بیان مسئله: با ظهور رهیافت ارتباطی، دانش شهرسازی با رویکردی انتقادی به سمت جذب اندیشه ها و نظریه های اجتماعی، اخلاقی و مشارکتی روی آورده و به عنوان دانشی میان رشته ای که با مبارزات سیاسی و اجتماعی درگیر است معرفی می گردد. اما این تحولات غالباً در حیطه مباحث رویه ای دانش برنامه ریزی شهری انجام پذیرفته و کمتر به شکلی صریح و در چارچوب دانش طراحی شهری و فرایندطراحی شهری مورد بحث قرار گرفته است. هدف: هدف شناخت مفاهیم موثر بر پیمایش فرایند طراحی شهری مبتنی بر رهیافت ارتباطی و بررسی میزان کاربست این مفاهیم در پروژه های طراحی شهری ایران است. روش: ابتدا به روش اسنادی و کتابخانه ای، جریان های انتقادی موثر بر رهیافت ارتباطی، مفاهیم اساسی این رهیافت و چگونگی کاربست آن در فرایند طراحی شهری در قالب چارچوب ارزیابی تدقیق گردیده است. تدوین چارچوب ارزیابی زمینه را برای تحلیل و ارزیابی پروژه های منتخب در گام بعد و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار فراهم می آورد. یافته ها: کاربست 87% مقوله های رهیافت ارتباطی در پروژه های منتخب در وضعیت بسیار نامطلوب، و 13% در وضعیت نامطلوب قرار دارد. براین اساس فرایند مسئله یابی و مسئله گشایی در پروژه ها تنها بر جنبه های تکنوکراتیک فضا تمرکز نموده و نقش تعیین کننده مفاهیم رهیافت ارتباطی در چگونگی پیمایش فرایندطراحی شهری مغفول مانده است. امری که فرایند طراحی شهری کشور را از مردم جدا ساخته و متخصصان را به سطح ابزارهایی در دست نهاد قدرت، برای تغییر فضای شهری، فرو کاسته است. نتیجه گیری: رهیافت ارتباطی با صورت بندی مجدد رابطه فضا، طراح، مردم و نهاد قدرت، علاوه بر توجه به ابعاد فنی و خلاقانه فضا، جنبه های انتقادی دانش شهرسازی را به فرایند طراحی شهری وارد می نماید. بنابراین طراحی فضا به عنوان محصول فرایندهایی تلقی می گردد که در آن گفتمان های رقیب در فرایندی مبتنی بر کنش ارتباطی، فهم خود از دایره منافعشان را به حداکثر رسانیده و با قبول خواست های متکثر در حوزه فضا، به پیکربندی آن در فرایندی مشارکتی و چندسطحی می پردازند.