بدبینی یکی از کلیدواژه های مهم در فلسفه، روان شناسی و جامعه شناسی است که خود، محصول زمان، مکان، شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است. مولانابه عنوان شاعری عارف و منتقدی اجتماعی که به تعالی روح و اندیشه انسانی نظر دارد، همواره می کوشد تا در قالب مصلحی اجتماعی، به نقد جامعه و اوضاع و احوال پیرامون خویش بپردازد. در عصر و زمانه مولانا، مشکلات و مصائب سیاسی و فرقه ای، آشوب های ناشی از حمله مغول، سلطه زاهدان و صوفیان دغل کار و قاضیان رشوه گیر، همه و همه، سبب شده است که مولوی نه به عنوان شخصی بدبین و منفی نگر از لحاظ روان شناسی (پارانویید)، بلکه در هیئت منتقدی واقع بین، فساد و تباهی جامعه خویش را به تصویر بکشد. در این پژوهش، نگاه مولانا را به هریک از عوامل زمینه ساز بدبینی، از منظرجامعه شناختی و عرفانی مورد توجه قرار خواهیم داد. نتایج این جستار که با رهیافتی توصیفی تحلیلی به مطالعه مثنوی معنوی پرداخته است، نشان می دهد که مولانا به بسیاری از پدیده های اجتماعی و سیاسی و مذهبی عصر خویش، اعم از حاکمان و شاهان، زاهدان ریاکار و صوفیان و دیگر اقشار جامعه، دید بدبینانه ای دارد که البته با توجه به شرایط جامعه در آن روزگار، طبیعی به نظر می رسد.