آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

زبان، ابزاری کارآمد است که به گونه ای شگرف اما پنهان بر مخاطب تأثیر می گذارد. برای آشکارسازی این تأثیرگذاری پنهان، روش تحلیل گفتمان ابزاری قابل توجه است. از این رو این مطالعه بر آن است تا با استفاده از ابزارهای تحلیل متن و نظریه گفتمان لاکلا و موف، تحلیلی گفتمانی از نقد گفتمان فرزندداریِ خدا در قرآن ارائه و نشان دهد که قرآن برای نقد این گفتمان و تأثیرگذاری بر مخاطب از چه راهکارهای زبانی و چگونه استفاده کرده است. نتیجه اینکه قرآن برای تضعیف گفتمانِ مذکور از راهکارهای زبانی مختلفی استفاده کرده است؛ برخی از ابزارهایی که قرآن برای این منظور از آنها بهره می گیرد عبارتند از نفی، تکرار، انتساب دال های منفی به دال مورد نقد، انتساب دال های خاص به فرزندانِ ادعایی، اقناع از طریق استدلال، اقناع از طریق تنظیر و استفهام های بلاغی. همچنین قرآن با هم ارز قرار دادن مدعیان فرزندداریِ خدا با دال های تضعیف گر، هویتی منفی از آنها بازنمایی کرده و از سوی دیگر با استفاده از زنجیره هم ارزی از خدا هویتی مثبت و در تقابل با فرزندداری به دست داده و این گونه مخاطبان را از گفتمان فرزندداری دور و به سوی گفتمان قرآن سوق داده است. در مجموع قرآن با راهکارهای خود، گفتمان مذکور را به حاشیه رانده است، چنانکه اعتقادات مسلمانان عصر نزول برخلاف معاصرانشان از انگاره فرزند قرار دادن برای خدا سالم ماند.

Holy Qurʾān and the Alleged Children of Almighty Allah; A Discourse Analysis of the Marginalization of an Old Discourse

Language is an efficient tool that affects the audience in a wonderful but hidden way. To reveal this hidden influence, the method of discourse analysis is a significant tool. Therefore, this study aims to present a discourse analysis of the critique of the discourse of having children of Almighty Allah in the Qurʾān by using the tools of text analysis and the discourse theory of Lacla and Moff and to show what linguistic strategies and how the Qurʾān has used to criticize this discourse and influence the audience. The result is that the Qurʾān has used various language strategies to weaken the mentioned discourse. Some of the tools that the Qurʾān uses for this purpose are: Negation, repetition, attribution of negative signifiers to the signifier under criticism, assigning special signs to alleged children, persuasion through argument, persuasion through analogy and rhetorical questions. Also, the Qurʾān has represented a negative identity of those who claim to be Allah's children with debilitating signs. And on the other hand, by using the chain of equivalence, Allah the Most Exalted has given a positive identity in opposition to having children; and in this way, it has pushed the audience away from the discourse of having children and towards the discourse of the Qurʾān. In general, the Qurʾān has pushed the mentioned discourse to the sidelines with its solutions. Unlike their contemporaries, the beliefs of the Muslims of the descent era remained intact from the idea of having a child for Almighty Allah.
Discourse Analysis , Lacla and Moff's Discourse Theory , the Alleged Children of Almighty Allah , the Era of Descent , Holy Qurān,

تبلیغات