هم آوردیِ آن دو: تن آوردگیِ جان مایه هایی هم گون در کالبدِ دو روایت: رستم و اسپندیار و مکبث (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
دنیای مکبث دنیای وحش بومی [1] است که در آن وسوسه در انتظار کسانی است که به وسوسه گراینده اند. این نمایش نامه، تراژدیِ ترس و وحشت و کشتار و خشونت و جنایت و فراتر از همه نیستی است. همه چیز تند روی می دهد، اما سرعت در کنار کندی قرار می گیرد تا بر ساختار متضاد نمایش نامه تأکید شود. شخصیت های اصلی در طول نمایش تغییر می کنند و در مراحل مختلف از سطوح زبانی مختلف بهره می برند. دنیای آن ها ترسیم شده است؛ ایده های اخلاقی، سیاسی و مذهبی بازنموده می شود. جاه طلبی، دلیری، ترس، شر، بی دادگری، انزوا، و نومیدی به روشنی نشان داده شده است. در این پژوهش، جان مایه هایِ اصلیِ تن آورده در رستم واسپندیار بزرگ ترین داستان حماسی شاهنامه و مکبث مانند «فرّ» و «دو کالبد پادشاه»، مفهوم زمان، بسامانی در برابر نابسامانی، افول دوران قهرمانی، رویین تنی، عبث ناکی و عناصر ماوراء طبیعی به بحث کشیده شده و با هم سنجیده شده است. [1] WildernessThe embodiment of similar motifs in the body of two narratives namely Rostam and Esfandiyar and Macbeth
The world of Macbeth is a wasteland where temptation awaits those who are inclined towards it. This drama is a tragedy of fear and trembling, butchery, violence, crime and above all annihilation. Everything happens in a fast pace, yet swftness exists alongside slowness in order to emphasize the paradoxical structure of the play. The main characters undergo changes in the course of the play and in different stages present variety of linguistic features. Their world are pictured in terms of moral, political and religious ideas. Ambition, bravery, fear, evil, injustice, isolation, and dispair are clearly illustrated. The purpose of this article is to discuss and compare the main motifs such as Farr, two bodies of kings, the concept of time, order versus inorder, downfall of the heroic era, invincibility, absurdity, and supernatural forces in Rostam and Esfandyar, the greatest epic tale in Shahnameh and in Macbeth.