تفسیر سابقه ای به درازای عمر انسان دارد و همواره، چه در عصر باستان چه در قرون وسطی، در برخورد با طبیعت و متن، به یاری انسان آمده است، اما هرمنوتیک، که روشی است برای تفسیر علمی درک نیت مؤلف یا گوینده، محصول قرون جدید به ویژه عصر روشنگری قرن هجدهم است، که پس از آن شیوه ای مهم در تحلیل حوادث، در عرصه علوم انسانی، شد. به رغم ادعای هرمنوتیک، مبنی بر تلاش در رفع خلأ تحلیل علمی با استفاده از شیوه ای غیرتجربی، این روش چندان نتوانسته است عطش علوم انسانی را، برای راه یافتن به بطن وقایع و تحلیل آن ها، رفع کند و اعتبارسنجی روش شناسی هرمنوتیک در علوم انسانی و اسلامی نشان از ناکارآمدی آن در تحلیل پدیده ها، در عرصه علوم انسانی و اسلامی، دارد. گمان بر این است که هرمنوتیک غیرتجربی، در فضای تجربه گرایی غرب، تجربه زده شده است و در صورتی ناکارآمدی اش، در تحلیل حوادث علوم اسلامی، برطرف می شود که از این فضا بیرون آورده شود و به سوی فهم دینی سوق یابد.