نگاهى بهالرواشح السماویهمیر داماد (م1041ق)
آرشیو
چکیده
متن
شهرت میر داماد (محمد باقر بن محمد حسینى استرآبادى) در حکمت و فلسفه است ونوشتههاى فلسفى او، مدار مباحث عالى عقلى در حوزههاى علمى اما تصدى کرسى درسحکمت، او را از علوم نقلى غافل نساخته، بلکه بخش وسیعى از تالیفات وى در زمینهفقه و حدیث و است. کتابهایى چون: سبع شداد، الحاشیه على الاستبصار، الحاشیه على رجال الکشى، عیونالمسائل، شارع النجاه، شرعه التسمیه، مقاله فى تضعیف حدیثسهو النبى و... ازکتابهاى وى هستند که به مباحث علوم نقلى پرداختهاند. یکى از نوشتههاى میر داماد که در زمینه علوم نقلى به رشته تحریر درآمده، کتابالرواشح السماویه فى شرح الاحادیث الامامیه1 است که یک دوره مباحثحدیثشناسى در آن مطرح شده است. در این نوشتار بر آنیم که کتاب مزبور را به علاقهمندان و محققان حوزه حدیثبشناسانیم. باشد که معرفى این کتاب، زمینه نشر آن را به طرزى بدیع و شکلىزیبا×، همراه با تحقیقى عالمانه فراهم آورد! کتاب، شامل یک مقدمه و 39 راشحه است. نگارنده در مقدمه کتاب به بیان اهمیتکافى کلینى(ره) پرداخته و اظهار مىدارد که با توجه به گذشتحدود هفت قرن ازتالیف کافى، تا حال، کسى اقدام به حل مشکلات احادیث آن ننموده و قدمى در اینراه برنداشته است. او با اشاره به این نکته که شرح احادیث اصول کافى، تنها ازعهده کسى برمىآید که از علوم عقلى و نقلى بهره کافى داشته باشد، به شرح کتاب مىپردازد. کتاب الرواشح با شرحى بر مقدمه مرحوم کلینى که در سرآغاز کافى آمده است، شروع مىشود و سپس به رواشح سى و نهگانه پرداخته مىشود.
راشحه اول: در این راشحه، اقسام اولیه حدیث (حدیث صحیح، قوى، موثق، حسن و ضعیف)بیان شده و اصطلاحاتى مانند سند، اسناد، حدیث متواتر و واحد، توضیح داده شدهاست.
راشحه دوم: بیان دیدگاههاى علماى اهل سنت، نظیر ابن صلاح، ابن جماعه و طیبىدر باره تعریف حدیث صحیح و نقد و بررسى این دیدگاهها.
راشحه سوم: بیان طبقات سهگانه اجماع و اشاره به برترى و فضیلت هر طبقه بر طبقهبعد از آن.
راشحه چهارم: بحث در باره ابراهیم بن هاشم و بیان نظرات اصحاب در مورد حسن بودنیا نبودن احادیث وى و نظر مؤلف، مبنى بر صحیح بودن این احادیث.
راشحه پنجم: در این راشحه از اختلاف در حسن بودن احادیث عبد العظیم حسنى، سخنبه میان رفته است و منشا اختلاف، عدم وجود نص بر وثاقت او ذکر شده است.
نظر میر داماد در باره عبد العظیم حسنى این است که اگر هیچ نصى بر وثاقت وى وجودنداشته باشد، الا جمله معروفى که امام هادى(ع) پس از اینکه عبد العظیم حسنى دینخویش را بر آن امام عرضه کرد بیان فرمود، براى وثاقت او کافى است.
راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبه بن میمون کیست؟ مؤلف محترم با جستجو در کتابهاىمختلف اصحاب، ثابت مىکند که احادیث وى صحیح هستند.
راشحه هفتم: شهید اول در یکى از ابواب کتاب اللمعه الدمشقیه مىگوید: قال بعضالاصحاب ان هذا الطلاق لا یحتاج الى محلل... . میر داماد منظور از بعض الاصحاب را عبد الله بن بکیر مىداند و او را با توجه بهگفتار شهید ثانى، غیر امامى مىشمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبتبهعبد الله بن بکیر و روایات او نقل مىکند و به بحث در باره شخصیت او مىپردازد. راشحه هشتم: در این راشحه در باره ابوعیسى محمد بن هارون الوراق، بحثشده و ازاو به عنوان یکى از اجله متکلمان شیعه سخن به میان مىآید. مؤلف، نظرات سیدمرتضى، نجاشى، تفتازانى، امام فخر رازى و ابن داوود را در باره وى بیان کرده،سپس نتیجه مىگیرد که وى از ممدوحین است و احادیث او حسن مىباشد.
راشحه نهم: مشهور است که چون اسماعیل بن ابى زیاده سکونى، عامى است، لذااحادیث او مطروح و غیر مقبول مىباشد اما میر داماد معتقد است که علاوه بر غلطبودن این مطلب، سکونى ثقه است و احادیث او موثق است.
راشحه دهم: در این راشحه، بحث از جرح و تعدیل است و نظر میر داماد این است کهجرح و تعدیل اگر از باب نقل و شهادت باشد، حجتشرعى است ولى اگر اجتهاد باشد،قابل اعتماد نیست.
راشحه یازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، این سوال را مطرح مىکند کهآیا حکمهاى علامه حلى، محقق و شهید، در کتابهاى استدلالى، مبنى بر صحتحدیث،در حکم تزکیه و تعویل است. سپس در پاسخ مىگوید: چون ممکن است این احکاماجتهادى باشد، لذا براى مجتهدان دیگر قابل قبول نیست.
راشحه دوازدهم: در راشحه دوازدهم در باره الفاظ جرح و تعدیل، نظیر خیر، فاضل،خاص، ممدوح، زاهد، ضعیف، کذاب، وضاع، کذوب و بحث مىشود.
راشحه سیزدهم: بحث در باره مجهول است چه مجهول اصطلاحى (کسى که رجالىها بهمجهول بودن او تصریح کردهاند، نظیر اسماعیل بن قتیبه) و چه مجهول لغوى (کسى کهاصلا اسمش در کتب رجال نیامده است).
راشحه چهاردهم: در این راشحه، بحث در باره اصحاب روایت و اصحاب ملاقات است.برخى از اصحاب، امامى را ملاقات کردهاند ولى روایتى از آن امام نقل نمىکنند.
راشحه پانزدهم: بحث در باره صفوان بن یحیى است که او روایاتى را از امام صادق(ع)نقل کرده است. با اینکه وى عصر حضرت را درک نکرده است، پس چگونه اصحاب احادیثاو را تصحیح کرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار دادهاند؟ روایات او ازامام صادق(ع) با واسطه بوده و عدم ذکر واسطه، با صحت منافات دارد. میر دامادبعد از بیان اشکال، به پاسخ این سوال مىپردازد و در نهایت هم (با توجه بهسخنانى که در باره او نقل مىکند) مىفرماید که هرگز اسقاط از قبل صفوان، حدیث او را از صحتخارج نمىکند.
راشحه شانزدهم: بحث این راشحه، در باره مراسیل ابن عمیر است و در نهایت، نظرمیر داماد این است که در حقیقت، مراسیل او مسانید است نه اینکه مراسیل او حکم مسانید را دارد (چنانچه توهم مىشود).
راشحه هفدهم: آداب نجاشى را در نقل، بیان مىکند.
راشحه هجدهم: ابتدا جملهاى را از کشى در باره حمدان بن احمد مىآورد که ابنداوود آن جمله را از رجال کشى نقل مىکرده است. طبق آن نقل، کشى حمدان بن احمدرا از خاص الخاص اصحاب و اصحاب اجماع به شماره آورده است. سپس به بحث در بارهجملهاى که نقل شد، مىپردازد و مىفرماید: این جمله در رجال کشى که فعلا دراختیار ماست، وجود ندارد. شاید ابن داوود به اصل کتاب کشى دسترسى پیدا کرده واین مطلب را در آنجا دیده است.
راشحه نوزدهم: بحث در باره محمد بن اسماعیل است که از فضل بن شادان روایت کرده است.
راشحه بیستم: بحث از تفاوت مشیخه و مشیخه و شیخه و شیخه و شیخان و شیخانمىباشد.2
راشحه بیست و یکم: در این راشحه، سخن در باره محمد بن احمد علوى است که از ابى هاشم جعفرى روایت کرده است.
راشحه بیست و دوم: در این راشحه به بحث از اعمش کوفى (کسىکه شیعه و سنى او رابه عنوان یک فرد ثقه مىشناسند) پرداختهاند ولى در کتب رجال، بحث در باره اومسکوت گذاشته شده است.
راشحه بیست و سوم: بحث در باره حسین بن على بن سفیان بن خالد بن سفیان (معروفبه ابو عبد الله البزوفرى) است.
راشحه بیست و چهارم: در این راشحه، واژههاى سعى، غى و رشد معنا مىشود.
راشحه بیست و پنجم: تحقیق در باره سوید بن قیس و ذوالیدین و ذوالثدیه مىباشد.
راشحه بیست و ششم: بحث در باره ابن سنان است که بین ابو عبد الله محمد بن خالدبرقى و اسماعیل بن جابر واقع شده است. نظر میر داماد این است که این شخص، محمدبن سنان است که مشهور، عدم وثاقت اوست نه عبد الله بن سنان که وثاقت او اتفاقىاست. چون برقى و محمد بن سنان در یک طبقه هستند و هر دو از اصحاب امام رضا(ع)هستند ولى عبد الله بن سنان از اصحاب امامصادق(ع) است.
راشحه بیست و هفتم: بحث در ضابطههاى نسبت و موارد اختلاف آنهاست، نظیر همدانىو همدانى، قاسانى و قاشانى، عمانى و عمانى و...
راشحه بیست و هشتم: بحث در گفتههاى متعدد محدثان در نقل روایت است که گاهىصیغه مجهول ذکر مىکنند و گاهى معلوم.
راشحه بیست و نهم: بحث این راشحه، در باره اصول اربعماه است که گفته شده آنهارا چهار صد نفر از شاگردان امام صادق نوشتهاند.
راشحه سىام: بحث در تفاوت بین تخریج و تخرج در اصطلاح علم رجال، فقه، اصول و حدیث است.
راشحه سى و یکم: ذکر دیدگاههاى مختلف در باره تعدد افراد در جرح و تعدیل وشهادت، موضوع این راشحه است. آیا تعدد شرط استیا شرط نیستیا در برخى شرط است و در برخى شرط نیست؟
راشحه سى و دوم: در این بخش، بحث در باره تعارض جرح و تعدیل است که در صورتتعارض، کدامیک متقدم است؟ نظر میر داماد این است که هیچ کدام رجحانى بر دیگرىندارد و نظرى را که قائل به تقدم جرح است، رد مىکند.
راشحه سى و سوم: بحث از این است که اگر فردى توثیق شد و این فرد از کسى روایتکرد، آیا بدون اینکه تصریح به وثاقت فرد دوم شود، فرد دوم هم ثقه استیا نه؟نظرات متعددى در اینجا مطرح است که به طرح آن نظرها و بحث در باره آنها پرداختهشده است. نظر میر داماد این است که اگر کسى عادت او این باشد که جز از عدلروایت نمىکند، نقل روایت او به منزله توثیق و تعدیل آن فرد است و الا نه.
راشحه سى و چهارم: این راشحه، ادامه بحث قبلى مىباشد که: اگر کسى ثقه است ومعمولا هم از ثقه نقل مىکند، در عین حال اگر از ضعیفى نقل کرد، این قابل قبولنمىباشد. در بخشى دیگر از این راشحه به بحث مقابل مىپردازد که گاهى از روایاتافراد ضعیف (که طبق قاعده ضعیف است) روایاتى استثنا شده که قابل قبولاند ازجمله در مورد احمد بن هلال (با اینکه او محکوم به غلو شده، ولى در عین حال)ابن غضائرى مىنویسد که روایات او قابل اعتماد نیست، مگر آنچه وى از کتاب مشیخهاز حسن بن محبوب نقل کرده است و نیز مانند طلحه بن زید که شیخ مىفرماید مذهبشعامى است ولى کتابش قابل اعتماد مىباشد.
راشحه سى و پنجم: بحث در این راشحه در باره تعیین ابن غضائرى است. ابن غضائرىیىکه علامه و ابن داوود در دو بخش جرح و تعدیل از او نقل مىکنند، غیر از ابنغضائرىیى است که استاد شیخ طوسى و نجاشى و دیگران بوده است.
راشحه سى و ششم: بحث در اقسام پنجگانه حدیث است که آیا در ترجیح در طول یکدیگرقرار دارند یا بعضى هم رتبه با بعضى دیگر هستند؟
راشحه سى و هفتم: در ادامه راشحه سى و ششم، بحث در باره اقسام فرعى حدیث مىباشدکه مندرج در تحت همان اقسام پنجگانهاند مخصوصا قسمت پنجم که خبر ضعیف مىباشد.اصطلاحات حدیثیى که در این بخش بدانها پرداخته شده، خیلى زیاد است. این قسمت،گستردهترین راشحه از کتاب رواشح مىباشد که از مجموع کتاب، 82 صفحه به اینراشحه اختصاص دارد (که بعد از اشاره به راشحه سى و هشتم و سى و نهم به بحثهاىتفصیلى کتاب در باره اخبار تحریف شده و تصحیف شده و اخبار موضوعه مىپردازیم).
راشحه سى و هشتم: بحث این راشحه در تفاوت بین حدیث قدسى، قرآن و احادیث نبوى است.
راشحه سى و نهم: بحث در باره اقسام حکم عقل است که یا به مباحث اعتقادىمربوط مىشود یا احکام شرعى. احکام شرعى هم اعم از حکم وضعى و حکم تکلیفى است.
اخبار محرف
میر داماد در باره اخبار تحریف شده مىفرماید که تحریفها دو دسته هستند: یا تحریفدر اثر زیاد شدن است و یا کم شدن و یا جایگزین کردن چیزى به جاى چیز دیگر و هرسه قسم هم یا در متن صورت مىپذیرد و یا در سند. وى احادیث متعددى را ذکر مىکندکه یا از جهتسند و یا متن، تحریف شدهاند و از جمله، حدیث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحید که حضرت در ضمن حدیث مىفرماید: «لعل النمل الصغار یتوهم انلله تعالى زبانیین». زبانى، شاخک مورچه را مىگویند ولى این کلمه تحریف شده استبه زبانیتین (و زبانیه به فرشتگان عذاب مىگویند). 3
احادیث مصحف
میر داماد مىفرماید که تصحیف بر دو قسم است: 1) محسوس لفظى 2) معقول معنوى. محسوس لفظى نیز به دو قسم: 3) از طریق تصحیف بصرى 4) از طریق تصحیف سمعى. وى سپس تصحیفات متعددى را در این زمینه ذکر مىکند. نخست، تصحیفاتى را که ازطریق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذیرفته یاد مىکند و بعد به تصحیفاتىمىپردازد که از ناحیه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است.
بعد از بیان تصحیفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى مىپردازد و مىفرماید کهمنظور، آن تصحیفاتى است که در معنا تحقق پیدا کرده استیعنى لفظ حدیث را بههمان نحو که وارد شده، ذکر مىکنند ولى معنایى که بیان مىشود، مطابق منظورگوینده نیست. وى در جمله احادیثى که دچار تحریف معنوى شدهاند، حدیث منزلت راذکر مىکند. بعد به تصحیفاتى که در عصر خود میر داماد اتفاق افتاده، چه در لفظ وچه در معنا مىپردازد از جمله این تصحیفات آن است که در زیارت عاشورا اتفاقافتاده است که کلمه تایعت در جمله اللهم العن العصابه التى جاهدت الحسین -علیهالسلام- و شایعت و بایعت و تایعت على قتله را به تابعت تبدیل کردهاند.4 همچنین،روایتى که در باب متعه است که اگر منعى صورت نمىپذیرفت، ما زنى الا شفى. در اینروایت، شفى درست است نه شقى و شفى به معنى قلیل است.
احادیث موضوع
میر داماد، بدترین قسم از اقسام خبر ضعیف را خبر موضوع مىداند. سپس اقساماحادیث موضوع را بیان مىکند. نظر ایشان این است که قطعا بین روایات ما روایتجعلى و ساختگى وجود دارد چون هم در روایات پیامبر و هم روایات امام صادق(ع)،خبر از روایات ساختگى داده شده است. از پیامبر نقل شد که فرمود: ستکثر بعدىالقاله على یا در روایت دیگر حضرت فرمود: یکذب على بعدى. در روایتى از امامصادق(ع) آمده است که فرمود: لکل رجل منا رجلا یکذب علیه. میر داماد مىگوید: اگراین احادیث درستباشند، پس روایات جعلى وجود دارد چون پیامبر(ص) و امام صادق(ع)خبر دادهاند و اگر این روایات را پیامبر(ص) و امام صادق(ع) بیان نفرمودهباشند، خود این روایات ساختگى هستند. پس آنچه مسلم است، ساختگى بودن برخى از روایات است.
وى اقسام احادیثساختگى را به این شرح ذکر مىنماید: 1) احادیثى که توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است که بیش از بقیهاقسام احادیثساختگى، ضرر داشته است. آنها این احادیث را قربه الى الله و (بهگمان باطل خویش) براى آنکه دلهاى مردم را متوجه خداوند متعال کنند ساختندسخنان زیادى از آنها مورد پذیرش واقع شد چون مردم به این افراد اعتماد داشتند.احادیث آنهادر باب موعظه، فضیلت ذکر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و کمالاتگروهها و اقوام و نسبتدادن کارهاى خارق العاده به اولیاست (به نحوى که انسانآگاه،یقین مىکند که اینها ساختگى هستند اگرچه کرامت اولیا فى حد نفسه ممکن است) مؤلف، در ادامه این بخش، دیدگاه عدهاى از متفکران اهل سنت را در این بابیادآور مىشود از بیضاوى شارح کتاب منهاج الاصول نقل مىکند که حدیث اقتدوابالذین من بعدى ابو بکر و عمر ساختگى است و همچنین از طیبى نقل مىکند که به نوحبن ابى مریم گفته شد این احادیثى که در باره فضائل سورهها به ابن عباس نسبتمىدهى، در بین خود اصحاب ابن عباس وجود ندارد. او جواب داد: چون دیدم مردم ازقرآن روى گرداندهاند و به فقه ابو حنیفه روى آوردهاند، این احادیث را ساختم. ابن حیان در باره ابو عصمه مىگوید که جمع کل شىء الا الصدق و همچنین از ابومهدى نقل مىکند که به مسیره بن عبد ربه گفت این احادیث را از کجا آوردهاى کههر کسى فلان سوره را بخواند، این مقدار ثواب مىبرد؟. او پاسخ داد: آنها را جعل کردم تا مردم را بدان سورهها ترغیب کنم. و همچنین، کسى از مؤمل بن اسماعیل پرسید که فلان روایت را از چه کسى نقل مىکند.پاسخ داد که از فلان شیخ. سائل، از آن شیخ پرسید که از چه کسى نقل مىکند... و بههمین ترتیب ادامه داد تا به آخرین شیخ. از او پرسید که از چه کسى نقل مىکند.او دستسائل را گرفت و به درون منزلى برد که عدهاى از متصوفه در آنجا بودند واشاره کرد که از این شیخ نقل مىکنم. سائل، از شیخ صوفى پرسید که وى از کجا اینروایت را نقل مىکند پاسخ داد که ما دیدیم مردم از قرآن روىگردان شدهاند لذااحادیثى را ساختیم تا دلهاى مردم را متوجه قرآن کنیم. به دنبال این مطالب، مؤلف، اشکال را متوجه عدهاى از مفسران (نظیر واحدى، ثعلبىو زمخشرى) مىکند که این روایات ساختگى را در تفسیرهاى خویش آوردهاند و توجهىبه هشدار دانشمندانى که گفته بودند این احادیثساختگى است، نکردهاند.
2) دومین قسمت از احادیثساختگى، احادیثى است که جهت نزدیک شدن به حاکمانساخته شد. نقل مىکنند که غیاث بن ابراهیم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى ازپرندهاى که از جاهاى دور آمده بود، تعجب کرد. غیاث، روایتى از پیامبر نقل کردکه پیامبر فرمود: در چهار چیز، مسابقه جایز است و یکى از آنها پرندهاست. مهدىدستور داد که هزار درهم به او پرداختند. وقتى که رفت، مهدى گفت: شهادت مىدهمکه دروغ به پیامبر بست و پیامبر(ص) پرنده را نفرموده است ولى او به خاطرنزدیکى به ما این حدیث را ساخت.
3) مؤلف، دستههاى دیگرى از حدیثسازها را زنادقه (نظیر ابن ابى العوجاء) وخوارج (نظیر ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظیر ابن الخطاب و یونس بن ظبیانو یزید الصائغ) مىداند. عقیلى روایت مى کند از حماد بن زید که زنادقه، چهاردههزار حدیث از قول پیامبر ساختند. وى داستان غرانیق را از ساختههاى زنادقهمىداند.
4) دسته دیگر، کسانى بودند که براى به دست آوردن نان، حدیثساختند و شاهد مدعااین داستان معروف است که کسى در بغداد از احمد بن حنبل و یحیى بن معین حدیثنقل مىکرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما کى چنین چیزى گفتیم؟ گفت: مگردر دنیا فقط شما دوتا احمد بن حنبل و یحیى بن معین هستید؟ من از هفده احمد بن حنبل مطلب نوشتهام.
میر داماد، سپس جریانى را که بین عایشه و ابو هریره اتفاق افتاده را نقل مىکندکه ابو هریره روایتى از پیامبر نقل کرد. عایشه به او گفت: کى پیامبر چنین چیزىفرمود؟ گفت: هنگامى که پدرت را به خلافت نصب کرد!
مؤلف، بعد از شرح اقسام چندگانه، مىپردازد به تصحیفهاى دیگرى که اتفاق افتادهاست، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاهى کلام خود را مسندا نقل مىکند و گاهى کلماتحکما را به پیامبر نسبت مىدهد5 گاهى کلامى را مىشنود و در آنها یک جمله (کهربطى به حدیث ندارد)، خیال مىکند که جزو حدیث استبعد آن را به عنوان حدیث نقل مىکند. نکتهاى که در این بخش قابل تامل است، این است که میر داماد در این بخش،بیان مىکند که یکى از کارهاى جاعلان حدیث، این بوده که حدیث ضعیف السند را باسند صحیح نقل مىکردند که اگر چنین کارى صورت پذیرفته باشد، براى سندهاى صحیحهم مشکل ایجاد مىشود و باید به سراغ راه دیگرى جهت پذیرش روایات رفت. 6
در ادامه کتاب، مؤلف به نقل نظریهاى مىپردازد که عدهاى معتقدند که اصلا جعلحدیث، هنگامى که نفعى بر آن مترتب شود، جایز است (مثلا مردم ترغیب به دین شوندیا باعث پرهیز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به این روایت پیامبر است کهفرمود: من کذب على متعمدا لیضل به الناس، فلیتبوا مقعده من النار و تحلیلشاناین است که پیامبر فرموده است: من کذب على اما ما که دروغ علیه پیامبرنمىسازیم بلکه حدیثبراى عزت پیامبر و رونق دین او مىسازیم.
مؤلف، در پایان این بخش به کتابهایى که در زمینه احادیث جعلى نوشته شده، اشارهمىکند و مىگوید: بهترین کتابى که در این زمینه نوشته شده است، کتاب الملتقط فىتبیین الغلط نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، کتاب ابو الفرجابن جوزى است. البته در این کتابها گاهى عدهاى از روایات را جزو روایات جعلىذکر کردهاند که جعلى نیستند. مؤلف، سپس چند حدیث از این احادیث را نقل مىکند ومىفرماید که اکثر این روایات، جعلى نیستند. مرحوم میر، در بخش پایانى با اشاره به وضعیتى که در عصر امویان و عباسیان بهوجود آمد، معتقد است که در این عصر، احادیثى ساخته شد و این احادیثبه صحاحراه پیدا کرد که آثار جعل در آنها مشهود است و در عین حال، نقل مىشوند و هیچ تعرضى هم نسبتبه آنها نمىشود.
پىنوشتها
1. راشح و راشحه: ما یجرى من الماء خلال الحجاره. ×(ظاهرا آخرین چاپ این کتاب، افست از روى چاپ سنگى است: قم، انتشاراتکتابخانه آیت الله مرعشى، 1405ق.) 2. مشیخه جمع شیخ مىباشد، نظیر شیوخ و اشیاخ و مشایخ ولى مطرزى گفته است کهاسم جمع است و مشایخ هم جمعش مىباشد اما مشیخه اسم مکان است و جایگاه ذکر شیوخ.شیخه یعنى پیرى و شیخه یعنى پیر زن. شیخان تثنیه شیخ مىباشد و شیخان اسم محلى در مدینه است. 3. که این تحریف، همچنان در روایتبحار هست (چاپ بیروت، ج 69، ص 293). 4. اکنون نیز در مفاتیح الجنان کلمه تابعت وجود دارد و همچنین، در زیارتعاشوراهایى که در اختیار مردم است. 5. آقاى مونتگمرى وات در کتاب فلسفه و کلام اسلامى (ص87)، همین نظر را اظهارمىدارد: بیشتر اقوال حکیمانه موروثى خاورمیانه نیز به حضرت محمد(ص) نسبت داده مىشد. 6. ربما وجد حدیثا ضعیف الاسناد، فرکب له اسنادا صحیحا للترویج. (الرواشح، ص 198)
راشحه اول: در این راشحه، اقسام اولیه حدیث (حدیث صحیح، قوى، موثق، حسن و ضعیف)بیان شده و اصطلاحاتى مانند سند، اسناد، حدیث متواتر و واحد، توضیح داده شدهاست.
راشحه دوم: بیان دیدگاههاى علماى اهل سنت، نظیر ابن صلاح، ابن جماعه و طیبىدر باره تعریف حدیث صحیح و نقد و بررسى این دیدگاهها.
راشحه سوم: بیان طبقات سهگانه اجماع و اشاره به برترى و فضیلت هر طبقه بر طبقهبعد از آن.
راشحه چهارم: بحث در باره ابراهیم بن هاشم و بیان نظرات اصحاب در مورد حسن بودنیا نبودن احادیث وى و نظر مؤلف، مبنى بر صحیح بودن این احادیث.
راشحه پنجم: در این راشحه از اختلاف در حسن بودن احادیث عبد العظیم حسنى، سخنبه میان رفته است و منشا اختلاف، عدم وجود نص بر وثاقت او ذکر شده است.
نظر میر داماد در باره عبد العظیم حسنى این است که اگر هیچ نصى بر وثاقت وى وجودنداشته باشد، الا جمله معروفى که امام هادى(ع) پس از اینکه عبد العظیم حسنى دینخویش را بر آن امام عرضه کرد بیان فرمود، براى وثاقت او کافى است.
راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبه بن میمون کیست؟ مؤلف محترم با جستجو در کتابهاىمختلف اصحاب، ثابت مىکند که احادیث وى صحیح هستند.
راشحه هفتم: شهید اول در یکى از ابواب کتاب اللمعه الدمشقیه مىگوید: قال بعضالاصحاب ان هذا الطلاق لا یحتاج الى محلل... . میر داماد منظور از بعض الاصحاب را عبد الله بن بکیر مىداند و او را با توجه بهگفتار شهید ثانى، غیر امامى مىشمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبتبهعبد الله بن بکیر و روایات او نقل مىکند و به بحث در باره شخصیت او مىپردازد. راشحه هشتم: در این راشحه در باره ابوعیسى محمد بن هارون الوراق، بحثشده و ازاو به عنوان یکى از اجله متکلمان شیعه سخن به میان مىآید. مؤلف، نظرات سیدمرتضى، نجاشى، تفتازانى، امام فخر رازى و ابن داوود را در باره وى بیان کرده،سپس نتیجه مىگیرد که وى از ممدوحین است و احادیث او حسن مىباشد.
راشحه نهم: مشهور است که چون اسماعیل بن ابى زیاده سکونى، عامى است، لذااحادیث او مطروح و غیر مقبول مىباشد اما میر داماد معتقد است که علاوه بر غلطبودن این مطلب، سکونى ثقه است و احادیث او موثق است.
راشحه دهم: در این راشحه، بحث از جرح و تعدیل است و نظر میر داماد این است کهجرح و تعدیل اگر از باب نقل و شهادت باشد، حجتشرعى است ولى اگر اجتهاد باشد،قابل اعتماد نیست.
راشحه یازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، این سوال را مطرح مىکند کهآیا حکمهاى علامه حلى، محقق و شهید، در کتابهاى استدلالى، مبنى بر صحتحدیث،در حکم تزکیه و تعویل است. سپس در پاسخ مىگوید: چون ممکن است این احکاماجتهادى باشد، لذا براى مجتهدان دیگر قابل قبول نیست.
راشحه دوازدهم: در راشحه دوازدهم در باره الفاظ جرح و تعدیل، نظیر خیر، فاضل،خاص، ممدوح، زاهد، ضعیف، کذاب، وضاع، کذوب و بحث مىشود.
راشحه سیزدهم: بحث در باره مجهول است چه مجهول اصطلاحى (کسى که رجالىها بهمجهول بودن او تصریح کردهاند، نظیر اسماعیل بن قتیبه) و چه مجهول لغوى (کسى کهاصلا اسمش در کتب رجال نیامده است).
راشحه چهاردهم: در این راشحه، بحث در باره اصحاب روایت و اصحاب ملاقات است.برخى از اصحاب، امامى را ملاقات کردهاند ولى روایتى از آن امام نقل نمىکنند.
راشحه پانزدهم: بحث در باره صفوان بن یحیى است که او روایاتى را از امام صادق(ع)نقل کرده است. با اینکه وى عصر حضرت را درک نکرده است، پس چگونه اصحاب احادیثاو را تصحیح کرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار دادهاند؟ روایات او ازامام صادق(ع) با واسطه بوده و عدم ذکر واسطه، با صحت منافات دارد. میر دامادبعد از بیان اشکال، به پاسخ این سوال مىپردازد و در نهایت هم (با توجه بهسخنانى که در باره او نقل مىکند) مىفرماید که هرگز اسقاط از قبل صفوان، حدیث او را از صحتخارج نمىکند.
راشحه شانزدهم: بحث این راشحه، در باره مراسیل ابن عمیر است و در نهایت، نظرمیر داماد این است که در حقیقت، مراسیل او مسانید است نه اینکه مراسیل او حکم مسانید را دارد (چنانچه توهم مىشود).
راشحه هفدهم: آداب نجاشى را در نقل، بیان مىکند.
راشحه هجدهم: ابتدا جملهاى را از کشى در باره حمدان بن احمد مىآورد که ابنداوود آن جمله را از رجال کشى نقل مىکرده است. طبق آن نقل، کشى حمدان بن احمدرا از خاص الخاص اصحاب و اصحاب اجماع به شماره آورده است. سپس به بحث در بارهجملهاى که نقل شد، مىپردازد و مىفرماید: این جمله در رجال کشى که فعلا دراختیار ماست، وجود ندارد. شاید ابن داوود به اصل کتاب کشى دسترسى پیدا کرده واین مطلب را در آنجا دیده است.
راشحه نوزدهم: بحث در باره محمد بن اسماعیل است که از فضل بن شادان روایت کرده است.
راشحه بیستم: بحث از تفاوت مشیخه و مشیخه و شیخه و شیخه و شیخان و شیخانمىباشد.2
راشحه بیست و یکم: در این راشحه، سخن در باره محمد بن احمد علوى است که از ابى هاشم جعفرى روایت کرده است.
راشحه بیست و دوم: در این راشحه به بحث از اعمش کوفى (کسىکه شیعه و سنى او رابه عنوان یک فرد ثقه مىشناسند) پرداختهاند ولى در کتب رجال، بحث در باره اومسکوت گذاشته شده است.
راشحه بیست و سوم: بحث در باره حسین بن على بن سفیان بن خالد بن سفیان (معروفبه ابو عبد الله البزوفرى) است.
راشحه بیست و چهارم: در این راشحه، واژههاى سعى، غى و رشد معنا مىشود.
راشحه بیست و پنجم: تحقیق در باره سوید بن قیس و ذوالیدین و ذوالثدیه مىباشد.
راشحه بیست و ششم: بحث در باره ابن سنان است که بین ابو عبد الله محمد بن خالدبرقى و اسماعیل بن جابر واقع شده است. نظر میر داماد این است که این شخص، محمدبن سنان است که مشهور، عدم وثاقت اوست نه عبد الله بن سنان که وثاقت او اتفاقىاست. چون برقى و محمد بن سنان در یک طبقه هستند و هر دو از اصحاب امام رضا(ع)هستند ولى عبد الله بن سنان از اصحاب امامصادق(ع) است.
راشحه بیست و هفتم: بحث در ضابطههاى نسبت و موارد اختلاف آنهاست، نظیر همدانىو همدانى، قاسانى و قاشانى، عمانى و عمانى و...
راشحه بیست و هشتم: بحث در گفتههاى متعدد محدثان در نقل روایت است که گاهىصیغه مجهول ذکر مىکنند و گاهى معلوم.
راشحه بیست و نهم: بحث این راشحه، در باره اصول اربعماه است که گفته شده آنهارا چهار صد نفر از شاگردان امام صادق نوشتهاند.
راشحه سىام: بحث در تفاوت بین تخریج و تخرج در اصطلاح علم رجال، فقه، اصول و حدیث است.
راشحه سى و یکم: ذکر دیدگاههاى مختلف در باره تعدد افراد در جرح و تعدیل وشهادت، موضوع این راشحه است. آیا تعدد شرط استیا شرط نیستیا در برخى شرط است و در برخى شرط نیست؟
راشحه سى و دوم: در این بخش، بحث در باره تعارض جرح و تعدیل است که در صورتتعارض، کدامیک متقدم است؟ نظر میر داماد این است که هیچ کدام رجحانى بر دیگرىندارد و نظرى را که قائل به تقدم جرح است، رد مىکند.
راشحه سى و سوم: بحث از این است که اگر فردى توثیق شد و این فرد از کسى روایتکرد، آیا بدون اینکه تصریح به وثاقت فرد دوم شود، فرد دوم هم ثقه استیا نه؟نظرات متعددى در اینجا مطرح است که به طرح آن نظرها و بحث در باره آنها پرداختهشده است. نظر میر داماد این است که اگر کسى عادت او این باشد که جز از عدلروایت نمىکند، نقل روایت او به منزله توثیق و تعدیل آن فرد است و الا نه.
راشحه سى و چهارم: این راشحه، ادامه بحث قبلى مىباشد که: اگر کسى ثقه است ومعمولا هم از ثقه نقل مىکند، در عین حال اگر از ضعیفى نقل کرد، این قابل قبولنمىباشد. در بخشى دیگر از این راشحه به بحث مقابل مىپردازد که گاهى از روایاتافراد ضعیف (که طبق قاعده ضعیف است) روایاتى استثنا شده که قابل قبولاند ازجمله در مورد احمد بن هلال (با اینکه او محکوم به غلو شده، ولى در عین حال)ابن غضائرى مىنویسد که روایات او قابل اعتماد نیست، مگر آنچه وى از کتاب مشیخهاز حسن بن محبوب نقل کرده است و نیز مانند طلحه بن زید که شیخ مىفرماید مذهبشعامى است ولى کتابش قابل اعتماد مىباشد.
راشحه سى و پنجم: بحث در این راشحه در باره تعیین ابن غضائرى است. ابن غضائرىیىکه علامه و ابن داوود در دو بخش جرح و تعدیل از او نقل مىکنند، غیر از ابنغضائرىیى است که استاد شیخ طوسى و نجاشى و دیگران بوده است.
راشحه سى و ششم: بحث در اقسام پنجگانه حدیث است که آیا در ترجیح در طول یکدیگرقرار دارند یا بعضى هم رتبه با بعضى دیگر هستند؟
راشحه سى و هفتم: در ادامه راشحه سى و ششم، بحث در باره اقسام فرعى حدیث مىباشدکه مندرج در تحت همان اقسام پنجگانهاند مخصوصا قسمت پنجم که خبر ضعیف مىباشد.اصطلاحات حدیثیى که در این بخش بدانها پرداخته شده، خیلى زیاد است. این قسمت،گستردهترین راشحه از کتاب رواشح مىباشد که از مجموع کتاب، 82 صفحه به اینراشحه اختصاص دارد (که بعد از اشاره به راشحه سى و هشتم و سى و نهم به بحثهاىتفصیلى کتاب در باره اخبار تحریف شده و تصحیف شده و اخبار موضوعه مىپردازیم).
راشحه سى و هشتم: بحث این راشحه در تفاوت بین حدیث قدسى، قرآن و احادیث نبوى است.
راشحه سى و نهم: بحث در باره اقسام حکم عقل است که یا به مباحث اعتقادىمربوط مىشود یا احکام شرعى. احکام شرعى هم اعم از حکم وضعى و حکم تکلیفى است.
اخبار محرف
میر داماد در باره اخبار تحریف شده مىفرماید که تحریفها دو دسته هستند: یا تحریفدر اثر زیاد شدن است و یا کم شدن و یا جایگزین کردن چیزى به جاى چیز دیگر و هرسه قسم هم یا در متن صورت مىپذیرد و یا در سند. وى احادیث متعددى را ذکر مىکندکه یا از جهتسند و یا متن، تحریف شدهاند و از جمله، حدیث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحید که حضرت در ضمن حدیث مىفرماید: «لعل النمل الصغار یتوهم انلله تعالى زبانیین». زبانى، شاخک مورچه را مىگویند ولى این کلمه تحریف شده استبه زبانیتین (و زبانیه به فرشتگان عذاب مىگویند). 3
احادیث مصحف
میر داماد مىفرماید که تصحیف بر دو قسم است: 1) محسوس لفظى 2) معقول معنوى. محسوس لفظى نیز به دو قسم: 3) از طریق تصحیف بصرى 4) از طریق تصحیف سمعى. وى سپس تصحیفات متعددى را در این زمینه ذکر مىکند. نخست، تصحیفاتى را که ازطریق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذیرفته یاد مىکند و بعد به تصحیفاتىمىپردازد که از ناحیه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است.
بعد از بیان تصحیفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى مىپردازد و مىفرماید کهمنظور، آن تصحیفاتى است که در معنا تحقق پیدا کرده استیعنى لفظ حدیث را بههمان نحو که وارد شده، ذکر مىکنند ولى معنایى که بیان مىشود، مطابق منظورگوینده نیست. وى در جمله احادیثى که دچار تحریف معنوى شدهاند، حدیث منزلت راذکر مىکند. بعد به تصحیفاتى که در عصر خود میر داماد اتفاق افتاده، چه در لفظ وچه در معنا مىپردازد از جمله این تصحیفات آن است که در زیارت عاشورا اتفاقافتاده است که کلمه تایعت در جمله اللهم العن العصابه التى جاهدت الحسین -علیهالسلام- و شایعت و بایعت و تایعت على قتله را به تابعت تبدیل کردهاند.4 همچنین،روایتى که در باب متعه است که اگر منعى صورت نمىپذیرفت، ما زنى الا شفى. در اینروایت، شفى درست است نه شقى و شفى به معنى قلیل است.
احادیث موضوع
میر داماد، بدترین قسم از اقسام خبر ضعیف را خبر موضوع مىداند. سپس اقساماحادیث موضوع را بیان مىکند. نظر ایشان این است که قطعا بین روایات ما روایتجعلى و ساختگى وجود دارد چون هم در روایات پیامبر و هم روایات امام صادق(ع)،خبر از روایات ساختگى داده شده است. از پیامبر نقل شد که فرمود: ستکثر بعدىالقاله على یا در روایت دیگر حضرت فرمود: یکذب على بعدى. در روایتى از امامصادق(ع) آمده است که فرمود: لکل رجل منا رجلا یکذب علیه. میر داماد مىگوید: اگراین احادیث درستباشند، پس روایات جعلى وجود دارد چون پیامبر(ص) و امام صادق(ع)خبر دادهاند و اگر این روایات را پیامبر(ص) و امام صادق(ع) بیان نفرمودهباشند، خود این روایات ساختگى هستند. پس آنچه مسلم است، ساختگى بودن برخى از روایات است.
وى اقسام احادیثساختگى را به این شرح ذکر مىنماید: 1) احادیثى که توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است که بیش از بقیهاقسام احادیثساختگى، ضرر داشته است. آنها این احادیث را قربه الى الله و (بهگمان باطل خویش) براى آنکه دلهاى مردم را متوجه خداوند متعال کنند ساختندسخنان زیادى از آنها مورد پذیرش واقع شد چون مردم به این افراد اعتماد داشتند.احادیث آنهادر باب موعظه، فضیلت ذکر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و کمالاتگروهها و اقوام و نسبتدادن کارهاى خارق العاده به اولیاست (به نحوى که انسانآگاه،یقین مىکند که اینها ساختگى هستند اگرچه کرامت اولیا فى حد نفسه ممکن است) مؤلف، در ادامه این بخش، دیدگاه عدهاى از متفکران اهل سنت را در این بابیادآور مىشود از بیضاوى شارح کتاب منهاج الاصول نقل مىکند که حدیث اقتدوابالذین من بعدى ابو بکر و عمر ساختگى است و همچنین از طیبى نقل مىکند که به نوحبن ابى مریم گفته شد این احادیثى که در باره فضائل سورهها به ابن عباس نسبتمىدهى، در بین خود اصحاب ابن عباس وجود ندارد. او جواب داد: چون دیدم مردم ازقرآن روى گرداندهاند و به فقه ابو حنیفه روى آوردهاند، این احادیث را ساختم. ابن حیان در باره ابو عصمه مىگوید که جمع کل شىء الا الصدق و همچنین از ابومهدى نقل مىکند که به مسیره بن عبد ربه گفت این احادیث را از کجا آوردهاى کههر کسى فلان سوره را بخواند، این مقدار ثواب مىبرد؟. او پاسخ داد: آنها را جعل کردم تا مردم را بدان سورهها ترغیب کنم. و همچنین، کسى از مؤمل بن اسماعیل پرسید که فلان روایت را از چه کسى نقل مىکند.پاسخ داد که از فلان شیخ. سائل، از آن شیخ پرسید که از چه کسى نقل مىکند... و بههمین ترتیب ادامه داد تا به آخرین شیخ. از او پرسید که از چه کسى نقل مىکند.او دستسائل را گرفت و به درون منزلى برد که عدهاى از متصوفه در آنجا بودند واشاره کرد که از این شیخ نقل مىکنم. سائل، از شیخ صوفى پرسید که وى از کجا اینروایت را نقل مىکند پاسخ داد که ما دیدیم مردم از قرآن روىگردان شدهاند لذااحادیثى را ساختیم تا دلهاى مردم را متوجه قرآن کنیم. به دنبال این مطالب، مؤلف، اشکال را متوجه عدهاى از مفسران (نظیر واحدى، ثعلبىو زمخشرى) مىکند که این روایات ساختگى را در تفسیرهاى خویش آوردهاند و توجهىبه هشدار دانشمندانى که گفته بودند این احادیثساختگى است، نکردهاند.
2) دومین قسمت از احادیثساختگى، احادیثى است که جهت نزدیک شدن به حاکمانساخته شد. نقل مىکنند که غیاث بن ابراهیم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى ازپرندهاى که از جاهاى دور آمده بود، تعجب کرد. غیاث، روایتى از پیامبر نقل کردکه پیامبر فرمود: در چهار چیز، مسابقه جایز است و یکى از آنها پرندهاست. مهدىدستور داد که هزار درهم به او پرداختند. وقتى که رفت، مهدى گفت: شهادت مىدهمکه دروغ به پیامبر بست و پیامبر(ص) پرنده را نفرموده است ولى او به خاطرنزدیکى به ما این حدیث را ساخت.
3) مؤلف، دستههاى دیگرى از حدیثسازها را زنادقه (نظیر ابن ابى العوجاء) وخوارج (نظیر ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظیر ابن الخطاب و یونس بن ظبیانو یزید الصائغ) مىداند. عقیلى روایت مى کند از حماد بن زید که زنادقه، چهاردههزار حدیث از قول پیامبر ساختند. وى داستان غرانیق را از ساختههاى زنادقهمىداند.
4) دسته دیگر، کسانى بودند که براى به دست آوردن نان، حدیثساختند و شاهد مدعااین داستان معروف است که کسى در بغداد از احمد بن حنبل و یحیى بن معین حدیثنقل مىکرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما کى چنین چیزى گفتیم؟ گفت: مگردر دنیا فقط شما دوتا احمد بن حنبل و یحیى بن معین هستید؟ من از هفده احمد بن حنبل مطلب نوشتهام.
میر داماد، سپس جریانى را که بین عایشه و ابو هریره اتفاق افتاده را نقل مىکندکه ابو هریره روایتى از پیامبر نقل کرد. عایشه به او گفت: کى پیامبر چنین چیزىفرمود؟ گفت: هنگامى که پدرت را به خلافت نصب کرد!
مؤلف، بعد از شرح اقسام چندگانه، مىپردازد به تصحیفهاى دیگرى که اتفاق افتادهاست، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاهى کلام خود را مسندا نقل مىکند و گاهى کلماتحکما را به پیامبر نسبت مىدهد5 گاهى کلامى را مىشنود و در آنها یک جمله (کهربطى به حدیث ندارد)، خیال مىکند که جزو حدیث استبعد آن را به عنوان حدیث نقل مىکند. نکتهاى که در این بخش قابل تامل است، این است که میر داماد در این بخش،بیان مىکند که یکى از کارهاى جاعلان حدیث، این بوده که حدیث ضعیف السند را باسند صحیح نقل مىکردند که اگر چنین کارى صورت پذیرفته باشد، براى سندهاى صحیحهم مشکل ایجاد مىشود و باید به سراغ راه دیگرى جهت پذیرش روایات رفت. 6
در ادامه کتاب، مؤلف به نقل نظریهاى مىپردازد که عدهاى معتقدند که اصلا جعلحدیث، هنگامى که نفعى بر آن مترتب شود، جایز است (مثلا مردم ترغیب به دین شوندیا باعث پرهیز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به این روایت پیامبر است کهفرمود: من کذب على متعمدا لیضل به الناس، فلیتبوا مقعده من النار و تحلیلشاناین است که پیامبر فرموده است: من کذب على اما ما که دروغ علیه پیامبرنمىسازیم بلکه حدیثبراى عزت پیامبر و رونق دین او مىسازیم.
مؤلف، در پایان این بخش به کتابهایى که در زمینه احادیث جعلى نوشته شده، اشارهمىکند و مىگوید: بهترین کتابى که در این زمینه نوشته شده است، کتاب الملتقط فىتبیین الغلط نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، کتاب ابو الفرجابن جوزى است. البته در این کتابها گاهى عدهاى از روایات را جزو روایات جعلىذکر کردهاند که جعلى نیستند. مؤلف، سپس چند حدیث از این احادیث را نقل مىکند ومىفرماید که اکثر این روایات، جعلى نیستند. مرحوم میر، در بخش پایانى با اشاره به وضعیتى که در عصر امویان و عباسیان بهوجود آمد، معتقد است که در این عصر، احادیثى ساخته شد و این احادیثبه صحاحراه پیدا کرد که آثار جعل در آنها مشهود است و در عین حال، نقل مىشوند و هیچ تعرضى هم نسبتبه آنها نمىشود.
پىنوشتها
1. راشح و راشحه: ما یجرى من الماء خلال الحجاره. ×(ظاهرا آخرین چاپ این کتاب، افست از روى چاپ سنگى است: قم، انتشاراتکتابخانه آیت الله مرعشى، 1405ق.) 2. مشیخه جمع شیخ مىباشد، نظیر شیوخ و اشیاخ و مشایخ ولى مطرزى گفته است کهاسم جمع است و مشایخ هم جمعش مىباشد اما مشیخه اسم مکان است و جایگاه ذکر شیوخ.شیخه یعنى پیرى و شیخه یعنى پیر زن. شیخان تثنیه شیخ مىباشد و شیخان اسم محلى در مدینه است. 3. که این تحریف، همچنان در روایتبحار هست (چاپ بیروت، ج 69، ص 293). 4. اکنون نیز در مفاتیح الجنان کلمه تابعت وجود دارد و همچنین، در زیارتعاشوراهایى که در اختیار مردم است. 5. آقاى مونتگمرى وات در کتاب فلسفه و کلام اسلامى (ص87)، همین نظر را اظهارمىدارد: بیشتر اقوال حکیمانه موروثى خاورمیانه نیز به حضرت محمد(ص) نسبت داده مىشد. 6. ربما وجد حدیثا ضعیف الاسناد، فرکب له اسنادا صحیحا للترویج. (الرواشح، ص 198)