تاریخ گذاری احادیث جمال یوسف (ع) در منابع اهل سنّت و اعتبارسنجی اسانید آن مسأله اصلی این مقاله است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در موضوع جمال یوسف دو روایت از طریق کعب الأحبار (م34ق، شام) و ابن اسحاق (م151ق، بغداد) گزارش گردیده و روایت سوم از طریق انس بن مالک (م93ق، بصره) به رسول خدا نسبت داده شده است. با وجود حضور برخی از صحابه به عنوان حلقه مشترک احادیث اول و دوم، صاحبان جوامع حدیثی اهل سنّت تا ابتدای قرن سوم هجری چندان متمایل به گزارش آنها نبودند تا این که طبری (م310ق) در تفسیر جامع البیان آنها را گزارش کرد. روایت سوم، هر چند در صحیح مسلم و برخی از منابع متقدم بر وی آمده، اما در سند آن، سماع ثابت بنانی از انس با تردید جدی رو به رو است. حاکم نیشابوری (م405ق) در کتاب المستدرک علی الصحیحین همه این روایات را با ادعای تصحیح اسانید آنها بر پایه مبانی صحیحین گزارش کرده و نوعی صحت اسانید برای آنها قایل شده است. از نگاه رجالیان اهل سنّت تضعیف طرق، تدلیس در شیوخ، راویان مجروح، معنعن بودن سند، خلط در اسناد، اعراض محدثان مدینه، شیوع در مدرسه بصره، مخدوش بودن تصحیح حاکم از جمله چالش ها و مسائل فرا روی این احادیث است که در میزان اعتبار آنها اثر گذار بوده است. از سوی دیگر، مقایسه مضامین این احادیث با تورات نشان می دهد که دارای بن مایه توراتی هستند؛ زیرا در بخشی از سِفر پیدایش به زیبایی عادی دوره جوانی وی اشاره شده است. در نیمه نخست قرن اول هجری کعب الأحبار با گرته برداری نادرست از تورات، زیبایی اغراق گونه یوسف (ع) را در مدرسه مدینه مطرح کرد و در نیمه دوم این قرن، از طریق برخی از صحابه متمایل به ایشان در مدرسه بصره نشر یافت. ابن اسحاق در تثیبت این متون به عنوان حدیث در قرن دوم هجری نقش جدی داشت و بعد از آن در میراث اصحاب حدیث - که فقط سندگرا بودند - تلقی به روایت شد و در میراث روایی جای گرفت.