عشایر غیر از آن که اقتصاد کشور را در زمینه دامداری تضمین می کردند، با توجه به روحیه سلحشوری که داشتند از مرز ها نیز حفاظت می کردند و در اداره امور ایل خود، خودمختار بود. سیاست عشایری در آستانه ظهور سلطنت پهلوی به مسأله ای برای دولت تبدیل شدکه ترس آور بود وبه تدریج ایل هراسی در وجود روشنفکران وسیاستگذاران پهلوی به ایل ستیزی تبدیل شدودولت در صدد برآمد با مواجهه مستقیم با ایلات وعشایر،خود را از شّر سایه سنگین آن ترس رها سازد. حمایت نخبگان ونمایندگان مجلس به ویژه مطبوعات وابسته این دوره فضای ذهنی رضا خان را در نظر وعمل مهیای سرکوبی ایلات وعشایر ساخت تادرجهت ایجاد حکومت مرکزی وامنیت که با نظام نظم گریزی ملوک الطوایقی ،تکثر قومی ، حاکمیت شدید عرفی وشبانکاره ای در تعارض جدّی قرار داشت را محو نماید.لذا چاره اندیشی برای ایلات وعشایردر اولویت برنامه نوسازی رضا شاه برسه پایه (سر کوبی وخلع سلاح،سلب قدرت از سران ایلات و اسکان)بنیان گرفت ونتایج سیاسی،اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی کوتا،میان وبلندمدت،منفی ومثبتی را برجامعه ایلاتی ایران تحمیل نمود که این پژوهش بدان می پردازد.