بازنمود برخی از انگاره های اشخاص در ساقی نامه ظهوری وسعادت نامه استرآبادی بر اساس نظریه یونگ (مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (دانشگاه آزاد)
آرشیو
چکیده
یکی از نظریه هایی که در عصر حاضر در مضامین ادبی مورد کشف و بررسی قرار می گیرد نظریه کهن الگویی یونگ است. کهن الگوها، گنجینه ای از روان و اندیشه جمعی هستند که در هرکجا و هر زمان، فارغ از سنّت پدید می آیند و به دلیل فراوان بودن تجربیات انسانی نمی توان تعداد کهن الگوها را مشخص کرد. یونگ این مفاهیم را اجزای ساختاری موروثی روان بشر دانسته و حرکت از من به سوی خود را مستلزم انکشاف لایه های مختلف ناخودآگاه فرد می داند. یکی از مباحث مهم انگاره های کهن الگویی اشخاص هستند که در ساقی نامه ظهوری ترشیزی و سعادت نامهاسترآبادی بسیار دیده می شود اما به دلیل ناشناخته بودن این دو اثر پژوهش های کافی در مورد آنها صورت نگرفته و بسیاری از زوایای ارزشمند آنها پنهان مانده است. در این جستار می خواهیم با بررسی این مولفه در آثار مذکور، به تفسیر ابیات آنها کمک نموده و به این سوالات پاسخ دهیم که ظهوری و استرآبادی چه شناختی نسبت به انگاره اشخاص کهن الگویی دارند و بسامد هر یک از انگاره ها در ساقی نامه و سعادت نامه چگونه است. به نظر می رسد با وجود عدم شناخت دانش کهن الگویی به معنای نوین، ظهوری و استرآبادی شناخت عمیق و دقیقی از انگاره های کهن الگویی داشته و آنها را با استفاده از عنصر خیال در آثار خود به طور ویژه ای به کار برده اند. همچنین در این دو اثر انگاره های اشخاص مذهبی- ملی بر سایر انواع برتری داشته و انگاره جوینده فقط مختص شاعر است که جست وجو کرده و در نهایت به عرفان رسیده است. نتیجه مطرح شده به روش کتاب خانه ای به شیوه تحلیلی- توصیفی در نتیجه بیان شده است.Representation of some ideas of people in the emergence and happiness of Astarabadi based on Jung's theory
One of the theories that is being explored in literary contexts today is Jung's archetypal theory, and one of the topics of this theory is archetypal ideas, which mainly include person, situation and symbols. One of these assumptions is the character that is seen a lot in the butchery of the appearance of Tarshizi and Saadatnameh of Astarabadi, but due to the unknownness of these two works, not enough research has been done on them and many of their valuable angles have been hidden. In this article, by examining this component in the mentioned works, we want to help interpret their verses and answer the questions of how Zohuri and Astarabadi know about the ideas of archetypes and what is the frequency of each idea in Saqiqnameh and Saadatnameh. It seems that despite the lack of knowledge of archeology in the modern sense, emergence and astronomy have a deep and accurate knowledge of archaic ideas and have used them in their works in a special way using the element of imagination. Also, in these two works, the ideas of religious-national figures are superior to other types, and the idea of the seeker is only for the poet who has searched and finally reached mysticism. The result is presented in an analytical-descriptive library method.