توجه به زمینه های نزول قرآن، امری است که از همان عصر نزول قرآن مدنظر عالمان این عرصه بوده است. این اهتمام در خلال مباحث متقدمشان درباره نزول و اسباب نزول و نیز مباحث متأخر بینامتنیت مشاهده می شود. در این میان، شفاهیت قرآن، یکی دیگر از این حوزه هاست؛ با این تفاوت که توجه به زمینه های شکل گیری آیات قرآن را رکن رکین قرآن پژوهی و فهم قرآن می داند. دیدگاه شفاهیت قرآن، کلام مقدس مسلمانان را به سان نمایشنامه ای می بیند که پیامبر و همه اقتضائات معاصر او در شکل گیری آن نقش فعال دارند و آنها را از شنونده صرف به عنصر فعال تبدیل می کند؛ از این رو، دیدگاه مذکور، متن بودگی قرآن را ساحتی غیر اصیل می داند و اصالت را به مشافهه میان پیامبر و عصر او می دهد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، ضمن بررسی آرای باورمندان به دیدگاه شفاهیت قرآن همچون آنگلیکا نویورث، ویلیام آلبرت گراهام، دانیل مدیگان و ... و نیز تفکیک دو ساحت معنا و قالب در هر اظهار زبانی، پیوند وثیق میان این دیدگاه و مباحث هرمنوتیک فلسفی، به خصوص در شاخصه زایشی بودن معنا را تبیین و نتایج به دست آمده از آن را نقد کرده است. حاصل آنکه به نظر می رسد عدم تفکیک درست میان دو تقریر از شفاهیت و همچنین، توجه نداشتن به تفاوت میان معنا و معناداری، پایه های متزلزل شاخصه زایشی بودن معنا را شکل داده اند که در بخش نقد به آن توجه شده است.