مغرب اسلامی زیست تمدنی خود را مدیون موقعیت جغرافیایی منحصر به فردی است. این موقعیت علاوه بر دسترسی توأمان مغرب به دریای مدیترانه و اروپا، آن را از سرزمین های بکر صحرای آفریقا و از مجاورت مصر به عنوان دروازه شرق هم بهره مند ساخته است. در طول تاریخ چندهزارساله این سرزمین، چنین موقعیتی امکان مطلوبی برای فعالیت های تجاری و بازرگانی آن فراهم ساخته است. البته طبیعی است که میزان به فعلیت رسیدن این ظرفیت همیشه تابعی از سایر متغیرها به ویژه متغیرهای سیاسی بوده است. از طرفی، منطقاً باید رابطه مستقیمی میان ثبات، آرامش و تمرکز سیاسی با رشد تجارت و بازرگانی برقرار باشد، اما مطالعه سیر تحول تجارت در سرزمین مغرب در قرون میانه (قرون 5 تا 10 هجری)، ما را با پدیده متفاوتی روبه رو می کند. در این دوره، به رغم تغییرات گسترده و جابه جایی حکومت ها، عدم تمرکز سیاسی و جنگ و نزاع مستمر، با رشد پیوسته همه شاخص های تجاری و بازرگانی روبه رو هستیم. مسئله اساسی پژوهش حاضر نیز بررسی این تناقض است. مدعای مطروحه در این نوشتار این است که بررسی شاخص هایی همچون بازارهای پویا، ضرب سکه قدرتمند و تردد آسان و گسترده کاروان های تجاری در سطح محلی و منطقه ای نشانه های آشکار شکوفایی بازرگانی در مغرب قرون میانه است. علل آن نیز علاوه بر موقعیت جغرافیایی، این است که دولت های این منطقه می دانستند که با داشتن خزانه های قوی، در منازعات سیاسی، قدرت و نیروی نظامی بیشتر و راضی تری در اختیار خواهند داشت. همچنین، می دانستند که تحقق خزانه غنی جز با تجارت شکوفا و رقابت بر سر راه ها و پایانه های تجاری میسر نمی شود. این پژوهش با تکیه بر چارچوب مفهومی تاریخ اقتصادی که یکی از وظایف اصلی آن تشریح ثبات یا دگرگونی ساختارها و روندهای اقتصادی است، وجود این حیات دوگانه سیاسی اقتصادی را چنین نشان داده است: در سرزمین مغرب، به رغم همه بحران های سیاسی، همواره شاهد سیاست ثابت حکومت ها در حمایت از تجارت و تسهیل بازرگانی هستیم؛ گویی توافق نانوشته ای میان رقبای سیاسی و طرف های نزاع وجود داشته که موضوع تجارت و بازرگانی را خارج از منازعات سیاسی نگاه دارند. علت آن نیز نیاز مستمر حکمرانی های این منطقه به حفظ ثروت خزانه، تأمین هزینه های سنگین نظامی گری، رقابت نرم برای تسلط بر راه های تجاری و جذب تاجران و بازرگانان به سرزمین خود بوده است.