مدیریّت روستایی و چگونگی آن در ایران چند قرن سابقه دارد. بررسى این سابقه از یک سو حاوى نکات قابل توجّه در روشهاى ادارة روستاهاست و از سوى دیگر متأثّر از تجربیّات گذشته است، که چالشهاى گوناگون را بهویژه براى استفاده در آینده روشن مىسازد. یکى از نکات بارز روند مدیریّت روستایى ایران رویکرد چندگانهاى است که از آن میان مىتوان به رویکردهاى دو مقطع زمانى تا قبل از انقلاب اسلامى و پس از انقلاب اسلامى اشاره کرد. در این باره مىتوان ابراز داشت که تا قبل از انقلاب اسلامى، تفکّرات مدیریّت روستایى متکّى بر دیدگاههاى حاکمان و حکومتها و اعمال قوانین از سوى آنها بود. امّا پس از انقلاب، مدیریّت روستایى بر محور بینش روستائیان و جامعة روستایى استوار گردید و از اینرو مشارکت روستائیان در ادارة روستاها از دهههاى قبل در چارچوب قانون به صورت سازمان یافته و فراگیر شکل گرفت؛ بهویژه آنکه پس از سال 1377 و با تأسیس دهیاریها در برخى روستاها، ادارة روستاها به دهیاریها که برخاسته از بطن روستا هستند، سپرده شد. با این وصف، هر یک از دو مقطع فوق که از منظر اعمال برنامهها از بالا به پایین و از پایین به بالا نیز قابل بررسى است، در عمل با موفّقیّتها و چالشهایى روبرو بوده که در مقالة حاضر به برخى از آنها اشاره شده است.