زبان، سامانه مرتب و منظمی است که در هر شرایطی می توان از آن بهره برد و انسان را قادر می سازد تا علاقه ها، عقاید و ادراکش را با نشانه ها توجیه کند. زبان در جامعه دارای کارکردهای متفاوتی است که این کارکردها بستگی به نوع جامعه دارد. همه مسائل مربوط به زبان و فرهنگ در شاخه بزرگ و جدیدی به نام «انسان شناسی زبان» که از انسان شناسی، زبان شناسی توصیفی و زبان شناسی تاریخی سرچشمه گرفته، مورد بررسی قرار می گیرد. انسان شناسی زبان به رابطه زبان با جامعه، فرهنگ و رفتار انسان می پردازد و تطور زبان را مورد مطالعه و پژوهش قرار می دهد. در این مقاله تلاش شده است تا آن دسته از مقولاتی که در حوزه انسان شناسی زبان قرار می گیرد و مؤدب پور در نگارش داستان «رکسانا» از آن ها بهره گرفته، مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر بیانگر آن است که: در نگارش این داستان به سبب لحن محاوره ای نویسنده در دیالوگ نویسی کلمات تابو و اصطلاحات خویشاوندی به صورت نابرابر مورد استفاده قرار گرفته و از لهجه های اجتماعی استفاده نشده که نمودار نیز مؤید همین مطلب است. کلمات تابو در این داستان در دو موقعیت عصبیت و پرخاشگری و طنزگونه به کار رفته است.