پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات مواجهه با کلیشه های جنسیتی بر موقعیت نابرابر زنان در خانواده انجام شده است. چارچوب نظری تحقیق، تلفیقی از نظریات کلیشه های جنسیتی ریج وی و میشل، تبعیض جنسی دو وجهی فیسک، نظریه های نابرابری جنسیتی اکلی، گلن و انگلند و نظریه ی کلیشه های جنسیتی برجس و برجیدا می باشد. روش تحقیق، پیمایش و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ی محقق ساخته و جامعه ی آماری آن نیز دانشجویان زن دانشگاه مازندران می باشد که 364 نفر از آنان با روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم، به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج حاصل از توصیف داده ها نشان داد که حدود دوسوم از پاسخگویان (63 درصد) به میزان متوسط و بالاتر (زیاد و خیلی زیاد) در معرض موقعیت نابرابر در خانواده والدین قرار گرفته اند. درصد مشابهی از پاسخگویان متاهل (5/63 درصد) نیز به میزان متوسط و بالاتر موقعیت نابرابر در زندگی زناشویی را تجربه کرده بودند. همچنین، تحلیل رگرسیونی داده ها نشان داد که متغیرهای وضعیت تاهل (با ضریب بتا 68/0)، مواجهه با کلیشه های جنسیتی (28/0)، رفتارهای مبتنی بر کلیشه های جنسیتی (15/0)، به ترتیب قوی ترین متغیرهای پیش بینی کننده ی موقعیت نابرابر زنان در خانواده بوده اند.