نظریه مُثُل یکی از نظریه های مهمی است که فلسفه افلاطون و پیروان او بر آن استوار است. افلاطون با ارائه این نظریه درپی توجیه پیدایش عالم محسوس و شناخت آن در عین تغیّر و عدم ثبات بوده و تعقلات و تصورات کلّی انسانی را نیز محصول مشاهده مُثُل می داند. پس از افلاطون این نظریه مبنای فکری و فلسفی برخی حکمای مسلمان همچون شیخ اشراق و ملاصدرا قرار گرفته و برخی دیگر نیز مانند ابن سینا به مخالفت یا توجیهات مغایر با اصل نظریه پرداخته اند. برای اثبات نظریه مُثُل افلاطونی می توان به طرق مختلف عقلی، نقلی و شهودی استدلال کرد. اعتقاد به مُثُل، ثمراتی دارد که برخی در حل مسائل علمی از قبیل وجود ذهنی و برخی در تعالی معرفتی و استکمال وجودی حکیم مؤثر است. در این مقاله، پس از بررسی مهم ترین تفاسیر ارائه شده از مُثُل افلاطونی در میان حکمای الهی، ثمرات معرفت شناسی این نظریه در حکمت اسلامی ارائه خواهد شد.