى مىشود .
28- طریق زبیدى حنفى از صحیفه ، طریقى ویژه است و روایت او ازصحیفه ، به امام محمدباقر از امام سجاد ( ع ) منتهى بوده است .
29- متوکل بن هارون ، دو صحیفه را که یکى به خط زید و دیگرىبه خط امام محمدباقر ( ع ) بوده است ، مطابقت کرده و اختلافىبین آن دو مشاهده نکرده است .
30- از امام صادق ( ع ) نقل است که فرمود : [( من شاهد آنبودم که جدم على بن الحسین ( ع ) ادعیه صحیفه را املا مى فرمودو پدرم محمد بن على ( ع ) آن را مى نوشت )] . (175) این حدیث ،بر مکانتخاص صحیفه شریفه سجادیه نزد ائمه اطهار ( ع ) دلالتدارد .
پىنوشتها:
1. بحارالانوار ، محمدباقر مجلسى ، دارالکتب ، تهران ، ص61
2. معالم العلماء ، ابن شهرآشوب ، نجف ، 1407ق ، ص125 .
3. بحارالانوار ، ج110 ، ص45 .
4. شرح الصحیفه ، میرداماد ، قم ، 1406ق ، ص45 .
5. رجال النجاشى ، احمد بن على نجاشى ، قم ، 1407ق ، ص44 .
6. همان .
7. همان .
8. رجال الطوسى ، محمد بن حسن طوسى ، نجف ، 1381ق ، ص429 .
9. همان .
10. الصحیفه الثالثه ، عبدالله افندى ، قم ، 1400ق ، ص11 .
11. الرعایه ، زین العابدین بن على عاملى ، قم ، 1413ق ،ص112 .
12. الصحیفه الثالثه ، ص11 .
13. رجال النجاشى ، ص379 .
14. الفهرست ، محمد بن حسن طوسى ، نجف ، 325 .
15. رجال الطوسى ، ص485 .
16. همان ، ص30 .
17. بحارالانوار ، ج110 ، ص62 .
18. الصحیفه السجادیه ، مقدمه و تحقیق : کاظم مدیرشانه چى ،انتشارات آستان قدس ، مشهد ، ص5352 .
19. رجال الطوسى ، ص485 .
20. الصحیفه السجادیه الکامله ، مقدمه و تحقیق : سید احمدفهرى ، دمشق ، ص214 .
21. رجال الطوسى ، 446 .
22. رجال النجاشى ، 384 .
23. الصحیفه الثالثه ، ص12 ( مقدمه ) .
24. خلاصه الاقوال ، نجف ، 1381ق ، ص180 .
25. رجال النجاشى ، ص429 .
26. رجال الطوسى ، ص516 .
27. همان ، 446 .
28. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
29. رجال النجاشى ، ص396 .
30. الفهرست ، طوسى ، ص299 .
31. رجال النجاشى ، ص396 .
32. معجم رجال الحدیث ، سید ابوالقاسم خویى ، ج16 ، ص244 .
33. الرعایه ، ص210 .
34. رجال النجاشى ، ص122 .
35. لسان المیزان ، ابن حجر ، بیروت ، ج2 ، ص127 .
36. نوابغ الرواه فى رابعه المئات ، آقا بزرگ تهرانى ،بیروت ، 1971م ، ص307 .
37. ریاض السالکین ، سید على خان مدنى ، اصفهان ، ص26 .
38. الصحیفه السجادیه ، ص24 .
39. بحارالانوار ، ج110 ، ص66 .
40. ریاض السالکین ، ص4 .
41. بحارالانوار ، ج110 ، ص59 .
42. جمال الاسبوع ، على بن طاووس ، ایران ، ص423 .
43. الصحیفه ، چاپ حسینیه ارشاد ، ص32 .
44. جمال الاسبوع ، ص423 .
45. همان .
46. الکنى والالقاب ، شیخ عباس قمى ، صیدا ، 1357ق ، ص357 .
47. رجال النجاشى ، ص86 .
48. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
49. فوائد رضویه ، شیخ عباس قمى ، تهران ، 1327ش ، ص325 .
50. کفایه الاثر ، خزاز قمى ، قم ، 1401ق ، ص302 .
51. الکنى و الالقاب ، ج1 ، ص312 .
52. بحارالانوار ، ج78 ، ص308 .
53. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
54. روضات الجنات ، محمدباقر خوانسارى ، قم ، ج6 ، ص153 .
55. الارشاد ، شیخ مفید ، علمیه اسلامیه ، تهران ، ص151 .
56. همان ، ص154 .
57. بحارالانوار ، ج110 ، ص66 .
58. همان ، ص65 .
59. همان ، ص66 .
60. النابس فى اعلام القرن الخامس ، آقا بزرگ تهرانى ،بیروت ، 1971م ، ص54 ; امل الامل ، محمد بن حسن حر عاملى ، بغداد ، 1385ق ، ج2 ، ص69 ; التکمله ، محمد بن حسن حر عاملى ،بغداد ، 1385ق ، ص311 .
61. ریاض السالکین ، ص4 .
62. شرح الصحیفه ، ص4746 .
63. الذریعه ، آقا بزرگ تهرانى ، بیروت ، 1403ق ، ج21 ،ص265 .
64. فوائد رضویه ، ص20 .
65. رجال النجاشى ، ص426 .
66. روضات الجنات ، ج6 ، ص249216 .
67. الفهرست ، طوسى ، ص171 .
68. ریاض العلماء ، ص4 .
69. رجال الطوسى ، ص485 .
70. همان ، ص446 .
71. روضات الجنات ، ج3 ، ص166 ; معجم الادباء ، یاقوت حموىبیروت، ج4 ، ص60; وفیات الاعیان،ابن خلکان ، بیروت ، 1971م ، 1397ق،ج1،ص428;الکنى والالقاب ، ج3 ، ص237 .
72. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
73. الکنى و الالقاب ، ج3 ، ص165 .
74. فوائد رضویه ، ص120 .
75. ریاض العلماء ، ص4 .
76. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
77. همان .
78. الکنى و الالقاب ، ج2 ، ص224 .
79. الصحیفه ، ص3228 .
80. ریاض العلماء ، ج6 ، ص22 .
81. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، میرزا حسین نورى ، قم ،آل البیت ، ج3 ، ص490 .
82. الکامل ، ابن اثیر ، بیروت ، 1965م ، ج10 ، ص117 .
83. تاریخ بغداد ، خطیب بغدادى ، بیروت ، ج5 ، ص446 ; معجمرجال الحدیث ، ج16 ، ص24 .
84. رجال النجاشى ، ص122 .
85. لسان المیزان ، ج2 ، ص127 .
86. رجال النجاشى ، ص247 .
87. تنقیح المقال ، عبدالله مامقانى ، نجف ، 1352ق ، ج2 ،ص313 ; جامع الرواه ، محمدبن علىاردبیلى، بیروت، ج1، ص88606. الصحیفه ، ص32 .
89. رجال النجاشى ، ص426 ; الفهرست ، طوسى ، ص171 .
90. معجم رجال الحدیث ، ج14 ، ص177 178 .
91. شرح من لایحضره الفقیه ( لوامع صاحبقرانى ) ، محمدتقىمجلسى ، قم ، 1399ق ، ج14 ، ص418 .
92. رجال ابن داوود ، تهران ، 1383ق ، ص283 .
93. الکنى والالقاب ، ج3 ، ص97 .
94. فوائد رضویه ، ص451 .
95. بحارالانوار ، ج110 ، ص8443 .
96. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج3 ، ص483 .
97. الذریعه ، ج15 ، ص14 .
98. ریاض العلماء ، ج5 ، ص45 .
99. بحارالانوار ، ج109 ، ص47 .
100. امل الامل ، ج2 ، ص169 .
101. بحارالانوار ، ج109 ، ص67 .
102. همان ، ص47 .
103. الفرائد الطریفه ، محمدباقر مجلسى ، قم ، 1407ق ، ص10414. روضات الجنات ، ج4 ، ص5 .
105. فتح الابواب ، على بن طاووس ، بیروت ، 1409ق ، ص196 .
106. الصحیفه الکامله ، مقدمه و شرح : محمد مشکوه ،دارالکتب ، تهران ، ص14 .
107. فوائد رضویه ، ص568 .
108. بحارالانوار ، ج110 ، ص65 .
109. معالم العلماء ، ص125 .
110. مناقب آل ابى طالب ، ابن شهرآشوب ، ج4 ، ص137 .
111. الکنى و الالقاب ، ج1 ، ص201 .
112. فوائد رضویه ، ص262 .
113. بحارالانوار ، ج110 ، ص57 .
114. همان ، ص81 .
115. همان ، ص52 .
116. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
117. بحارالانوار ، ج107 ، ص212 .
118. همان ، ص211 ; الذریعه ، ج15 ، ص19 .
119. بحارالانوار ، ج110 ، ص162 .
120. فوائد رضویه ، ص327 .
121. بحارالانوار ، ج110 ، ص162 .
122. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
123. بحارالانوار ، ج110 ، ص164 .
124. الکنى و الالقاب ، ج2 ، ص445 .
125. بحارالانوار ، ج107 ، ص212 .
126. همان ، ج110 ، ص59 .
127. الفهرست ، منتجب الدین رازى ، تهران ، 1404ق ، ص384 .
128. الصحیفه الجامعه ، محمدباقر موحد ابطحى ، قم ، 1411ق .
129. شرح الصحیفه ، ص45 .
130. فوائد رضویه ، ص262 .
131. همان ، ص331 .
132. روضات الجنات ، ج4 ، ص339325 .
133. فتح الابواب ، ص196 .
134. کتابخانه ابن طاووس ، اتان کلبرگ ، ترجمه : رسولجعفریان ، ص508 .
135. همان .
136. فوائد رضویه ، ص645 .
137. همان .
138. بحارالانوار ، ج109 ، ص4140 .
139. همان ، ج108 ، ص134 .
140. همان ، ج110 ، ص6160 .
141. همان ، ج107 ، ص212 .
142. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
143. بحارالانوار ، ج107 ، ص203 .
144. همان ، ص213 .
145. نجم الثاقب ، میرزا حسین نورى ، علمیه اسلامیه ، تهرانص64 .
146. بحارالانوار ، ج107 ، ص212 .
147. روضات الجنات ، ج1 ، ص2420 .
148. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
149. فوائد رضویه ، ص186 .
150. بحارالانوار ، ج108 ، ص133 .
151. همان ، ص5134 13 .
152. همان .
153. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
154. فوائد رضویه ، ص44 .
155. بحارالانوار ، ج110 ، ص43 .
156. همان ، ص45 .
157. همان ، ص8443 .
158. همان ، ص6160 .
159. شرح من لایحضره الفقیه ، ج14 ، ص423418 ، نجم الثاقب ،ص64 .
160. بحارالانوار ، ج110 ، ص43 .
161. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج3 ، ص483 .
162. همان جا .
163. بحارالانوار ، ج110 ، ص92 .
164. همان ، ص9795 .
165. همان ، ج110 ، ص59 .
166. فوائد رضویه ، ص273269 .
167. ریاض العلماء ، ص43 .
168. همان جا .
169. الاعلام ، خیرالدین زرکلى ، بیروت ، 1389ق ، ج7 ، ص298297 .
170. اتحاف الساده المتقین ، ج4 ، ص480 .
171. فوائد رضویه ، ص149 .
172. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج3 ، ص483482 .
173. الذریعه ، ج21 ، ص265 .
174. الصحیفه السجادیه ، ص27 ( سخن راوى صحیفه ) .
این کتاب که در بین دانشمندان اسلامى به [( زبور آل محمد )]و [( انجیل اهل بیت )] موسوم گشته (2) از اولین کتابهایى است کهدر دوره اسلامى تالیف شده (3) و به واسطه داشتن مضامین بلند وهمچنین انتسابش به امام سید الساجدین ( ع ) ، از شهرت بسزایىبرخوردار گشته است .
در قرون مختلف اسلامى ، بسیارى از دانشمندان و راویان ، بااسناد متصل به نقل و روایت صحیفه کامله مبادرت کرده اند . تعداد این اسناد را علامه محمدتقى مجلسى ، بالغ بر هزاران هزارمى داند (4) و مى گوید که متجاوز از ششصد طریق عالى نقل آن را درآثار خود ، گزارش کرده است .
در میان این راویان ، دانشمندان و مشایخ بزرگى بودهاند کهحلقه واسط و شیخ المشایخ این راویان به شمار مىآیند و باسلسله سند و طریق روایت ویژه ، صحیفه را روایت کرده اند . کثرتطرق و مشایخى که در دوره هاى مختلف به نقل و روایت این کتابپرداخته اند ، بى نظیر است و هیچ کتاب دیگرى را نمى شناسیم کهمشایخ و محدثان بزرگ ، چنین اهتمامى به نقل و روایت آن معمولداشته باشند . این امر ، به گونهاى است که طرق روایت مشایخ درنقل صحیفه کامله ، به حد تواتر رسیده و بسیارى از علماى رجال وحدیث ، بدان شهادت دادهاند . از جمله این علما ، فیلسوف ،محدث و فقیه فرزانه سید محمدباقر ، معروف به میرداماد ( م1041ق) ، اسانید طرق مشایخ را در روایت صحیفه کامله ، متواتر مىخواند . (5) در ذیل ، اسناد و مشایخ راویان صحیفه کامله مى آید و طرق نقلآنها ذکر مى شود :
1. محمد بن وارث ( قرن 3و4 )
محمد بن الوارث ، از مشایخ بزرگ اواخر قرن سوم هجرى است وابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه ( م368ق ) ، از وى حدیث نقلکرده است . (6) محمد بن الوارث ، به نقل از حسین بن اشکیب ،کتابهاى [( الرد على من زعم ان النبى ( ص ) کان على دین قومه)] و [( الرد على الزیدیه )] را براى ابوالقاسم جعفر بن محمدبن قولویه روایت کرده است ; (7) و حسین بن اشکیب ، شیخ و استادمحمد بن الوارث و از اصحاب امام هادى (8) و امام عسکرى (9) و شخصىعالم ، متکلم و مصنف بوده است و شیخ طوسى ، در حق وى مى نویسدکه او فاضل جلیل ، متکلم فقیه ، صاحب تصانیف ، لطیف الکلام وجیدالنظر بود . (10)
محمد بن الوارث ، صحیفه سجادیه را از حسین بن اشکیب و او ازعمیر بن متوکل و او از پدرش متوکل بن هارون و او از امام صادق( ع ) روایت کرده است . (11) این طریق را [( عالى السند )] مىگویند ; زیرا به واسطه هاى اندک از امام روایت مىشود . (12)
میرزا عبدالله افندى ( م1130ق ) ، صاحب کتاب [( ریاض العلماء)] که از دانشمندان کتابشناس و رجالیان معروف و از شاگردانعلامه مجلسى است ، مى نویسد : نسخه عتیقه اى از صحیفه ، بهروایت محمد بن الوارث و به خط ابن مقله ( م328ق ) ، خطاطنامدار عصر عباسى ، مشاهده کرده است . (13)
2. ابن همام ( م336ق )
ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافى ، از راویان قرن چهارمهجرى است . نجاشى درباره او مى نویسد : شیخ اصحاب ما و متقدمایشان است . در سال 258ق ، به دعاى امام حسن عسکرى ( ع ) بهدنیا آمد . منزلتى عظیم داشت ; کثیرالحدیثبود و کتابى به نام[( الانوار فى تاریخ الائمه ( ع )] دارد . وى در سال 336ق ،درگذشت . (14)
شیخ طوسى نیز درتوصیف او مى گوید :
یکنى اباعلى ، جلیل القدر ، ثقه ، له روایات کثیره اخبرنابها عده من اصحابنا عن ابى المفضل . (15)
محمد بن همام ، راوى صحیفه است و آن را از على بن مالک روایتمى کند . شیخ طوسى مى نویسد :
على بن مالک ، روى عنه ابن همام دعاء الصحیفه . (16)
در بین راویان حدیث ، دو تن با کنیه ابن همام شناخته مى شوند: اول ، محمد بن همام که توصیف نجاشى و طوسى را از وى آوردیم . دوم ، اسماعیل بن همام که از اصحاب حضرت رضا ( ع ) است و نجاشىدرباره او مى نویسد : خودش و پدرش و جدش ثقه اند . (17)
ملامحمدتقى مجلسى ، راوى على بن مالک را اسماعیل بن همامدانسته و پس از نقل روایتبعضى از افاضل از صحیفه کامله ، مىنویسد : شیخ و نجاشى با اسانید فراوان خود ، از احمد بن محمدبن عیسى ، از ابن همام ، از على بن مالک ، صحیفه کامله راروایت مى کنند و جلالت قدر ابن عیسى و اسماعیل بن همام ، برجلالت قدر على بن مالک نیز دلالت دارد . ابن همام ، راوى امامرضا ( ع ) ، ثقه ، جلیل القدر و عظیم الشان است . (18)
اما به دلایل زیر ، راوى على بن مالک ، محمد بن همام است ونه اسماعیل بن همام :
1- شیخ طوسى ، نام على بن مالک را در باب [( من لم یرو عنهم)] آورده است . بنابراین ، وى از اصحاب ائمه نبوده است ; حالآنکه اسماعیل بن همام از اصحاب حضرت رضا ( ع ) است و روایت اواز على بن مال ، غیر ممکن و بى فایده است .
2- صحیفه سجادیه به روایت على بن مالک ، به طرز معجزه آسایىدر سال 1348ش ، هنگام اجراى طرح توسعه حرم رضوى از زیر خاک قبهمبارک استخراج گردید و هم اکنون جزو ذخایر نفیس کتابخانه آستانقدس رضوى است و به شماره 12405 از آن نگهدارى مى شود . تاریخکتابت آن ، 416قمرى ، و نام کاتب آن ، حسن بن ابراهیم زامى است. سلسله سند صحیفه مزبور چنین است : بندار بن یحیى ، ازابوالحسن محمد بن یحیى ، از ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافى، از على بن مالک ، از احمد بن عبدالله ، از محمد بن صالح ، ازعمیر بن متوکل بن هارون .
متوکل بن هارون مى گوید :
یحیى بن زید را پس از شهادت پدرش ، در حالى که به جانبخراسان مى رفت ، ملاقات کردم آنگاه صحیفه کامله را به من دادکه ادعیه امام على بن الحسین ( ع ) در آن بود . (19)
چنانکه ملاحظه مى شود ، نام راوى على بن مالک ، به صراحت دراین نسخه ارزشمند و قدیمى ، ابوعلى محمد بن همام بن سهل اسکافىذکر شده است .
نکته مهم دیگرى که از نسخه آستان قدس رضوى برمى آید ، طریقعلى بن مالک به عمیر بن متوکل است . این طریق ، در کتابهاى [(رجال )] نجاشى و [( فهرست )] و [( رجال )] شیخ طوسى ذکرنگردیده است . شیخ طوسى نیز گرچه در [( رجال )] خود به روایتابن همام از على بن مالک اشاره مى کند ; اما طریق روایت او راکه احمد بن عبدالله از محمد بن صالح از عمیر بن متوکل بوده ،ذکر نکرده است . (20)
کاتب ، در پایان نسخه مذکور ، سال کتابت و تاریخ آن را چنینمرقوم کرده است :
انتهاء الماثور من الدعوات ، عن زین العابدین و حافد سیدالخلائق اجمعین على بن الحسین بن على بن ابى طالب ، خاتمالخلفاء الراشدین ، والصلوه على محمد و آله الطیبین و کتبهالحسین بن ابراهیم بن محمد الزامى فى شوال سنه ست عشره و اربعماه . غفرالله له و لوالدیه ولجمیع المومنین والمومنات . (21)
این نسخه ، در سال 1371ش ، جزو سلسله انتشارات آستان قدسرضوى و با تحقیق استاد کاظم مدیر شانه چى در 187 صفحه و در قطعوزیرى به طبع رسیده است . چاپ دیگرى از این نسخه ، در مطبعهالشام و با تحقیق سید احمد فهرى در 236 صفحه به قطع رقعى بهانجام رسیده است .
3 . ابن طیالسى ( ق4 )
ابویعقوب احمد بن عباس نجاشى صیرفى ، معروف به ابن طیالسى ،از مشایخ تلعکبرى ( م385ق ) است و وى در سال 335ق ، از ابنطیالسى ، حدیثشنیده است . (22) شیخ طوسى ر باب [( من لم یرو عنالائمه ( ع )] مى نویسد : ابن طیالسى [( دعاى کامل )] را کهنام دیگر [( صحیفه کامله )] است ، روایت کرده است .
ملامحمدتقى مجلسى ، در اسناد روایتخود از صحیفه سجادیه ، مىنویسد :
ابویعقوب ابن طیالسى ، صحیفه کامله را در سال 335ق ، بااسناد خود از یحیى بن زید روایت کرده است .
4. محمد بن بحر شیبانى ( قرن چهارم )
محمد بن بحر رهنى کرمانى نرماشیرى شیبانى ، از مشایخ قرنچهارم هجرى و معاصر شیخ صدوق ( م381ق ) است . کتابهاى چندى درفقه و کلام ، همچون [( کتاب البدع )] ، [( کتاب التقوى )] ، [(کتاب الاتباع و ترک المراء فى القرآن )] ، [( کتاب البرهان )]و [( کتاب القلائد )] تالیف کرده است . (23)
محمد بن بحر شیبانى ، صحیفه کامله را روایت کرده و کتابشناسو رجالى معروف ، میرزا عبدالله افندى ، نسخه اى از آن راملاحظه کرده و در کتاب [(الصحیفه الثالثه)] از آن یاد مى کند. (24)
5. هارون بن موسى تلعکبرى ( م385ق )
ابومحمد هارون بن موسى بن احمد بن سعید تلعکبرى ، شیخ مشایخامامیه است . شیخ طوسى درباره وى مى نویسد :
جلیل القدر ، عظیم المنزله ، واسع الروایه ، عدیم النظیر وثقه است .
علامه حلى نیز در توصیف او مى گوید :
وجه اصحابنا معتمد علیه لا یطعن علیه فى شىء . (25)
نجاشى درباره او مى نویسد :
وجه اصحاب ما بود و معتمد همه . هیچ طعنى بر او وارد نشدهاست . من به خانه او مى رفتم و به همراهى فرزندش ابوجعفر ، درمحضر وى حاضر مى شدیم و مردم بر او قرائت مى کردند . (26)
شیخ طوسى ، در باب [( من لم یرو عن الائمه ( ع )] دربارهتلعکبرى مى گوید :
وى جمیع اصول مصنف را روایت کرده (27) و از جمله کتابهایى کهروایت مى کند ، صحیفه کامله است که آن را از ابن طیالسى نقلکرده است . (28) نسخهاى از صحیفه اى که او روایت کرده ، در عصر میرزاعبدالله افندى ، موجود بوده و وى آن را مشاهده کرده است . (29)
6. محمد بن عبدالله شیبانى ( م387ه )
ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانى ، در سال 297ق ،به دنیا آمد و همه عمرش در سفر و جستجوى حدیث گذشت و کتابهاىفراوانى داشت که از زمره آنهاست : [( شرف التوبه )] ، [( مزارامیرالمومنین ( ع )] ، [( مزار الحسین ( ع )] ، [( فضائل عباسبن عبدالمطلب )] ، [( کتاب الدعاء )] ، [( من روى حدیث غدیر خم)] ، [( رساله فى التقیه والاذاعه )] ، [( من روى عن زید بنعلى بن الحسین ( ع )] ، [( فضائل زید ( ع )] ، [( الشافى فىعلوم الزیدیه )] ، [( اخبار ابى حنیفه )] و [( کتاب القلم )] . (30)
شیخ طوسى مى نویسد :
مشایخ ما همه کتب و روایات او را براى ما روایت کردهاند. (31)
شیبانى در ابتدا ثقه و ثبتبود ; اما در اواخر عمر ، خلط کردلذا نجاشى درباره او مى گوید :
رایت هذا الشیخ و سمعت منه کثیرا ، ثم توقفت عن الراویه عنهالا بواسطه بینى و بینه . (32)
برخى از رجالیان ، در معناى عبارت اخیر گفته اند : مقصودنجاشى ، آن است که با فعل [( حدثنا )] و [( اخبرنا )] ازشیبانى نقل روایت نمى کند ; اما با فعل [( قال )] فراوان از وىنقل روایت کرده است . (33)
شهید ثانى در [( درایه الحدیث )] مى نویسد : [( من خلط بعداستقامه یقبل ما روى عنه قبل الاختلاط و یرد ما روى عنه بعده)] . (34) آنگاه مى افزاید : [( [ منهم ] ابوالمفضل محمد بنعبدالله الشیبانى )] .
شیبانى ، صحیفه را به دو طریق نقل مى کند :
اول ، از طریق ابوعبد الله جعفر بن محمد بن جعفر حسنى (م308ق ) که بزرگ طالبیین و موثق و مورد اعتماد بود . (35) دربارهجعفر بن محمد حسنى مى گویند :
فاضل ، پرهیزگار ، ثقه و عاقل بود و احادیثبسیار سماع کرد ;در مسجد مى نشست و قرائت قرآن مى نمود. (36)
دوم ، از طریق محمد بن روزبه بن ابى بکر مدائنى . علامهتهرانى مى نویسد :
و وقع فى الصحیفه الکامله روایه ابى المفضل الشیبانى عن محمدبن روزبه عن محمد بن احمد بن مسلم المطهرى عن ابیه. (37)
سید على خان مدنى ( صاحب [( ریاض السالکین )] نیز به وجودچنین سندى شهادت داده مى نویسد :
و رایت على هامش نسخه ما نصه : حدثنا ابوالمفضل قال و حدثنىمحمد بن الحسن بن روزبه ابو بکر المدائنى نزیل الرحبه فى داره. (38)
نسخه گرانقدرى از صحیفه ، به روایت محمد بن روزبه ، درکتابخانه آیه الله مرعشى قم به شماره 3685 موجود است که نامکاتب آن ، حسین بن محمد حسنى است و آن را در سال 695ق ، در شهرموصل کتابت کرده است . (39)
راویان صحیفه از ابوالمفضل شیبانى ، عبارت اند از : محمد بنمحمد بن نعمان ( شیخ مفید ) ، (40) حسن بن محمد بن اشناس ، (41) حسین بن عبیدالله غضائرى ، (42) ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى، (43) ابومنصور محمد بن محمد عکبرى معدل . (44)
روایت این دانشمندان موثق و معتمد از ابوالمفضل شیبانى ، خودنشانه آن است که نقل آنها مربوط به دوران استقامت وى است و نمىتوان پذیرفت که این بزرگان ، از دوران خلط او چیزى نقل کردهباشند .
7. محمد بن هارون تلعکبرى ( ق4 )
ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى ، از شاگردان محمد بنعبدالله شیبانى است و صحیفه کامله را به نقل از او روایت کردهاست . سید بن طاووس ، از صحیفه او خبر داده ، تصریح مىکند که : ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبرى ، آن را روایت کرده است و مىگوید :
محمد بن عبدالله شیبانى ، از جعفر بن محمد حسنى ، از عبداللهبن عمر زیات ، از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، ازمتوکل بن هارون ، از امام صادق ( ع ) حدیث مى کند که فرمود : هذا املاء جدى على بن الحسین ( ع ) على ابى محمد بن على ( ع ) بمشهد منى . (45)
سید بن طاووس ، آنگاه دعاى چهل و ششم صحیفه را به روایتابوالحسین محمد بن هارون نقل مىکند . (46)
8. ابن عیاش ( م401ق )
احمد بن محمد بن عبیدالله بن حسن بن عیاش جوهرى ، ازدانشمندان و ادیبان معاصر شیخ صدوق است که تالیفات بسیارى داردو از جمله آنهاست : [( مقتضب الاثر فى النص على الائمه الاثنىعشر )] . (47)
نجاشى درباره او مىنویسد :
ابن عیاش ، دوست من و دوست پدرم بود و احادیثبسیارى از وىشنیدهام . (48)
میرزا عبد الله افندى ، صاحب کتاب [( ریاض العلماء )] ، آنجاکه مىنویسد : [( ما عدا الصحیفه المشهوره فاننا راینا عددا مننسخ الصحیفه السجادیه الشریفه المرویه بطرق اخرى )] ، از صحیفهاى که به روایت ابن عیاش است ، نام برده و مى گوید که آن رارویت کرده است . (49)
9. خزاز قمى ( قرن چهارم )
ابوالقاسم على بن محمد بن على خزاز قمى ، فقیهى موثق و عالمىعالى مقام است . نجاشى در [( رجال )] خود و علامه حلى در [(خلاصه الاقوال )] او را توثیق کرده اند . شیخ صدوق و ابن عیاشجوهرى ، از مشایخ وىاند و کتابهایى در کلام و فقه نوشته که ازجمله آنها [( الایضاح )] در اصول دین و [( کفایه الاثر فى النصعلى الائمه الاثنى عشر )] و [( کتاب الاحکام الشرعیه على مذهبالامامیه )] را مى توان نام برد . (50)
خزاز قمى ، صحیفه کامله را از على بن حسن و او از عمر بنعیسى بن عامر سیرافى در مکه و در ماه ذى الحجه سال 381ق ، و اواز حسن بن محمد بن یحیى و او از محمد بن مطهر و او از پدرش واو از عمیر بن متوکل و او از متوکل بن هارون ، روایت مى کند . متوکل مى گوید : یحیى بن زید را پس از شهادت پدرش ، در حالى کهبه جانب خراسان مى رفت ، ملاقات کردم آنگاه صحیفه کامله را بهمن داد که ادعیه امام على بن الحسین ( ع ) در آن بود . (51)
10. ابن شادان ( ق4 )
ابوالحسن محمد بن احمد بن على بن الحسن بن شادان [ / شاذان ]قمى ، از فقها و علماى بزرگ امامیه است و شیخ ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولویه قمى ( م368ق ) دایى اوست . کتابهاى [( ایضاحدقائق النواصب )] ، [( مناقب امیرالمومنین ( ع )] و [( ماهمنقبه من طریق العامه )] نوشته اوست . کراجکى در سال 412ق ، درمسجد الحرام بر وى قرائتحدیث کرده است . این عالم بزرگ ، شیخشیعه در زمان خود بوده است . (52)
ابن شادان ، صحیفه را چنین روایت مى کند :
احمد بن محمد بن عیاش ، از حسن بن محمد بن یحیى ، معروف بهابن اخى طاهر علوى ، از محمد بن مطهر کاتب ، از پدرش ، از محمدبن شلمقان مصرى ، از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ،ازمتوکل بن هارون ، از امام صادق ( ع ) .
صحیفه به روایت ابن شادان ، در اختیار علامه مجلسى بوده استو این عالم بزرگوار ، بعضى ادعیه را از آن نقل مى کند . (53) همچنین صحیفه مزبور در زمان علامه میرزا عبدالله افندى موجودبوده و وى آن را رویت کرده است . (54)
11 . شیخ مفید ( م413ق )
ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان بغدادى ، مشهور به شیخمفید ، از بزرگترین مشایخ شیعه است و در فقه و کلام و روایت ،اعلم اهل زمان خویش بود و ریاست امامیه را در دوره خود برعهدهداشت . او در سال 336ق ، به دنیا آمد و در سال 413ق ، چشم ازجهان فروبست . شیخ مفید ، کتابهاى متعددى نگاشت که از جملهآنهاست : [( الرساله المقنعه )] و [( الارکان فى دعائم الدین)] و [( الایضاح فى الامامه )] ، [( الافصاح )] ، [( الارشاد)] ، [( العیون )] و [( المحاسن )] .
شیخ مفید ، از ابوالقاسم بن قولویه قمى ، شیخ صدوق ، ابوغالبرازى ، احمد بن عباس نجاشى ، احمد بن محمد ( ابن الولید ) ودیگران روایت مى کند و شیخ طوسى ، ابوالعباس نجاشى ، سید مرتضى، سید رضى ، شیخ کراجکى ، جعفر بن محمد دوریستى ، سلار دیلمى ،ابن کوفى و تعدادى دیگر نیز از او روایت کردهاند . (55)
شیخ مفید ، در کتاب [( الارشاد )] به مجموعه ادعیه اى که ازحضرت سجاد ( ع ) به جا مانده ، اشاره کرده و بعضى از آن دعاهارا نقل کرده است ; مثلا مى گوید : [( وکان مما حفظ عنه منالدعاء )] . (56) همچنین مى نویسد : از آن حضرت ، کتابهایى درادعیه و مواعظ و روایتشده که وجود مستقل آنها ، ما را از بیانآن در این کتاب ، بىنیاز مىکند . (57)
شیخ مفید ، صحیفه را از محمد بن عبدالله شیبانى در دوراناستقامتش نقل کرده است . (58) همچنین مشایخ نامدارى صحیفه را ازشیخ مفید نقل کرده اند ، مانند سید ابوالصمصام ذوالفقار بنمعبد حسنى (59) و شیخ ابوعبدالله جعفر بن محمد دوریستى . (60)
12. ابن اشناس بزاز ( ق5 )
ابوعلى حسن بن محمد بن اسماعیل بن محمد بن اشناس بزاز ، ازمشایخ شیخ طوسى است و از جمله کتابهاى او [( عمل ذى الحجه )]را مى توان نام برد . سید بن طاووس ، نسخهاى از کتابى را کهابن اشناس در سال 437ق ، به خط خود نگاشته ، در اختیار داشتهاست و آن رادر کتاب [( الاقبال )] نقل مى کند و محمد بنعبدالله شیبانى از مشایخ اوست . (61)
ابن اشناس ، صحیفه کامله را از محمد بن عبدالله شیبانى ، ازجعفربن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات ، از على بن نعماناعلم ، از عمیر بن متوکل و او از پدرش متوکل بن هارون روایت مىکند . (62)
میرداماد ، در شرح صحیفه سجادیه خود مى نویسد :
طریق اسناد در صحیفه اى که به خط ابن سکون است چنین است :
اخبرنا ابوالحسن على بن محمد بن اسماعیل بن اشناس البزازقرائه علیه فاقر به قال اخبرنا ابوالمفضل محمد بن عبدالله بنعبدالمطلب الشیبانى . (63)
همچنین نسخه اى از صحیفه که با نسخه ابن اشناس مقابله شده ودر غایت صحت است ، در عراق موجود است و علامه تهرانى ، آن رابراساس نقل میرزا عبدالله افندى ، گزارش کرده است . (64)
13. احمد بن على نجاشى ( م450ق )
ابوالعباس احمد بن على نجاشى اسدى ، صاحب کتاب [( الرجال )]، از ارکان جرح و تعدیل و اعلم دانشمندان این فن است و همهبزرگان بر او اعتماد داشته و به قول او استناد کردهاند . ولادتش به سال 372ق ، واقع گردید و نزد بزرگانى چون شیخ مفید ،محمد بن على بن شادان [ / شاذان ] ، حسین بن عبیدالله غضائرى ،هارون بن موسى تلعکبرى ، ابن عبدون ، احمد بن محمد ( معروف بهابن جندى ) و محمد بن جعفر قمى ادیب ، تلمذ نموده است . بعضىاز رجالیان ، قول او را بر قول شیخ طوسى نیز مقدم مى دانند وکتاب [( رجال )] او ، استوارترین کتاب در موضوع خود است . (65)
نجاشى ، راوى صحیفه سجادیه است و در [(رجال)] خود مى نویسد:
متوکل بن عمیر بن متوکل ، از یحیى بن زید ، صحیفه را روایتکرده است و ما را به این دعا ، حسین بن عبیدالله غضائرى از ابناخى طاهر ، از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن متوکل ، ازپدرش متوکل و او از یحیى بن زید ، روایت کرده است . (66)
14. محمد بن حسن طوسى ( م460ق )
شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى ، از بزرگان دانشمنداناسلامى است . او در سال 385ق ، به دنیا آمد و در سال 408ق ، بهعراق مهاجرت نمود و پنجسال نزد شیخ مفید ، تلمذ کرد . بعد ازآن به خدمتسید مرتضى ( علم الهدى ) درآمد و تا سال 436ق کهسال وفات شیخ مفید است ملازم او بود .
در فتنه و آشوبى که در آغاز حکومتسلجوقیان به وجود آمد ،کتابخانه عظیم و کرسى درس شیخ طوسى را به آتش کشیدند و او بهنجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه آنجا را بنیاد نهاد . شیخ طوسى ،در فقه ، اصول فقه ، کلام ، رجال ، حدیث ، تفسیر و سایر علوماسلامى ، متخصص بود و تالیفات گرانقدر او در این زمینه ها ،قرنها مورد توجه و استناد دانشمندان و محققان اسلامى واقعگردید . (67)
شیخ طوسى ، از مشایخ راویان صحیفه سجادیه است و در کتاب [(الفهرست )] خود مى نویسد : [( متوکل بن عمیر بن متوکل ، ازیحیى بن زید بن على ( ع ) دعاى صحیفه را روایت کرده است )] . آنگاه طرق خود را براى نقل آن ، چنین گزارش مى کند :
طریق اول ، جمعى از مشایخ ، از تلعکبرى ، از ابن اخى طاهر ،از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن متوکل ، از پدرش ، ازیحیى بن زید .
طریق دوم ، احمد بن عبدون ، از ابوبکر دورى ، از ابن اخىطاهر ، از محمد بن مطهر ، از پدرش ، از عمیر بن المتوکل . (68)
طریق سوم ، ابن غضائرى ، از محمد بن عبدالله شیبانى ، ازجعفر بن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات ، از على بن نعماناعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بن هارون . (69)
شیخ طوسى ، به طرق دیگر نقل صحیفه سجادیه نیز آگاه بوده است; مثلا ذیل نام على بن مالک در [( رجال )] خود مى نویسد : [(ابن همام ، از على بن مالک ، دعاى صحیفه را روایت کرده است )] (70) و ذیل نام ابن طیالسى مى گوید : او دعاى کامل را ( که نامدیگر صحیفه کامله است ) روایت مى کند . (71)
15. وزیر مغربى ( م481ق )
ابوالقاسم حسین بن على وزیر مغربى ، از مشایخ و دانشمندان وادیبان اسلامى است و مادرش فاطمه نیز دختر ابوعبدالله محمد بنابراهیم نعمانى ( صاحب کتاب [( الغیبه )] است . وزیر مغربى ،مصنف کتابهایى است که از جمله آنهاست : [( خصائص علم القرآن )]، [( اختصار علم المنطق )] ، [( رساله فى القاضى و الحاکم )] و[( اختیار شعر ابى تمام ) ] . مى گویند کتاب [( ادب الخواص )]وى ، بر کثرت اطلاع وى دلالت دارد . (72)
نسخهاى از صحیفه کامله به روایت وزیر مغربى ، در قرندوازدهم موجود بوده و صاحب [( ریاض العلماء )] ، آن را مشاهدهکرده است . (73)
16. مفید ثانى ( ق4 )
ابو على حسن بن محمد بن حسن طوسى ، عالم و فقیه و محدث ورجالى معروف ، ملقب به [( مفید ثانى )] و [( ابن الشیخ )] و [(ابن الطوسى )] ، فرزند شیخ طوسى و صاحب کتابهایى چون : [( شرحالنهایه )] و [( الامالى )] است . (74) مى گویند اکثر اجازاتعلما به او منتهى مى شود . (75)
مفید ثانى ، صحیفه کامله را از پدرش شیخ طوسى ، از ابنغضائرى ، از محمد بن عبیدالله بن مطلب شیبانى در سال 385ق ، واو از جعفر بن محمد حسنى ، از عبدالله بن عمر زیات در سال 265ق، و او از على بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بنهارون ، روایت مى کند . (76)
نسخهاى از صحیفه کامله ، به روایت ابن الشیخ ، در کتابخانهسید عبدالحسین الحجه در کربلا موجود بوده است و علامه تهرانىآن را مشاهده کرده است . (77) کاتب این نسخه ، در پایان آن مىنویسد که این نسخه از صحیفه را با صحیفه اى به خط ابن ادریسفقیه و صحیفه دیگرى به خط یاقوت ادیب ، مقابله کرده و مثلا درسند صحیفه در نسخه یاقوت ، به جاى عبیدالله بن مطلب ، عبداللهبن مطلب ثبت است . (78)
17. بهاءالشرف ( ق6 )
نجم الدین ابوالحسن محمد بن حسن بن احمد بن على بن محمد بنعمر بن یحیى العلوى الحسینى ، معروف به بهاء الشرف ، کسى استکه نسبش به ذوالدمعه یا حسین بن زید بن على بن حسین بن ابىغالب منتهى مى شود . او کسى است که امام صادق ( ع ) او را بهفرزندخواندگى پذیرفت و دختر محمد بن عبدالله بن زین العابدین (ع ) را به ازدواج او درآورد و به برکت امام صادق ( ع ) ، صاحبمال و مکنتشد و به واسطه گریه کردنهاى فراوانش در تهجد ، به[( ذوالدمعه ) ] ملقب گردید . (79)
بهاء الشرف ، صحیفه را از مشایخ موثق و معتمد خود ، با سندمتصل نقل کرده (80) که به ترتیب عبارت اند از :
1- ابوعبدالله محمد بن احمد بن شهریار . بهاء الشرف ، صحیفهرا در سال 516ق ، از وى نقل مى کند . وى خازن کتابخانهامیرالمومنین ( ع ) در نجف اشرف بوده است . ابن شهریار ، ازشاگردان شیخ طوسى و داماد اوست . شیخ طوسى ، مسئولیت کتابخانهامیرالمومنین ( ع ) را در حیات خود به خاندان آل شهریار داد واین مسئولیت تا پایان قرن ششم به عهده ایشان بود . (81)
2- ابومنصور محمد بن احمد بن عبدالعزیز عکبرى معدل ( م472ق ) . وى از شاگردان سید مرتضى و از مشایخ خطیب بغدادى بوده است . (82) ابن اثیر در حوادث سال 472ق ، مى نویسد :
در این سال ، ابومنصور محمد بن عبدالعزیز عکبرى وفات یافت وتولدش در سال 384ق ، بود و او از محدثان معروف و صادق بود . (83)
3- ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانى . وى در سال297ق ، به دنیا آمد و همه عمرش در سفر و در جستجوى حدیث گذشت ومشایخ بسیارى داشت ; کتاب [( معجم رجال ابى المفضل )] را تالیفنمود و در سال 387ق ، درگذشت . (84)
4- ابوعبدالله جعفر بن محمد بن جعفر الحسنى ( م308ق ) . وى درسال 224ق ، به دنیا آمد . بزرگ طالبیین و علویین بود و نسبش بهحسن مثنا فرزند امام حسن مجتبى ( ع ) مى رسد . ثقه و مورداعتماد اصحاب است و کتابهایى دارد ، از جمله : [( التاریخالعلوى )] و [( الصخره والبئر )] . (85) درباره او نوشته اند :
فاضل و پرهیزکار و عاقل بود و احادیثبسیار شنید . در مسجدمى نشست و قرائت قرآن مى کرد و موثق بود . (86)
5- عبدالله بن عمر بن خطاب زیات . وى در سال 265ق ، صحیفه رابراى ابوعبدالله حسنى روایت مى کند و صحیفه را از دایى خویش ،على بن نعمان اعلم ، روایت کرده است . (87)
6- ابوالحسن على بن نعمان اعلم ، از اصحاب حضرت رضا ( ع ) استثقه ، وجه ، ثبت ، صحیح و واضح الطریقه است . (88)
7- عمیر بن متوکل که از پدرش متوکل بن هارون صحیفه را روایتمى کند ; (89) اما نجاشى و طوسى ، راوى صحیفه را متوکل بن عمیردانسته اند . (90) صاحب [( معجم رجال الحدیث )] ، وجوهى در جمعاقوال یاد شده ، ذکر کرده است (91) و ممکن است متوکل بن هارون ،همان متوکل بن عمیر و هارون ، نام جد متوکل باشد ; چرا که دراسامى ، گاه اسم جد را به جاى اسم پدر ذکر مى کنند . (92)
به هر حال ، متوکل ( که راوى صحیفه کامله است ) از اشخاصموثق و معتمد است و ابن داوود ، او را در [( رجال )] خویش درقسم موثقین ذکر کرده و ستوده است . (93)
بهاء الشرف ، راوى اصلى صحیفه در اوایل قرن ششم است و بسیارىاز دانشمندان معاصرش ، صحیفه را به واسطه او نقل کرده اند ;مانند عمید الروسا على بن محمد بن سکونى حلى و شیخ محمد بنجعفر المشهدى (94) و شیخ هبه الله بن نما و شیخ عربى بن مسافر (95) وسالم بن قبادویه و ضیاء الدین ابوالفتح محمد بن محمد و شریفابوالقاسم بن زکى العلوى و ابوالحسن على بن العریضى و جعفر بنابى الفضل بن شقره و جعفر بن على المشهدى و حمزه بن محمد بنشهریار الخازن و شیخ ابوالفتح محمد بن جعفریه . (96)
محدث نورى ، درباره راویان صحیفه مى نویسد : [( وقد روى عنهخلق کثیر غیر عمید الروساء )] ; (97) اما درباره راوى بهاء الشرفو گوینده [( حدثنا )] در ابتداى سند صحیفه ، بین رجالیان ومحدثان بحث و گفتگوست . میرداماد ، در شرح صحیفه مى گوید که اوعمید الروساست و شیخ بهایى مى گوید که او على بن محمد بن سکوناست . (98) برخى راوى را که درشوال سال 556ق ، آن را بر بهاء الشرف قرائت کرده است . (100) شیخحر عاملى نیز عربى بن مسافر عبادى را راوى صحیفه کامله از بهاءالشرف برشمرده است . (101) علامه مجلسى ، روایتبعضى افاضل راذکر مى کند که راوى را حمزه بن شهریار مىدانند . (102)
شیخ حسن بن شهید ثانى ، در اجازه خود به نجم الدین بن محمدحسینى مى نویسد :
جعفر بن على مشهدى ، شیخ فقیه هبه الله بن نما ، شیخ مقرىجعفر بن ابى الفضل بن شقره ، شریف ابوالقاسم بن زکى علوى ،شریف ابوالفتح بن جعفریه و شیخ سالم بن قبادویه ، همگى از سیدبهاء الشرف ، صحیفه را روایت مىکنند . (103)
حقیقت آن است که سیادت نسب و شرافت و شیخوخیتبهاء الشرف ،از یک سو و کثرت دانشمندان و راویانى که از او صحیفه کامله راروایت کرده اند ، از سوى دیگر ، موجب گردید که نام بهاء الشرفبه عنوان راوى اصلى صحیفه کامله ، در ابتداى سند آن ثبت گردد ونیازى به ذکر نام راویان پس از وى نباشد .
نسخههاى صحیفه کامله به روایتبهاء الشرف ، با نقلدانشمندان و بزرگان متعدد ، صورت تواتر یافت و چون نقل کتابهاىمتواتر ( مانند قرآن کریم و کتب اربعه و ) نیازمند اجازه وسلسله سند نیست ، نام راویان پس از بهاء الشرف ، در سلسله سندصحیفه درج نگردید .
به عقیده راقم این سطور ، عبارت [( حدثنا السید الاجل بهاءالشرف )] در ابتداى سند صحیفه ، مانند عبارت [( قال مصنف هذاالکتاب ادام الله بقاءه الشریف )] است که در ابتداى کتب متواترما به چشم مى خورد . شخصیت و شیخوخیت راوى اصلى سند صحیفه وتواتر و شهرت نسخه هاى منتشر شده آن ، نیازى به ذکر نام راویانپس از بهاء الشرف باقى نگذاشته است . همچنان که سایر کتبمتواتر ( مثل [( شرائع )] محقق و [( قواعد )] علامه و [( کافى)] کلینى و ) نیز چنین است و نیازى به ذکر اسناد و اجازه براىنقل آنها وجود ندارد .
مجلسى اول در این باره مى نویسد :
بین اصحاب مشهور است که نقل و روایتحدیث ، جز به یکى از طرقسبعه جایز نیست . این وقتى است که کتاب از متواترات نباشد ;اما کتابهاى متواترى همچون کتب اربعه که محمدون ثلاثه آنها راتالیف کرده اند و مثل صحیفه کامله اى که از شیخ طوسى ، ابنادریس ، ابن سکون یا عمید الروسا روایتشده و مثل کتابهاىمشهور و متواترى که از نویسندگان آنها نقل شده ( مانند [(قواعد )] علامه ) ، اظهر در این موارد ، آن است که این کتابهانیازمند اجازه نیست . (104)
18 . قطب راوندى ( م573ق )
قطب الدین ابوالحسین سعید بن هبه الله بن الحسن الراوندى ،فقیه و دانشمند مشهور امامى قرن ششم است . ابن شهر آشوب در [(معالم العلماء )] از او به عنوان شیخ خود یاد کرده و تالیفاتوى را بر مى شمارد که از جمله آنهاست : [( المغنى فى شرحالنهایه )] ، [( خلاصه التفاسیر )] ، [( منهاج البراعه )] ، [(تفسیر القرآن )] ، [( الخرائج والجرائح )] ، [( المستقصى فىشرح الذریعه )] ، [( تهافت الفلاسفه )] و کتابهاى دیگر . (105)
قطب راوندى ، صحیفه را از محمد بن على بن الحسن الحلبى ، ازشیخ طوسى روایت مى کند و سید بن طاووس ، بعضى ادعیه صحیفه رااز شیخش اسعد بن عبدالقاهر ، معروف به شفروه ، از ابوالفرجفرزند قطب راوندى ، از وى نقل کرده است . (106)
قطب راوندى ، بعضى از ادعیه صحیفه را در کتاب خود به نام [(سلوالحزین )] ( مشهور به [( الدعوات )] نقل کرده است . (107)
19. ابن شهرآشوب ( م588ق )
محمد بن على بن شهرآشوب سروى [ ساروى ] ، از بزرگترین علماىامامیه است و علماى عامه نیز وى را تعظیم و تبجیل کردهاند . مشایخ وى بسیارند که از جمله آنها احمد بن ابى طالب طبرسى (صاحب [( احتجاج )] ، عبدالجلیل رازى ( صاحب [( النقض )] ، امینالدین طبرسى ( صاحب [( مجمع البیان )] ، قطب راوندى ( صاحب [(الخرائج والجرائح )] ، عبدالواحد آمدى ( صاحب [( غررالحکم )] وفتال نیشابورى ( صاحب [( روضه الواعظین )] را مى توان نام برد
ابن شهرآشوب ، تالیفات نیکویى دارد که معروفترین آنها کتاب[( المناقب )] است که آن را در فضائل آل ابى طالب نوشته است . (108) او صحیفه سجادیه را از ابوالصمصام ذوالفقار معبد ، از شیخطوسى و شیخ نجاشى و از جدش شهرآشوب ، از شیخ طوسى و از جعفر بنمحمد دوریستى ، از شیخ مفید روایت مى کند . (109)
ابن شهرآشوب ، در ابتداى کتاب [( معالم العلماء )] ، پس ازآنکه قول غزالى را درباره اولین کتابى که در اسلام تالیف شده ،نقل مى کند ، مىنویسد :
اما صحیح آن است که اولین کسى که در اسلام کتاب نوشته ،امیرالمومنین ( ع ) است که کتاب خداى تعالى را فراهم آورده است. بعد از آن ، سلمان فارسى ( ره ) ، سپس ، ابوذر غفارى ( ره ) و بعد از آن ، اصبغ بن نباته و بعد از آن عبیدالله بن ابى رافعو سپس امام زین العابدین ( ع ) کتاب [( الصحیفه الکامله )] راتالیف کرده است .
او در ذیل ترجمه متوکل بن عمیر مى نویسد :
روى عن یحیى بن زید بن على ( ع ) دعاء الصحیفه و تلقب بزبورآل محمد ( ص ) . (109)
این دانشمند فرزانه ، در کتاب [( المناقب )] ، از فصاحتصحیفه کامله سخن به میان آورده ، مى نویسد :
وقتى در بصره نزد یکى از بلغا از فصاحت صحیفه کامله سخن بهمیان آمد ، او گفت : از من فرا گیرید تا نظیر آن را بر شمااملا کنم . آنگاه قلم برداشت و سر به زیر افکند و در همان حالسرافکندگى بمرد . (111)
20. ابن ادریس ( م598ق )
محمد بن احمد بن ادریس حلى ، فاضل فقیه و محقق نبیه ، صاحبکتاب [( السرائر )] است ( که حاوى فتاواى اوست ) و [( تبیان )]شیخ طوسى را به اختصار درآورده و در سن 55 سالگى در سال 598ق ،فوت نموده است . صاحب [( نخبه المقال )] درباره وى در مادهتاریخى مى گوید :
ثم ابن ادریس من الفحول و متقن الفروع و الاصول عنه النجیب بن نما الحلى حکى جاء مبشرا مضى بعد البکاءکه عدد [( مبشرا )] 543 و عدد [( البکاء )] 55 است . (112)
ابن ادریس ، به دو طریق ، صحیفه کامله را روایت مى کند :
اول ، از طریق عربى بن مسافر که او از شاگردان شیخ ابوعلىطوسى ( مانند الیاس بن هشام حائرى ) ، روایت مىکند . (113) عربىبن مسافر ، صحیفه کامله را از بهاء الشرف و او نیز به سند خویشاز متوکل بن هارون روایت کرده است . (114)
دوم ، از طریق ابوعلى طوسى ( مفید ثانى ) که او نیز از شیخطوسى و او نیز به طرق خود از متوکل بن هارون روایت مىکند. (115)
ملامحمدتقى مجلسى ، در باب نقل ابن ادریس از ابوعلى ( ابن الطوسى ) مىنویسد :
مشهور در اسانید ، این است که یک یا دو واسطه در روایت ابنادریس از ابوعلى وجود دارد ; اما این نیز ممکن است که ابنادریس در سن پایین ، صحیفه را از ابوعلى شنیده باشد و روایاتبا واسطه ، مربوط به دوران کهنسالى او باشد . (116)
ابن ادریس ، نسخه اى از صحیفه کامله را خود در رجب سال 570ق، کتابت نموده (117) و چون نسخه او مصحح و عارى از غلط بوده ،مورد اعتماد و ملاک تصحیح دانشمندان پس از او واقع شده است . مثلا على بن احمد السدید ، صحیفه خود را با استفاده از صحیفهابن ادریس تصحیح نمود . (118) و شهیداول ، دو صحیفه ، یکى در سال772ق ، و دیگرى در سال 776ق ، از نسخه على بن احمد السدید ،استنساخ نمود . (119)
نسخه ابن ادریس از صحیفه کامله ، را علامه مجلسى دراختیارداشته است ; زیرا وقتى او طرق نقل خود از صحیفه کامله راذکر مى کند ، مى نویسد :
و از سید اجل فخار بن معد موسوى ، از شیخ اعلم ابوعبداللهمحمد بن ادریس حلى اجزل الله مثوبته تا پایان سند مذکور درصحیفه مشهورش که به خط شریف او نزد من موجود است . (120)
21. ابن السکون ( م حدود 606ق )
ابوالحسین على بن محمد سکونى حلى ، دانشمند ، فقیه ، نحوى ،لغوى و شاعر امامى و موثق است . سیوطى نام او را در [( طبقات)] خود ذکر کرده و مدح بلیغ نموده و مى گوید یاقوت گفته که اوآگاه به نحو و لغت ، خوش فهم ، خوش نقل و حریص بر تصحیح کتببوده است و در حدود سال 606ق ، درگذشته است . (121)
ابن السکون ، صحیفه کامله را از شیخ خود ، بهاء الشرف ، نقلمى کند (122) و نسخه اى از آن را به خط خود نوشته است و على بناحمد سدید ، از دستخط ابن السکون استنساخ کرده و آن را در سال643ق ، با صحیفه ابن السکون و در سال 654ق ، با نسخه ابن ادریسمقابله کرده است . (123)
نسخه ابن السکون ، مورد اعتماد و استناد دانشمندان پس از اوواقع شده و همین نسخه است که در اختیار صاحب [( بحارالانوار )]بوده است . علامه مجلسى ، پس از آن که طرق خود را از صحیفهکامله برمىشمرد ، در پایان مىنویسد :
اما طریق سند ما از صحیفه کامله چنین است : من نسخه اى از آنرا به خط شیخ محمد بن على بن حسین جباعى ( جد شیخ بهایى ) ، دراختیار دارم که او آن را از روى دستخط علامه محمد بن مکى (شهید اول ) نقل کرده و شهید ، آن را از روى دستخط على بن احمدسدیدى نوشته و سدیدى آن را از روى دستخط على بن السکون استنساخنموده و آن را با نسخه محمد بن ادریس نیز مقابله کرده است . (124)
22. عمید الروسا ( م609ق )
رضى الدین ابومنصور هبه الله بن حامد حلى لغوى ، معروف به [(عمید الروساء )] ، فقیهى جامع و ادیبى کامل است و سید فخار ازاو روایت مى کند . او از صلحا و از نویسندگان معروف است و ازراویان معروف صحیفه کامله به شمار مى رود . (125)
عمید الروسا به دو طریق ، صحیفه کامله را روایت کرده است :
اول ، به واسطه بهاء الشرف که همان طریق مشهور روایت صحیفهاست . (126)
دوم ، به واسطه محمد بن ابى القاسم ، از ابوعلى ابن الشیخ . (127)
شیخ منتجب الدین ، درباره محمد بن ابى القاسم که شیخ عمیدالروسا در نقل صحیفه است ، مى نویسد :
امام عمادالدین محمد بن ابى القاسم بن محمد بن على طبرى آملى، فقیه و موثق است . او صحیفه را بر ابوعلى فرزند شیخ طوسىقرائت کرده و او را کتابهایى است که از جمله آنهاست : [( الفرجفى الاوقات )] و [( المخرج بالبینات )] . همچنین [( شرح مسائلالذریعه )] از امام قطب الدین ابوالحسن راوندى را بر او قرائتکرده و از او براى ما روایت مى کند . (128)
از عمید الروسا ، دانشمندانى چون فخار بن معد موسوى ، جلالالدین قاسم بن معیه و محمد بن نما ، صحیفه کامله را روایت کردهاند . (129) بعضى از محدثان به دلیل کثرت روایات صحیفه از عمیدالروسا ، احتمال داده اند که گوینده [( حدثنا ) ] در ابتداى سندصحیفه ، عمید الروسا باشد . (130) محدث قمى نیز مى نویسد :
قائل [( حدثنا )] در اول صحیفه سجادیه صلوات الله على منشئهاعمید الروسا هبه الله بن حامد است ، بنابر مشهور بین علما . (131)
23 . سید بن طاووس ( م644ق )
رضى الدین ابوالقاسم على بن سعد الدین موسى بن جعفر بن محمدبن طاووس ، عالم پرهیزگار و محدث بزرگوار ، در سال 589ق ، درحله به دنیا آمد . سلسله نسب او از ناحیه پدر به حسن مثنافرزند امام حسن مجتبى ( ع ) و از ناحیه مادر به شیخ طوسى منتهىمى شود و او را [( ابوالسادات والنقباء )] خوانده اند .
سید بن طاووس ، کتابهاى چندى تالیف کرده که از جمله آنهاست : [( مصباح الزائر )] ، [( فرحه الناظر )] ، [( روح الاسرار )] ،[( الطرائف )] ، [( فتح الابواب )] و تتمات [( مصباح المتهجد)] که از جمله آنهاست : [( فلاح السائل )] ، [( الاقبال )] ،[( جمال الاسبوع )] و کتاب [( کشف المحجه )] ، [( اللهوف )] ،[( اسعاد ثمره الفواد )] ، [( الامان )] ، [( الدروع الواقیه)] ، [( محاسبه النفس )] ، [( سعد السعود )] و [( مهج الدعوات)] . (132)
مى گویند این سید والامقام ، با وجود کثرت تالیفات ، کتابىدر فقه ننوشته است و دلیل آن ، پرهیز او از فتوا و شدت ورع اوبوده است . (133)
نسخهاى از ادعیه صحیفه که تاریخ کتابت آن سال 415قمرى ، است، در اختیار سید بن طاووس بوده و او آن را از شیخ طوسى ، ازعلى بن نعمان اعلم ، از عمیر بن متوکل ، از متوکل بن هارون ،از یحیى بن زید و او از امام صادق ( ع ) ، روایت مى کند . (134)
سید بن طاووس در کتابهاى ادعیه خود ، فراوان از کتاب شریفصحیفه امام زین العابدین ( ع ) نام برده و از آن ، دعا نقلکرده است . مثلا در کتاب [( مهج الدعوات )] ، از آن به [(الصحیفه الشریفه من ادعیه مولانا زین العابدین )] یاد مى کند ودر [( الاقبال )] و [( جمال الاسبوع )] ، به [( الصحیفه )]تعبیر کرده است . ازعبارتى که وى در کتاب [( الاقبال )] مىنویسد ، برمىآید که اسناد صحیفه در اختیار وى بوده است . اومى گوید :
عن مولانا على بن الحسین ( ع ) صاحب الانفاس المقدسه الشریفهفیما تضمنه اسناد ادعیه الصحیفه . . . (135)
برخى از دعاهاى صحیفه سجادیه که در کتابهاى ادعیه سید بنطاووس به تمامى نقل شده ، عبارت اند از : دعاى استخاره یا طلبخیر ( دعاى سى سوم ازکتاب [( فتح الابواب )] ، دعاى آغاز ماهمبارک رمضان ( دعاى چهل چهارم [( الاقبال )] ، دعاى وداع باماه رمضان ( دعاى چهل پنجم [( الاقبال )] ، دعاى عیدین و جمعه( دعاى چهل ششم [( جمال الاسبوع )] ، دعاى روز عرفه ( دعاى چهلهفتم [( الاقبال )] ، دعاى عید اضحى و روز جمعه ( دعاى چهلهشتم [( جمال الاسبوع )] . (136)
24. شهید اول ( م786ق )
شیخ شهید شمس الدین ابوعبدالله محمد بن مکى بن محمد حامدعاملى ، در سال 734ق ، به دنیا آمد و نزد اساتیدى همچون فخرالمحققین ، عمیدالدین ، ابن نما و ابن معیه به تحصیل پرداخت واز علماى اهل سنت در مکه ، مدینه ، بغداد ، مصر ، دمشق ، بیتالمقدس و مقام ابراهیم ، روایت مى کند . کتابهاى او از قبیل [(الذکرى )] ، [( الدروس )] ، [( القواعد ) ] ، [( اللمعهالدمشقیه )] و [( الاربعون حدیثا )] از معروفترین کتب امامیهاست . این عالم بزرگوار ، به دلیل داشتن مذهب شیعه ، در سال786ق ، کشته شد و پیکرش را به صلیب کشیده ، سنگباران کردند وسپس آتش زدند . (137)
محدث قمى ، درباره او مى نویسد :
کسى که در طرق اجازات علماى ما بنگرد ، با وجود کثرت و تشتتآنها ، درمىیابد که همه آنها به این شیخ بزرگوار منتهى مىشود. (138)
شهید اول ، صحیفه کامله را به دو طریق از شیخ طوسى نقل مىکند :
اول ، تاج الدین بن معیه ، از پدرش ابوجعفر بن محمد بن معیه، از پدرش محمد بن حسن معیه ، از محمد بن شهرآشوب مازندرانى ،از ذوالفقار بن معبد حسنى ، از شیخ طوسى .
دوم ، تاج الدین بن معیه ، از کمال الدین الرضى محمد بن محمد، از نصرالدین محمد بن حسن طوسى ، از پدرش ، از سید فضل اللهحسنى ، از سید ابوالصمصام ، از شیخ طوسى . (139)
نسخه اى از صحیفه کامله را شهید سعید محمد بن مکى به خط خودنوشته و در آن تتبع کرده و نهایت جهد خود را در ضبط و نسخ واعراب گذارى آن به کار برده است و این نسخه ، پس از وى دراختیار دانشمندان بزرگى همچون شهید ثانى قرار گرفته و صحائفخود را از روى آن تصحیح کرده اند . (140) همچنین محمد بن علىجبعى ، جد شیخ بهاء الدین عاملى ، از روى نسخه شهید استنساخنموده و همین نسخه است که در اختیار شیخ بهایى و مجلسى اولقرار گرفته و صحیفه خود را از روى دستخط على بن احمد سدیدى درسال 772ق ، استنساخ نموده و سدیدى صحیفه خود را از روى دستخطابن سکون در سال 643ق ، استنساخ کرده است . (141) بر نسخه ابنسکون ، خط و اجازه عمید الروسا که مورخ سال 603قمرى است ، وجوددارد . (142)
نسخه شهید اول از صحیفه کامله ، هم اکنون در کتابخانه مرحومسید محمدتقى بن حسین بن دلدار على ، موجود است و نویسنده کتاب[( تراجم مشاهیر )] ( سید على نقى که از احفاد اوست ) ، بدینمطلب شهادت داده است . (143)
25. شمس الدین جبعى ( م886ق )
شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى ، صاحب کرامات و جد شیخبهائى و پدر شیخ عبدالصمد عاملى ، از مشایخى است که صحیفهکامله را روایت کرده است . او خود در تاریخ احوال خویش مىنویسد :
درسال845 هجرى به حجاز و در سال 853 به روم و در سال 855 بهعراق و در سال 858 به بیت المقدس مسافرت کردم . در سال 864بیمار شدم و در سال 879 به بلاد عجم مسافرت کردم و در سال 880وارد عراق شدم و در همان سال به شام مراجعت نمودم .
فرزندش شیخ عبدالصمد نیز در زیر نوشته پدر نوشته است : و درسال 886 جان به جان آفرین تسلیم کرد . (144)
جبعى ، صحیفه را در سال 851ق ، بر استادش على بن على بن محمدبن طى ، قرائت کرده و او نیز از طریق شهید اول ، آن را روایتمى کند . (145)
جبعى همچنین صحیفه را از روى دستخط شهید اول ، استنساخ نمودهو نسخه او در اختیار شیخ بهایى قرار گرفته و او آن را با نسخدیگر مقابله کرده است . مجلسى اول مى گوید :
روزى به مدرس شیخ بهایى که در جوار مسجد جامع بود ، رفتم واو را دیدم که مشغول مقابله صحیفه کامله بود و خواننده آن ،سید صالح امیر ذوالفقار گلپایگانى بود . (146)
علامه مجلسى ، خصوصیات نسخه جبعى را چنین گزارش کرده است :
صورت آنچه که در پایان صحیفه شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى، جد شیخ ما بهاء الدین عاملى قدس الله روحهما به خط او آمدهاست و در آن ، فواید بسیارى وجود دارد :
این صحیفه را از روى دستخط شیخ عالم سعید شهید محمد بن مکىرحمه الله استنساخ کردم و شهید بر روى نسخه نوشته است : [( اینصحیفه را از روى دستخط على بن احمد سدیدى استنساخ نمودم و آنرا در یازدهم شعبان 772 به پایان رسانیدم )] . سدیدى نوشته است: [( این نسخه را در سال 643 از روى دستخط ابن السکون استنساخنمودم )] . نیز جبعى مى نویسد : [( همچنین این صحیفه را بانسخه دیگرى از دستخط شهید که آن را در سال 776 به پایان برده ،مقابله کردم )] و نیز مى نویسد : [( سدیدى بر نسخه خود نوشتهاست که براى بار دوم ، صحیفه را با دستخط سعید محمد بن ادریسدر ذى قعده سال 654 ، مقابله نموده ام )] و متن دستخط ابنادریس را ذکر مى کند . همچنین جبعى صورت اجازه و دستخط عمیدالروسا را بر نسخه على بن السکون که آن را در سال 603 نگاشته ،نقل نموده است . (147)
26 . کفعمى ( ق9 )
ابراهیم بن على جبعى عاملى ، موثق ، جلیل ، ادیب ، محدث وشاعر است و صاحب تالیفات چندى است که بیشتر آنها در موضوعادعیه است ; مانند [( المصباح )] ( تالیف سال 895ق ) ، [(البلد الامین )] ( در عبادات ) ، [( الفوائد الطریفه فى شرحالصحیفه )] ( که در آن ، تمام ادعیه صحیفه کامله را نقل و شرحکرده است ) ، [( المقصد الاسنى فى شرح الاسماء الحسنى )] و [(محاسبه النفس )] . پدرش از اعاظم فقها بوده و برادرش شیخ احمد، صاحب کتاب [( زبده البیان )] نیز عالمى کامل بوده است . (148)
کفعمى ، از معروفترین گردآورندگان ادعیه در دوره اسلامى استو شرح نوشتن او بر ادعیه صحیفه کامله ، نشانه آن است که اینکتاب مورد توجه و علاقه دانشمندان و مولفان کتب دعا نیز بودهاست . روایت و شرح کفعمى از صحیفه کامله ، معروف است و صاحب [(ریاض العلماء )] در کتاب [( الدرر المنظومه الماثوره فى جمعلئالى الادعیه السجادیه المشهوره )] به وجود آن ، شهادت دادهاست . (149)
27 . شهید ثانى ( م966ق )
شیخ زین الدین بن على ، در سال 911قمرى به دنیا آمد و علوممختلف اسلامى را نزد اساتید بزرگى فراگرفت و کتابهاى چندى نوشتکه از جمله آنها مى توان [( الروضه البهیه فى شرح اللمعهالدمشقیه )] را نام برد که قرنهاست از کتابهاى فقهى شیعه است . تمامى تالیفات شهید ، در نهایت اتقان است . این عالم بزرگوار ،در سال 966ق ، به سبب داشتن مذهب شیعه ، شهید شد . (150)
شهید ثانى ، صحیفه کامله را از على بن عبدالعالى میسى ، ازابن الموذن ، از ابوالقاسم ضیاء الدین على فرزند شهید اول ، ازشمس الدین محمد بن مکى ، نقل مىکند . (151)
شیخ زین الدین ، نسخه اى از صحیفه کامله را خود استنساخ کرده، بر آن مى نویسد :
این نسخه ، از روى نسخه شیخ و مولاى سعید ما ابوعبدالله شهیدمحمد بن مکى ضبط شده و سپس با آن مقابله گردیده است . شهید ،در ضبط و نسخ و اعراب آن ، تتبع کامل کرده و در موارد اندکى کهخطایى سهوا واقع شده ، وجه صواب را ضبط نموده ام . شهید [ اول] ، نسخه اش را از روى دستخط شیخ سدید الدین على بن احمد حلىاستنساخ کرده و او نسخه اش را از دستخط ابن سکون نقل نموده وبا نسخه محمد بن ادریس مقابله کرده است . من چندین بار ایننسخه را مقابله کرده ام : بار اول در سال کتابت آن ، دوم درسال 44 ، و سوم در سال 954 . (152)
نسخه شهید ثانى از صحیفه کامله ، با ضمائم آن در اختیارعلامه مجلسى بوده است و خصوصیات و ضمائم آن ، در [(بحارالانوار )] گزارش گردیده است . (153)
نسخه شهید ثانى از صحیفه کامله ، هم اکنون نیز موجود است وعلامه تهرانى ، آن را در کتابخانه فاضلیه مشاهده کرده است . (154)
28. مجلسى اول ( م1070ق )
جامع فنون عقلى و نقلى ، محمدتقى بن مقصود على ، ملقب بهمجلسى اول ، در سال 1003ق ، متولد شد و نزد اساتید بزرگى چونملا عبدالله شوشترى و شیخ بهایى ، تلمذ کرد و در علم فقه وتفسیر و حدیث و رجال ، سرآمد اهل زمانه و در زهد و تقوا وعبادت ، تالى تلو استادش ملا عبدالله شوشترى بود . محدث قمى درشرح احوال وى مى نویسد :
و از براى او مصنفات شریفه اى است ، مانند شرح او بر [( منلایحضره الفقیه )] به فارسى و شرح دیگر به عربى و شرح او بر [(صحیفه کامله )] و بر بعض کتاب [( تهذیب )] و بر زیارت جامعه وبر حدیث همام و حواشى او بر [( اصول کافى )] و رساله در افعالحج و رساله در رضاع و اجازات کثیره و غیر ذلک ; و این بزرگوار، موید من عندالله و استاد علما و مربى فضلا بوده و آثار او دراسلام بسیار است ; و اگر نباشد از آثار او جز نجل جلیل و فرزندنبیلش ، هر آینه کفایت مى کند ، تا چه رسد به سایر علماى دیگرکه تلمیذ او بوده اند و مصنفات نافعه فائقهاش و نشر دادن اوصحیفه کامله را در میان مردم و غیر ذلک . (155)
مجلسى اول ، صحیفه را از مشایخ خود : شیخ بهایى و شیخعبدالله شوشترى ، به طرق مختلف از محمد بن جعفر نما ، سید فخار، ابن زهره ، ابن ادریس ، عمیدالروسا و على بن سکون ، از سیداجل بهاء الشرف ، روایت مى کند . (156)
وى بخش قابل توجهى از عمر پر برکتخود را صرف گردآورى اسنادصحیفه کامله و نسخ و مقابله و اجازه این کتاب شریف کرده است ودرباره طرق روایت صحیفه ، پس از ذکر اسناد خود مى نویسد :
الى غیر ذلک ، از طرق کثیر که بالغ بر هزاران هزار مى شود . گرچه آنچه من ذکر کرده ام ، بالغ بر ششصد طریق عالى مى گردد . (157)
بسیارى از آن اجازات ، هم اکنون نیز در دسترس است . (158)
این عالم بزرگوار ، در پایان یکى از اجازاتش مى نویسد :
و آنچه از اسانید صحیفه به غیر از این اسانید دیده ام ، بیشاز آن است که به شمار آید و هیچ شکى وجود ندارد که این کتاب ،از سید الساجدین ( ع ) است ; اما از جهت اسناد ، مانند قرآنمجید ، متواتر است و از طریق زیدیه نیز به تواتر نقل شده است . اما از جهت عبارت ، در نهایت فصاحت است و نیازى به وصف ندارد . اما از جهت احاطه به علوم الهى نیز چنین است و هر کس که شناختاندکى به علوم داشته باشد ، بدان اعتراف خواهد داشت ; لیکنعمده در این باب آن است که من در اوایل بلوغ ، با تضرع وابتهال ، طالب قرب خداوند بودم و در رویا صاحب الزمان و خلیفهالرحمان صلوات الله علیه را دیدم و از مسائل دشوارى که براى منایجاد شده بود ، پرسش کردم . سپس عرضه داشتم : [( یا ابن رسولالله ! ملازمت دائمى شما برایم مقدور نیست . اگر ممکن است ،کتابى به من عطا کنید تا بدان عمل کنم )] . آنگاه صحیفه عتیقهاى به من عطا فرمود و مرا به عالمى به نام [( تاج )] ارجاعفرمود .
در بیدارى به نزد آن شیخ رفتم و او همان کتاب را به من داد ومن آن را بر شیخ بهایى قرائت کردم و صحیفه خود را از روى آننوشتم و آن را مکررا با نسخه شیخ شمس الدین محمد بن على جبعى ،جد شیخ بهایى ، مقابله کردم . او مى گوید که نسخه اش را از روىدستخط شهید محمد بن مکى نوشته است و او مى گوید نسخه اش را ازروى دستخط سدیدى نوشته است و او مى گوید نسخه اش را از روىدستخط على بن سکون نوشته است و با دستخط عمید الروسا و ابنادریس ، مقابله کرده است . به برکت مناوله صاحب الزمان صلواتالله علیه آن نسخه صحیفه در جمیع بلاد اسلام و على الخصوصاصفهان ، منتشر شد . امروزه کم خانه اى است که نسخه هاى متعددصحیفه در آن نباشد و این انتشار ، دلیلى بر صحت آن رویاست . والحمدلله رب العالمین . (159)
مجلسى اول در [( شرح من لایحضره الفقیه )] ، پس از آنکهداستان رویاى صادقه خود را شرح مى دهد ، مى نویسد :
صحیفه را گرفتم و به نزد شیخ بهایى آمدم و آن را با نسخه اوکه جد پدرش از روى نسخه شهید رحمه الله نوشته بود ، مقابلهکردم . شهید ، نسخه خود را از نسخه عمید الروسا و ابن سکوننوشته بود و با نسخه ابن ادریس مقابله کرده بود و نسخه اى کهحضرت صاحب الامر ( ع ) به من عطا فرموده بود ، نهایت موافقت رابا نسخه شهید رحمه الله داشت . بعد از آنکه از مقابله فارغ شدم، مردم در نزد من شروع به مقابله کردند و به برکت عطاى حجت ( ع) ، صحیفه کامله در بلاد ، مانند آفتاب طالع گردید ، در هرخانه و سیما در اصفهان ; زیراکه براى اکثر مردم صحیفه هاىمتعدد است و اکثر ایشان ، صلحا و اهل دعا شدند و بسیارى ازایشان مستجاب الدعوه ; و این آثار معجزه اى است از حضرت صاحب (ع ) و آنچه خداوند عطا فرمود به من از برکت صحیفه ، احصاى آننمى توانم کرد . (160)
پیش از مجلسى اول ، نسخه هاى صحیفه اندک و آن هم در اختیارعلما و دانشمندان بوده ; اما این عالم بزرگوار ، صحیفه کاملهرا ترویج کرد و آن را در اختیار همگان قرار داد . او خود دراین باب مىنویسد :
به برکت آن رویا ، صحیفه در آفاق منتشر شد ، پس از آن کهاثرى از آن در این بلاد مشاهده نمىشد . (161)
بنا بر آنچه ذکر شد ، راوى صحیفه کامله اى که اکنون شایع استو منتشر گردیده ، مجلسى اول است و این افتخار بزرگ ، نصیب آنعالم ربانى است .
محدث نورى ، آنجا که از سند صحیفه شایع بحث مى کند ، خصوصیاتنسخه مجلسى را بر مى شمارد و مى نویسد :
سند صحیفه شایع ، به شیخ شهید منتهى مى شود و او از سید تاجالدین محمد بن قاسم بن معیه از پدرش روایت کرده و او از عمیدالروسا و ابن سکون روایت مى کند . (162)
نکته دیگرى که محدث نورى مى افزاید ، آن است که سخن شیخبهایى و میرداماد در تعیین قائل [( حدثنا )] قلیل الفائده است; چرا که شیخ بهایى گوینده را ابن سکون و میرداماد ، گوینده راعمید الروسا مى داند ; حال آنکه سند صحیفه شایع ، به هر دوطریق ، از ابن سکون و عمید الروسا از [( بهاء الشرف )] نقل شدهاست . (163)
29. ماجد حسینى دشتکى ( ق11 )
امیر ماجد بن الامیر بن الامیر جمال الدین محمد حسینى دشتکى، از مشایخ قرن یازدهم هجرى است و ملاشفیع رشتى که برادر محمدرفیع الدین ( معروف به ملا رفیعا ) است ، از وى روایت مىکند . (164) دشتکى درباره سند صحیفه مى نویسد :
اتصال سند صحیفه کامله یا انجیل اهل بیت و زبور آل محمد بهمنشى آن ، امام موید به عصمت و آیت هادیه حق ، قدوه الساجدینوالراکعین ، امام زین العابدین على بن الحسین ( ع ) چناناشتهار دارد که نیازى به ذکر سلسله اسناد باقى نمى گذارد ; امامن طریق خود را در نقل صحیفه کامله ذکر مى کنم تا نورانیت آندر صحائف منتشر شود . (165)
ویژگى روایت ماجد حسینى از صحیفه در آن است که طریق او منتهىبه مشایخ زیدیه مى شود . او صحیفه را نه از طریق متوکل از یحیىبن زید ، بلکه از طریق پدران خود ، از محمد بن زید ، از زید بنعلى ، از امام سجاد ( ع ) روایت مى کند که طریق ویژه زیدیه است. نقل صحیفه سجادیه در میان زیدیه نیز به تواتر صورت پذیرفته ،چنانکه ملامحمدتقى مجلسى در این باره مى نویسد : [( و هىمتواتره من طرق الزیدیه ایضا )] . (166)
30. سید على خان مدنى ( م1120ق )
عالم ادیب ، سید على بن احمد بن محمد معصوم حسینى مدنىشیرازى ، در سال 1052ق ، در مدینه متولد شد و در سال 1066ق ،به هند مهاجرت کرد و چندى والى ماهور و توابع آن بود . بعد ازآن به زیارت بیت الله الحرام نایل شد و پس از زیارت ائمه عراق( ع ) به اصفهان آمد و شاه سلطان حسین صفوى ، وى را اکرامبسیار کرد . سپس به وطن اصلى خود ، شیراز ، مهاجرت کرد و مرجععلما و فضلا گردید و محل بحث و تدریس او مدرسه منصوریه بود ودر سال 1120ق ، رخت از سراى خاکى برکشید .
سید على خان ، صاحب تالیفات گرانقدرى است که از زمره آنهاست: [( ریاض السالکین فى شرح الصحیفه الکامله )] ، [( سلافهالعصر )] ، [( الدرجات الرفیعه )] ، [( انوار الربیع فى انواعالبدیع )] ، [( موضع الرشاد فى شرح الارشاد فى النحو )] ، [(الکلم الطبیب فى الادعیه )] و شروح سه گانه بر [( صمدیه )] .
نسب سید على خان مدنى ، با 27 واسطه به محمد بن زید بن علىبن الحسین ( ع ) منتهى مى شود . این محمد بن زید ، پدر محمدمحروق است که مامون در سال 203ق ، او را شهید کرد و او پدرابوعبدالله جعفر است و او پدر احمد سکین است که نزد حضرت رضا (ع ) مقرب بود و آن حضرت ، [( فقه الرضا )] را به خط مبارک خودبراى او نوشته اند و آن کتاب شریف ، نزد سید على خان مدنى بودهاست ( چنانکه صاحب [( ریاض )] و صدرالدین محمد دشتکى که ازاجداد سید على خان استبدان اشاره کرده اند ) . (167)
سید على خان مدنى ، از شارحان صحیفه کامله است و کاملترینشرح این کتاب ، از آن اوست و در ابتداى آن مى نویسد :
و قبل الخوض فى المطلوب فلنذکر سند روایتنا للصحیفه الشریفهتبرکا بالاتصال فى الروایه عن منشئها المعصوم . (168)
آنگاه مى گوید که او صحیفه را از شیخ بهایى ، از عبدالصمدحارثى ، از دو شیخش : سید حسن بن جعفر حسینى کرکى و شیخ زینالعابدین بن على بن احمد عاملى ، از شیخشان زین الدین على (فرزند شیخ شهید شمس الدین محمد بن مکى ) روایت مى کند که اونیز با سلسله سند خود ، صحیفه کامله را روایت کرده است . (169)
با وجود آنکه سید على خان مدنى صحیفه خود را از ملامحمدتقىمجلسى روایت نمى کند ، اما نسخه هاى صحیفه این دو عالم بزرگوار، کاملا یکسان و مطابق با یکدیگر است و این ، به دلیل آن استکه این هر دو ، نسخه هاى خود را از نسخه شیخ بهایى استنساخکرده و نسخه خود را با آن تطبیق داده اند .
31. زبیدى حنفى ( م1205ق )
محمد بن عبدالرزاق یمانى ، مشهور به مرتضى زبیدى حنفى ،متولد 1145قمرى و متوفاى 1205 ، علامه لغت ، حدیث ، رجال وانساب و از بزرگان اهل تصنیف است . تالیفات او بسیار است که ازجمله آنهاست : [( تاج العروس )] در شرح [( قاموس )] فیروزآبادى، [( اتحاف الساده المتقین )] در شرح [( احیاء العلوم )] غزالى، [( اسانید الکتب السته )] ، [( کشاف اللثام )] ، [( الروضالمعطار فى نسب الساده آل جعفر الطیار )] ، [( عقد اللئالىالمتناثره فى حفظ الاحادیث المتواتره )] . (170)
زبیدى حنفى ، لغوى و محدث معروف اهل تسنن ، بعضى از ادعیهصحیفه کامله را با سلسله سند و طریق ویژه خود در کتابهایش نقلکرده است ; مثلا دعاى طولانى امام زین العابدین ( ع ) را درروز عرفه که دعاى چهل و هفتم صحیفه است ، در کتاب [( اتحافالساده المتقین )] ( ج4 ، ص480 ) نقل کرده است .
ویژگى روایت زبیدى در آن است که طریق او به حضرت هادى ( ع ) منتهى مىگردد که او از حضرت جواد (ع)، از حضرت رضا (ع)، از حضرت کاظم (ع)، از حضرت صادق (ع)، و او از حضرت باقر (ع) ادعیه امام سجاد ( ع ) را روایت مىکند . (171)
32. محدث نورى ( م320ق )
حاج میرزا حسین بن محمدتقى نورى طبرسى در سال 1254ق ، بهدنیا آمد و نزد شیخ العراقین عبدالحسین تهرانى و شیخ مرتضىانصارى تلمذ کرد و به همراهى مجدد مذهب ، میرزا محمد حسنشیرازى به سامرا مهاجرت نمود . در علوم مختلف ، صاحب نظر بود ;اما تبحر او در حدیث و رجال و احاطه به اقوال و اطلاع به دقایقآیات و نکات اخبار بود و بالغ برسى مجلد کتاب تالیف کرده که هریک بر علو قدر و احاطه علمى او دلالت دارد ، على الخصوص خاتمه[( مستدرک الوسائل )] او که حاوى مطالب ارزشمندى در علم حدیث ورجال است .
او شیخ معاصران است و به طریق او ، آثار قدما روایت مىشود . سلسله مشایخ اجازه وى چنین است : شیخ مرتضى انصارى ، ازملااحمد نراقى ، از آیه الله بحرالعلوم طباطبایى ، از شیخ یوسفبحرانى ( به طرقى که بحرانى در کتاب [( لولوه البحرین )] بیانداشته ) . وفات محدث نورى ، در سال 1320ق ، اتفاق افتاد و درنجف اشرف دفن گردید . (172)
محدث نورى در خاتمه [( مستدرک الوسائل )] در ذیل نام عمیدالروسا از صحیفه کامله و طرق روایت و اعتبار آن ، بحث کرده استو خود ، نسخه ارزشمندى از صحیفه کامله داشته که آن را با نسخههاى مصحح ، تصحیح کرده و چهار مرتبه با آنها مقابله نموده و درمرتبه پنجم ، وقتى به دعاى چهاردهم مى رسد ، به نسخه اى که برشیخ بهایى قرائتشده و دستخط و گواهى شیخ بر آن است و همچنیننسخه اى که بر مجلسى دوم قرائتشده و اجازه وى بر آن است ، دستیافته و نسخه خود را با این دو نسخه مطابقت داده و مواضعاختلاف را صریحا معین نموده و تفاصیل را به خط خود بر نسخه اشنوشته است . وى مى گوید سزاوار است که سایر نسخ با آن نسخهسنجیده شود و آن نسخه ، [( معصومه )] نامیده شود ; زیرا از غلطمبراست . (173) این نسخه گرانقدر ، در موقوفه مرحوم سید محمدخامنه اى در کتابخانه حسینیه شوشترى ها در نجف اشرف موجود بودهو مرحوم علامه آقا بزرگ تهرانى که از شاگردان محدث نورى است ،آن را مشاهده کرده است . (174)
نتایج
1- صحیفه موجود و شایع ، صحیفه ملامحمد تقى مجلسى است .
2- صحیفه سید على خان مدنى که کتاب [( ریاض السالکین )] شرحآن است ، با صحیفه ملامحمدتقى مجلسى کاملا مطابق است .
3- نسخه هاى مجلسى اول و سید على خان مدنى ، از روى نسخه شیخبهایى استنساخ شده است .
4- شیخ بهایى ، نسخه خود را از روى دستخط شهید اول استنساخکرده است .
5- شهید اول ، نسخه خود را از روى نسخه على بن احمد سدید کهدر سال 643قمرى نوشته ، استنساخ کرده است .
6- نسخه شهید اول از صحیفه ، هم اکنون نیز موجود است .
7- سدیدى ، نسخه خود را از دستخط على بن سکون استنساخ کرده وبر نسخه ابن سکون دستخط و اجازه عمید الروسا نیز وجود دارد .
8- سدیدى صحیفه اش را به دو طریق روایت مى کند : از طریق ابنسکون و عمید الروسا از بهاء الشرف و از طریق ابن ادریس از شیخطوسى .
9- نسخه سدید با نسخه ابن ادریس که آن را در سال 570قمرىکتابت نموده ، کاملا مطابق است .
10- نظیر عبارت [( حدثنا )] که در ابتداى سند صحیفه مشهور بهچشم مى خورد ، در ابتداى کتب قدما فراوان وجود دارد و نیازى بهپیدا کردن نام کاتب و قائل [( حدثنا )] نیست .
11- صحیفه ، تا زمان بهاء الشرف به طرقى خاص ، توسط بعضى ازمحدثان روایتشده است .
12- از زمان بهاء الشرف به بعد ، اکثر محدثان و دانشمندانطراز اول شیعه ، به روایت صحیفه اقدام کرده اند .
13- از زمان مجلسى اول به بعد ، صحیفه در اختیار عامه مردمقرار گرفته و نقل و روایت آن ، همگانى شده است .
14- در روایت صحیفه ، غیر از طریق بهاء الشرف ، طرق معتبردیگرى هم ( مثل طریق شیخ طوسى ) وجود دارد .
15- طریق صاحب کتاب [( کفایه الاثر )] ( على بن محمد خزاز قمىکه معاصر شیخ مفید بوده است ) و ابن شادان ، ابن عیاش ، ابنهمام ، ابن مالک ، ابن طیالسى ، ابن وارث ، ابن اشکیب ،تلعکبرى و محمد بن بحر شیبانى که همه از علماى معروف هستند ،بر اعتبار و اشتهار صحیفه نزد قدما دلالت دارد .
16- میرزا عبدالله افندى ( صاحب کتاب [( ریاض العلماء )] ،هشت طریق غیر مشهور نقل صحیفه را گزارش کرده و نسخه هاى صحیفهبه آن طرق را مشاهده کرده است .
17- نسخه ارزشمندى از صحیفه که تاریخ کتابت آن ، سال 416قمرىاست ، در آستان قدس رضوى نگهدارى مى شود . این نسخه ، از طریقعلى بن مالک روایتشده است .
18- از نسخه آستان قدس رضوى ، چنین به دست مى آید که راوى علىبن مالک ، محمد بن همام است ، نه اسماعیل بن همام .
19- نسخه آستان قدس رضوى ، طریق على بن مالک به متوکل را ( کهدر کتابهاى شیخ و نجاشى ذکر نشده ) ، معین کرده است .
20- نسخه گرانقدر دیگرى از صحیفه که تاریخ کتابت آن سال695قمرى است ، در کتابخانه آیه الله مرعشى در قم نگهدارى مىشود . این صحیفه ، به طریق ابوالمفضل شیبانى از محمد بن روزبه، روایتشده است .
21- گرچه ابوالمفضل شیبانى در اواخر عمر خلط کرده ; اماروایات او در دوران استقامتش ، صحیح است و روایت صحیفه توسطشیخ مفید و ابن غضائرى از او ، مسلما مربوط به دوران استقامتاوست .
22- نسخه اى از صحیفه به روایت ابن الشیخ ( فرزند شیخ طوسى )
، هم اکنون در کربلا موجود است .
23- کاتبان مشهورى به کتابت صحیفه پرداخته اند که از زمرهایشان ، ابن مقله ( خطاط مشهور عصر عباسى ) و یاقوت حموى را مىتوان نام برد .
24- قطب راوندى در [( الدعوات )] و سید بن طاووس در [( مهجالدعوات )] ، [( اقبال )] ، [( جمال الاسبوع )] و [( فتحالابواب )] و کفعمى در [( المصباح )] که همگى از کتب معتبردعایى استبرخى از ادعیه صحیفه را نقل کرده اند .
25- کفعمى ، صحیفه کامله را نقل نموده و آن را شرح کرده است .
26- عنوان [( الصحیفه الکامله )] در کتاب [( مناقب آل ابىطالب )] ( تالیف ابن شهرآشوب ) نیز آمده و این دانشمند ، برفصاحت محیر العقول آن ، شهادت داده است .
27- طریق ماجد حسینى دشتکى از صحیفه ، طریقى ویژه است و روایتاو از صحیفه ، به محمد بن زید ، از امام سجاد ( ع ) منتهى مىشود .
28- طریق زبیدى حنفى از صحیفه ، طریقى ویژه است و روایت او ازصحیفه ، به امام محمدباقر از امام سجاد ( ع ) منتهى بوده است .
29- متوکل بن هارون ، دو صحیفه را که یکى به خط زید و دیگرىبه خط امام محمدباقر ( ع ) بوده است ، مطابقت کرده و اختلافىبین آن دو مشاهده نکرده است .
30- از امام صادق ( ع ) نقل است که فرمود : [( من شاهد آنبودم که جدم على بن الحسین ( ع ) ادعیه صحیفه را املا مى فرمودو پدرم محمد بن على ( ع ) آن را مى نوشت )] . (175) این حدیث ،بر مکانتخاص صحیفه شریفه سجادیه نزد ائمه اطهار ( ع ) دلالتدارد .
پىنوشتها:
1. بحارالانوار ، محمدباقر مجلسى ، دارالکتب ، تهران ، ص61
2. معالم العلماء ، ابن شهرآشوب ، نجف ، 1407ق ، ص125 .
3. بحارالانوار ، ج110 ، ص45 .
4. شرح الصحیفه ، میرداماد ، قم ، 1406ق ، ص45 .
5. رجال النجاشى ، احمد بن على نجاشى ، قم ، 1407ق ، ص44 .
6. همان .
7. همان .
8. رجال الطوسى ، محمد بن حسن طوسى ، نجف ، 1381ق ، ص429 .
9. همان .
10. الصحیفه الثالثه ، عبدالله افندى ، قم ، 1400ق ، ص11 .
11. الرعایه ، زین العابدین بن على عاملى ، قم ، 1413ق ،ص112 .
12. الصحیفه الثالثه ، ص11 .
13. رجال النجاشى ، ص379 .
14. الفهرست ، محمد بن حسن طوسى ، نجف ، 325 .
15. رجال الطوسى ، ص485 .
16. همان ، ص30 .
17. بحارالانوار ، ج110 ، ص62 .
18. الصحیفه السجادیه ، مقدمه و تحقیق : کاظم مدیرشانه چى ،انتشارات آستان قدس ، مشهد ، ص5352 .
19. رجال الطوسى ، ص485 .
20. الصحیفه السجادیه الکامله ، مقدمه و تحقیق : سید احمدفهرى ، دمشق ، ص214 .
21. رجال الطوسى ، 446 .
22. رجال النجاشى ، 384 .
23. الصحیفه الثالثه ، ص12 ( مقدمه ) .
24. خلاصه الاقوال ، نجف ، 1381ق ، ص180 .
25. رجال النجاشى ، ص429 .
26. رجال الطوسى ، ص516 .
27. همان ، 446 .
28. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
29. رجال النجاشى ، ص396 .
30. الفهرست ، طوسى ، ص299 .
31. رجال النجاشى ، ص396 .
32. معجم رجال الحدیث ، سید ابوالقاسم خویى ، ج16 ، ص244 .
33. الرعایه ، ص210 .
34. رجال النجاشى ، ص122 .
35. لسان المیزان ، ابن حجر ، بیروت ، ج2 ، ص127 .
36. نوابغ الرواه فى رابعه المئات ، آقا بزرگ تهرانى ،بیروت ، 1971م ، ص307 .
37. ریاض السالکین ، سید على خان مدنى ، اصفهان ، ص26 .
38. الصحیفه السجادیه ، ص24 .
39. بحارالانوار ، ج110 ، ص66 .
40. ریاض السالکین ، ص4 .
41. بحارالانوار ، ج110 ، ص59 .
42. جمال الاسبوع ، على بن طاووس ، ایران ، ص423 .
43. الصحیفه ، چاپ حسینیه ارشاد ، ص32 .
44. جمال الاسبوع ، ص423 .
45. همان .
46. الکنى والالقاب ، شیخ عباس قمى ، صیدا ، 1357ق ، ص357 .
47. رجال النجاشى ، ص86 .
48. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
49. فوائد رضویه ، شیخ عباس قمى ، تهران ، 1327ش ، ص325 .
50. کفایه الاثر ، خزاز قمى ، قم ، 1401ق ، ص302 .
51. الکنى و الالقاب ، ج1 ، ص312 .
52. بحارالانوار ، ج78 ، ص308 .
53. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
54. روضات الجنات ، محمدباقر خوانسارى ، قم ، ج6 ، ص153 .
55. الارشاد ، شیخ مفید ، علمیه اسلامیه ، تهران ، ص151 .
56. همان ، ص154 .
57. بحارالانوار ، ج110 ، ص66 .
58. همان ، ص65 .
59. همان ، ص66 .
60. النابس فى اعلام القرن الخامس ، آقا بزرگ تهرانى ،بیروت ، 1971م ، ص54 ; امل الامل ، محمد بن حسن حر عاملى ، بغداد ، 1385ق ، ج2 ، ص69 ; التکمله ، محمد بن حسن حر عاملى ،بغداد ، 1385ق ، ص311 .
61. ریاض السالکین ، ص4 .
62. شرح الصحیفه ، ص4746 .
63. الذریعه ، آقا بزرگ تهرانى ، بیروت ، 1403ق ، ج21 ،ص265 .
64. فوائد رضویه ، ص20 .
65. رجال النجاشى ، ص426 .
66. روضات الجنات ، ج6 ، ص249216 .
67. الفهرست ، طوسى ، ص171 .
68. ریاض العلماء ، ص4 .
69. رجال الطوسى ، ص485 .
70. همان ، ص446 .
71. روضات الجنات ، ج3 ، ص166 ; معجم الادباء ، یاقوت حموىبیروت، ج4 ، ص60; وفیات الاعیان،ابن خلکان ، بیروت ، 1971م ، 1397ق،ج1،ص428;الکنى والالقاب ، ج3 ، ص237 .
72. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
73. الکنى و الالقاب ، ج3 ، ص165 .
74. فوائد رضویه ، ص120 .
75. ریاض العلماء ، ص4 .
76. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
77. همان .
78. الکنى و الالقاب ، ج2 ، ص224 .
79. الصحیفه ، ص3228 .
80. ریاض العلماء ، ج6 ، ص22 .
81. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، میرزا حسین نورى ، قم ،آل البیت ، ج3 ، ص490 .
82. الکامل ، ابن اثیر ، بیروت ، 1965م ، ج10 ، ص117 .
83. تاریخ بغداد ، خطیب بغدادى ، بیروت ، ج5 ، ص446 ; معجمرجال الحدیث ، ج16 ، ص24 .
84. رجال النجاشى ، ص122 .
85. لسان المیزان ، ج2 ، ص127 .
86. رجال النجاشى ، ص247 .
87. تنقیح المقال ، عبدالله مامقانى ، نجف ، 1352ق ، ج2 ،ص313 ; جامع الرواه ، محمدبن علىاردبیلى، بیروت، ج1، ص88606. الصحیفه ، ص32 .
89. رجال النجاشى ، ص426 ; الفهرست ، طوسى ، ص171 .
90. معجم رجال الحدیث ، ج14 ، ص177 178 .
91. شرح من لایحضره الفقیه ( لوامع صاحبقرانى ) ، محمدتقىمجلسى ، قم ، 1399ق ، ج14 ، ص418 .
92. رجال ابن داوود ، تهران ، 1383ق ، ص283 .
93. الکنى والالقاب ، ج3 ، ص97 .
94. فوائد رضویه ، ص451 .
95. بحارالانوار ، ج110 ، ص8443 .
96. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج3 ، ص483 .
97. الذریعه ، ج15 ، ص14 .
98. ریاض العلماء ، ج5 ، ص45 .
99. بحارالانوار ، ج109 ، ص47 .
100. امل الامل ، ج2 ، ص169 .
101. بحارالانوار ، ج109 ، ص67 .
102. همان ، ص47 .
103. الفرائد الطریفه ، محمدباقر مجلسى ، قم ، 1407ق ، ص10414. روضات الجنات ، ج4 ، ص5 .
105. فتح الابواب ، على بن طاووس ، بیروت ، 1409ق ، ص196 .
106. الصحیفه الکامله ، مقدمه و شرح : محمد مشکوه ،دارالکتب ، تهران ، ص14 .
107. فوائد رضویه ، ص568 .
108. بحارالانوار ، ج110 ، ص65 .
109. معالم العلماء ، ص125 .
110. مناقب آل ابى طالب ، ابن شهرآشوب ، ج4 ، ص137 .
111. الکنى و الالقاب ، ج1 ، ص201 .
112. فوائد رضویه ، ص262 .
113. بحارالانوار ، ج110 ، ص57 .
114. همان ، ص81 .
115. همان ، ص52 .
116. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
117. بحارالانوار ، ج107 ، ص212 .
118. همان ، ص211 ; الذریعه ، ج15 ، ص19 .
119. بحارالانوار ، ج110 ، ص162 .
120. فوائد رضویه ، ص327 .
121. بحارالانوار ، ج110 ، ص162 .
122. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
123. بحارالانوار ، ج110 ، ص164 .
124. الکنى و الالقاب ، ج2 ، ص445 .
125. بحارالانوار ، ج107 ، ص212 .
126. همان ، ج110 ، ص59 .
127. الفهرست ، منتجب الدین رازى ، تهران ، 1404ق ، ص384 .
128. الصحیفه الجامعه ، محمدباقر موحد ابطحى ، قم ، 1411ق .
129. شرح الصحیفه ، ص45 .
130. فوائد رضویه ، ص262 .
131. همان ، ص331 .
132. روضات الجنات ، ج4 ، ص339325 .
133. فتح الابواب ، ص196 .
134. کتابخانه ابن طاووس ، اتان کلبرگ ، ترجمه : رسولجعفریان ، ص508 .
135. همان .
136. فوائد رضویه ، ص645 .
137. همان .
138. بحارالانوار ، ج109 ، ص4140 .
139. همان ، ج108 ، ص134 .
140. همان ، ج110 ، ص6160 .
141. همان ، ج107 ، ص212 .
142. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
143. بحارالانوار ، ج107 ، ص203 .
144. همان ، ص213 .
145. نجم الثاقب ، میرزا حسین نورى ، علمیه اسلامیه ، تهرانص64 .
146. بحارالانوار ، ج107 ، ص212 .
147. روضات الجنات ، ج1 ، ص2420 .
148. الصحیفه الثالثه ، ص12 .
149. فوائد رضویه ، ص186 .
150. بحارالانوار ، ج108 ، ص133 .
151. همان ، ص5134 13 .
152. همان .
153. الذریعه ، ج15 ، ص19 .
154. فوائد رضویه ، ص44 .
155. بحارالانوار ، ج110 ، ص43 .
156. همان ، ص45 .
157. همان ، ص8443 .
158. همان ، ص6160 .
159. شرح من لایحضره الفقیه ، ج14 ، ص423418 ، نجم الثاقب ،ص64 .
160. بحارالانوار ، ج110 ، ص43 .
161. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج3 ، ص483 .
162. همان جا .
163. بحارالانوار ، ج110 ، ص92 .
164. همان ، ص9795 .
165. همان ، ج110 ، ص59 .
166. فوائد رضویه ، ص273269 .
167. ریاض العلماء ، ص43 .
168. همان جا .
169. الاعلام ، خیرالدین زرکلى ، بیروت ، 1389ق ، ج7 ، ص298297 .
170. اتحاف الساده المتقین ، ج4 ، ص480 .
171. فوائد رضویه ، ص149 .
172. مستدرک الوسائل ( الخاتمه ) ، ج3 ، ص483482 .
173. الذریعه ، ج21 ، ص265 .
174. الصحیفه السجادیه ، ص27 ( سخن راوى صحیفه ) .