نقد، ویرایش و معرفت شناسی گواهی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
رابطه مؤلف با تألیف از جهات مختلف حائز اهمیت است. بخشی از اخلاق پژوهش و نگارش که شامل بررسی انتحال یا سایه نویسی می شود، ناظر به همین موضوع است. استدلال می کنم که همسو با این ایده، ویرایش نیز ممکن است رابطه مؤلف با تألیف را مخدوش کند و خواننده را در موقعیت معرفتی نامناسبی قرار دهد. برای دستیابی به این هدف، از بحث های معرفت شناسان درباره گواهی کمک می گیرم. درباره اعتماد به گواهی دیگران، دست کم دو دیدگاه عمده وجود دارد: 1. اینکه باید دلایل یا شواهدی ایجابی له اعتماد بیابیم؛ 2. اینکه کافی است دلایل سلبی علیه اعتماد مطرح نباشد. خواهیم دید که فارغ از اینکه کدام دیدگاه درباره گواهی درست باشد، برای اعتماد به نقد کتاب ها (و نوشته های انتقادی از این دست) مستلزم جستجوی دلایل له و علیه اعتماد به منتقد هستیم. مادامی که ویرایش، این دلایل را حذف کند، به لحاظ معرفتی موقعیت ما را تضعیف می کند و نمی توانیم در قبال اعتماد به منتقد موضع مناسبی اتخاذ کنیم. در نهایت به یک اشکال می پردازم. شاید گفته شود همین نگرانی درباره هر متنی صدق می کند و بنابراین، ویرایش که یک تالی فاسد به نظر می رسد، اصولاً بد است؛ اما ما توضیح می دهیم که لزوماً چنین نیست و نوشته های انتقادی کوتاه ویژگی های متمایزی دارند، گرچه مسائل مربوط به گواهی می تواند زمینه ساز تأملات بیشتر درباره اصل ویرایش باشدCritiques, Editing, and Epistemology of Testimony
The relationship between the author and the authored text is important from various aspects. Parts of the ethics of research and writing dealing with plagiarism and ghostwriting may be seen as about this very issue. I argue that, along with this, that editing may distort the relationship between the author and the authored text and put the readers in a problematic epistemic situation. In this regard, I appeal to the debates over epistemology of testimony. There are at least two general views about trust in others’ testimony: that we need positive reasons or evidence to trust, or that it suffices if there are no negative ones against the trust. It turns out that either way, to trust critical book reviews (and similar forms of writing) we need reasons or evidence for and against to trust the author. And as long as editing may eliminate such evidence, it weakens our epistemic situation as we become unable to take an epistemically proper stance toward the author. In the end, an objection is addressed. One might say that the same worry applies to all sorts of texts, and thus editing becomes basically wrong – not only in the case of short critical writings. In response, I argue that this is not necessarily the case since such forms of writing have specific features. Meanwhile, it seems true that considerations about epistemology of testimony can lead to further questions about editing in general