آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

متن

مجله خوب و خواندنى شما، از جهاتى جالب، سودمند و ارجمند است. عناوین مقالات نیز براى کسانى که در این زمینه ها مى اندیشند، بعضاً ذوق برانگیز است و گاه پرجاذبه.عنوان «دفاع از حدیث »ازآن مجموعه است.این بنده در شماره دوم شاید اولین مقاله اى را که به خواندن گرفتم، مقاله یادشده بود، امّا متاسفانه آن استحکام و استوارى مأمول را درآن نیافتم و…. اکنون مقاله چهارم از آن مجموعه را درپیش روى دارم که بواقع مصداق روشن «دفاع بد»از حدیث است. بااعتذار تمام عرض مى کنم که نویسنده این مقاله نشان داده است که نه «ادب نفس » دارد و نه «ادب بحث »؛اندکى به تعبیرها بنگرید: «به جنگ اسلام مى روند »، «خنده جاهلانه » (حضرت نویسنده این خنده وچگونگى آن را از کجا کشف کرده اند)، «جهل خویش…»، «کج اندیشى ها»، «عقل ناقص »، «هرزگى »، «غرب زدگى »، «آلودگى » و…. کسى که فریاد بر مى آورد که کجایند مطهرى ها و...وگویا خود را در چنان جایگاهى مى نگرد،خوب است ابتدا به آنگونه شدن بیندیشد و آنگاه…. آنچه را مؤلف از حضرت زهرا (س ) نقل کرده است و بر آنچه پنداشته دلیل گرفته، روشن است که از تفسیر درست سخن بازمانده است، بگذریم که در مباحثى از این دست که «باید» و «نباید» را رقم نمى زند، به این گونه حدیثها ـ بر فرض تمامیت سند ـ نمى توان استناد کرد. جناب نویسنده تلاش کرده است ـ که سعیش مشکور باد ـ و سن حماد را از سیزده سالگى به بیش از سى سالگى رسانده است تا آنگاه فرموده اند: «نباید تعبیر امام بر وضعیت فعلى حماد قابل تطبیق باشد». گمان نمى کنم اگر نویسنده محترم درست معناى کلام خود را تصور مى کرد چنین مى نوشت. اگرشخص سى ساله و درس نخوانده به محضر ایشان بیاید و وى بدو بگوید «زشت است مرد هفتاد ساله چون تو سواد نداشته باشد»، و آنگاه او بگوید من «سى ساله ام» بگوید بنده چهل سال بعد تو را در نظر رفته بودم!! آنگاه شنونده چه خواهد گفت «ما هکذا، یا سعد تورد الأبل»! آنگاه نویسنده چون مى نگرد تلاشى عبث بکار بسته مى گوید: «تطبیق جمله… بر شخص حماد… هیچ ضرورتى ندارد. یعنى لزومى ندارد سخن مخاطب خودش را بگیرد!!… از این افاضات شگفت، نویسنده محترم در ضمن مقاله هاى پیشین نیز داشته است. بهر حال… شایسته چنان است که بانیان «مجله علوم حدیث» که نشریه اى است تخصصى و علمى، که تضارب آرا در صفحات آن بس ضرورى است، درشت گوییها و ناهنجار نویسیها را از صفحات مجله بزدایند و به نوشته هایى بدانگونه مجال نشر ندهند، و یا این گونه سطور آن را بپیرایند و در فضایى سالم و میدانى آکنده از «ادب نفس» و «ادب بحث» حقایق نموده شود و حق بر کرسى نشیند. والسلام        

تبلیغات