آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

متن

مجموعه هاى حدیثى گوناگون اند؛ برخى از آنها به «صحیح» مشهورند (مثل: صحاح سته) و بعضى به «اصول» (مثل: اصول اربعمأة)؛ دسته اى «سنن» نامیده مى شوند (مانند: سنن ترمذی و سنن ابوداوود) و گروهى نیز عنوان «جامع» دارند (مثل: جامع الاحادیث جعفر بن احمد قمى و الجامع الصغیر سیوطى).برخى عناوین دیگر این مجموعه ها، عبارت است از: «معجم»، «مستدرک»، «مستخرج»، «جزء» و ...

گونه اى از مجموعه هاى حدیثى هم «مسند» نام دارد، که در این مقاله آن را بررسى خواهیم کرد. گفتنى است که گاه چند نام (از نامهاى ذکر شده) یکجا و در کنار هم، عنوان یک اثر واقع مى شوند؛ چنانچه ابن کثیر، کتابش را جامع المسانید و السنن نامیده است.

مُسنَد
سند، نزد حدیث شناسان، طریق متن یا زنجیره به هم پیوسته راویان است که یکى پس از دیگرى، حدیث را روایت مى کنند تا به معصوم(ع) برسد؛2 و نیز به منزله ستونى است که متن حدیث بر آن استوار است.3
واژه «مسنَد» اسم مفعول از باب اِفعال و جمع آن، مَسانِد و مَسانید است.4 این واژه، هم معانى گوناگون لغوى و هم معانى متعدّد اصطلاحى دارد.
ابن فارس و زمخشرى در معنى لغوى آن مى نویسند:
مُسنَد در لغت به معناى دهر و روزگار و یا خطّ «حِمْیَر» است.5
در وجه تسمیه خطّ حمیر به مسند گفته اند:
لأنّ حروفها ترسم على هیأة خطوط مستنده الى أعمِدة.6
قبل از این دو، خلیل بن احمد فراهیدى مى گوید:
مسند، یعنى روزگار؛ زیرا اشیا به آن نسبت داده مى شود. مى گویى: فلان حادثه در فلان وقت بود.7
ابن منظور، مسند را، اسم ابزار هم معنى کرده است:
هرچه شیئى را بدو نسبت دهى، آن مِسنَد و مُسند نامیده مى شود و جمعش مَساند است.8
اگر«مسند» را اسم ابزار بدانیم، حدیث مسند، حدیثى است که به آن استناد و برآن اعتماد مى شود، و دلیلى به حساب مى آید. در این صورت، به قول زمخشرى، لفظ «مسند» در مَجاز استعمال شده است.
اگر مسند را اسم مفعول باب اِفعال بگیریم، حدیث مسند، حدیثى خواهد بودکه زنجیره راویانش تا به اوّلین گوینده، رسانیده شده است. در این صورت، استعمال «مسند» در حقیقت است و نه بر مَجاز.
گاهى هم «مسند» به صورت مصدر میمى و به معناى «اسناد دادن» به کار مى رود.

معناى اصطلاحى «حدیث مُسنَد»
حدیث مسند ـ که به آن موصول و متّصل نیز گویند ـ در برابر حدیث مرسل، منقطع، مرفوع، موقوف و معضل است. یعنى اگر سلسه سند حدیث تا گوینده اصلى آن، کاملاً یاد شود، آن حدیث مسند، وگرنه مرسل خواهد بود.

نکته ها
الف ـ اهل سنّت، سخنان صحابه را نیز روایت مى نامند. ولى شیعه، فقط کلمات معصومان(ع) را حدیث و روایت اصطلاحى مى شمارد.
ب ـ در نظر شیعه، اگر یک حدیث نبوى(باسند متّصل) به یکى از معصومین برسد، مسند محسوب مى شود و نیازى به ذکر سند امام معصوم(ع) تا پیامبر (ص) نیست؛ زیرا در دیدگاه شیعه، سخنان پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم(ع)، از حیث حجّیّت، تفاوتى ندارند و آنان، نور واحد شمرده مى شوند.
هشام بن سالم و حمّادبن عثمان و دیگران مى گویند:
سمعنا أبا عبداللّه(ع) یقول: حدیثى حدیث أبى، و حدیث أبى حدیث جدّى، و حدیث جدّى حدیث الحسین، و حدیث الحسین حدیث الحسن، و حدیث الحسن حدیث أمیر المؤمنین، و حدیث امیر المؤمنین حدیث رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ، و حدیث رسول اللّه قول اللّه عزّوجلّ.9
در روایتى دیگر آمده است:
روى عن الباقر (ع)، أنه سئل عن الحدیث یرسله ولایسنده. فقال: إذا حدّثت الحدیث فلم أسنده، فسندى فیه: أبى عن جدّى عن أبیه عن جدّه رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ عن جبرئیل ـ علیه السلام ـ عن اللّه عزّوجّل.10
امّا در نظر اهل سنّت، چنین احادیثى، مُرسَل شمرده مى شود، مگر آنکه امام (ع)، سند خویش(تا پیامبر) را متذکر شود.
ج ـ شیعیان، سخنان امامان معصوم (ع) را همچون سخنان پیامبر (ص) حجّت و همتاى سنّت مى دانند؛ از این رو، اگر یک مؤلف شیعى بخواهد «مسند الإمام الصّادق (ع) » را گرد آوَرَد، تمام روایات و سخنان حضرت صادق (ع) را جمع آورى مى کند. امّا اگر نویسنده سنّى باشد، تنها به گرد آورىِ سخنانى مى پردازد که آن حضرت از رسول خدا (ص) نقل نموده است.

کتاب مُسنَد
واژه «مسند» در برابر «مصنَّف» است و در اصطلاح حدیث شناسان، دانشواژه تسمیه پاره اى از مجموعه هاى روایى و در هرحال، وصف آن کتاب است که گاه به نام مؤلّف کتاب و گاه به نام راوى آن، اضافه مى شود (مثل: مسند احمد بن حنبل و مسند على بن ابى طالب ـ ع ـ).
تفاوت «مصنَّف» و «مسند» در نحوه چینش روایات است. در مصنَّفات، به دنبال هر بابى، تنها احادیث مربوط به همان موضوعْ نقل مى شود، هرچند از طُرق مختلف روایت شده باشد. بدین ترتیب، در یک مصنَّف، کلیه احادیث مرتبط با(مثلاً) نماز، در یک جا گرد مى آید. امّا در شیوه مسند نویسى، احادیث را بر حسب راویان، ترتیب مى دهند. مثلاً آنچه را از طریق جابر بن عبداللّه انصارى از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است، در یک فصل جداگانه مى آورند(خواه موضوعِ حدیثْ نماز باشد یا زکات یا قصّه یا تفسیر) و آنگاه که مولّف از نقل احادیث یک صحابى فراغت یافت،به نقل احادیث صحابى دیگر مى پردازد، و به همین ترتیب پیش مى رود. بنابراین، محور احادیث در مصنَّف،«وحدت موضوع» و در مسنَد، «وحدت ناقل» است.11
کتاب هاى مسند، گوناگون اند؛ برخى طبق حروف تهجّى در نام صحابه ترتیب یافته اند، بعضى بر حسب سابقه صحابه در صدر اسلام، یا شرافت در نسب، یا نام قبیله و…؛ برخى منحصر به احادیث یک شخصیّت اند(مثل: مسند على بن ابى طالب ـ ع ـ )؛ و دسته اى شامل احادیث اشخاصى هستند که در صنفى اشتراک دارند(مانند: مسند الأربعة، مسند العشرة، مسند الصحابة الذین نزلوا مصر).
از جهتى دیگر، برخى مسندها به نام مولّف نامیده مى شوند(مثل: مسند احمد بن حنبل، مسند اسحاق بن راهویه، مسند ابن أبى شیبة)12 و بعضى به نام راوى(مانند:مسند على بن ابى طالب ـ ع ـ ).گاهى نیز به مجموعه اى از سندها و مشیخه ها «مسند» مى گویند (مثل: مسند الفردوس در چهار جلد که شامل سندهاى کتاب فردوس الأخبار است و مسند الشهاب که سندهاى کتاب شهاب الأخبار است).13

مُسنَدى
مسندى، شخصى است که منسوب به مسند باشد؛ همانند استاد دانشور «ابو جعفر عبداللّه بن جعفربن الیمان المسندىّ الجعفى» از اهالى بخارا، که چون فقط در پى احادیث مسند بود، او را «مسندى» لقب داده اند.14

مُسنِد
مُسنِد ـ به صیغه اسم فاعل ـ به شخصى گفته مى شود که در علم حدیث شناسى، در زمانه یا شهر خویش، سرآمد باشد.15 نظیر: نضر بن احمد بن البطر بن الخطّاب (م494ق.)، مُسنِد بغداد؛ ابو عبداللّه قاسم بن فضیل ثقفى (م489ق.)، مُسنِد اصفهان؛ ابو الحسن على بن محمّدبن الحسن بن حزقة الصیدانى (م406ق.)، مسنِد واسط؛ محمّد بن اسحاق بن مهران الحافظ النیسابورى السرّاج(م313ق.)، مسنِد خراسان؛ محمّد بن احمد بن محمد الغسانى الحافظ الصیدانى ـ ابن جمیع ـ (م402ق.)، مسنِدِ شام؛ عفیف الدین النشاوى، مسندِ حجاز؛ ابو اسحاق التنومى، مسندِ قاهره.16

پیشینه وجه تسیمه «مسنَد»
ابو على جبّایى، گفته است:
حق تعالى سه نعمت را به این امّت اختصاص داده که به امت هاى پیشین، عنایت نفرموده است و آنها عبارتند از: اسناد، انساب و اِعراب.17
از تعبیرهاى معصومان (ع) در برخى از روایات، به دست مى آید که این واژه از لسان خاندان وحى سرچشمه گرفته و میان حدیث شناسان، یک اصطلاح رایج شده است.
این واژه را در آیینه روایات ذیل بنگرید:
الف ـ قال رسول اللّه (ص): إذا کتبتم الحدیث، فاکتبوه باسناده، فإذا یک حقّاً، کنتم شرکا فى الأجر وإن یک باطلاً، کان وزره علیه.18
هرگاه مى خواهید حدیثى بنویسید، آن را با سندهایش ثبت کنید؛ اگر مطابق واقع و حقیقت بود، شما هم در پاداشش شریکید؛ و اگر باطل بود، گناهش به گردن سلسله سند خواهد افتاد.
ب ـ عن السکونى، عن أبى عبداللّه(ع) قال: قال امیر المؤمنین (ع): إذا حدّثتم بحدیث، فأسندوه إلى الّذى حدّثکم؛ فإن کان حقّاً فلکم،وإن کان کِذباً فعلیه.19
اگر حدیثى بازگو مى کنید، آن را با استناد به گوینده اى که براى شما گفته، نقل کنید؛ در این صورت، اگر درست بود، به سود شماست و اگر دروغ بود، به عهده اوست.
ج ـ عن جابر، قال: قلت لأبى جعفر محمّدبن على الباقر (ع): إذا حدّثتنى بحدیث فأسنده لى. فقال: حدّثنى أبى عن جدّى، عن رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه وآله ـ عن جبرئیل ـ علیه السلام ـ ، عن اللّه عزّوجلّ، وکل ما أحدّثک، بهذا الاسناد. و قال: یا جابر لحدیث واحد تأخذه عن صادق ٍخیر لک من الدنیا و ما فیها.20
د ـ قال أبو عبداللّه (ع): إیّاکم والکذب المفترع. قیل له: وما الکذب المفترع؟قال: أن یحدّثک الرجل بالحدیث فتترکه وترویه عن الذى حدّثک عنه.
بپرهیزید از دروغ خود ساخته. گفته شد: دروغ خود ساخته چیست؟ فرمود: انسان حدیثى را بى سند نقل کند و آن را به گوینده اصلى استناد دهد.21

آغاز مسند نویسى
ابن حجر گوید:
برخى پیشگامان حدیث نگارى، در سال 200ق، تصمیم گرفتند تألیفى را تنها به سخنان پیامبر (ص) اختصاص دهند. از این رو، عبید اللّه بن موسى عبسى کوفى (م213ق.)، مسدّدبن مسرهد بصرى(م228ق.)، اسد بن موسى اموى(م212ق.) و نعیم بن حمّاد خزاعلى (م 228ق.) هر کدام مسندى فراهم کردند.
در پى آنان، دیگر حدیث نویسان و حفّاظ حدیث، چونان: احمد بن حنبل (م241ق.)، اسحاق بن راهویه (م238ق.)، عثمان بن ابى شیبه (م239ق.) و دیگران، این راه را پى گرفتند و مسندهایى تهیّه کردند.22
آقاى حسین سلیم أسد نیز، در مقدمه مسند أبى یعلى الموصلى، اوایل قرن سوم هجرى را آغاز مسند نویسى مى داند.23
ولى مرحوم سیّد صادق بحر العلوم معتقدند مسند أبو داوود سلیمان بن داوود الطیالسى الفارسى (م204ق.) پیش از اینها تهیّه شده است و ترتیب تاریخ وفاتهاى اینان، مؤیّد همین سبقت است.24
آقاى فؤاد سزگین، بر این عقیده است که «مسند» در اواخر قرن دوم هجرى پدیدار شد که در آن زمان، طبق نام صحابه، مجموعه هایى فراهم آمد که هر کدام نام مسند به خود گرفت.25
با تتبّع در کتب حدیثى، در مى یابیم که مجموعه هاى حدیثى پیامبر (ص) از طریق یکى از امامان معصوم (ع) ـ که مسند نامیده شد ـ در دوران حضرت باقر (م114ق.) و حضرت صادق (ع) پدید آمده اند.
تألیفات بسیارى از محدّثان(که در هر کدام، روایات یکى از بزرگان متأخّر از عهد صحابه به طریق متّصل، از پیامبر ذکر شده) از این قبیل است؛ چنانچه 300 مسند، بویژه براى اهل بیت (ع)، تألیف شد.26

تعداد مسندها
در شمارش مسندها، حاجى خلیفه، 58 مسند27 و اسماعیل پاشاى بغدادى، 10نمونه افزون بر آنها28 و شیخ آقا بزرگ تهرانى،21 مورد دیگر29 را معرّفى کرده اند. مرحوم استاد سیّد محمّد صادق بحر العلوم نیز 12 مورد بر این شمار افزوده است.30 جمله این یافته ها، در مقاله محقّق گرانقدر محمّد جواد حسینى جلالى(در مقدمه «مسند الرّضا ـ ع ـ ») گرد آمده است. ایشان، در مجموع، 102 اثر را که عنوان «مسند» گرفته اند، با ذکر نام مؤلّف، به ترتیب سال وفات صاحب مسند یا جمع آورنده آن، معرّفى نموده است.31 همچنین آیةاللّه رضا استادى ـ دامت افاضاته ـ با استفاده از منابع یاد شده، 185 مسند را شناسایى کرده اند.32 اینها همگى زمینه اى شد براى تحقیقى دراز دامن در این باره، که از سوى آقاى سیّد کاظم طباطبایى صورت گرفت و به شناسایى و معرّفى اجمالى بیش از 560 اثر با عنوان «مسند» انجامید.33
این در حالى است که آقاى طباطبایى، از مسندهاى تازه نشریافته و یا در دست انتشار، نظیر: مسند الحبرى، به تحقیق سید محمّد رضا جلالى؛ مسند الرضا(ع)، داوود بن سلیمان بن یوسف الغازى؛ مسند على (علیه السلام)، سیّد حسن قپانچى؛ مسند حضرت عیسى(ع)، مهدى منتظرقائم؛ مسند علىّ بن ابى طالب، یوسف اوزبک؛ مسند محمّدبن مسلم الثقفى، کاظم جعفر المصباح؛ مسند فاطمه معصومه، سید على رضا سیّد کبارى؛ مسند فاطمه بنت الحسین، سید على رضا سیّد کبارى (با همکارى الیاس محمّد بیگى). از این آثار، برخى در آستانه انتشار اند و برخى به تازگى منتشر شده اند.34
________________________________________
1. جامع المسانید والسنن، ابن کثیر أبو الفداء اسماعیل بن عمر القرشى الدمشقى، با تصحیح و حاشیه دکتر عبدالمعطى امین قلعجى، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1415ق.
2 . نهایة الدرایة، سید حسن صدر، ص12
3. أساس البلاغة، زمخشرى، ص310
4. بلقینى گوید: مسانید بهتر است و در این باره رساله اى نوشته ام به نام«ذکر الأسانید فى لفظة المسانید»(محاسن الإصطلاح، ص112).
5. مجمل اللغة، ابن فارس، ج1،ص474؛ أساس البلاغة، زمخشرى، ص310
6 . تاریخ اللغات السامیة، ص243؛ المفصّل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 8،ص202ـ 248، که بحث گسترده اى در این باره دارد.
7. العین، ج7، ص228
8 . لسان العرب، ابن منظور،ج 6، ص387؛ فیّومى نیز در المصباح المنیر (ص351) همین گونه گفته است.
9 . الإرشاد، مفید، ج2،ص186ـ 187، به نقل از اصول کافى(ج1، ص42، حدیث 14)؛ وسائل الشیعة،چاپ بیروت،ج 18، ص 58، حدیث 26 و چاپ آل البیت، ج27، ص83
10. الإرشاد، مفید، ج2، ص167؛ بحار الأنوار، ج42،ص 288، حدیث 11؛همچنین ر.ک: فصلنامه علوم حدیث، ش1، ص9ـ 34، مقاله هاى «سنّت در نگاه اهل تشیّع و تسنّن» و «جایگاه سنّت از دیدگاه شیعه».
11. براى توضیح بیشتر، ر.ک به: مسند الرضا (ع)، داوود بن سلیمان بن یوسف الغازى، تحقیق سید محمدجواد حسینى جلالى، مقدمه محقّق؛ چهل مقاله، رضا استادى، ص147ـ 172؛ مسند الحبرى، سیدمحمّد رضا جلالى، ص7؛ کلیات معارف اسلامى، سید على مدرّس موسوى، ص165ـ 169؛ علم الحدیث، کاظم مدیر شانه چى، ص219؛ درایة الحدیث، همو، ص 28؛ لغت نامه دهخدا، واژه مسند؛ احادیث رسول اللّه (ص)، عبدالمنعم النمر،ص75؛ تدریب الراوى، سیوطى، ج1، ص42؛ الرسالة المستطرفة، محمّد بن جعفر الکتّانى، ص36؛ قواعد التحدیث، جمال الدین القاسمى، ص123و 202؛ ضحى الإسلام، احمد امین، ج2،ص109و 121؛ یادداشتها، محمّد قزوینى، ج7، ص99؛ أضواء على السنّة المحمّدیة، محمود أبوریّة، ص216؛ مجمع البحرین، طریحى، به تحقیق حسینى، ج3، ص71؛ مجمع اللغة العربیة؛ مجمع الوسیط، ج1، ص456؛ محاسن الإصطلاح، بلقینى، ذیل مقدمة ابن الصلاح، ص112؛ القاموس المحیط، فیروز آبادى، باب الدال؛ البدایة، شهید ثانى،ج1، ص 98ـ 99 و ج2، ص 98؛ الرواشح السماویّة، میرداماد، ص127؛ الکفایة فى علم الروایة، بغدادى، ص21؛ معرفة علوم الحدیث، حاکم نیشابورى، ص 18؛ مقباس الهدایة، مامقانى، ج1، ص203ـ205؛التذکرة، ابن مُلَقِّن، ص14
12. مسند أبى یعلى الموصلى، تحقیق حسین سلیم أسد، دار المأمون للتراث، دمشق، چاپ دوم،ج1، ص7ـ 8، مقدّمه محقّق.
13. کشف الظنون، حاجى خلیفه، ج2، ص1067؛ إیضاح المکنون، اسماعیل پاشا، ج2،ص482؛ مسند الشهاب، در دو جلد در بیروت منتشر شده است(ر.ک به: مسند الرضا ـ ع ـ ، تحقیق حسینى جلالى، مقدمه کتاب)؛ تدریب الراوى، سیوطى، ج1، ص42.
14. الأنساب، سمعانى.
15. در کتاب کلیّات معارف اسلامى از دکتر سیدعلى مدرّس موسوى، ص156ـ 159، آمده است: «مسنِد، کسى است که حدیث را با سند نقل کند؛ چه از کیفیت اسناد آگاه باشد و چه فقط ناقل و راوى باشد». وى، محدّث و حافظ را بالاتر از مسنِد دانسته است. امّا با توجّه به نامبردگان بالا که هم ملقّب به حافظ و هم ملقب به مسنِد بودند، معلوم مى شود این تعریف قابل تأمّل است.
16. مسند الرضا (ع)، تحقیق حسینى جلالى، مقدّمه کتاب.
17. کلیّات معارف اسلامى، ص 156ـ 159.
18. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج10، ص 408؛ السبعیّات، ابونصر السنجرى، خطّى، ص195؛ تاریخ قزوین، الرافعى، خطى، ص 18؛ میزان الإعتدال، الذهبى، ج4،ص 98(نقل از چهل مقاله، ص 138).
19. وسائل الشیعة، ج18، ص56، حدیث14
20 . أمالى، شیخ مفید، مجلس پنجم (چاپ آخوندى، ص42، ح10)
21. وسائل الشیعة، چاپ بیروت، ج 18، ص57، ح22
22. الرسالة المستطرفة، محمّد جعفر کتّانى، ص7
23. مسند أبى یعلى الموصلى، ج1، ص7ـ 8
24. مسند الرضا (ع)، حسینى جلالى، مقدّمه کتاب.
25. تاریخ التراث العربى، فؤاد سزگین، ج1، ص227
26. مسند الرضا(ع)، تحقیق: حسینى جلالى، مقدمه کتاب.
27. کشف الظنون، ج2، ص 1678ـ 1685
28. إیضاح المکنون، ج2، ص 481ـ 483
29. الذریعة، ج 21، ص25ـ 28
30 . مسند على (ع)، سیّدحسن قپانچى، خطّى ـ آماده چاپ در انتشارات اسوه، مقَدّمه؛ مسند الرضا (ع)، تحقیق حسینى جلالى در دست انتشار، مقدّمه.
31. همچنین بنگرید به: مجلّه نور علم، سال اوّل، شماره 4و5
32. چهل مقاله، ص 151ـ 160؛ مقالات کنگره جهانى امام رضا (ع).
33. مسند نویسى در تاریخ حدیث، سیّد کاظم طباطبایى، پایان نامه در آستانه نشر.
34. پدیدآورندگان سلسله مسندهاى «مارواه الحواریّون»(مؤسسه انصارالحسین ـ قم)، وعده داده اند که پس از مسند محمّدبن مسلم الثقفى، به تدریج مسندهاى دیگر اصحاب معصومان(از جمله: سلمان، ابوذر، و…) را نیز منتشرنمایند.

تبلیغات