آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

متن

شهرت میر داماد (محمد باقر بن محمد حسینى استرآبادى) در حکمت و فلسفه است ونوشته‏هاى فلسفى او، مدار مباحث عالى عقلى در حوزه‏هاى علمى اما تصدى کرسى درس‏حکمت، او را از علوم نقلى غافل نساخته، بلکه بخش وسیعى از تالیفات وى در زمینه‏فقه و حدیث و است. کتابهایى چون: سبع شداد، الحاشیه على الاستبصار، الحاشیه على رجال الکشى، عیون‏المسائل، شارع النجاه، شرعه التسمیه، مقاله فى تضعیف حدیث‏سهو النبى و... ازکتابهاى وى هستند که به مباحث علوم نقلى پرداخته‏اند. یکى از نوشته‏هاى میر داماد که در زمینه علوم نقلى به رشته تحریر درآمده، کتاب‏الرواشح السماویه فى شرح الاحادیث الامامیه‏1 است که یک دوره مباحث‏حدیث‏شناسى در آن مطرح شده است. در این نوشتار بر آنیم که کتاب مزبور را به علاقه‏مندان و محققان حوزه حدیث‏بشناسانیم. باشد که معرفى این کتاب، زمینه نشر آن را به طرزى بدیع و شکلى‏زیبا×، همراه با تحقیقى عالمانه فراهم آورد! کتاب، شامل یک مقدمه و 39 راشحه است. نگارنده در مقدمه کتاب به بیان اهمیت‏کافى کلینى(ره) پرداخته و اظهار مى‏دارد که با توجه به گذشت‏حدود هفت قرن ازتالیف کافى، تا حال، کسى اقدام به حل مشکلات احادیث آن ننموده و قدمى در این‏راه برنداشته است. او با اشاره به این نکته که شرح احادیث اصول کافى، تنها ازعهده کسى برمى‏آید که از علوم عقلى و نقلى بهره کافى داشته باشد، به شرح کتاب مى‏پردازد. کتاب الرواشح با شرحى بر مقدمه مرحوم کلینى که در سرآغاز کافى آمده است، شروع مى‏شود و سپس به رواشح سى و نه‏گانه پرداخته مى‏شود.
راشحه اول: در این راشحه، اقسام اولیه حدیث (حدیث صحیح، قوى، موثق، حسن و ضعیف)بیان شده و اصطلاحاتى مانند سند، اسناد، حدیث متواتر و واحد، توضیح داده شده‏است.
راشحه دوم: بیان دیدگاه‏هاى علماى اهل سنت، نظیر ابن صلاح، ابن جماعه و طیبى‏در باره تعریف حدیث صحیح و نقد و بررسى این دیدگاه‏ها.
راشحه سوم: بیان طبقات سه‏گانه اجماع و اشاره به برترى و فضیلت هر طبقه بر طبقه‏بعد از آن.
راشحه چهارم: بحث در باره ابراهیم بن هاشم و بیان نظرات اصحاب در مورد حسن بودن‏یا نبودن احادیث وى و نظر مؤلف، مبنى بر صحیح بودن این احادیث.
راشحه پنجم: در این راشحه از اختلاف در حسن بودن احادیث عبد العظیم حسنى، سخن‏به میان رفته است و منشا اختلاف، عدم وجود نص بر وثاقت او ذکر شده است.
نظر میر داماد در باره عبد العظیم حسنى این است که اگر هیچ نصى بر وثاقت وى وجودنداشته باشد، الا جمله معروفى که امام هادى(ع) پس از اینکه عبد العظیم حسنى دین‏خویش را بر آن امام عرضه کرد بیان فرمود، براى وثاقت او کافى است.
راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبه بن میمون کیست؟ مؤلف محترم با جستجو در کتابهاى‏مختلف اصحاب، ثابت مى‏کند که احادیث وى صحیح هستند.
راشحه هفتم: شهید اول در یکى از ابواب کتاب اللمعه الدمشقیه مى‏گوید: قال بعض‏الاصحاب ان هذا الطلاق لا یحتاج الى محلل... . میر داماد منظور از بعض الاصحاب را عبد الله بن بکیر مى‏داند و او را با توجه به‏گفتار شهید ثانى، غیر امامى مى‏شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت‏به‏عبد الله بن بکیر و روایات او نقل مى‏کند و به بحث در باره شخصیت او مى‏پردازد. راشحه هشتم: در این راشحه در باره ابوعیسى محمد بن هارون الوراق، بحث‏شده و ازاو به عنوان یکى از اجله متکلمان شیعه سخن به میان مى‏آید. مؤلف، نظرات سیدمرتضى، نجاشى، تفتازانى، امام فخر رازى و ابن داوود را در باره وى بیان کرده،سپس نتیجه مى‏گیرد که وى از ممدوحین است و احادیث او حسن مى‏باشد.
راشحه نهم: مشهور است که چون اسماعیل بن ابى زیاده سکونى، عامى است، لذااحادیث او مطروح و غیر مقبول مى‏باشد اما میر داماد معتقد است که علاوه بر غلطبودن این مطلب، سکونى ثقه است و احادیث او موثق است.
راشحه دهم: در این راشحه، بحث از جرح و تعدیل است و نظر میر داماد این است که‏جرح و تعدیل اگر از باب نقل و شهادت باشد، حجت‏شرعى است ولى اگر اجتهاد باشد،قابل اعتماد نیست.
راشحه یازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، این سوال را مطرح مى‏کند که‏آیا حکمهاى علامه حلى، محقق و شهید، در کتاب‏هاى استدلالى، مبنى بر صحت‏حدیث،در حکم تزکیه و تعویل است. سپس در پاسخ مى‏گوید: چون ممکن است این احکام‏اجتهادى باشد، لذا براى مجتهدان دیگر قابل قبول نیست.
راشحه دوازدهم: در راشحه دوازدهم در باره الفاظ جرح و تعدیل، نظیر خیر، فاضل،خاص، ممدوح، زاهد، ضعیف، کذاب، وضاع، کذوب و بحث مى‏شود.
راشحه سیزدهم: بحث در باره مجهول است چه مجهول اصطلاحى (کسى که رجالى‏ها به‏مجهول بودن او تصریح کرده‏اند، نظیر اسماعیل بن قتیبه) و چه مجهول لغوى (کسى که‏اصلا اسمش در کتب رجال نیامده است).
راشحه چهاردهم: در این راشحه، بحث در باره اصحاب روایت و اصحاب ملاقات است.برخى از اصحاب، امامى را ملاقات کرده‏اند ولى روایتى از آن امام نقل نمى‏کنند.
راشحه پانزدهم: بحث در باره صفوان بن یحیى است که او روایاتى را از امام صادق(ع)نقل کرده است. با اینکه وى عصر حضرت را درک نکرده است، پس چگونه اصحاب احادیث‏او را تصحیح کرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار داده‏اند؟ روایات او ازامام صادق(ع) با واسطه بوده و عدم ذکر واسطه، با صحت منافات دارد. میر دامادبعد از بیان اشکال، به پاسخ این سوال مى‏پردازد و در نهایت هم (با توجه به‏سخنانى که در باره او نقل مى‏کند) مى‏فرماید که هرگز اسقاط از قبل صفوان، حدیث او را از صحت‏خارج نمى‏کند.
راشحه شانزدهم: بحث این راشحه، در باره مراسیل ابن عمیر است و در نهایت، نظرمیر داماد این است که در حقیقت، مراسیل او مسانید است نه اینکه مراسیل او حکم مسانید را دارد (چنانچه توهم مى‏شود).
راشحه هفدهم: آداب نجاشى را در نقل، بیان مى‏کند.
راشحه هجدهم: ابتدا جمله‏اى را از کشى در باره حمدان بن احمد مى‏آورد که ابن‏داوود آن جمله را از رجال کشى نقل مى‏کرده است. طبق آن نقل، کشى حمدان بن احمدرا از خاص الخاص اصحاب و اصحاب اجماع به شماره آورده است. سپس به بحث در باره‏جمله‏اى که نقل شد، مى‏پردازد و مى‏فرماید: این جمله در رجال کشى که فعلا دراختیار ماست، وجود ندارد. شاید ابن داوود به اصل کتاب کشى دسترسى پیدا کرده واین مطلب را در آنجا دیده است.
راشحه نوزدهم: بحث در باره محمد بن اسماعیل است که از فضل بن شادان روایت کرده است.
راشحه بیستم: بحث از تفاوت مشیخه و مشیخه و شیخه و شیخه و شیخان و شیخان‏مى‏باشد.2
راشحه بیست و یکم: در این راشحه، سخن در باره محمد بن احمد علوى است که از ابى هاشم جعفرى روایت کرده است.
راشحه بیست و دوم: در این راشحه به بحث از اعمش کوفى (کسى‏که شیعه و سنى او رابه عنوان یک فرد ثقه مى‏شناسند) پرداخته‏اند ولى در کتب رجال، بحث در باره اومسکوت گذاشته شده است.
راشحه بیست و سوم: بحث در باره حسین بن على بن سفیان بن خالد بن سفیان (معروف‏به ابو عبد الله البزوفرى) است.
راشحه بیست و چهارم: در این راشحه، واژه‏هاى سعى، غى و رشد معنا مى‏شود.
راشحه بیست و پنجم: تحقیق در باره سوید بن قیس و ذوالیدین و ذوالثدیه مى‏باشد.
راشحه بیست و ششم: بحث در باره ابن سنان است که بین ابو عبد الله محمد بن خالدبرقى و اسماعیل بن جابر واقع شده است. نظر میر داماد این است که این شخص، محمدبن سنان است که مشهور، عدم وثاقت اوست نه عبد الله بن سنان که وثاقت او اتفاقى‏است. چون برقى و محمد بن سنان در یک طبقه هستند و هر دو از اصحاب امام رضا(ع)هستند ولى عبد الله بن سنان از اصحاب امام‏صادق(ع) است.
راشحه بیست و هفتم: بحث در ضابطه‏هاى نسبت و موارد اختلاف آنهاست، نظیر همدانى‏و همدانى، قاسانى و قاشانى، عمانى و عمانى و...
راشحه بیست و هشتم: بحث در گفته‏هاى متعدد محدثان در نقل روایت است که گاهى‏صیغه مجهول ذکر مى‏کنند و گاهى معلوم.
راشحه بیست و نهم: بحث این راشحه، در باره اصول اربعماه است که گفته شده آنهارا چهار صد نفر از شاگردان امام صادق نوشته‏اند.
راشحه سى‏ام: بحث در تفاوت بین تخریج و تخرج در اصطلاح علم رجال، فقه، اصول و حدیث است.
راشحه سى و یکم: ذکر دیدگاه‏هاى مختلف در باره تعدد افراد در جرح و تعدیل وشهادت، موضوع این راشحه است. آیا تعدد شرط است‏یا شرط نیست‏یا در برخى شرط است و در برخى شرط نیست؟
راشحه سى و دوم: در این بخش، بحث در باره تعارض جرح و تعدیل است که در صورت‏تعارض، کدام‏یک متقدم است؟ نظر میر داماد این است که هیچ کدام رجحانى بر دیگرى‏ندارد و نظرى را که قائل به تقدم جرح است، رد مى‏کند.
راشحه سى و سوم: بحث از این است که اگر فردى توثیق شد و این فرد از کسى روایت‏کرد، آیا بدون اینکه تصریح به وثاقت فرد دوم شود، فرد دوم هم ثقه است‏یا نه؟نظرات متعددى در اینجا مطرح است که به طرح آن نظرها و بحث در باره آنها پرداخته‏شده است. نظر میر داماد این است که اگر کسى عادت او این باشد که جز از عدل‏روایت نمى‏کند، نقل روایت او به منزله توثیق و تعدیل آن فرد است و الا نه.
راشحه سى و چهارم: این راشحه، ادامه بحث قبلى مى‏باشد که: اگر کسى ثقه است ومعمولا هم از ثقه نقل مى‏کند، در عین حال اگر از ضعیفى نقل کرد، این قابل قبول‏نمى‏باشد. در بخشى دیگر از این راشحه به بحث مقابل مى‏پردازد که گاهى از روایات‏افراد ضعیف (که طبق قاعده ضعیف است) روایاتى استثنا شده که قابل قبول‏اند ازجمله در مورد احمد بن هلال (با اینکه او محکوم به غلو شده، ولى در عین حال)ابن غضائرى مى‏نویسد که روایات او قابل اعتماد نیست، مگر آنچه وى از کتاب مشیخه‏از حسن بن محبوب نقل کرده است و نیز مانند طلحه بن زید که شیخ مى‏فرماید مذهبش‏عامى است ولى کتابش قابل اعتماد مى‏باشد.
راشحه سى و پنجم: بحث در این راشحه در باره تعیین ابن غضائرى است. ابن غضائرى‏یى‏که علامه و ابن داوود در دو بخش جرح و تعدیل از او نقل مى‏کنند، غیر از ابن‏غضائرى‏یى است که استاد شیخ طوسى و نجاشى و دیگران بوده است.
راشحه سى و ششم: بحث در اقسام پنج‏گانه حدیث است که آیا در ترجیح در طول یکدیگرقرار دارند یا بعضى هم رتبه با بعضى دیگر هستند؟
راشحه سى و هفتم: در ادامه راشحه سى و ششم، بحث در باره اقسام فرعى حدیث مى‏باشدکه مندرج در تحت همان اقسام پنج‏گانه‏اند مخصوصا قسمت پنجم که خبر ضعیف مى‏باشد.اصطلاحات حدیثیى که در این بخش بدانها پرداخته شده، خیلى زیاد است. این قسمت،گسترده‏ترین راشحه از کتاب رواشح مى‏باشد که از مجموع کتاب، 82 صفحه به این‏راشحه اختصاص دارد (که بعد از اشاره به راشحه سى و هشتم و سى و نهم به بحثهاى‏تفصیلى کتاب در باره اخبار تحریف شده و تصحیف شده و اخبار موضوعه مى‏پردازیم).
راشحه سى و هشتم: بحث این راشحه در تفاوت بین حدیث قدسى، قرآن و احادیث نبوى است.
راشحه سى و نهم: بحث در باره اقسام حکم عقل است که یا به مباحث اعتقادى‏مربوط مى‏شود یا احکام شرعى. احکام شرعى هم اعم از حکم وضعى و حکم تکلیفى است.
اخبار محرف
میر داماد در باره اخبار تحریف شده مى‏فرماید که تحریفها دو دسته هستند: یا تحریف‏در اثر زیاد شدن است و یا کم شدن و یا جایگزین کردن چیزى به جاى چیز دیگر و هرسه قسم هم یا در متن صورت مى‏پذیرد و یا در سند. وى احادیث متعددى را ذکر مى‏کندکه یا از جهت‏سند و یا متن، تحریف شده‏اند و از جمله، حدیث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحید که حضرت در ضمن حدیث مى‏فرماید: «لعل النمل الصغار یتوهم ان‏لله تعالى زبانیین‏». زبانى، شاخک مورچه را مى‏گویند ولى این کلمه تحریف شده است‏به زبانیتین (و زبانیه به فرشتگان عذاب مى‏گویند). 3
احادیث مصحف
میر داماد مى‏فرماید که تصحیف بر دو قسم است: 1) محسوس لفظى 2) معقول معنوى. محسوس لفظى نیز به دو قسم: 3) از طریق تصحیف بصرى 4) از طریق تصحیف سمعى. وى سپس تصحیفات متعددى را در این زمینه ذکر مى‏کند. نخست، تصحیفاتى را که ازطریق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذیرفته یاد مى‏کند و بعد به تصحیفاتى‏مى‏پردازد که از ناحیه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است.
بعد از بیان تصحیفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى مى‏پردازد و مى‏فرماید که‏منظور، آن تصحیفاتى است که در معنا تحقق پیدا کرده است‏یعنى لفظ حدیث را به‏همان نحو که وارد شده، ذکر مى‏کنند ولى معنایى که بیان مى‏شود، مطابق منظورگوینده نیست. وى در جمله احادیثى که دچار تحریف معنوى شده‏اند، حدیث منزلت راذکر مى‏کند. بعد به تصحیفاتى که در عصر خود میر داماد اتفاق افتاده، چه در لفظ وچه در معنا مى‏پردازد از جمله این تصحیفات آن است که در زیارت عاشورا اتفاق‏افتاده است که کلمه تایعت در جمله اللهم العن العصابه التى جاهدت الحسین -علیه‏السلام- و شایعت و بایعت و تایعت على قتله را به تابعت تبدیل کرده‏اند.4 همچنین،روایتى که در باب متعه است که اگر منعى صورت نمى‏پذیرفت، ما زنى الا شفى. در این‏روایت، شفى درست است نه شقى و شفى به معنى قلیل است.
احادیث موضوع
میر داماد، بدترین قسم از اقسام خبر ضعیف را خبر موضوع مى‏داند. سپس اقسام‏احادیث موضوع را بیان مى‏کند. نظر ایشان این است که قطعا بین روایات ما روایت‏جعلى و ساختگى وجود دارد چون هم در روایات پیامبر و هم روایات امام صادق(ع)،خبر از روایات ساختگى داده شده است. از پیامبر نقل شد که فرمود: ستکثر بعدى‏القاله على یا در روایت دیگر حضرت فرمود: یکذب على بعدى. در روایتى از امام‏صادق(ع) آمده است که فرمود: لکل رجل منا رجلا یکذب علیه. میر داماد مى‏گوید: اگراین احادیث درست‏باشند، پس روایات جعلى وجود دارد چون پیامبر(ص) و امام صادق(ع)خبر داده‏اند و اگر این روایات را پیامبر(ص) و امام صادق(ع) بیان نفرموده‏باشند، خود این روایات ساختگى هستند. پس آنچه مسلم است، ساختگى بودن برخى از روایات است.
وى اقسام احادیث‏ساختگى را به این شرح ذکر مى‏نماید: 1) احادیثى که توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است که بیش از بقیه‏اقسام احادیث‏ساختگى، ضرر داشته است. آنها این احادیث را قربه الى الله و (به‏گمان باطل خویش) براى آنکه دلهاى مردم را متوجه خداوند متعال کنند ساختندسخنان زیادى از آنها مورد پذیرش واقع شد چون مردم به این افراد اعتماد داشتند.احادیث آنهادر باب موعظه، فضیلت ذکر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و کمالات‏گروهها و اقوام و نسبت‏دادن کارهاى خارق العاده به اولیاست (به نحوى که انسان‏آگاه،یقین مى‏کند که اینها ساختگى هستند اگرچه کرامت اولیا فى حد نفسه ممکن است) مؤلف، در ادامه این بخش، دیدگاه عده‏اى از متفکران اهل سنت را در این باب‏یادآور مى‏شود از بیضاوى شارح کتاب منهاج الاصول نقل مى‏کند که حدیث اقتدوابالذین من بعدى ابو بکر و عمر ساختگى است و همچنین از طیبى نقل مى‏کند که به نوح‏بن ابى مریم گفته شد این احادیثى که در باره فضائل سوره‏ها به ابن عباس نسبت‏مى‏دهى، در بین خود اصحاب ابن عباس وجود ندارد. او جواب داد: چون دیدم مردم ازقرآن روى گردانده‏اند و به فقه ابو حنیفه روى آورده‏اند، این احادیث را ساختم. ابن حیان در باره ابو عصمه مى‏گوید که جمع کل شى‏ء الا الصدق و همچنین از ابومهدى نقل مى‏کند که به مسیره بن عبد ربه گفت این احادیث را از کجا آورده‏اى که‏هر کسى فلان سوره را بخواند، این مقدار ثواب مى‏برد؟. او پاسخ داد: آنها را جعل کردم تا مردم را بدان سوره‏ها ترغیب کنم. و همچنین، کسى از مؤمل بن اسماعیل پرسید که فلان روایت را از چه کسى نقل مى‏کند.پاسخ داد که از فلان شیخ. سائل، از آن شیخ پرسید که از چه کسى نقل مى‏کند... و به‏همین ترتیب ادامه داد تا به آخرین شیخ. از او پرسید که از چه کسى نقل مى‏کند.او دست‏سائل را گرفت و به درون منزلى برد که عده‏اى از متصوفه در آنجا بودند واشاره کرد که از این شیخ نقل مى‏کنم. سائل، از شیخ صوفى پرسید که وى از کجا این‏روایت را نقل مى‏کند پاسخ داد که ما دیدیم مردم از قرآن روى‏گردان شده‏اند لذااحادیثى را ساختیم تا دلهاى مردم را متوجه قرآن کنیم. به دنبال این مطالب، مؤلف، اشکال را متوجه عده‏اى از مفسران (نظیر واحدى، ثعلبى‏و زمخشرى) مى‏کند که این روایات ساختگى را در تفسیرهاى خویش آورده‏اند و توجهى‏به هشدار دانشمندانى که گفته بودند این احادیث‏ساختگى است، نکرده‏اند.
2) دومین قسمت از احادیث‏ساختگى، احادیثى است که جهت نزدیک شدن به حاکمان‏ساخته شد. نقل مى‏کنند که غیاث بن ابراهیم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى ازپرنده‏اى که از جاهاى دور آمده بود، تعجب کرد. غیاث، روایتى از پیامبر نقل کردکه پیامبر فرمود: در چهار چیز، مسابقه جایز است و یکى از آنها پرنده‏است. مهدى‏دستور داد که هزار درهم به او پرداختند. وقتى که رفت، مهدى گفت: شهادت مى‏دهم‏که دروغ به پیامبر بست و پیامبر(ص) پرنده را نفرموده است ولى او به خاطرنزدیکى به ما این حدیث را ساخت.
3) مؤلف، دسته‏هاى دیگرى از حدیث‏سازها را زنادقه (نظیر ابن ابى العوجاء) وخوارج (نظیر ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظیر ابن الخطاب و یونس بن ظبیان‏و یزید الصائغ) مى‏داند. عقیلى روایت مى کند از حماد بن زید که زنادقه، چهارده‏هزار حدیث از قول پیامبر ساختند. وى داستان غرانیق را از ساخته‏هاى زنادقه‏مى‏داند.
4) دسته دیگر، کسانى بودند که براى به دست آوردن نان، حدیث‏ساختند و شاهد مدعااین داستان معروف است که کسى در بغداد از احمد بن حنبل و یحیى بن معین حدیث‏نقل مى‏کرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما کى چنین چیزى گفتیم؟ گفت: مگردر دنیا فقط شما دوتا احمد بن حنبل و یحیى بن معین هستید؟ من از هفده احمد بن حنبل مطلب نوشته‏ام.
میر داماد، سپس جریانى را که بین عایشه و ابو هریره اتفاق افتاده را نقل مى‏کندکه ابو هریره روایتى از پیامبر نقل کرد. عایشه به او گفت: کى پیامبر چنین چیزى‏فرمود؟ گفت: هنگامى که پدرت را به خلافت نصب کرد!
مؤلف، بعد از شرح اقسام چندگانه، مى‏پردازد به تصحیفهاى دیگرى که اتفاق افتاده‏است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاهى کلام خود را مسندا نقل مى‏کند و گاهى کلمات‏حکما را به پیامبر نسبت مى‏دهد5 گاهى کلامى را مى‏شنود و در آنها یک جمله (که‏ربطى به حدیث ندارد)، خیال مى‏کند که جزو حدیث است‏بعد آن را به عنوان حدیث نقل مى‏کند. نکته‏اى که در این بخش قابل تامل است، این است که میر داماد در این بخش،بیان مى‏کند که یکى از کارهاى جاعلان حدیث، این بوده که حدیث ضعیف السند را باسند صحیح نقل مى‏کردند که اگر چنین کارى صورت پذیرفته باشد، براى سندهاى صحیح‏هم مشکل ایجاد مى‏شود و باید به سراغ راه دیگرى جهت پذیرش روایات رفت. 6
در ادامه کتاب، مؤلف به نقل نظریه‏اى مى‏پردازد که عده‏اى معتقدند که اصلا جعل‏حدیث، هنگامى که نفعى بر آن مترتب شود، جایز است (مثلا مردم ترغیب به دین شوندیا باعث پرهیز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به این روایت پیامبر است که‏فرمود: من کذب على متعمدا لیضل به الناس، فلیتبوا مقعده من النار و تحلیلشان‏این است که پیامبر فرموده است: من کذب على اما ما که دروغ علیه پیامبرنمى‏سازیم بلکه حدیث‏براى عزت پیامبر و رونق دین او مى‏سازیم.
مؤلف، در پایان این بخش به کتابهایى که در زمینه احادیث جعلى نوشته شده، اشاره‏مى‏کند و مى‏گوید: بهترین کتابى که در این زمینه نوشته شده است، کتاب الملتقط فى‏تبیین الغلط نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، کتاب ابو الفرج‏ابن جوزى است. البته در این کتابها گاهى عده‏اى از روایات را جزو روایات جعلى‏ذکر کرده‏اند که جعلى نیستند. مؤلف، سپس چند حدیث از این احادیث را نقل مى‏کند ومى‏فرماید که اکثر این روایات، جعلى نیستند. مرحوم میر، در بخش پایانى با اشاره به وضعیتى که در عصر امویان و عباسیان به‏وجود آمد، معتقد است که در این عصر، احادیثى ساخته شد و این احادیث‏به صحاح‏راه پیدا کرد که آثار جعل در آنها مشهود است و در عین حال، نقل مى‏شوند و هیچ تعرضى هم نسبت‏به آنها نمى‏شود.
پى‏نوشتها
1. راشح و راشحه: ما یجرى من الماء خلال الحجاره. ×(ظاهرا آخرین چاپ این کتاب، افست از روى چاپ سنگى است: قم، انتشارات‏کتابخانه آیت الله مرعشى، 1405ق.) 2. مشیخه جمع شیخ مى‏باشد، نظیر شیوخ و اشیاخ و مشایخ ولى مطرزى گفته است که‏اسم جمع است و مشایخ هم جمعش مى‏باشد اما مشیخه اسم مکان است و جایگاه ذکر شیوخ.شیخه یعنى پیرى و شیخه یعنى پیر زن. شیخان تثنیه شیخ مى‏باشد و شیخان اسم محلى در مدینه است. 3. که این تحریف، همچنان در روایت‏بحار هست (چاپ بیروت، ج 69، ص 293). 4. اکنون نیز در مفاتیح الجنان کلمه تابعت وجود دارد و همچنین، در زیارت‏عاشوراهایى که در اختیار مردم است. 5. آقاى مونتگمرى وات در کتاب فلسفه و کلام اسلامى (ص‏87)، همین نظر را اظهارمى‏دارد: بیشتر اقوال حکیمانه موروثى خاورمیانه نیز به حضرت محمد(ص) نسبت داده مى‏شد. 6. ربما وجد حدیثا ضعیف الاسناد، فرکب له اسنادا صحیحا للترویج. (الرواشح، ص 198)

تبلیغات