پژوهش حاضر به شکل نظری به بررسی ابعاد نقد کهن الگویی یا یونگی می پردازد. نقد کهن الگویی تاکنون یافتن ریشه های مشترک و در عین حال ناخودآگاه انسانی، بدون در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان در آثار ادبی تعریف می شده است. آنچه از نقد کهن الگویی به ذهن متبادر می شود، دیدگاه سنّتی و روش پیروان سنّتی یونگ است که در ایران این قضیه به دلیل کمبود دسترسی به منابع دست اول یا ترجمه کافی، نمود بیشتری پیدا می کند. تلاش پژوهشگر حاضر، مطالعه نظرات بزرگان روانشناسی تحلیلی و پسایونگی است. با بررسی دیدگاه های منتقدان، ابعاد مختلف رویکرد کهن الگویی مشخص شده و نتیجه گرفته می شود که این رویکرد برخلاف آنچه در کاربرد آن در ادبیّات دیده می شود نسبی، سیال، فردی و وابسته به شرایط است. بنابراین پژوهشگران علاقه مند به نقد کهن الگویی لازم است در ابتدا با معانی دقیق مفاهیم آشنا شوند و پس از آن اقدام به کاربرد این رویکرد در ادبیّات کنند.