در تجزیه وتحلیل مباحث بودجه بندی، به دلیل اینکه مدیران بخش های مختلف شرکت به عمل نزدیک تر هستند و اطلاعات بهتری دارند، می توانند به شیوه های متعددی بر معیارهای سنجش عملکرد خودشان تأثیر بگذارند. هدف اصلی پژوهش، تعیین این موضوع است که در چه شرایطی مدیران واحدهای تجاری از قضاوت های اخلاقی خودشان برای ارزیابی ایجاد نارسایی دربودجه، بطور مثبت ویا منفی استفاده می کنند. در این پژوهش، تأثیر سه معیار ارزش اخلاقی، قراردادگرایی و نسبیت گرایی به عنوان متغیرهای قضاوت اخلاقی، بر رابطه بین مشارکت در بودجه بندی و نارسایی بودجه با استفاده از روش های رگرسیونی_همبستگی، آزمون گردید. براساس یافته های پژوهش، بجز متغیر نسبیت گرایی، سایرمتغیرهای قضاوت اخلاقی، رابطه بین مشارکت در بودجه بندی و نارسایی بودجه را با اثرات منفی و بااهمیتی تعدیل می کنند. زمانی که اثرات متقابل متغیرها در مدل لحاظ می شود، متغیر نسبیت گرایی از حالت بی معنایی خارج شده و بطور بااهمیتی اثر آن معنادار می شود. بطور کلی، معیارهای چند بعدی این پژوهش می تواند ابزار مناسبی برای شناخت مدیرانی باشد که تمایل دارند با ایجاد قضاوت های اخلاقی نادرست، برای شرکت مشکلاتی را ایجاد کنند.
In the analysis of budget issues, because managers in different parts of the company are closer to operate and better information, they can impact to measure their own performance in many ways. The aim of this study is to determine in what circumstances managers of the business units use their moral judgments to assess the budget slack, positively or negatively. In this study, the impact of the three measures of moral equity, contractualism and relativism as moral judgment variables, in the relationship between budget participation and budget slack using regression and correlation, were tested. Based on the findings, except relativism variable, other variables of moral judgment, moderating the relationship between budget participation and budget slack to the negative effects and adjustments are important. When the interactions between the variables inter in the model, ranging from the absurd relativism out and the important effect is significant. Overall, multi-dimensional criteria of this research can be a useful tool for knowledge managers that tend to make moral judgments wrong to cause problems.