کتاب شناسى توصیفى «کتب حدیث شیعه»(2) دیوان الامام على(ع)
آرشیو
چکیده
متن
یکى از متونى که مى تواند به عنوان کتاب حدیث، در مجموع کتابشناسى کتب حدیث شیعه جایى را به خود اختصاص دهد، دیوان امیرالمؤمنین(ع) ـ یا دیوانهاى منسوب به آن حضرت ـ است.
این دیوان که بارها به طبع رسیده و داراى شروح و ترجمه هاى بسیارى است، چند گونه گردآورى شده؛ بگذریم از گردآورى هایى که تنها نامى از آنها در مآخذ ثبت است یا گردآورى هاى در دست انجام.
درباره این دیوانها دو گونه پرسش مطرح است: اولین پرسش که جنبه کلامى دارد، به این برمى گردد که آیا امامان معصوم شعر مى سروده اند و آیا سرایندگى با مقام عصمت ناسازگارى ندارد؟ آیا چونان پیامبر(ص) از سرودن، برحذر داشته نشده اند؟ و…
به گمان مى رسد که در جواب این پرسش، اتفاق نظرى در میان صحاب نظران به چشم مى خورد و پاسخ همه این است که منعى در سرایندگى امام معصوم نیست.1
ما از این بحث صرف نظر نموده، با فرض مثبت بودن جواب پرسش نخست، به پرسش دیگر که بحث اصلى این مقاله است، یعنى صحت انتساب، رو مى کنیم.
مطالب مربوط به صحت انتساب و معرفى دیوان، در چهار بخش ارائه مى گردد:
یک. تاریخچه گردآورى اشعار
تردیدى نیست که این اشعار توسط امام على(ع) (بر فرض درستى انتساب) گردآورى نشده اند؛ بلکه ارادتمندان آن حضرت در دوره هاى بعد، دست به چنین کارى زده اند.
گرچه بسیارى از دیوانهاى موجود، نام گردآورنده را با خود همراه ندارد و چنین مى نمایاند که گرد آمده امام است (و ما نیز به همین لحاظ آن را اولین متن قراردادیم)؛ اما کنکاش و تحقیق، امرى دیگر را نشان مى دهد.
آن گونه که شواهد نشان مى دهد، گردآورى هاى انجام شده این دیوان، به شرح زیر است:
1ـ اولین گردآورى را عبدالعزیز جلودى (م322ق) به انجام رسانده است . نجاشى در این باره مى گوید:
له کتب قد ذکرها الناس، منها کتاب مسند أمیرالمؤمنین(ع)، کتاب خطبه(ع)، کتاب شعره، کتاب قضاء على(ع)، کتاب رسائل على(ع)، کتاب مواعظه(ع)، کتاب الدعاءعنه(ع).2
صاحب «الذریعه» نیز: بر این، صحه گذارده و آن را کهن ترین دیوان نامیده است.3
از این دیوان، اثرى در دست نیست.
2ـ دومین گردآورى را ابوالحسن على بن احمد بن محمد فنجگردى نیشابورى (م512 یا 513ق) به انجام رسانده است. نام دیوان او «تاج الأشعار» یا «سلوة الشیعة» است.
در این دیوان، بنا به گفته کیدرى (صاحب «أنوار العقول») دویست بیت گرد آمده است. این دیوان نخستین مأخذ «أنوار العقول» کیدرى بوده است.4
این دیوان، گرچه تاکنون به طبع نرسیده، اما نسخه هایى خطى از آن موجود است:
الف. نسخه اى در کتابخانه مجلس به شماره 4/7099. 5
ب. نسخه اى در کتابخانه مدرسه سپه سالار.6
شیخ آقا بزرگ نیز گویا نسخه سپه سالار را دیده و مى گوید 138بیت آن ضمن مجموعه اى در این کتابخانه موجود است.7
3ـ دیوان امیرالمؤمنین، گردآورده یکى از اعلام ، که بنا بر سخن صاحب «أنوار العقول» از مجموعه فنجگردى بزرگتر بوده است. برخى شعرهاى آن به نقل محمد بن اسحاق (م151ق) صاحب کتاب «سیرة النبى» و برخى دیگر از متون کتابها گردآمده است. این دیوان، دومین مأخذ «أنوار العقول» است.8
از این دیوان، بیش از این اطلاعى در دست نیست.
4ـ دیوان أمیرالمؤمنین، گردآورده ابن الشجرى هبة اللّه بن على بن محمد (450ـ 543ق). این دیوان، سومین مأخذ «أنوار العقول» است.9
5ـ الحدیقة الأنیقة، گردآورده محمد بن حسین بن حسن بیهقى کیدرى نیشابورى (م548ق). کیدرى مى گوید: این دیوان، گزیده اشعار جمع آورده فنجگردى و دیوانى دیگر از امیرالمؤمنین(ع) در زمینه ادب و اندرز است.
صاحب «الذریعة» حدس مى زند که نسخه تاریخ 807قمرى آن را در کتابخانه خوانسارى دیده است.10
از این دیوان نیز نشانى به دست نیامده است.
6ـ أنوار العقول فى أشعار وصى الرسول(ص). این، دیوان مفصل کیدرى است که شعرها را به ترتیب الفبایى قافیه ها گردآورده و مآخذ بسیارى از شعرها را از دیوانهاى سه گانه گذشته و سایر کتب، باز گفته است.
آغاز این دیوان، «الحمدللّه الذى دانت لعزته الجبابرة، و تضعضعت دون عظمته الأکاسرة…» و پایان آن «هذا ما أکدى الیه کدىّ…» مى باشد.
شیخ آقا بزرگ معتقد است یک نسخه از آن را دیده است. چنانکه بر این باور است که دیوان چاپى معروف به نام دیوان امیرالمؤمنین، در ترتیب، به «أنوار العقول» نزدیک است؛ فقط اسانید و بسیارى از شعرها را از قلم انداخته اند.11 بر همین مطلب، دکتر امامى نیز در ترجمه «أنوار العقول» تأکید دارد.12
از این کتاب، نسخه هایى در دست است:
الف. کتابخانه ملى، ش1629/4، به خط نسخ، تاریخ کتابت: 908ق، 137 برگ با ترجمه فارسى زیر نویس.13
ب. کتابخانه فاضل خوانسارى، ش160، به خط نسخ، تاریخ کتابت: 807ق.14
ج. کتابخانه فیضیه، ش2056، به خط نسخ، کاتب: محمد تقى بن ملا على بن آقا محمد شهمیرزادى، تاریخ کتابت: 1235ق، 120 برگ.15
دکتر ابوالقاسم امامى نیز ترجمه کاملى از این دیوان را در سال 1373ش، توسط انتشارات اسوه منتشر کرده است.
این دیوان ـ که کاملترین دیوان چاپ شده موجود است ـ داراى 506 قطعه است و به ترتیب الفباى قافیه ها منظم شده است.
7ـ گردآورى ملا قاسم، پسر محمدتقى خوانسارى. اشعار این دیوان، از کتاب «تحفة الزائر» مجلسى نقل شده است.16
8ـ گردآورى شیخ محمد على مدرس خیابانى (م1373ق)نویسنده «ریحانة الأدب».
این دیوان، ضمن مجموعه اى با نام «دیوان المعصومین» است که جلد دوم آن (از حضرت سجاد تا حضرت صاحب) چاپ شده و جلد اول (از اشعار پیامبر تا امام حسین) به چاپ نرسیده است.
9ـ دیوان الامام على(ع)، گردآورى سید محسن امین عاملى، نویسنده «أعیان الشیعة» (م1330ش) که گلچینى از اشعار امام را گردآورده و در سال 1366ق، در 149صفحه در دمشق چاپ شده است.
10ـ دیوان الامام على بن أبى طالب، تحقیق «مرکز البیان العلمى» قاهرة.
در این کتاب، اشعار منسوب در پنج موضوع: الجهاد، حسن الخلق، الفخر بالنفس، المناجاة و الدعاء، والحث على العمل و طلب الرزق تنظیم شده است.
دو.کتابشناسى
در این بخش، آنچه مرتبط با دیوان است و تا کنون به چاپ رسیده، در دو بخش: «متن» و «ترجمه و شرح» معرفى مى گردد. گفتنى است دیوان هاى به طبع رسیده، همه به ترتیب الفبایى قافیه ها تنظیم شده اند؛ لیک در حجم و تعداد اشعار، تفاوت هاى بسیار دارند؛ از 190 قطعه، 355 قطعه، 374 قطعه، 455 تا 506 قطعه، متفاوت اند. تنها یکى از این دیوانها برحسب موضوع تنظیم شده است که در بخش قبل نیز از آن یاد شد.
الف ـ متن
1ـ دیوان الامام على بن أبى طالب، جمع و ترتیب: عبدالعزیز مکرم، مؤسسة الکتب الثقافیة، 1409هـ/ 1988م، 112ص، داراى 355 قطعه شعر، همراه با پاورقى هاى مختصر در توضیح اشعار.
ابتدا: الناس من جهة التمثال اکفاء / ابوهم آدم والأم حواء
انتها: ولکنا اذا متنا بعثنا/ و نسأل بعد ذا عن کل شىء
2ـ چاپ سنگى، بدون شماره گذارى و مشخصات، شرح و توضیح در حاشیه و ترتیب الفبایى.
ابتدا: الناس من جهة التمثال اکفاء
انتها: ولا تجزع اذا ما ناب خطب/ فکم لله من لطف خفى
3ـ دیوان الامام على، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 112ص، داراى 355 قطعه شعر.
ابتدا و انتها، مانند شماره یک؛ همراه با پاورقى هایى در توضیح، مانند شماره یک. در واقع، همان نسخه با حروفچینى جدید به چاپ رسیده است.
4ـ دیوان أمیرالمؤمنین على بن أبى طالب، شرح و قدم له: الدکتور عمر فاروق الطباع، شرکة دارالأرقم بن أبى الأرقم، بیروت، 240ص، داراى 374 قطعه شعر.
ابتدا و انتها، مانند شماره یک؛ با پاورقى هاى بسیار و تعیین نوع شعر.
5ـ دیوان الامام على بن أبى طالب، شرح: الدکتور یوسف فرحات، دارالکتاب العربى، بیروت، 1411هـ/ 1991م، 166ص، داراى 190 قطعه شعر.
ابتدا و انتها، مثل نمونه اول.
براساس دو نسخه چاپ ایران( 1308ق) و چاپ بولاق( 1908م) چاپ شده است.
در انتها، شرح حال امام على از کتاب «تاریخ الاسلام» ذهبى، ضمیمه است.
پاورقى هایى در شرح و توضیح دارد.
6ـ دیوان الامام على، تحقیق مرکز البیان العلمى، مکتبة الایمان، مصر، 121ص، همراه با پاورقى ها.
این دیوان، اشعار را به صورت موضوعى گردآورده و در پنج موضوع تنظیم کرده است: الجهاد، حسن الخلق، الفخر بالنفس، المناجاة والدعاء و الحث على العمل وطلب الرزق.
7ـ دیوان أمیرالمؤمنین(ع)، توضیـح بعضـى کلمه هـا در حواشـى، چـاپ یمـن،1310ق، 151ص، رقعى، داراى 455 قطعه شعر.
ابتدا: الناس من جهة التمثال…
انتها: وکم لله من لطف خفى…
8 ـ دیوان أمیرالمؤمنین، چاپ سنگى، یمن، 1300ق، 144ص.17
9ـ دیوان أمیرالمؤمنین(ع)، چاپ سنگى، مصر، 76ص.18
10ـ دیوان أمیرالمؤمنین، المطبعة العلمیة، قاهرة، 1311ق.
11ـ دیوان أمیرالمؤمنین، کاتب: على بن محمد حسن ، ناشر: مشهدى محمد، چاپ کارخانه حاج عباسعلى، 138ص.
12ـ دیوان أمیرالمؤمنین، بانى چاپ: حاج محمد رضا حسینى، 1277ق،140ص.
13ـ دیوان أمیرالمؤمنین(ع)، کاتـب: ابوالقـاسم گلپایگانى، بانـى چـاپ: ملارضا و محمدعلى (پسران على اکبر خوانسارى)، 139ص.
ب. ترجمه و شرح
1ـ دیوان أمیرالمؤمنین، سراینده: عبدالحسین اشعرى قمى، مقدمه: مصطفى زمانى، انتشارات پیام اسلام، قم،1369ش، 176ص، فارسى.
هر یک از اشعار عربى، به دو بیت شعر فارسى درآمده است.
2ـ دیوان امام على، تألیف: قطب الدین ابوالحسن محمد بن الحسین بن الحسن بیهقى نیشابورى کیدرى (قرن ششم)، تصحیح و ترجمه و مقدمه و اضافات: دکتر ابوالقاسم امامى، انتشارات اسوه، تهران، 1373ش، 720ص، 506 قطعه.
ابتدا: الناس من جهة التمثال اکفاء…
انتها: وبالأطهار أهل الذکر حقا /سلالة أحمد ولد الوصى
3ـ دیوان امیرالمؤمنین امام على(ع)، ترجمه: مصطفى زمانى، انتشارات پیام اسلام، قم، 1362ش، 509ص.
ابتدا: الناس من جهة التمثال…
انتها: ولاتجزع اذا ما ناب خطب…
4ـ دیوان حضرت على(ع)، ترجمه: محمد جواد نجفى، کتابفروشى ادبیه، تهران، سال ترجمه: 1384ش، 127ص، رقعى.
به همراه متن عربى در 127 صفحه که در سال 1319ق، به طبع رسیده است.
ابتدا: الناس من جهة التمثال…
انتها: وکم لله من لطف خفى…
5ـ دیوان امیرالمؤمنین با ترجمه به زبان لاتین از خاورشناس کوى پرس (Q.Kuypers)، لیدن، 1745م، 195ص. 19
6ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع)، چاپ سنگى با شرح فارسى، 1284ق.20
7ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع) موسوم به دیوان سیدنا على(ع)،با شرح ترکى واژه ها، بولاق، 1251ق،72ص.
سه. نسخه شناسى
در این بخش، نسخه هاى خطى موجود از متن دیوان ، یا ترجمه و شرح و یا تلخیص آن، معرفى مى گردد.
الف. متن
1ـ سلوة الشیعة، ابوالحسن فنجگردى نیشابورى (م512یا 513ق):
کتابخانه مجلس، ش4/7019 (فهرست، ج25، ص108)؛
کتابخانه مدرسه سپه سالار (فهرست، ج2، ص447).
2ـ أنوار العقول، محمد بن حسین بیهقى کیدرى (م548ق):
کتابخانه ملى، ش1629/4، خط نسخ،908ق، 137برگ، با ترجمه فارسى زیرنویس (فهرست، ج10، ص191)؛
کتابخانه فاضل خوانسارى، ش160، نسخ، 807ق (فهرست، ج1، ص120)؛
کتابخانه فیضیه، ش2056، نسخ، محمد تقى بن ملا على بن آقا محمد شهمیرزادى، 1235ق، 120برگ (فهرست، ج1، ص24).
3ـ دیوان اشعار أمیرالمؤمنین(ع):
کتابخانه سلطنتى، ش1774، نستعلیق، 247ص، 12سطرى (فهرست دینى، ص546).
4ـ دیوان امیرالمؤمنین با ترجمه فارسى:
سلطنتى، ش514، نستعلیق، ناقص الآخر، 151ص، 12سطرى (فهرست دینى، ص548).
5 ـ دیوان امیرالمؤمنین:
سلطنتى، ش1764، نسخ، 909ق، 226ص، 11سطرى (فهرست دینى، ص542).
6ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع) با ترجمه فارسى:
سلطنتى، ش1744، نسخ و نستعلیق، على بن محمد شوشترى، 1030ق، 238صفحه، 9سطرى (فهرست دینى، ص445)؛
آغاز: الحمدلله الذى دانت لعزته الجبابرة.
7ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع) با ذکر راویان و ناقلان اشعار:
سلطنتى، ش1737، نسخ، 210ص، 12سطرى (فهرست دینى، ص552)؛
آغاز: الحمدلله الذى دانت لعزته الجبابرة.
8 ـ دیوان امیرالمؤمنین:
کتابخانه مرعشى، ش1673، نسخ و نستعلیق، ابوالقاسم بن حسینعلى شریف قزوینى، بى تا (فهرست، ج26، ص170).
9ـ دیوان امیرالمؤمنین:
مرعشى، ش2/1673،تا حرف لام، نستعلیق، ابوالقاسم بن محمد تقى، شعبان 1264ق، 144برگ (فهرست، ج5، ص70).
10ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مرعشى، عکس، ش341، کامل، نستعلیق، 112برگ (فهرست، ج1، ص302).
11ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
کتابخانه مسجد اعظم قم، ش4/2424، بى کا، بى تا، خشتى (فهرست، ص557).
12ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مسجد اعظم، ش1341، بى کا، به ضمیمه قصیده برده یا ترجمه قصیده فرزدق، 1259ق، خشتى (فهرست، ص183).
13ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع) با ترجمه فارسى:
مسجد اعظم، ش 3171، بى کا، 1226ق، وزیرى (فهرست، ص183).
14ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مسجد اعظم، ش1863، بى کا، 1254ق، خشتى (فهرست، 183).
15 ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مسجد اعظم، ش654/1، بى کا، بى تا، رقعى (فهرست، ص466).
16ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مسجد اعظم، ش1/2797، ناقص، بى کا، بى تا، رقعى.(فهرست، ص588)
17ـ دیوان منسوب به حضرت على(ع):
کتابخانه حرم حضرت معصومه، ش2/690، نسخ، بى کا، قرن 13، 36برگ (فهرست، ج2، ص331).
18ـ دیوان امیرمؤمنان(ع):
کتابخانه طبسى حائرى، ش140(مجلّه نور علم، ش14، ص051).
19ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
کتابخانه گلپایگانى، ش24/97، بى کا، 1255ق، 54برگ.
20ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
کتابخانه گلپایگانى، ش7/2397، بى کا، سده 11(فهرست، ج3، ص245).
21ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش272، بى کا، بى تا، ش457 و 729 و 733 (مجله نور علم، ش52ـ53، ص277).
22ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش36/94، على اصغر، 1280ق، 57برگ.
23ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش33/100، رضاقلى، 1241ق، 36برگ.
24ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش15/88، عبداللّه طائى، 1252ق، شش برگ.
25ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش3/744 = 24/97، بى کا، 1255ق(فهرست، ج3، ص37).
26ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش695 = 20/82 ـ81، محمد ساوجى، 1264ق(فهرست، ج22، ص77).
27ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش36/159، بى کا، ق12، 75برگ.
ب. ترجمه و شرح
1ـ شرح فارسى دیوان امام على:
کتابخانه دانشگاه تهران، ش4411، کامل،71برگ، سده21(فهرست، ج13، ص3376).
2ـ شرح دیوان امام على به نظم و نثر فارسى:
دانشگاه تهران، ش 4251، کامل، سده14، 84 برگ (فهرست، ج13، ص3222).
3ـ ترجمه دیوان امیرالمؤمنین به نظم، سروده شوقى بغدادى (قرن 9):
الذریعة، ج9، ص549؛
فهرست نسخه هاى خطى فارسى منزوى، ج4/2722؛
مجلس، شماره 7106 (فهرست مجلس، ج25، ص168)؛
گلپایگانى، 18/147، بى کا، 1279ق، 67برگ، فارسى (فهرست، ج1، ص98).
4 ـ نظم الجواهر یا شرح دیوان امام على، از ابراهیم امینى، فارسى:
دانشگاه تهران، ش2457 (فهرست ج9، ص1195).
5ـ ترجمه منظوم دیوان امام على(ع)، میر تقى الدین محمد کاشانى،ترجمه منظوم صد بیت:
مجلس، شماره14098(فهرست، ج38، ص127).
6ـ شرح دیوان امام على، از حسین بن اسماعیل حسینى:
مجلس، شماره1114(فهرست، ج 3، ص361) و مجلس، مجموعه طباطبایى، ش10/206؛
کتابخانه لاجوردى قم، نستعلیق، شیخ محمد، 27 رجب1089ق، فارسى (آشنایى با چند نسخه خطى، ص115).
7ـ ترجمه منظوم دیوان امام على(ع)، ناظم ناشناس:
مجلس، ش2198، ص492 (فهرست، ج6، ص160).
8 ـ شرح دیوان امیرالمؤمنین، میر حسین بن معین الدین میبدى:
مرعشى، ش8654، نسخ زیبا، بى کا، ق11، 410برگ، فارسى (فهرست ج22، ص211)؛
گلپایگانى، ش86/34، بى کا، 1047ق، 210 برگ، فارسى؛
مرعشى، ش1/9411، آغاز افتاده، نسخ، احمد بابا، صفر 987، فارسى (فهرست، ج24، ص184)؛
گلپایگانى،ش151/25، بى کا، ق12، 438برگ، فارسى؛
مرعشى، ش7417، کامل، نسخ و ابیات متن به خط ثلث، محمد مظفر بن محمد حکیم، شنبه، پانزدهم شوال1080ق، 171 برگ، فارسى (فهرست، ج19، ص231)؛
گلپایگانى،ش26/5، بى کا، ق11، 399 برگ، عربى؛
مرعشى، ش9350، کامل، نستعلیق، احمد بن محمد الجاحظ الکاتب، نیمه ربیع الثانى918ق، 289 برگ، فارسى (فهرست، ج24، ص143)؛
مرعشى، ش216، فاقد خطبه کتاب و فاتحه هاى آغاز، نستعلیق و ابیات اصل نسخ، بى کا، سده سیزدهم، 176برگ، فارسى (فهرست، ج16، ص16)؛
مرعشى، ش3997، کامل، نستعلیق زیبا، عبارتهاى عربى به نسخ، رمضان 1054ق، 264برگ، فارسى (فهرست، ج10، ص372)؛
مرعشى، ش9602ـ9603، دو جلد، یک نسخه است که در دو بخش جلد شده، نستعلیق، بى کا، سده دهم، 414 برگ، فارسى (فهرست، ج25، ص4)؛
گلپایگانى،ش177/1، بى کا، ق10، 54برگ، عربى؛
مسجد اعظم، ش2000، بى کا، سده 11، وزیرى، فارسى (فهرست، ص534)؛
مرعشى، ش9499، هفت فاتحه در مقدمه آمده، نستعلیق زیبا، احمد، 1035ق، 127برگ، فارسى (فهرست، 42، ص254)؛
مرعشى، ش9036، نسخ، محمود بن محمد بن امیر قلعلى سبزوارى، ذى القعده952ق، 402 برگ، فارسى (فهرست، ج23، ص193)؛
کتابخانه رضوى قم، عربى (آشنایى با چند نسخه خطى، ص62)؛
گلپایگانى، ش1900، بى تا، خشتى، فارسى (فهرست، ج3، ص101)؛
مرعشى، ش5431، کامل، بى کا، بى نا، نسخ، 236 برگ، فارسى (فهرست، ج14، ص215).
9ـ الفواتح السبعة، مقدمه شرح دیوان امیرالمؤمنین، میبدى:
مسجد اعظم، ش2336، بى کا، سنه909ق،63برگ، خشتى، فارسى (فهرست، ص384).
10ـ ترجمه اشعار امیرالمؤمنین، محمد حافظ رضوى مشهدى:
گلپایگانى،ش157/21، محمد باقر اصفهانى، ق13، 37برگ (فهرست، ج2، ص29).
11ـ ترجمه قصائد امیرالمؤمنین(ع)، محمد صالح بن احمد:
گلپایگانى، ش1/165، محمد امین، 1075ق، 52برگ، فارسى ـ عربى.
12ـ شرح دیوان امیرالمؤمنین(ع) سعد الدین سلیمان، مجید مستقیم زاده:
حجتیه، ش515، نسخ، 1278ق، رحلى220برگ، ترکى(فهرست، ص98).
13ـ شرح و ترجمه دیوان امیرالمؤمنین(ع) محمد على ملقب به مداح:
فیضیه، ش634، نستعلیق، بهاءالدین محمد بن ابى محمد، 237برگ، فارسى (فهرست، ج2، ص75).
14ـ شرح دیوان امیرالمؤمنین(ع)، شارح ناشناس:
مرعشى، ش8577، نسخ، بى کا، 7 ربیع الثانى، 1057ق، 128 برگ، فارسى (فهرست، ج22، ص153).
15ـ دیوان امیرالمؤمنین با ترجمه فارسى، شارح ناشناس:
سپه سالار، ش7114، نسخ، سده 12، 81برگ (فهرست، ج6، ص516).
ج. منتخب
1ـ منتخب دیوان امیرالمؤمنین(ع)، محمود مرندى:
گلپایگانى، ش117/14، محمد مرندى، 1238ق، 18 برگ، عربى.
چهار. ارزیابى
تا اینجا گزارشى از گردآورى هاى انجام شده و دیوانهاى چاپ شده موجود ارائه گشت. چنانکه به دست آمد، آنچه اینک در دست است، حاوى اسناد و مدارک نیست تا از آن طریق مورد نقادى و ارزیابى قرار گیرد.
بى شک، شعر معصوم (مانند گفتار و کردار او) زمانى ارزشمند است که درستى انتساب و صدورش معلوم گردد. دسترس به اسناد و مدارک، راه را بر چنین سنجش هایى آسان مى گرداند؛ چنانکه حذف آن، امر ارزیابى را دشواتر مى سازد. از این رو، نسبت به اشعار موجود، داورى هاى متفاوتى شده است که در اینجا به برخى اشاره مى کنیم:
1 .استاد حسن زاده آملى در قضاوتى گفته اند:
این جانب، اکثر اشعار دیوان، منسوب به امیر(ع) را از دیگران یافته است و همه را با ذکر مآخذ و مصادر، در «تکلمة منهاج البراعة» (ج1،ص306ـ315) آورده است.
بسیارى ازاشعار دیوان بیان روایات مروى از آن جناب است که دیگران به نظم درآورده اند و چون مضمون آنها از امیر(ع) است، اشعار را به آن حضرت نسبت داده اند، مثل ابیات «یا حار همدان من یمت یرنى…» که سید حمیرى، قول امیر(ع) به حارث همدانى را به نظم آورده است و اصل خبر را شیخ مفید در مجلس اوّل «امالى» خود نقل کرده است و پس از نقل خبر گفته: «قال جمیل بن صالح وأنشدنى أبو هاشم السید الحمیرى…».
و از آن جمله است اشعار بسیارى در دیوان که نصایح امام به فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است که وصایاى آن جناب را به سبطین، به نظم درآوردند و از این روى، اشعار به خود آن حضرت انتساب داده شد. علاوه اینکه سبک اشعار از حیث بلاغت و فصاحت، نسبت به دیگر کلمات امیر(ع) چون خطب و رسائل و حکم و نهج و غیر آن، بسیار متفاوت است و سست به نظر مى آید. ظاهرا باید گفت رجزهایى که از آن حضرت نقل شده است، اسناد آنها به آن جناب، خالى از قوّت نیست که سیرت ابطال عرب در میدان مبارزه این بود.
بسیارى از اشعار «على بن ابى طالب قیروانى» نیز به آن جناب نسبت داده شده که اشتراک در اسم، موجب این اشتباه شده است.
2 .استاد سید جلال الدین آشتیانى مى گوید:
این ابیات (دوائک فیک…) از على بن ابى طالب قیروانى است و تشابه اسمى باعث آن گشته است که بسیارى از محققان در نحوه انتساب این ابیات و نظائر آن، بر سبیل خطا گام نهاده اند و گاهى نیز بدون تشابه در نام؛ مثلا مناجات منظوم ناصرخسرو قبادیانى را (که مذکور در مفاتیح الجنان حاج شیخ عباس قمى است) از آن حضرت وصى(ع) دانسته اند و حال آنکه: کلام على، کلام على.21
3 .در مقدمه «دیوان الامام على(ع)» که توسط مکتبة الایمان در قاهره به چاپ رسیده، ده ایراد بر انتساب این دیوان به امام على وارد شده است:
هذه المقطوعات والأبیات المتناثرة التی بین أیدینا هی ما ینسب للإمام علی ـ کرم اللّه وجهه ـ من الشعر، وأول سؤال یخطر علی أذهاننا: هل لابد وأن یکون الإمام علیّ شاعرا؟ بالطبع لا؛فمکانته فی الإسلام لاتحتاج إلی نسبة شىء إلیه یرتفع بها فی العیون و ترسخ مکانته فی القلوب.
ولنا على هذه الأبیات ملاحظات نوجزها فیما یلی:
أولا: تتناثر فی الدیوان الأبیات المفردة علی بحر الرجز وهی أقرب عند العرب قدیما من لغة الحوار العادی ـ أو کما نقول بالتعبیر المعاصر لغة رجل الشارع ـ أکثر من قربها من الشعر لأنها لا یقصد بها قول الشعر، فالشعر فن راق معقد یحتاج إلى موهبة وملکة وتفرغ له من أجل التجوید والإتیان بالصور الفنیة الجدیدة الخلابة.
ثانیا: تکثر فی الدیوان أبیات المدح للقبائل وهذا بعید کل البعد عن خلق الإمام من ناحیة وبعید عنه کشاعر ـ إن أراد لنفسه أن یکون شاعرا ـ من ناحیة أخرى، فإن علیا إن أراد أن یقول شعرا فسیضمنه بلا شک معانی دینیة و روحیة سامیة.
ویلاحظ أن لقبیلة همدان حظ وافر من هذه المدائح وإنی لأرى أنها قیلت علی ألسنة تلک القبائل وهذه البطون والأقوام،ثم نسبت إلى الأمام لجلب الفخر لأنفسهم بأن الإمام مدحهم.
ثالثا: الصور الفنیة والمحسنات البدیعیة نادرة جدا تقترب من حد العدم و هو ما لایلیق ببلاغة الإمام وفصاحته المعروفة.
رابعا: تنتش فی بعض أبیات الدیوان روح الفخر الشخصی و تعدید الأمجاد و خاصة قتله لعمرو بن عبدود، ولیس ذلک من أخلاق الإمام ولم نعرفه عن أحد من الصحابة.
خامسا: کثرة المساجلات الشعریة، ولا أقول نقائض ـ بین الإمام و عمرو و معاویة ـ وکأنهم جمیعا کانوا مشغولین بالشعر فلا یتخاطبون إلا به وقد کانت قضیتهم غیر ذلک تماما.
سادسا: فی الدیوان أبیات تنسب للإمام قالها لرجل وهو میت فی المنام وأبیات تنسب إلی فاطمة الزهراء!
سابعا: کثیر من المواقف التی قال فیها الإمام الأبیات مفتعلة ولایحسن، بل لایتناسب فیها قول شعر خاصة من رجل لیس محترفا للشعر أصلا کبشار أو المتنبی مثلا، و یستطیع القارئ الکریم أن یلحظ ذلک من السطور التی نقدم بها الأبیات.
ثامنا: فی الدیوان أبیات تذم النساء ذما لامعنى له، فهل کان علی عدوا للمرأة؟ أم لم یکن یعلم أن الرجل والمرأة سواء فی تکالیف الشریعة إلا ما کان من فرق طبیعی بینهما؟
ثم بعد ذلک نجد مدحا للسیدة خدیجة والسیدة فاطمة إذن فالإمام یعرف أن من النساء من لها مکانة ومنزلة عظیمة عند اللّه ومنهن من بشرها اللّه بالجنة کالسیدة خدیجة، ثم بعد ذلک نسأل إذا کان الإمام علیّ یقول فی المرأة ما یقول وهو زوج فاطمة وحماته خدیجة، فماذا نقول نحن فی المرأة؟!
تاسعا: الأبیات فی الدیوان فقیرة فنیا وتبدو لرجل یحاول أن یکون شاعرا وحکیما فی ذات الوقت فجاء الشعر مشوها والحکمة أشد تشوها وافتقدنا الروح فى الشعر والعقل والحصافة فی الحکمة.
عاشرا: فی الأبیات أخطاء عروبة و موسیقیة واستخدام للضرورات الموسیقیة وقلق فی بعض الکلمات التی لم تجلب إلا للقافیة.22
4 . ابن هشام پس از نقل این ابیاتى که در دیوان منسوب موجود است، مى گوید:
قالها رجل من المسلمین غیر على بن أبى طالب، حینما ذکر لى بعض أهل العلم بالشعر ولم أر أحدا منهم یعرفها لعلى(ع).23
5 .مرحوم سید على خان در شرح صحیفه سجادیه، شعر «أتزعم أنک جرم صغیر…» را که در دیوان منسوب موجود است، به عنوان «قبل» نقل کرده است.24
البته ملاصالح خلخالى25 و حکیم عباس دارابى26 در شرح قصیده میر فندرسکى، همین اشعار را به عنوان «قال أمیرالمؤمنین» نقل کرده اند.
6 .استاد محمد باقر محمودى که جلد دوازدهم از «نهج السعادة» را به اشعار حضرت اختصاص داده و اسناد و مدارک آن را گردآورده است (و به زودى به چاپ خواهد رسید)، مى گوید:
اشعارى که سروده و ابداع خود حضرت باشند، در نهایت قلّت اند. بنده تلاشم در این کتاب، آن بوده که همه اشعارى را که از آن حضرت شنیده شده ـ چه اشعار خودشان و چه اشعارى که ایشان به آنها تمثّل کرده اند ـ، همه را یاد کنم و اسناد و مصادر آنها را بیاورم . إن شاء اللّه وقتى این کتاب به دست اهل فن برسد، مقدارى از مشکلات ابیات منسوب به حضرت، حل مى شود و دیگر خیلى از نظم ها روشن مى شود که آیا انشاى خود حضرت است، یا به عنوان مثال و شاهد در سخنان خود آورده اند.
برخى از ابیات را حضرت براى تفهیم مطلب به مستمع، از دیگران نقل کرده اند که یا نام شاعر در کلام ایشان هست، و یا راوى به مشهور بودن آن بیت (از شاعر اصلى) اشاره مى کند، و یا ما مصدر آن را از متون و دواوین کهن قرون متقدّم، پیدا کرده ایم و نشان داده ایم. در کنار اینها، ابیاتى هم هست که از خود حضرت است. در گذشته، بعضى همه این اشعار را در هم آمیخته اند و به حضرت نسبت داده اند.27
7 .علامه مجلسى، کتاب «دیوان» را در ردیف مصادر «بحارالأنوار» ذکر مى کند28 و در ارزیابى آن مى نویسد:
و کتاب الدیوان انتسابه الیه ـ صلوات اللّه علیه ـ مشهور، وکثیر من الأشعار المذکورة فیها مرویة فى سائر الکتب، و یشکل الحکم بصحة جمیعها و یستفاد من معالم ابن شهرآشوب أنه تألیف على بن أحمد الأدیب النیسابورى من علمائنا والنجاشى عدّ من کتب عبدالعزیز بن یحیى الجلودى، کتاب «شعر على(ع)».29
8 . برخى از صاحب نظران معتقدند که این دیوان، بسان کتب اندرز و موعظه، نیاز به مدرک ندارد؛ چرا که مبناى فتواى مراجع نیست:
اگر چه دیوان امام على(ع) ـ همانند نهج البلاغه و سایر کتابهاى اندرز و موعظه ـ نیاز به مدرک ندارد (چون مرجعى نمى خواهد روى مطالب آن فتوا بدهد)؛ اما جمع آورى مدرک براى اشعار، مطلب را مطمئن تر و محکم تر مى گرداند.30
9 .دکتر ابوالقاسم امامى در مقدمه ترجمه «أنوار العقول»، تحلیلى جامع و ارزیابى یى سنجیده از این دیوانها ارائه مى کند و مى گوید:
به هر روى، این درست است که حضرت شعر مى سروده و خود سخنور و سخن سنج و نقاد شعر بوده است. اوج سخن در نهج البلاغه و نیز داورى امام درباره برترى شعر امرؤ القیس، شاعر نامدار جاهلى (رک. نهج البلاغه، شهیدى، کلمات قصار: 455؛ فیض الاسلام، حکمت447)، خود بر این سخن گواه است؛ لیک، شعر و شاعرى با همه نقش رسانه اى و اهمیتى که در پیکارهاى آغاز اسلام داشته و با آن که پیامبر گرامى اسلام، شعر نیکو را مى ستوده و برخى سرایندگان را نواخته است، باز، این گونه از سخن، بویژه در هنگامه نزول قرآن کریم و درخشش آیه هاى آسمانى، رنگ جاهلى اش را باخته بوده و در پایه اى از ارزش نبوده است که انگیزه امام در سرودن شاعرانه باشد، به گونه اى که شعر او همانند نثرش در نهج البلاغه، چنان و چندان باشد که حضرت را در شمار سرایندگان رسمى تاریخ ادب تازى درآورد؛ وگرنه، سید رضى، صاحب آن دیوان و آن پایه در ادب تازى، گردآورنده نهج البلاغه و نویسنده خصائص امام و برافرازنده پرچم سخنورى امام در آوردگاه سخن سنجان قرن چهارم، چنان که نثر امام را گرد کرده، به تدوین دیوانى از او نیز همّتى مى گماشته یا از آن سخنى مى گفته است. با این همه، وى در نهج البلاغه و نیز در اثر دیگرش (خصائص أمیرالمؤمنین)، قطعه هایى از شعر على(ع) را روایت کرده است. این نکته و نیز سخنانى مانند سخن سعید بن مسیّب نشان مى دهد که حضرت به هر حال با سرودن شعر، بیگانه نبوده اند و گه گاه، به مناسبتهایى، فزون بر رجزهاى میدان جنگ، چامه هایى سروده اند که مایه اصلى تدوین دیوانى از امام شده است.
بارى، شعر این دیوان، با توجه به پایگاه راویانش، و با توجه به ساختارها و معانى و انگیزه هاى شعرى، بر چندگونه است: [1]گونه اى که به قطع از سروده هاى امام است، مانند رجزها و سروده هایى که در منابع معتبر به تواتر و تکرار از حضرت دانسته مى شود؛ [2]گونه اى که از شاعران دیگر است و حضرت در ضمن سخن، بدانها تمثّل جسته است؛[3] گونه اى که در آن، لفظ از دیگران و معنا از امام(ع) است؛ بدین معنا که سرایندگان، سخنان نغز امام را به رشته نظم کشیده اند (که در این صورت برابرى و هم عیارى نظم شاعران را با کلام امام، چشم نمى توان داشت)؛[4] گونه اى که شرح منظوم واقعه یا گزارشى است که در احوال حضرت آورده اند؛[5] گونه اى که دوستداران امام به زبان حالى از حالات او سروده اند؛[6] رجزى که از هماوردان امام در جنگهاست که امام رجزى در پاسخشان سروده، و رجز حریف و پاسخ امام، هر دو در دیوان آمده است.31
اینک به نظر مى رسد بر محققان و حدیث پژوهان است که:
الف. نسخه هاى کهن دیوانهاى فنجگردى و کیدرى را که بدان اشارت رفت، تصحیح و احیا کنند.
ب. مصادر و مدارک تمامى اشعار، استخراج و تدوین شود؛ کارى که استاد محمودى نیز بدان همت ورزیده اند.
ج. روایاتى که مضامین آن ها در قالب این اشعار آمده، گردآورى شوند.
پس از آن، داورى و تحلیلى سنجیده نسبت به اشعار منسوب ارائه گردد.
________________________________________
1. رجوع شود به: دیوان الامام على، شرح و ضبط: الدکتور عمر فاروق الطباع، ص 6ـ10
2. رجال النجاشى، ص167
3. الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج9/1، ص101
4. همان، ج2، ص432 و ج3، ص205
5. فهرست نسخه هاى خطى مجلس، ج25، ص108
6. فهرست نسخه هاى خطى مدرسه سپه سالار، ج2، ص447
7. الذریعة، ج12، ص223
8. همان، ج2، ص432 و ج9/1، ص101
9. همان، ص316
10. همان، ص432 و ج9/1، ص101 و ج6، ص381
11. همان، ج2، ص431ـ434
12. دیوان امام على(ع)، تصحیح و ترجمه دکتر ابوالقاسم امامى، ص32ـ33
13. فهرست کتابخانه ملى، ج10، ص191
14. فهرست کتابخانه خوانسار، ج1، ص120
15. فهرست کتابخانه فیضیه، ج1، ص24
16. فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، ج2، ص119
17. معجم المطبوعات.
18. همان.
19. همان.
20. همان.
21. تحفة المراد، به اهتمام محمد حسین اکبرى، انتشارات الزهراء، ص184
22. دیوان الامام على، ص3ـ4
23. سیره ابن هشام، دار احیاء التراث،ج3، ص218
24. ریاض السالکین، ج7، ص219
25. تحفة المراد،ص196
26.همان، ص146
27. فصلنامه علوم حدیث، ش4، ص151
28. بحارالأنوار، ج1،ص22
29. همان، ص42
30. ترجمه دیوان امام على، مصطفى زمانى، ص18
این دیوان که بارها به طبع رسیده و داراى شروح و ترجمه هاى بسیارى است، چند گونه گردآورى شده؛ بگذریم از گردآورى هایى که تنها نامى از آنها در مآخذ ثبت است یا گردآورى هاى در دست انجام.
درباره این دیوانها دو گونه پرسش مطرح است: اولین پرسش که جنبه کلامى دارد، به این برمى گردد که آیا امامان معصوم شعر مى سروده اند و آیا سرایندگى با مقام عصمت ناسازگارى ندارد؟ آیا چونان پیامبر(ص) از سرودن، برحذر داشته نشده اند؟ و…
به گمان مى رسد که در جواب این پرسش، اتفاق نظرى در میان صحاب نظران به چشم مى خورد و پاسخ همه این است که منعى در سرایندگى امام معصوم نیست.1
ما از این بحث صرف نظر نموده، با فرض مثبت بودن جواب پرسش نخست، به پرسش دیگر که بحث اصلى این مقاله است، یعنى صحت انتساب، رو مى کنیم.
مطالب مربوط به صحت انتساب و معرفى دیوان، در چهار بخش ارائه مى گردد:
یک. تاریخچه گردآورى اشعار
تردیدى نیست که این اشعار توسط امام على(ع) (بر فرض درستى انتساب) گردآورى نشده اند؛ بلکه ارادتمندان آن حضرت در دوره هاى بعد، دست به چنین کارى زده اند.
گرچه بسیارى از دیوانهاى موجود، نام گردآورنده را با خود همراه ندارد و چنین مى نمایاند که گرد آمده امام است (و ما نیز به همین لحاظ آن را اولین متن قراردادیم)؛ اما کنکاش و تحقیق، امرى دیگر را نشان مى دهد.
آن گونه که شواهد نشان مى دهد، گردآورى هاى انجام شده این دیوان، به شرح زیر است:
1ـ اولین گردآورى را عبدالعزیز جلودى (م322ق) به انجام رسانده است . نجاشى در این باره مى گوید:
له کتب قد ذکرها الناس، منها کتاب مسند أمیرالمؤمنین(ع)، کتاب خطبه(ع)، کتاب شعره، کتاب قضاء على(ع)، کتاب رسائل على(ع)، کتاب مواعظه(ع)، کتاب الدعاءعنه(ع).2
صاحب «الذریعه» نیز: بر این، صحه گذارده و آن را کهن ترین دیوان نامیده است.3
از این دیوان، اثرى در دست نیست.
2ـ دومین گردآورى را ابوالحسن على بن احمد بن محمد فنجگردى نیشابورى (م512 یا 513ق) به انجام رسانده است. نام دیوان او «تاج الأشعار» یا «سلوة الشیعة» است.
در این دیوان، بنا به گفته کیدرى (صاحب «أنوار العقول») دویست بیت گرد آمده است. این دیوان نخستین مأخذ «أنوار العقول» کیدرى بوده است.4
این دیوان، گرچه تاکنون به طبع نرسیده، اما نسخه هایى خطى از آن موجود است:
الف. نسخه اى در کتابخانه مجلس به شماره 4/7099. 5
ب. نسخه اى در کتابخانه مدرسه سپه سالار.6
شیخ آقا بزرگ نیز گویا نسخه سپه سالار را دیده و مى گوید 138بیت آن ضمن مجموعه اى در این کتابخانه موجود است.7
3ـ دیوان امیرالمؤمنین، گردآورده یکى از اعلام ، که بنا بر سخن صاحب «أنوار العقول» از مجموعه فنجگردى بزرگتر بوده است. برخى شعرهاى آن به نقل محمد بن اسحاق (م151ق) صاحب کتاب «سیرة النبى» و برخى دیگر از متون کتابها گردآمده است. این دیوان، دومین مأخذ «أنوار العقول» است.8
از این دیوان، بیش از این اطلاعى در دست نیست.
4ـ دیوان أمیرالمؤمنین، گردآورده ابن الشجرى هبة اللّه بن على بن محمد (450ـ 543ق). این دیوان، سومین مأخذ «أنوار العقول» است.9
5ـ الحدیقة الأنیقة، گردآورده محمد بن حسین بن حسن بیهقى کیدرى نیشابورى (م548ق). کیدرى مى گوید: این دیوان، گزیده اشعار جمع آورده فنجگردى و دیوانى دیگر از امیرالمؤمنین(ع) در زمینه ادب و اندرز است.
صاحب «الذریعة» حدس مى زند که نسخه تاریخ 807قمرى آن را در کتابخانه خوانسارى دیده است.10
از این دیوان نیز نشانى به دست نیامده است.
6ـ أنوار العقول فى أشعار وصى الرسول(ص). این، دیوان مفصل کیدرى است که شعرها را به ترتیب الفبایى قافیه ها گردآورده و مآخذ بسیارى از شعرها را از دیوانهاى سه گانه گذشته و سایر کتب، باز گفته است.
آغاز این دیوان، «الحمدللّه الذى دانت لعزته الجبابرة، و تضعضعت دون عظمته الأکاسرة…» و پایان آن «هذا ما أکدى الیه کدىّ…» مى باشد.
شیخ آقا بزرگ معتقد است یک نسخه از آن را دیده است. چنانکه بر این باور است که دیوان چاپى معروف به نام دیوان امیرالمؤمنین، در ترتیب، به «أنوار العقول» نزدیک است؛ فقط اسانید و بسیارى از شعرها را از قلم انداخته اند.11 بر همین مطلب، دکتر امامى نیز در ترجمه «أنوار العقول» تأکید دارد.12
از این کتاب، نسخه هایى در دست است:
الف. کتابخانه ملى، ش1629/4، به خط نسخ، تاریخ کتابت: 908ق، 137 برگ با ترجمه فارسى زیر نویس.13
ب. کتابخانه فاضل خوانسارى، ش160، به خط نسخ، تاریخ کتابت: 807ق.14
ج. کتابخانه فیضیه، ش2056، به خط نسخ، کاتب: محمد تقى بن ملا على بن آقا محمد شهمیرزادى، تاریخ کتابت: 1235ق، 120 برگ.15
دکتر ابوالقاسم امامى نیز ترجمه کاملى از این دیوان را در سال 1373ش، توسط انتشارات اسوه منتشر کرده است.
این دیوان ـ که کاملترین دیوان چاپ شده موجود است ـ داراى 506 قطعه است و به ترتیب الفباى قافیه ها منظم شده است.
7ـ گردآورى ملا قاسم، پسر محمدتقى خوانسارى. اشعار این دیوان، از کتاب «تحفة الزائر» مجلسى نقل شده است.16
8ـ گردآورى شیخ محمد على مدرس خیابانى (م1373ق)نویسنده «ریحانة الأدب».
این دیوان، ضمن مجموعه اى با نام «دیوان المعصومین» است که جلد دوم آن (از حضرت سجاد تا حضرت صاحب) چاپ شده و جلد اول (از اشعار پیامبر تا امام حسین) به چاپ نرسیده است.
9ـ دیوان الامام على(ع)، گردآورى سید محسن امین عاملى، نویسنده «أعیان الشیعة» (م1330ش) که گلچینى از اشعار امام را گردآورده و در سال 1366ق، در 149صفحه در دمشق چاپ شده است.
10ـ دیوان الامام على بن أبى طالب، تحقیق «مرکز البیان العلمى» قاهرة.
در این کتاب، اشعار منسوب در پنج موضوع: الجهاد، حسن الخلق، الفخر بالنفس، المناجاة و الدعاء، والحث على العمل و طلب الرزق تنظیم شده است.
دو.کتابشناسى
در این بخش، آنچه مرتبط با دیوان است و تا کنون به چاپ رسیده، در دو بخش: «متن» و «ترجمه و شرح» معرفى مى گردد. گفتنى است دیوان هاى به طبع رسیده، همه به ترتیب الفبایى قافیه ها تنظیم شده اند؛ لیک در حجم و تعداد اشعار، تفاوت هاى بسیار دارند؛ از 190 قطعه، 355 قطعه، 374 قطعه، 455 تا 506 قطعه، متفاوت اند. تنها یکى از این دیوانها برحسب موضوع تنظیم شده است که در بخش قبل نیز از آن یاد شد.
الف ـ متن
1ـ دیوان الامام على بن أبى طالب، جمع و ترتیب: عبدالعزیز مکرم، مؤسسة الکتب الثقافیة، 1409هـ/ 1988م، 112ص، داراى 355 قطعه شعر، همراه با پاورقى هاى مختصر در توضیح اشعار.
ابتدا: الناس من جهة التمثال اکفاء / ابوهم آدم والأم حواء
انتها: ولکنا اذا متنا بعثنا/ و نسأل بعد ذا عن کل شىء
2ـ چاپ سنگى، بدون شماره گذارى و مشخصات، شرح و توضیح در حاشیه و ترتیب الفبایى.
ابتدا: الناس من جهة التمثال اکفاء
انتها: ولا تجزع اذا ما ناب خطب/ فکم لله من لطف خفى
3ـ دیوان الامام على، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 112ص، داراى 355 قطعه شعر.
ابتدا و انتها، مانند شماره یک؛ همراه با پاورقى هایى در توضیح، مانند شماره یک. در واقع، همان نسخه با حروفچینى جدید به چاپ رسیده است.
4ـ دیوان أمیرالمؤمنین على بن أبى طالب، شرح و قدم له: الدکتور عمر فاروق الطباع، شرکة دارالأرقم بن أبى الأرقم، بیروت، 240ص، داراى 374 قطعه شعر.
ابتدا و انتها، مانند شماره یک؛ با پاورقى هاى بسیار و تعیین نوع شعر.
5ـ دیوان الامام على بن أبى طالب، شرح: الدکتور یوسف فرحات، دارالکتاب العربى، بیروت، 1411هـ/ 1991م، 166ص، داراى 190 قطعه شعر.
ابتدا و انتها، مثل نمونه اول.
براساس دو نسخه چاپ ایران( 1308ق) و چاپ بولاق( 1908م) چاپ شده است.
در انتها، شرح حال امام على از کتاب «تاریخ الاسلام» ذهبى، ضمیمه است.
پاورقى هایى در شرح و توضیح دارد.
6ـ دیوان الامام على، تحقیق مرکز البیان العلمى، مکتبة الایمان، مصر، 121ص، همراه با پاورقى ها.
این دیوان، اشعار را به صورت موضوعى گردآورده و در پنج موضوع تنظیم کرده است: الجهاد، حسن الخلق، الفخر بالنفس، المناجاة والدعاء و الحث على العمل وطلب الرزق.
7ـ دیوان أمیرالمؤمنین(ع)، توضیـح بعضـى کلمه هـا در حواشـى، چـاپ یمـن،1310ق، 151ص، رقعى، داراى 455 قطعه شعر.
ابتدا: الناس من جهة التمثال…
انتها: وکم لله من لطف خفى…
8 ـ دیوان أمیرالمؤمنین، چاپ سنگى، یمن، 1300ق، 144ص.17
9ـ دیوان أمیرالمؤمنین(ع)، چاپ سنگى، مصر، 76ص.18
10ـ دیوان أمیرالمؤمنین، المطبعة العلمیة، قاهرة، 1311ق.
11ـ دیوان أمیرالمؤمنین، کاتب: على بن محمد حسن ، ناشر: مشهدى محمد، چاپ کارخانه حاج عباسعلى، 138ص.
12ـ دیوان أمیرالمؤمنین، بانى چاپ: حاج محمد رضا حسینى، 1277ق،140ص.
13ـ دیوان أمیرالمؤمنین(ع)، کاتـب: ابوالقـاسم گلپایگانى، بانـى چـاپ: ملارضا و محمدعلى (پسران على اکبر خوانسارى)، 139ص.
ب. ترجمه و شرح
1ـ دیوان أمیرالمؤمنین، سراینده: عبدالحسین اشعرى قمى، مقدمه: مصطفى زمانى، انتشارات پیام اسلام، قم،1369ش، 176ص، فارسى.
هر یک از اشعار عربى، به دو بیت شعر فارسى درآمده است.
2ـ دیوان امام على، تألیف: قطب الدین ابوالحسن محمد بن الحسین بن الحسن بیهقى نیشابورى کیدرى (قرن ششم)، تصحیح و ترجمه و مقدمه و اضافات: دکتر ابوالقاسم امامى، انتشارات اسوه، تهران، 1373ش، 720ص، 506 قطعه.
ابتدا: الناس من جهة التمثال اکفاء…
انتها: وبالأطهار أهل الذکر حقا /سلالة أحمد ولد الوصى
3ـ دیوان امیرالمؤمنین امام على(ع)، ترجمه: مصطفى زمانى، انتشارات پیام اسلام، قم، 1362ش، 509ص.
ابتدا: الناس من جهة التمثال…
انتها: ولاتجزع اذا ما ناب خطب…
4ـ دیوان حضرت على(ع)، ترجمه: محمد جواد نجفى، کتابفروشى ادبیه، تهران، سال ترجمه: 1384ش، 127ص، رقعى.
به همراه متن عربى در 127 صفحه که در سال 1319ق، به طبع رسیده است.
ابتدا: الناس من جهة التمثال…
انتها: وکم لله من لطف خفى…
5ـ دیوان امیرالمؤمنین با ترجمه به زبان لاتین از خاورشناس کوى پرس (Q.Kuypers)، لیدن، 1745م، 195ص. 19
6ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع)، چاپ سنگى با شرح فارسى، 1284ق.20
7ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع) موسوم به دیوان سیدنا على(ع)،با شرح ترکى واژه ها، بولاق، 1251ق،72ص.
سه. نسخه شناسى
در این بخش، نسخه هاى خطى موجود از متن دیوان ، یا ترجمه و شرح و یا تلخیص آن، معرفى مى گردد.
الف. متن
1ـ سلوة الشیعة، ابوالحسن فنجگردى نیشابورى (م512یا 513ق):
کتابخانه مجلس، ش4/7019 (فهرست، ج25، ص108)؛
کتابخانه مدرسه سپه سالار (فهرست، ج2، ص447).
2ـ أنوار العقول، محمد بن حسین بیهقى کیدرى (م548ق):
کتابخانه ملى، ش1629/4، خط نسخ،908ق، 137برگ، با ترجمه فارسى زیرنویس (فهرست، ج10، ص191)؛
کتابخانه فاضل خوانسارى، ش160، نسخ، 807ق (فهرست، ج1، ص120)؛
کتابخانه فیضیه، ش2056، نسخ، محمد تقى بن ملا على بن آقا محمد شهمیرزادى، 1235ق، 120برگ (فهرست، ج1، ص24).
3ـ دیوان اشعار أمیرالمؤمنین(ع):
کتابخانه سلطنتى، ش1774، نستعلیق، 247ص، 12سطرى (فهرست دینى، ص546).
4ـ دیوان امیرالمؤمنین با ترجمه فارسى:
سلطنتى، ش514، نستعلیق، ناقص الآخر، 151ص، 12سطرى (فهرست دینى، ص548).
5 ـ دیوان امیرالمؤمنین:
سلطنتى، ش1764، نسخ، 909ق، 226ص، 11سطرى (فهرست دینى، ص542).
6ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع) با ترجمه فارسى:
سلطنتى، ش1744، نسخ و نستعلیق، على بن محمد شوشترى، 1030ق، 238صفحه، 9سطرى (فهرست دینى، ص445)؛
آغاز: الحمدلله الذى دانت لعزته الجبابرة.
7ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع) با ذکر راویان و ناقلان اشعار:
سلطنتى، ش1737، نسخ، 210ص، 12سطرى (فهرست دینى، ص552)؛
آغاز: الحمدلله الذى دانت لعزته الجبابرة.
8 ـ دیوان امیرالمؤمنین:
کتابخانه مرعشى، ش1673، نسخ و نستعلیق، ابوالقاسم بن حسینعلى شریف قزوینى، بى تا (فهرست، ج26، ص170).
9ـ دیوان امیرالمؤمنین:
مرعشى، ش2/1673،تا حرف لام، نستعلیق، ابوالقاسم بن محمد تقى، شعبان 1264ق، 144برگ (فهرست، ج5، ص70).
10ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مرعشى، عکس، ش341، کامل، نستعلیق، 112برگ (فهرست، ج1، ص302).
11ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
کتابخانه مسجد اعظم قم، ش4/2424، بى کا، بى تا، خشتى (فهرست، ص557).
12ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مسجد اعظم، ش1341، بى کا، به ضمیمه قصیده برده یا ترجمه قصیده فرزدق، 1259ق، خشتى (فهرست، ص183).
13ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع) با ترجمه فارسى:
مسجد اعظم، ش 3171، بى کا، 1226ق، وزیرى (فهرست، ص183).
14ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مسجد اعظم، ش1863، بى کا، 1254ق، خشتى (فهرست، 183).
15 ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مسجد اعظم، ش654/1، بى کا، بى تا، رقعى (فهرست، ص466).
16ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
مسجد اعظم، ش1/2797، ناقص، بى کا، بى تا، رقعى.(فهرست، ص588)
17ـ دیوان منسوب به حضرت على(ع):
کتابخانه حرم حضرت معصومه، ش2/690، نسخ، بى کا، قرن 13، 36برگ (فهرست، ج2، ص331).
18ـ دیوان امیرمؤمنان(ع):
کتابخانه طبسى حائرى، ش140(مجلّه نور علم، ش14، ص051).
19ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
کتابخانه گلپایگانى، ش24/97، بى کا، 1255ق، 54برگ.
20ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
کتابخانه گلپایگانى، ش7/2397، بى کا، سده 11(فهرست، ج3، ص245).
21ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش272، بى کا، بى تا، ش457 و 729 و 733 (مجله نور علم، ش52ـ53، ص277).
22ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش36/94، على اصغر، 1280ق، 57برگ.
23ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش33/100، رضاقلى، 1241ق، 36برگ.
24ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش15/88، عبداللّه طائى، 1252ق، شش برگ.
25ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش3/744 = 24/97، بى کا، 1255ق(فهرست، ج3، ص37).
26ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش695 = 20/82 ـ81، محمد ساوجى، 1264ق(فهرست، ج22، ص77).
27ـ دیوان امیرالمؤمنین(ع):
گلپایگانى، ش36/159، بى کا، ق12، 75برگ.
ب. ترجمه و شرح
1ـ شرح فارسى دیوان امام على:
کتابخانه دانشگاه تهران، ش4411، کامل،71برگ، سده21(فهرست، ج13، ص3376).
2ـ شرح دیوان امام على به نظم و نثر فارسى:
دانشگاه تهران، ش 4251، کامل، سده14، 84 برگ (فهرست، ج13، ص3222).
3ـ ترجمه دیوان امیرالمؤمنین به نظم، سروده شوقى بغدادى (قرن 9):
الذریعة، ج9، ص549؛
فهرست نسخه هاى خطى فارسى منزوى، ج4/2722؛
مجلس، شماره 7106 (فهرست مجلس، ج25، ص168)؛
گلپایگانى، 18/147، بى کا، 1279ق، 67برگ، فارسى (فهرست، ج1، ص98).
4 ـ نظم الجواهر یا شرح دیوان امام على، از ابراهیم امینى، فارسى:
دانشگاه تهران، ش2457 (فهرست ج9، ص1195).
5ـ ترجمه منظوم دیوان امام على(ع)، میر تقى الدین محمد کاشانى،ترجمه منظوم صد بیت:
مجلس، شماره14098(فهرست، ج38، ص127).
6ـ شرح دیوان امام على، از حسین بن اسماعیل حسینى:
مجلس، شماره1114(فهرست، ج 3، ص361) و مجلس، مجموعه طباطبایى، ش10/206؛
کتابخانه لاجوردى قم، نستعلیق، شیخ محمد، 27 رجب1089ق، فارسى (آشنایى با چند نسخه خطى، ص115).
7ـ ترجمه منظوم دیوان امام على(ع)، ناظم ناشناس:
مجلس، ش2198، ص492 (فهرست، ج6، ص160).
8 ـ شرح دیوان امیرالمؤمنین، میر حسین بن معین الدین میبدى:
مرعشى، ش8654، نسخ زیبا، بى کا، ق11، 410برگ، فارسى (فهرست ج22، ص211)؛
گلپایگانى، ش86/34، بى کا، 1047ق، 210 برگ، فارسى؛
مرعشى، ش1/9411، آغاز افتاده، نسخ، احمد بابا، صفر 987، فارسى (فهرست، ج24، ص184)؛
گلپایگانى،ش151/25، بى کا، ق12، 438برگ، فارسى؛
مرعشى، ش7417، کامل، نسخ و ابیات متن به خط ثلث، محمد مظفر بن محمد حکیم، شنبه، پانزدهم شوال1080ق، 171 برگ، فارسى (فهرست، ج19، ص231)؛
گلپایگانى،ش26/5، بى کا، ق11، 399 برگ، عربى؛
مرعشى، ش9350، کامل، نستعلیق، احمد بن محمد الجاحظ الکاتب، نیمه ربیع الثانى918ق، 289 برگ، فارسى (فهرست، ج24، ص143)؛
مرعشى، ش216، فاقد خطبه کتاب و فاتحه هاى آغاز، نستعلیق و ابیات اصل نسخ، بى کا، سده سیزدهم، 176برگ، فارسى (فهرست، ج16، ص16)؛
مرعشى، ش3997، کامل، نستعلیق زیبا، عبارتهاى عربى به نسخ، رمضان 1054ق، 264برگ، فارسى (فهرست، ج10، ص372)؛
مرعشى، ش9602ـ9603، دو جلد، یک نسخه است که در دو بخش جلد شده، نستعلیق، بى کا، سده دهم، 414 برگ، فارسى (فهرست، ج25، ص4)؛
گلپایگانى،ش177/1، بى کا، ق10، 54برگ، عربى؛
مسجد اعظم، ش2000، بى کا، سده 11، وزیرى، فارسى (فهرست، ص534)؛
مرعشى، ش9499، هفت فاتحه در مقدمه آمده، نستعلیق زیبا، احمد، 1035ق، 127برگ، فارسى (فهرست، 42، ص254)؛
مرعشى، ش9036، نسخ، محمود بن محمد بن امیر قلعلى سبزوارى، ذى القعده952ق، 402 برگ، فارسى (فهرست، ج23، ص193)؛
کتابخانه رضوى قم، عربى (آشنایى با چند نسخه خطى، ص62)؛
گلپایگانى، ش1900، بى تا، خشتى، فارسى (فهرست، ج3، ص101)؛
مرعشى، ش5431، کامل، بى کا، بى نا، نسخ، 236 برگ، فارسى (فهرست، ج14، ص215).
9ـ الفواتح السبعة، مقدمه شرح دیوان امیرالمؤمنین، میبدى:
مسجد اعظم، ش2336، بى کا، سنه909ق،63برگ، خشتى، فارسى (فهرست، ص384).
10ـ ترجمه اشعار امیرالمؤمنین، محمد حافظ رضوى مشهدى:
گلپایگانى،ش157/21، محمد باقر اصفهانى، ق13، 37برگ (فهرست، ج2، ص29).
11ـ ترجمه قصائد امیرالمؤمنین(ع)، محمد صالح بن احمد:
گلپایگانى، ش1/165، محمد امین، 1075ق، 52برگ، فارسى ـ عربى.
12ـ شرح دیوان امیرالمؤمنین(ع) سعد الدین سلیمان، مجید مستقیم زاده:
حجتیه، ش515، نسخ، 1278ق، رحلى220برگ، ترکى(فهرست، ص98).
13ـ شرح و ترجمه دیوان امیرالمؤمنین(ع) محمد على ملقب به مداح:
فیضیه، ش634، نستعلیق، بهاءالدین محمد بن ابى محمد، 237برگ، فارسى (فهرست، ج2، ص75).
14ـ شرح دیوان امیرالمؤمنین(ع)، شارح ناشناس:
مرعشى، ش8577، نسخ، بى کا، 7 ربیع الثانى، 1057ق، 128 برگ، فارسى (فهرست، ج22، ص153).
15ـ دیوان امیرالمؤمنین با ترجمه فارسى، شارح ناشناس:
سپه سالار، ش7114، نسخ، سده 12، 81برگ (فهرست، ج6، ص516).
ج. منتخب
1ـ منتخب دیوان امیرالمؤمنین(ع)، محمود مرندى:
گلپایگانى، ش117/14، محمد مرندى، 1238ق، 18 برگ، عربى.
چهار. ارزیابى
تا اینجا گزارشى از گردآورى هاى انجام شده و دیوانهاى چاپ شده موجود ارائه گشت. چنانکه به دست آمد، آنچه اینک در دست است، حاوى اسناد و مدارک نیست تا از آن طریق مورد نقادى و ارزیابى قرار گیرد.
بى شک، شعر معصوم (مانند گفتار و کردار او) زمانى ارزشمند است که درستى انتساب و صدورش معلوم گردد. دسترس به اسناد و مدارک، راه را بر چنین سنجش هایى آسان مى گرداند؛ چنانکه حذف آن، امر ارزیابى را دشواتر مى سازد. از این رو، نسبت به اشعار موجود، داورى هاى متفاوتى شده است که در اینجا به برخى اشاره مى کنیم:
1 .استاد حسن زاده آملى در قضاوتى گفته اند:
این جانب، اکثر اشعار دیوان، منسوب به امیر(ع) را از دیگران یافته است و همه را با ذکر مآخذ و مصادر، در «تکلمة منهاج البراعة» (ج1،ص306ـ315) آورده است.
بسیارى ازاشعار دیوان بیان روایات مروى از آن جناب است که دیگران به نظم درآورده اند و چون مضمون آنها از امیر(ع) است، اشعار را به آن حضرت نسبت داده اند، مثل ابیات «یا حار همدان من یمت یرنى…» که سید حمیرى، قول امیر(ع) به حارث همدانى را به نظم آورده است و اصل خبر را شیخ مفید در مجلس اوّل «امالى» خود نقل کرده است و پس از نقل خبر گفته: «قال جمیل بن صالح وأنشدنى أبو هاشم السید الحمیرى…».
و از آن جمله است اشعار بسیارى در دیوان که نصایح امام به فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است که وصایاى آن جناب را به سبطین، به نظم درآوردند و از این روى، اشعار به خود آن حضرت انتساب داده شد. علاوه اینکه سبک اشعار از حیث بلاغت و فصاحت، نسبت به دیگر کلمات امیر(ع) چون خطب و رسائل و حکم و نهج و غیر آن، بسیار متفاوت است و سست به نظر مى آید. ظاهرا باید گفت رجزهایى که از آن حضرت نقل شده است، اسناد آنها به آن جناب، خالى از قوّت نیست که سیرت ابطال عرب در میدان مبارزه این بود.
بسیارى از اشعار «على بن ابى طالب قیروانى» نیز به آن جناب نسبت داده شده که اشتراک در اسم، موجب این اشتباه شده است.
2 .استاد سید جلال الدین آشتیانى مى گوید:
این ابیات (دوائک فیک…) از على بن ابى طالب قیروانى است و تشابه اسمى باعث آن گشته است که بسیارى از محققان در نحوه انتساب این ابیات و نظائر آن، بر سبیل خطا گام نهاده اند و گاهى نیز بدون تشابه در نام؛ مثلا مناجات منظوم ناصرخسرو قبادیانى را (که مذکور در مفاتیح الجنان حاج شیخ عباس قمى است) از آن حضرت وصى(ع) دانسته اند و حال آنکه: کلام على، کلام على.21
3 .در مقدمه «دیوان الامام على(ع)» که توسط مکتبة الایمان در قاهره به چاپ رسیده، ده ایراد بر انتساب این دیوان به امام على وارد شده است:
هذه المقطوعات والأبیات المتناثرة التی بین أیدینا هی ما ینسب للإمام علی ـ کرم اللّه وجهه ـ من الشعر، وأول سؤال یخطر علی أذهاننا: هل لابد وأن یکون الإمام علیّ شاعرا؟ بالطبع لا؛فمکانته فی الإسلام لاتحتاج إلی نسبة شىء إلیه یرتفع بها فی العیون و ترسخ مکانته فی القلوب.
ولنا على هذه الأبیات ملاحظات نوجزها فیما یلی:
أولا: تتناثر فی الدیوان الأبیات المفردة علی بحر الرجز وهی أقرب عند العرب قدیما من لغة الحوار العادی ـ أو کما نقول بالتعبیر المعاصر لغة رجل الشارع ـ أکثر من قربها من الشعر لأنها لا یقصد بها قول الشعر، فالشعر فن راق معقد یحتاج إلى موهبة وملکة وتفرغ له من أجل التجوید والإتیان بالصور الفنیة الجدیدة الخلابة.
ثانیا: تکثر فی الدیوان أبیات المدح للقبائل وهذا بعید کل البعد عن خلق الإمام من ناحیة وبعید عنه کشاعر ـ إن أراد لنفسه أن یکون شاعرا ـ من ناحیة أخرى، فإن علیا إن أراد أن یقول شعرا فسیضمنه بلا شک معانی دینیة و روحیة سامیة.
ویلاحظ أن لقبیلة همدان حظ وافر من هذه المدائح وإنی لأرى أنها قیلت علی ألسنة تلک القبائل وهذه البطون والأقوام،ثم نسبت إلى الأمام لجلب الفخر لأنفسهم بأن الإمام مدحهم.
ثالثا: الصور الفنیة والمحسنات البدیعیة نادرة جدا تقترب من حد العدم و هو ما لایلیق ببلاغة الإمام وفصاحته المعروفة.
رابعا: تنتش فی بعض أبیات الدیوان روح الفخر الشخصی و تعدید الأمجاد و خاصة قتله لعمرو بن عبدود، ولیس ذلک من أخلاق الإمام ولم نعرفه عن أحد من الصحابة.
خامسا: کثرة المساجلات الشعریة، ولا أقول نقائض ـ بین الإمام و عمرو و معاویة ـ وکأنهم جمیعا کانوا مشغولین بالشعر فلا یتخاطبون إلا به وقد کانت قضیتهم غیر ذلک تماما.
سادسا: فی الدیوان أبیات تنسب للإمام قالها لرجل وهو میت فی المنام وأبیات تنسب إلی فاطمة الزهراء!
سابعا: کثیر من المواقف التی قال فیها الإمام الأبیات مفتعلة ولایحسن، بل لایتناسب فیها قول شعر خاصة من رجل لیس محترفا للشعر أصلا کبشار أو المتنبی مثلا، و یستطیع القارئ الکریم أن یلحظ ذلک من السطور التی نقدم بها الأبیات.
ثامنا: فی الدیوان أبیات تذم النساء ذما لامعنى له، فهل کان علی عدوا للمرأة؟ أم لم یکن یعلم أن الرجل والمرأة سواء فی تکالیف الشریعة إلا ما کان من فرق طبیعی بینهما؟
ثم بعد ذلک نجد مدحا للسیدة خدیجة والسیدة فاطمة إذن فالإمام یعرف أن من النساء من لها مکانة ومنزلة عظیمة عند اللّه ومنهن من بشرها اللّه بالجنة کالسیدة خدیجة، ثم بعد ذلک نسأل إذا کان الإمام علیّ یقول فی المرأة ما یقول وهو زوج فاطمة وحماته خدیجة، فماذا نقول نحن فی المرأة؟!
تاسعا: الأبیات فی الدیوان فقیرة فنیا وتبدو لرجل یحاول أن یکون شاعرا وحکیما فی ذات الوقت فجاء الشعر مشوها والحکمة أشد تشوها وافتقدنا الروح فى الشعر والعقل والحصافة فی الحکمة.
عاشرا: فی الأبیات أخطاء عروبة و موسیقیة واستخدام للضرورات الموسیقیة وقلق فی بعض الکلمات التی لم تجلب إلا للقافیة.22
4 . ابن هشام پس از نقل این ابیاتى که در دیوان منسوب موجود است، مى گوید:
قالها رجل من المسلمین غیر على بن أبى طالب، حینما ذکر لى بعض أهل العلم بالشعر ولم أر أحدا منهم یعرفها لعلى(ع).23
5 .مرحوم سید على خان در شرح صحیفه سجادیه، شعر «أتزعم أنک جرم صغیر…» را که در دیوان منسوب موجود است، به عنوان «قبل» نقل کرده است.24
البته ملاصالح خلخالى25 و حکیم عباس دارابى26 در شرح قصیده میر فندرسکى، همین اشعار را به عنوان «قال أمیرالمؤمنین» نقل کرده اند.
6 .استاد محمد باقر محمودى که جلد دوازدهم از «نهج السعادة» را به اشعار حضرت اختصاص داده و اسناد و مدارک آن را گردآورده است (و به زودى به چاپ خواهد رسید)، مى گوید:
اشعارى که سروده و ابداع خود حضرت باشند، در نهایت قلّت اند. بنده تلاشم در این کتاب، آن بوده که همه اشعارى را که از آن حضرت شنیده شده ـ چه اشعار خودشان و چه اشعارى که ایشان به آنها تمثّل کرده اند ـ، همه را یاد کنم و اسناد و مصادر آنها را بیاورم . إن شاء اللّه وقتى این کتاب به دست اهل فن برسد، مقدارى از مشکلات ابیات منسوب به حضرت، حل مى شود و دیگر خیلى از نظم ها روشن مى شود که آیا انشاى خود حضرت است، یا به عنوان مثال و شاهد در سخنان خود آورده اند.
برخى از ابیات را حضرت براى تفهیم مطلب به مستمع، از دیگران نقل کرده اند که یا نام شاعر در کلام ایشان هست، و یا راوى به مشهور بودن آن بیت (از شاعر اصلى) اشاره مى کند، و یا ما مصدر آن را از متون و دواوین کهن قرون متقدّم، پیدا کرده ایم و نشان داده ایم. در کنار اینها، ابیاتى هم هست که از خود حضرت است. در گذشته، بعضى همه این اشعار را در هم آمیخته اند و به حضرت نسبت داده اند.27
7 .علامه مجلسى، کتاب «دیوان» را در ردیف مصادر «بحارالأنوار» ذکر مى کند28 و در ارزیابى آن مى نویسد:
و کتاب الدیوان انتسابه الیه ـ صلوات اللّه علیه ـ مشهور، وکثیر من الأشعار المذکورة فیها مرویة فى سائر الکتب، و یشکل الحکم بصحة جمیعها و یستفاد من معالم ابن شهرآشوب أنه تألیف على بن أحمد الأدیب النیسابورى من علمائنا والنجاشى عدّ من کتب عبدالعزیز بن یحیى الجلودى، کتاب «شعر على(ع)».29
8 . برخى از صاحب نظران معتقدند که این دیوان، بسان کتب اندرز و موعظه، نیاز به مدرک ندارد؛ چرا که مبناى فتواى مراجع نیست:
اگر چه دیوان امام على(ع) ـ همانند نهج البلاغه و سایر کتابهاى اندرز و موعظه ـ نیاز به مدرک ندارد (چون مرجعى نمى خواهد روى مطالب آن فتوا بدهد)؛ اما جمع آورى مدرک براى اشعار، مطلب را مطمئن تر و محکم تر مى گرداند.30
9 .دکتر ابوالقاسم امامى در مقدمه ترجمه «أنوار العقول»، تحلیلى جامع و ارزیابى یى سنجیده از این دیوانها ارائه مى کند و مى گوید:
به هر روى، این درست است که حضرت شعر مى سروده و خود سخنور و سخن سنج و نقاد شعر بوده است. اوج سخن در نهج البلاغه و نیز داورى امام درباره برترى شعر امرؤ القیس، شاعر نامدار جاهلى (رک. نهج البلاغه، شهیدى، کلمات قصار: 455؛ فیض الاسلام، حکمت447)، خود بر این سخن گواه است؛ لیک، شعر و شاعرى با همه نقش رسانه اى و اهمیتى که در پیکارهاى آغاز اسلام داشته و با آن که پیامبر گرامى اسلام، شعر نیکو را مى ستوده و برخى سرایندگان را نواخته است، باز، این گونه از سخن، بویژه در هنگامه نزول قرآن کریم و درخشش آیه هاى آسمانى، رنگ جاهلى اش را باخته بوده و در پایه اى از ارزش نبوده است که انگیزه امام در سرودن شاعرانه باشد، به گونه اى که شعر او همانند نثرش در نهج البلاغه، چنان و چندان باشد که حضرت را در شمار سرایندگان رسمى تاریخ ادب تازى درآورد؛ وگرنه، سید رضى، صاحب آن دیوان و آن پایه در ادب تازى، گردآورنده نهج البلاغه و نویسنده خصائص امام و برافرازنده پرچم سخنورى امام در آوردگاه سخن سنجان قرن چهارم، چنان که نثر امام را گرد کرده، به تدوین دیوانى از او نیز همّتى مى گماشته یا از آن سخنى مى گفته است. با این همه، وى در نهج البلاغه و نیز در اثر دیگرش (خصائص أمیرالمؤمنین)، قطعه هایى از شعر على(ع) را روایت کرده است. این نکته و نیز سخنانى مانند سخن سعید بن مسیّب نشان مى دهد که حضرت به هر حال با سرودن شعر، بیگانه نبوده اند و گه گاه، به مناسبتهایى، فزون بر رجزهاى میدان جنگ، چامه هایى سروده اند که مایه اصلى تدوین دیوانى از امام شده است.
بارى، شعر این دیوان، با توجه به پایگاه راویانش، و با توجه به ساختارها و معانى و انگیزه هاى شعرى، بر چندگونه است: [1]گونه اى که به قطع از سروده هاى امام است، مانند رجزها و سروده هایى که در منابع معتبر به تواتر و تکرار از حضرت دانسته مى شود؛ [2]گونه اى که از شاعران دیگر است و حضرت در ضمن سخن، بدانها تمثّل جسته است؛[3] گونه اى که در آن، لفظ از دیگران و معنا از امام(ع) است؛ بدین معنا که سرایندگان، سخنان نغز امام را به رشته نظم کشیده اند (که در این صورت برابرى و هم عیارى نظم شاعران را با کلام امام، چشم نمى توان داشت)؛[4] گونه اى که شرح منظوم واقعه یا گزارشى است که در احوال حضرت آورده اند؛[5] گونه اى که دوستداران امام به زبان حالى از حالات او سروده اند؛[6] رجزى که از هماوردان امام در جنگهاست که امام رجزى در پاسخشان سروده، و رجز حریف و پاسخ امام، هر دو در دیوان آمده است.31
اینک به نظر مى رسد بر محققان و حدیث پژوهان است که:
الف. نسخه هاى کهن دیوانهاى فنجگردى و کیدرى را که بدان اشارت رفت، تصحیح و احیا کنند.
ب. مصادر و مدارک تمامى اشعار، استخراج و تدوین شود؛ کارى که استاد محمودى نیز بدان همت ورزیده اند.
ج. روایاتى که مضامین آن ها در قالب این اشعار آمده، گردآورى شوند.
پس از آن، داورى و تحلیلى سنجیده نسبت به اشعار منسوب ارائه گردد.
________________________________________
1. رجوع شود به: دیوان الامام على، شرح و ضبط: الدکتور عمر فاروق الطباع، ص 6ـ10
2. رجال النجاشى، ص167
3. الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج9/1، ص101
4. همان، ج2، ص432 و ج3، ص205
5. فهرست نسخه هاى خطى مجلس، ج25، ص108
6. فهرست نسخه هاى خطى مدرسه سپه سالار، ج2، ص447
7. الذریعة، ج12، ص223
8. همان، ج2، ص432 و ج9/1، ص101
9. همان، ص316
10. همان، ص432 و ج9/1، ص101 و ج6، ص381
11. همان، ج2، ص431ـ434
12. دیوان امام على(ع)، تصحیح و ترجمه دکتر ابوالقاسم امامى، ص32ـ33
13. فهرست کتابخانه ملى، ج10، ص191
14. فهرست کتابخانه خوانسار، ج1، ص120
15. فهرست کتابخانه فیضیه، ج1، ص24
16. فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، ج2، ص119
17. معجم المطبوعات.
18. همان.
19. همان.
20. همان.
21. تحفة المراد، به اهتمام محمد حسین اکبرى، انتشارات الزهراء، ص184
22. دیوان الامام على، ص3ـ4
23. سیره ابن هشام، دار احیاء التراث،ج3، ص218
24. ریاض السالکین، ج7، ص219
25. تحفة المراد،ص196
26.همان، ص146
27. فصلنامه علوم حدیث، ش4، ص151
28. بحارالأنوار، ج1،ص22
29. همان، ص42
30. ترجمه دیوان امام على، مصطفى زمانى، ص18
- 31. دیوان امام على(ع)، تصحیح و ترجمه دکتر ابوالقاسم امامى، ص8ـ9