آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

متن

متن حاضر، گزارشى است از پایان نامه کارشناسى ارشد آقاى محمد حاجى تقى، که خود ایشان تنظیم و براى درج در مجلّه، ارسال نموده اند.
پایان نامه یادشده، تحت همین عنوان، زیر نظر (استاد راهنما:) آقاى دکتر غلامحسین زرگرى نژاد و (استاد مشاور:) آقاى دکتر عزّت اللّه رادمنش تدوین یافته، و در دى ماه 1375، در گروه کارشناسى ارشد تاریخ «پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى»، به تصویب رسیده است.
فقر منابع تاریخى و عدم اقبال پژوهشگران به بررسى منطقه اى حوزه هاى علمى و خاندانهاى امامى در قرون دو، سه و چهار هجرى قمرى، سبب فقدان تصویرى روشن از روند ایجاد، گسترش، تکوین و تکامل حوزه هاى علمى و معارف مذهبى این فرقه در قرون مورد نظر شده است.
از سوى دیگر، فقه و کلام امامیّه، در طول همین سه قرن به بلوغ رسیده و هویّتى متمایز از فقه و کلام سایر مذاهب اسلامى یافته است. به عبارت روشنتر، دوران مورد تحقیق، عصر تکوین فقه و کلام امامیّه است.
به همین دلایل، روشن ساختن میزان مشارکت و فعالیت حوزه هاى علمى، خاندانها و علماى مناطق مختلف سرزمینهاى خلافت در تکوین و تکامل فقه و کلام امامیّه، از اهمیّت بسزایى برخوردار است.

دو منطقه «جبال» و «خراسان»، قسمت اعظم سرزمینهاى شرقى خلافت اسلامى را تشکیل مى داده اند و نکته حائزاهمیت این است که همین دو منطقه، در قرون مورد تحقیق، کانون مهمترین حرکتهاى علمى، فرهنگى و سیاسى تشیّع بوده اند. منطقه جبال، از نظر علمى ـ فرهنگى، و خراسان، از نظر سیاسى، از نقش و اعتبار ویژه اى در تاریخ تشیّع برخوردارند.
شهر قم در منطقه جبال، در قرنهاى دوم، سوم و چهارم هجرى قمرى، از بزرگترین حوزه هاى علمى جهان تشیّع بوده، که روابط و تبادلات علمى ـ فرهنگى گسترده اى با دیگر نقاط و مخصوصا با ائمّه امامیّه(ع) داشته است.
و خراسان، پیوسته کانون شورشها، قیامها و حرکتهاى شیعى بوده است. منابع تاریخى، چه در حکومت بنى امیّه و چه بنى عباس، گزارشهاى متعدّدى از این شورشها و حرکتهاى سیاسى داده اند و همین بستر سیاسى مناسب بود که خراسان را مستعدّ انجام بزرگترین تحوّل سیاسى در قرون اوّلیه اسلام (ایجاد خلافت عباسى)، تحت شعار «الرّضا من آل محمد(ص)» کرد.
نویسنده در پژوهشى که تحت عنوان فوق به انجام رسانیده، سعى داشته است با احصا و معرّفى علماى دو منطقه جبال و خراسان، و روشن ساختن وضعیّت و اعتبار علمى هر منطقه، تصویر روشنى از روند گسترش، تکوین و تکامل حوزه هاى علمى شیعیان امامى در مناطق موردنظر، و همچنین سهم هر منطقه در شکل گیرى هویّت فقهى و کلامى مذهب امامیّه به دست دهد.

روش، چارچوب و مراحل این پژوهش، بدین قرار است:
الف) در ابتدا به برشمردن شهر به شهر علماى مناطق موردنظر پرداخته شد. در این زمینه، کتب تذکره و تواریخ محلّى، قادر به پاسخگویى (با جامعیّتى که احصاى آمارى مى طلبید) نبودند؛ (این منابع، بویژه در قرون مورد تحقیق، بسیار فقیرند) لذا کتابهاى رجالى و روایى امامیّه مورد استفاده قرارگرفت.
نخست، به هشت کتاب اصلى رجال امامیّه (که عبارتند از: الفهرست و رجال طوسى، و نیز رجال کشّى، ابن داود، برقى، ابن غضائرى و علاّمه) رجوع شد و تمامى افرادى که منسوب به شهرهاى مناطق موردنظر بودند، برشمرده شدند. سپس، به امّهات کتب روایى شیعه (مجموعه مصنّفات شیخ صدوق و شیخ مفید، کتب اربعه شیعه و بحارالانوار) مراجعه گردید و در این منابع نیز افراد منسوب به شهرهاى مناطق موردنظر، شناسایى و برشمرده شدند.
ب) پس از این احصا، به جمع آورى اطّلاعات باارزشى که در مورد علماى برشمرده شده، در کتابهاى رجالى متقدّم (که نام بردیم)، و کتب رجالى متأخّر (معجم رجال الحدیث خویى ـ تنقیح المقال مامقانى ـ جامع الرّواة اردبیلى ـ مستدرکات شاهرودى)، و کتابهاى تذکره (اعیان الشیعه امین عاملى، طبقات اعلام الشیعه طهرانى) و نیز در مسندهاى ائمّه(ع) موجودبود، پرداخته شد.1
ج) مرحله بعدى، روشن نمودن محدوده قرنى است که عالمان احصاشده، در آن به سر مى برده اند.
متأسفانه پژوهشگران علم رجال و تذکره نویسان، علاقه چندانى به طبقه بندى عالمان قرون دوم و سوم هجرى از خود نشان نداده اند. حتّى کتاب «طبقات أعلام الشیعة» که با علماى قرن چهارم هجرى آغاز مى شود، نیز تعداد اندک شمارى از علماى قرن چهارم (که در این تحقیق، شناسایى شده اند) را دربر داشت.
براى به دست آوردن قرنى که هر عالم مى زیسته است، بدین صورت عمل شد که: ابتدا، با پیداکردن مشیخه و شاگرد هر راوى، قرونى که (مشیخه یا شاگرد) در آن به سر مى برده اند، آشکار مى گردید و سپس، با توجّه به اطلاع تاریخى حاصل شده، قرنى که راوى در آن زیسته است، به تقریب، به دست مى آمد.
البته همیشه هم کار بدین آسانى نبود. چه بسا مشیخه و شاگرد عالم و راوى هم وضعیّتى چون خود او داشتند. در این گونه موارد با پیگیرى واسطه هاى دورتر، سعى شد تا حدود قرن زیست او به دست آید.
گفتنى است که قرن زیست صحابیان ائمّه(ع)، از روى سالهاى امامت امام معاصرشان، به تقریب، مشخّص گردید.
د) تلاش دیگرى که در این تحقیق صورت گرفته، روشن ساختن وضعیّت علمى عالمان احصا شده است. در این راه، عمدتا از کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانى استفاده شد.
هـ) دیگر از زمینه هاى این پژوهش، برشمارى و بازشناسى علماى خاندانهاى موجود در مناطق موردنظر است. یکى از این خاندانها، به عنوان مثال، اشعریان قم هستند. در این تحقیق، سعى شد که احصاى دقیقى از افراد این خاندان، تا پایان قرن چهارم هجرى انجام شود، که نتایج مفیدى نیز (به شرح زیر) دربر داشت:
اوّلا: معرّفى جامعى درباره اشعریان (که فقدان آن در کارهاى تحقیقى، به وضوح به چشم مى آمد) در محدوده قرون یادشده، صورت گرفت.
ثانیا: سیر شکوفایى و حیات علمى این خاندان به نمایش گذاشته شد.
ثالثا: سهم عظیم این خاندان در تکوین فقه امامیّه، نشان داده شد.
و رابعا: شجره نسبتا کاملى از عالمان این خاندان، به دست آمد.
و) از دیگر تلاشهاى به ثمررسیده در این تحقیق، به نمایش گذاشتن شجره علمى خاندانهایى است که عالمان و راویان آنها در این تحقیق، شناسایى شده اند.
ز) و درنهایت، به بررسى اطّلاعات و داده هاى آمارى (که محصول احصاى علما و روشن ساختن وضعیت علمى آنان بود) در دو محور یادشده زیر، پرداخته شد:
الف ـ روند گسترش، تکامل و رشد علماى امامى مناطق موردنظر؛
ب ـ بررسى و روشن کردن وضعیت علمى و عقیدتى مناطق موردنظر، از دیدگاه امامیه.

موضوع قسمت هاى مختلفى که پایان نامه به آن پرداخته، چنین است:

 بخش اول: جغرافیاى طبیعى، سیاسى و اعتقادى خراسان و جبال
فصل اول، با استناد به منابع جغرافیایى، به روشن کردن حدود جغرافیایى مناطق مذکور پرداخته است.
فصل دوم، اوضاع و رویدادهاى مهم سیاسى در این دو منطقه را مورد بررسى قرار داده است.
فصل سوم، به بررسى فتوحات مسلمین در مناطق مذکور و روشهایى که مسلمین براى نفوذ اسلام در این مناطق به کاربردند مى پردازد.

 بخش دوم: تشیّع در خراسان و جبال
فصل اول، به بررسى نوع گرایشهاى شیعى خراسانیان و حرکتهاى شیعى یى که در این منطقه روى داده، مى پردازد.
فصل دوم، نقش خاندان اشعرى را در منطقه و در حکومت آل بویه، بررسى مى کند.

 بخش سوم: خاندانها و علماى شیعى امامى در خراسان
در چهار فصل، بعد از معرفى علماى چهارربع نیشابور، بلخ، هرات و مرو، به نتیجه گیرى آمارى (با رسم نمودار) از روند گسترش و وضعیت علمى حوزه هاى علمى مناطق مذکور پرداخته شده است.

 بخش چهارم: خاندانها و علماى امامى در جبال
در فصل اول، علما و خاندانهاى امامى شهر قم معرفى مى شوند. در این فصل، سه خاندان اشعرى، بابویه، برقى و سپس علماى قم معرفى مى شوند و درنهایت، در دو محور مذکور، نتیجه گیرى مى شود.
در فصول دو و سه و چهار و پنج و شش و هفت و هشت و نُه، به ترتیب، علما و خاندانهاى شهرهاى رى، قزوین، اصفهان، دینور، نهاوند، کاشان، همدان و حلوان، به همان ترتیب، بررسى مى شوند.

 بخش پنجم: بررسى پیوندهاى علمى و اعتقادى علماى خراسان با ائمه(ع)
این بخش در چهار فصل روابط و پیوندهاى علماى ربع نیشابور، بلخ، هرات و مرو را با ائمه(ع)، تشریح مى کند و در آخر، به نتیجه گیرى در دو محور یادشده مى پردازد.

 بخش ششم: پیوندهاى علمى و اعتقادى علماى جبال با ائمه(ع)
این بخش که در نُه فصل تنظیم شده است، روابط و پیوندهاى علماى نُه شهر منطقه جبال را با ائمه(ع)، بررسى و نتیجه گیرى مى کند.
در آخر، ذکر این نکته لازم است که شهرى به نام «صیمرة» در جبال و شهر دیگرى به همین نام در عراق واقع شده است و به دلیل اینکه صیمره عراق، مهم تر و وسیع تر از صیمره جبال بود، و افرادى که به این شهر منسوب بودند (صیمریان)، معلوم نشد متعلق به کدامین یک از این دو ناحیه اند، این مسائل، به علاوه کم اهمیتى صیمره جبال در این دوره، سبب شد که علماى صیمره ذکرنشوند.

تبلیغات