چکیده

وقوع بحران سوریه در سال 2011 م و تداوم جنگ داخلی در این کشور بین نظام سوریه و مسلحین و گروه های تروریستی، پیامدهای گوناگونی در موازنه قدرت در نظم منطقه ای غرب آسیا را به دنبال داشت. در واقع در نتیجه این بحران، کنشگران دولتی محور مقاومت با محوریت ایران و روسیه از یک طرف و کنشگران غیر دولتی آن به ویژه جنبش حزب الله لبنان توانستند با حمایت از نظام سیاسی سوریه، توازن منطقه ای را به نفع محور مقاومت حفظ نموده و زمینه ساز تغییرات ژئوپلیتیکی وسیعی در نظم منطقه ای غرب آسیا شوند. در این میان حزب الله لبنان به عنوان یک کنشگر نامتقارن ،با ورود به عرصه جنگ داخلی سوریه با فرصت ها و چالش های متعددی در سطح تاکتیکی و استراتژیکی به ویژه در حوزه تاکتیک های رزمی خود مواجه شد. از این رو در این پژوهش نویسندگان با مفروض قراردادن این گزاره که فرصت های پیش روی حزب الله در ورود به جنگ سوریه بیش از چالش های آن بوده است و همچنین اینکه حزب الله توانست در طول این بحران ضمن بازنگری در تاکتیک های رزمی خود به یک نیروی نامتقارن موثر در عرصه معادلات منطقه ای و حتی بین المللی تبدیل شود، به دنبال پاسخ گویی به این سوال اساسی است که کنشگری حزب الله در بحران سوریه چه تاثیری بر تاکتیک های رزمی آن داشته است.یا فته های پژوهش نشان می دهد که حزب الله بعداز ورود به بحران سوریه تغییراتی را در تاکتیک های رزمی خود از جمله: کسب توانمندی های فنی و تسلیحاتی نوین، کسب توانمندی های تاکتیکی جدید و ... ایجاد کرده است.

تبلیغات