آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۶

چکیده

در این نوشتار کوشیده ایم رویکرد انتقادی هرمنوتیک فلسفی گادامر به هایدگر را درباره سنت و زبان متافیزیک از طریق بنیادیابی آن در تلقی متفاوت این دو متفکر از مسئله تناهی حقیقت تفسیر کنیم. مقصود از تناهی حقیقت در اینجا، تأکید بر دسترس ناپذیری بنیاد پدیداریِ پدیدار و عدم امکان بنیان گذاریِ حقیقتِ هستی شناختی بر حضور مطلق در بی واسطگی یا وساطت تام است. در این نوشتار می کوشیم بر اساس تفسیری اجمالی از تناهی رویداد حقیقت در اندیشه متأخر هایدگر ذیل مفهوم رویدادگی، نشان دهیم که گادامر چگونه ایده محوری هایدگر، یعنی بی بنیادی و پوشیدگیِ رویداد حقیقت و به ویژه دسترس ناپذیریِ آن را برای مفاهیم متافیزیکی ذاتاً متحول ساخته است و با نفیِ آغازگاه فرارونده اندیشه هایدگر از متافیزیک، آن را چگونه به مفاهیم متافیزیکی بازمی گرداند؛ از این طریق که گادامر مفهوم رویدادگی هایدگری را با رجوع به فلسفه هگل، بر اندیشه این همانی میان حقیقت و کل، و نیز با تفسیر کل به مثابه تاریخ روح، ذیل نظریه تاریخ تأثیر و تأثر تفسیر می کند و با رجوع به بحث چشم انداز و افق در پدیدارشناسی ادراک حسی هوسرل، تناهیِ حقیقت را به منزله وحدت بخشیِ تام شونده همواره اتمام ناپذیر در گفت وگو میان فهم و سنت می فهمد. 

تبلیغات