آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

متن

بى شک بزرگترین منبع معارف هدایتگر و دستورهاى سعادت آفرین براى انسان، بویژه انسان مسلمان، قرآن مجید است و احادیث امامان معصوم(ع) در فهم قرآن، اصلى ترین کلید و مطمئن ترین راه به شمار مى آیند؛ به همین جهت، پس از کتاب خدا، سخنان پیشوایان معصوم(ع)، منبع جوشان معارف الهى و ارمغان جاوید غوّاصان دریاى وحى است. از این رو، بر نویسندگان و محققان فرض است که احادیث را از زوایاى گوناگون، مورد تحقیق و کندوکاو قراردهند و ابعاد ناشناخته آنها را بر همگان روشن سازند.
این نوشتار، با همین هدف، در پى آن است که یکى از احادیث (حدیث سلسلةالذهب) را که از اهمیت زیادى برخوردار است، از زوایاى مختلف زیر بررسى نماید:

1ـ بررسى متن و سندهاى گونان حدیث در کتابهاى شیعه،
2ـ بررسى متن و سندهاى حدیث در کتابهاى اهل سنّت،
3ـ بررسى عناوین حدیث در علم درایه،
4ـ بیان اهمیت سند حدیث در نظر محدثان شیعه و سنى،
5ـ شناسایى برخى از کتابهاى شیعه و سنّى که حدیث را نقل کرده اند،
6ـ پیام حدیث،
7ـ جمع بندى.

متن حدیث در منابع شیعه
این حدیث شریف، در کتابهاى حدیثى شیعه با سندها و مضمونهاى گوناگونى نقل شده و از میان عالمان حدیث، شیخ صدوق، در کتابهاى «توحید»1، «معانى الأخبار»2 و «عیون اخبار الرضا(ع)»3، با ده سند مختلف و مضامین گوناگون، آن را آورده است. پس از او نیز شیخ طوسى در «امالى»4 با سند و مضمون دیگرى آن را نقل کرده است و پس از آنها، دیگران نیز این حدیث را به گونه هاى مختلف، نقل نموده اند که در بخش مستقلى به اسامى و آثارشان اشاره مى گردد.
پیش از بحث و بررسى متنهاى مختلف حدیث، یادآورى چند نکته ضرورى است:

1ـ در این بخش، تنها برخى از نقلهایى که از نظر سند و متن با یکدیگر اختلاف دارند آورده مى شود؛
2ـ قسمتى از سند (از امام رضا(ع) تا آخر) که تنها اختلاف در الفاظ دارد، حذف مى گردد؛
3ـ از ترجمه احادیث، بجز حدیث اوّل، به جهت شباهت متنها، خوددارى مى گردد.

1ـ صحیفةالرضا(ع)
از جمله متنها و سندهاى این حدیث، متن و سندى است که در کتاب «صحیفةالرضا»5 آمده است:
اخبرنا الشیخ الامام الاجل العالم الزاهد الراشد، امین الدین ثقةالاسلام امین الرؤساء ابو على الفضل بن الحسن الطبرسى ـ اطال الله بقاءه ـ فى یوم الخمیس غرة شهرالله الاصم رجب سنة تسع وعشرین وخمسمأة، قال اخبرنا الشیخ الامام العبد الزاهد ابوالفتح عبدالله بن عبدالکریم بن هوازن القشیرى ـ ادام الله عزه ـ قراءة علیه داخل القبة التى فیها قبرالرضا(ع) غرة شهرالله المبارک، حدثنى الشیخ الجلیل العالم ابوالحسن على بن محمدبن على الزوزنى قراءة علیه سنة اثنین وخمسین واربعمأة، قال اخبرنى ابوالحسن احمدبن محمدبن هارون الزوزنى بها، قال اخبرنا ابوبکر محمدبن عبدالله بن محمد حفدة العباس بن حمزة النیشابورى سنة سبع وثلاثین وثلاثمأة، قال حدثنا ابوالقاسم عبدالله بن احمدبن عامر الطائى بالبصرة، قال حدثنى ابى سنة ستین ومأتین، قال حدثنى على بن موسى الرضا(ع): «یقول الله عزوجل: لااله الاالله حصنى، فمن دخل حصنى أمن من عذابى».

2ـ معانى الاخبار، عیون اخبارالرضا(ع) والتوحید
از جمله سندها و متنهاى این حدیث، که شیخ صدوق در سه کتاب توحید و معانى الاخبار و عیون آورده است، این است:
حدثنا محمدبن موسى بن المتوکل ـ رضى الله عنه ـ قال حدثنا ابوالحسین محمدبن جعفر الاسدى، قال حدثنا محمدبن الحسین الصولى (الصوفى)، قال حدثنا یوسف بن عقیل عن اسحق بن راهویة، قال لما وفى ابوالحسن الرضا علیه السلام نیسابور واراد أن یخرج منها الى المأمون، اجتمع علیه اصحاب الحدیث فقالوا له: «یا ابن رسول الله ترحل عنا ولا تحدّثنا بحدیث فنستفیده منک؟» وکان قد قعد فى العماریة فاطلع رأسه وقال: «سمعت ابى موسى بن جعفر یقول سمعت ابى جعفربن محمد یقول سمعت ابى محمدبن على یقول سمعت ابى على بن الحسین یقول سمعت ابى الحسین بن على بن ابى طالب یقول سمعت ابى امیرالمؤمنین على بن ابى طالب یقول سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم یقول سمعت جبرئیل یقول سمعت الله جل جلاله یقول: لااله الاالله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى». قال فلمّا مرّت الراحلة نادانا «بشروطها وانا من شروطها».6
اسحاق بن راهویه مى گوید: چون حضرت رضا(ع) به نیشابور رسید و قصد خروج از آن (به سوى مأمون) را نمود، محدثان اطراف او گرد آمدند و عرضه داشتند: «اى پسر رسول خدا، آیا از میان ما کوچ مى کنى و حدیثى که از آن سود ببریم برایمان بیان نمى کنى؟». امام(ع) درحالى که در کجاوه نشسته بود، سرش را بیرون آورد و فرمود: «شنیدم پدرم موسى بن جعفر مى فرمود شنیدم پدرم جعفربن محمد مى فرمود شنیدم پدرم محمدبن على مى فرمود شنیدم پدرم على بن الحسین مى فرمود شنیدم پدرم حسین بن على مى فرمود شنیدم پدرم امیرالمؤمنین على بن ابى طالب مى فرمود شنیدم رسول خدا(ص) مى فرمود شنیدم جبرئیل مى گفت شنیدم خداوند جل جلاله مى فرمود: لااله الاالله، دژ محکم من است؛ پس هرکس که داخل دژ من گردد، از عذاب من درامان است.
راوى مى گوید چون قافله حرکت کرد حضرت فریادزد: «با شرایط آن، و من از شرایط آن هستم.»7

3ـ التوحید و عیون اخبارالرضا(ع)
متنى دیگر که در توحید و عیون آمده، حدیث ذیل است:
حدثنا ابوسعید محمدبن الفضل بن محمدبن اسحق المذکر النیسابورى بنیسابور، قال حدثنى ابوعلى الحسن بن على الخزرجى الانصارى السعدى، قال حدثنا عبدالسلام بن صالح ابوالصلت الهروى، قال کنت مع على بن موسى الرضا علیه السلام حین رحل من نیسابور وهو راکب بغلة شهباء فاذا محمدبن رافع واحمدبن حرب و یحیى بن یحیى و اسحاق بن راهویه وعدة من اهل العلم قد تعلّقوا بلجام بغلته فى المربعة فقالوا: «بحق آبائک المطهرین حدّثنا بحدیث قد سمعته من ابیک». فاخرج رأسه من العماریة وعلیه مطرف خزّذو وجهین وقال: «حدّثنى ابى العبد الصالح موسى بن جعفر علیه السلام … یقول الله(ج): انى انا الله، لااله الا انا فاعبدونى، من جاء منکم بشهادة ان لااله الاالله بالاخلاص دخل حصنى ومن دخل حصنى أمن من عذابى».8

4ـ عیون اخبارالرضا(ع)
متنى که تنها در عیون اخبارالرضا(ع) آمده، عبارت است از:
حدثنا ابونصر احمدبن الحسین بن احمدبن عبید العنبى، قال حدثنا ابوالقاسم محمدبن عبیدالله بن بابویه الرجل الصالح، قال حدثنا ابومحمد احمدبن محمدبن ابراهیم بن هاشم، قال حدثنا الحسن بن على بن محمدبن على بن موسى بن جعفر ابوالسید المحجوب امام عصره بمکة، قال: «حدّثنى ابى على بن محمد النقى، قال حدثنى ابى محمدبن على التقى، قال حدثنى ابى على بن موسى الرضا(ع) … قال الله سیدالسادات عزوجل: انى انا الله، لااله الا انا، فمن اقرّ لى بالتوحید دخل حصنى ومن دخل حصنى امن من عذابى».9

5ـ التوحید
مضمونى که تنها در توحید صدوق آمده، عبارت است از:
حدثنا ابوالحسین محمدبن على بن الشاه الفقیه بمرو الرود، قال حدثنا ابوبکر محمدبن عبدالله النیسابورى، قال حدثنا ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن عباس الطائى بالبصرة، قال حدثنى ابى فى سنة ستین ومأتین، قال حدثنى على بن موسى الرضا: «… یقول الله جلّ جلاله: لااله الاالله حصنى فمن دخله أمن من عذابى».10

6ـ معانى الاخبار
نقلى که تنها در کتاب معانى الاخبار آورده شده، عبارت است از:
حدثنا محمدبن الحسن القطّان، قال حدثنا عبدالرحمن بن محمد الحسینى، قال حدثنى محمدبن ابراهیم بن محمد الفزارى، قال حدثنى عبدالله بن بحر الاهوازى، قال حدثنى ابوالحسن على بن عمرو، قال حدثنا الحسن بن محمدبن جمهور، قال حدثنى على بن بلال عن على بن موسى الرضا علیه السلام … عن النبى(ص) عن جبرئیل عن میکائیل عن اسرافیل عن اللوح عن القلم قال یقول الله تبارک وتعالى: «ولایة على بن ابى طالب صلوات الله علیه حصنى فمن دخل حصنى امن نارى».11
این مضمون، در کتابهاى پس از شیخ صدوق نیز نقل شده که در بخشهاى آینده بدان اشاره مى گردد.

7و8 ـ امالى الطوسى
شیخ طوسى این حدیث را با دو سند و دو مضمون نقل کرده است:

1ـ جماعة عن ابى المفضل عن اللیث بن محمد العنبرى عن احمدبن عبدالصّمد عن خاله ابى الصلت الهروى قال کنت مع الرضا(ع) لمّا دخل نیسابور … فقال: «حدثنى ابى موسى بن جعفر … اخبرنى جبرئیل الروح الامین عن الله تقدست اسماؤه وجل وجهه قال: انى انا الله، لااله الا انا وحدى، عبادى فاعبدونى ولیعلم من لقینى منکم بشهادة ان لااله الاالله مخلصا بها انه قد دخل حصنى ومن دخل حصنى امن عذابى». قالوا یا ابن رسول الله وما اخلاص الشهادة للّه؟ قال: «طاعة الله ورسوله ولایة اهل بیته(ع)».
امام رضا(ع) حدیث کرد از خداوند که فرمود: «همانا من خدایم. معبودى بجز از من نیست. بندگان من مرا پرستش کنید و بدانید هرکس از شما با شهادت به وحدانیت از روى اخلاص، مرا ملاقات کند، در دژ من داخل مى گردد و هرکس در دژ محکم من داخل گردد، از عذاب من درامان است.» سؤال شد: «اى فرزند رسول خدا شهادت بااخلاص چیست؟». امام رضا(ع) فرمود: «پیروى از خدا و رسول او و ولایت اهل بیت او».12

2ـ ابومحمد الفحام قال حدّثنى عمربن یحیى الفحام، قال حدثنى عبدالله بن احمدبن عامر، قال حدثنى ابى احمدبن عامر الطائى، قال حدثنا على بن موسى الرضا: «… یقول الله: لااله الاالله حصنى من دخله امن من عذابى».13

9ـ کشف الغمة
آنچه که در کتاب کشف الغمه نقل شده، از نظر سند و متن با دیگر نقلها فرق مى کند و آن نقل عبارت است از:
قال الفقیر الى الله جامع هذا الکتاب ـ اثابه الله تعالى ـ نقلت من کتاب لم یحضرنى اسمه الآن ما صورته، حدث المولى السعید امام الدنیا عمادالدین محمدبن ابى سعدبن عبدالکریم الوزان فى محرم سنة ست وتسعین وخمسمأة، قال اورد صاحب کتاب تاریخ نیسابور فى کتابه ان على بن موسى الرضا لمّا دخل الى نیسابور فى السفرة التى فاز فیها بفضیلة الشهادة، کان فى مهد على بغلة شهباء علیها مرکب من فضة خالصة، فعرض له فى السوق الامامان الحافظان للاحادیث النبویة ابوزرعة ومحمدبن اسلم الطوسى ـ رحمهماالله ـ فقالا: «ایها السیدبن السادة، ایها الامام وابن الائمه، ایها السلالة الطاهرة الرضیة، ایها الخلاصة الزاکیة النبویة، بحق آبائک الاطهرین واسلافک الاکرمین الاما رأیتنا وجهک المبارک المیمون ورویت لنا حدیثا عن آبائک عن جدّک نذکرک به». فاستوقف البغلة ورفع المظلة واقر عیون المسلمین بطلعته المبارکة المیمونة … فقال(ع): «… یقول الله: کلمة لااله الاالله حصنى فمن قالها دخل حصنى ومن دخل حصنى امن من عذابى صدق الله سبحانه وصدق جبرئیل وصدق رسوله وصدق الائمة علیهم السلام».14

جمع بندى
آنچه که ملاحظه شد، برخى از نقلهاى این حدیث شریف مى باشد که از نظر متن و سند با همدیگر اختلاف دارند و در کتابهاى حدیثى، متنهاى دیگرى با سندهاى دیگر نیز نقل شده و افزون بر این، مضمون این روایت با کلمات و سندهاى دیگرى نیز نقل شده که ذکر آنها در حوصله این مختصر نمى گنجد.

«سلسلةالذهب» در آثار دیگر مؤلّفان شیعه
جهت پى بردن به اهمیت بیشتر این حدیث شریف، ذکر نام و نام اثر برخى مؤلفان شیعه را (که در اعصار گوناگون، این حدیث را نقل و بر آن اعتماد کرده اند)، سودمند مى دانیم:

1ـ طبرى، بشارة المصطفى، منشورات حیدریه، ص331

2ـ فتّال نیشابورى، روضةالواعظین، منشورات رضى، ص42

3ـ ابوالحسن ورّام، مجموعه ورّام، سازمان انتشارات اسلامى، ج2، ص74

4ـ حاکم حسکانى، شواهد التنزیل، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، ج1، ص170

5ـ إربلى، کشف الغمّة فى معرفة الأئمّة، دارالکتاب الاسلامى، ج3، ص97.

6ـ دیلمى، أعلام الدین، دارالکتب الاسلامیة، ص214

7ـ ابن ابى جمهور، عوالى اللئالى، مطبعة سیدالشهداء، ج4، ص94

8 ـ شیخ حرّ عاملى، الجواهر السنیّة، منشورات مکتبة المفید، ص147

9ـ علامه مجلسى در بسیارى از کتابهایش، از جمله در جاهاى گوناگون دایرةالمعارف بزرگ خویش، بحارالانوار، آن را نقل مى کند؛ از جمله در موارد زیر:
ج3، ص5 و6 و7و10و13و14؛ ج27، ص134؛ ج38، ص98؛ ج39، ص24 6و247؛ ج49، ص121و1 22و1 23و 126و127و…15

10ـ عباسقلى خان سپهر، ناسخ التواریخ امام على بن موسى الرضا(ع)

11ـ على محمد على دخیّل، ثواب الاعمال وعقابها، دارالمرتضى، ص13

12ـ محمدحسن هروى خراسانى، حدیقة الرضویه

13ـ محدث قمى، سفینةالبحار، دارالأسوة للطباعة والنشر، ج2، ص114 و ج3، ص3

14ـ محدّث قمى، منتهى الامال، سازمان چاپ و انتشارات جاویدان، ج2، ص286

15ـ المیلانى، قادتنا کیف نعرفهم؟، موسسةالوفاء، ج6، ص437

16ـ شهاب الدین حسینى تبریزى درباره سند این حدیث و حدیث کسا، رساله اى تدوین کرده است. (الذریعة، مطبعه مجلس شوراى ملّى، ج6، ص378)

17ـ سیدمحسن امین عاملى، اعیان الشیعة، ج4، قسمت دوم، ص118

18ـ على گلزاده غفورى، امام رضا(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامى

19ـ احمد خوشنویس، حضرت على بن موسى الرضا(ع)، انتشارات عطایى

20ـ احمد محدث خراسانى، حیاة الرضا(ع)، انتشارات آستان قدس رضوى

21ـ موسى خسروى، زندگانى امام هشتم على بن موسى، نشر صحافیان

22ـ على محمد نوربخش، زندگى حضرت رضا(ع)، انتشارات نقش جهان

23ـ احمد مغنیه، زندگانى حضرت رضا(ع)، از انتشارات مجله ماه نو

24ـ عمادزاده اصفهانى، زندگانى حضرت على بن موسى الرضا(ع)

24ـ سیدجعفر مرتضى عاملى، زندگى سیاسى هشتمین امام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى

25ـ محمدجواد نجفى، ستارگان درخشان، انتشارات اسلامیه

26ـ ابوالقاسم سحاب، زندگانى على بن موسى الرضا(ع)، شرکت چاپ تهران16

27ـ سیدحسن شیرازى، کلمةالله، دارالصادق، ص29

28ـ عزیزالله عطاردى، مسند امام رضا(ع)، المؤتمر العالمى للامام الرضا(ع)، ج1، ص58

29ـ سید محمدحسین حسینى طهرانى، امام شناسى، انتشارات حکمت، ج5، ص135

متن حدیث در منابع اهل سنّت
بسیارى از محدثان بزرگ اهل سنت نیز این حدیث را با سندها و متنهاى گوناگونى نقل کرده اند. در اینجا برخى نقلها که هم از نظر سند و هم از نظر متن اختلاف دارند آورده مى شود:

1ـ الفصول المهمه ابن صبّاغ
وقال المولى السعید امام الدنیا محمدبن ابى سعید بن عبدالکریم الوزان فى محرم سنة ست وتسعین وخمس مأة، قال اورد صاحب الکتاب تاریخ نیشابور فى کتابه أن على بن موسى الرضا لمّا دخل الى نیشابور فى السفرة التى خصّ فیها بفضیلة الشهادة …، فقال على بن موسى الرضا علیه السلام حدّثنى ابى موسى … قال(ص): «حدثنى جبرئیل سمعت ربّ العزّة یقول: کلمة لااله الاالله حصنى، فمن قال لها دخل حصنى ومن دخل حصنى أمن عذابى».17

2ـ التدوین قزوینى
احمدبن عیسى بن على بن الحسین الصغیربن على بن الحسین بن على بن ابى طالب، سمع على بن موسى الرضا، وکان قد قدم قزوین والیا علیها من قبل الحسن بن زیدبن محمدبن اسماعیل بن الحسن بن زیدبن الحسن ابى طالب ومات الحسن بن زید بطبرستان، حدّث محمدبن على بن الجارود عن على بن احمد البجلى، ثنا احمدبن یوسف المؤدب، ثنا احمدبن عیسى العلوى، ثنا على بن موسى الرضا عن ابیه موسى عن ابیه جعفر عن ابیه على بن الحسین عن ابیه الحسین بن على عن ابیه على بن ابى طالب، قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم عن جبرئیل علیه السلام عن اللّه عزوجل: «لااله الاالله حصنى ومن دخل حصنى امن من عذابى».18

3ـ حلیة الاولیاى ابونعیم اصفهانى
حدثنا ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله من اسحاق المعدل، ثنا ابوعلى احمدبن على الانصارى بنیسابور، ثنا ابوالصلت عبدالسلام بن صالح الهروى، ثنا على بن موسى الرضا: «حدّثنى ابى موسى بن جعفر، حدثنى ابى جعفربن محمد، حدثنى ابى محمدبن على، حدثنى ابى على بن الحسین بن على، حدثنى ابى على بن ابى طالب رضى الله تعالى عنهم، حدثنا رسول الله صلى الله علیه وسلم عن جبرئیل علیه السلام، قال قال الله عزوجل: انى انا الله لااله الا انا فاعبدونى؛ من جاءنى بشهادة ان لااله الاالله بالاخلاص، دخل فى حصنى ومن دخل فى حصنى أمن عذابى».19

4ـ ینابیع المودّه قندوزى حنفى
وفى تاریخ نیشابور انّه استقام بها ایاما … «سمعت ربّ العزّة یقول: لااله الاالله حصنى فمن قالها دخل حصنى ومن دخل حصنى امن من عذابى».20
وفى روایة فلمّا مرّت الراحلة نادانا: «بشروطها وانأ من شروطها». قیل من شروطها الاقرار له بأنّه امام المسلمین مفترض الطاعة ویشهد لهذه الرّوایة ویقوّیها قول على (کرم الله وجهه) فى کتاب غررالحکم21: «ان لااله الاّ الله مشروطا وانأ وذریّتى من شروطها».22

«سلسلةالذهب» در آثار دیگر مؤلفان اهل سنّت
در پایان این بخش، مناسب است از برخى عالمان اهل سنت که حدیث سلسلةالذهب را نقل کرده اند، نام برده شود:

1ـ علامه عبدالرئوف مناوى، شرح الجامع الصغیر، ص410

2ـ علامه سبط جوزى، التذکرة، طبع الغرى، ص136

3ـ علامه مورخ شیخ احمدبن یوسف دمشقى فرمانى، اخبارالدول وآثارالاول، طبع بغداد، ص115

4ـ علامه محمد خواجه پارساى بخارى، فصل الخطاب (بر اساس نقل ینابیع المودة، طبع اسلامبول، ص385)

5ـ علامه بدخشى، مفتاح النجاة، ص179 (از مخطوطات کتابخانه آیةالله نجفى مرعشى ـ قم)

6ـ محقق مورخ بهجت افندى، تاریخ آل محمد صلى الله علیه وآله، مطبعه آفتاب، ص190

7ـ علامه زبیدى حنفى، الاتحاف، ج3، ص147، طبع میمنیّه، مصر، ج3، ص147

8 ـ شیخ احمد تابعى مصرى، الاعتصام بحبل الاسلام، مطبعة السعادة، قاهره، ص205 23

9ـ محمدعلى البار، الامام على الرضا ورسالته فى الطب النبوى، دارالمناهل، ص83

10ـ حسام الدین هندى در «کنز العمال» در موارد زیادى، حدیث سلسلةالذهب را با مضمونهاى گوناگون از کتابهاى مختلف نقل مى کند از جمله:
الف ـ در ج1، ص58، حدیث158 و ص297، حدیث1422 و ص416، حدیث1769، از ابن عساکر
ب ـ در همان جلد، ص54، حدیث167 و ص65، حدیث235، از ابن نجار
ج ـ در همان جلد، ص65، حدیث 236، از خطیب بغدادى24

11ـ زمخشرى، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج2، ص249

12ـ ابونعیم، جواهر العقدین، العقد الثانى ـ الذکر الثالث، ص308

سلسلةالذّهب، در نگاه دانشمندان دانش درایه
محدّثان در دانش درایه25، احادیث را به اقسام گوناگون تقسیم کرده اند و هر حدیثى را به لحاظ قوت و ضعف، تحت عناوین مختلفى داخل کرده اند. در این قسمت، جهت آشنایى بیشتر با شناسنامه حدیث «سلسلةالذهب»، چند عنوان از عناوین فراوانى را که این حدیث، داخل در مجموعه ذیل آنهاست، مورد بحث قرار مى دهیم. یادآورى این نکته لازم است که در این بخش، تنها به عناوینى که نشانگر اهمّیّت حدیث است، بسنده مى گردد.

1ـ قدسى
حدیث سلسلةالذهب، از آن جهت که محتوا و مفاهیم آن، از جانب پروردگار متعال بر قلب مبارک رسول الله(ص) القا شده و الفاظ آن از خود ایشان مى باشد، حدیث قدسى است.26

2ـ متواتر27
حدیث سلسلةالذهب، اگرنگوییم متواتر لفظى است، بى شک متواتر معنوى هست28؛ زیرا در بحثهاى گذشته روشن شد که این حدیث را شیعه با عبارات مختلف، در حدّ زیادى نقل کرده اند29 و اهل سنّت نیز آن را با سندهاى گوناگون، نقل کرده اند؛ و چنانچه اشکال گردد که: متنهایى که با سندهاى گوناگون نقل شوند، تفاوت دارند، در جواب مى گوییم: برخى جملات روایت، در تمامى آنها آمده است.

3ـ مسلسل30
حدیث سلسلةالذهب، از آن جهت که بر اساس برخى نقلها با کلمه «حدّثنى» و در برخى نقلها با کلمه «سمعت ابى» نقل شده، مسلسل نام گرفته است؛ و از آن جهت که در سند آن،از امام رضا(ع) تا گوینده حدیث (خداوند)، پیشوایان معصوم(ع) قرارگرفته اند، حدیثى مسلسل است و چون شایسته است که این سند با آب طلا نوشته شود، «سلسلةالذّهب» نام گرفته است.

4ـ مسند31
حدیث مورد بحث، از آن جهت که تمامى رجال سند آن ذکر شده اند، حدیث مسند نام گرفته است.
گفتنى است که برخى دیگر از اصطلاحات دانش درایه نیز بر حدیث «سلسلةالذهب» منطبق است که فرصت طرح آنها نیست.

اهمّیّت سند حدیث سلسلةالذهب، در گفته محدّثان
در این بخش، بنا نداریم از تک تک رجال سند حدیث، بحث رجالى (توثیق و تضعیف) داشته باشیم؛زیرا نیازى به آن نیست. این حدیث را محدّثان شیعه و سنّى با سندهاى گوناگون نقل کرده اند و درباره سند حدیث، عباراتى که حاکى از اهمیت آن است، بیان کرده اند. افزون بر اینها، مضمون حدیث در بسیارى از آیات و روایات دیگر نیز آمده است؛ بنابراین، همانگونه که پیش از این گفته شد، اگر نگوییم متواتر لفظى است، به طور قطع متواتر معنوى مى باشد.
در اینجا برخى از گفته هاى محدّثان را ـ که حاکى از اهمّیّت دادن آنها به سند حدیث است، مى آوریم.

1ـ حافظ ابونعیم مى نویسد:
هذا حدیث ثابت مشهور بهذا الاسناد من روایة الطاهرین عن آبائهم الطیّبین وکان بعض سلفنا من المحدّثین إذا روى هذا الاسناد قال لو قرئ هذا الاسناد على مجنون لأفاق.32
این حدیث، با همین سند از انسانهاى پاک، از پدران پاکشان رسیده و یکى از محدّثان بزرگ پیشین، هنگامى که این حدیث با همین سند روایت شد گفت چنانچه این سند بر فردى مجنون خوانده شود، سالم مى گردد.

2ـ علامه إربلى درباره اهمیت سند حدیث مى نویسد:
قال الاستاد ابوالقاسم القشیرى رحمه الله إنّ هذا الحدیث بهذا السند بلغ بعض امراء السامانیة فکتبه بالذّهب وأوصى أن یدفن معه فلمّا مات رؤى فى المنام فقیل ما فعل الله بک فقال غفرالله لى بتلفّظى بلا إله الاّ الله وتصدیقى محمدا(ص) رسول الله مخلصا وأنّى کتبت هذا الحدیث بالذّهب تعظیما وإحتراما.33
استاد ابوالقاسم قشیرى ـ خداى رحمتش کند ـ گفت حدیث سلسلةالذهب با همین سند، به یکى از شاهان سامانى رسید و آن را با آب طلا نوشت و وصیّت کرد که با او دفن شود. پس از مرگ، در عالم خواب دیده شد. سؤال شد چه بر سر تو آمد؟ در جواب گفت: خداوند به واسطه گفتن جمله لااله الاالله و باور رسالت محمد(ص) از روى اخلاص، و آنکه من این حدیث را با آب طلا به خاطر بزرگداشت و احترام آن نوشتم، مرا بخشید.

3ـ محدّث قمى پس از نقل حدیث مى فرماید:
رواه صاحب «بشارة الشیعة» عن کعب الحبر ثم قال لحرى أن یکتب بالذّهب.34
این حدیث را صاحب کتاب «بشارة الشیعه» از کعب الحبر نقل کرده و گفته سزاوار است این حدیث با آب طلا نوشته شود.

4ـ ابن صبّاغ مى نویسد:
فعدّوا أهل المحابر والدّوى الذین کانوا یکتبون فأنافوا على عشرین ألفا.35
تعداد نویسندگان صاحب قلم و دوات که حدیث سلسلةالذّهب را [آن روز] مى نوشتند، بیشتر از بیست هزار تن شمار کردند.

5ـ احمدبن یوسف غرمانى در اخبار الدّول، پس از نقل حدیث، همان عبارت بالا را به اضافه داستان به زر نوشتن سلطان سامانى نقل مى کند.36

6ـ شیخ مؤمن شبلنجى، دراین باره، در کتاب نورالابصار، همان عبارت بالا را نقل مى کند.37

7ـ علامه قندوزى حنفى نیز در ینابیع المودّه، شمار نویسندگان حدیث را بیست هزار نقل کرده است.38

8 ـ محمدعلى البار، که سنّى است، در کتاب الامام على الرضا و رسالته فى الطّب النبوى، مى نویسد:
امام رضا در حالى این حدیث را املا کرد که جمعیّت طالب علم قابل شمارش نبودند.39

9ـ مؤلف «التّدوین فى اخبار القزوین»، از امام ابن حنبل نقل مى کند که اگر این سند بر مجنون خوانده شود، به حال عادى برمى گردد.40
باید یادآور شویم که محدّثان، درباره کمتر حدیثى چنین تعابیرى به کار برده اند.

پیام حدیث، تبیین فلسفه سیاسى اسلام
گرچه در این نوشتار، بررسى سند و متنهاى گوناگون دنبال مى گردد، ولى نگاه اجمالى به پیام حدیث نیز خالى از فایده نیست. بى شک اصل امامت، در اسلام، اهمیت بسیار دارد. از این رو، در بسیارى از آیات و روایات، بدان توجه داده شده است؛ از جمله آیات:

الف: یاایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولى الامر منکم …41
اى کسانى که ایمان آورده اید خداى را فرمان برید و پیامبر و صاحبان امر (امامان) را که از شمایند …

ب: الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الاسلام دینا …42
امروز43، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را دین شما پسندیدم …

ج: انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون.44
همانا سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانى که ایمان آورده اند؛ آنان که نماز را برپا مى دارند و زکات مى دهند، درحالى که در رکوعند.

اهمّیت اصل «امامت» از گفتار امامان شیعه و اهل بیت(ع)، نیز به روشنى آشکار است؛ تا آنجا که درباره نهج البلاغه گفته اند:
معظم خطبه فى السیاسة واقلّها فى الزهد.45
بخش عمده خطبه هاى نهج البلاغه درباره سیاست است و اندکى از آن در موضوع پارسایى.
و امام رضا(ع) در این باره مى فرماید:
إنّ الامامة زمام الدین ونظام المسلمین.46
همانا امامت، شیرازه دین و سبب نظم مسلمانان است.
اهمیت این مطلب تا جایى است که مرحوم ثقةالاسلام کلینى، قسمت عمده مطالب کتاب شریف اصول کافى (بیشتر از یک سوم) را به موضوع امامت و شناسایى رهبر اختصاص داده است و چون امامت تداوم نبوّت، و موجب حفظ و حراست از توحید و احیاگر اسلام اصیل است، و از جانب دیگر، امامت شکل دهنده نظام و فلسفه سیاسى است، اگر گفته شود اسلام منهاى امامت و ولایت، اسلام بى روح و جان (و به تعبیر امام راحل، اسلام امریکایى)47 است، سخنى مبالغه آمیز نخواهد بود.
و باز به همین دلیل است که در تاریخ سیاسى اسلام، امامت، بیشترین سخنان و حماسى ترین صحنه ها را (همچون غدیرخم که کاملترین انتخاب و عاشورا که خونین ترین صحنه در تاریخ بشریت است) به خود اختصاص داده است. و در جریان تحقّق یافتن چنین نظامى (نظام امامت)، با فراز و نشیب بسیار، فلسفه سیاسى اسلام، شکل گرفته و تکامل و تبیین یافته است. سفر تاریخى امام رضا(ع) از مدینه به طوس و اجتماع عظیم مردم نیشابور و سخنان طلایى حضرت در آن سامان ـ که از مراکز بزرگ علمى جهان آن روز به شمار مى آمده ـ را نیز باید تداوم همان خط تحقّق نظام امامت دانست.
بى شک، آنچه سبب شد که امام(ع) این حدیث را املا کند، ذیل حدیث بود که بیانگر نظام و فلسفه سیاسى اسلام و تداوم حرکت غدیر و عاشوراست. زیرا اگر ما بپذیریم جمله «بشرطها وشروطها وأنا من شروطها» نیز صادر شده، امام(ع) سه اصل مهم اعتقادى را به عنوان راه رستگارى، به گونه اى صریح بیان کرده اند:
1ـ لااله الاالله، که بیانگر توحید است،
2ـ بشرطها، که بیانگر نبوّت است،
3ـ وشروطها، که بیانگر لزوم اعتقاد به امامت ائمه معصومین است.

و اگر جمله «بشرطها» نباشد و تنها جمله «بشروطها وأنامن شروطها» باشد، چون امامت، جانشینى نبوّت است و امامت، دلالت بر نبوّت نیز دارد، از این صورت هم باز، سه اصل مهم را مى توان استخراج و برداشت نمود.
بنابراین، امام(ع) در این حدیث، امامت را که به اصطلاح، علّت مبقیه اسلام مى باشد، بیان کرده است و امروز، ملاحظه مى فرمایید که انقلاب اسلامى مردم ایران که بر اساس چنین فلسفه سیاسى (محوریّت امامت) بنا نهاده شده، یکى از هزاران ثمره این حدیث و مانند آن است.

جمع بندى
از آنچه که تا به حال گذشت چند امر، قابل استفاده است:

1ـ همانگونه که پیش از این گفته شد، بى شک با نقلهاى گوناگون شیعه و سنّى، حدیث از تواتر (لااقل تواتر معنوى) برخوردار است.

2ـ اگرچه روایت با متنهاى مختلف نقل شده، دور نیست همان نقلى که شیخ صدوق در سه کتاب توحید و معانى و عیون آورده است و در بسیارى از منابع دیگر شیعه و سنّى (از جمله بشارة المصطفى وینابیع المودة وروضة الواعظین) نیز آمده، همان مورد اشتراک باشد.

3ـ در زمان صدور حدیث، اختلاف است؛ برخى مانند مؤلّف الفصول المهمّه، زمان ایراد حدیث را هنگام ورود حضرت و برخى دیگر، مانند مؤلّفان بشارةالمصطفى و عیون اخبارالرّضا، هنگام خروج ایشان از نیشابور دانسته اند؛ ولى از قراین بسیارى مى توان استفاده کرد که صحیح، هنگام خروج حضرت است؛ بویژه که بیشترین نقلها این مدّعا را اثبات مى کند.

4ـ اجتماع عظیم شهر نیشابور که تنها بیش از بیست هزار صاحب قلم و نویسنده در آن تاریخ در میان آنها بوده است، نشانگر عشق و علاقه عمیق مردم به خاندان رسالت و نبوّت در آن عصر است.

5ـ در مورد سفرى که حضرت، این حدیث را در خلال آن املا کرده اند نیز اختلاف به چشم مى خورد. زیرا برخى از نقلها (از جمله نقل محمدعلى البار در کتاب الامام على الرضا) مى گویند در سالى بوده است که حضرت وفات فرمودند؛ یعنى پس از گذشت دوسال از بیعت.48
لیکن صحیح آن است که این حدیث، در مسیر حرکت امام از مدینه به طوس بیان گردیده و شاهد بر این مطلب، نقلهاى مختلف حدیث است در کتابهاى گوناگون که همه (بجز یک مورد) همین را نوشته اند.

6ـ به همین سند، در بسیارى از کتابها، ولایة على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى نقل شده؛ از جمله در معانى الاخبار49 و بحارالانوار.50

7ـ اگرچه در برخى از کتابها جمله «بشرطها وشروطها» آمده است، ولى راقم این سطور، این جمله «بشرطها» را تا به حال نیافته است.

8 ـ روشن شد که حدیث، از نظر سند و متن، بسیار محکم و کم نظیر است و این شبهه که چرا در کتب اربعه (بویژه اصول کافى) نیامده، بى اساس مى باشد؛ زیرا ثقةالاسلام کلینى در مقام جمع آورى تمام احادیث نبوده است.
________________________________________
1 . شیخ صدوق، توحید، دارالمعرفة، ص24
2 . شیخ صدوق، معانى الاخبار، دارالتعارف، ص37
3 . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، منشورات الأعلمى، ج2، ص134
4 . شیخ طوسى، الامالى، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة لمؤسسة البعثة، ص279؛ حدیث، در کتب اربعه پیدا نشد
5 .صحیفةالرّضا(ع)، تحقیق محمدمهدى نجف، دارالاضواء، ص40
6 . شیخ صدوق، التوحید، باب ثواب الموحدین، ص24، ح23؛ عیون اخبارالرضا، منشورات الاعلمى، ج2، ص134، ح4؛ معانى الاخبار، دارالتعارف، ص370، باب معنى حصن الله عزوجل، ح1
7 . شیخ حرّ عاملى در کتاب خود (الجواهر السّنیة)، این حدیث را با سندهاى گوناگون نقل نموده و افزوده است که اگر کلمه اول عبارت «انأ من شروطها» را همینطور و بدون تشدید بخوانیم، تنها امام رضا(ع) را شامل مى شود. امّا اگر با تشدید (إنّا) بخوانیم، تمامى ائمّه علیهم السلام را شامل خواهد شد. (الجواهر السّنیة، منشورات مکتبة المفید، ص147)
8 . شیخ صدوق، التوحید، ص24، ح22؛ عیون اخبارالرضا؛ ج2، ص132 (باب37، ح1)
9 . عیون اخبارالرضا، ص134، ح3
10 . التوحید، ص24، ح1
11 . معانى الاخبار، دارالمعرفة، تحقیق حسین غفارى، ص371 (باب معنى آخر لحصن الله، ح1).
12 . الامالى، شیخ طوسى، ج2، ص201، به نقل از امام شناسى.
13 . الامالى، الطوسى، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة لمؤسسة البعثة، ص279
14 . العلامه الاربلى، کشف الغمة فى معرفة الائمة، دارالکتاب الاسلامى، ج3، ص98
15 .محمدباقر المجلسى، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان.
16 . ذکر این نکته لازم است که از شماره 18تا26، به نقل از کتابنامه امام رضا (از انتشارات معاونت پژوهشى سازمان تبلیغات اسلامى ـ پژوهشکده باقرالعلوم) آمده است.
17 . الفصول المهمة فى معرفة احوال الأئمّة، الشیخ الامام على بن محمد الشهیر بابن الصبّاغ، منشورات دارالحدیث، ص235؛ نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، الشیخ مؤمن الشبلنجى، منشورات الشریف الرّضى، ص314؛ الشرح الکبیر على الجامع الصغیر، المناوى.
18 . التدوین فى اخبار قزوین، عبدالکریم بن محمد الرّافعى القزوینى، تحقیق عزیزالله عطاردى، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج2، ص213
19 . حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء، حافظ ابونعیم احمدبن عبدالله اصفهانى، دارالکتب العلمیة، ج3، ص192
20 . ینابیع المودّة لذوى القربى، سلیمان بن ابراهیم القندوزى الحنفى، تحقیق سیدعلى جمال اشرف، دارالاسوة، ج3، ص122؛ الصّواعق المحرقة، ابن حجرالهیثمى، ص204
21 . غررالحکم ودررالکلم، ج1، ح103، ص220
22 . ینابیع المودة، ج3، ص123
23 . این هشت مورد را از کتاب ارزشمند زیر، استخراج کرده ایم:
احقاق الحق وازهاق الباطل، قاضى سید نورالله حسینى شوشترى، تعلیق آیةالله شهاب الدین مرعشى نجفى، ج12، ص387 و ج19، ص579
24 . کنزالعمّال فى سنن الاقوال والافعال، حسام الدین المتقى الهندى، مؤسسة الرّسالة.
25 . دانش درایه، علمى است که در آن از متن، سند، طریق صحیح و سقیم، و آنچه که در پذیرش و ردّ حدیث نقش دارد بحث مى گردد. (مامقانى، مقباس الهدایة فى علم الدّرایة، مؤسسة آل البیت، ج1، ص41؛ علم الحدیث و درایةالحدیث، ص5؛ اصول الحدیث، ص14؛ الرّعایة فى علم الدّرایة، ص45).
26 . مدیر شانه چى درباره تقسیم حدیث به قدسى و غیرقدسى و تعاریف مربوط مى نویسد:
حدیث قدسى، عبارت از حدیثى است که پیغمبر(ص) از خداوند، اخبار مى کند؛ بدین گونه که معنا و مضمون آن بر قلب پیغمبر القا مى شود و پیغمبر(ص) با لفظ خود، آن را ادا مى نماید. (علم الحدیث ودرایةالحدیث، ص13)
دانشمندان دانش درایه، افزون بر بیان اقسام حدیث قدسى، تفاوتهایى را میان حدیث قدسى و قرآن از آن جهت که هردو کلام الهى مى باشند بیان کرده اند؛ از جمله:
1ـ قرآن، معجزه الهى است؛ ولى حدیث قدسى معجزه نیست.
2ـ منکر قرآن، کافر است؛ ولى منکر حدیث قدسى، کافر نیست.
3ـ قرآن، توسط جبرئیل بر رسول الله(ص) نازل مى گردید، برخلاف حدیث قدسى.
4ـ الفاظ آیات قرآن، منسوب به خداوند متعال است؛ برخلاف الفاظ احادیث قدسى.
5ـ مس نمودن آیات قرآن، بدون وضو حرام است؛ ولى مس احادیث قدسى، بى وضو حرام نیست.
علاقه مندان مى توانند جهت اطلاع بیشتر از حدیث قدسى و احکام آن، به کتابهاى زیر مراجعه کنند: مقباس الهدایة، شیخ عبدالله مامقانى، ص70؛ علوم الحدیث و مصطلحه، صبحى صالح، ص11؛ مستدرکات مقباس الهدایة فى علم الدرایة، ج5، ص45؛ مجمع البحرین، ج6، ص371؛ الاحادیث القدسیّة، ج1، ص4؛ اصول الحدیث واحکامه، جعفر سبحانى، ص20.
27 . تقسیم دیگرى که در کتابهاى درایه، درباره حدیث انجام پذیرفته، تقسیم آن به متواتر و آحاد است. شهید ثانى در این باره مى نویسد:
وینقسم الخبر مطلقا ـ اعم من المعلوم صدقه وعدمه ـ الى متواتر وآحاد … وهو ما بلغت رواته فى الکثرة مبلغا احالت العادة تواطؤهم على الکذب واستمر ذلک الوصف فى جمیع الطبقات حیث یتعدّد. (الرّعایة فى علم الدرایة، ص62)
خبر، چه صدق آن روشن باشد و یا نباشد، به متواتر و آحاد تقسیم مى گردد … و متواتر، عبارت است از خبرى که راویان آن در حدّى از کثرت باشد که به طور عادى هماهنگى آنها بر دروغ گویى محال باشد و این کثرت، باید در تمامى طبقات حدیث جریان داشته باشد.
28 .خبر متواتر، به لفظى و معنوى و اجمالى تقسیم مى شود. متواتر معنوى، خبرى است که با اخبار دیگرى، در معنا اتّحاد داشته باشد. (علم الحدیث ودرایةالحدیث، ص37)
29 . براى آگاهى بیشتر، به کتابهاى زیر رجوع شود: مقباس الهدایة، مامقانى، ص87؛ ضیاءالدّرایة، ص15؛ وجیزه شیخ بهایى، ص97؛ الرعایة، شهید ثانى، ص62؛ علوم الحدیث ومصطلحه، دکتر صبحى صالح، ص146؛ مستدرکات مقباس الهدایة فى علم الدرایة، ج5، ص57؛ اصول الحدیث واحکامه، جعفر سبحانى، ص23.
30 . یکى از اقسام حدیث در علم درایه، مسلسل است. شهید ثانى در این باره مى نویسد:
وهو ما تتابع فیه رجال الأسناد على صفة.
مسلسل، حدیثى است که رجال سند آن، با یک صفت، پشت سر هم نقل گردند.
(الرّعایة فى علم الدّرایة، شهید ثانى، مکتبة آیةالله المرعشى، تحقیق عبدالحسین محمدعلى بقال، ص117)
حدیث مسلسل نیز اقسامى دارد؛ زیرا وحدت در صفت، یا قولى است و یا فعلى؛ و گاهى وحدت اشتراک در اسم و یا اشتراک در مکان و مانند اینها مى باشد. از این روى، برخى از ارباب علم درایه، مسلسل را به هشت قسم تقسیم کرده اند و چون بررسى تفصیلى آن در این مقال نمى گنجد، به همین مقدار بسنده مى شود. خواستاران، به این منابع مراجعه کنند: مستدرکات مقباس الهدایة فى علم الدرایة، مامقانى، مطبعة مهر، ج5؛ علم الحدیث ودرایةالحدیث، کاظم مدیرشانه چى، ص71؛ مقباس الهدایة فى علم الدرایة، ج1، ص259؛ علوم الحدیث ومصطلحه، دکتر صبحى صالح، ص249؛ ضیاءالدّرایة، ضیاءالدین علامه، ص31؛ وجیزه شیخ بهایى، ص96؛ و نیز اصول الحدیث و احکامه، جعفر سبحانى، ص82.
31 . از دیگر اصطلاحات علم درایه درباره احادیث، اصطلاح مسند و یا به عبارت دیگر متصل، در برابر مرسل، معلق، موقوف و مقطوع است. مدیرشانه چى در این باره مى نویسد:
مسند، حدیثى است که سلسله سند آن در جمیع مراتب تا معصوم، مذکور و متصل باشد که قهرا حدیث مرسل و معلق و موقوف و مقطوع را شامل نیست. (علم الحدیث ودرایة الحدیث، ص56)
در این باره مى توان به کتابهاى زیر مراجعه کرد: ضیاءالدرایة، ضیاءالدین علامه، ص27؛ وجیزه، شیخ بهایى، ص95؛ علوم الحدیث ومصطلحه، ص216؛ مقباس الهدایة، مامقانى، ج1، ص202 و اصول الحدیث واحکامه، جعفر سبحانى، ص65.
32 . حلیةالأولیاء وطبقات الأصفیاء، حافظ ابونعیم احمدبن عبدالله اصفهانى، دارالکتب العلمیّة، ج3، ص192.
33 .کشف الغمّة فى معرفة الأئمّة، علامه إربلى، دارالکتاب الاسلامى، بیروت، ج3 ، ص98؛ سفینةالبحار، محدّث قمى، ج3، ص326 (ماده ذهب)؛ منتهى الأمال، محدث قمى، ج2، ص286.
34 .سفینةالبحار، شیخ عباس قمى، دارالاسوة، ج2، ص115 (ماده حدث).
35 . الفصول المهمّة فى معرفة احوال الائمّة، الامام ابن الصّبّاغ، منشورات دارالحدیث، ص235؛ ینابیع المودّة لذوى القربى، سلیمان بن ابراهیم القندوزى، ج3، ص122؛ الصواعق المحرقة، ص204.
36 . اخبارالدّول وآثار الإول، احمدبن یوسف الغرمانى، عالم الکتب، ج1، ص344.
37 . نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، شیخ مؤمن شبلنجى، منشورات الرّضى، ص313.
38 . ینابیع المودّة، سلیمان القندوزى الحنفى، دارالاسوة، ج3، ص122.
39 . الامام على الرضا ورسالته فى الطب النبوى، محمدعلى البارّ، دارالمناهل، ص82.
40 . التدوین فى اخبار القزوین، عبدالکریم بن محمد الرّافعى القزوینى، تحقیق عطاردى، دارالکتب العلمیّه، ج2، ص213.
41 . نساء/59.
42 . مائده/3.
43 . مطابق آنچه از امامان و منابع معتبر اسلام به ما رسیده است، این روز، روز هجدهم ذى الحجه سال حجةالوداع است که پیامبر اسلام، على(ع) را به امامت نصب فرمود.
44 . مائده/55؛ دراین باره به آیات: مائده/67، قصص/68، احزاب/36، معارج/1تا3 و بیّنه/7 مراجعه شود.
45 .تاریخ الأدب العربى، دکترعمر فرّوخ، ج1، ص309.
46 . سفینةالبحار، شیخ عباس قمى، دارالأسوة، ج1، ماده أم؛ و دراین باره به کتاب «عیون اخبارالرّضا(ع)» و نیز خطبه هاى 4و34و103 نهج البلاغه مراجعه فرمایید.
47 . صحیفه نور، ج21، ص8و21و74و91.
48 . الامام على الرضا ورسالته فى الطّب النّبوى، محمدعلى البارّ، دارالمناهل، ص82.
49 . معانى الاخبار، ص371، ح1.
50 . بحارالانوار، ج39، ص246 و ص247.

تبلیغات