در تفاسیری که از روایات تفسیری استفاده می کنند، جست و جو از احوال سند در دو زمینه رجال و درایه جای بحث می یابند. برخی از مفسران، چون آقای صادقی در تفسیر الفرقان، ضمن استفاده و اهتمام بسیار بر نقل اسناد روایات، به گونه ایی متفاوت با اسناد برخورد نموده و با وجود دقت در ذکر اسناد، به علم رجال، هیچ وقعی ننهاده و در هنگام استعمال مصطلحات حدیثی نیز معانی و مفاهیم دیگری از آنها را مد نظر داشته است. مشاهده می شود که ضعف سند، به تنهایی در الفرقان نه دلیل رد روایت و نه عامل پذیرش نقل است، بلکه فقط ضعف روایتی را که به ضعف نام بردار است، یادآور می شود؛ بدون آن که در استناد و استفاده فقهی- تفسیری، مورد بهره برداری و ارزش گذاری باشد. ریشه این روی کرد در اعتقاد نداشتن به وثوق مخبری، و پذیرش وثوق خبری است. می توان استنباط نمود که ملاک صحت حدیث از دیدگاه ایشان، همان صحت قدمایی است. این روی کرد در موارد متعددی در الفرقان نمود داشته که نتیجه آن اتخاذ آرای فقهی متفاوت در ذیل آیات الاحکام است. در این استفاده متفاوت، گاه شاهد پذیرش و رد روایاتی از سوی مؤلف می شویم که تأمل و درنگی نقادانه در حوزه سند روایات الفرقان طالب است. ما در این مقاله این روی کردها را با نقدهای لازم به تحریر در آورده ایم.