تهران به عنوان پایتخت تجلی گاه سیاست حافظه ی دوران پهلوی است. به سبب این سیاست، حافظه ی شهری تهران خود همه ی منازعات نشانگان هویتی را بازگو می کند. این منازعات حتی در میان معماران و تندیس گران مطرح آن دوران هم برقرار بوده است، اما معماران و تندیس گران پناهنده ی قفقاز فرصت بی سابقه ای در دوران پهلوی برای آفرینش هنر شهری پیدا کردند. این هنرمندان خیلی پیشتر به دلیل سکونت در امپراتوری تزاری و عثمانی با مظاهر نوآوری 1 غربی آشنا شدند و تعداد بسیاری از آنان در اروپا تحصیل کرده بودند. این هنرمندان با این پیشینه ی فرهنگی توسط هنرمندان سنتی پذیرفته نشدند و از طرفی فشار نوسازی پهلوی تهدید و فرصت همزمان برای آنان شد. معماران ارمنی با ساخت بناهای عمومی در جنبش نوآوری معماری پیشتاز شدند و تندیس گران آذری با ساخت مجسمه های شهری به هنر دوران هخامنشی و ساسانی بازگشتند. حافظه ی شهری تهران تلفیقی از نمادهای بصری ارمنی، آشوری، نوین 2 و ایران باستان شد. در این مقاله با روش نشانه شناسی عناصر بصری پانزده اثر (ازجمله بنا و تندیس) دوران پهلوی بررسی شد. سیاست حافظه ی پهلوی تلفیقی از حافظه ی هویتی ارمنی و آذری با باستان گرایی 3 در حافظه ی شهری به یادگار گذاشته است. این تلفیق دارای نمادهای مسیحی و ارمنی بسیاری است که میراثی فرهنگی و نمونه ای از تجدد ایرانی در هنر است. امید است که این دست پژوهش ها باعث بازنگری جدی در سیاست های حفاظت و بهسازی بافت های میراث فرهنگی ایجاد کند.