تحلیل پیکرگردانی اژدها در ماجراهای گرشاسپ براساس نقد کهن الگویی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
نقد کهن الگویی از جمله روی کردهای میان رشته ای در نقد ادبی معاصر است. کارل گوستاو یونگ میراث ادبی و تجربه های مشترک فرهنگ های متفاوت را در ناخودآگاه جمعی می پندارد و دلیل شباهت های فرهنگی میان ملل مختلف را اشتراک در کهن الگوهای مشترک می داند. هدف این گونه نقد، تحلیل و ارزیابی آثار ادبی و روایات کهن، در صورت داشتن ظرفیت اسطوره ای و کهن الگویی است. از جمله اهداف اصلی پیکرگردانی، ارائه نمادها و نشانه هایی است که قصد بازنمایی حالات روانی انسان را دارد و در پی بیان رازهای مبهم هستی در اسطوره ها به وسیله کهن الگوهاست. این پژوهش قصد دارد انواع پیکرگردانی هیولاهایی را که در اصل اژدها هستند، در ماجراهای گرشاسپ مورد تحلیل و ارزیابی قراردهد. در این جستار از میان ضدّقهرمانانی که گرشاسپِ اوستا به عنوان کهن الگوی قهرمان با آن ها مبارزه کرده است، تنها پتیاره های اژدهاگونه ای که به هیأت پری وهیولاهای سهم گین پیکرگردانی شده اند، از دیدگاه نقد یونگی، به شیوه کتاب خانه ای و با روی کرد تحلیلی - توصیفی مورد بررسی قرارگرفته اند و این نتیجه به دست آمده است که این بوده های اهریمنی به رغم تفاوت در پیکره های ظاهری، در اصل پیکرگردانی اژدهای درون و سایه وآنیمای منفی قهرمان هستند.The analysis of the metamorphosis of dragon in Garshasp’s adventures based on archetypal criticism
Archetypal criticism is one of the interdisciplinary approaches in contemporary literary criticism. Carl Jung sees literary heritage and common experiences in different cultures in the collective unconscious and believes the reason for the cultural similarities among nations lies in the common archetypes shared. The purpose of this type of criticism is the analysis and evaluation of literary works and ancient narratives should the work lend itself to this genre of criticism. The main purpose of metamorphosis is the presentation of symbols, and signs which intend to reveal the psychological states of man and seeks to explain and reveal ambiguous mysteries of the existence in mythologies via the archetypes. The purpose of this article is to analyze and evaluate all types of metamorphosis of monsters who are dragons in origin in Garshasp’s adventures. Among the antiheros with whom Garshasp, archetypal hero in Avesta fights only dragon like viragos metamorphosed as fairies or appalling monsters were investigated from the Jungian critical perspective employing library approach and descriptive analytic method. The results obtained show that these demonic creatures despite their differences in appearance are in fact regarded as the metamorphosis of the dragon within the hero, or the hero’s anima.