آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

یکی از کارآمدترین روش های فهم متن، روش سمانتیک یا معنا شناسی است که در این بین، معنا شناسیِ هم زمانی یا توصیفی، به مطالعه علمی شناخت یک واژه و یا اصطلاح در بافت کلام می پردازد. در این نوع معناشناسی، توجه به بافت زبانی و همچنین، واژه های همنشین یک واژه یا اصطلاح، می تواند مترجم را در برقراری پیوند منسجم بین واژگان متن، و در نتیجه، تولید معنایی دقیق و منطبق با زبان مبدأ، یاری نماید. با توجه به صبغه ادبی نثر نهج البلاغه و همچنین انسجام و تناسب فزاینده ای که در بافت آن دیده می شود، در این جستار کوشیده ایم تا ضمن شناخت اهمیت بافت زبانی، به بررسی و تبیین عملکرد شماری از ترجمه های فارسی خطبه های نهج البلاغه در اهمیت بخشی به مقوله همنشینی واژگان و بافت زبانی به منظور دستیابی به تعادل ترجمه ای بپردازیم. بدین منظور، با بررسی سه مؤلفه: عطف واژگان هم معنا به یکدیگر، چگونگی اسناد واژگان به یکدیگر و همچنین اضافه واژگان چندمعنا به برخی واژگان خاص و معیّن، به نقش بافت کلام و واژگان هم آیند در برابریابی ترجمه ای اشاره نموده ایم. برآیند این جستار نشان می دهد که عدم توجه به موقعیت واژگان در متن زبان مبدأ، مترجمان را در برابر یابی واژگان چندمعنا به چالش کشیده است و در برخی موارد نیز نادیده گرفتن تحولات شیوه اسناد اجزای کلام به یکدیگر و در نتیجه، تغییر معنای واژگان متوالی در بافت کلام، از دقت و انسجام برخی ترجمه ها کاسته است. 

تبلیغات