آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

متن

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، والصلوة والسلام على سیّد الأنبیاء والمرسلین، وعلى أهل بیته الطیبین، سیّما بقیةِ الله فى الأرضین.
بسم الله الرحمن الرحیم. إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر.
نخست، قِرانِ سعدِ افتتاحِ مؤسسه فرهنگىِ «دارالحدیث» با زاد روزِ فرخنده کوثر و مهترِ زنانِ عالم را به همه شما حضارِ ارجمندِ این محفلِ شریف، تبریک و تهنیت مى گویم.
هرچند مرا فرمودند تا درباره «دانشکده علوم حدیث» گزارشى به عرض عزیزان برسانم، امّا سزا مى بینم که پیشاپیشِ این گزارش، گفتارى فشرده به عنوان مقدّمه پیشکش کنم؛ گفتارى در باب «کتاب»، «سنّت» و «حدیث».
حدیث معصومان(علیهم السلام) ـ که در واقع مفسِّر و بیانگر و گویاى تفصیل و تشریحِ کلیّاتى است که در قرآن کریم آمده است ـ از ارزش و اهمیتِ والایى (همپاى قرآن کریم) در استنباط احکام و قوانین و شریعت و فرهنگ اسلام برخوردار است. منتها تفاوتهایى میان این دو منبعِ استنباط وجود دارد که به برخى از آنها اشارت مى رود:

قرآن کریم
قرآن کریم، منبع و مأخذى است که ـ علاوه بر اهتمام به نگاهبانىِ از آن در گنجورِ حافظه مردمِ معاصرِ با رسولِ خدا ـ همزمان با حیاتِ پیامبراکرم(ص)، کتابتِ آن توسطِ کُتّاب وحى، به مدد صیانت از کیانِ این کتابِ آسمانى آمد، و مشیئتِ الهى اقتضا کرد که این دو عامل، همزمانِ با نزولِ قرآنِ کریم، دست به دست هم دهند تا دست نخورده ترین نبشتار در تاریخ بشریّت (از آغازِ آفرینش انسان تا پایان و نهایتِ هستى و جهان)، حیثیت و تمامیت و مصونیت و اعتبارِ خود را حفظ کند. و لذا از دیدگاه همه علماى فریقین، کمترین دستبردى به این کتاب، راه نیافته است؛ و حتى یک حرف و کلمه که از آنِ غیرخدا باشد، در آن وجود ندارد، و در آن هیچ گونه تقدیم و تأخیرى پدید نیامده است.
قرآن کریم در میان همه کتب و صحف آسمانى، از نظر مصونیّت و آسمانى بودن و اینکه کمترین تحریف بدان نفوذ نکرده (و حرف و کلمه اى از آن کاسته نشده و حرف و کلمه اى از سوى بشر بدان راه نیافته و بدان افزوده نگردیده)، کتابى است منحصربه فرد که براى آن از گذشته بسیار دور و تا ابد نظیرى نمى توان سراغ کرد.

حدیث و سنّت
امّا حدیث ـ که بازگوکننده قول و فعل و تقریرِ معصوم(ع) است ـ نمى توانست چنین پایگاه مطمئن و موثّقى را براى خود احراز کند؛ زیرا معصومان(ع) داراى آنچنان قداست و مصونیت از خطا و لغزش مى باشند که تمام پدیده هاى وجود مقدّسشان، سنّت و اسوه هایى در خورِ اتّباع و پیروى است. گفتارِ آنها، کردارشان، و حتّى سکوتِ آن حضرات در برابرِ اعمال و کردارهاى دیگران ـ که از شوائب اعمالِ عادى و تقیّه رهیده بود ـ بایسته و شایسته مى نمود تا مردم از آنها رهنمود برگیرند. امّا امکان نداشت که همه این پدیده هاى وجودى، به صورتِ مکتوب و نوشته درآید.
در محدوده یک روز از زندگانىِ پیامبر اکرم و معصومین(ع)، دهها پدیده گفتارى و کردارى و سکوتهاى امضایى روى مى داد؛ پدیده هایى که باید آنها را سنّت تلقى کرد. این جریان گسترده، مربوط به ساعاتِ معدودِ شبانه روزىِ یک معصوم است، تا چه رسد به ماهها و سالها و قرنها زندگانى آنان که ثبت و ضبط مقدارِ اندک یا شمارِ قابلِ توجهى از چنان بسیارى در نبشتارها ـ همزمان با حیات آنها ـ امکان پذیر نبوده است. بنابراین، احادیثى که بتواند سنّتِ معصومین(ع) را بازگو کند، از دهها هزار رقم، بسى فراتر مى رود که از قید و کتابت نصیبى نداشتند، و صرفاً این حافظه ها بودند که در جهت نگاهدارى و نگاهبانى از آنها ایفاى وظیفه مى کردند.
باید توجه داشت که اگر احادیثى را مى نگاشتند، نگارنده ها سایه وار همواره همراهِ معصومان(ع) نبوده اند تا توفیقِ نگارشِ سراسرِ آنها نصیبِ آنان گردد. ولى قرآن کریم بلافاصله و یا با فاصله اندکى پس از نزول، کتابت مى شد و حفظِ آن در گنجورِ اذهانِ صحابه نیز به مدد آن مى آمد، و پس از رحلت رسول اکرم(ص)، این دو عامل (یعنى حفظ و کتابتِ قرآن) به فعالیت خود تداوم بخشیده، لحظه به لحظه رو به گسترش و فزونى مى نهاد و مصاحف بى شمارى به هم رسید. به همین جهت، قرآن کریم از مصونیتى بى نظیر در میان همه کتب و صحف تاریخ بشر برخوردار است؛ چراکه کتابى است جاوید، با احکامى که تا به روزِ رستاخیز باید پایدار بماند و به صورت برنامه اى جامع براى زندگانى همه جوامع انسانى، تا ابد مورد عمل قرار گیرد؛ برخلاف سایر ادیان و کتب آنها که به برهه هایى از روزگار محدود بودند و باید منسوخ مى گردیدند. و لذا یا این کتب و صحف از میان رفتند و یا بدانها تحریفهایى غیرقابل جبران راه یافت.

نکته اى که در اینجا قابل ذکر است، این است که قرآن و احادیثِ معتبر، به سبب آنکه ریشه در وحى دارند، داراى وجه اشتراک مى باشند؛ زیرا رسول اکرم(ص) در مقام بیانِ حکم، سخنى جز از طریق وحى بر زبان نمى آورد: «إن أقول إلاّ ما یوحى إلىّ».
قرآن و احادیثِ موردِ اعتماد، تفاوتشان در این است که قرآن کریم، وحى الهى است در قالب تعبیر خداوند متعال؛ و ریخت و بافتِ الفاظ و تعابیرِ آن از آنِ خودِ خداوند است؛ و سخن و تعبیر بشرى بدان راه ندارد؛ ولى احادیث، وحى حضرت بارى تعالى هستند، امّا با این فرق که در قالب و ریختِ تعبیرِ رسول اکرم(ص)، به مردم ابلاغ شده اند.
براى اینکه قرآن کریم با همان قالبِ تعبیرِ الهى از هرگونه گزند و آسیب مصون بماند، کوششهاى چشمگیرى ـ چه همزمان با نزول آن و چه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و نیز تا هم اکنون ـ به طور مستمر و بى وقفه معمول گردیده و حتى در نگاهبانى از رسم الخطِّ متداولِ در دورانِ آن حضرت، اهتمام شگرفى در طول تاریخ اسلام، صورت گرفته است. لذا، در قرآنیّتِ قرآنِ موجود ـ چه از نظر الفاظ و تعابیر و چه از لحاظ قرائت و حتّى رسم الخطِ آن ـ کمترین تردید راه ندارد.
امّا در مورد احادیث، باید یادآور شویم که با مشکلات و دشواریهاى بى شمارى مواجه هستیم؛ مشکلاتى که برشمردن آنها فرصت بسیار گسترده اى را درخواست مى کند؛ مشکلاتى پیش بینى شده و مشکلاتى پیش بینى ناشده که باید در درازمدّت، جهت بررسى و حلِّ آنها، مساعىِ دانشمندانِ بسیارى مصروف گردد.
مسئله بسیار ساده و آشنا و مأنوسى را به عنوان نمونه و مثال یاد مى کنیم؛ مسئله اى که گوش ما با آن آشناست و فراوان از آن گفتگو مى کنیم: «حدیث قدسى» یا «احادیث قدسیّه».

حدیث قُدسى
«حدیث قدسى» چیست؟ آیا مى توان در نصوص دینى، تعبیر و عنوانِ «حدیث قدسى» را سراغ کرد؟ کلمه «حدیث»، پیشینه اى بس دیرینه دارد، و سابقه آن را مى توان در لسان صادع شرع(ص) بازیافت؛ ولى با صفت «قدسى»، آیا داراى سابقه اى در نصوص دینى هست؟ و آیا میان «احادیث قدسیه» و احادیث متعارف، تفاوتى وجود دارد؟ اگر میان آنها فرق و تفاوتى هست، فارقِ میانِ آنها چیست؟
ـ عنوان «احادیث قدسیه» را ظاهراً اوّلین بار، محیى الدین بن العربى (م 638هـ.ق) مطرح ساخته است.
محیى الدین در آغازِ کار، چهل حدیث از رسول اکرم(ص) را ـ به شرط منسوب بودنِ آنها به خداوند متعال ـ فراهم آورد. آن گاه چهل حدیث دیگر را که از غیر پیامبراکرم(ص) بود ـ باز هم به شرط انتسابِ آنها به خدا ـ گرد آورد؛ و براى بارِ سوم، بیست ویک حدیثِ دیگر بر آنها افزود. این احادیث، اولین مجموعه اى است که «احادیث قدسیه» نامیده شده است.
ـ پس از او، محمد عبدالرؤوف مناوى (م 1035هـ.ق)، کتاب «الإتحافات السَّنیة بالأحادیث القدسیة» را تدوین کرد، و کار را توسعه داد، و هر حدیثى را که با تعبیر «قال الله» آغاز مى شد، به ترتیبِ حروفِ هجا فراهم آورد.
ـ آن گاه سیدخلف بن عبدالمطلب بن حیدر (م1074هـ.ق)، از مشعشعیانِ خوزستان، در این باره، کتاب «البلاغ المبین» را نگاشت.
ـ سرانجام، محمّدبن حسن، معروف به «شیخ حرّ عامِلى» (م 1104هـ.ق)، کتاب «الجواهر السنیة فى الأحادیث القدسیة» را فراهم آورد، و آن را به «أخ القرآن» نیز نامبردار ساخت، و کار خویش را در احادیث شیعه بى سابقه اعلام کرده و «ادعیه سِر» را در شمارِ «احادیث قدسیه» آورده است. ادعیه سر، در اصل، عبارت از سى ویک و یا سى ودو دعاست که براى حوائج خوانده مى شود؛ سلسله اسناد این ادعیه، به فضل الله راوندى، از استادان ابن شهر آشوب (م 585هـ.ق) مى رسد.
ـ و نیز «الأحادیث القدسیة المستخرجة من الصحاح» با اشراف محمّد توفیق عویضه، توسّط مجلس اعلاى مصر، به سال 1394هـ.ق، چاپ و منتشر شده است.
راجع به فرق و تفاوت احادیث قدسى و احادیث متعارف گفته اند: حدیثهاى متعارف را گوینده «از زبان خود و از رهگذر وحى» مى گوید؛ در حالى که احادیث قدسى را «از گفته خداوند متعال و از رهگذر وحى و یا الهام» بازگو مى سازد، و به اصطلاح «بروایةٍ عن الله» آنها را نقل مى کند، و شاید به همین جهت، مرحوم شیخ حرّ عاملى، کتاب «الجواهر السنیة» را «أخ القرآن» نامیده است.
اگر این فرق و تفاوت را پذیرا گردیم، باید بگوییم نصوصِ دینىِ ما به سه دسته تقسیم مى گردند: قرآن کریم، احادیث قدسى، و احادیثى که بدون پسوند «قدسى» در مجامع حدیثى فراهم آمده اند. در این صورت باید گفت الفاظ و تعابیرِ احادیثِ قدسى، عیناً تعابیرِ الهى است. حال، سؤال این است که اگر این تعابیر، توسط جبرئیل(ع) به رسول اکرم(ص) وحى شده، با قرآن چه تفاوتى دارد؟ و اگر فقط محتواى آن وحى شده، تفاوت آن با احادیث متعارف چیست؟ به نظر این حقیر، تاکنون، فارقى قانع کننده در این زمینه ارائه نشده است.
این مسئله، از مسائل رائج المعامله در احادیث است که عُلما تاکنون در وثاقت و ماهیتِ آن، نتوانسته اند کار را یکطرفه سازند.
مسائل عدیده باریک و دقیق و ظریف دیگرى نیز در مورد احادیث وجود دارند که سخت به دور از اذهان اند، و یا به دست فراموشى سپرده شده اند، و یا شاید ما هنوز آنچنان که باید و شاید، به سراغ مباحثى که مى باید در حوزه حدیثْ طرح شوند، نرفته ایم.

دارالحدیث و کتابخانه تخصّصى حدیث
تأسیس «مؤسسه فرهنگى دارالحدیث»، گام بلندى به سوى چنان مباحث ظریف است. تاکنون، قریب به ده هزار عنوان کتاب حدیث در کتابخانه این مجموعه، گردآورى شده است که احیاناً شمار زیادى از این عناوین، هریک عبارت از مجلّداتى چند مى باشند و پاره اى از آنها (امثال بحارالانوار) از صد مجلّد فراتر و یا اندکى فروتراند. کتابخانه این مؤسسه، اگر نگویم بى نظیر است، با اطمینان مى توانم مدّعى شوم که در احتوا بر کتب حدیث، شاید در دنیا کم نظیر باشد.
این کتابخانه، با شعبى که در آن پیش بینى شده، پشتوانه «دانشکده علوم حدیث» در تحقیقات و پژوهش است و در واقع، باید کانون پژوهش و تحقیق در مباحث متنوّع حدیث تلقّى گردد.

زمینه ها و اهداف تأسیس دانشکده
دانشکده علوم حدیث که مرکز آموزش مباحث ابتکارى در حدیث به شمار است، در آینده نزدیک راه اندازى خواهد شد و در آن، علاوه بر آموزشِ مسائلِ گوناگونِ مربوطِ به حدیث، تحقیقات و پژوهشهایى جنبى از رهگذر پایان نامه هاى کارشناسى ارشد و دکترى، به جریان خواهد افتاد. إن شاءالله
ما هم اکنون و از دیرباز، با انبوهى از احادیث ـ که گویا ارقامى نجومى را درخواست مى کنند ـ مواجه هستیم و نمى دانیم در برابر احادیثِ آحاد، با تمام انواعِ مربوطِ به آن، چه موضعى را انتخاب کنیم. با توجّه به اینکه ضعفا و مجروحین و متروکین در میان رواتِ احادیثِ فریقین وجود دارند و در مورد احادیث بى شمارى از آنان که به کتب و مجامع حدیثى ـ اعم از جوامع و مسانید و معاجم و اجزا و نوادر ـ راه یافته، بحثى آنچنان که بایسته است ـ چه در حوزه و چه در دانشگاه ـ به میان نمى آید. به ویژه راجع به احادیث شیعى و امامى، سعى و کوششى در خور مبذول نگردیده و نمى گردد.
اهل سنت، حتّى پیش از احمد بن حنبل، در مقام پالایش احادیثشان، دست اندرکار تدوین کتب و نوشتارهایى مربوطِ به «ضعفاء» شدند و خود احمد بن حنبل را کتابى است درباره ضُعفا. آنان کتابهایى چون «الجرح والتعدیل»، «تعدیل المیزان»، «المجروحین»، «لسان المیزان» و دهها کتاب دیگر ـ به منظور بازیافتن احادیثِ صحاح از احادیث ثقات و حسان و ضعاف ـ تدوین کرده اند؛ در حالى که کتب «الضُعفاء» مربوط به رواتِ احادیثِ شیعى، یا ضعیف و مردود شناخته شده و یا بسیار معدوداند، و یا آنکه در خزانه کتب و کتابخانه هاى جمهورى اسلامى ایران و سایر ممالک، ناشناخته میان قفسه ها هستند و یا در طاقچه ها و غرفه هاى کتابخانه هاى شخصى جاخوش کرده اند و محدّثان را بدانها انس و آشنایى نیست.
زوایاى زیادى در بحث مربوط به احادیث وجود دارد که در این مجال کوتاه نمى توان آنها را برشمرد. از این زوایا، نمونه هایى به عنوان مواد درسى در دانشکده علوم حدیث پیش بینى شده که باید گفت با همه تنوعِ آن، اندکى است از بسیار که در دوره کارشناسى در مدّ نظر است، و إن شاءالله با تأسیس مقطع کارشناسى ارشد و دکترى در علوم حدیث، باید زوایاى دیگرى را پیش بینى کرد و گامهاى بلندترى به سوى شناخت همه جانبه احادیث برداشت.
یکى از فضلاى معاصر، حجةالاسلام عطاردى، خودکفا و به تنهایى توانستند مسانیدى از معصومین(علیهم السلام) را مدوّن سازند که به چندین مجلّد مى رسد؛ این کار، خود گامى است به سوى هدفى که باید همه فُضلا، آن هدف را پى گیرند.
احادیثِ شیعى، شمارِ بسیار فراوانى را مى پردازد که در مقایسه با احادیث اهل سنّت، بى اندازه چشمگیر و شایان توجّه است. کتاب «الکافى» مرحوم کلینى(رضوان الله تعالى علیه) به تنهایى شامل حدود شانزده هزار حدیث است که رقم این احادیث، از مجموعِ احادیثِ صحاحِ سته اهل سنّت فزونتر است. گذشته از کتاب «الکافى» و سه کتاب دیگر از کتب اربعه، دهها و بلکه صدها مجامع حدیثىِ شیعه در دسترس قرار دارد که نمونه هایى از آنها، بحارالانوار مرحوم مجلسى و عوالم العلوم شیخ عبدالله بحرانى است؛ مجامعى که مجلّدات آنها در چاپهاى کنونى از رقم صد، فراتر مى رود.
على رغم آنکه چنان کتابهایى در گردآورى و بررسى و نقد احادیث شیعى فراهم آمده، جا دارد بگوییم هنوز در مورد حدیث شیعه و مباحثِ مربوطِ به آن، در نیمه راه و یا باید گفت در آغاز راه قرار داریم. با توجّه به تحقیقاتى که دیگران درباره احادیث انجام دادند و با طبع و نشر کتب خطّى، انبوهى از کتب را در دسترس پیروانشان نهادند، ما درباره احادیثِ خود کوششى فراخور روایات معصومین(ع) مبذول نداشته ایم.
با وجود اینکه بیشترین احادیثِ ما نسبت به دیگران، از مجارى پاکیزه تر نقل شده و در پیشانى اَسناد و اسانیدِ احادیثِ ما، ائمه معصومین(علیهم السلام) قرار دارند (که اهل سنّت، کمترین قدحى در وثاقتِ آنها بازگو نکرده اند) و یا احادیث ما به صحابه اى منتهى مى گردند که از دیدگاه اهل سنّت بر وثاقت آنان و اطمینانِ به آنها نمى توان آسیبى وارد ساخت، مع هذا در مورد اَسناد و اَسانید این گونه احادیث، کارى گشاینده و هموار و آنچنان مؤثّر صورت نگرفته است. دانشکده علوم حدیث، نه تنها این نوع بحث و تحقیق را نُصب العینِ خود قرارداده، بلکه دهها موضوع دیگر را (إن شاءالله) درباره احادیثْ پى خواهد گرفت. مشکلات و معضِلات (و عویصه هایى که فعلاً جاى بازگو ساختن آنها نیست) تأسیس چنین دانشکده اى را دست کم درخواست مى کرد؛ گرچه سزاست دانشکده هاى متعدّدى در این باره تأسیس شود.

رشته هاى تخصّصى دانشکده علوم حدیث
مقطع کارشناسىِ این دانشکده، در سه رشته «علم الحدیث»، «مصطلح الحدیث» و «رجال الحدیث» ـ علاوه بر دروس عمومى و پایه1 ـ برنامه ریزى شده است و هر رشته تخصّصى آن، داراى 65 واحدِ درسى اختصاصى (غیرمشترک) است.
 در رشته «علم الحدیث»، درس فقه الحدیث در شش واحد، برنامه ریزى شده که به طور خلاصه، عبارت از حدیث شناسى است. باید دید که آیا در عصر حاضر، در زمینه «فقه الحدیث»، تحقیقاتى صورت مى گیرد؟ جواب این سؤال، منفى است. آیا در دانشگاه و یا در حوزه، در این زمینه، مطالعات و بررسى جدّى به عمل مى آید؟ جواب چنین پرسشى جز «نه» چه چیز دیگر مى تواند باشد؟ آیا ما نباید بدانیم لسانِ حدیث در تک واژه ها و تراکیب و مفاهیم خود، بر سایر سخنها چه امتیازى دارد و وجه افتراقش از آنها چیست؟
زبان قرآن، زبان خاصّى است که باید آن را زبانى متفاوت از زبان حدیث دانست، و زبان حدیث را فرقى است با زبان نویسندگان، و زبان نویسندگان را نسبت به زبان توده مردم، امتیازى است. باید از متن حدیث (و عموماً نصوص دینى) آن گونه معانى و مقاصدى را برداشت کنیم که آنچنان برداشتى را از نوشته نویسندگانِ کتبِ متداول نداریم. براى آنکه برداشت صحیح و معقولى از حدیث نصیبمان گردد، باید به فقه الحدیث و کسبِ بینشِ درست در حدیث روى آوریم.
مى دانیم لغت نیز مانند همه پدیده هاى جاندار و بى جان، متحوّل و پویاست و در معناى نخستینِ خود، راکد نمى ماند؛ بلکه به مرور زمان، به استخدام مفاهیمى درمى آید که با معناى نخستین و مفهومِ خالص و زلالِ آن متفاوت مى نماید.
درنتیجه، اگر بخواهیم همان مفاهیمى را که در زمان معاصر و یا حتّى در دوران دوردستى در لغت پدید آمده، در مورد حدیث بازیابیم، از شناخت مقصودِ اصلىِ حدیث فاصله مى گیریم و از معناى مورد نظر، دور مى شویم و برداشتى نادرست را از حدیث، به ارمغان مى آوریم. فقه الحدیث، همانند فقه اللغه ـ که در فهم و آموزش زبان ضرورى است ـ، در حدیث شناسى از ضرورتى غیرقابل اغماض برخوردار است.
در همین رشته، شش واحد درس «تفسیر اثرى» طراحى شده که علاوه بر آنکه رابطه وثیق قرآن و حدیث را گویاست، باید آن را در واقع، بخشى از علم الحدیث برشمرد؛ زیرا همه علوم و معارف، در اوایل امر، زیر پوشش حدیثْ مطرح بوده اند. تفسیر و علوم قرآنى و فقه، و حتّى اصول فقه، کلام و عقائد، اخلاق و آداب، و حتّى طب، روزگارى در قالب تعابیر حدیث ارائه مى شد. تفسیر نیز پس از آنکه دورانِ تعلیمِ شفاهى را پشت سر گذاشت، به عنوان بخشى از حدیث، در کتب و مجامعِ مبوّبِ حدیثى، درج و ثبت و ضبط مى گردید؛ و در واقع، آن کسى در تفسیر مهارتِ بیشترى را دارا بود که در حدیثْ احاطه فزونترى را در خود به هم رسانده بود.
علاوه بر این، نخستین گام در پیدایش تفسیر را باید تفسیر اثرى دانست. هرچند مسئله قید و کتابت حدیث از مسائلى است که بحث و گفتگوى معرکه آرایى را میان فریقین تشکیل مى دهد. اهل سنّت غالباً قید و کتابتِ حدیث را به خاطر روایتى که ظاهراً (و بلکه باطناً) ساختگى است به عهده تعویق مى اندازند و شروع این کار را از سده دوم هجرى وانمود مى سازند، و احیاناً در توجیهِ حدیثِ موضوعِ: «لاتکتبوا عنّى ومن کتب عنّى غیر القرآن شیئاً فلیمحه» ـ به خاطر وجود روایات عدیده اى که رسول اکرم(ص) به قید و کتابتِ حدیث اذن و رخصت و بلکه فرمان مى داد ـ سخنان پریشانى را بازگو مى سازند که ما را سزا نیست در این جایگاه به تفصیل چنین مجملى دست یازیم.
در اینجا به مناسبت ـ که سخن از قید و کتابتِ حدیث به میان آمد ـ سزاست یادآور شویم که رسول اکرم (چنانکه در احادیثِ اهلِ سنت آمده است) با بیانِ «قیّدوا العلم بالکتاب» و امثال آن، مردم را به نگاهبانى از علم و به بند کشیدن آن سفارش مى فرمود. و منظور آن حضرت از علم، همان احادیثى بود که بیان مى فرمودند. باید توجه داشت که مراد از علم، عبارت از خداشناسى و احکام و تکالیفى است که با خداشناسى پیوند دارد. اگر فرموده اند: «اُطلبوا العلم ولو بالصین»، علمى است که هدفِ آن خداشناسى است و یا سرانجام به خداشناسى منتهى مى گردد؛ چنانکه علامه مجلسى صریحاً یادآور مى شود منظور از علم در حدیث یادشده، خداشناسى [و شناخت تعالیم او] است. بدین ترتیب مى باید بیانات آن حضرت را همزمان با حیات او مى نگاشتند.
بارى، در رشته علم الحدیث، دروسِ متناسبِ دیگرى نیز برنامه ریزى شده است که مى توان با مراجعه به کتاب «راهنماى برنامه ریزى دوره کارشناسى علوم حدیث»2 بر آنها اطّلاع یافت.3
 در رشته «مصطلح الحدیث» درسهایى تنظیم شده که در رأس آنها چهار واحد درسى تحت عنوان «ارزش احادیث از دیدگاه فرق مختلف اسلامى» جلب نظر مى کند. حدیث، گنجینه ارجمندى است که مى تواند در کنار قرآن، نقش اساسى در ارائه و تبیین احکام اسلامى و تعالیم و فرهنگ این آیینِ آسمانى به عهده گیرد. روشن است که صِرف مراجعه به کتاب الله نمى تواند ما را درباره زوایا و جزئیات این آیین الهى بسنده و کارساز باشد؛ چراکه رسول اکرم(ص) به هردو یعنى کتاب و عترت (که حاملان امین و راستین سنّت و حدیث بوده اند) توصیه فرمودند.
آن گاه درس «مصطلحات حدیث» و واژه هاى اصطلاحى حدیث ـ که اعتبار و یا عدمِ اعتبارِ حدیثى را خاطرنشان مى سازد ـ در شش واحد برنامه ریزى شده است. در اینکه آیا این علم در میان فریقین از چه زمانى سامان یافته، عجالةً با توجّه به کتبِ فراوانى که در کتابخانه هاى عمومى و شخصى ناشناخته مانده اند، نمى توان قاطعانه رأیى را اظهار کرد. هرچند که مى گویند نخستین کتابِ مدوّنى که شیعه در مصطلح الحدیث سامان داد، کتابِ «غنیة القاصدین فى اصطلاحات المحدّثین»، از آنِ شهید ثانى است، امّا این سخن را جاى تأمّل است.
کاربرد تعبیرِ «مصطلح الحدیث» یا «اصطلاحات حدیث» درباره این رشته، بسیار درست و بجاست. از این علم، گاهى به عنوان «درایة الحدیث» نام مى برند که چندان با محتواى این علم سازگار نیست؛ زیرا «درایةالحدیث» در نصوص دینى، به معناى فهم و درک و عمل به مضمون حدیث است: «حدیث تدریه خیر من ألف ترویه»؛ لکن این تعبیر (یعنى درایة الحدیث) از دیرباز به جاى «مصطلح الحدیث» از رواج و تداول برخوردار شده، و غالباً دانشمندان متأخّر و معاصر، همین تعبیر را در تدوین کتب و حتى محاورات علمى به کار مى برند.
در رشته مصطلح الحدیث، دروسِ دیگرى که در سطح کارشناسى ـ از دیدگاه برنامه ریزان ـ ضرورى مى نمود، با ذکر سرفصل دروس و منابعِ اصلى و فرعى ـ مانند دو رشته دیگر ـ طراحى شده که علاقه مندان مى توانند با مراجعه به کتاب راهنماى برنامه ریزىِ رشته علوم حدیث، بر این مهم واقف گردند.4
سومین رشته دانشکده علوم حدیث، عبارت از «رجال الحدیث» است که در طلیعه آن، درسى تحت عنوان «شناخت صحابه» پیش بینى شده که آیا باید بر وثاقتِ صحابه ـ بدون چون و چرا ـ صحّه گذاشت و یا اینکه باید بدون هیچ تعصّب و یکسویه نگرى، شخصیتِ آنها را از نظر وثاقت و عدم وثاقت ارزیابى کرد. درسهاى: طبقات محدّثین، القاب و کُناى راویان حدیث (که احیاناً بیانگر شخصیّت راوى و قابلیّت و یا عدم قابلیّت آنها در اتکا و اعتماد است)، توثیقات عام، توثیقات خاص، اصحاب اجماع، و دروس دیگرى جز آنها که سنجیده و حساب شده در رشته یادشده مطرح گشته، در برنامه دیده مى شود.5

چون عرایضم به درازا کشید، بحث را همین جا به پایان مى برم، و امیدوارم خداوند متعال اهتمام و توجّه ما را درباره ثقل اصغر و بیانات حضرات معصومین(علیهم السلام) برانگیزد، تا بیش از پیش، این بار گرانقدر را ارج نهاده، در تبیینِ آن کامیاب گردیم.
گامى که به پایمردى حضرت حجةالاسلام والمسلمین جناب آقاى محمدى رى شهرى (أدام الله إفاضاته السامیة) در تأسیس مؤسسه فرهنگى دارالحدیث و نیز دانشکده علوم حدیث برداشته شده و چنین کانونهاى سودمند و کارسازى را به سامان رسانده، بسى در خور تقدیر است. إن شاءالله در آینده نزدیکى از برکات مساعى محقّقان و پژوهشگران و اساتید، بتوانیم احادیث شیعى را آن گونه پیش رو و در دسترس خود بیابیم که ناخالصى ها از میان آنها به یکسو نهاده شده باشد و نیاز خود را در برابر احادیثِ صحیح، برآورده احساس کنیم؛ و این همان چیزى است که حضرت ولى عصر(عج) بدان چشم دوخته و از ما منتظران، انتظار چنین روزى را دارد.
بارالها، امام راحل عظیم الشأن ما و شهیدان بزرگوار این امّت را در این روز فرخنده (زاد روز حضرت صدّیقه کبرى ـ سلام الله علیها ـ) و هر روز، بر خوان کرامت حضرات معصومین(ع) بنشان، که از رهگذر رنجها، تلاشها و فداکارى هاى آنان، برکاتى چنین بر مردم ما و میهن ما ـ امّ القراى اسلام ـ نازل گشته است
پروردگارا، رهبر بخرد، فرزانه و محبوب مسلمین، حضرت آیةالله خامنه اى (حفظه الله) را در سایه مراحم و توجّهات خود، از کافّه آفات، مصون بدار
والسلام علینا وعلیکم وعلى جمیع عبادالله الصالحین

ضمیمه یکم:

الف. دروس عمومى (آگاهى هاى عمومى)
براى تمام رشته هاى تحصیلى دوره هاى کارشناسى و کارشناسى ارشد پیوسته
* این دروس چون با محتواى بیشتر در جدول دروس پایه و تخصصى دوره کارشناسى علوم حدیث عرضه شده است، بر اساس مصوّبه شوراى عالى برنامه ریزى، از جدول دروس عمومى این دوره، حذف گردید.

ب. دروس پایه
دوره کارشناسى رشته علوم حدیث

ضمیمه دوم:

علم الحدیث (دروس اختصاصى)
* این دروس، تماماً به صورت نظرى ارائه مى شوند.

ضمیمه سوم:

مصطلح الحدیث (دروس اختصاصى)
* این دروس، تماماً به صورت نظرى ارائه مى شوند.

ضمیمه چهارم:

رجال الحدیث (دروس اختصاصى)
* این دروس، تماماً به صورت نظرى ارائه مى شوند.
________________________________________
1. کلیه دانشجویان دانشکده، 70واحد درسى مشترک را مى گذرانند که شامل ده واحد عمومى (مشترک با سایر رشته هاى کارشناسى در کل دانشگاههاى کشور) و 60واحد پایه (مشترک میان رشته هاى سه گانه علوم حدیث) است. براى اطّلاع بیشتر، رجوع کنید به ضمیمه نخست این گفتار.
2. این کتاب، مصوّبه مورّخ 2/7/1374 در شوراى عالى برنامه ریزى وزارت فرهنگ و آموزش عالى است که کار تحقیق و تدوین آن را کمیته تخصّصى الهیات و معارف اسلامى (در گروه علوم انسانىِ شورا) به انجام رسانده است.
3. عناوین واحدهاى درسى این رشته را، در ضمیمه دوم این گفتار، بجویید.
4. براى اطلاع از این سرفصلها، به ضمیمه سوم این گفتار، رجوع کنید.
5. عناوین این دروس را در ضمیمه چهارم این گفتار بنگرید.

تبلیغات